فرستنده: حامد شادفر
کمبوجه ی دوم، فرزند کورش و دومین پادشاه هخامنشی است. بنا به گفته ی داریوش که در کتبیه ی بیستون حک شده، کمبوجیه برادرش بردیا را کشت. نوشته ی کتیبه ی بیستون:
«داریوش شاه می گوید:
این آن کاری است که من پس از آنکه شاه شدم کردم:
پسر کوروش به نام کمبوجیه، از خاندان ما، در آغاز در اینجا شاه بود؛ این کمبوجیه برادری به نام بردیا داشت؛ او از همان مادر و از همان پدری بود که کمبوجیه (تولد یافته بود)؛ آنگاه، کمبوجیه این بردیا را کشت؛ هنگامی که کمبوجیه بردیا را کشت، سپاه نمی دانست که بردیا کشته شده است؛ پس از آن، کمبوجیه به مصر رفت…» (کتیبه های هخامنشی، ص ۲۱۹ ـ ۲۲۰)
بنا به گفته ی هرودت، کمبوجیه به برادرش بردیا حسادت می ورزد و سپس رؤیایی را نقل می کند که براساس آن، بردیا بر تخت شاهی تکیه زده بوده. به دنبال این رؤیا گمان می کند که برادرش او را خواهد کشت و به حکومت می رسد. در نتیجه کسی را روانه ی قتل او می کند. (ر. ک: هزاره های گم شده، ج ۲، ص ۱۸۳)
از زمان باستان همیشه نبردی بین ایرانیان و ایرانیان منفور از خود بوده است که احساس گرمی نسبت به اشغالگران خود داشته اند. در زمان آریوبرزن ایرانیانی بودند که ارتش اسکندر را تشویق می کردند و ایرانیانی که گریستند وقتی ایرانیان اشکانی آخرین بقایای فرهنگ سلوکیان یونان را از ایران بیرون انداختند. اینها همان ایرانیانی هستند که در زمان فرخزاد ارتش اعراب را هنگام حمله به ایران تشویق می کردند و هنگامی که ایرانیان سامانی و آل بویه شروع به بیرون راندن بقایای فرهنگ عرب عباسی از ایران کردند ، گریه کردند.