خانه / شخصیت ها / مستشرقان / دیگر مستشرقان / عظمت کتابخانه ها و ذخایر علمی مسلمانان

عظمت کتابخانه ها و ذخایر علمی مسلمانان

گوستاو لوبون مورخ، فیلسوف، پزشک و جامعه شناس معروف فرانسوی:

(مسلمانان)آنقدر ذخایر علمی جمع کرده بودند که وقتیکه مغولها کتب مدارس و دانشگاه ها را میان آب ریختند از پیوستن این کتب با هم جسری (پل) تشکیل یافته که سواره و پیاده بخوبی میتوانستند روی آن از دجله عبور نمایند و آب رودخانه بکلی سیاه شده بود.

لیکن همین وحشیها هم که کتب و ابنیه عرب (مسلمانان) را سوزانیده و هر چه را که بر آن دست یافته بر باد دادند بالاخره تمدن عرب مغلوب را اختیار نمودند.

خود هولاکو که بغداد را غارت کرد و لاشه خلیفه را بدیوار آویخت، ترقی و تمدن حیرت انگیز اسلامی عربی که بنظر او خیلی تازه میامد بقدری توجه او را جلب کرد که خودش حامی و سرپرست همین تمدن گردید.

مغولها در دانشکده های اسلامی تحصیل کرده، مذهب و تمدن اسلام را قبول و علما و ارباب فضل را در سایه عاطفت خود نوازش می نمودند.

منبع:تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی، چاپ سوم، چاپخانه علمی، طهران۱۳۱۸، ص۲۳۰

همچنین ببینید

شرک هخامنشیان

به قلم جیمس دارمستتر James Darmesteter (درگذشت: ۱۸۹۴) فرستنده: سید محمد ناطقی اساس مزداپرستی در عقیده به …

۳۲ نظر

  1. از یک مسلمان اگر بپرسیم اوج پیشرفت های علمی مسلمانان در چه زمانی بود (اگر جواب درست دهند)می گویند دوران عباسیان(یعنی همان خلفایی که امامان را کشتند،شراب می نوشیدند و مطرب و رقصنده داشتند،کاخ نشینی به سبک شاهان ایران باستان را به ساده زیستی مورد پسند اسلام ترجیه دادند،از نظام دیوانسالاری ایران باستان استفاده کردند)ببینید ما مسلمانان در زیر سایه حمایت خلفا (خصوصا هارون و مامون )و وزرای آنها(که خاندان های برمکیان و سهل بودند که ریشه در خاندان های بزرگ ایران باستان داشتند و نو مسلمان بودند و برای اداره امور از روش دوران ساسانیان استفاده می کردند) به کجا رسیدیم!!اما وقتی بگوئیم پس چرا مثلا فلان خلیفه عباسی فلان جنایت را کرد؟بلافاصله می گویند اینها که اسلامی نبودند!اسلام واقعی یعنی گفتار و رفتار نبی (در حالی که در کتاب اصول کافی حدیث صحیحی از پیامبر اسلام وجود دارد که فرمود:علم سه چیز است،آیه محکم،فریضه عادله و سنت من که جاریست .و جز اینش زیادیست!!)
    و به این سوال نیز پاسخ داده نشد که چرا یک نفر فیلسوف ،ریاضی دان ،پزشک، زیست شناس یا حتی ستاره شناس در این دوره از زادگاه اسلام یعنی مکه و مدینه ظهور نکرد؟؟
    در پایان بگویم که دیگر مردم در عصری نیستند که این استدلال های شریعتی گونه روی آنها تاثیر بگذارد

    • یعنی جواب درست رو شما تعیین می کنی ؟ شما برات سوال پیش نیومده دیوان سالاری ایران باستان قائم به ذات بوده یا ادامه دیوان سالاری آشور و بابل و عیلام باستان بوده ؟ حتی الفبای ساسانی برگرفته از سامیان بوده خاندان برمکیان و سهل از خاندان های بزرگ ایران باستان بودن ؟ کجا و در کدوم منبع تاریخی معتبر گفته شده اینها در ایران باستان مناصب دیوانی داشتن ؟ دیوان سالاری دوره اسلامی هم از بیزانس و هم از ساسانی تاثیر گرفته بود و البته اینها هم وارث دیوان سالاریهای پیش از خود بودن در این هم شکی نیست که کردار خلفا با کردار پیامبر متفاوت بود و این رو نمیشه کتمان کرد و نیازی به تحربف احادیث هم نیست در متن حدیث پیامبر هیچ گاه نفرموده بقیه زیادت است بلکه بقیه رو فضل دونسته حالا جنابتان برای این که نتیجه گیری مد نظرت رو به کرسی بشونی کلمات رو تغییر میدی اما در مورد سوال آخر مگر چقدر جمعیت در مکه و مدینه بوده؟ جمعیت ایران ساسانی رو با جمعیت مکه و مدینه مقایسه کردن مضحک نیست؟ در ثانی بعد از گسترش اسلام مهاجرت ها افزایش زیادی پیدا میکنه و اعراب در نقاط مختلفی ساکن میشن و اسامی دانشمندان و فیلسوفان با عقبه عربی در منابع مختلف به راحتی قابل دسترسیه

      • واژه فضل دو معنی می دهد :یکی برتری داشتن و دیگری زیادی بودن.با توجه به مفهوم حدیث ،معنی دوم منظور است .به همین دلیل در ترجمه های فارسی،زیاد بودن معنی می شود.آن عرب هایی هم که می گویید در محیط زادگاه اسلام پرورش نیافتند بلکه در سرزمین های مفتوحه ظهور کردند.

      • برمک (نیای برمکیان)پسر فیروز(وزیر شیرویه)بود. صادق‌سجادی، تاریخ برمکیان، ۶۴.

      • خاندان سهل هم ریشه در خاندان های دهقانی عهد ساسانی داشتند.بیات و خسروی، «نقش خاندان‌های برجسته ایرانی در فرایند تعامل دو فرهنگ ایرانی اسلامی تا سده چهارم هجری»، پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی.

      • دیوانسالاری ساسانیان بیشترین تاثیر را بر روی دیوانسالاری حاکمان جوامع اسلامی گذاشت .همچنین خود دیوان نیز واژه ای پارسی است.خود خواجه نظام الملک هم در سیاست نامه، از روش های ساسانیان در سیاست بیشتر از فقه اسلامی استفاده کرده.
        و البته حکومتهای ایران باستان هم از بسیاری از دستاوردهای سیاسی حکومت های پیش از خود استفاده کرند.

        • من همه رو اینجا اشاره می کنم فرض کنیم که برداشت شما درست ولی اصولا احادیث رو از لحاظ سندی (که گویا ضعیفه) و مضمون و همراه با مجموعه ای از احادیث دیگه در نظر میگیرن (مثلا حدیثی داریم که دانشها دو نوع هستن دانش ادیان و دانش بدنها)البته الفاظ حدیث در منابع مختلف متفاوته مقاله ای درباره این حدیث (B2n.ir/b45379) من بحث مهاجرت رو اشاره کردم خب طبیعی است که برای کسب علم به سرزمینهای مختلف برن و اونجا ساکن بشن شرایط زمانی و مکانی رو بایستی لحاظ کرد این که بگیم این عرب اونجا بود اون یکی اینجا جالب نیست مکه و مدینه مرکزیت اداری و حکومتی نداشتن جمعیتشون هم آنچنان نبوده مثالی میزنم در زمان هخامنشی پزشکان دربار و پزشکان سرشناس مصری و یونانی بودن در اون همه جمعیت اقوام ایرانی یک نفر آیا لیاقت نداشت ؟ مسلما جواب منفیه . در مورد برمک اطلاعات بیشتر افسانه و مبهم هست https://rch.ac.ir/article/Details?id=6431 و در مورد نیای خاندان سهل هم همین طوره این هم که دهقان بودن لزوما به معنای منصب دیوانی نیست این که دیوان سالاری ساسانی چقدر اثر داشته من نمیدونم و نیاز به پژوهش گسترده تری داره واژه دیوان طبق مقاله فرانسیس دوبوا در ایرانیکا https://www.iranicaonline.org/articles/divan به دیپی اکدی میرسه کتاب خواجه نظام الملک سیر الملوک هست طبیعی است که این گونه باشه هر چند سرزمین های سلجوقیان عموما متصرفات ساسانی بوده شما در زمان هخامنشیان دیوان سالاری رو در امتداد دیوان سالاری تمدنهای پیشین میبینی و بعد سلوکیان و اشکانیان و ساسانی هم این سیر رو ادامه میدن

          • این حدیثی که من ذکر کردم در کتاب اصول کافی آمده که معتبر ترین کتاب از میان کتب اربعه شیعه محسوب میشه و راوی اش هم امام هفتم شیعیان اثنی عشری است.پس این حدیثی معتبر است و باید در احادیث دیگری که در تناقض است شک کرد نه این حدیث.

          • سلام

            شغل دیوانی در دوران ساسانیان بنظر میرسد در انحصار روحانیون دینی زرتشتی اصلا بوده:

            بعضی از مناصب مهمه در هفت دودمان نخستین موروث بود و چون کم کم تشکیلات اداری بر اصول ملوک الطوایفی غلبه یافت، نجبای زمین دار عادت بر این جاری کردند که مناصب عالی و غیر موروثی دولتی را به خود تخصیص دهند. بدین طریق قدرت خود را محفوظ داشتند، زیرا در غیر این صورت در نتیجه سیر تکاملی دولت، به کلی قدرت از آنها سلب می شد.

            … از منابع موجوده تاریخی تفصیل منازعات شدیدی را که طبقه مغان با پادشاهان وقت به منظور حفظ اقتدار خویش می کردند، نمیتوان به دست آورد. فقط با روایاتی که از کتب مختلف التقاط نموده ایم، می توانیم تا اندازه ای به جریان و تحولی پی ببریم که ◄روحانیان را به پشتیبانی تشکیلات دیوانی ملوک الطوایفی► به اوج قدرت رسانیده بود.

            ایران در زمان ساسانیان، آرتور امانوئل کریستنسن، ترجمه رشید یاسمی، ویراستار حسن رضایی باغ بیدی، صفحه ۱۸۹

          • تمام منابع ریشه خاندان برمکیان را یا از دیوانسالاران عهد ساسانی می دانند یا از موبدان،هیچ منبعی آنان را رعایای حقیری که بعد از اسلام به جایگاهی رسیدند نمی دانند.دهقانان نیز در آن زمان منظور کشاورزان نبوده بلکه در دوران ساسانیان کسانی بودند که وظیفه جمع آوری و محاسبه مالیات بخش کشاورزی را داشتند .یعنی عضو دستگاه دیوانسالاری ساسانی بودند.

            • منابعی هم اونها رو بودایی معرفی می کنن وضعیت نیای اونها مشخص نیست در ثانی بلخ در طول دوره ساسانی در سالهای زیادی از جمله در اواخر اون تحت سیطره دولت مرکزی نبوده

            • با سلام، فردی که از خاندان موبدین نباشد نمیتوانسته جز دبیران بوده باشد فلذا می بایست سند بسنده ای ارائه بدهید که دهقانان میتوانسته از خاندان موبدین زرتشتی و دبیر باشند.

          • اینکه فرهنگ ایران باستان از فرهنگ یونانی تاثیر پذیرفت درست است است .اما در آن سر قضیه،فرهنگ یونان باستان نیز از فرهنگ ایران باستان تاثیر پذیرفت.مثلا در زمینه تاثیر حکمت ایرانی بر فلسفه یونانی بخوانید:
            اودوکس کنیدی، متفکر، ریاضی دان، پزشک، منجم و جغرافی دانی که سراسر خاورمیانه را برای آموختن ستاره شناسی کلدانی و ثنویت مزدایی زیر پا نهاده بود، به سال ۳۶۸ قبل از میلاد ضمن شرکت در دروس آکادمی، اطلاعات جامعی را در اختیار افلاطون قرار داد. در دو رساله اپی نومیس و آلکبیادس اول این معنی مشهود است؛ حتی ارسطو هم در دوران جوانی از نفوذ افکار وی بر کنار نماند.( جمعی از ایران شناسان اروپا با مقدمه پرفسور هانری ماسه و رنه گروسه، تاریخ تمدن ایران،ترجمه دکتر جواد محیی، انتشارات گوتنبرگ، چاپ اول، ۱۳۸۱)

            ۱۸- رساله آلکیبیادس اول؛ در این رساله افلاطون به زبان سقراط با آلکیبیادس به گفت و گو می نشیند و در این گفت و گو آیین حکومت داری و تربیت شاهزاده ایرانیان را با یونان مقایسه می کند:

            « اگر تو اجداد خود و سالامیس، وطن اریساکس یا اگیناوطن نیای بزرگ آیاکوس را در برابر اردشیر، پسر خشایارشاه نمایش دهی بی گمان بر تو خواهند خندید، پس نیک بنگر تا ببینی که ما از حیث تبار و تربیت تا چه پایه از آنان کمتریم… فرزند شاه را به خادمه های نالایق نمی سپارند بلکه بهترین خواجه سرایان دربار را بر او می گمارند و اینان موظفند که علاوه بر تربیت کودک، مراقب باشند تا اعظای تن او نیک رشد کنند و راست به بار آیند… همین که فرزند شاه به هفت سالگی رسید او را به سوارکاران می سپارند تا راه و رسم شکار را فرا گیرد و چون چهارده ساله شد چهارتن که مربیان شاهانه خوانده می شوند، عهده دار تربیت او می گردند. یکی از آنان که در دانایی بر همگان برتری دارد اسرار حکمت زرتشت پسر هرمز، دین داری و آیین کشورداری را به او می آموزد. دومی که عادل ترین مردمان است، او را بر آن می دارد که در همه عمر جز راست نگوید. سومین مربی که از خویشتن داری بهره ای به کمال داری بهره ای به کمال دارد به او می آموزد که تن به اسارت هوی و هوس در ندهد بلکه به آزادی و آزادگی خوی گیرد و بیش از همه مردمان بر شهوات و آرزوهای خود تسلط یابد، نه آنکه به بندگی آنها گردن بنهد. مربی چهارم که دلاورترین مردمان است او را دلاور و بی باک، ببار می آورد و به او می فهماند که اگر ترس در دل خود راه دهد، برده خواهد بود نه آزاد.»( افلاطون، دوره آثار،ترجمه محمد حسن لطفی، انتشارات خوارزمی ج۲: ۶۵۷- ۶۶۰)

            • من متوجه ارتباط ستاره شناسی کلدانی با ایران نشدم کلدانیان سالها قبل از هخامنشی در ستاره شناسی سرآمد بودن و البته بقیه اینها در تاریخ هرودوت هم میشه دید بحث اصلی من روی تاثیر از یونان نبود چون سالها قبل از اون هخامنشیان وارث و پیرو تمدن های بین النهرین بودن

          • اینکه می گویید:《…
            مدینه مرکزیت اداری و حکومتی نداشتن جمعیتشون هم آنچنان نبوده…》کاملا درست است ولی این نشان می دهد که اسلام و پیغمبر و خلفا نتوانستند زادگاه اسلام را به جایگاه تیسفون عهد ساسانی یا قسطنطنیه بیزانسی برسانند و اعراب مسلمان ناچار برای متمدن شدن رو به ممالک مفتوحه آوردند.

            • یعنی اگر شهری مثل تیسفون بسازن متمدن هستن و اگر نسازن نه ؟ شهرهایی مثل تیسفون نماد ساختار طبقاتی و تبعیض بودن که پیامبر مخالف اونها بود و فتوحات بعد از رحلت پیامبر و وسعت سرزمین ها ایجاب میکرد که مرکزیت حکومت به جایی دیگه منتقل بشه همون طور که در دوره ساسانی مرکزیت در تیسفون بود و بابل (که عموم ساکنانش ایرانی تبار نبودن) قلب ایرانشهر در حالی که فارس مرکز اونها بود

      • جالب است در آن عهدی که اسلام به شیوه واقعی اش اجرا می شد،مسلمانان کوچکترین دستاورد فرهنگی از خود اراعه ندادند(حتی در حد ضرب سکه)ولی وقتی دوران عباسیان (که به شیوه شاهان ساسانی بودند)شروع می شود،مسلمانان در ممالک مفتوحه شروع به پیشرفت فرهنگی می کنند.خود شیخ صدوق در کتاب التوحید در باب۶۵ ،۳۵حدیث صحیح در زمینه رد فلسفه و کلام از معصومین شیعه نقل می کنه.فلسفه بنیادین ترین علوم است ولی معصومین شیعه با مبانی شدیدا مخالف بودند.حال خودتان قضاوت کنید اگر حکومت بلاد اسلامی در دست امامان شیعه بود،چه بلائی بر سر امثال ابن سینا و فارابی می آمد؟!

        • شیوه واقعی ؟ اراعه؟؟!!!! منظور از دستاورد فرهنگی چیست؟ آیا ضرب سکه در اوایل دوره اسلامی تا دوره عباسی نبود؟ به نظر خونریزیهای دوره عباسی هم به تاسی از شیوه ساسانیان بوده من نمیدونم چرا شما هر حدیثی می بینی صحیح هست مبانی جالبی داری اما جالبه بدونی که در دوران آل بویه که رویکرد شیعی داشتن و شیخ صدوق هم می زیست امثال ابن سینا یا شیخ مفید که متکلم بود و از شما علم دینی کمتری داشته رشد و نمو کردن و از بیشترین پیشرفت های دوره اسلامی در زمینه های مختلف همین دوره بوده

        • ۱-آن کلامی که در شیعه رد شده کلام معتزله(کلام استدلالی)است.
          خود شیخ صدوق در کتاب الاعتقادات ،باب ۱۴ در زمینه رد کلام عقلی و فلسفه در مذهب شیعه بیشتر توضیح می دهد.
          ۲-درست است که آل بویه شیعه بودند ولی نمی توان ادعا کرد هر کاری می کردند بر خواسته از فقه شیعه بود.آنها شاهانی بودند که شیعی مذهب بودند،اما ولی فقیه نبودند.
          آنان مدعی بودند که نسبشان به ساسانیان می رسد.آیا اسلام شیعه موافق این است که حاکمان افتخار کنند که نسبشان به یک سلسله طاغوتی و بت پرست می رسد؟!
          ۳-عباسیان در زمینه دیوانسالاری ،آداب درباری و تا حدودی در نحوه عملکرد سیاسی و اقتصادی پیرو ساسانیان بودند.مثلا در زمینه حمایت از ترجمه کتب بیگانه مانند عملکرد انوشیروان بودند که فرمان داد کتب متعددی از هند و یونان به پهلوی ترجمه شود.یا مثلا بنای شهر بغداد مطابق معماری ایران باستان. ولی در زمینه کشتار هایشان بستگی دارد .مثلا اگر کسی را به خاطر خروج از اسلام کشتند،تحت تاثیر احکام اسلامی بودند نه ساسانیان.یا مثلا خلیفه المقتدی که موسیقی را در کاخ خود و در بغداد ممنوع کرد به خاطر احکام اسلامی بود نه ساسانیان که حامیان موسیقی بودند.
          ۴-دورانی که اسلام به شیوه اصیل اجرا می شد،دوران خلفای راشدین بوده که آنها حتی یک سکه هم ضرب نکردند.

          • من نمیدونم کلام غیر استدلالی چیه و اصلا هست؟ ولی اگر منظورت اهل حدیث هست شیخ صدوق جزیی از این مکتبه و شیخ مفید اختلاف نظرهایی داره با ایشون و متکلم به معنای متعارف اون هست معتزلی ها هم کلام خود رو داشتن و با مکاتب شیعی و سنی دیگه مجادله داشتن و تا حمله مغول هم کارشون با فراز و نشیب ادامه داشت حالا شما دسته بندی جدیدی ارائه دادی که با شواهد نمیخونه این که فقط شیخ صدوق یا افکار مشابه رو در نظر بگیری و دیگران رو حذف کنی و تحت عنوان مکتب اصلی جا بزنی پذیرفتنی نیست در مورد آل بویه حدس می زدم این چنین جواب بدی من هم ادعایی نکردم مگر پادشاهان ساسانی هر کاری می کردن بنا بر آیین زرتشت بود ( با این که مثلا اردشیر اول خود رو شاه موبد میدونست)؟ این که شما آیین زرتشتی از نگاه ساسانیان رو بت پرستی میدونی برام جالب بود ولی اقوامی که قلمروشان در مناطقی بوده که تحت سلطه امپراتوریهای دیگه بوده چنین دعاوی داشتن و این رسم دنیای قدیم (هر چند غلط) بوده نمونه های مشابه این رو میشه در داستانهای مربوط به فتح ماد توسط کوروش یا فتح مصر توسط کمبوجیه یا رومی ها یا حتی اشکانیان که خود رو وارث اسکندر میدونستن دید(مغولان حاکم بر ایران هم خود رو وارث امپراتوری ساسانی میدونستن) در مورد نهضت ترجمه این قضیه حداقل از دوره اموی و از سوریه شروع شده بود به هر ترتیب نخبگان سریانی و آرامی که چند زبانه بودن چه در دوره ساسانی که جندی شاپور رو عملا در دست داشتن چه در دوره اسلامی در ترجمه و انتقال علوم مختلف نقش زیادی داشتن بغداد هم در مجاورت تیسفونی بوده که خودش متاثر از سلوکیه دوره هلنی بوده بنابراین اگر ما بخوایم دقیق تر بشیم مطالب دیگه ای هم باید اضافه کنیم (مثلا طاق کسرا معماری رومی داشته ) به نظرم شما سرگذشت مانویان و مزدکیان رو بخونی متوجه بحث ارتداد در آیین زرتشتی دوره ساسانی میشی چه بسا این میراث به دوره اسلامی هم رسوخ کرده باشه در مورد موسیقی در تاریخ فقه دوره اسلامی آرا متفاوت بوده و نمیشه مطلق چیزی گفت هرچند با موسیقی درباری و مسرفانه دوره ساسانی مخالفت درست بوده در خود منابع اسلامی قرون سه و چهار در مورد ابوبکر و عمر یا بالاخص عثمان و نحوه حکمرانی اونها مباحث انتقادی هست جدای از انتقادات حضرت علی در این موارد پس اسلام راستین رو باید در قالب دیگه ای دید وقتی سیستم حمکرانی اونها متفاوت بوده در مورد ضرب سکه اصولا راههای مبادله متفاوت بوده و شاید سکه به نام خود نمیزدن همون طور که تاریخ رو از زمان خلافت خود حساب نمیکردن دلیلی نداره که بگیم از سکه استفاده نمی کردن یا ضرب نمیکردن خب این هم نوعی رواداری بوده تا خود رو محور عالم دونستن

  2. یک معلم زرتشتی در مدرسه مان داریم که بسیار ادعایش میشود. گویی اشرف ترین اشرف مخلوقات هستند
    به جان شیرین خودم قسم این فرد حتی گفتار نیک هم ندارد و مدام از کلمات توهین امیز استفاده میکند و دیگر دوستانی که در درس ضعیف هستند را مسخره میکند !!!
    ای کاش به همبن جا ختم میشد ، وی برای اثبات تمام عقاید خود حاضر است تمام ادیان دیگر را با خاک نابود کند نه فقط اسلام …
    روزی در کلاس گفت ، اعراب یا مسلمانان را مجبور به پذیرش اسلام میکردند و یا آنها را میکشتند ؛ خب ای انسان مزدوج بر اساس این حرفی که زدی یعنی تو و امسال تو که دین قدیمی خود را حفظ کرده اید انسان های ترسویی هستید که در گوشه ای پنهان شده بودید …

    اگر مکتب زرتشت مفید بود این ادم با ۵۰ سال سن اینگونه رفتار های کودکانه نمیکرد.
    *حیف که از مکتبم یاد گرفتم به معلم خود توهین نکنم و من هم نخواهم کرد ، در غیر این صورت این پیام خیلی تندتر میبود ، همانند زبان این معلم **

  3. پاسخ به یکی:
    ۱- در اسلام هم بحث ارتداد رو داریم.
    ۲-کلام معتزلی کاملا بر استدلال متکیه(که شیعه امامیه با آن مخالف است)انواع کلام های دیگر ترکیبی از استدلال و نقل گرایی اند.
    ۳-به طور کلی معماری های تمدن های باستانی،روی هم متقابلا تاثیر گذاشتند.بحث من این است که این دید شما که ایران پیش از اسلام بی فرهنگ و عقب افتاده بوده و تمدن ایران بعد از اسلام هم تمام عناصرش متعلق به اسلام است،نادرست است.
    ۴-موسیقی دوران ساسانی فقط یک موسیقی مطربانه درباری نبود بلکه دانشی آکادمیک بود که فرزندان اشراف آن دوران در آموزش های عالی خود،آن را میاموختند(رساله《 خسرو قبادان و ریدک 》گواهی بر آن است) و در مورد منع موسیقی در اسلام و شیعه ،کتاب گناهان کبیره از آیت الله دستغیب رو مطالعه کنید همچنین دیدگاه های امام خمینی را.
    ۵-ما نمی گوییم خلفای راشدین از سکه استفاده نمی کردند.می گوییم سکه ضرب نکردند (یعنی امکانات و فرهنگ ضرب سکه را نداشتند)
    ۶-شهر های نواحی داخلی ایران در دوران ساسانی(جندی شاهپور،ویه اردشیر و…)درست است که به پای تیسفون نمی رسیدند.ولی به اندازه مکه و مدینه دوران اسلامی بدوی نبودند.

    • من منکر وجود بحث ارتداد در فقه اسلامی که نبودم گفته شد اگر فلان فرد به دلیل ارتداد کشته می شد به خاطر احکام اسلامی بوده و اصلا متاثر از دیگران مثلا ساسانیان نبوده من یه مثال زدم معتزلیان لزوما همه احادیث رو رد نمی کردن(حالا کاری به قرآن که مبنای اونها بوده نداریم ) و البته چون عده ای در قرن دوم و سوم به جعل حدیث(به هر دلیلی) اونهم در حجم زیاد می پرداختن به نظرم واکنش معتزلی ها خیلی هم بیراه نبوده هر چند بعضی جاها افراط هم میشده من جایی ایران پیش از اسلام رو عقب افتاده و بی فرهنگ نخوندم و تمام عناصر اون رو هم متعلق به اسلام ندونستم اتفاقا خود آقای فاطمی در مورد راه اندازی این سایت توضیح داده که به دلایلی برعکس نظر شما این سایت راه اندازی شده ولی به هر ترتیب فروپاشی نظام طبقاتی ساسانی در آزاد شدن استعداد مردمان از طبقات پایین و جهشی در گسترش علم و دانش کاملا موثر بوده هر چند بعضی انکار بکنن ( دو مثال می زنم اولی قدیمیتره مصر هخامنشی رو با مصر هلنی مقایسه کنید از لحاظ گسترش علم و دانش یا مورد دوم فن کاغذ سازی که از چینیان در دوره اسلامی آموخته شد یک گام بزرگ بود در حالی که با وجود روابط با چین در دوره ساسانی چندان توجهی به فن کاغذسازی نشد و مناطقی مانند سغد که احتمالا کاغذسازی داشتن حداقل از قرن چهارم تحت تسلط ساسانی نبوده(https://www.iranicaonline.org/articles/sogdiana-iii-history-and-archeology) ) من نمیدونم آموزش دیدن تنبور و … رو آکادمیک دونستن تا چه حد درسته در تمدنهای قدیم این آموزشها معمول بوده ولی نمود بارز موسیقی در دربار بوده باز هم میگم دیدگاهها در مورد موسیقی مختلف بوده مگر در ده سال اول انقلاب از صداوسیما که زیر نظر رهبر بوده موسیقی پخش نمی شده یا آموزشگاه موسیقی نبوده؟ این که از لحاظ باستان شناسی مدینه یا مکه قبل اسلام چه وضعیتی داشته مشخص نیست چون نه سعودیها اجازه حفاری دادن و نه مراقبت کردن و چه بسا تخریب هم کردن (البته رویکرد جدیدشون رو باید دید) ولی حداقل مدینه یا تبوک مناطق شناخته شده ای در عصر باستان بودن حالا این جور قضاوت امثال شما هم هست که به نظرم جدی نمیشه گرفت در شرق و جنوب عربستان در هزاره دوم قبل میلاد و هزاره اول میلادی سکه ضرب میشده ( ARABIA AND THE ARABS Robert Hoyland 193-194 ) در شمال اون هم که نبطی ها بودن سکه ضرب میشده حالا سواله امکانات یا فرهنگ ؟؟؟ ضرب سکه نبوده ؟ یا مگر در مصر و شام و عراق و داخل فلات ایران امکانات نبوده ؟ محقق معاصر معتبری رو ندیدم با قطعیت بگه خلفای راشدین سکه ضرب نکردن

      • اتفاقا در مصر هخامنشی علم بسیار گسترش داشته.از داریوش یکم اسنادی در دست است که دستور تاسیس دانشکده های پزشکی و علوم سیاسی در مصر را صادر کرده بود ( سیر تمدن و تربیت در ایران باستان ؛ ص ۳۲۶ و ص ۳۳۸)
        بعد اینکه سند بیاورید در دوران ایران باستان سواد آموزی برای عموم ممنوع بوده.

        • بحث مقایسه دوره ها با هم هست به هر ترتیب مصر سابقه دیرینه در ریاضیات و پزشکی داشته ولی دوره هخامنشی نسبت به هلنی در حجم کار علمی تفاوتش محسوسه با این قید که اسکندر مصر رو صلح آمیز فتح کرد و مثل ایران نمیشه ادعا(به غلط) کرد که کتابها رو سوزوند اون چیزی که شما نقل کردی در یادمان اوجاهورسنه اومده البته چیزی از علوم سیاسی در اون نیست بلکه بازسازی اون چیزی است که house of life(شاید دانشکده پزشکی) ترجمه شده و احیانا در دوره کمبوجیه تخریب شده بوده بندهای ۳۳ تا ۴۱ اشاره ای تا حدی غیر مستقیم داره به فضای وحشت و کشته شدن افراد و مصیبتی که کشورش داشته این هم لینک ترجمه (https://www.livius.org/articles/person/wedjahor-resne/) اما در مورد ایران باستان و بحث اختلاف طبقاتی آقای جمشید چوکسی در کتاب ستیز و سازش ص ۱۲۸ میگه :”هر چند آماری در مورد درصد تعداد افراد باسواد جهان در اسلام نخستین در سده‌های اسلامی در دست نیست. این درصد نمی‌تواند چندان بالا بوده باشد زیرا مساحت اتاق درس در آن مراکز آموزشی کم بود. با وجود این بررسی تاریخ‌های محلی و شهری مربوط به آن دوران و زندگی نامه افرادی از طبقات بالا نشان می‌دهد که در ایرانشهر و ماوراءالنهر تعداد مسلمانان باسواد از تعداد زرتشتیان باسواد بیش‌تر بوده است. علت آن بود که در طول تاریخ سواد در میان جامعه زرتشتی منحصر به روحانیان دبیران و بعضی از بازرگانان و بزرگان بود. در حالی که آموزش برای همه مسلمانان آزاد بود و اگر چه از هر نسل از مسلمانان فقط چند نفر کاملا باسواد بودند همان‌ها فرهنگ مکتوبی پدید آوردند که سرانجام اسلام حتی را در روستاها هم منتشر کرد” کریستینسن در کتاب خودش ایران در زمان ساسانیان ترجمه یاسمی نشر صدای معاصر چاپ ۵ ص ۲۹۸ هم اشاراتی شبیه داره

      • در خصوص سکه هم باید بگویم که اولین خلیفه مسلمان که اقدام به ضرب سکه اسلامی مستقلی کرد عبد الملک مروان(پنجمین خلیفه اموی)بود.The David Collection: Umayyad (Abd al-Malik) 80 H (699 AD
        این یعنی پیش از آن و در دوران خلفای راشدین و صدر اسلام مسلمانان ضرب سکه نکردند.

        • در مورد سکه https://www.iranicaonline.org/articles/coins-and-coinage- تاریخ سکه در دوره های مختلف در ایران رو بررسی کرده مثلا اوایل دوره اسلامی
          As the Arabs of the Ḥejāz had used the drahms of the Sasanian emperors, the only silver coinage in the world at that time, it was natural for them to leave many of the Sasanian mints in operation, striking coins like those of the emperors in every detail except for the addition of brief Arabic inscriptions like besmellāh in the margins (Walker, 1941; Gaube; see arab-sasasian coins). The Persian drahm was called derham in Arabic. From about 29/650 to 50/670 all these issues continued to bear the name of a Sasanian emperor, usually Ḵosrow II, the last emperor to have struck coins in quantity, and abbreviated mint names in Pahlavi. A minority have the name of the last emperor, Yazdegerd III (632-51) بله به نام خود سکه نمی زدن ولی ضرب سکه متوقف نشده بوده در مناطق تحت تصرف بیزانس سابق هم همین طور

      • در اول انقلاب ،موسیقی سنتی ایرانی،موسیقی محلی اقوام و موسیقی مدرن هم آموزش و هم پخش آنها ممنوع بود.
        فقط موسیقی های انقلابی مجاز بود.
        در دوران ساسانی موسیقی برای عموم ممنوع نبوده.خود بهرام گور ۱۲۰۰۰موسیقی دان هندی را فرستاد تا برای مردم بنوازند و آنان را شاد کنند.موسیقی از عهد باستان یک دانش و هنر آکادمیک بوده .فیلسوفان و حکیمانی در عهد باستان مانند ارسطو و کنفوسیوس در آثار خود بدان پرداختند.این هنر آنقدر مهم بوده که در یونان باستان و همچنین ایران ساسانی ،فرزندان اشراف آن را می آموختند .البته این هنر هم مانند تمام هنر و در تمام کشور ها در عهد قدیم،بیشتر درباری بوده.در دوران ساسانی باربد ظهور کرد که منابع اسلامی اورا بزرگترین موسیقی دان آن دوران دانستند.او خود سی لحن در موسیقی را ایجاد کرد.نخستین دستگاه موسیقی در خاورمیانه(دستگاه هفت خسروانی)را نیز ایجاد کرد.

        • نمیدونم چی بگم ولی فیلم و سریال خارجی و داخلی همه موسیقی داشتن برنامه های دیگه هم همینطور نمیگم محدودیت نبوده ولی این چیزی که گفتی هم نبوده و این در ده سال اول انقلاب کاملا مشخصه آرشیوها هم هست نیازی به توضیح بیشتر نیست قضیه بهرام گور نمیدونم چه قدر تاریخیه ولی به هر ترتیب اینهایی که از هند آورده بود یکسالی این کار رو میکنن البته به دزدی و فحشا هم می پرداختن در خود داستان فردوسی هم اشاره ای به دزدی شده از این موارد هست مثلا بهرام گور یکسال می رو ممنوع میکنه بعد داستانی در مورد جوانی خجالتی در ارتباط جنسی پیش میاد که با می مشکلش رفع میشه دوباره آزاد میشه نمیدونم اینا رو میشه تاریخی حساب کرد یا نه موزیک رو نمیشه به نظرم آکادمیک دونست چون تحولات موسیقی و ابداع ابزار اون و … در بین النهرین و مصر و هند و یونان هم بوده

          • البته در مورد بخش آخر که مربوط به بحث آکادمیک بودن موسیقی در دنیای باستان هست استدلالم ضعیف بود و دیدگاه کاربر ایرانمهر به نظر منطقی تره

      • این شاه عالم و سیاستمدار و… در نظر دکتر اسدالله بیژن این قدر متوجه نبوده در فلات ایران و سرزمین قبایل پارس و ماد دانشکده پزشکی بسازه رفته در مصر سرمایه گذاری کرده؟

        مأخذی که معرفی کردید لینک دانلودش:

        https://eliteraturebook.com/books/pdf/16882/%D8%B3%DB%8C%D8%B1+%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86+%D9%88+%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA+%D8%AF%D8%B1+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%28%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87+%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%A7%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%8C+%D9%85%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%8C+%D9%87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C%29

        برای تاسیس دانشکده پزشکی به چاپ ۱۹۳۵ و صفحه ۲۷۱ این کتاب ارجاع داده:

        https://books.google.com/books?id=vwZqAAAAIAAJ&printsec=frontcover&source=gbs_ge_summary_r&cad=0#v=onepage&q&f=false

        لینک فوق این چاپ ۱۹۱۶ هست و در صفحه ۲۷۱ خبری ازین مهملات نیست. اینکه یک مأخذ به مأخذ دیگری ارجاع بده فی النفسه مشکل نداره اما قابلیت استناد رو ازش سلب میکنه بدرد مطالعه آزاد میخوره بخصوص وقتی نویسنده اش در حد پیر بریان و کریستن سن و دیگر اساتید شناخته شده این حوزه نیست، استناد دست کم باید با یک واسطه به منبع برسه نه تازه مأخذ دیگری. حداقل باید ذکر کنه منبع چی بوده اگر کتاب رو مطالعه و صحت سنجی کرده. اینطوری باشه امکان صحت سنجی عملا وجود نداره، میشه مصداق «مغالطه توسل به شخص»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code