به قلم دکتر علی شریعتی
پس از ورود اسلام به ایران و استقرار حکومت اسلامی، تا چند قرن شاهد شورش ها و قیامهایی از سوی ایرانیها هستیم. بعضی از روی عمد یا جهل این شورشها را نشانه ی تحمیلی بودن اسلام می دانند. در حالی که این قیامها برضد عربها بوده یا برضد حاکمان ستمگر. باید اسلام و عرب را از یکدیگر جدا کرد.
دکتر علی شریعتی تحلیلی در خور توجه در این زمینه دارد:
«جدا کردن اسلام از عرب، یعنی جدا کردن عرب از برنده ترین اسلحه ای که در دست دارد، یعنی جدا کردن از ایدئولوژی و ایمان بسیار نیرومندِ پیشرفت کننده اش. این کار را در اغلب نهضت ها، غیر از نهضت بابک و مردآویز به روشنائی می بینیم. بابک اصلا به اسلام تکیه نمی کند و معتقد به مزدک است؛ اما تمام کسانی که با ابومسلم و بعد از ابومسلم در برابر عرب ایستاده اند کوشش می کنند که به صراحت از اسلام دفاع کنند ـ در حالی که با عرب می جنگند ـ و کوشش می کنند که شعارشان ایرانی، زردشتی… نباشد، بلکه شعارشان اسلام باشد؛ زیرا عرب با اسلام آنها را کوبیده و باید با اسلام کوبیده شود، برای اینکه مردم آنها را حمایت کنند.
این است که ابومسلم وقتی از خراسان بلند می شود، شعار ملی ندارد و می گوید: «الرضا من آل الرسول» در حالی که مسلما” در میان افسران ابومسلم کسانی وجود داشته اند که مسلمان نبوده اند؛ اما این شعار را برای کوبیدن عرب قبول می کنند و می گویند که باید به مردم و عرب و ایرانی گفت که خلفا به دروغ خود را به اسلام چسبانده اند و ما مسلمان حقیقی هستیم. دیدیم که این منطق با چه سادگی پیشرفت کرد. بدین صورت که همه ی مردم مسلمان حاضر شدند که با خلیفه ی اسلام بجنگند.
همچنین کسانی که در ایران مسلمان نبودند به این نهضت پیوستند؛ زیرا به هر حال خلیفه ی عرب را می کوبند. بعد از ابومسلم، کسانی که بر اساس مذهب اسلام شعار دادند و نهضت خود را اعلام کردند، پیروزی بیشتری به دست آوردند تا کسانی که شعار اسلامی ندادند… بنابراین ایران در برابر عرب می ایستد (نه اسلام) و بزرگ ترین پیروزی که رهبران ایرانی به دست آورده اند، جدا کردن عنصر عرب (از لحاظ نژادی) از عنصر اسلام (از لحاظ اعتقادی) است. و قیامشان برای احیاء دین اسلام است، که به دست عرب پایمال شده، و برای سپردن حکومت به دست خاندان رسول است نه به خاندان ساسانی!»
منبع: بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی، دکتر علی شریعتی، تهران، انتشارات الهام، چاپ چهارم، ۱۳۷۴ ش، ص ۵۴ ـ ۵۶
بهمن ۱۳۹۰
شریعتی خیلی قشنگ وماهرانه با کلمات بازی میکنه دین اسلام عربیست پیامبر خدا عرب بود قران عربیست تمام ساختمان وروح اسلام و قوانینش در قران امده عربیست و مربوط به عربها می شود خانه خدا در عربستان است خلفای اسلامی هم عرب بودند مسلمانهای که به ما اسلام یاد دادند عرب بودند حالا مابیایم بگوییم شما را قبول نداریم ولی دینی که به ما اموختید که محصول فکر وروح وعلومتان بود قبول داریم مثل اینکه از دریایی اب بخوری وبگی چه اب گوارای بود بعد دریاروببینی بگی عجب کثافتی این اب دریا
پس چرا قرآن می گوید: الاعراب اشد کفرا و نفاقا؟ پس چرا قرآن عربها را بخاطر زنده به گور کردن دختران سرزنش کرده؟
http://www.raherasti.ir/5936
http://www.raherasti.ir/1471
میدونین دلیلش چیه؟ چون از جای دیگری خبر نداشتند و البته این موارد در قوم خودشون نیاز به اصلاح داشت . در کل این دلیلی بر غیر عربی بودن اسلام نیست. اما در مورد شریعتی اقای شریعتی نمونه ای از یک انسان نا شفاف هستند و به قول معروف هم خر رو میخوان هم خرمارو حرفهای ایشون بدرد گفتن در شبهای شعر و جمع های روشنفکر نمایانست! اسلام دینیست عربی نشانه های انهم به اندازه کلمه کلمه ی قران و احکام ان زیاد است . البته اسلام یک دانش عربی نیست اما برای انها ساخته شده اگر به موارد تاریخی در قران بنگریم و مشترکات انرا با ادیان قیل از خود ببینم همچنین به وجود شخصی با دانشی مانند سلمان فارسی با دانش و جهان دیده در کنار پیامبر بنگریم میبینیم شاید جبرییل او بوده
«هم خدارو میخوان هم خرما» درسته
http://www.raherasti.ir/5036
عزیز جان، این جناب سلمان گویا در مدینه با پیامبر آشنا شده؛ یک دهه قبل در مکه چه کسی جبرئیل بوده؟
واقعا ننگ بر بی منطقی
نکته همین جاست که مگر کورش قبل اسلام نبود مگه زردشت قبل از اسلام چی گفت کلیه حرفهای دین اسلام تو زردشت هم.هست گفتار نیک پندار نیک کردار نیک بعد چرا باید قران عربی پیامبر عربی دین عرب همچی عربی چون ان زمان ایرانیها یکنا پرست بودن خدا پرس پس دین اسلام برای عربها امده نه ایرانیهای که یکتا پرس بودن هستن
http://www.raherasti.ir/1655
با سلام. جناب مدیر سایت. باز هم که شما توهم زدید. اولا بسیاری از زوایای تاریخ اسلام و ایران پنهان است بدلیل آنکه در این خصوص کار میدانی صورت نگرفته و تمام آنچه به نام تاریخ اسلام و ایران خوانده می شود بر پایه کتبی است که آنها نیز در ارائه منبع بسیار ضعیف و مخدوش اند. دوما گردآوری و جمع بندی تاریخ ملل مشرق زمین نخستین بار توسط ماموران استعمار پیر انگلیس خبیث می باشد. جالب آنکه این افراد تا درجه تربیت مرجع تقلید برای شیعیان و بر پایی دو آیین به شدت منحرف وهابیت در حوزه فکری اهل سنت و بهاییت در میان شیعه پیشرفتند ولی مسلمین هنوز کاری در این زمینه انجام نداده اند ؟؟؟!!! اما ورود اسلام به ایران و گرایش گروهی از ایرانیان به تشییع هنوز به طور قطع روشن نیست. اما آنچه از ظواهر امر بر می آید به گفته های استاد شریعتی نزدیکی دارد. حال سئوال این است چرا در نظامی که شریعتی را به فحش و نفرین می گیرند مدیر سایت چنین برداشت شخصی از استاد شریعتی با عکسی چنین زشت از این شخصیت بزرگ جهت رونق دادن به سایت کم فروغشان انتخاب نموده اند ؟
مقام معظم رهبری از شریعتی تجلیلهایی داره
البته شاید نتوان شریعتی را از همه جهت تایید کرد. علت درج سخنان وی در این سایت اینه که بعضی ایران پرستهای افراطی ایشون را قبول دارند و حرف ایشون بعنوان سند و مدرک نیست
با سلام و عرض احترام. قرار شد جهت رسیدن به پاسخی منطقی و روشن از منابع معتبر و اسناد قابل قبول استفاده کنیم. جای تعجبه که مقام معظم رهبری در مورد ایشان چنین نظر مثبتی دارن ولی دیگران کار خود را می کنند ؟ لطفا تصویر این بزرگوار رو تغییر بدید. با تشکر.
قیام اول بر ضد “اسلام” :
مرداویج بن زیار بن وردانشاه گی بنیادگذار سلسله زیاری در سده چهارم هجری / دهم میلادی است. وی پایههای حکومتی را پی نهاد که فرمانروایانش میان سالهای ۳۱۶ تا ۴۳۵ هجری/ ۹۲۸ تا ۱۰۷۷ میلادی بر بخشهایی از سرزمینهای گرگان، قومس، طبرستان، دیلم، گیلان، قزوین، ری، اصفهان و خوزستان فرمان راندند. زیاریان به همراه دیگر شاخههای دیلمی در غرب و شرق ایران به یاری گروهی از سلسلههای محلی کوچک و بزرگ ایرانی، حدود دو سده بر ایران فرمانروایی کردند. دو سدهای که به سان پلی عصر چیرهگی اعراب را به حکومت ترکان پیوند میداد، در تاریخ ایران جنبشهای استقلالخواهی این حکومتهای محلی ارزشی ویژه دارد. او که اهل جلگه گیلان بود عقاید شدیداً ضد اسلامی ابراز میکرد؛ تا ریشههای عمیق خاندان خود در سنت ایرانی را نشان دهد. مردآویج در پی گشودن اصفهان دستور داد، تاج و تخت زرین پادشاهی برای وی ساخته شود و خواستار شد که تاج پادشاهی وی همانند تاج خسرو انوشیروان، شاهنشاه ایران ساسانی باشد. مردآویج همچنین فرمان داد تا تختگاه تیسفون یا همان ساختمان معروف به طاق کسری برای برگزاری جشن پادشاهی وی به شکل نخست خود بازسازی شود. کار دیگر مردآویج تلاش وی برای برپایی پرشکوه جشن سده بود. وی حدود یکقرن پس از سرکوبی جنبشهای ایرانیان نظیر جنبش سرخ جامگان و جنبش سپیدجامگان، فرماندهی تیرههای گیل و دیلم را بدست گرفت و با در هم شکستن قشون المقتدر، خلیفه عباسی، فرمانروایی دودمان ایرانی زیار را از طبرستان در شمال تا خوزستان در جنوب برپا ساخت.
مردآویج که نقاط مهم ایران رو فتح کرده بود و کلی هم پول و ثروت غنائم به دست آورد به فکر احیای ایران باستان افتاد به همین علت جشن های باستانی مانند نوروز و مهرگان و سده رو به طرز باشکوهی برگزار کردند . تازه تاج طلایی مثل انوشیروان بر سر میگذاشت و برای اطرافیانش اسم های اصیل ایرانی انتخاب میکرد . همین کاراش و گسترش قلمروش رو پیروزی هاش سبب شد که خلیفه القاهر که تازه جای مقتدر خلیفه شده بود به فکر راه حلی بیوفته .
سرانجام ظلم و ستم مردآویج بر مردم و خشونت وی موجب شد که اطرافیانش در قتل او همداستان شوند. وی در سال ۳۲۳ هق و در حمام کاخ خود به وسیله چند تن از غلامان ترکش کشته شد.
منبع اصلی را ذکر کنید و عین عبارت آن را نقل کنید
درود. منظورتان را کاملا متوجه نشدم ولی اگر منبع این متن را میخواهید بنگرید به :
– جنبش مردآویج گیلکی، نوشته رضا رضازاده لنگرودی، گیلاننامه، مجموعه مقالات گیلانشناسی، جلد دوم، به کوشش م. پ. جکتاجی.
-[رشید الدین فضل اللّه مینویسد:«و او از دیالمه بعضی را دعوت آورد [بدون تردید مراد اسفار است]، و مرداویج گیلی*او را اجابت کرد http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/26864/39/text%5D
– اصفهانی، حمزهبنحسن. ۱۳۴۶. تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوکالارض والانبیاء). ترجمه جعفر شعار. تهران: بنیاد فرهنگ ایران. ۱۳۴۶: ۱۹۵
– مهرآبادی، تاریخ سلسله زیاری، ۵۸–۶۲.
همچنین :
در ویکی پدیای انگلیسی (https://en.wikipedia.org/wiki/Mardavij):
Religion : Zoroastrianism = دین : زرتشتی
رفرنس :
۱ – Madelung, W. (1975). “The Minor Dynasties of Northern Iran”. In Frye, R.N. The Cambridge History of Iran, Volume 4: From the Arab Invasion to the Saljuqs. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 198–۲۴۹. ISBN 978-0-521-20093-6.
۲ – Bosworth, C. E. (2010). “ZIYARIDS”. Encyclopaedia Iranica, Online Edition.
۳ – Nazim, M. (1987). “Mākān b. Kākī”. In Houtsma, Martijn Theodoor. E.J. Brill’s first encyclopaedia of Islam, 1913–۱۹۳۶, Volume V: L–Moriscos. Leiden: BRILL. pp. 164–۱۶۵. ISBN 90-04-08265-4.
۴ – Busse, Heribert (1975). “Iran under the Būyids”. In R.N. Frye. The Cambridge History of Iran, Volume 4: From the Arab Invasion to the Saljuqs. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 250–۳۰۴.
۵ – Madelung, W. “GĪLĀN iv. History in the Early Islamic Period”. Encyclopaedia Iranica, Online Edition. Retrieved 27 February 2016.
گویا شما معنای منبع اصلی و اولیه و روش آدرس دادن را نمی دونید
منظورم کتاب های کهنه که مطلب تاریخی را نوشته اند مثل شاهنامه و تاریخ طبری نه معاصران و حتی گاهی هنگام آدرس دادن از کتابهای معاصران به ذکر کتاب و نویسنده بسنده کرده اید
– عنصر المعالی کیکاوس، قابوس نامه، غلامحسین یوسفی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۷۳، ص ۵-۴ و ۵۰.
– ابن خلدون، العبر، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج ۳، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۴، ص ۹-۶۰۸ و ۷۲۰ و آملی، تاریخ رویان، تصحیح عباس خلیلی، تهران، مطیع اقدام، ۱۳۱۳، ص ۸۲.
– ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه عباس خلیلی. تصحیح مهیار خلیلی، ج ۱۳، تهران، انتشارات کتب ایران، ۱۳۵۰ ص ۳-۶۱۲.
– مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج ۲، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ ص ۸-۷۴۷.
– ابن مسکویه، تجارب الامم، ترجمه علینقی منزوی، ج ۵، تهران، انتشارات توس، ۱۳۷۶، ص ۳۱۲.
– ابن اثیر، همان، ج ۱۳، ص ۲۷۳ و ۲۳۰، ابن خلدون، العبر، ج۳،
ص ۱۴ و ۶۱۲.
مسعودی در کتاب تاریخ خود تایید میکند، هنگامی که مرداویج میخواست به بغداد رود و خلیفه را دستگیر کند کشته شد. ابوعلی مسکویه و مسعودی هردو، خلیفه و دو تن از غلامان او بجکم و توزون را در کشتن مرداویز سهیم میدانند چرا که این دو از کینه غلامان ترک نسبت به مرداویج بهره جستند و پس از کشتن مرداویز به عراق گریختند و در شمار سپاهیان خلیفه درامدند و اندک زمانی به مقام امیرالامرایی رسیدند…
داستان خاکسپاری مرداویج را ابومخلد عبدالله بن یحیی که از خدمتگزاران و دولتمردان مرداویج بود چنین یاد کردهاست:
«هنگامی که تابوت مرداویج را به ری بردند من روزی پرجوشتر از آن روز ندیدم، همه گیلیان و دیلمیان چهار فرسنگ راه را پای برهنه پیمودند. او میگفت برادر مرداویج نیز با ایشان پیاده آمد. میگفت: من هیچ سپاه ندیده بودم که پس از مرگ فرمانروا، بی هزینه درم و دینار مردان و سربازانش اینچنین به او وفادار بمانند که ایشان بدین شکل به برادرش وُشمگیر پیوستند.»
طبری میگوید: «تابوت مرداویج را از اصفهان به ری بردند و هنگامی که تابوت به ری رسید، ازدحامی غریب بود وهمه دیلمان و مردم گیل با پای برهنه تا چهار فرسنگ جنازه سردار شجاع خود را استقبال کردند . » قتل مرداویج یکی از بزرگترین زیانه ایی بود که ملت ایران برد . زیرا این امر باعث شد که مرداویج نقشه وسیع و مهم خود یعنی ایجاد حکومت بزرگی در ایران و تجدید دوره ساسانی و برانداختن حکومت بنی عباس را به پایان نرساند …»
عین عبارت کتابهای کهن را نقل کنید که نوشته او برای تجدید حکومت ساسانی قیام کرد
به نام خدا
اگر به تاریخ بعد از اسلام تا حمله مغول یک نگاه کلی بیندازیم (هر منبعی) متوجه میشویم که یکی از ناموفق ترین سلسلهها در کشورگشایی و … آل زیار است که به دنبال تجدید پادشاهی ساسانی بود. بالعکس سلسله آل بویه که اتفاقاً از همان گیلان برخاست و ابتدا گرایش زیدی داشت و سپس امامیه را دین رسمی نمود ، برای اولین بار بر خلفای عباسی پیروز شد و بغداد را گرفت. گسترش حکومت ایران در دوره آل بویه نسبت به سلسله های قبلی خیلی بیشتر شد( البته نه به اندازه سلجوقیان که مساحت حکومت آنها از هخامنشیان هم بیشتر بود)
ضمناً بسیاری از دانشمندان به دلیل آزادی نسبی ، از جمله فیلسوف و پزشک و شخصیت برجسته شیخالرئیس ابوعلی سینا در این سلسله جایگاه والا یافتند. فکر میکنم ظلم و ستم آنها هم نسبت به غزنویان و سایرین کمتر بود. و در همین دوره بسیاری از زرتشتیان مسلمان شدند. از جمله در فارس که اکثریت زرتشتی بودند از اکثریت افتادند.
قیام دوم هم بر ضد اسلام و هم عرب :
سنباد مجوس (مقتول به سال ۱۳۸ ه. ق. – ۷۵۵ یا ۷۵۶ میلادی) پس از قتل ابومسلم در ری و نیشابور به خونخواهی ابومسلم علیه خلیفه عباسی منصور قیام کرد. وی آیین جدیدی نیاورد و معروف به مجوس بود و چگونگی اعتقاد او به ابومسلم به روشنی دانسته نیست، با این وجود عدهای بسیار از پیروان ادیان و مذاهب مختلف تحت لوای او جمع شدند. مجوس از طرف اعراب به تمامی پیروان ادیان ایرانی پیش از اسلام اطلاق میشد و در اینجا به احتمال زیاد به معنای پیرو یکی از شعبههای منشعب از دین مزدک و نه در معنای سنتی دین زرتشتی به کار برده شده است.
پس از سرنگونی دستگاه خلافت امویه به دست ابومسلم و برقراری خلافت عباسیان در بغداد، نفوذ و قدرت ابومسلم در خراسان باعث هراس دومین خلیفه عباسی، المنصور، شد و به دستور خلیفه ابومسلم در بغداد فروگرفته شد.اهمیت ابومسلم بهعنوان حلقه اتصال زنده حکومت مرکزیای که در شرف پیدایی بود و ولایت خراسان که تامینکننده اصلی قدرت نظامی این حکومت بود هنگامی آشکار گردید که خراسان به دنبال قتل او دستخوش شورشهای پیاپی شد. نخستین این شورشها، طغیان سنباد در سال ۱۳۸ ه. ق. – ۷۵۵ میلادی بود.
طغیان غیرمسلمانان به خونخواهی سرداری مسلمان بیانگر قدرت و نفوذ ابومسلم در منطقه بود. سنباد هفتاد روز پس از برافراشتن علم طغیان بر ضد عباسیان کشته شد. اما نهضت وی مردم بسیاری را زیر علم خود گرد آورد. همچنین جنبش سنباد به تشکیل یک سازمان دینی مخفیانه برضد عباسیان به نام بومسلمیه که سالها به پرورش احساسات ضد عباسیان میپرداخت کمک کرد. سندباد با حرکت از نیشابور، قومس، ری و قم را متصرف شد و گروهی بسیار از مزدکیان و مجوسان طبرستان گرد او جمع شدند. سنباد در ری با کمک جمعی که به وی پیوسته بودند موفق به اعدام فرمانروای ری شد. با پادشاه طبرستان، اسپهبد خورشید، رابطهٔ دوستانه برقرار کرد و بدینگونه از نیشابور تا طبرستان اجتماع را بهشدت متشنج ساخت.
تصویر منبع اصلی و اولیه را بذارید
منبع :
– Encyclopædia Britannica. 2010. Encyclopædia Britannica Online. 12 Oct. 2010
– لغتنامه دهخدا مقاله سنباد
– تاریخ ایران کمبریج، جلد چهارم، از ظهور اسلام تا آمدن دولت سلجوقیان، صفحه ۵۹ از چاپ انتشارات امیرکبیر
– دانشنامه رشد، مقالهٔ خورشید بن دادمهر
و اما :
– نراقی، حسن. چکیده تاریخ ایران از کوچ آریاییها تا پایان سلسله پهلوی
– تاریخ طبری
– تاریخ یعقوبی
از میان منابعی که ذکر کردید فقط روی تاریخ طبری و تاریخ یعقوبی می توان حساب کرد که شماره صفحه ندارند
سعی کنید خودتان محقق باشید نه این که از نقلهای دیگران استفاده کنید
حتی عین عبارت تاریخ طبری و یعقوبی را نقل کنید تا بتوان صحت را بررسی کرد یا عکس کتاب را ارسال کنید
اگر نمی تونید از منابع کهن استفاده کنید نباید در بحثهای تاریخی وارد شوید و الا این و آن حرف زیاد می زنند
– در فتوح البلدان اثر احمد بن یحیی بلاذری از از خروج سنباد به صورت مختصر یاد شده اما از مقنع نامی نیز برده نشده است .
۲- یعقوبی در کتاب البلدان خود از هر دو واقعه ی ظهور سندباد و مقنع نام برده است .
۳- در تاریخ طبری هم از شورش سنباد یاد شده است و هم از قیام مقنع
۴- مسعودی در مروج الذهب از سنباد و قیام او گزارش داده است اما در مورد مقنع چیزی نگفته است .
۵- مقدسی در البدا و التاریخ از هردو شورش سنباد و مقنع خبر داده است .
۶- در سیاستنامه اثر خواجه نظام الملک طوسی ؛ هم از سنباد و هم از مقنع شرح مختصری بیان شده است .
۷- ابن اثیر در الکامل خروج سنباد و قیام مقنع را ذکر کرده است .
۸- در تاریخ فخری اثر ابن طقطقی نیز مطالبی در مورد این دو شخصیت تاریخی امده است .
ابن خلکان در وفیات الاعیان ؛ خوارزمی در مفاتیح العلوم و بیرونی در اثارالباقیه و ابومنصور بغدادی در الفرق بین الفرق و نرشخی در تاریخ بخارا گزارشهایی در مورد مقنع بیان داشته اند اما در مورد سندباد کمتر مطلبی می توان در انها یافت .
اینکه هی بگیم در فلان کتاب و فلان کتاب چنین و چنان نوشته بدون ذکر شماره جلد و صفحه ، بحث علمی نیست. گفتم عبارت آن کتابها را نقل کنید تا ببینیم آیا برداشتها از آن کتابها درسته یا نه.
در سال ۱۳۷ هـ سنباد ملقب به اسپهبد فیروز سردار مجوسی ابومسلم خراسانی که در یکی از قراء نیشابور به نام آهن سکونت داشت به خونخواهی ابومسلم بر منصور خلیفه عباسی خروج کرد . پس از تصرف قزوین و نیشابور و قومس در ری بر خزائن ابومسلم نیز دست یافت و تصمیم خود مبنی بر اینکه به سوی ایالات عرب نشین حجاز پیش برود و خلیفه را براندازد و خانه کعبه را منهدم سازد اعلام داشت. ( تاریخ ایران بعد از اسلام ص ۴۰۵ و سیر الملوک ص۲۵۸)
بر اساس روایتی که صحیح تر به نظر می رسد سنباد یکی از توانگران نیشابور بود که چون اعراب خراسان پسرش را کشته بودند به سیاه جامگان پیوست (تاریخ طبری ، ج۲ ص۱۰۹۳ . )
هنگام آشوب خراسان بر ضد امویان ، مردم نیشابور را به شورش بر انگیخت و آنان تشویق کرد که اشراف عرب را بکشند و خود جامه سیاه پوشیدند و با رسانیدن تدارکات به سیاه جامگان آن ها را یاری داد . این کار توجه ابومسلم را جلب کرد و او را بر آن داشت که با سنباد طرح دوستی افکند ، بدین ترتیب رابطه مستحکم و استوار میان آنان بر قرار گردید از این رو شگفت نیست که پس از قتل ابومسلم ، وی چنان بر شور و التهابی به خونخواهی اش برخیزد ، چنانکه سوگند یاد کرد که جان و مال خود را برای خونخواهی او صرف کند (تاریخ یعقوبی ج۲ ص ۳۸۶ . )
در این زمان منصور عباسی ، جمهور بن المرار العجلی را با سپاهی از مردم خوزستان و فارس و عشایر عجلی به مقابله با سنباد فرستاد . و سپاه در محلی به نام جرجنبان در هم آویختند و جنگی هولناک در انداختند نبرد ۴ روز به طول انجامید تا آنکه سپاه سنباد شکست خورد . دوره خروج سنباد تا وقتی که کشته شد ۷۰روز طول کشید ( مروج الذهب ج۲ ص ۲۹۷و۲۹۸ ،الکامل ج ۹ص ۱۱۷.)
قیام خونین سنباد هر چند به زودی فرو نشست لیکن پیروانش پس از وی به فعالیت مخفیانه خود ادامه دادند . اگر چه برخی قیام وی را جهت گرفتن انتقام خون ابومسلم از خلیفه دانستند بازآنست که هدف واقعی سنباد در این قیام کوتاه کردن دست زمامداران عرب از سرزمین ایران بوده است (تاریخ ایران از ظهور اسلام تا دیالمه ص ۶۸ .)
عین عبارت کتاب های کهن را نقل کنید تا ببینیم آیا او بر ضد اسلام و برای برپایی دین زرتشتی قیام کرد یا برضد عربها و حاکمان. اینها دو مقوله ی متفاوت است.
مُقَنَّع (نام کامل:هاشم بن حکیم مقنع)(درگذشت ۱۶۳ هـ. ق /۷۸۰ م یا بعدتر) رهبر جنبش شورشیان در سُغد و زاده بلخ بود. او از کسانی بود که پس از کشتهشدن ابومسلم خراسانی علیه خلافت عباسیان قیام کرد. جاحظ به مقنع لقب «عطا» داده است.با اینکه هدف اصلی او برانداختن خلافت نبود و علیه اسلام در سغد مبارزه میکرد.
میشود گفت علی شریعتی با تخیلات شیعی قوی خود بیشتر به یک انشانویس
شبیه بوده تا تاریخ نویس چرا که بیشتر نوشته هایش از هیچ مأخذی گرفته نشده
و جالب اینکه پدرش و اجدادش ملا و آخوند بوده اند .
حالا ببینیم عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت در باره ابومسلم چه میگوید :
اقدام او (ابومسلم) در قتل ابوسلمه خلال که به تشیع متهم بود، تا اندازه زیادی
احتمال شیعی بودنش را ضعیف میکند. آیا ابومسلم تمایلات زردشتی داشته ؟
درین باب جای اندیشه هست. با آنکه در تبار و نژاد او اختلاف کرده اند؛ با آنکه او را
بعضی کُرد و بعضی عرب نوشته اند، از خلل روایات خوب پیداست که ایرانی بوده ست.
نامش را بهزادان و نام پدرش را ونداد هرمزد ضبط کرده اند………….
در ابومسلم نامه های عهد صفوی،
نسبت او را به اولاد علی رسانیده اند و این همه قطعاً مجعول و ساختگیست……
»» کوششی که او را در برانداختنِ بهآفرید و پیروان وی کرد به نظر میاید که برای
مجوسان بیش از مسلمانان سودمند بوده است. همدردی شگفت انگیزی که در فاجعه
پسر سنباد در نیشابور به زیان عربان نشان داد از علاقه او به آیین گبران حکایت دارد
شورشها و سرکشی هایی را نیز که کسانی چون سنباد و اسحاق تُرک برای خونخواهی
او برپا کردند بعضی گواه این دانسته اند که ابومسلم ظاهراً به آیین مجوس تمایل و
پیوندی داشته است «« دو قرن سکوت صفحه ۱۲۰
بارها مردم تبرستان در برابر فجایع و مظالم تازیان قیام کردند.
درین نهضت ها نه فقط نژاد عرب مردود بود بلکه دین مسلمانی نیزمورد خشم و کینه بود.
یک مورخ و متکلم مسلمان میگوید > ابن حزم: الفصل، جزء ثانی ص ۹۱ چاپ مصر :
ایرانیان بر اثر وسعت کشور و تسلط بر همه اقوام و ملل از حیث عظمت و قدرت ،
به منزلتی بودند که خود را آزادگان و دیگران را بندگان می خواندند،
وقتی کوه دولتشان بدست عربان سپری گشت چون عرب را پست ترین مردم میشمردند
کار برایشان سخت گشت و درد و اندوه آنها دو چندان که میبایست گردید.
» از این رو بارها سر برآوردند که مگر با جنگ و ستیز خویشتن را از چنگ اسلام رهایی بخشند .
بدین گونه بیشتر این شورشها رنگ ضد دینی داشت …….. «
دو قرن سکوت صفحه ۱۴۸
به کتاب الفصل مراجعه کردم در آدرس فوق، چنین مطلبی را ندیدم اما زرینکوب در کتاب دیگرش چیز دیگر می گوید:
http://www.raherasti.ir/2133
طرز فکر بیشتر مردم ایران هم در حال حاضر همین هست
که تصور میکنند جمهوری اسلامی چهره اسلام را خراب کرده و اصلاحات هم شعاری بیش نبود
و بسیاری را میشناسم که میگویند اسلام و آخوند را باید از هم تفکیک کرد
تمام تکالیف اسلامی را انجام میدهند ولی پشت سر آخوند نماز نمیخوانند ……