خانه / ایران / ایران باستان / ساسانیان / تحمیل دین زرتشتی در زمان ساسانیان

تحمیل دین زرتشتی در زمان ساسانیان

پی. آر. اس. موری (تولد ۱۹۳۷ م)
فرستنده: فرشید شرفی
سیاست مذهبی، استبدادی و محافظه کارانه بود. زردشتی گری به عنوان دین رسمی تحمیل می شد و فرقه های کوچک تر متعدد مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند.
منبع: ایران باستان، ص ۵۸

ایران باستان ص 58

ایران باستان ص ۵۸

شناسنامه ایران باستان

شهریور ۱۳۹۷

همچنین ببینید

️منحصر بودن حق سواد آموزی در ایران باستان

به قلم مرتضی رمضان پور شاید بتوان علاوه بر تاکید منابع زرتشتی بر سنت شفاهی …

۲ نظر

  1. رستم فرخزاد (فرمانده ارتش ساسانی) با شصت هزار نیروی جنگجو (و بنا بر بعضی منابع تاریخی، با یکصد و بیست هزار مرد جنگی) از مدائن به سمت میدان نبرد خارج شد. سپس نامه‌ای به برادرش نوشت و از احوال ستارگان و صورت‌های فلکی خبر داد، چه اینکه وی منجم بود و از حالات ستارگان دریافته بود که سپاه عرب بر ساسانیان پیروز خواهد شد. لذا مدتی درنگ کرد تا در گردش ستارگان تغییری حاصل آید! لیکن فایده‌ای نداشت.
    رستم فرخزاد از آنجا لشکر کشید تا به محلی به نام کوثى (حوالی قادسیه) رسید. در این هنگام یکى از سپاهیان عرب که اسیر شده بود را نزد او بردند. رستم فرخزاد از او پرسید: «چه سبب شده که شما به این سرزمین بیایید و چه می‌خواهید؟» آن اسیر عرب پاسخ داد: «ما اینجا آمده‌‏ایم که وعده‌ی خداوند را انجام دهیم که اگر مسلمان نشوید، ما سرزمین شما را مالک خواهیم شد». رستم گفت: «اگر پیش از حصول آرزو کشته شوید چه مى‏‌گویید؟» اسیر گفت: «هر که از ما کشته شود داخل بهشت خواهد شد و هر که زنده بماند خداوند وعده‌ی خود را نسبت به او انجام خواهد داد. ما به این وعده یقین داریم». رستم گفت: «ما به دست شما تباه مى‏‌شویم (با این ایمانى که دارید).» آن اسیر عرب پاسخ داد: «کارهاى زشت شما موجب تباهى شما مى‏‌شود. خداوند شما را به حقیقتِ کارهاى زشت خودتان دچار نموده است». رستم از این گفتگو سخت خشمگین شد و فرمان داد گردن آن اسیر را زدند. سپس از آنجا سوى ناحیه‌ی برس‏ (سرزمینی نزدیک قادسیه) لشکر کشید. وقتی سپاهیان رستم فرخزاد به آنجا رسیدند، دست به فساد و چپاول گشودند. اموال و فرزندان مردم را ربودند. عفت زنان را تباه کردند، باده نوشیدند و عربده کشیدند. مردم نزد رستم آمده؛ ضجه و ناله سر دادند. لذا رستم فرخزاد میان سپاه آمد و گفت: «اى مردم پارس! به خدا سوگند آن اسیر عرب راست می‌گفت! آنچه باعث تباهى ما شده کارهاى زشت ماست. به خدا سوگند، اعراب با اینکه با این مردم در حال جنگ هستند، رفتار بهترى با آنان دارند. سیره‌ی آنها بهتر از کردار شماست».
    اینکه ارتش ساسانی، قبل از وقوع جنگ قادسیه، به مردم ایران نیز رحم نکرد و اموال و نوامیس مردم را مورد تعرض و هتاکی قرار داد، امری است که در متون کهن تاریخی بیان شده است. از جمله طبری در تاریخ مشهور خود [۱]، ابن اثیر در «الکامل فی التاریخ» [۲] و نیز ابن خلدون در کتاب تاریخ خود این حادثه‌ی تاریخی را نقل کرده‌اند.[۳] هرچند مفاد این مقاله به معنی توجیه و یا تأیید رفتارهای زشت بخشی از سپاهیان عرب نیست. بلکه هر عمل نادرستی در جای خود قابل نقد است.

    پی‌نوشت :

    [۱]. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (مشهور به تاریخ طبری)، ترجمه ابو القاسم پاینده‏، انتشارات اساطیر، تهران‏ ۱۳۷۵، ج‏ ۵، ص ۱۶۷۷
    [۲]. ابن‌ اثیر جزرى‏، الکامل فی التاریخ، ناشر: دار الصادر، بیروت‏ ۱۹۶۵، ج ‏۲، ص ۴۵۹-۴۶۰ ؛ ابن اثیر جزرى، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه: عباس خلیلى و ابو القاسم حالت‏، ناشر: مؤسسه مطبوعات علمى،‏ تهران‏ ۱۳۷۱، ج ‏۸، ص ۲۲۹-۲۲۸
    [۳]. تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتى، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، تهران ۱۳۶۳، ج ،۱ ص ۵۱۲ ؛ دیوان المبتدأ و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، الناشر: دار الفکر، بیروت ۱۹۸۸، ج ۲، ص ۵۲۸

    • اقای ایرانpl سانسور کردی که چیو ثابت کنی؟هم تو تاریخ طبری هم تاریخ ابن اثیر اومده که عده ای از سپاهیان رستم فرخزاد به زنا تعرض کردن و….بعد رستم فرخزاد اونها را اعدام کرد. اون قسمت که اعدامشون کرده رو سانسور کردی که بندازیش گردن رستم فرخزاد؟

      صفحه ۱۲۶۴ جلد سوم ابن اثیر میگه: برخی از کسانی را که مایه ازار مردم بودند، به نزد او اوردند و رستم گردن ایشان را بزد.

      دروغ دیگه ای که راجب اون اسیر عرب گفتی این بود،صفحه ۱۲۶۴ جلد سوم ابن اثیر میگه: رستم پرسید: چه انگیزه ای شما را به اینجا اورده است و در پی چه هستید؟ گفت: امده ایم تا نوید خدا را درباره گرفتن سرزمین و خاندان شما بجوییم و این هنگامی است که از اسلام اوردن رخ برتابید.

      هنوز نبرد قادسیه شروع نشده بود که اعراب یک عروس و تمام همراهانش رو شب عروسی دزدیدن تاریخ ابن اثیر تعریف میکنه:
      چون زهره بن عبدالله بن قتاده با پیشاهنگان فرود امدند و شب فرا رسید،گروهی فراهم امده از سی مرد جنگی بلند اوازه به نیرومندی مردانگی را روانه ساخت و فرمود که بر حیره تازند و ان را تاراج کنند. چون اینان از سیلحین درگذشتند، اواز گفت و گویی شنیدند: پس درنگ ورزیدند تا با ایشان برابر شدند: اینک خواهر ازادمرد بن ازاد به مرزبان حیره بود که در شب اغاز عروسی به نزد فرمانروای صنین برده می شد.او از مهتران ایران بود. بکیر بن عبدالله لیثی فرمانده این گروه رزمنده بر شیرزاد بن ازاد به تاختن اورد و کمر او را درهم شکست.اسبان رمیدند و رو به گریز نهادند و سپاهیان اسلام همه بارها را همراه دختر ازادبه با سی مرد از دهبانان و صد تن از دنباله روان فرو گرفتند.همراه ایشان چندان دارایی های هنگفت بود که بهای ان را نتوان دانست. جلد سوم صفحه ۱۳۵۶ یکم بعد از اینم گاو گوسفندای مردم رو میدزدن و بین سپاه تقسیم میکنن.

      به همه پیشنهاد میکنم خودشون طبری و ابن اثیر رو دانلود کنن و بخونن تا دیگه گول نخورن.در ضمن تو طبری بعد از نبرد قادسیه روز بعدی زنا و بچه های عرب میرن زخمی های ایرانیان که تو میدان نبرد افتادن و نیاز به کمک دارن رو میکشن و زخمی های عربا رو مداوا میکنن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code