خانه / شخصیت ها / اسلام شناسان / دیگر اسلام شناسان / لغزش ها در شرح حال ملا محمد مهدی نراقی
ملامهدی نراقی

لغزش ها در شرح حال ملا محمد مهدی نراقی

مقاله ای از اینجانب در مجله فقه اهل بیت(ع)، شماره ۲۹، بهار ۱۳۸۱.

اعتماد به گفته دیگران و بدون بررسی صحت یا سقم مطالب منقول، در شرح حال نگاری رواج دارد و این امر سبب شده لغزش های فراوان در شرح حال ها راه یابد. از جمله شخصیت هایی که در زندگی نامه او اشتباهات فراوان دیده می شود، عالم جامع ملامحمدمهدی نراقی (م ۱۲۰۹ ق) است. با این که مدت زیادی از حیات او نمی گذرد، همه شرح حال هایی که در سال های اخیر برای وی نوشته شده ـ تا آن جا که دیدیم ـ همراه با لغزش است. جهت آشنایی با چگونگی راه یابی اشتباه، نمونه ای را نقل می کنیم
ملا مهدی نراقی

.دانلود مقاله ی «لغزش ها در شرح حال ملامحمدمهدی نراقی»

در ادامه خواهیم گفت که مرحوم علامه محمد رضا مظفر در مقدمه جامع السعادات با توجه به قرائنی به طور تقریبی تاریخ تولد نراقی را سال ۱۱۲۸ ق یا پیش از آن حدس زده است. پس از آن، دیگران تولد نراقی را حدود ۱۱۲۸ نوشتند و پس از گذشت مدتی کلمه «حدود» را هم انداختند. در زمان ما برخی نه تنها کلمه «حدود» را نیاورده اند، بلکه به دقیق بودن این تاریخ، تصریح کرده اند. در حالی که در ادامه نشان خواهیم داد این تاریخ مسلما اشتباه است.

با توجه به راه یافتن خطاهای متعدد در شرح حال ملامحمدمهدی نراقی بر آن شدیم لغزش ها را در یک جا گرد آوریم.

 

تاریخ تولد

معمولا شرح حال نگاران در چند دهه اخیر، تاریخ تولد ملامحمد مهدی نراقی را سال ۱۱۲۸ ق ضبط می کنند.[۱] گاهی این تاریخ را به صورت قطعی و گاه تقریبی می نویسند. نخستین کسی که این تاریخ را به صورت حدسی و تقریبی بیان کرد علامه محمدرضا مظفر است. وی در مقدمه ای که در سال ۱۳۶۸ ق بر کتاب جامع السعادات نوشته، در مورد تاریخ تولد علامه نراقی می نویسد:

لم یذکر التاریخ سنه ولادته و علی التقریب یمکن استخراجها من بعض المقارنات التاریخیه، فانه تلمذ ـ فی اول نشاته علی ما یظهر ـ علی الشیخ المحقق الحکیم المولی اسماعیل الخاجوئی ثلاثین سنه مع العلم ان استاذه هذا توفی عام ۱۱۷۳ فتکون اول تلمذته علیه عام ۱۱۴۳ علی اقل تقدیر، اذا فرضنا انه لازمه الی حین وفاته، و لنفرض علی اقرب تقدیر انه قد حضر علیه و هو فی سن ۱۵ عاما، و علیه فتکون ولادته عام ۱۱۲۸، او قبل ذلک….

و فی ریاض الجنه المخطوط تالیف السید حسن الزنوزی المعاصر للمترجم له ـ حسب نقل الاستاذ حسن النراقی ـ : ان عمره کان ۶۳ سنه. فتکون ولادته سنه ۱۱۴۶ ه . و هذا لایتفق ابدا مع ما هو معروف فی تاریخه انه تلمذ علی المولی اسماعیل الخاجوئی ثلاثین سنه؛ لانه یکون عمره علی حسب هذا التاریخ حین وفاه استاذه ۲۷ سنه فقط.[۲]

حدس مظفر مسلما اشتباه است؛ زیرا تاریخ دقیق تولد ضبط نشده، اما فرزند ارشد او ملااحمد نراقی در یادداشتی به خط خویش در پایان نسخه خطی لؤلؤه البحرین، عمر پدر را هنگام وفات حدود شصت سال درج کرده است.[۳] عبدالرحیم کلانتر ضرابی (سهیل کاشانی) در قرن سیزدهم شرح حال نراقی را نوشته و عمر او را شصت سال ضبط کرده است.[۴] با توجه به این که ملا محمدمهدی مسلما ۱۲۰۹ در گذشته، اگر سال ۱۱۲۸ را به عنوان تاریخ تولد او بپذیریم، به این معنا است که وی ۸۱ سال عمر کرده است. روشن است که سخن فرزند بر حدس دیگران ـ آن هم بیش از یک و نیم قرن بعد ـ تقدم دارد.

از سوی دیگر سخن سید حسن زنوزی را ـ که معاصر ملامحمد مهدی بوده و بارها محضر او را درک کرده است ـ نمی توان به آسانی کنار گذاشت. گفته زنوزی که مدت حیات نراقی را حدود ۶۳ سال ذکر کرده،[۵] با گفته ملااحمد تنافی ندارد، اما چون زنوزی مدت حیات را دقیق تر یادآور شده، سخن او را ترجیح می دهیم. بنابراین سال تولد ملامحمدمهدی حدود ۱۱۴۶ است.

جا داشت مرحوم مظفر مطلب معروف «سی سال شاگردی ملااسماعیل خواجویی» را مورد انتقاد قرار می داد، نه این که به استناد آن، سخن معاصر نراقی را انکار کند.

کتاب ملامهدی نراقی منادی اخلاق، در صفحه ۱۳ عمر نراقی را شصت سال نوشته، اما در دو صفحه بعد می خوانیم:

درست بعد از ۳۷ سال از رحلت فیض کاشانی (م ۱۰۹۱ ق) در سال ۱۱۲۸ ق در نراق ـ یکی از روستاهای کاشان ـ نوزادی از مادر متولد می شود. پدرش… نام او را «محمدمهدی» می گذارد.

 

نام نراقی

در کتاب های ملامهدی نراقی منادی اخلاق و گلشن ابرار می خوانیم:

در سال ۱۱۲۸ ق، در نراق ـ یکی از روستاهای کاشان ـ نوزادی از مادر متولد می شود. پدرش، که ابوذر نام داشت و ازخدمتگزاران ساده دولتی بود، به امید این که فرزندش از ناشران حقیقی شریعت محمدی (ص) و از منتظران واقعی حضرت مهدی(عج) شود، نام او را «محمدمهدی» می گذارد.[۶]

باید سعی کنیم در نقل مطالب تاریخی، به دور از داستان سرایی همان چیزی را بنویسیم که در تاریخ ضبط شده یا این که ازقرائن قابل اطمینان به دست آوریم. ندانستیم نویسنده محترم از کجا به دست آورده که هدف پدر نراقی از نام گذاری «محمد» بر فرزند خویش این بوده که وی در آینده از ناشران حقیقی شریعت محمدی(ص) شود؟! پدر نراقی شخصی عوام بوده و چه بسادر ابتدا آرزو داشته که فرزندش در مشاغل دولتی یا کشاورزی مشغول شود، هر چند که اصلا معلوم نیست این نام گذاری توسط پدر بوده و چه بسا پدر در آن موقع در سفر بوده و مادرش یا شخص دیگر نام او را انتخاب کرده است.

از سوی دیگر قرائنی نشان می دهد نامی را که پدر انتخاب کرده ـ اگر چنین باشد ـ «مهدی» بوده نه «محمدمهدی»؛ زیرامرحوم نراقی در مقدمه یکی از آثارش خود را «مهدی» معروف به «محمدمهدی» معرفی کرده؛ بنابراین نام اصلی او «مهدی» بوده است.

از این گذشته اگر پدر او را «محمدمهدی» نامیده، به این معنا است که نام اصلی او چنین است. پس چرا روی جلد کتاب آمده: «ملا مهدی نراقی منادی اخلاق»؟!

 

محل آغاز تحصیل

برخی آغاز تحصیلات نراقی را اصفهان نوشته اند.[۷] این مطلب اشتباه است؛ زیرا معاصر نراقی، ابوالحسن غفاری کاشانی در زمان حیات نراقی تصریح کرده که آغاز تحصیلات وی کاشان است:

در اوایل حال از نراق به کاشان آمده، به تحصیل مقدمات مشغول، بعد از آن که از تحصیل فنون ادبیه فراغت بالی او را حاصل شد، روانه ی اصفهان شدند.[۸] اگر چه براساس تحقیق مصحح گلشن مراد در مقدمه، تالیف این کتاب در سال ۱۲۱۰ ق پایان یافته، اما ابوالحسن غفاری درپایان بخش مربوط به شرح حال نراقی نوشته که اکنون سال ۱۲۰۶ است.

 

مدت اقامت در اصفهان و شاگردی ملااسماعیل خواجویی

برخی مدت اقامت نراقی در اصفهان را سی سال نوشته اند[۹] و برخی نوشته اند که در اصفهان سی سال نزد ملااسماعیل خواجویی (م ۱۱۷۳ ق) درس خواند.[۱۰] شواهد و قرائنی نادرستی این مطلب را نشان می دهد. ابوالحسن غفاری در موردتحصیلات نراقی در عراق می نویسد:

بعد از مدتی به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسی روضات عرض درجات، روانه عراق عرب ]گشته[ و در آن جا نیز مدتی معتد به توقف نموده، از فضلای آن حدود مثل… استفاده حدیث می فرمودند.[۱۱]

تعبیر «معتدبه» نشان می دهد که مدت اقامت نراقی در عراق طولانی بوده است. در لباب الالقاب نیز آمده که وی مدت مدید نزدوحید بهبهانی درس خواند.[۱۲] بنابراین دست کم مدت اقامت او در عراق سه سال باید باشد. از سوی دیگر نراقی پس ازبازگشت از عراق، در کاشان به سال ۱۱۸۱ ق ازدواج کرد؛ چنان که معاصر او صباحی بیدگلی (م ۱۲۰۷ ق) در تهنیت و تاریخ ازدواج او گوید:

ملامهدی مه سپهر تمکین

چون گشت قرین دلبری ماه جبین

رزد کلک صباحیش بتاریخ رقم

«با هم مه و آفتاب گردید قرین»[۱۳]

تاریخی که از مصراع پایانی به دست می آید ۱۱۸۱ است. اگر فرض کنیم در همان سال ازدواج، از عراق به کاشان رفته باشد وسه سال در عراق مانده باشد و قبل از آن، یک سال در کاشان، نراقی حداکثر در سال ۱۱۷۷ شهر اصفهان را ترک و به کاشان رفته است؛ یعنی حدود ۳۱ سالگی. اگر سی سال اقامت در اصفهان را بپذیریم، به این معنا است که نراقی حدود یک سالگی جهت تحصیل علم به اصفهان رفته است، در حالی که پیش از آن ادبیات را در کاشان فرا گرفت.[۱۴]

در مورد سی سال شاگردی ملا اسماعیل خواجویی در اصفهان، گذشته از این که روشن شد نراقی سی سال در اصفهان نبوده، مردود بودن این امر از راه دیگر نیز قابل اثبات است و آن این که خواجویی در سال ۱۱۷۳ ق وفات یافت و در آن زمان نراقی حدود ۲۷ سال داشته است. از این گذشته بعید است نابغه ای مانند نراقی به مدت سی سال، آن هم در سنین جوانی، تنها دردرس یک استاد شرکت کند.

ظاهرا منشا این سخن، گفته سیدمحمد شفیع چاپلقی (م ۱۲۸۰ ق) است. وی که در ردیف شاگردان شاگردان نراقی است، درشرح حال او می نویسد:

قرا علی العالم الکامل علامه زمانه ملا اسماعیل الخاجوئی فی ثلاثین سنه علی ما سمعت.[۱۵]

عبارت «علی ما سمعت» تردید نویسنده را می رساند و نشان می دهد که این مطلب، اساس قابل اعتمادی ندارد.

 

هجرت به عراق

انیس الموحدین، در صفحه ۷ و نیز تهیه کنندگان اثر آفرینان، جلد ۶، صفحه ۳۳ هجرت نراقی به نجف و کربلا را مستقیما ازاصفهان نوشته اند. نیز ظاهر عبارت مظفر در مقدمه جامع السعادات، صفحه «د» این است که سفر او از اصفهان بوده است. درحالی که وی پس از اصفهان به کاشان بازگشت و مدتی در آن جا مشغول فعالیت های فرهنگی از جمله اقامه نماز جمعه بود وپس از آن راهی عراق شد. معاصر او ابوالحسن غفاری کاشانی در زمان حیات نراقی می نویسد:

در اصفهان آن جناب را ترقی معقولی در جمیع علوم از فقه، حدیث، تفسیر کلام الله مجید، اصول فقه و حکمت و اشارات ومتعلقات آنها، علم ریاضی به جمیع اقسامه از هیات و نجوم و استخراج تقویم و مجسط ی و حساب و همچنین علم طب و علم کلام و سایر علومی که موقوف علیه اجتهاد است، حاصل شده، به کاشان معاودت و مدتی در کاشان به افاده، مشغول و مدتی به اقامت ]نماز[ جمعه و جماعت قیام و به ارشاد خلایق از خاص و عام مساعی تمام نمودند. بعد از مدتی به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسی روضات عرض درجات روانه عراق عرب ]گشته[ و در آن جا نیز مدتی معتد به توقف نموده از فضلای آن روز… استفاده حدیث می فرمودند.[۱۶]

 

تعداد استادان

معمولا شرح حال نگاران، از هفت تن به عنوان استادان نراقی نام می برند و برخی تصریح کرده اند که استادان او منحصر درهفت نفر بوده اند.[۱۷] در حالی که نام تعدادی از آنها به ما نرسیده؛ زیرا از میان استادان او در کاشان تنها نام ملا محمد جعفر بیدگلی به ما رسیده است. از سوی دیگر، فرزند او ملااحمد و نیز سیدحسن زنوزی در ریاض الجنه، میرزا نصیر را یکی ازاستادان ملا محمدمهدی در اصفهان برمی شمرند،[۱۸] در حالی که نام او میان هفت نفری که ملااحمد آنها را «کواکب سبعه» نامیده، وجود ندارد.[۱۹] ظاهرا منشا این که استادان وی منحصر در هفت نفر دانسته شده، این عبارت ملااحمد نراقی دراجازه ای به برادرش ملا محمدمهدی است:

ثم الوالد الاستاد یروی عن مشایخه الکرام السبعه الذین هم فی عصرهم فی البلاد بمنزله الکواکب السبعه فی السبع الشداد.[۲۰]

ملااحمد در این اجازه در مقام شمارش مشایخ اجازه پدر است و مراد این است که مشایخ اجازه او تنها هفت نفرند و روشن است که شیخ اجازه غیر از استاد است، اگر چه ممکن است کسی هم شیخ اجازه وهم استاد باشد.

یادآوری: در اجازه ملااحمد نراقی به شیخ انصاری این عبارت به چشم می خورد:

… والدی و استادی مولانا محمد مهدی بن ابی ذرالنراقی… عن مشایخه الکرام و اساتیده العظام السبعه الذین هم فی البلادبمنزله الکواکب السبعه فی السبع الشداد.[۲۱] ممکن است برخی از این عبارت ملااحمد استفاده کنند که وی استادان پدر را منحصر در هفت نفر دانسته است. اما با توجه به قرائنی که ذکر کردیم به نظر می رسد که ملااحمد در این اجازه نیز در مقام شمارش مشایخ اجازه پدر است و مراد او این است که مشایخ هفت گانه، استادان او نیز بوده اند.

 

ستاره های هفت گانه خواندن استادان

حسن نراقی در شرح حال ملامحمد مهدی می نویسد:

در اجازه های تفصیلی، او (ملا محمدجعفر بیدگلی) را از جمله مشایخ کرام و یکی از کواکب سبعه اساتید عظام خود به شمار آورده است.[۲۲]

در گلشن ابرار درباره استادان ملا محمدمهدی می خوانیم:

وی در اجازه نامه های تفصیلی خود از این سروران با احترام و عظمت یاد می کند و از آنان به عنوان «کواکب سبعه» یعنی هفت ستاره[۲۳] نام می برد.[۲۴]

در خور توجه است که ملااحمد مشایخ پدر را «کواکب سبعه» خوانده است، نه ملامحمد مهدی.[۲۵]

 

وفات وحید بهبهانی

مرحوم مظفر در مورد سال فوت نراقی می نویسد:

اما وفاته فقد کانت عام ۱۲۰۹ فی النجف الاشرف و دفن بها فیکون قد بقی بعد وفاه استاذه الوحید البهبهانی سنه واحده.[۲۶]

گذشته از این که در ادامه خواهیم گفت که نراقی در کاشان فوت کرد نه نجف، از این عبارت برمی آید که وحید بهبهانی در سال ۱۲۰۸ وفات یافته است. برخی دیگر نیز این تاریخ را ذکر کرده اند، اما درست این است که وی در سال ۱۲۰۵ از دنیا رفته؛ زیرا سیدحسن زنوزی ـ شاگرد وحید بهبهانی ـ در ریاض الجنه و نوه وحید بهبهانی، آقا احمد در مرآت الاحوال از قول پدرش آقامحمدعلی ـ فرزند وحید بهبهانی ـ سال ۱۲۰۵ را ضبط کرده اند.[۲۷]

ابوالحسن غفاری کاشانی در سال ۱۲۰۶ شرح حال ملامحمد مهدی نراقی را نوشته و با تعابیری از وحید بهبهانی یاد می کندکه نشان می دهد وی در آن سال حیات نداشته است. می نویسد:

بعد از مدتی به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسی روضات عرض درجات روانه ی عراق عرب ]گشته[ و در آن جا نیزمدتی معتد به توقف نموده، از فضلای آن حدود مثل جناب مغفرت مب علامه ی زمان شیخ یوسف بحرانی، عالی جناب مقدس الالقاب مغفرت دستگاه، جنت و رضوان آرامگاه آقا محمدباقر بهبهانی، حضرت مغفرت انتساب علامه العلمایی شیخ محمدمهدی فتونی ـ رحمهم الله تعالی و رفع الله درجاتهم فی حظایر القدس ـ استفاده ی حدیث می فرمودند.[۲۸]

 

مشایخ اجازه نراقی

در کتاب اثر آفرینان، جلد ۶، صفحه ۳۳ در شرح حال ملامحمد مهدی نراقی می خوانیم:

از وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی و سید مهدی بحرالعلوم و سیدمحمدمهدی شهرستانی و شیخ جعفر کاشف الغطاء وملااسماعیل مازندرانی روایت نمود.

چنان که گفتیم ملااحمد نراقی در اجازه به برادرش، نام مشایخ اجازه پدر را ذکر کرده و ظاهر عبارتش این است که مشایخ اجازه پدر منحصر در آنان است. آنها عبارتند از: شیخ یوسف بحرانی (م ۱۱۸۶ ق)، وحید بهبهانی (م ۱۲۰۵ ق)، شیخ محمدمهدی فتونی (م ۱۱۸۳ ق)، ملامحمدجعفر بیدگلی، ملامحمداسماعیل خواجویی (م ۱۱۷۳ ق)، ملامحمدمهدی هرندی اصفهانی (م ۱۱۸۰ ق) و شیخ محمد بن محمد زمان کاشانی (م بعد ۱۱۶۶ ق).

بنابراین برخی از افرادی که در اثر آفرینان آمده، جزء مشایخ ملامحمدمهدی نراقی نیستند و در جای دیگر این اسامی را به عنوان مشایخ ملامحمدمهدی ندیدیم. آنها عبارتند از:

سیدمهدی بحرالعلوم،

سیدمحمدمهدی شهرستانی

و شیخ جعفرکاشف الغطاء.

سه شخص فوق، از مشایخ ملااحمد نراقی هستند؛ چنان که خود او در اجازه به برادرش و به شیخ انصاری، از آنها به عنوان مشایخ خود یاد کرده است.[۲۹]

 

تعداد فرزندان

در گلشن ابرار می خوانیم:

پس از رحلت ملامحمدمهدی نراقی، چهار فرزند برومند به نام های: ملااحمد، ملاابوالحسن، ملااباذر و ملا مهدی از وی به یادگار ماندند.[۳۰]

کتاب تاریخ کاشان که در قرن سیزدهم نوشته شده، برای نراقی پنج فرزند می شمرد. یکی از آنها میرزا ابوالقاسم است[۳۱] که در گلشن ابرار نامی از او به میان نیامده است. میرزا ابوالقاسم (م ۱۲۵۶ یا ۱۲۶۵) پس از درگذشت برادرش ملااحمد، به ریاست حوزه علمیه کاشان نایل شد.

 

اجازه نراقی دوم از وحید بهبهانی

چند روز پس از درگذشت ملامحمدمهدی نراقی در سال ۱۲۰۹ پسری از او متولد شد که او را نیز «محمدمهدی» نامیدند و به او «نراقی دوم» نیز می گویند. در شرح حال نراقی اول در کتاب مجموعه مقالات به مناسبت، از نراقی دوم نیز یاد شده است. در مورداو می خوانیم:

وی از برادرش فاضل نراقی (ملااحمد) و از وحید بهبهانی و… مجاز بوده است.[۳۲]

نراقی دوم پنج سال پس از درگذشت وحید بهبهانی متولد شده است و چگونه می تواند از او اجازه داشته باشد، مگر این که مرادنویسنده، اجازه با واسطه باشد که این خلاف ظاهر عبارت است. گویا میان پدر و پسر به جهت تشابه اسمی خلط شده است.

 

تعداد آثار نراقی

در ویژه نامه کنگره فاضلین نراقی آمده است:

در کتاب های شرح حال نگاری، کتاب شناسی و فهرست نسخه های خطی، آثار مولی مهدی نراقی را نزدیک به ۴۰ اثرشمرده اند که باید تک تک آنها بررسی شود تا استناد کتاب ها به مولی محمدمهدی نراقی صحیح باشد.

مسلما مولی احمد نراقی (۱۲۴۵ ـ ۱۱۸۵ ق) فرزند مولی مهدی نراقی، دست نویسی از خود به جای گذاشته است که بهترین سند در اثبات سی عنوان کتاب به مولی مهدی نراقی است. این دست نویس نراقی در کتاب مثنوی طاقدیس، صفحه ۲۲ عینانسخه برداری شده است و در مقدمه کتاب عوائدالایام، صفحه ۶۶ به چاپ رسیده است.[۳۳]

نویسنده از عبارت ملااحمد استفاده کرده که مراد او انحصار آثار ملامهدی در سی عنوان است. اما عبارت ملااحمد در این امرصراحت ندارد. او می نویسد:

و له من المصنفات کتاب اللوامع فی الفقه….[۳۴]

ملااحمد در ادامه تا سی عنوان را برمی شمرد. نشانه این که مراد او حصر عنوان کتاب ها در سی عنوان نیست، عبارت او در اجازه به برادرش است. در معرفی پدر خویش می نویسد:

…صاحب المؤلفات الوافره و المصنفات الکثیره الفاخره المتجاوزه عددها عن الثلاثین.[۳۵]

 

محل وفات نراقی

برخی شرح حال نگاران، محل درگذشت نراقی را نجف نوشته اند[۳۶] که مسلما اشتباه است، بلکه وی در کاشان وفات یافت؛ زیرا:

الف) فرزند او ملااحمد به خط خود در پایان نسخه خطی لؤلؤه البحرین به محل رحلت با این عبارت تصریح کرده است:

تولد ـ طاب ثراه ـ فی النراق و توفی فی الکاشان.[۳۷]

ب) ملااحمد در اجازه ای به برادرش درباره رحلت پدر می نویسد:

قد ارتحل ـ طاب ثراه ـ الی جوار الله سبحانه فی اول لیله السبت ثامن شهر شعبان المعظم من شهور الف و ماتین و تسع من الهجره النبویه و حمل نفسه الشریف الی النجف الاشرف.[۳۸]

ج) عبارت معاصر ملامحمدمهدی نراقی، سید حسن زنوزی در ریاض الجنه نیز نشان می دهد که وی در نجف فوت نکرده است:

توفی فی اوائل ساعات لیله السبت، ثامن عشر شعبان من سنه تسع و ماتین و الف (۱۲۰۹) و نقل الی المشهد الغروی و دفن بهاعند الرواق.[۳۹] گویا منشا این که برخی محل درگذشت نراقی را نجف دانسته اند، این باشد که صاحب روضات الجنات بخشی از اجازه ملااحمدنراقی را آورده که در آن آمده است:

مولانا محمد مهدی بن ابی ذر النراقی مولدا و الکاشانی مسکنا و النجفی التجاء و مدفنا.[۴۰] شاید برخی از کلمه «التجاء» به دست آورده اند که در پایان عمر به نجف رفته، حال آن که یا مراد این است که پیش از فوت مدتی را به نجف رفته و در پناه امیرالمؤمنین(ع) بوده، یا این که با دفن او در نجف در پناه امام علی(ع) قرار گرفته است.

 

شب وفات

از کتاب ریاض الجنه، تالیف سیدحسن زنوزی شب فوت مرحوم نراقی هیجدهم شعبان ۱۲۰۹ نقل شده است:

توفی فی اوائل ساعات لیله السبت، ثامن عشر شعبان من سنه تسع و ماتین و الف (۱۲۰۹) و نقل الی المشهد الغروی و دفن بهاعند الرواق.[۴۱] ظاهرا «عشر» تصحیف «شهر» است و عبارت چنین بوده است:

«ثامن شهر شعبان»؛ زیرا ملا احمد نراقی در اجازه ای به برادرش و در یادداشتی در پایان نسخه خطی لؤلؤه البحرین روز و ماه فوت پدر را چنین نوشته است: «فی اول لیله السبت ثامن شهر شعبان المعظم».[۴۲] بنابراین ملامحمد مهدی نراقی در شب هشتم شعبان از دنیا رفته است، نه شب هیجدهم. در گلشن ابرار تاریخ فوت نراقی به صورت «روز شنبه ۱۸ شعبان ۱۲۰۹ در هشتاد و یک سالگی»[۴۳] نوشته شده، در حالی که وی در شب فوت کرد نه روز وهشتم شعبان، نه هیجدهم و دیگر این که سن او حدود ۶۳ سال بود، نه ۸۱ سال.

در خور توجه است که عبارت صحیح از جهت ادبی این گونه باید باشد: «الثامن من شهر شعبان المعظم.» بعید نیست منشااشتباه، تصحیف باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱]. ر.ک: مقدمه انیس الموحدین، ملامحمدمهدى نراقى، مقدمه از محمدعلى قاضى طباطبایى، تبریز، ۱۳۵۱، ش، ص ۳؛ اثر آفرینان (زندگى نامه نام آوران فرهنگى ایران از آغاز تا سال ۱۳۰۰ ش)، زیر نظر عبدالحسین نزایى، چاپ انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، ۱۳۸۰ ش، ج ۶، ص ۳۳؛ ملامهدى نراقى منادى اخلاق، عبدالرحیم اباذرى، سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ اوّل، ۱۳۷۲ ش، ص ۱۵؛ فهرست مستند اسامى مشاهیر و مولفان، تهران، کتابخانه ملى، ۱۳۷۶ ش، ج ۲، ص ۱۵۷۵؛ گلشن ابرار، جمعى از پژوهشگران، قم ـ نشر معروف، چاپ اوّل، ۱۳۷۹ ش، ج ۱، ص ۲۸۵.

[۲]. مقدمه جامع السعادات، ملامحمدمهدى نراقى، مقدمه از محمدرضا مظفر، نجف، ۱۳۸۳ ق، ص «ب». در چاپ به جاى ۱۱۲۸ عدد ۱۲۲۸ نوشته شده، که مسلّمااشتباه چاپى است.

[۳]. ر.ک: مقدمه عوائد الایام، ملااحمد نراقى، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اوّل، ۱۳۷۵ ش، ص ۶۶ و مقدمه شرح الالهیات من کتاب الشفاء، ملامحمدمهدى نراقى، به اهتمام مهدى محقق، مقدمه از حسن نراقى، ص ۲۳.

[۴]. تاریخ کاشان، عبدالرحیم کلانتر ضرابى (سهیل کاشانى)، به کوشش ایرج افشار، تهران انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۵۶ش، ص ۲۸۱.

[۵]. مقدمه شرح الالهیات من کتاب الشفاء، ص ۲۶.

[۶]. ملامهدى نراقى منادى اخلاق، ص ۱۵؛ گلشن ابرار، ج ۱، ص ۲۸۵.

[۷]. ر.ک: مقدمه انیس الموحدین، ص ۴؛ مقدمه جامع السعادات، ص «ج»؛ اثر آفرینان، ج ۶، ص ۳۳.

[۸]. گلشن مراد، ابوالحسن غفارى کاشانى، به اهتمام غلامرضا طباطبایى مجد، انتشارات زرین، چاپ اوّل، ۱۳۶۹ ش، ص ۳۹۳.

[۹]. مقدمه انیس الموحدین، ص ۵ و ۷ ؛ گلشن ابرار، ج ۱، ص ۲۸۷.

[۱۰]. فوائد رضویه، حاج شیخ عباس قمى (م ۱۳۵۹ ق) انتشارات مرکزى، ص ۶۶۹؛ لباب الالقاب، ملاحبیب اللّه  شریف کاشانى (م ۱۳۴۰ ق)، ۱۳۷۸ ق، ص ۹۲؛ مقدمه جامع السعادات، ص «ب»؛ ملامهدى نراقى منادى اخلاق، ص ۳۲؛ قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنى (م ۱۳۰۲ ق)، تهران، کتابفروشى علمیه اسلامیه، ص ۱۳۲؛ مجموعه مقالات، حسن حسن زاده آملى، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ سوم، ۱۳۷۵ ش، ص ۱۸۹؛ ریحانه الادب، محمدعلى مدرس تبریزى، تهران، خیام، چاپ چهارم، ۱۳۷۴ ش، ج ۶، ص ۱۶۴؛ گلشن ابرار، ج ۱، ص ۲۸۶؛ زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، مرتضى انصارى، قم، کنگره شیخ اعظم انصارى، ۱۳۷۳ ش، ص ۱۹۷.

[۱۱]. گلشن مراد، ص ۳۹۳.

[۱۲]. لباب الالقاب، ص ۹۲.

[۱۳]. مقدمه شرح الالهیات، ص ۳۲، به نقل از دیوان صباحى بیدگلى، ص ۱۳۶.

[۱۴]. گلشن مراد، ص ۳۹۳.

[۱۵]. اوایل کتاب الروضه البهیه.

[۱۶]. گلشن مراد، ص ۳۹۳.

[۱۷]. ر.ک: مقدمه جامع السعادات، ص «د».

[۱۸]. ر.ک: مقدمه عوائدالایام، ص ۶۷ و مقدمه شرح الالهیات، ص ۲۶.

[۱۹]. ر.ک: مقدمه عوائدالایام، ص ۷۳ ـ ۷۰.

[۲۰]. همان، ص ۷۰.

[۲۱]. زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص ۱۵۳.

[۲۲]. مقدمه شرح الالهیات، ص ۲۰.

[۲۳]. ترجمه دقیق، «ستاره هاى هفت گانه» است نه «هفت ستاره».

[۲۴]. گلشن ابرار، ج ۱، ص ۲۸۸ ـ ۲۸۷.

[۲۵]. ر.ک: مقدمه عوائد الأیام، ص ۷۰ و زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص ۱۵۳.

[۲۶]. مقدمه جامع السعادت، ص «ب».

[۲۷]. ر.ک: وحید بهبهانى، على دوانى، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۶۲ ش، ص ۲۵۴.

[۲۸]. گلشن مراد، ص ۳۹۳.

[۲۹]. ر.ک: مقدمه عوائد الایام، ص ۸۴ ـ ۶۸ و زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص ۱۵۶ ـ ۱۵۴.

[۳۰]. گلشن ابرار، ج ۱، ص ۲۹۳.

[۳۱]. تاریخ کاشان، ص ۲۸۲.

[۳۲]. مجموعه مقالات، حسن حسن زاده آملى، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ سوم، ۱۳۷۵ ش، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۰.

[۳۳]. ویژه نامه کنگره فاضلین نراقى، ش ۱، ص ۴۶.

[۳۴]. مقدمه عوائد الایام، ص ۶۶.

[۳۵]. مقدمه عوائد الایام، ص ۷۰.

[۳۶]. مقدمه انیس الموحدین، ص ۱۵ و ۱۶، مقدمه جامع السعادات، ص «ب»، اثر آفرینان، ج ۶، ص ۳۳؛ ریحانه الادب، ج ۶، ص ۱۶۴؛ زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص ۱۹۹.

[۳۷]. مقدمه عوائد الایام، ص ۶۶؛ مقدمه شرح الالهیات، ص ۲۴.

[۳۸]. مقدمه عوائد الایام، ص ۷۰، شاید «نفسه» در این عبارت، تصحیف «جسده» باشد و عبارت چنین بوده است: «حمل جسده الشریف إلى النجف الأشرف».

[۳۹]. مقدمه شرح الالهیات، ص ۲۶.

[۴۰]. روضات الجنات، ج ۷، ص ۲۰۱، شبیه این عبارت در اجازه ملااحمد به برادرش و به شیخ انصارى نیز وجود دارد. ر.ک: مقدمه عوائد الایام، ص ۷۰ و زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص ۱۵۳.

[۴۱]. مقدمه شرح الالهیات، ص ۲۶.

[۴۲]. مقدمه عوائد الایام، ص ۶۶ و ۷۰.

[۴۳]. گلشن ابرار، ج ۱، ص ۲۹۳.

همچنین ببینید

کوفیان در عصر امام حسین(ع)

مقاله ای از مدیر سایت در مجله ی نامه تاریخ پژوهان، شماره۴، زمستان ۱۳۸۴. این …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code