خانه / سایر مطالب / مدیر سایت / «نابغه ‌ ‌‌‌فـقه‌ و حدیث» در آینه نقد و گزارش
مراجع تقلید

«نابغه ‌ ‌‌‌فـقه‌ و حدیث» در آینه نقد و گزارش

این نوشته به قلم اینجانب در دو قسمت در مجله آینه پژوهش (ش ۱۱۹، آذر و دی ۱۳۸۸ و ش ۱۲۰، بهمن و اسفند ۱۳۸۸) به چاپ رسید اما در اینجا هردو قسمت را با هم می آوریم.
امید که مفید افتد.

دانلود مقاله «نابغه فقه و حدیث در آینه نقد و گزارش» قسمت اول

دانلود مقاله «نابغه فقه و حدیث در آینه نقد و گزارش» قسمت دوم

مقاله«نابغه فقه و حدیث‌ در‌ آینه نقد و گزارش» جناب آقـای سـید حـسن فاطمی موحد آکنده است از نکته‌های دقیق‌ و باریک‌نگریهای فاضلانه که با همه طولانی بودن از نشر آن نـمی‌شود تن‌ زد،از این روی سزامند‌ چنان‌ دیدیم که نکته‌ها و مطالب مندرج در مقاله را که خوشبختانه بـه ترتیب حروف الفبا نـظم یـافته است از آغاز تا حرف«م»در این شماره بیاوریم و بقیه آن را در شماره‌ بعد.

نابغه فقه و حدیث

مقدمه

محقق مدقق حجت الاسلام و المسلمین سید محمد جزائری (۱۳۱۱-۱۳۸۴ ش)کتاب نابغهء فقه و حدیث‌۱را در معرفی شخصیت علامه سید نعمت اللّه جزائری(۱۰۵۰-۱۱۱۲ ق)به نگارش درآورد؛اما در ضـمن آن،ایرادهای فراوانی‌ را‌ در فهرست‌ها و شرح حال‌ها گوشزد کرده است.فراوانی ایرادها در کتاب‌های مهم که بسیای از پدیدآورندگان آنها اشخاصی دقیق بوده‌اند،گویای آن است که در فهرست‌نویسی وشرح حال نگاری‌های گسترده،فرار از‌ لغزش‌ امکان‌پذیر نیست؛ حتی در کتاب نـابغهء فـقه و حدیث با همهء دقت‌های نویسنده، ایرادهایی به چشم می‌خورد.

پراکندگی و بی‌نظمی تذکرات حجت الاسلام جزائری در پانصد صفحه،دسترسی به انتقادها‌ را‌ دشوار کرده است؛مثلا هنگامی که از شخصی در زمان حیات سید محسن امین،تاریخ درگـذشت امـین را نوشته است،ایراد می‌گیرد،پس از آن می‌نویسد:آقای برقعی نیز در زمان حیات شیخ مرتضی‌ آل‌ یس‌ کاظمی،با لفظ«مرحوم»از او یاد کرده‌ است.

محققی‌ که مثلا می‌خواهد بداند آیا ایرادی در مورد حسین نعمچی طوسی در این کتاب آمـده اسـت یا خیر،باید سراسر کتاب را‌ مطالعه‌ کند.این‌ مشکل با تهیهء فهرست اعلام چندان قابل حل‌ نیست؛زیرا‌ ممکن است از یک نفر سی بار نام ببرد و تنها در یک‌جا ایرادی را مطرح کند.

برای آسـان‌ شـدن‌ دسـتیابی‌ به ایرادها،آنها را به ترتیب الفـبایی نـام اشـخاص،تنظیم کردیم و ایراد را ذیل هر نام می‌آوریم.

 

یادآوری

الف)نقل قول‌ها مستقیم نیست،بلکه گاه عبارات را تلخیص کردیم و گاه به‌ عکس،به‌ دلیل‌ اینکه درک عبارت،منوط به سـخنان پیـشین نـویسنده است،ناچار به توضیح بیشتر‌ شدیم.در‌ مواردی عبارات پاورقـی را بـا متن درآمیختیم و نیز مجبور به عبارت‌پردازی جدید و ویرایش شده‌ایم.برخی‌ عبارات‌ به‌ قدری مغلق است که بدون مراجعه به مـصادر،مراد نـویسنده مـعلوم نشد.

ب)گاه‌ در‌ این‌ مقاله مطالبی وجود دارد که در کتاب نابغهء فقه

(۱).سـید محمد جزایری؛نابغهء فقه و حدیث؛چ‌ ۲،قم:مجمع‌ الفکر الاسلامی،۱۴۱۸ ق.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۲۰)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


و حدیث نیست؛اینها را باتوجه به کتاب‌های دیگر افزودیم؛ مثلا اگر‌ عنوان‌ کـتاب بـدون ذکـر نام نویسنده است،نام او را از کتاب‌های دیگر یافته‌ایم یا‌ اگر‌ نام‌ شخص را بـدون ذکـر نام پدر آورده است،برای بهتر شناساندن شخص،در صورت توان، نام‌ پدر‌ را ذکر کرده‌ایم.گاهی در آدرس‌دهی تنها به ذکر نام کـتاب بـسنده کـرده‌ایم و کوشیده‌ایم‌ نشانی‌ کامل را با شماره جلد و صفحه پیدا کنیم.

ج)اگر ذکر نکته‌ای را عـلاوه بـر‌ سـخن‌ حجت الاسلام جزائری، مناسب دانستیم،ذیل«یادآوری»می‌آوریم.

د)معمولا این ایرادها منحصر به مأخذی نیست‌ که‌ حجت‌ الاسـلام جـزائری مـورد انتقاد قرار داده است،بلکه به کتاب‌های دیگر نیز راه یافته است.

 

آقابزرگ تهرانی

یک)در‌ کتاب‌ وفیات العلماء یا دانـشمندان اسـلامی(ص ۲۷۳)می‌گوید:«در سال ۱۳۹۵ وفات کرد؛عالم متتبع و فقیه‌ متبحر حضرت آقای محمد محسن آقا شـیخ آقـا بـزرگ طهرانی و در جوار حضرت معصومه(س)دفن شد؛در‌ سن‌ صد سالگی،سه کتاب از تألیفات خود به یادگار گذاشت:

۱.کـتاب نـقباء البشر؛

۲.کتاب‌ کرام البرره؛

۳.کتاب ذریعه…».

در عبارت فوق‌ چند‌ ایراد‌ دیده می‌شود:

۱.آقا بزرگ در سال ۱۳۸۹‌ ق از دنیا رفـته اسـت،نه ۱۳۹۵؛

۲.او در خـانه‌اش در نجف مدفون شد،نه در‌ جوار‌ حضرت معصومه(س)؛

۳.۹۶ سال عمر‌ کرد‌ نه صد‌ سال؛

۴.کتابهای‌ آقا بزرگ بیش از سـه مـورد‌ است(ص‌ ۴۶۲- ۴۶۳).

یادآوری:حجت الاسلام جزائری تنها عبارت وفیات العلماء را در پاورقی‌ نقل‌ کرده اسـت و مـا ایـرادهایی را‌ با توجه به توضیحات‌ متن‌ و اطلاعات دیگر نوشتیم.

دو)شیخ‌ آقا‌ بزرگ در سال ۱۲۹۳ ق تولد یافت؛اما در کتاب خـدمتگذاران عـالم کـتاب(ص ۵۰)تولد‌ وی‌ به اشتباه ۱۲۹۰ است(ص ۴۶۲).

سه)پدر‌ شیخ‌ آقا بزرگ تهرانی،حاج‌ علی‌ نـام داشـت؛ چنانکه شیخ‌ آقا‌ بزرگ در پایان شرح ایساغوجی به خط خود نوشته و در مقدمهء نوابغ الرواه(ص«یح»)کلیشهء‌ خط‌ وی آمـده اسـت؛همچنین در پاورقی صفحهء«بی»در‌ آن‌ مقدمه مذکور‌ است؛اما‌ در‌ جزوه‌ای درباره ایمان ابو‌ طالب،تألیف شـیخ مـفید (چاپ کنگره شیخ مفید،ص ۴۴)نام پدر وی را به اشـتباه مـحمد رضـا‌ نوشته‌اند(ص‌ ۴۶۲).

چهار)طبقات اعلام الشیعه یازده جلد‌ اسـت‌ و بـه‌ هریک‌ از قرون هجری‌ از‌ چهار تا چهاردهم،یک مجلد با نامی مخصوص،اختصاص دارد.چند اشتباه در مـورد ایـن کتاب رخ داده است:

۱.شیخ‌ محمد‌ حسین کـاشف الغـطاء در تقریط نـقباء البـشر‌ فـرموده‌ است:سه‌ یا‌ چهار‌ جلد‌ برای سـه یـا چهار قرن است.خود علامه تهرانی در پاورقی آن تقریط،توضیح داده که برای یازده قرن است.

۲.زرکـلی در الاعـلام(ج ۱۰،ص ۳۲۱)آن را«طبقات اعیان الشیعه»نامیده است(ص‌ ۴۷۴).

۳.صاحب اعـیان الشیعه(چاپ یازدهم جلدی،ج ۱،ص ۱۴ و ص ۱۵۳)کـه از ایـن کتاب بسیار نقل کرده اسـت،آن را سـیزده جلد خوانده است.

یادآوری:صاحب اعیان الشیعه سه اشتباه دیگر نیز‌ در‌ دو آدرس مذکور دارد:

الف)عنوان کتاب را«طـبقات الشـیعه»ذکر کرده است؛

ب)مجلدات طبقات را مربوط بـه قـرن‌های سـوم تا سیزدهم نـوشته است؛

جـ)عنوان کامل ذریعه الی تصانیف الشـیعه را ایـنگونه‌ نوشته‌ است:«الذریعه الی معرفه مؤلفات الشیعه».

 

آقا جمال بن حسین خوانساری

یک)صاحب قصص العلماء،آقا جمال بن آقا حـسین خـوانساری را که هم دورهء سید نعمت‌ اللّهـ‌ جـزایری بوده،جزء اسـتادان او شـمرده‌ اسـت.او‌ را با پدرش آقا حسین خـوانساری اشتباه کرده است(صص ۱۷۷ و ۱۸۱).

دو)فاضل معاصر سید احمد حسینی اشکوری-مباشر چاپ امل الآمل-تاریخ درگذشت آقا جـمال‌ را‌ از اعـیان الشیعه(ج ۴۴،ص‌ ۲۱۱)سال‌ ۱۰۲۵ نقل کرده و آن را درسـت پنـداشته اسـت؛زیرا تـوضیحی دربـاره آن نداده است،ولی تـاریخ مـزبور غلط چاپی است و ۱۱۲۵ ق درست است(ص ۱۸۲).

 

ابراهیم بن علی عاملی کفعمی

ر.ک‌ به:کفعمی.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۲۱)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

ابراهیم بن ملا صدرا

عروه الوثقی از آثار میرزا ابـراهیم بـن مـلا صدرای شیرازی(م ح ۱۰۷۰)در تفسیر است.۲بعضی به اشتباه بـه عـنوان حـاشیهء عـروه الوثـقی نـوشته‌اند۳(ص ۱۴۱).

ابو الحسن بن محمد‌ طاهر‌ اصفهانی غروی(شریف)

یک)فهرست کتابخانه مجلس(ج ۳،ص ۸)مولی ابو الحسن اصفهانی غروی را شاگرد سید نعمت اللّه جزائری معرفی کرده‌ است؛حال آنکه از او اجازه داشته است(ص ۲۳۸).

دو)صاحب ریـحانه الادب،شرح‌ حال‌ او‌ را ذیل«شریف»- لقب او-نوشته و به درستی محدث قمی را مورد انتقاد قرار داده است که:در الکنی‌ و ‌‌الالقاب‌ ذیل«ابو الحسن»شرح حالش را آورده است؛به گمان آنکه«ابو الحسن»کنیه او است؛در صورتی که‌ نام‌ او‌ بوده است نـه کـنیه‌اش(ص ۲۳۹).

سه)صاحب ریحانه الادب نام مادر شریف را«آمنه»نوشته و مدرک او‌ خاتمه مستدرک است؛اما از آنجا چنین چیزی مستفاد نمی‌گردد،محدث نوری گفته است:شریف جد‌ مادری شیخ باقر است‌ و مادر شیخ باقر،آمنه دختر فاطمه و دخـتر شـریف است(ص ۲۳۹).

چهار)در فهرست کتابخانه مجلس(ج ۳،ص ۸)او را عبد الرحیم نامیده است،اما بی‌مدرک است(ص ۲۳۹).

پنج)علامه تهرانی هنگام برشمردن نام مشایخ شریف،تنها‌ از این افراد نام برده اسـت:علامه مـجلسی،قاسم بن محمد کاظمی،محمد حسین بـن حـسن میسی،صفی الدین بن فخر الدین طریحی،عبد الواحد بن محمد بن احمد بورانی،دایی او میر محمد صالح خاتون‌آبادی و محمود‌ میمندی.۴

شریف از جمعی دیگر از جمله سید نعمت اللّه جـزائری نـیز اجازه داشته است کـه در روضـات الجنات مذکورند؛اما چون آقا بزرگ اجازه‌های آنان را ندیده،نامشان را نبرده است‌ (ص‌ ۲۴۰).

شش)الفوائد الغرویه و الدرر النجفیه از تألیفات شریف است.محدث بحرانی تنها جلد دوم آن را داشته است و فرموده: مورخ ۱۱۱۲ ق است.۵سید محمد صادق بحر العلوم در‌ پاورقـی‌ لؤلؤه البـحرین گوید:من هر دو جلد رااستنساخ کردم و تاریخ جلد دوم ۱۱۱۲ ق است.صاحب ذریعه(ج ۱۶،ص ۳۵۳) فرموده است:صاحب روضات جلد دوم را به خط مؤلف داشته و گفته‌ است‌ تاریخ ۱۱۰۸ ق می‌باشد.

شاید‌ اختلاف‌ نقل‌ها‌ در این تاریخ به سبب اختلاف در فهم عـبارت در آخـر آن است:«الثلث الثـانی من الیوم الثانی من النصف الثانی من‌ الشهر‌ الثانی‌ من الثلث الثانی من السنه الثانیه من بـعد‌ السنه‌ الثانیه من العشر الانی من الالف الثانی».آن‌گاه صاحب ذریعه استظهار کـرده اسـت کـه مطابق ۱۷ جمادی الثانی ۱۱۰۴ ق است.۶

عبارت‌ مزبور،در حاشیه روضات الجنات(ص ۶۳۱) است؛ولی تفسیر به ۱۱۰۸ ق یا غیر آن نشده است.۷ظاهرا همان سـال ‌ ‌۱۱۱۲ ق را مـی‌رساند و روز و ماه همان گفتهء صاحب‌ ذریعه‌ است.ظاهرا«من‌ بعد السنه الثانیه»تصحیف«من بعد المائه الثانیه»بوده و تـرجمه آن بـه فـارسی‌ چنین‌ است:از سال دوم از سدهء دوم از دهه دوم از هزارهء دوم(ص ۲۴۲-۲۴۳).

هفت)مرآه الانوار و مشکاه‌ الاسرار،از‌ آثار شریف در تفسیر قـرآن است.محدث نوری مقدمه آن را استنساخ کرد‌ و در‌ سال ۱۲۹۵ که تفسیر برهان چاپ شد،آن را به عـنوان مقدمهء تفسیر چاپ کـرد؛اما‌ در‌ چـاپ،مقدمه‌ را به شیخ عبد اللطیف کازرونی نجفی نسبت داد.علامه امین که به این مطلب‌ توجه‌ نداشته است،آن را از این شیخ که وجود خارجی ندارد،دانسته است‌۸(ص ۲۴۳-۲۴۴).

یادآوری:سید‌ محسن‌ امین‌ در جایی دیگر به این نـکته توجه داشته است.در چاپ جدید اعیان الشیعه(ج ۷،ص‌ ۳۴۳)آمده‌ است:به غلط در چاپ مرآه الانوار،نام کازرونی را نوشته‌اند.

هشت)در فهرست کتابخانه مجلس(ج‌ ۳،ص‌ ۸)تفسیر‌ مرآه الانوار را بحر العرفان معرفی کرده است؛درحالی‌که آن، تفسیری دیـگر اسـت(ص ۲۴۴).

نه)علامه تهرانی‌ از‌ لؤلؤه البحرین نقل کرده است که پدر شیخ یوسف بحرانی سال ۱۱۱۵‌ شریف‌ را‌ در نجف ملاقات کرده است و بین آن دو،مباحثاتی صورت گرفته است.۹

عبارت لؤلؤه البحرین(ص‌ ۱۰۸)چنین‌ است:«فی‌ السنه

(۲).فوائد الرضویه؛ج ۱،ص ۹.ذریعه؛ج ۱۵،ص ۲۴۹ به نـقل از: ریـاض العلماء.

(۳).ریحانه‌ الادب؛ج ۲،ص ۴۶۰.

(۴).الکواکب المنتثره؛ص ۱۷۴.

(۵).لؤلؤه البحرین؛ص ۱۰۸.

(۶).ذریعه؛ج ۱۶،ص ۳۵۳-۳۵۴.

(۷).مگر در چاپ اول‌ بوده‌ که به نظر ما نرسیده است.

(۸).اعیان الشیعه،ج ۳۸،ص ۸۸.

(۹).الکواکب المنتثره؛ص‌ ۱۷۴.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۲۲)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


الخامسه عشره بعد المائه و الالف».در نسخه‌ خطی‌ الکواکب‌ المنتثره درست نـقل شـده است؛اما در چاپ‌ به‌ ۱۱۲۵ تصحیف شده است.

ده(شیخ آقا بزرگ نوشته است:سید محمد بن علی بن‌ حیدر‌ عاملی و شیخ احمد بن‌ اسماعیل‌ جزائری از‌ شاگردان‌ شریف‌ بوده‌اند و آن در در اجازه‌هایشان،به‌ آن‌ تصریح کرده‌اند.۱۰

گویا مـقصود آن اسـت کـه تصریح کرده‌اند از او اجازه‌ داشته‌اند،نه‌ ایـنکه شـاگرد او بـوده‌اند؛زیرا در اجازهء‌ کبیره آمده است:سید محمد‌ بن‌ علی بن حیدر و شریف‌ از‌ یک طبقه بوده‌اند (ص ۲۴۰).

 

ابو القاسم بن رضی الدین بن نور الدین

ر.ک‌ بـه:عبد‌ اللطـیف بـن ابو طالب بن‌ نور‌ الدین.

 

ابو القاسم حالت

شیخ‌ علی‌ مـحمد دزفـولی معروف به‌ ابن‌ العم(م ۱۳۷۰ ش) در کشکول ابن العلم(ج ۲،ص ۲۵۶)شعری از مرحوم ابو القاسم حالت-شاعر‌ توانا‌ و طنزنویس معاصر-آورده است و از‌ وی‌ بـه مـرحوم‌ حـالت‌ تعبیر‌ نموده و تاریخ درگذشت‌ او را ۱۳۳۳ ش درج کرده است؛درحالی‌که وی تا این اواخر زنـده بود و سال‌ ۱۳۷۱‌ ش یک سال پس از ابن‌ العلم‌ درگذشت(ص‌ ۴۵۲).

 

ابو الولی‌ بن محمد هادی‌ حسینی‌ شیرازی

صاحب ریاض العلماء(ج ۵،ص ۵۲۶)در معرفی او می‌گوید:«ورد إصـفهان فـی أوان صـبائی و لم أره»:در‌ آغاز‌ جوانی‌ من وارد اصفهان شد و من او‌ را‌ ندیدم.

صاحب‌ اعیان‌ الشیعه(یازده‌ جـلدی،ج ۲،ص ۴۴۳) عـبارت صاحب ریاض را این‌گونه نقل کرده است:«ورد اصبهان فی أول صباه و لم أره».

با تغییر«صبائی»به«صباه»سبب تغییر در معنا شده است (ص ۱۸۳).

یـادآوری:عبارت فـوق در جـلد پنجم ریاض العلماء است؛ اما در نابغهء فقه و حدیث در اثر اشتباه چاپی،جلد شـشم نـوشته شـده است.

ابو الولی بن محمود انجوی شیرازی

معرفی او‌ در‌ ریاض(ج ۶،ص ۵۲۶)آمده است.در اعیان الشیعه(یازده جلدی،ج ۲،ص ۴۴۳)نیز معرفی شـده اسـت، امـا«نجوی»به«آنجولی»تصحیف شده است(ص ۱۸۳).

 

احمد بن ابراهیم بحرانی

علامه تهرانی از لؤلؤه البحرین نقل کرده است که احمد‌ بن‌ ابـراهیم بـحرانی-پدر شیخ یوسف بحرانی-سال ۱۱۱۵ مولی ابو الحسن اصفهانی شریف را در نجف ملاقات کرده است وبـین آن دو مـباحثاتی صـورت گرفته‌ است.۱۱

عبارت لؤلؤه البحرین(ص ۱۰۸)چنین است:«فی‌ السنه‌ الخامسه عشره بعد المائه و الألف».در نسخه خطی الکـواکب المـنتثره درست ضبط شده است؛اما در نسخه چاپی به ۱۱۲۵ تصحیف شده است(ص ۲۴۱).

 

احمد بن‌ حسین‌ مـوسوی شوشتری

بـا ایـنکه‌ بنای‌ صاحب اعیان الشیعه(ج ۳،ص ۱۲۶)معرفی در گذشتگان بوده است،شخص فوق را شناسانده است.او هنگام تألیف اعیان الشـیعه حـیات داشته است.منشأ این اشتباه آن است که نام او را از ذریعه(ج‌ ۱،ص‌ ۱۲۳)گرفته و چون در آنـجا کـلمهء«معاصر»را نـنوشته است،صاحب اعیان او را از درگذشتگان پنداشته است.

احمد بن حسین صاحب اجازات المشایخ و مجازات الشوامخ است(ص ۴۴۷).

 

احمد بن اسـماعیل جزائری

ر.کـ‌ بـه:سید‌ محمد بن‌ علی بن حیدر عاملی.

 

احمد معلم

سید احمد معلم-متخلّص به مشفق-از علما و ادبـای عـصر خود بوده است‌ و کتاب زبده التحریر فی شرح الجوشن الصغیر را در سال‌ ۱۲۷۲‌ تألیف‌ کرده است.آغاز این کـتاب چـنین است: «الحمد اللّه الذی جعل الدعاء جوشنا للداعین و جنه واقیه للصالحین‌ و ‌‌مفتاح‌ الفلاح للعـابدین و زاد العـباد للمتقین و الصلاه و السلام علی محمد و آله‌ الطـیبین‌ الطـاهرین…و سـمّیته زبده التحریر فی شرح الجوشن الصغیر».

نام ایـن کـتاب هیچ کجا نیامده است(ص‌ ۱۰۷).

 

اسد اللّه بن اسماعیل دزفولی کاظمی

کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری(ص ۱۴۷)عـنوان‌ مـقابس،تألیف شیخ اسد اللّه‌ را‌ به صـورت مـقابیس نوشته اسـت (ص ۸۴).

یـادآوری:عنوان کـامل،«مقابس الانوار فی احکام النبی المختار»است.۱۲

(۱۰).همان.

(۱۱).همان،ص ۱۷۴.

(۱۲).بـحار الأنـوار؛ج ۱۰۲،ص ۲۶،پاورقی.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۲۳)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

افضل بن عبد اللّه

خواجه طالب بن خواجه اسماعیل بن خواجه‌ افضل بن عـبد اللّه در سـال ۱۰۸۷ برای تجدید بنای مسجد جامع شـوشتر ابیاتی با این آغـاز و انـجام گفته است:

شک نیست که بـانی مسجد

در هـر دو جهان بود‌ سرافراز

برخاست یکی از آن میانه

گفتا مسجد شده خداساز۱۳

صاحب تحفه العالم(ص ۵۸)بیت اخیر را ذکـر کـرده است و آن را به خواجه افضل،جد خـواجه طـالب نـسبت داده است‌۱۴ (ص‌ ۲۷۴).

 

امام قـلی خـاکی خراسانی

ر.ک به:خاکی خراسانی.

 

جعفر بن حسین شوشتری

یـک)صاحب مـعارف الرجال(ج ۱،ص ۱۶۴)شرح حال واعظ معروف شیخ جعفر شوشتری(م ۱۳۰۳ ق)را نوشته است؛اما به اشتباه پدر او را‌ مـحمد‌ عـلی نامیده است (ص ۳۹۰).

دو)علامه تهرانی فرموده اسـت:نسب شـیخ جعفر شـوشتری بـه شـیخ محمد نجار می‌رسد؛۱۵درحالی‌که نـسب او به شیخ علی برادر شیخ محمد نجار می‌رسد(ص ۳۰۶).

سه)در‌ مکارم‌ الاثار(ج‌ ۳،ص ۸۴۰)به نقل از ماهنامهء‌ وحـید،تولد‌ شـیخ‌ جعفر را از قول نوه‌اش آقای صدری کـیوان در ۱۲۲۷ نـوشته اسـت؛ولی اشـتباه اسـت.غنیمه السفر تألیف مـیرزا مـحمد همدانی ملقب به‌ امام‌ الحرمین(شاگرد‌ شیخ جعفر) قدیمی‌ترین مصدر در شرح حال شیخ‌ جعفر‌ است؛در آن تصریح شـده اسـت کـه او هفتاد و سه سال عمر کرد۱۶و چون درگـذشت وی در مـاه صـفر‌ ۱۳۰۳‌ واقـع‌ شـده،تولدّش در سـال ۱۲۳۰ بوده است،نه ۱۲۲۷(ص ۳۹۱).

چهار)آیت اللّه‌ مرعشی نجفی در الاجازه الکبیره(ص ۴۰۶)غنیمه السفر تألیف میرزا محمد همدانی را جزء تألیفات شیخ جعفر نوشته که‌ اشتباه‌ است(ص‌ ۳۹۱).

پنج)شیخ جعفر شوشتری سه پسـر به نام‌های محمد علی، اسماعیل‌ و ابراهیم داشته است.در مکارم الآثار(ج ۳،ص ۸۴۴)پسر چهارمی برای او به نام ملا رضا ذاکر-متخلص به‌ فیاض-نوشته‌ که‌ گاهی شعر می‌گفته است؛چنین نقلی اشتباه است(ص ۳۹۲).

شش)معروف‌ترین کـتاب شـیخ جعفر‌ شوشتری‌ کتاب‌ خصایص الحسین(ع)است.یک نسخهء آن در فهرست کتابخانه ملک(ج ۱،ص ۵۲)به نام الانوار الحسینیه معرفی‌ شده‌ است‌ و آن را به خط مؤلف دانسته که اشتباه است(ص ۳۹۱).

یادآوری:امروزه با کتاب‌ به«الخصایص‌ الحسینیه»معروف شـده و چـاپ گشته است؛اما خود نویسنده،کتابش را در مقدمه،«خصایص الحسین و مزایا‌ المظلوم»نامیده‌ است.

 

جعفر بن عبد الصمد موسوی جزائری

علامه تهرانی سال درگذشت سید جعفر را ۱۳۵۴‌ ضبط‌ کرده است.۱۷

تاریخ صحیح درگـذشت او ۱۳۵۰ اسـت،نه ۱۳۵۴؛ چنان‌که در اعیان الشیعه(ج‌ ۴۲،ص‌ ۱۴۱)و‌ نـقباء البـشر(ج ۱،ص ۲۹۱)و معجم المؤلفین(ج ۹،ص ۱۵۲)و شجره مبارکه(ج ۲)آمده است(ص ۶۹-۷۰).

یادآوری:با مراجعه‌ به‌ ذریعه معلوم شد در آنجا سال ۱۳۵۰ ضبط شده است.

 

جعفر بن کمال‌ الدین‌ بحرانی

یک)محدث بحرینی وفاتش را سال ۱۰۸۸ نـقل کـرده است و گفته:تألیفی از او ندیده‌ام.۱۸

محدث‌ نـوری‌ از‌ مـعاصران شیخ جعفر،درگذشت او را در اواخر ۱۰۹۱ نقل کرده و بنا‌ به‌ گفتهء آن معاصر،تصنیفات و تألیفات بسیاری در تفسیر و حدیث و علوم عربی داشته است؛از جمله‌ کتاب‌ لباب که آن را برای شاگرد خود عالم جلیل سید علی خان‌ مـدنی‌ فرستاد.۱۹

نـظر به اینکه این معاصر از‌ نزدیک‌ او‌ را دیده و از تألیفاتش آگاهی داشته‌ است،قول‌ او در تاریخ وفات درست است. مؤیدش آن است که سید نعمت اللّه‌ جزائری‌ در انوار النعمانیه -تألیف ۱۰۸۹-به‌ درگذشت‌ او اشاره‌ نکرده‌ است(ص‌ ۱۷۴).

دو)در مـستدرک اعـیان الشیعه(ح ۲،صـ‌ ۷۷)از‌ نسخهء (۱۳).تذکرهء شوشتر؛ص ۱۴.

(۱۴).تحفه العالم؛ص ۵۸.

(۱۵).ذریعه؛ج ۱۲،ص ۲۸۳.

(۱۶).غنیمه السفر؛ص‌ ۳۶.

(۱۷).ذریعه؛ج ۱۲،ص ۶۹.

(۱۸).لؤلؤه البحرین؛ص ۷۰.

(۱۹).خاتمه المستدرک الوسائل؛ص ۳۸۹.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۲۴)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


خطی‌ تاریخ بحرین،درگذشت او را در‌ ۱۰۰۸‌ نـوشته است که غلطی آشکار است؛ولی ناقل به این غلط اشاره نـکرده است.

کـتاب‌ مـذکور به طوی که در‌ مستدرک‌ اعیان(ص‌ ۷، پاورقی)آمده است،تألیف‌ محمد‌ علی بن محمد تقی‌ بن‌ موسی بحرانی است کـه ‌ ‌در ۱۲۹۸ مـتولد شد و زمان حیات او با شیخ‌ جعفر‌ فاصله زیادی دارد(ص ۱۷۴).

 

جعفر حسینی هروی‌ مشهدی

سید عبد‌ اللّهـ‌ بـن‌ نـور الدین بن نعمت‌ اللّه جزائری در اجازهء کبیره،هنگام معرفی سید جعفر حسینی می‌گوید:«استجاز والدی فأجازه»:از پدرم اجازه خواست‌ و او هـم اجازه داد.

یک)عبارت فوق‌ با‌ قبل‌ و بعدش‌ در مخطوط الکواکب‌ المنتثره‌ آمده است؛اما از چاپ افـتاده است(ص ۳۸۰-۳۸۱).

دو)در اعیان الشیعه نـیز آمـده است؛اما در چاپ یازده‌ جلدی،یک‌ حرف‌ اضافی باعث تغییر در معنا شده است:‌ «استجازه‌ والدی‌ فأجازه»۲۰:پدرم‌ از‌ او‌ اجازه خواست و او هم اجازه داد(ص ۳۸۰-۳۸۱).

 

جمال الدین بن نعمت اللّه جزائری

از سید جمال الدین که ظاهرا کوچک‌ترین فرزند سید نعمت اللّه جـزائری بوده است،یک‌ پسر به نام سید مجد الدین ماند که هنگام تألیف تذکرهء شوشتر(ح ۱۱۶۷)در هندوستان بوده است و بعد از آن تاریخ مفقود الاثر شد.

در شجرهء طیبه فرموده است:«سید جمال‌ الدین‌ به هندوستان رفت.از او بـه عـمل آمد سید مجد الدین،سید محمد زکی، سید محمد باقر».۲۱

این سخن از دو نظر اشتباه است:

الف)سید جمال الدین به هند نرفت؛بلکه فرزندش‌ سید‌ مجد الدین به هند رفت؛

ب)سید جمال الدین-به طوری که از تـذکرهء شـوشتر و تحفه العالم برمی‌آید-فقط مجد الدین را داشته است و چون‌ در وقت تألیف تحفه در‌ سال‌ ۱۲۱۶ زنده نبوده،احتمال تولد دو نفر دیگر پس از این سال منتفی است.مدرک شجره طیبه در ثبت این دو نام،شجرهء نوریه است کـه مـا‌ این‌ را از اغلاط او‌ می‌دانیم‌ و در اینکه شجره نوریه،سید مجد الدین را بلاعقب معرفی کرده، تأمل داریم؛زیرا مفقود الاثر غیر از بلاعقب بودن است.

در شجرهء طیبه و تتمه الشجره،بدون دقت،به استناد آن شجره،محمد‌ زکی‌ و محمد باقر را نـوشته‌اند و گـفته‌اند از اعـقاب آنان اطلاعی نیست؛اما این دو نـفر وجـود خـارجی ندارند؛چه رسد که اعقابی برای آنان تصور شود(ص ۳۵۶-۳۵۷).

 

جمال الدین خوانساری

ر.ک به:آقا‌ جمال‌ خوانساری.

 

حجت الاسلام‌ شفتی

در چاپ اول کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، تألیف شیخ مـرتضی بـن مـحمد جعفر انصاری(ص‌ ۶۷)دو اشتباه در مورد حجت الاسلام شفتی دیـده می‌شود:

یـک)نام پدر‌ حجت‌ الاسلام‌ شفتی را محمد تقی-با تا-نوشته است،اما با نون درست است.

دو)وفات او را که سال ۱۲۶۰ بوده ‌‌۱۲۷۰‌ پنداشته است؛با اینکه ماده تـاریخ او را مـوافق بـا ۱۲۶۰ از نخبه المقال‌ نقل‌ کرده‌ است(ص ۸۳).

 

حسین بن زین الدین شهید ثانی

یـک)صاحب معالم در کتا منتقی الجمان احادیث را‌ تا آخر حج آورده است.در فهرست کتابخانهء مجلس(ج ۷،ص ۵۱۷)آن کتاب جزء کتب‌ درایه و رجال مـعرفی‌ شـده‌ اسـت(ص ۲۲۶).

دو)در فهرست کتابخانهء مجلس(ج ۷،ص ۲۶۷)صاحب معالم،سبط شهید ثانی خوانده شده است؛حال آنـکه فـرزند اوست(ص ۴۷۹).

 

حسن بن یوسف بن مطهر حلی

ر.ک به:علامه حلی.

 

حسین بن ابو محمد نعمچی طوسی

او از شاگردان مجلسی و از مشایخ سید نصر اللّه حـائری و مـجاز از شـیخ حر و شیخ محمد امین کاظمی بوده است؛به طوی که در الکواکب المنتثره(ص ۱۸۷)آمـده اسـت.صاحب مـنبع‌ الینابیع‌ مکرر از وی به صورت«الحسین النعمچی أیده اللّه»نقل کرده است؛اما در الکواکب المنتثره«محمد حسین» است و«مـحمد»زیاد اسـت(ص ۱۵۳).

 

حسین بـن سبتی حویزی

یک)قصص العلماء(ص ۴۳۹)و مقدمهء زهر الربیع(چاپ نجف،ص«د»نام شیخ حسین‌ بن‌ سبتی حویزی را به اشـتباه «حـسن»نوشته است(ص ۱۷۷).

دو)در شجرهء طیبه در شرح حال سید نعمت اللّه جزائری (۲۰).اعیان الشیعه؛ج ۱۵،ص ۲۹۷ و چاپ یازده جـلدی،ج ۴،ص ۹۶.

(۲۱).ر.کـ‌ بـه:شجره‌ طیبه؛نسخه خطی.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۲۵)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


می‌گوید:«ون به خویزه رفتم نزد عالم ادب،شیخ حسین سبتی حویزی مشغول شد».

حذف کـلمهء«ابن»بین«حسین»و«سبتی»موهم آن اسـت که «سبتی»لقب او بوده است؛درحالی‌که نام پدر اوست(ص ۱۷۷).

سه)در اجازهء‌ کبیره‌ای‌ که‌ علامه سید شـهاب الدیـن مـرعشی‌ در‌ ۱۳۷۵‌ ق با عنوان الدر الفرید فی نبذ من الاسانید برای نگارنده نوشته است،از قول میر محمد حـسین بـن محمد صالح خاتون‌آبادی،نامبرده‌ را‌ از‌ مشایخ سید نعمت اللّه جزائری شمرده است؛۲۲درحالی‌که او‌ استاد‌ مقدمات سـید بـوده اسـت (ص ۱۷۸).

 

حسین بن علی بن افراسیاب

حسین پاشا بن علی پاشا بن افراسیاب پاشا دیری‌ در‌ سال‌ ۱۰۷۸ ق علیه سـلطنت آل عـثمان طـغیان کرد و اعتنایی‌ به دستورهای دربار اسلامبول نمی‌کرد.

در تحفه العالم(ص ۸۷)سال ۱۰۷۹ و در شجره طیبه، سـال ۱۰۷۰ ذکـر شده‌ است‌ که‌ هر دو غلط است؛صحیح ۱۰۷۸ است.در اجازهء کبیره(ص ۷۳)به آن تصریح‌ شده‌ است که همان صـحیح اسـت؛زیرا صاحب اجازه مقدم بر آن دو بوده است (ص ۳۲).

 

حسین بن‌ محمد‌ تقی‌ نوری

ر.ک به:محدّث نوری.

 

خاکی خراسانی

منتخب دیـوان خـاکی خراسانی به مباشرت ایوانف‌ روسی‌ در‌ سال ۱۹۳۳ مـ/۱۳۵۲ ق بـه چـاپ رسید.شیخ آقا بزرگ این کتاب را در ذریعه(ج‌ ۹،صـ‌ ۲۸۱)بـه‌ عنوان«دیوان خاکی خراسانی»معرفی کرده است؛حال آنکه باید در حرف میم معرفی می‌کرد؛سال چاپ آنـ‌ را‌ نـیز به اشتباه ۱۳۵۹ ضبط کرده اسـت(ص ۴۹۳).

 

خلف بـن عبد المـطلب مـوسوی مشعشعی

ر.کـ‌ به:علی‌ خان بن خلف بن عـبد المـطلب موسوی مشعشعی.

 

رضا اصفهانی(عیشی)

از وادی ایمن معلوم می‌شود‌ میرزا‌ رضا اصفهانی-متخلّص به عیشی-حدود ۱۲۳۵ درگذشته است.فرهنگ سـخنوران(ص ۴۱۳)درگـذشت او را به اشتباه‌ ۱۲۰۶‌ نوشته‌ است(ص ۴۵۸).

 

رفیع الدین مـحمد بن حیدر طباطبایی(میرزا رفیعا)

یـک)محدّث نـوری از جامع الرواه دربار میرزا‌ رفیعا‌ چـنین نـقل کرده است:«کان أفضل أهل عصره».۲۳

این جمله را صاحب سلافه‌ العصر(ص‌ ۴۹۱)گفته‌ است، نه جـامع الرواه(ص ۲۱۳).

دو)مـیرزا رفیعا شجره الهیّه را به زبـان فـارسی نـوشت و نسخه‌ای‌ از‌ آن را دیده‌ام.در خـاتمهء مـستدرک و ریحانه الادب و الروضه النضره بـا‌ الفـ‌ و لام به صورت«الشجره الالهیه» نوشته‌اند که مسامحه است(ص ۲۱۴).

سه)صاحب سلافه(ص ۴۹۱)درگذشت میرزا رفیعا را‌ سال‌ ۱۰۸۰ نـوشته است.

مـحدث نوری از جامع الرواه سال ۱۰۹۹ نقل کرده‌ اسـت.‌ در جـامع الرواه ۱۰۷۹ نوشته شـده اسـت‌ و عـبارت‌ چنین است: «توفی رحـمه اللّه تعالی فی‌ شهر‌ سؤال سنه ألف و تسع و سبعین».۲۴ محدث نوری«سبعین»را تسعین خوانده است.

علامه‌ تهرانی‌ در الروضه النـضره سـال‌های ۱۰۸۰‌ و ۱۰۹۹ را‌ غلط‌ دانسته‌ است و تاریخ صحیح را هـفتم‌ شـوال‌ ۱۰۸۲ خـوانده اسـت؛زیرا مـطابق ماده تاریخ مـوجود بـر سنگ مزارش در تخت‌ فولاد‌ اصفهان آمده است:

به تاریخ فوتش‌ خردمند گفت مقام رفیع‌ مقام‌ رفیع

اما مـعلوم نـیست نـصب‌ سنگ‌ مزبور به دست چه کسی و در چـه تـاریخ بـوده اسـت.صاحب سـلافه نـیز‌ ساکن‌ حجاز و دور از ایران‌ بوده‌ و فقط سال درگذشت‌ رانوشته‌ است و از ماه‌ آن‌ اطلاعی نداشته است.در مقام تعارض،سخن صاحب جامع الرواه مقدم است؛زیرا شخصی محقق و معاصر‌ میرزا‌ رفیعا و ساکن اصـفهان بوده و از‌ نزدیک شاهد‌ حال‌ او‌ بوده است(ص ۲۱۴).

یادآوری:آقا‌ بزرگ در ذریعه(ج ۱۳،ص ۹۹)سال ۱۰۸۱ نوشته است.

 

رفیع بن فرج گیلانی

ر.ک به:ملا رفیعا بن‌ فرج‌ گیلانی.

زین الدین بن علی بن‌ احمد‌ عاملی‌ ر.ک‌ به:شهید‌ ثانی.

زین العابدین‌ رضوی‌ خراسانی

مـیر زیـن العابدین رضوی خراسانی(م ۱۳۰۷ ق)۴۲ نور از

(۲۲).الدر الفرید؛ص ۳۸،خطی.

(۲۳).خاتمهء مستدرک الوسائل؛ص‌ ۴۰۹.

(۲۴).جامع‌ الرواه؛ص ۳۲۲.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۲۶)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


الانوار النصمانیه،تألیف سید نعمت اللّه‌ جزائری‌ را‌ در‌ سال‌ ۱۲۹۶‌ ق به فارسی ترجمه کرده است که چاپ شده است.

علامه تهرانی ترجمه را بـه شـیخ محمد تقی بن عبد الرحیم تهرانی نسبت داده است؛۲۵با اینکه عبارت‌ آغاز نسخه چنین است:«چنین گوید بندهء مجرم عاصی محمد تقی بن محمد بـاقر بـن محمد تقی».تاریخ ترجمه ۱۲۹۶ ق است؛حال آنـکه شـیخ محمد تقی بن عبد الرحیم در ۱۲۴۸ ق درگذشته‌ است.

این ترجمه از آن محمد تقی بن محمد باقر هم نیست؛بلکه به طور قطع،از میر زین العابدین بن خوانساری اسـت.در نـور ۳۱ می‌گوید:«نسب مترجم-عفا اللّه عنه-بدین طـریق اسـت:‌ میر‌ زین العابدین بن سید حسن…».

دست عمد کلمهء«مترجم»را محو کرده است و به جای آن با مرکّبی سیاه و شبیه چاپ،کلمهء«کاتب»را نگاشته است‌ و توجه نداشته که نام کاتب‌ در‌ آخر نسخه،میرزا محمد است نـه زیـن العابدین و ذکر نسب او در اثنای کتاب بی‌مورد است(ص ۴۸-۴۹).

 

سید محمد مجاهدین علی طباطبایی

ر.ک به:محمد مجاهد‌ بن‌ علی طباطبایی.

 

شاهمیر

فهرست کتابخانه‌ مجلس(ج‌ ۷،ص ۶۳۳)به غلط «مشاهیر»نوشته است،که«شاهمیر»صحیح است(ص ۴۸۰).

 

شرف الدین بن اسماعیل بن ابو بکر

عنوان کتاب الشـرف الوافـی تألیف شـرف الدین بن اسماعیل در پنج علم است.فهرست کتابخانهء مجلس(ج ۷،ص ۳۷۵)‌ آن‌ را به اشتباه«الموشّحات»نامیده است و نام عروض آن را «الافتنه»معرفی کرده اسـت.شرف الدین در عروض گفته است: «فهذا الکتاب ألّفته فی العروض»و فهرست‌نویس،آن را عـنوان پنـداشته و آنـ‌گونه تصحیف شده‌ است(ص‌ ۴۷۹).

 

شفیع بن‌ ابو طالب بن نورد الدین جزائری

مدرس چهاردهی در تاریخ روابط ایران و عراق(ص ۱۴۳) به نـقل‌ ‌ ‌از تـحفهء العالم آورده است:در واقعهء بصره در قرن سیزدهم،برادر صاحب‌ تحفه‌ که‌ سید نعمت اللّه جزائری نـام داشـته اسـت،واسطهء صلح شد.

این مطلب نادرست است؛زیرا برادر صاحب تحفه، سید ‌‌شفیع‌ نام داشته،نه سید نعمت اللّهـ.داستان مذکور از صفحه ۱۴۰ به بعد در تحفه‌ العالم‌ است(ص‌ ۴۲۳-۴۲۴).

 

شمس الدین بن صفر بصری جزائری

یک)دراجازهء کـبیره در شرح حال شمس الدیـن بـن صفر(م‌ ح ۱۱۴۰ ق)آمده است:«سافر إلی الهند مع أبیه و تهذبت أخلاقه»۲۶ در پاورقی‌ نوشته است:«هکذا وردت العباره‌ فی‌ کلا النسختین و الظاهر أن الصحیح لتهذیب أخلاقه».

این استظهار بی‌مورد است و تاکنون شنیده نشده است کسی برای تهذیب اخلاق بـه هند سفر کند و نیز«کلتا النسختین»درست است نه«کلا النسختین»(ص‌ ۲۶۹).

دو)در یک نسخهء اجازهء کبیره«تجاوز عمره السبعین»و در نسخه دیگر«التسعین»است.ظاهرا دومی درست است؛زیرا او معمر بود و در امل الآمل(تألیف ۱۰۹۷)ذکر او آمده است(ص ۲۶۹).

سه)در چاپ الکواکب المنتثره(ص ۳۵۱)عـبارت‌ را‌ «السـبعین»بدون اشاره به نسخه بدل آن،نقل کرده است و با استناد به آن،تولد وی را حدود ۱۰۷۰ نوشته است که مسامحه، بلکه اشتباه است(ص ۲۶۹).

 

شهاب الدین بن محمود مرعشی نجفی

عالم‌ نسابه مرعشی نجفی الدر الفرید فی نـبذ مـن الاسانید را در ۱۳۷۵ ق برای اینجانب نوشت.در ذریعه(ج ۱۲،ص ۲۱۵)به اشتباه ضمن«السلسلات»ذکر شده است؛حال آنکه باید در حرف میم با‌ عنوان«المسلسلات»باشد(ص‌ ۳۷۶).

 

شهید ثانی

فهرست کتابخانه مجلس(ج ۷،ص ۱۳۳ و ۱۸۲)و زندگانی و شخصیت شیخ انصاری(چ ۱،ص ۱۱۵)نام شهید ثانی را به صورت زیـن الدیـن علی نوشته‌اند؛درحالی‌که زین الدین بن علی‌ درست‌ است(صص‌ ۸۳ و ۴۷۹).

یادآوری:علاوه بر‌ دو‌ مصدر‌ فوق،در منابع فراوان دیگر نیز به صورت«زین الدین علی»ضبط شده است؛از جمله کشف الحجب و الاستار(صص ۹ و ۴۴ و ۸۲‌ و…)،هدیه‌ العارفین‌ (ج ۱،ص ۲۹۰)و بـحار الانـوار(ج ۱۰۷،ص ۱۰۴).

 

شیخ انصاری

یـک)شیخ‌ مرتضی انصاری متولد ۱۲۱۴ است.در طـبقات الاجـازات بـالروایات(ص ۴۰۴)سال ۱۲۱۱ آمده است که غلط است(ص ۸۲).

دو)در کتاب زندگانی‌ و شخصیت‌ شیخ انصاری(ص ۱۳۲) (۲۵).ذریعه؛ج ۴،ص ۸۲.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۲۷)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


حاشیه شیخ بر ترجمهء‌ نجاه العباد را نام برده،ولی از رسـاله‌های عـملیهء جـداگانه او نام نبرده است،مانند رساله چاپ ۱۲۶۹، جواهر المسأله،سراج‌ العـباد،صراط‌ النـجاه‌ و منتخب آن، مجموعه الهدایا(چاپ یزد در ۱۲۷۷،مذکور در فهرست عربی‌ مشار،ص‌ ۸۰۶)رساله مستقل در برائت و احتیاط.

همچنین به مسائل احتیاطی شیخ که سـید حـسین کـوهکمری در‌ رسالهء‌ جداگانه‌ای‌ در زمان حیات شیخ آنها را جمع کرده است اشـاره ندارد؛همچنین از‌ جواب‌های‌ شیخ‌ به چهارده مسئله زردشتی‌ها که ضمن رسالهء ظهار سیاحت ایران،تألیف مانکچی ملقب به درویش‌ فـانی،در‌ بـمبئی‌ در سـال ۱۲۸۰ چاپ کرده‌اند، اطلاعی نداشته است(ص ۸۳-۸۴).

سه)کتاب زندگانی و شخصیت شیخ‌ انصاری(ص‌ ۱۶۹) شـاگردان شـیخ را ذکر کرده است،اما بسیاری از آنان را ننوشته است؛مانند‌ شیخ‌ علی‌ بن محمد بن صالح شوشتری که در سـفر و حـضر مـلازم شیخ بود و در‌ نقباء البشر(ص ۱۵۲۳)مذکور است؛همچنین امام قلی بن حسین قلی قـوابلی مـازندرانی مـعروف به‌ ملا‌ امام‌ صاحب جنه الحواس فی رفع الوسواس و رساله‌ای در حقیقت شیطان و حکمت خـلق آنـ‌ و…(صـ‌ ۸۴).

چهار)شیخ انصاری در سال ۱۲۸۱ وفات یافت.در فهرست کتابخانهء مجلس(ج ۷،ص‌ ۲۰۱‌ و ج ۱۰،ص ۱۲۷۹)سال ۱۲۸۴ مضبوط و اشتباه است(ص ۸۲).

 

شیخ بهایی

یـک)بنا بـه نوشتهء حاجی بابای‌ قزوینی-شاگرد‌ شیخ‌ بهایی- در مشکول(ص ۳۱۷)شیخ در سه شنبه ۱۲ شوال ۱۰۳۰ وفات یـافت‌ و شـاگرد شـخص آگاه‌تر از دیگران است.تذکرهء نصرآبادی(ص ۱۵۱)و حاشیه اجازهء کبیره هم درگذشت او را ۱۰۳۰‌ نوشته‌اند.

ملا مظفر بن محمد قـاسم مـنجّم-معاصر شیخ بهایی-در باب چهارم تنبیهات المنجّمین‌ می‌گوید:«در‌ سنه یک هزار و سی هجریه بـاز‌ مـریخ‌ در‌ بـرج عقرب راجع شد.بعد از تفکّر و تدبّر‌ بسیار از ضعف و تباهی حال مشتری در آن وقت به خاطر کمیته‌ رسـید‌ ه شـخصی از علما فوت‌ شود‌ که از‌ آن‌ وهنی‌ به مذهب راه یابد و چون‌ افضل‌ و اکـمل آن زمـان شـیخ بهاء المله و الدین العالمی -رحمه اللّه-بود،ظن‌ این‌ فقیر غالب شد که جناب شیخ‌ رخت حـیات از مـنزل‌ فـانی‌ به عالم باقی خواهد کشید…از‌ قضا‌ بعد از چهار،پنج ماه حضرت مؤمی الیـه مـریض شده ودر عرض یک هفته‌ به‌ رحمت ایزدی واصل شد».

پس‌ آنها‌ که‌ وفات او را‌ ۱۰۳۱‌ دانسته‌اند،اشتباه کرده‌اند (ص ۱۱۴).

یادآوری:مصادر‌ فـراوان سـال ۱۰۳۱ ضبط کرده‌اند؛از جمله:ذریعه(ج ۲،ص ۷۹ و ج ۵،ص ۶۲)،اعیان الشیعه (ج‌ ۱،ص‌ ۱۴۸ و ۱۷۷)و الغدیر(ج ۴،ص ۱۸۹).

دو)نویسنده‌ کتاب کتابخانه‌ مـلی‌ ایـران(چاپ‌ ۱۳۵۲ ش) عکس صفحهء‌ آخر نسخه‌ای از اربعین شـیخ بـهایی مـورخ ۱۰۵۲ را آورده است و آن را خط‌ مؤلف‌ دانسته است.شیخ بهایی ۲۲ سـال پیـش‌ از‌ این‌ تاریخ،درگذشته‌ است(ص‌ ۱۱۵).

سه)وفات مجلسی‌ اول‌ در سال ۱۰۷۰ بود و چندین ماده تاریخ برای آن گفته‌اند؛از جـمله«افسیر شـرع اوفتاد و بی‌سروپا‌ گشت‌ فضل»و‌ عـکس ایـن مصراع کـه مـطابق ۱۰۳۰ اسـت‌ تاریخ‌ وفات‌ شیخ‌ بهایی‌ است:«افسر‌ فـضل اوفـتاد و بی‌سروپا گشت شرع».۲۷

در اعیان الشیعه(چاپ یازده جلدی)در وفات شیخ بهایی فرموده است:نمی‌دانم چـگونه ایـن مصرع مطابق وفات اوست؟

جواب آن است کـه پس‌ از افتادن فاء«فضل»و اول و آخـر «شـرع»،سه حرف باقیماندهء«ض ل ر»،مطابق تاریخ ۱۰۳۰ اسـت(ص ۱۷۰).

چـهار)شیخ بهایی بعد از نگارش صمدیّه آن را تهذیب کرد و «تهذیب البیان»نامید و ضمن‌ مجموعه‌ای،در‌ هند چاپ شد.۲۸

ایـن کـتاب در لاهور در سال ۱۳۳۰ با عنوان«تهذیب النـحو» بـا رسـالهء مائه عامل چـاپ شـده است،اما مؤلف در متن کـتاب آن را التـهذیب نامیده است(ص‌ ۱۱۴).

یادآوری:حجت الاسلام جزائری در متن کتاب نوشته است:شیخ بهایی کتابش را«تهذیب البیان»نامید،اما در پاورقـی نـوشته است:آن را«التهذیب»نامید.ندانستیم چگونه این دو قابل جـمع است.

 

شیخ جـعفر‌ شوشتری

ر.ک به:جعفر بـن حـسین‌ شوشتری.

 

شیخ حـر عاملی

یک)شیخ حر عاملی قـبل از اقامت در مشهد،در شیراز و

(۲۶).اجازه کبیره؛ص ۱۴۱.

(۲۷).روضات الجنات؛ص ۱۳۱.ریحانه الادب؛ج ۳،ص ۴۶۲.اعیان الشیعه؛ج ۴۴،ص ۲۱۸،و‌ ج ۹،ص ۲۳۴.

(۲۸).ذریعه؛ج ۴،ص‌ ۵۰۹‌ و فهرست کـتب چـاپ عری؛ص ۲۲۹.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۲۸)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


اصفهان بود.از شیخ محمد جـزائری در حـاشیهء روح الجـنان نـقل شـده است:شیخ حر را در شـیراز بـه سال هزار و نود و اندی(نیف و تسعین‌ و الف)ملاقات کردم؛سپس ساکن مشهد شد و در آنجا به سال ۱۰۹۹ ق،در درس وسائل او حـضور یافتم.۲۹

بـنا بـه نوشتهء شیخ حر در فایده نهم از فواید آخـر امـل‌ الآمـل‌ (ص ۳۷۰)سـال‌ سـکونت او در مـشهد ۱۰۷۳ ق است.به نظر می‌رسد شیخ محمد در سال هزار و شصت و اندی در شیراز او را دیده و عبارت«نیف و تسعین»تصحیف«نیف و ستین»است‌ (ص‌ ۲۰۴).

دو)صاحب سلافه العصر(ص ۳۵۹)شرح حال شیخ حر عاملی را ذکر کردهاست و در صفحه بـعد در ‌‌شرح‌ حال عموی او محمد بن علی،وی را شاعری ادیب خوانده و نمونه‌ای از‌ شعر‌ او‌ را آورده است.صاحب خلاصه الاثر،شرح حال شیخ حر را از سلافه نقل کرده است،اما به‌ اشتباه،مطالب مربوط به عموی او را در شرح حال خود شـیخ حـر آورده‌ و عبارت او مضطرب‌ و نامفهوم است(ص ۲۰۵-۲۰۶).

سه)فهرست کتابخانه مجلس(ج ۱۰،ص ۱۷۵۶ و ۱۸۳۴)امل الآمل را که در نجف با تحقیق دوست معاصر ما آقای سید احمد حسینی اشکوری چاپ شده است،چاپ بغداد و «حسینی»را«حسنی»نوشته‌ است(ص ۴۸۰).

چـهار)امل الآمـل دو جلد است:جلد اول مخصوص عاملی‌ها و جلد دوم مخصوص دیگران است و جلد دوم را تذکره المتبحرین نامیده است.در هر دو چاپ سنگی و حروفی،تحریف و تصحیف‌ وجود دارد.روی جلد دوم نیز «امل الآمـل»نوشته‌اند(ص ۲۰۸).

یـادآوری:شیخ حر در مقدمهء امل الآمل مـی‌نویسد:«سمّیته أمـل الآمل فی علماء جبل عامل و إن شئت فسمّه تذکره المتبحرین فی العلماء المتأخرین‌ و إن شئت فسمّ الاول بالاسم الأول و القسم الثانی بالقسم الثانی».

بنابراین،اگر کسی جلد دوم را نیز«امل الآمل»بنامد، مـرتکب تـحریف و تصحیف نشده است.

پنج)فهرست کـتابخانه مـجلس(ج ۱۰،ص ۱۸۳۳‌ و ۱۹۴۰)وفات شیخ حر را که در ۱۱۰۴ بوده،۱۱۲۴ درج کرده است(ص ۴۸۰).

شش)بروکلمان آلمانی،درگذشت شیخ حر را در ۱۰۷۳ نوشته است.او بعدا به غلط بودن آن پی‌برد و آن‌ را‌ به‌ ۱۰۹۹ اصلاح کرد که آن‌ هم‌ غلط‌ است‌۳۰(ص ۲۱۱).

 

شیخ صدوق

شیخ صدوق در سـال ۳۸۱ وفـات یافت؛اما در فهرست کتابخانه مجلس(ج ۱۰،ص ۱۱۹۱)سال ۳۵۴ نوشته شده است(ص ۴۸۰).

 

شیخ مفید

در‌ فهرست کتابخانهء مجلس(ج ۷،ص ۵۲۰)ترجمه اختصاص مفید در‌ ریاضیات‌ معرفی شده است؛حال آنکه اختصاص،در موضوع امامت است(ص ۴۸۰).

 

صالح بن عبد الکریم کرزکانی بحرانی

یک)صالح بن عـبد الکـریم کرزکانی‌ بـحرانی(م‌ ۱۰۹۸‌ ق) رساله‌ای در جبائر دارد.۳۱کتاب در مبحث وضو است. محدث‌ نوری و کنتوری به اشتباه آن را«جنائز»با جیم و نون و زاء که از مـباحث نماز است،نوشته‌اند۳۲(ص ۱۸۵-۱۸۶).

یادآوری:هرچند‌ در‌ غسل نیز بحث جبیره مطرح است،اما معمولا فـقها در مـبحث وضـو‌ از‌ جبیره سخن می‌گویند.

دو)«کرزکّان»با کاف و راء و زاء و کاف مشدّد،ضبط شده است،۳۳ولی در خاتمهء‌ مستدرک‌ الوسائل،بر‌ اثر غلط چاپی،زاء مقدم بر راء اسـت(ص ۱۸۶).

 

طالب ‌ ‌بـن اسماعیل بن افضل

ر.ک‌ به:افضل‌ بن عبد اللّه.

 

عباس بن علی بن حیدر عاملی

نزهه الجلیس اثـر سـید عـباس عاملی‌ است‌ که‌ در مصر و نجف چاپ شد.در فهرست کتابخانه مجلس(ج ۱۰،ص ۱۹۲۸) نزهه المجالس نوشته‌ شده‌ اسـت(ص ۴۸۱).

 

عباس بن محمد رضا بن ابو القاسم قمی

یک)تاریخ تولد حاج شیخ‌ عباس‌ قمی‌ مـعلوم نیست. خودش در فواید رضـویه(ج ۱،ص ۲۲۰)فـرموده است:ظاهرا ۱۲۹۴ بوده است،اما صاحب اجازات‌ المشایخ،حاج‌ شیخ عباس را نهمین شیخ خود قرار داده است و نام نیای او‌ را‌ به‌ جای ابو القاسم،رمضان و ولادت او را دوازدهم جمادی الثانی

(۲۹).ذریعه؛ج ۱۱،ص ۲۶۳ و اعیان‌ الشیعه؛ج‌ ۴۴،ص ۶۴.

(۳۰).الاعلام؛ج ۶،ص ۳۲۲.

(۳۱).لؤلؤه البحرین؛ص ۶۸.انوار البدرین؛ص ۱۲۷ و ذریعه؛ج‌ ۵،صـ‌ ۷۹.

(۳۲).ر.ک به:خاتمهء مستدرک الوسائل؛ص ۳۸۹ و کشف الحجب و الاستار؛ص ۲۵۳.

(۳۳).ر.ک به:لؤلؤه البحرین؛ص ۶۹‌ و انوار‌ البدرین؛ص ۱۲۷.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۲۹)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


۱۲۹۵ نوشته است(ص ۴۷۶).

دو)نخستین تألیف محدث قمی،فواید الرجبیه است‌ که‌ در ۱۳۱۵ از روی خط او چاپ شد.بعد از آن الدره الیتیمه تتمیم الدره الثمینه شرح‌ نصاب‌ الصبیان است که در ۱۳۱۶ بـه چـاپ رسید.علامه تهرانی نام آن را‌ نصاب‌ الصبیان نوشته و گمان کرده است،ابن اثیر‌ اولین‌ تألیف‌ اوست(ص ۴۷۷).

 

عباس عزاوی

در فهرست کتابخانه مجلس(ج‌ ۱۰،ص‌ ۲۰۰۷)عنوان کتاب عزاوی«تاریخ فی العراق»نوشته شده است،اما کتاب عباس عزاوی«تاریخ العراق بین احـتلالین»نام‌ دارد(صـ‌ ۴۸۱).

یادآوری:در نابغهء فقه و حدیث(ص‌ ۳۱)با الف‌ و لام‌ در عزاوی به صورت«تاریخ العراق بین‌ الاحتلالین»با‌ الف و لام در «احتلالین»نوشته شده است؛حال آنکه عزاوی در پایان جلد‌ اول‌ و هشتم از کتاب خود نام‌ برده است و«احتلالین»بدون الف‌ و لام است.

 

عبد البـاقی بـن عبد‌ الباقی‌ دمشقی

تاریخ تولد عبد الباقی دمشقی معروف به«ابن فقیه فضه»و «ابن بدر»در خلاصه‌ الاثر،سال‌ ۱۰۰۵ در مدینه مضبوط است.بغدادی‌ و زرکلی‌ و کحاله دیگر‌ مورخان‌ اهل سنت نیز با‌ پیروی‌ از او در اشتباه افـتاده‌اند.توضیح آنـکه عـبد الباقی در یباچهء عقد الفرائد چـنین مـی‌گوید:«…لما‌ کـنت‌ فی العام الخامس بعد الالف فی‌ طیبه(المدینه)الطیبه‌ المصطفویه مجاورا…»

ملاحظه‌ می‌شود‌ که وی در تاریخ‌ مزبور ساکن مدینه بوده است.نه اینکه در آن‌جا تولد یافته بـاشد(ص ۲۱۱).

 

عبد الحـسین بـن فاضل‌ هاشمی

شرح حال سید عبد الحسین در‌ هدیه‌ الرازیـ(ص‌ ۱۱۰)و‌ نـقباء‌ البشر(ج ۳،ص ۱۰۶۸)آمده‌ است.کتاب‌ اخیر با اینکه نسب او را درست نوشته،فرموده است:پدر او از بزرگان علما و معروف به‌ سید‌ محمد‌ قاضی بوده کـه اشـتباه اسـت؛زیرا سید محمد‌ قاضی‌ نیای‌ او‌ بوده‌ است(ص‌ ۳۰۰).

 

عبد الرضا بن عبد الصـمد بحرانی اوالی

یک)سید عبد الرضا بن عبد الصمد حسینی بحرانی اوالی، اهل اوال از روستاهای بحرین است و صاحب سلافه العصر شـرح‌ حـال او را در عـلمای بحرین و عراق ذکر کرده است.۳۴

در چاپ سلافه العصر«اوالی»به«ولی»تصحیف شده است،محدث عاملی شـرح حـال او را از سلافه نقل کرده،اما کلمهء«اوالی»را انداخته و فقط‌ فرموده‌ است:اهل بحرین است. مصحح امل الآمل در پاورقی گفته اسـت ایـن شـخص در سلافه ملقب به ولی بحرانی است.۳۵علامه امین نیز شرح حال او را با لقب«ولی»آورده اسـت‌۳۶(ص ۵۸-۶۰).

دو)حـواشی‌ امـل الآمل از آثار سید نعمت اللّه جزائری است.شیخ آقا بزرگ تهرانی فرموده است:صاحب ریاض در شرح حـال سـید عـبد الرضا-مصاحب سید نعمت‌ اللّه‌ جزائری در شیراز و شوشتر-از‌ حواشی‌ سید نعمت اللّه نقل کرده است.۳۷

اما در حـواشی سـید برامل الآمل مطلبی در مورد عبد الرضا نیست.پس از چاپ و انتشار ریاض العلماء(ج‌ ۳،ص‌ ۱۱۶) اشـتباه آن مـعلوم‌ شـد؛زیرا‌ در آنجا از امل الآمل نقل کرده است، نه از حواشی سید.

سید عبد الرضا اهل اوال از روستاهای بـحرین اسـت و صاحب سلافه شرح حال او را آورده،اما به‌ وجود‌ او در شیراز و شوشتر اشاره نکرده است.۳۸معلوم نـشد آقـا بـزرگ از کجا مصاحبت او با سید در این دو شهر را نقل کرده است(ص ۵۸-۵۹).

 

عبد اللطیف بن ابو طالب‌ بن‌ نـور الدیـن‌ بن نعمت اللّه جزائری

یک)منتخب التواریخ(ص ۸۰۱)عبد اللطیف-صاحب تحفه العالم-را سبط قاضی نور اللّه شـوشتری خـوانده اسـت؛در‌ حالی که او سبط سید نعمت اللّه جزائری است(ص ۴۵۹).

دو)در‌ اعیان‌ الشیعه(ج‌ ۳۸،ص ۸۷)فرموده است:

عبد اللطیف،تحفه العالم-بکسر لام-را بـه نـام عـمه زادهء خود سید ابو القاسم نوشته است.

‌‌اولا،به‌ فتح لام درست است،و ثانیا،سید مـزبور عـموزاده او بوده نه عمه‌زاده‌اش؛زیرا فرزند سید‌ رضی‌ الدین‌ بن سید نور الدین بوده است(ص ۴۵۹).

سه)آقای دوانی مـیر عـالم(سید ابو القاسم)را عموی میر‌ عبد اللطیف دانسته است؛حال آنکه عموزاده او بوده اسـت (ص ۴۵۹).

 

عبد اللطـیف کازرونی‌ نجفی

مرآه الانوار و مشکاه‌ الاسرار،از آثار شـریف در تـفسیر قـرآن است.محدث نوری مقدمه آن را استنساخ کرد و در سال ۱۲۹۵

(۳۴).سـلافه العـصر،ص ۵۱۷.

(۳۵).امل الآمل؛ج ۲،ص ۱۴۸.

(۳۶).اعیان الشیعه؛ج ۳۸،ص ۲۴ و چاپ یازده‌ جلدی،ج ۱۱،ص ۸.

(۳۷).ذریعه؛ج ۶،ص ۲۵.

(۳۸).سلافه العصر؛ص ۵۱۷.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۳۰)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


به عنوان مـقدمه تـفسیر برهان چاپ شد؛اما مقدمه را بـه شـیخ عبد اللطـیف کـازرونی نـجفی نسبت دادند.علامه امین که به ایـن نـکته‌ توجه‌ نداشته است،آن را از این شیخ که وجود خارجی نداشته،دانسته است‌۲۹(ص ۲۴۳-۲۴۴).

یادآوری:سید مـحسن امـین در جای دیگر،به این نکته توجه داشـته است.در چاپ جدید اعـیان الشـیعه(یازده جلدی،ج ۷،ص ۳۴۳)آمده‌ است:به‌ غلط در چـاپ مـرآه الانوار،نام کازرونی را نوشته‌اند.این تذکار در ذریعه(ج ۲۰،ص ۲۶۴) نیز آمده است.

 

عبد اللّه بن امام کاظم(ع)

یک)بارگاهی در زمان ما در شـهر گـرگان به او‌ منسوب‌ است که مـدرکی تـاریخی بـرای صحت آن به نـظر نـرسیده است،بلکه تصریح النقض‌۴۰تألیف عـبد الجـلیل قزوینی(ق ۶)و پاورقی عمده الطالب‌۴۱به وجود مرقد او در آبه-از روستاهای ساوه- دلیلی روشن‌ و کافی‌ در بطلان ایـن بـارگاه مزعوم‌ در‌ گرگان‌ است (ص ۳۴۵).

دو)صاحب مراقد المـعارف(ج ۲،ص ۴۶)قـبری را در غماس نـزدیک دیـوانیه عـراق،به عبد اللّه بن کاظم نـسبت داده است‌ که‌ مقصود‌ امام هفتم نیست،بلکه یکی از عقاب اوست که‌ نسبش‌ مجهول است و کاظم نـام داشـته است(ص ۳۴۵).

 

عبد اللّه بن حسن مقابی

فاضل ادیب،سید حـسن امـین در مـستدرکات اعـیان‌ الشـیعه‌ (ج‌ ۲،ص ۱۶۷)به نـقل از تـاریخ بحرین خطی،به شخصی به نام‌ شیخ عبد اللّه بن حسن مقابی از شاگردان سید نعمت اللّه جزائری در شیراز اشـاره کـرده و تـاریخ‌ ولادت‌ او‌ را ۱۰۳۷ و وفاتش را ۱۲۳۰ یاد کرده است؛اما چنین کـسی‌ را‌ نـمی‌شناسیم و در دو تـاریخ یـاد شـده هـم سهو واضح دیده می‌شود؛با این حساب ۱۹۳ سال‌ عمر‌ کرده‌ است(ص ۳۲۵).

 

عبد اللّه نور الدین بن نعمت اللّه جزائری

یک)سید عبد اللّه(۱۱۱۲-۱۱۷۳)صاحب‌ اجازهء‌ کبیره‌ است.بعضی از آن به«إجازات»-به صورت جمع-تعبیر کرده‌اند که اشتباه است.۴۲

صـاحب اعیان الشیعه آن‌ را‌ به‌ عنوان«ذیل اجازه»نوشته است و شرح حال هرکس را از آن نقل کرده،فرموده است:در ذیل‌ اجازهء‌ سید عبد اللّه چنین آمده است.

بدیهی است چنین تعبیری،اشتباه و اشتباه‌آور است(ص‌ ۴۴۷).

دو)فاضل‌ معاصر شیخ ذبیح اللّه مـحلاتی در کـتاب اختران تابناک(ص ۵۳۱)ضمن شرح حال سید نعمت‌ اللّه‌ می‌گوید: «سید نور الدین و پسرش سید عبد اللّه از بزرگان علماء عصر‌ خود‌ محسوب‌ می‌شدند.در کتاب ریحانه الادب تعداد شانزده کتاب از کتاب‌های سید نـور الدیـن را نام می‌برد.وی‌ در‌ ۱۳۰۱ ق از دنیا رفت».

این عبارت دارای چند اشتباه است:

۱.به‌ نسبت‌ سید‌ نور الدین با سید نعمت اللّه هیچ اشاره‌ای ندارد؛

۲.کتب مذکور از سید عبد ب است‌ و صـاحب ریـحانه به سید نور الدین نـسبت نـداده است؛

۳.تاریخ مذکور نادرست‌ است.چگونه‌ کسی که وفاتش در ۱۱۱۲ است،فرزند یا نوه‌اش تا اوایل قرن چهارم زنده مانده باشد؟(ص ۴۱۷)

 

عبد الملک‌ بن محمد بن اسماعیل ثعالبی

در فهرست کـتابخانه مـجلس(ج ۷،ص ۵۰۸)یتیمه الدهر‌ ثعالبی‌ در آداب و اخـلاق مـعرفی شده است(ص‌ ۴۸۰).

یتیمه‌ الدهر در شعر و شاعران است.

 

عبد علی‌ بن‌ جمعه عروسی حویزی

یک)محدث نوری و شاگردش محدث قمی و علامه امین و صاحب‌ تجلیات،نام شیخ عبد علی بن‌ جمعه‌ عروسی حویزی‌ را‌ علی‌ نوشته‌اند۴۳و منشأ اشـتباه،محدث نـوری است.علامه تهرانی‌ اشتباه‌ دیگری کرده و او را شاگرد سید نعمت اللّه پنداشته است؛درحالی‌که او‌ استاد‌ و شیخ سید بوده است‌۴۴(ص ۱۹۱).

سید نعمت اللّه جزائری‌ در‌ اجازه به حسین بن محیی‌ الدین‌ و نیز صاحب ریاض العلماء(ج ۳،ص ۱۷)و صاحب امـل الآمـل (ج ۲،ص ۱۵۴)از‌ او‌ به صـورت«عبد علی»نام برده‌اند(ص ۱۸۸-۱۹۰).

(۳۹).اعیان‌ الشیعه؛ج‌ ۳۸،ص ۸۸.

(۴۰).النقض؛ص‌ ۱۷۰.

(۴۱).عمده الطالب؛۲۱۲.

(۴۲).تاریخ جغرافیایی‌ خوزستان؛ص‌ ۸ و زندگانی و شخصیت یشخ انصاری؛ص ۵.

(۴۳).خاتمه مستدرک الوسائل؛ص ۴۵.الکـنی و الالقاب؛ج‌ ۲،ص‌ ۲۹۸.اعیان الشیعه؛ج ۵۰،ص ۲۳ و تجلیات؛ج‌ ۱،ص‌ ۶۴.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۳۱)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


دو)تاریخ‌ درگذشت‌ شیخ‌ عبد عـالی را رویـ‌ جـلد نور الثقلین، سال ۱۱۱۲ نوشته‌اند؛ولی بی‌مدرک و غلط است.تاریخ قطعی را نمی‌دانیم؛اما بین ۱۰۸۹‌ و ۱۰۹۷ بوده است؛زیرا ظاهر انوار النعمانیه(تألیف‌ ۱۰۸۹)دلالت‌ بـر‌ ‌ ‌حـیات‌ و ظاهر امل الآمل(تألیف‌ ۱۰۹۷)دلالت‌ بر ممات او دارد(ص ۱۹۱).

عبارت امل الآمل چنین است:«الشیخ الجلیل عـبد عـلی بـن جمعه العروسی‌ الحویزی‌ الساکن‌ بشیراز،کان عالما فاضلا…»۴۵(ص ۱۸۸).

یادآوری:در مقدمهء نور‌ البراهین(ج‌ ۱،ص‌ ۲۶)سال‌ ۱۰۷۵‌ نوشته‌ شـده است.

 

علامه حلی

یک)علامه حلی در سال ۷۲۶ وفات یافت؛اما در فهرست کتابخانه مجلس(ج ۱۰،ص ۱۸۷۹)۸۲۶ نوشته شده است (ص ۴۸۰).

دو)در همان مـصدر آمدهاست:نهایه الوصول وی‌ در ایـران در دو مـجلد به چاپ رسیده؛درحالی‌که چاپ نشده است(ص ۴۸۰).

سه)در فهرست کتابخانه مجلس(ج ۷،ص ۶۲۸)کشف الحق نوشته است؛حال آنکه عنوان کتاب علامه حلی کاشف الحق است(ص ۴۸۰).

 

علامه مجلسی

یک)ولادت علامه مجلسی در ۱۰۳۷ بوده است و ماده تاریخ آن«جامع بـحار الانوار»است.۴۶در موارد التواریخ(ص ۲)عبارت مذکور به صورت«جامع بهار الانوار»و مطابق ۱۰۳۴ نوشته شده است(ص ۱۵۳).

دو)معاصری که‌ چاپ‌ حروفی امل الآمل را در نجف اشرف تصحیح کرده است،:از اعیان الشیعه ولادت مجلسی را سال ۱۰۲۷ نقل کرده است.۴۷

تـاریخ ولادت مـذکور،غلط‌ چاپی‌ و صحیح آن ۱۰۳۷ است‌ (ص‌ ۱۵۵).

سه)در تذکره الملوک(ص ۱)میر محمد باقر نامی را ذکر کرده است و گفه در اواخر سلطنت شاه سلطان حسین به رتبهء ملا باشیگری‌ سرافراز‌ شد.

مینورسکی-ناشر کتاب-این شخص‌ را‌ با عـلامه مـجلسی تطبیق کرده،گفته است:میر محمد باقر مجلسی در ۱۱۱۰ ق درگذشت؛برطبق ماده تاریخ«حزنون و غمون».

این تطبیق غلط است؛زیرا مجلسی را«شیخ»یا«میرزا» گفته‌اند،نه«میر»که ظاهرا سیادت او را می‌رساند.ماده تاریخ‌ مذکور‌ مطابق ۱۲۲۳ می‌باشد و صحیح«حزن و غم»مطابق ۱۱۱۱ است که به نـظر بـعضی سال درگذشت مجلسی است؛ هرچند این تاریخ درست نیست.ملاباشی مذکور میر محمد باقر خاتون‌آبادی است(ص ۱۵۶).

چهار)خلاصه‌ قضیه‌ای‌ در مورد‌ علامه مجلسی و سید نعمت اللّه جزائری در روضات الجنات(ص ۱۲۳)و منتخب التواریخ (ص ۷۱۱)بدین قـرار است:

یـکی از فـضلای نجف از اجازه سید نعمت اللّه نـقل کـرده‌ اسـت:علامه‌ مجلسی‌ نسبت به ظاهر خود و منسوبان،از نظر پوشیدن لباس‌های فاخر و حفظ زیبایی و شکوه ظاهر،مقید بود‌ و ‌‌این‌ امر متأثر کرده بود؛زیرا ائمـهء هـدی(علیهم السـلام) علاقه‌ای به دنیا نشان نمی‌دادند و روش‌ علامه‌ مـجلسی بـا رفتار آنان سازگار نبود.

یک روز خصوصی موضوع را با وی در میان‌ گذاشتم و در این باره سخنانی بین ما ردّ و بدل شد.جواب او‌ قانع‌کننده نبود. پیـشنهاد کـردم:با‌ خـدای‌ خود پیمان بندیم که هرکدام زودتر از دنیا رفتیم،در خواب آنـچه بر او گذشته،به دیگری خبر دهد.او پذیرفت.

پس از چند روز علامه مجلسی در اثر بیماری درگذشت. پس از یک‌ هفته،بر مزار او گریه کردم و فاتحه خـواندم.پس از ایـن مـراسم،خواب بر من غالب شد.در خواب دیدم که علامه مجلسی با بـهترین لبـاس و صورت نیکو کنار قبر ایستاده است. یادم‌ آمد‌ که وفات یافته است.سلام کردم و دو انگشت شست او را گـرفتم و بـه او گـفتم:سرور من،وقت وفا به عهد رسیده است.آنچه پس از مرگ به سرت آمده،مرا خبر دهـ.گفت‌ کـه‌ یـک چیز باعث نجات وی گشته است.شخصی در اصفهان بدهکار بود و طلبکاران او را گرفته،حقّشان را می‌خواستند؛اما او چیزی نداشت و او را کـتک مـی‌زدند.علامه قـربه الی اللّه‌ او‌ را از شر آن عده نجات داد و خداوند همین کار را از او قبول کرد و به وسیله آن،مشمول الطاف ربـانی شد.

نـشانه‌های جعل،در این داستان آشکار است.ناقل‌ معین‌ نکرده‌ که سید نعمت اللّه این‌ مطلب‌ را‌ در کـدام اجـازه نـوشته

(۴۴).ذریعه؛ج ۹،ص ۶۹۱.۴۵.امل الآم؛ج ۲،ص ۱۵۴.

(۴۶).ترجمه زهر الربیع؛ص ۳۶۷.

(۴۷).امل الآمل؛ج ۲،ص ۲۴۹.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۳۲)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


است.چنین داستانی در‌ اجازاتی‌ که‌ سراغ داریـم،نیست و خـواب حجیت شرعی ندارد تا‌ آن‌ پیمان را ببندند و پیمان بستن بر امری خارج از اخـتیار و قـدرت بـشر،از دو دانشمند واقع نمی‌شود.

دیگر‌ آنکه‌ سید‌ نعمت اللّه هنگام مرگ علامه مجلسی(۲۷ ماه رمضان ۱۱۱۰)مقیم شوشتر‌ بـود،نه اصـفهان و گرفتن شست میت در خواب برای شنیدن حقایق و اسرار از او،معلوم نیست در روایات‌ صـحیح،تأیید‌ شـده‌ باشد.

بـراساس این خواب موهوم،تمام خدمات ارزنده علامه مجلسی بی‌نتیجه بوده‌ است‌ و فقط کمک به آن بدهکار کـه مـمکن بـود به دست غیرمسلمانی هم واقع شود،او را‌ نجات‌ داد!

از اینها گذشته،با صراحت آیه شریفه

«قـل مـن حرّم زینه اللّه التی‌ اخرج‌ لعباده‌ و الطیبات من الرزق»

۴۸شبهه‌ای در جواز به زیستی و استفاده از نعمت‌های پروردگار نیست‌ و حکم‌ آن بـسی روشـن است.از سید بزرگوار بسیار بعید و ناگوار است که در چنین‌ موضوعی‌ بر عـلامه مـجلسی زبان انتقاد گشوده باشد.

اما رفتار امیر المـؤمنین(ع)که بـه نـان‌ جو‌ قناعت‌ می‌نمود و نعلین را وصله می‌کرد تـا جـایی که از پینه‌دوز شرم داشت،در حال‌ خلافت‌ ظاهری،جهت مواسات با فقرا و رعایت حال مـستمندان بـود؛به طوریکه خود بدان تصریح‌ فـرمود(ص‌ ۴۲۹-۴۳۲).

پنـج)علامه مجلسی در ۲۷ رمـضان ۱۱۱۰ درگـذشت.امور زیـر،این تاریخ را تأیید می‌کنند:

الف)میرزا ابراهیم بن‌ زیـن‌ العـابدین نصری واقعه‌نویس عصر شاه سلطان حسین در دستور شهریاران(ص ۴)؛

ب)میر‌ محمد‌ صالح‌ خـاتون‌آبادی-داماد عـلامه-در حدایق المقربین؛بنا به نقل روضات الجـنات(ص ۱۲۲)و حاشیه اجازهء کبیره؛

ج)ماده تـاریخ‌هایی بـه‌ نظم‌ و نثر در وفات او که از هـمه بـهتر بیت زیر است که‌ دربردارندهء‌ روز و ماه و سال درگذشت است:

 

ماه رمضان که بیست و هـفتش کـم شد تاریخ‌ وفات‌ باقر اعـلم شد

د)لاری کـه اثـرش«شفیعا»نام داشته و معاصر عـلامه مـی‌باشد،قصیده‌ای در‌ مدح‌ وی گفته است کـه در دیـوان خطی‌ او‌ موجود‌ است.ایشان در رثای علامه مرثیه‌ای گفته است‌ و ماده تاریخی مطابق ۱۱۱۰ در این مرثیه مـوجود است:

 

از اثـر تاریخ عقل‌ گفت‌ ‌ قدوهء اهل یـقین رفـت از‌ میان

این مـاده‌ تـاریخ‌ ضـمن‌ شرح حال شاعر،در دانـشمندان و سخن‌سرایان‌ فارس(ج‌ ۱،ص ۱۸۳)نقل شده است.

هـ)سامی شاعر،ماده تاریخی در وفات علامه گفته است‌ (ص‌ ۱۵۳-۱۵۵).

به دلیل طـولانی بـودن،از ذکر‌ شعر خودداری کردیم.

شش)یکی‌ از‌ معاصران،وفات عـلامه مـجلسی را سـال‌ ۱۰۳۰‌ نـوشته اسـت.به نظر می‌رسد غـلط چـاپی باشد یا با درگذشت شیخ بهایی مشتبه‌ شده‌ است‌۴۹(ص ۱۵۵).

هفت)فرهاد میرزا در‌ زنبیل(ص‌ ۱۳)ولاد‌ مجلسی را ۱۰۴۱،وفاتش‌ را‌ ۱۱۱۱ و عمرش را‌ هـفتاد‌ سـال نـوشته است که هر سه غلط است(ص ۱۵۶).

 

علی بـن ابـو الحـسن مـوسوی عاملی

سـید‌ عـلی فرزند سید حسین بود و با‌ چند واسطه‌ به‌ سید‌ ابو الحسن می‌رسد؛مانند ابن‌ بابویه که با چند واسطه به بابویه می‌رسد،اما واسطه‌ها را می‌اندازند.

صاحب امل الآمل به‌ ایـن‌ مطلب توجه نداشته است و او‌ را‌ دو‌ بار‌ با‌ عنوان علی بن‌ ابی‌ الحسن‌۵۰و علی بن حسین‌۵۱نوشته است؛در اعیان الشیعه(ج ۴۱،ص ۳۵۲ و ۲۶۵)نیز چنین است.

 

علی بن حجت اللّه‌ شولستانی‌ غروی

یک)محدث نوری‌۵۲و به دنبال او محدث قمی‌۵۳و‌ عـلامه‌ امـین،۵۴وفات‌ سید‌ شرف‌ الدین‌ علی بن حجت اللّه را سال ۱۰۶۰ نوشته‌اند.این تاریخ اشتباه است؛زیرا در سال ۱۰۶۳ برای شیخ شرف الدین علی بن جمال الدین مازندرانی اجازه‌ای نوشته است و این اجازه به خط او در مـجموعه‌ای در کـتابخانهء شیخ هادی کاشف الغطاء در نجف موجود است؛بنابراین او بعد از سال ۱۰۶۳ درگذشت(ص ۱۹۴).

دو)محدث نوری‌۵۵و به دنبال او محدث‌ قمی‌ و علامه امین،سید شرف الدین علی بن حـجت اللّه را جـزء مشایخ (۴۸).اعراف:۳۲.

(۴۹).فهرست نسخه‌های خطی فـارسی؛ج ۱،ص ۹.

(۵۰).امـل الآمل؛ج ۱،ص ۱۱۷.

(۵۱).همان،ص ۱۱۸.

(۵۲).خاتمهء مستدرک الوسائل؛ص ۴۰۵.

(۵۳).الکنی‌ و الالقاب؛ج ۲،ص ۲۹۸.

(۵۴).اعیان الشیعه؛ج ۵۰،ص ۲۳.

(۵۵).خاتمهء مستدرک الوسائل،ص ۴۰۵.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۳۳)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


سید نعمت اللّه جزائری شمرده‌اند و این اشتباه است،زیرا ولادت سید نعمت‌ اللّه‌ جزائری در سال ۱۰۵۰ بـوده‌ و او را بـه خوبی درک نکرده است(ص ۱۹۴).

یـادآوری:اولا،تاریخ درگـذشت سید شرف الدین علی در دست نیست و تنها می‌دانیم او در سال ۱۰۶۳‌ زنده‌ بوده است و این‌ به‌ معنای این نیست که او در همان سال یا یکی،دو سال بعد درگذشته است.ممکن است ده سال بعد،از دنـیا رفـته باشد؛از سوی دیگر سید نعمت اللّه پیش از بلوغ نیز‌ شخص‌ برجسته‌ای بود و تاریخ برخی آثارش به آن زمان برمی‌گردد؛بنابراین نباید کسب اجازه از سید شرف الدین علی را بعید خواند.

ثانیا،محدث قمی و علامه امین در شـرح حـال سید‌ شـرف‌ الدین علی،تنها‌ در ذکر تاریخ درگذشت او به اشتباه ۱۰۶۰ نوشته‌اند و در مورد اینکه او شیخ سید نعمت‌ اللّه بوده، چیزی ننوشته‌اند.۵۶

 

علی بن حـسین بن عبد العالی

ر.ک به:محقق‌ کرکی.

 

علی بن‌ محمد بن حسن بن شهید ثانی

بنا بـه نـقل شـیخ حر عالمی از کتاب الدر المنثور،تألیف شیخ ‌‌علی،او‌ در سال ۱۰۱۳ یا ۱۰۱۴ تولد۵۷یافت و وفاتش در سال ۱۱۰۳ یا ۱۱۰۴‌ واقع‌ شد؛پس‌ یکصد سال عـمر ‌ ‌کـرد.عجیب است که صاحب ریاض(ج ۴،ص ۱۹۸)که ولادت و وفات او را‌ می‌دانسته،نوشته است:عمر طولانی نمود،بلکه به نود رسـید(ص ۱۹۷).

یـادآوری:از آقـای جزائری با این‌ همه دقت عجیب است‌ که‌ توجه نداشته ۱۱۰۳ منهای ۱۰۱۳ مساوی نود است.

 

علی خان بـن احمد بن معصوم مدنی شیرازی

یک)تولد سید علی خان در کتاب سبحه المرجان سال ۱۰۵۲ نـوشته شده است؛ولی وفاتش در ۱۱۱۷‌ ضـبط شـده که اشتباه است و ۱۱۲۰ درست است؛چنانه در حاشیهء اجازهء کبیره مذکور است.در نزهه الجلیس(چاپ نجف،ج ۱،ص ۳۲۲)بین ۱۱۱۹ و ۱۱۲۰ مردد است.

محمد امین خاتجی که سلافه العصر‌ را‌ در مصر چاپ کرده است،در شرح حال مختصری که از مؤلّف کـتاب نوشته،چون از مدار مزبور اطلاعی نداشته است،درگذشت او را بعد از ۱۱۰۰ نوشته است(ص ۴۷۳-۴۷۴).

دو)صاحب ریاض العلماء‌ در‌ شرح حال سید علی خان می‌گوید:گمان می‌کنم بیشتر فواید کتب سید نعمت اللّه شوشتری،از تصنیفات این سید بزرگوار اخذ شـده است.۵۸

سـید علی خان مایل به تصوف و متخصص‌ در‌ ادب و شعر بوده است؛اگرچه از علوم دیگر بی‌بهره نموده است و محتملا مؤلفات او ستایش صوفیه را دربرداشته است و برعکس بیشتر آثار سید نعمت اللّه جزائری در‌ احادیث‌ و اخبار متضمن هـجو صـوفیه است.سید‌ نعمت‌ اللّه‌ فواید و تحقیقات را بعد از کلمهء «أقول»و مانند آن بیان نموده که دلیلی آشکار بر اطلاع شخصی اوست و هر‌ مطلبی‌ را‌ به صاحبش نسبت داده است؛لذا نام معاصران او‌ در‌ مؤلفاتش بارها دیـده مـی‌شود(ص ۱۳۴).

 

علی خان بن خلف بن عبد المطلب موسوی مشعشعی

یک(سید علی خان در ۱۰۸۸ درگذشت‌ و این‌ دو شعر ماده تاریخ درگذشت اوست:

 

از فوت علی والی‌ و الا آفاق‌ دور عریان گرفته پرشور و نفاق‌ چون رفت علی ماده تـاریخ بـگو ان الاعـراب اشد‌ کفرا‌ و نفاق

۵۹ اگر از مصرع اخـیر کـه مـقتبس از قرآن مجید است،۶۰عدد‌ ۱۱۰‌ که مطابق«علی»است،کم شود ۱۰۸۸ به دست آید(۱۰۸۸ -۱۱۰-۱۱۹۸).«رفت علی»اشاره به این مطلب است.

در انوار النعمانیه(ص‌ ۳۰۸)هم‌ تاریخ‌ درگذشت او چنین اسـت:«انتقل الی جـوار اللّه سـنه الثامنه و الثمانین بعد‌ الالف».

اما‌ در چاپ اشتباهی رخ داده است:به جـای«الثمانین»، «الخـمسین»و بالای«الثامنه»،«الثانیه»به عنوان نسخه بدل نوشته شده‌ است‌ که‌ ۱۰۵۸ یا ۱۰۵۲ باشد.

براساس این اشتباه،محدث نوری،وفات سید علی خان را از قول‌ سید‌ نـعمت اللّه جـزائری در ۱۰۵۸ نـقل کرده است،سپس گفته:این تاریخ اشتباه است؛زیرا سید‌ علی‌ خان‌ در ۱۰۸۴ از تـألیف نکت البیان فارغ شده است و منتخب التفاسیر را در‌ ۱۰۸۷‌ نوشته است و در سال ۱۰۵۲ صاحب انوار دو ساله بوده است.۶۱

(۵۶).ر.ک‌ به:الکنی‌ و الالقاب؛چاپ مـکتبه الصـدر،ج ۲،ص ۳۵۵- ۳۵۶ و اعـیان الشیعه؛چاپ یازده جلدی،ج ۸،ص ۱۸۱.

(۵۷).امل الآمل؛ج‌ ۱،ص‌ ۱۲۹.

(۵۸).ریاض العلما؛ج ۴،ص ۸۰؛خاتمهء مستدرک الوسـائل،ص ۴۰۶ و ریـحانه الادب؛ج ۱،ص‌ ۳۶۱.

(۵۹).الروضه‌ النضره؛ص ۳۹۶.

(۶۰).توبه:۹۷.

(۶۱).خاتمهء مستدرک الوسائل؛ص ۴۰۷.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۳۴)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


محدث قمی هم ۱۰۵۲ یا ۱۰۵۸ را با‌ تردید‌ نوشته‌ و به سـید نـعمت اللّه جـزائری نسبت داده است.۶۲آقای شبر نجفی معاصر‌ هم‌ پس از نسبت تاریخ ۱۰۵۲ به سید،همان ایراد مـحدّث نـوری را ذکـر کرده است.۶۳

نسبت دو‌ تاریخ‌ ۱۰۵۸ و ۱۰۵۲ به سید نعمت اللّه غلط است؛ زیرا تولد او‌ در‌ ۱۰۵۰ بوده و خود سید گـفته اسـت‌ هـمه‌ ساله‌ با سید علی خان مکاتبه داشته است.۶۴چگونه‌ ممکن‌ است طفل دو ساله یا هـشت سـال طرف مکاتبه شد؟!همین،دلیل آن است که‌ آن‌ دو تاریخ را ننوشته و غلط‌ چاپی است.شرح‌ حال‌ سـید‌ عـلی خـان در کتب تراجم موجود‌ است‌۶۵(ص‌ ۱۳۶-۱۳۷).

دو)در نجوم السماء(ص ۴۰)پدر سید علی خان را سید خلیفه نامیده‌ که‌ اشـتباه اسـت(ص ۱۳۷).

 

عماد الدین یزدی

شیخ‌ عماد الدین یزدی از‌ استادان‌ حکمت و منطق و ریاضیات‌ سید‌ نعمت اللّه جزائری بـود.سید دربـاره‌اش مـی‌گوید:«کان شیخنا عماد الدین الیزدی-قدس اللّه روحه-من الحکماء‌ المتألّهین‌ و غیّر کثیرا من مسائل‌ المنطق‌ و الحکمه عن وضـعها‌ السـائر‌ بین أهل الفن و قرره‌ علیه جماعه من علماء العصر».۶۶

آن‌گاه افزوده است:ملازم او در درس حـکمت بـودم. مـوقعی‌ که‌ از نجف اشرف به اصفهان آمد،نزد‌ او‌ بسیاری از‌ کتاب‌ها‌ و رسائل او در حکمت‌ و منطق و ریاضیات و غیر آنها را خـواندم.روزها نـان خـشک می‌خورد و فقط روزهای‌ جمعه‌ غذای پخته میل می‌کرد؛بر این حال‌ بود‌ تـا‌ از‌ و جـدا شدیم و به‌ زیارت مشهد رضوی(ع)رفت و تا پایان عمر در آنجا بود.گمان نمی‌کنم که فکر باریک‌بین و صاف‌ او‌ کـه‌ از تـوهمات خالی بود، به واسطه چیزی‌ غیر‌ از‌ کم‌ خوراکی‌ باشد.

۶۷

متأسفانه از حالات این دانـشمند،بیش از ایـن اطلاعی ندارم و نام او در استادان سید در کتب تـراجم نـیست(ص ۱۹۸).

 

عوض بـن حیدر شوشتری کرمانی

کتاب حق‌ الیقین از اوست.مخطوط آنـ،از روی خـط مؤلف،مورخ ۱۱۰۰ در زمان حیات نویسنده در اعیان الشیعه (ج ۴۲،ص ۲۲۶)معرفی شده است؛اما به اشتباه،تاریخ را ۱۲۰۰ پنداشته اسـت(ص ۲۶۱).

یـادآوری:عبارت اعیان الشیعه‌ چنین‌ است:«الظاهر أنـه سـنه ۱۲۰۰ او ألف و مائه و شـی‌ء زائد».۶۸هـمان طـور که ملاحظه می‌شود،صاحب اعیان،تاریخ را مردد بـین ۱۲۰۰ و هـزار و صد و اندی ذکر می‌کند.اگر حجت‌ الاسلام‌ جزائری با توجه به زمان حـیات مـولی عوض شوشتری،تاریخ دوم را پذیرفته باشد، باید هـزار و صد و اندی نقل می‌کرد.

 

فتح اللّه بـن‌ رضـا‌ کیمیایی مرعشی شوشتری

یک)منابع الاحباء‌ فـی‌ حـکم الطاعون و الوباء از آثار سید میرزا فتح اللّه کیمیایی است.آغاز آن چنین است:«… الحمد للّه دافع الوبـاء و رافـع فساد الهواء و خالق‌ الارض و السماء…یقول الفـقیر‌ الیـ‌ اللّه الغـنی فتح اللّه بن مـحمد رضـا الحسینی الشوشتری…».

نسخه‌ای از این کـتاب بـه خط خواهرزاده مؤلّف،سید ابراهیم بن محمد حسین حسینی که چهارده روز پس از تألیف در عید‌ قربان‌ ۱۲۶۵ نـوشته شـده است در ۱۸۶ صفحه جیبی موجود است.

شرح حـال کـیمیایی در کرام البـرره و جـاهای مـختلف ذریعه و گلستان پیغمبر(ص ۸۸)و فـهرست کتابخانه‌های اصفهان(ج ۱،ص ۳۷۸)موجود است؛اما‌ هیچ‌ کدامنامی از‌ منافع الاحباء نبرده‌اند.(ص ۱۰۹).

دو)کیمیایی ماده تاریخ و مرثیه‌ای برای آخـوند مـلا محمد جعفر بن آقا بزرگ‌ شـوشتری گـفته اسـت کـه در ۱۹ ربـیع الاول ۱۲۶۱ وفات یافت؛به‌ طـوری‌ کـه‌ در مجموعه کیمیایی مذکور است.

در کرام البرره(ج ۱،ص ۲۴۶)آمده است:شیخ ملا جعفر شوشتری از بزرگان عصر ‌‌خود‌ بوده و در سال ۱۲۵۰ وفـات یـافته اسـت که سفینهء خوشگو را ترتیب‌ داده‌ و کیمیایی در رثـایش قـصیده گـفته و مـا در شـجرهء مـبارکه به مناسبتی شرح حال دری‌ و آن قصیده را نقل کردیم(ص ۱۱۲).

 

فتح علی بن محمد بن اسد اللّه‌ زلباش

صاحب اللآلی المنتظمه(ص‌ ۱۱۳)فتح‌ علی بن محمد بن اسد اللّه زلباش را دو بار یاد کرده اسـت و نام پدرش را محمد حسین نوشته که اشتباه است(ص ۲۸۸).

 

فرج اللّه بن سلمان جزائری

صاحب اجازهء کبیره‌ از بعضی حواشی سید نعمت اللّه

(۶۲).فوائد الرضویه؛ص ۲۹۱.

(۶۳).تاریخ المشتعشعین؛ص ۱۳۵،پاورقی.

(۶۴).انوار النعمانیه؛ص ۳۰۸.

(۶۵).مانند قسمت‌های مختلف ذریعه و الروضه النضره؛ص ۳۹۵ و اعیان الشـیعه؛ج ۴۱،ص ۲۳۸ و تـاریخ المشعشعیین؛ص‌ ۱۳۳.نیز:‌ مشعشعیان در تاریخ؛ص ۵۶.سفینه البحار؛ج ۲،ص ۲۴۶ و الغدیر؛ج ۱۱،ص ۳۱۲ و….

(۶۶).زهر الربیع؛چاپ نجف،ص ۲۵۴-۲۵۵.

(۶۷).زهر الربیع؛چاپ نجف،ص ۲۵۴-۲۵۵.

(۶۸).اعیان الشیعه؛چاپ یازده جلدی،ج ۸،ص ۳۸۱.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۱۹ (صفحه ۳۵)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


جزائری نقل کرده است‌ که‌ شیخ فرج اللّه را جزء استادان خود شمرده و او را چـنین تـوصیف کرده است.«العالم الفاضل الفقیه المحدث الثقه العابد الزاهد الورع الکریم المعظم المطاع، فرج اللّه بن سلمان‌ بن‌ الحارث الجزائری رحمه اللّه علیه».۶۹

در حاشیه اجازه وفات او را در دههء شـصت بـعد از هزار نوشته است؛یعنی حدود ۱۰۶۰.

سـید نـعمت اللّه جزائری در حاشیهء امل الآمل‌ این‌ شخص‌ را جزء علمای جزائر شمرده‌ است،نه‌ از‌ استادان خود و همین حاشیه مقصود و مدرک اجازهء کبیره بوده است.با در نظر داشتن تـاریخ تـولد سید نعمت اللّه جزائری‌ در‌ ۱۰۵۰‌ و تـاریخ وفـات این شخص،درس خواندن سید نزد‌ او‌ بعید به نظر می‌رسد.

در یاض العلماء و روضات الجنات و تکملهء امل الآمل و الروضه النضره،شرح حال این‌ شخص‌ موجود‌ است و مدرک همه،همان حاشیه است با این عبارت:«الشیخ فـرج‌ اللّه بـن سلمان الجزائری عالم فاضلف فقیه محدث ثقه عابد زاهد ورع کریم معظم بین الناس مطاع أقوله‌ و أفعاله‌ و کانت السلاطین یقصدونه و یتبرکون بدعائه رأیته و هو کبیر‌ السن‌ و کنت أتیمّن بدعائه مات رحـمه اللّه عـشر الستین بـعد الآلف»(ص ۱۹۸).

یادآوری:توجه به تاریخ درگذشت‌ شیخ‌ فرج‌ اللّه و تولد سید نعمت اللّه،شاگردی سید نزد او را بعید نمی‌کند؛زیرا‌ شیخ‌ فـرج‌ اللّه در دههء شصت از دنیا رفته است و این احتمال هست که او‌ در‌ سال‌ ۱۰۶۹ یـعنی زمـانی کـه سید نوزده ساله بوده،وفات کرده باشد.سید نابغه‌ای بود که برخی‌ کتاب‌هایش‌ را پیش از بلوغ نوشته است و امکان شـاگردی ‌ ‌نـزد او بعید نیست‌ به‌ ویژه‌ باتوجه به اینکه تصریح به درک او کرده است؛دیگر آنکه مـعلوم نـیست صـاحب اجازهء‌ کبیره-نوه‌ سید نعمت اللّه-از حاشیه امل الآمل نقل کرده باشد.

 

فرج اللّه بن محمد جزائری

شیخ‌ فرج‌ اللّه بـن محمد بن درویش حویزی در مورد سید نعمت اللّه جزائری می‌گوید:«لنا علیه ید‌ تربیه‌ و هـو عالم جلیل القدر،مدرس،له کتب».۷۰

مـقصود از«لنـا علیه ید تربیه»معلوم نشد‌ و گویا‌ ادعایی بی‌دلیل است؛زیرا سید نعمت اللّه در هیچ یک از آثار خود نام او را‌ نبرده‌ و هیچ یک از مورّخان نیز او را جزء استادان سید ننوشته‌اند(ص ۲۱).

 

فیروزآبادی

در‌ فهرست کتابخانه مجلس(ج ۷،ص ۲۰۹)وفات صاحب قاموس را از قـول زرکلی ۱۳۱۶ و از حاجی خلیفه‌ ۱۳۱۷‌ نقل کرده است و مقصود سال میلادی است.

اما زرکلی در الاعلام(ج‌ ۷،ص‌ ۱۴۶)سال ۱۴۱۵ میلادی نوشته و حاجی خلیفه‌ تاریخ‌ میلادی‌ را نوشته است(ص ۴۷۹).

یادآوری:بنا به آنچه‌ در‌ تقویم تطبیقی هزار و پانصد ساله آمـده اسـت،تاریخ درگذشت فیروزآبادی ۸۱۷ ق است‌ که‌ با سال‌های ۱۴۱۴ و ۱۴۱۵‌ میلادی‌ برابری می‌کند‌ و تاریخ‌های‌ منقول در فهرست کتابخانه با سال‌ درگذشت‌ فیروزآبادی تطبیق نمی‌کند.

 

فیض اللّه بن محمد طباطبایی قهپایی

محدث نوری‌۷۱امیر فیض اللّه‌ بن‌ غیاث الدین محمد را از مـشایخ‌ سـید نعمت اللّه جزائری‌ شمرده‌ است.محدث قمی‌۷۲و علامه امین‌۷۳و علامه‌ صدر۷۴هم‌ به پیروی از او دچار اشتباه شده‌اند.او از مشایخ مجلسی بود۷۵نه از مشایخ‌ سید‌ نعمت اللّه جزائری.صاحب اجازهء کبیره-نوه‌ سید‌ نعمت‌ اللّه-در بیان طرق‌ روایـت‌ سـید،مطلبی گفته که خلاصه‌اش‌ این‌ است:سید طرق متعدد از جمله علامه مجلسی داشته است.سپس مشایخ علامه مجلسی را برمی‌شمرد‌ تا‌ به فیض اللّه بن محمد می‌رسد.۷۴به‌ دلیل‌ طولانی بودن‌ عبارت،بعضی‌ تصور‌ کرده‌اند کـه او شـیخ‌ سـید نعمت اللّه است(ص ۲۰۰-۲۰۱).

 

قاضی نور اللّه شوشتری

در شرح حـال قـاضی نـور اللّه در‌ مقدمه‌ ملحقات احقاق الحق (ج ۱،ص ۸۲)به‌ نقل‌ از‌ مشجرهء‌ مرعشیه‌ آورده است:مادر قاضی‌ نور‌ اللّه،دختر عموی او بوده است.

واضح است که دختر عموی هرکس بـرادرزادهء پدر او اسـت و کـسی‌ نمی‌تواند‌ با برادرزاده‌اش ازدواج کند.شاید دختر عموی پدر‌ او‌ بوده‌ اسـت(ص‌ ۴۸۷).

 

کفعمی

ابـراهین‌ بن علی بن صالح لویزانی ایضاح الفوائد را در تاریخ ۸۴۵ کتابت کرد.در فهرست کتابخانه مجلس(ج ۷،ص ۶۴۲) کاتب،کفعمی را صاحب البد الامین خوانده اسـت.کفعمی (تـولد ۸۴۰)در‌ ایـن تاریخ پنج سال داشته است(ص ۴۸۰).

(۶۹).اجازهء کبیره؛ص ۷۱.

(۷۰).ایجاز المقال.

(۷۱).خاتمهء مـستدرک الوسائل؛ص ۴۰۳.

(۷۲).الکنی و القاب؛ج ۲،ص ۲۹۸.

(۷۳).اعیان الشیعه؛ج ۵۰،ص ۲۳.

(۷۴).طبقات الاجازات بالروایات؛ص ۴۲۴.

(۷۵).خاتمهء‌ مستدرک‌ الوسائل؛ص ۴۱۲.

(۷۶).اجازهء کبیره؛ص ۷۸.

 

مجد الدین بن‌ شفیع‌ الدین‌ دزفولی

یک)قاضی مجد الدیـن بـن قـاضی شفیع الدین بن فصیح الدین بن مجد الدین دزفولی(م‌ قبل ۱۱۶۵ ق)از خاندان قاضی دزفول اسـت که بنا به نوشتهء اجازه کبیره‌ و مشهور،نسب آنان به‌ قثم‌ بن عباس،عموی رسـول اکرم(ص)می‌رسد.

مرحوم حاج سید مـجد الدیـن معاصر-مقیم و امام جمعه دزفول-منکر انتساب به قثم بود و خود را حسینی و از اولاد امام علی بن الحسین(ع)می‌دانست.

تصریح جزری‌ به بلا عقب بودن قثم،۱انتفای انتساب مزبور را تأیید می‌کند(ص ۲۸۹).

دو)صاحب اللآلی المنتظمه(ص ۱۱۴)قاضی مجد الدین را از علمای شـوشتر شمرده و وفات او را در ۱۱۶۷ دانسته است؛ولی او‌ از‌ دزفول بود و تاریخ مذکور هم نادرست است؛ زیرا حزین-صاحب تذکره و دوست و معاصر او-وفاتش را چند سال قبل از تألیف تذکره ضبط کرده و تذکره را سال ۱۱۶۵‌ نوشته‌ است(ص ۲۹۳).

 

محدّث نوری

محدّث نوری مـقدمهء مـرآت الانوار و مشکاه الاسرار،تألیف ابو الحسن اصفهانی غروی(شریف)را استنساخ کرده است؛ولی بنا به تصریح محدث در حاشیه خاتمه مستدرک(ص ۳۸۵)از روی نسخه‌ صاحب‌ جواهر نوشته است(ص ۲۴۳).

 

محسن امین

یک)محمد عبد القادر احمد،کتاب النوادر ابو زید انـصادی (ق ۳)را در بـیروت در سال ۱۴۰۱ با تحقیقات و حواشی چاپ کرد.وی ضمن مصادر تحقیق‌ خود،در‌ صفحه‌ ۶۱۸ کتاب اعیان الشیعه را‌ تألیف‌ سید‌ محسن حسینی عاملی شافعی!در پنج جلد شمرده است!(ص ۴۵۰).

دو)علامه امین در سال ۱۳۷۱ وفات یـافت؛اما صـاحب معجم المطبوعات(ص ۷۷۵)شرح حال‌ او‌ را‌ با عنوان «الحسینی العاملی»نوشته است و گفته:وفات او‌ در‌ ۱۳۲۲ ضبط شده است.معجم مزبور در ۱۳۴۶ یعنی ۲۵ سال قبل از وفات علامه امین به چاپ رسیده است.در‌ ستون‌ ۱۶۲۲‌ نیز با عنوان«محسن العـاملی»،او را نـزیل دمـشق نوشته است و ظاهرا به اشـتباه خـود پی بـرده است.

 

محقق کرکی

در فهرست کتابخانه مجلس(ج ۱۰،ص ۲۰۷)خراجیهء کرکی را به عبد‌ العالی‌ نسبت‌ داده است؛صحیح آن علی بن حسین بن عبد العالی است(ص ۴۷۹).

 

محمد ابراهیم‌ بن محمد عـلی بـن مـحمد طبس خراسانی

یک)در مکارم الآثار(ج ۲،ص ۹۴۱)کتب میزان السداد،تألیف شـخص فـوق‌ را‌ با‌ عنوان قسطاس الغی و الرشاد نوشته که مسامحه است(ص ۴۶۲).

(۱)اسد الغـابه؛ج ۴،ص ۱۹۸.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۶۷)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


دو)تذکره المـحدثین از آثـار‌ اوست.در‌ کرام‌ البرره(ج ۱، ص ۲۱)شرح حال او آمده است،ولی اسمی از این کـتاب نیست؛زیرا کمیاب‌ و محتملا منحصر به فرد است.مالک نسخه،فاصل محترم میر سید احمد روضاتی صفحات مورد‌ نیاز‌ را‌ فتوکپی کـرده اسـت و از تـهران برای ما فرستادند(ص ۲۲)

 

محمد باقر بن اسماعیل خاتون‌آبادی

علامه‌ تهرانی درگذشت میر مـحمد بـاقر خاتون‌آبادی- صاحب شرح عیون الحساب-را ۱۱۳۷ ق نوشته‌ است‌۲که‌ تصحیف‌ ۱۱۲۷ است؛همچنین از شرح عیون الحساب یاد نکرده است(ص ۳۶۸).

 

محمد بـاقر بـن مـحمد تقی مجلسی

ر.ک‌ به:علامه مجلسی.

 

محمد باقر بن محمد حسینی استرآبادی

ر.ک به:میر داماد.

 

محمد باقر بن‌ محمد‌ رضـا‌ شـانه‌تراش شوشتری

تـاریخ ولادت و وفات ملا محمد باقر معلوم نیست.وفات او را یکی از‌ معاصران‌ در‌ ۱۰۳۵ نوشته است‌۳که قطعا اشتباه است؛زیرا ولادت اسـتاد او سـید نـعمت اللّه‌ جزائری‌ پانزده سال پس از این تاریخ در ۱۰۵۰ بوده است.منشأ اشتباه آن است که در شرح‌ حال‌ هـمنام او مـلا محمد باقر بن سید محمد شاهی نوشته‌اند که در‌ ۳۵‌ درگذشت و مقصود ۱۱۳۵ است نه ۱۰۳۵‌ (صـ‌ ۲۵۸).

 

محمد بـاقر بـن محمد نقی موسوی شفتی

ر.ک‌ به:حجت‌ الاسلام شفتی.

 

محمد بن احمد حسینی لاهیجانی

سید محمد بن احمد حـسینی لاهـیجانی-شاگرد علامه‌ مجلسی-پرسش‌هایی‌ از علامه کرده است و پاسخ‌ها‌ را به‌ ترتیب‌ کتب‌ فقهی تدوین نموده اسـت و بـنا‌ بـه‌ نوشته فوائد الرضویه(ج ۲،ص ۴۱۳)«نظم اللآلی»نامیده است.

نسخه‌ای دیدم که آن را‌ به‌ نام شاه سلیمان در سال ۱۱۰۳‌ نوشته بـود و«در اللآلیـ»نامیده‌ بود،نه«نظم‌ اللآلی»(ص ۱۵۲).

یادآوری:نام کتاب فوق‌ در‌ تلامذه المجلسی(ص ۵۹) «نظم اللآلی»است.در کشف الحجب و الاسـتار(ص ۵۸۳) عـلاوه بـر آنکه‌ از‌ کتاب به صورت«نظم اللآلی»نام برده‌ است،‌ نام‌ گردآورنده را«احمد بن‌ محمد»نوشته‌ است.

 

محمد بن حسن حـر‌ عاملی

ر.ک بـه:شیخ حـر عاملی.

 

محمد بن حسین بن عبد الصمد

ر.ک به:شیخ بهایی.

 

محمد بن سلمان(سلیمان)جزائری

شیخ‌ محمد بن سلمان(سلیمان)جزائری استاد سـید نـعمت‌ اللّه‌ در جزائر‌ بوده‌ است.سید‌ درباره‌اش می‌گوید: «محمد بن‌ سلمان الجزائری،عالم فاضل،فقیه محدث،نحوی عابد،صاحب محراب،قرات علیه اول الشـباب فـی کتب العربیه و کان ساکنا‌ فی‌ قریه من قری الجزائر،اسمها کارون و کان‌ لهـ‌ تـلامذه،اخذوا‌ عنه‌ علم الفقه و غیره،توفی‌ فی الجزائر عـشر السـبعین بـعد الالف».۴

در اجازه کبیره هم همین مضمون که دلالت بـر جـلالت‌ او‌ دارد،آمده‌ است؛اما در کتب تراجم مذکور نیست(ص ۲۱۱).

 

محمد بن‌ صادق‌ بن‌ مهدی‌ کشمیری

یک)محمد علی کـشمیری(۱۲۶۰-۱۳۰۹)نویسنده نـجوم السما است.در مؤلفین کتب چـاپی(ج ۴،ص ۲۹۱)او را بـا میر غـلام رسـول،مشهور بـه محمد علی کشمیری-متخلص به آزاد -مذکور در ریـاض العـارفین اشتباه‌ کرده است و توجه نداشته است که مؤلف نجوم السماء در وقت تـألیف ریـاض العارفین در سال ۱۲۶۰ طفل یک ساله بـوده است(ص ۴۹۴).

دو)محمد مهدی کـشمیری تـکمله نجوم السما‌ را‌ نوشته و در دو جلد،در سـال ۱۳۹۷ ق بـه چاپ رسانده است.آیت اللّه مرعشی نجفی رساله‌ای با عنوان«التبصره»نوشته و نام پدر نویسنده نجوم السما را«صـادق عـلی»ضبط کرده است.وجهی صحیح‌ برای‌ آن بـه نـظر نـمی‌رسد(ص ۴۹۳-۴۹۴).

سه)صاحب ایضاح المـکنون(ج ۲،ص ۳۲۷)و هـدیه العارفین(ج ۲،ص ۳۹۳)وفات او را به غـلط سـال ۱۳۱۱ نوشته‌اند(ص ۴۹۴).

 

محمد بن‌ عبد‌ النبی نیشابوری اخباری

میرزا محمد‌ اخباری‌ در سال ۱۲۳۲ به قتل رسید؛اما در فهرست کـتابخانه مـجلس(ج ۱۰،صص ۱۷۷۷ و ۱۷۸۰)سال ۱۲۲۸ ضبط شده است(ص ۴۸۰).

 

محمد بـن عـبد الوهاب بـن داود‌ همدانی

یـک)مؤلف مـنتخب فصوص الیواقیت‌ و اصل آنـ،امام

(۲).ذریعه؛ج ۱۶،ص ۱۴۲.

(۳).اللآلی المنتظمه؛ص ۱۱۳.

(۴).حاشیهء سید بر امل الآمل(نسخه خطی).

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۶۸)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


الحرمین ابو المحاسن میرزا محمد بن عبد الوهاب بـن داود هـمدانی(م ۱۳۰۵ ق)است.کتاب در سال ۱۳۰۰ ق در‌ بمبئی چاپ شد.به عـلتی کـه ایـنجا جـای ذکـر آن نیست،بیشتر نسخه‌های مـنتخب،از صـفحه ۳۴ تا ۳۹ ناقص است و کمتر نسخه‌ای کامل یافت می‌شود(ص ۴۹۱).

دو)جای مناسبت برای معرفی منتخب‌ در‌ ذریعه،جلد بیست‌ و دوم اسـت؛اما در جـلد ۱،صـفحه ۱۳۰ و جلد ۱۶، صفحه ۲۳۶ با تسامح با عنوان«ملتقطات فـصوص‌ الیـواقیت»به آن اشـاره شـده است.

سـه)در مـؤلفین کتب چاپی(ج ۵،ص ۵۸۹)دوبار‌ از‌ نویسنده‌ یاد شده است:یک بار به عنوان مولوی محمد بن عبد الوهاب،و از علمای هند پنداشته شده است.بار ‌‌دیگر‌ وفاتش در ۱۳۰۳ ضبط شده و این منتخب را بـا عنوان«فصوص الیواقیت»که اصل‌ آن‌ است‌ و چاپ نشده،به وی نسبت داده است.گمان شده است دوبار چاپ صورت گرفته است و یک بار آن در ۱۲۸۱ به خط زین العابدین طباطبایی است؛ولی این سال،تاریخ‌ اجازه بوده و شخص‌ مـزبور‌ یـکی از مشایخ اوست و سال چاپ ۱۳۰۰ است(ص ۴۹۱).

یادآوری:حجت الاسلام جزائری در نابغهء فقه و حدیث (ص ۴۹۲)صاحب منتخب فصوص الیواقیت و اصل آن را محمد بن عبد الوهاب‌ همدانی معرفی کرده است،اما در پاورقی صفحه قبل،مؤلّف کتاب مـؤلفین کـتب چاپی،کتاب فصوص الیواقیت را به محمد بن عبد الوهاب نسبت داده است،ظاهرا مورد انتقاد قرار داده است.

چهار)در اعیان الشیعه(ج‌ ۴۵،ص‌ ۲۹۵)و بیشتر صفحات ذریعه،وفات او را ۱۳۰۳ نوشته‌اند که اشـتباه اسـت و تاریخ صحیح که ۱۳۰۵ است،در ذریـعه(ج ۲۲،ص ۴۰۳) ذیـل عنوان«منتخب الدمعه الساکبه»مذکور است(ص ۴۹۱).

پنج)اعیان الشیعه(ج ۴۵،ص ۲۹۵-۲۹۶)شرح‌ حال‌ میرزا محمد بن عبد الوهاب همدانی را چنین آورده است: «یروی عنه بالاجازه،الشیخ راضی…»؛سپس نام عده‌ای از مشایخ او را مـی‌آورد.طبق ایـن عبارت،همه از وی اجازه داشته‌اند؛درحالی‌که هـمه نـام‌بردگان‌ از‌ مشایخ وی بوده‌اند و عبارت مزبور غلط چاپی است که در غلطنامه تذکار نداده‌اند. عبارت صحیح چنین است:«یروی بالاجازه عن الشیخ راضی…»(ص ۴۹۲).

 

محمد بن علی بن احمد حرفوشی حریری‌ عاملی

یک)محبی‌ سنی،معاصر وی،تجلیل شایانی از او‌ کـرده‌ اسـت‌ و علت مهاجرت او را از دمشق به ایران چنین نوشته است: چون در دمشق گمنام بود و به فروش پارچه‌ اشتغال‌ داشت،به‌ حریری معروف شد.۵ در سلافه العصر چاپی(ص ۳۱۵)حریری‌ به‌ حویزی تصحیف شده است و بـعضی تـرجمه‌نویسان بدون تـوجه به این تصحیف،او را حویزی نوشته‌اند.۶

اگر علت تسمیه او‌ به‌ حریری‌ در خلاصه الاثر نبود،شاهد دیگر در اینکه حویزی غلط اسـت،وجود‌ داشت؛زیرا در جلد اول امل الآمل که مخصوص عاملی‌هاست،شرح حالش نیامده است.اگر حـویزی بـود،در جـلد دوم ذکر می‌شد(ص‌ ۲۳۰-۲۳۱).

دو)در‌ امل الآمل چاپ سنگی همراه منتهی المقال(ص ۲۷)نام جد او که‌ احمد‌ بوده،محمد نوشته شده اسـت.بعضی ‌ ‌تـرجمه‌نویسان هم بدون توجه از آن پیروی کرده‌اند و جد او را‌ محمد‌ نامیده‌اند۷(ص‌ ۲۳۱).

 

محمد بن علی بن حسین بـن بـابویه قمی

ر.ک بـه:شیخ صدوق.

 

محمد بن‌ علی‌ بن‌ حسین عاملی

صاحب سلافه العصر(ص ۳۵۹)شرح حال شیخ حر عاملی را ذکر کرده اسـت‌ و در‌ صفحهء بعد شرح حال عموی او،یعنی شیخ محمد بن علی را نوشته است و او‌ را شـاعری ادیب خوانده و نمونه‌ای از شـعر او را آورده اسـت.صاحب خلاصه‌ الاثر،شرح‌ حال‌ شیخ حر را از سلافه نقل کرده است،اما به اشتباه،مطالب مربوط به عموی شیخ‌ حر‌ را در شرح حال خود شیخ آورده است؛ عبارت او مضطرب و نامفهوم‌ است(ص‌ ۲۰۵-۲۰۶).

 

محمد بن علی بن حسین موسوی حـسینی عاملی

فهرست کتابخانه مجلس(ج ۷،ص ۴۴)ذیل تدارک المدارک،مؤلف مدارک‌ را‌ که سید محمد موسوی حسینی عاملی است،سید محمد طباطبایی نوشته است.در صفحه‌ ۲۹۱‌ گفته‌ است:این نام در این عصر،معرّف سید مجاهد صاحب مناهل است(ص ۴۷۸-۴۷۹).

یادآوری:نویسندهء مـدارک الاحـکام،سید محمد‌ بن‌ علی‌ موسوی

(۵).خلاصه الاثر؛ج ۴،ص ۴۹.

(۶).ریحانه الادب؛ج ۲،ص ۳۱۲.

(۷).اعیان الشیعه؛ج ۴۶،ص‌ ۱۴۸.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۶۹)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


حسین عاملی(م ۱۰۰۹ ق)است و نویسندهء مناهل الاحکام، سید محمد بن علی طباطبایی معروف به سید محمد‌ مجاهد‌ یا سید مجاهد(م ۲۴۲ قـ)است و نـباید میان آنها خلط کرد.

درخور‌ ذکر‌ است که سادات طباطبایی از طرف پدر‌ به‌ ابراهیم‌ طباطبا می‌رسند و ابراهیم طباطبا نوادهء امام‌ حسن‌ مجتبی(ع)است؛بنابراین سادات طباطبایی،سید موسوی یا حسینی نیستند.

محمد بن علی بـن حـیدر عاملی

شیخ‌ آقابزرگ نوشته است:سید محمد بن‌ علی‌ بن حیدر‌ عاملی‌ و شیخ احمد بن اسماعیل جزائری از‌ شاگردان‌ مولی ابو الحسن اصفهانی شریف بوده‌اند و آن دو در اجازه‌هایی که‌ نوشته‌اند،به‌ این مطلب تصریح کرده‌اند.۸

گـویا مـقصود‌ آن اسـت که تصریح‌ کرده‌اند‌ که از او اجـازه داشـته‌اند،نه‌ شـاگرد‌ او بوده‌اند؛زیرا اجازهء کبیره آمده است: سید محمد بن علی بن حیدر و شریف‌ از یک طبقه بوده‌اند (ص‌ ۲۴۰).

 

محمد بن‌ محمد حسین بن‌ حـمد‌ مـرعشی شوشتری

سـید محمد‌ شاه‌ بن میر محمد حسین بن سـید مـحمد شاه بن صدر الدین مرعشی شوشتری از‌ احفاد‌ قاضی نور اللّه شوشتری بوده است‌ و مردی ظریف،شیرین‌ مقال‌ بود….در‌ سال ۲۵ درگذشت.۹

 

محمد بن‌ نما

در شـرح عـلامه حـلی در مقدمه ملحقات احقاق الحق(ج ۱، ص ۴۸)یکی از مشایخ‌ علامه‌ را شیخ نجیب الدیـن محمد بن‌ نما‌ (م‌ ۶۴۵‌ ق)نوشته‌ است درحالی‌که علامه‌ حلی‌ سه سال پیش از این تاریخ،یعنی ۶۴۸ متولد شد.او از مشایخ پدر عـلامه بـوده اسـت؛چنان‌که سال‌ تولد‌ علامه‌ در همان جلد،صفحه ۳۵ آمده است(ص ۴۸۷).

یادآوری:سال‌ درگذشت‌ شیخ‌ نـجیب‌ الدیـن‌ محمد در کتاب نابغهء فقه و حدیث در اثر اشتباه چاپی ۶۸۵ نوشته شده است.

 

محمد بن یعقوب فیروزآبادی

ر.ک به:فیروزآبادی.

 

محمد تقی بن مجلسی

یک)بیشتر اربـاب تـراجم،نام پدر‌ مـجلسی اول را«مقصود علی»ملقب به مجلسی نوشته‌اند،۱۱ولی امضای او محمد تقی بن مجلسی است و نـامی از مـقصودعلی در آن دیـده نمی‌شود.معاصر او شیخ حر عاملی،وی را محمد تقی بن‌ المجلسی‌ نوشته است.۱۲

خود در مقدمهء روضه المتقین(ج ۱،ص ۲)گـفته اسـت: مـحمد تقی بن علی الملقب بالمجلسی.میرزا حیدر علی-از احفد او-در مقدمه انساب خاندان مجلسی در دو جا هـمچنین اعـیان‌ الشیعه(ج‌ ۴۴،ص ۱۲۲ و ۱۳۶)او را علی نامیده‌اند.

به نظر می‌رسد کلمهء«مقصود»قبل از«علی»در جامع الرواه (ج ۲،ص ۷۸)که دیگران به آن استناد کـرده‌اند،تصحیف «المـقدس»است(ص‌ ۱۶۸).

دو)در اعـیان الشیعه(ج ۹،ص ۲۸۲)چاپ‌ یازده‌ جلدی، نام محمد باقر به جای محمد تقی آمده است کـه غـلط چاپی است (ص ۱۶۸).

سه)مجلسی اول در شمار استادان و مشایخ سید‌ نعمت‌ اللّه جزائری نبوده است،اما‌ صاحب‌ ریـاض العـلماء او را جـزء استادان وی شمرده است(ص ۱۷۰).

 

محمد جعفر بن آقا بزرگ شوشتری

ر.ک به:فتح اللّه بن رضا کیمیایی مرعشی شوشتری.

 

محمد جعفر بن مـحمد طـاهر خراسانی

ملا محمد‌ جعفر‌ بن محمد طاهر خراسانی(زنده در ۱۱۵۱) صاحب اکلیل المنهج،تباشیر،رضاع و گوهر مـراد است.

در روضـات الجـنات(ص ۲۶۳)ضمن شرح حال خداوردی افشار-صاحب زبده الرجال-نام او را برده،فرموده است: «اکلیل او شبیه‌ زبده‌ است و خاتمه‌اش(خاتمهء اکـلیل)شامل اصـحاب النـبی(ص)الممدوحین و اصحاب امیر المؤمنین(ع) است».

برخی در اثر عدم دقت در عبارت روضات‌ دچار اشتباه شـده‌اند.بغدادی در هـدیه العارفین(ج ۱،ص ۳۴۴)و ایضاح (۸).الکواکب المنتثره؛ص‌ ۱۷۴.

(۹).تذکرهء‌ شوشتر؛ص ۱۲۷ و گلستان پیغمبر؛ص ۲۵.

(۱۰).اللآلی المنتظمه؛ص ۱۱۳.

(۱۱).جامع الرواه؛ج ۲،ص ۷۸.روضات الجنات؛ص ۱۳۰.خاتمه مستدرک الوسائل؛ص ‌‌۴۰۸.قـصص‌ العـلماء؛ص ۲۳۱ و الکنی و الالقاب؛ج ۳،ص ۱۲۱.در سه کتاب اخیر گفته‌اند مجلسی‌ متخلص‌ «مقصود‌ علی»بوده است.

(۱۲).ر.ک به:کلیشهء خـط مـجلسی اول در ریحانه الادب؛ج ۶،ص ۲۴۹ و فهرست کتابخانه‌ مجلس؛ج ۱۱،ص ۳۹۴.نیز:امل الآمـل؛ج ۲، ص ۲۵۲.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۷۰)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


المکنون،تاریخ ولادت و مـؤلفات او را بـه‌ خداوردی نسبت داده است.

در‌ مصفی المقال(ص ۱۰۶)و تذکره القبور(ص ۲۳۰) خـاتمه الکـلیل را دو تألیف مستقل پنداشته‌اند.

طباشیر را دوبار در ذریعه(ج ۳،ص ۳۰۹ و ج ۱۵،ص ۱۴۵)با عنوان«التباشیر»و«طباشیر»نوشته است(ص ۱۵۲).

 

محمد جواد بن محمد حسینی‌ عاملی

د رکـتاب زنـدگانی و شخصیت شیخ انصاری(ص ۱۱۷) آمده اسـت:مفتاح الکـرامه هشت جـلد اسـت؛با ایـنکه بیشتر است و ده جلد آن چاپ شده اسـت(ص ۸۳).

 

محمد رفـیع بن فرج گیلانی

ر.ک‌ به:ملا‌ رفیعا بن فرج گیلانی.

 

محمد زمان بن ملا محمد رضـا بـن حاج فتح الدین صحاف شوشتری

ملا مـحمد زان بن ملا محمد رضـا بـن حاج فتح الدین صحاف شـوشتری از شـاگردان‌ سید‌ بوده است که در تذکره شوشتر و اجازهء کبیر مذکور نیست.کتاب شرائع و صحیفه سـجادیه را نـزد سید خوانده و استاد،دو اجازه بـر دو کـتاب نـامبرده برای او نوشته‌ اسـت‌ کـه صورت آنها چنین است:

۱.أنـهاه الأخ المـوفق المسدد العالم الکامل ذو الأخلاق الرضیه و الصفات المرضیه المولی محمد زمان،سماع تحقیق فأجزته فی تـدریسه کـیف أراد.و کتب العبد المذنب‌ نعمه‌ اللّه‌ الحـسینی الجـزائری أوائل شهر صـفر‌ خـتم‌ بـالخیر‌ و الظفر سنه الخامسه و الثـمانین بعد الألف(۱۰۸۵) الهجریه حامدا مصلیا مسلما.

۲.بسم اللّه الرحمن الرحیم.سمع هذه الصحیفه الشریفد مع ملحقاتها‌ بقراءه‌ الغـیر‌ سـماعا أفصح عن بیان معانیها علی مـا وصـل‌ إلیـه‌ فـکری الأخ الصـالح الزکی التقی العـالم العـامل المولی محمد زمان الشوشتری أرقاه اللّه تعالی معارج الکمال و بلغه أقصی‌ المطالب‌ و الآمال فأجزته روایتها و قراءتها آخـذا بـطریقه الاحـتیاط المشروط علینا‌ فی إجازاتنا.و کتب المذنب الجـانی نـعمه اللّه الحـسینی الجـزائری عـفی عـن جرائمه یوم الثلاثاء من شهر ذی الحجه‌ سنه‌ الثامنه‌ و التسعین بعد الألف(۱۰۹۸)و الحمد للّه و صلی اللّه علی محمد‌ و آله الطاهرین.

نویسندهء الکواکب المنتثره(ص ۲۹۴)این دو اجازه را برای دو نفر پنداشته است و گفته‌ است:«ملا‌ مـحمد‌ زمان بن محمد راض بن حاج فتح الدین صحاف شوشتری از سید‌ نعمت‌ اللّه‌ جزائری اجازه داشته،به اجازه‌ای اکه دیدم آن را بر صحیفه سجادیه مورخ ۱۰۹۸ و آن‌ در‌ آغاز جوانی او بوده؛زیرا سید عبد اللّه جزائری او را در تـذکرهء شـوشتر نوشته،اما‌ نه‌ در شاگردان سید نعمت اللّه،بلکه در شاگردان سید نور الدین بن سید نعمت‌ اللّه‌ و درباره او گفته:در کمال تقوا و تعفّف و پرهیزکاری و زهد است سلمه اللّه‌ تعالی.پس‌ معلوم می‌شود در وقت تـألیف تـذکره(سال ۱۱۶۴)زنده بوده و ازمعمرین بوده است و برادرزاده‌ او‌ که همنام اوست،از اساتید طب و نجوم و غیره بوده و در وقت تألیف تذکره،او‌ هم‌ در قید حیات بوده اما هـمنام او کـه در ۱۰۸۵ از سید‌ نعمت‌ اللّه‌ اجازه دریـافت کـرده پیش از او بوده است».

این مطلب الکواکب المنتثره سراپا اشتباه است؛زیرا‌ در‌ تذکرهء‌ شوشتر ملا محمد زمان را در شاگردان سید نور الدین ننوشته است،بلکه‌ پسر‌ او محمد علی مـذکور اسـت و عبارت«در کمال تقوا و تـعفّف…سلمه اللّه تـعالی»درباره او است؛نه ملا‌ محمد‌ زمان.۱۳

اینکه گفته‌اند:برادرزاده‌اش محمد زمان،در تذکرهء شوشتر جزء اساتید طب و نجوم‌ نام‌ برده شده و در تاریخ تألیف آن‌ کتاب‌ (سال‌ ۱۱۶۴)زنده بوده،آن هم نادرست است؛زیرا آن شخص‌ با‌ آن مشخصات نـوه مـحمد زمان است،نه برادرزاده‌اش.عبارت کتاب چنین است:«ملا محمد زمان بن‌ ملا‌ محمد علی‌[بن ملا محمد زمان‌]صحاف‌ در‌ مضمار کمالات،سابق‌ و در‌ فن طب و تنجیم،ماهر و حاذق‌ است‌۱۴(ص‌ ۲۶۶-۲۶۸»).

 

محمد صالح بن عبد الواسع خاتون‌آبادی

یک)نسب وی چنین است:میر مـحمد صـالح(م‌ ۱۱۲۶‌ ق) ابـن عبد الواسع بن محمد‌ صالح بن اسماعیل معروف‌ به‌ شاه مراد بن عماد الدین‌ محمد‌ بن حـسن بن جلال الدین بن مرتضی بن حسن بن حسین بن شـرف‌ الدیـن‌ عـلی بن مجد الدین محمد‌ بن‌ تاج‌ الدین حسن بن‌ شرف‌ الدین حسین ابن عماد‌ الشرف‌ بن عـباد ‌ ‌بـن محمد بن حسین بن محمد بن ابو عبد اللّه حسین بن‌ ابو‌ الحسن عـلی بـن عـمر الاکبر بن‌ ابو‌ محمد حسن‌ الافطس‌ بن‌ ابو الحسن علی الاصغر‌ ابن امام زین العابدین(ع).

نـسب‌نامهء فوق با مختصر توضیح درباره برخی از اسامی،در (۳).تذکرهء شوشتر؛ص‌ ۱۳۲.

(۴).همان،ص ۱۳۸.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۷۱)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مکارم الآثار(ج ۱،ص ۱۲۹)مضبوط است.

الفـ)در‌ الفیض‌ القدسی‌ و مستدرک الوسـائل(ج ۳،صـ‌ ۴۸۶)و‌ الکواکب المنتثره(ص ۱۹۸)در شرح حال میر محمد حسین فرزند میر محمد صالح با اندک تفاوت منقول‌ است؛به‌ این‌ ترتیب که مرتضی را فرزند بی‌واسطهء حسین‌ نوشته‌اند‌ و حسن‌ را‌ انداخته‌اند.

ب)د رمستدرک،«عباد»را«عبادان»نوشته است.

ج)میر محمد صالح بـا ۲۵ واسطه به امام چهارم(ع) می‌رسد،نه نوه‌اش میر عبد الباقی که در ریحانه الادب(ج ۳، ص ۳۶۶)آمده است.

گفتنی است‌ نوشته‌های مکارم الآثار در این‌گونه موارد از سایرین،دقیق‌تر و به واقع نزدیک‌تر است(ص ۳۷۰).

دو)وفات میر محمد صالح در ماه صـفر ۱۱۲۶ رخ داد و مـدفنش در نجف اشرف است‌ و بنا به نوشته فهرست کتب خطی کتابخانه‌های اصفهان(ص ۷۴)از کتاب آداب سنیه،در ماه رمضان ۱۱۲۰ فارغ شد.

صاحب اجازهء کبیره در حاشیهء اجازه فرموده است:«توفی عشر الثلاثین بعد المائه‌ و الالف»که با تـاریخ مـذکور سازگار است.

ذریعه(ج ۴،ص ۳۹۷)به نقل از مشجرهء خاتون‌آبادی‌ها، درگذشت او را پس از ۱۱۶۶ نوشته است و نیز‌ در‌ بعضی از صفحات و مجلدات‌ دیگر‌ آن و دانشمندان و بزرگان اصفهان (ص ۳۸۶)و شهداء الفضیله(ص ۲۳۴)و بعضی مواضع دیگر،اینگونه آمده است و نادرست است.

تردید بین دو تاریخ کـه‌ در‌ ریـحانه الادب(ج ۳،ص ۳۶۸)‌ مشاهده‌ می‌شود،بی‌مورد است.منشأ این اشتباه محدّث نوری است که در عبارت روضات الجنات(ص ۱۹۸)دقت نکرده است.در آنجا که گفته است:میر محمد صالح تا سال ۱۱۱۶ زنده بوده است؛اما آن را تاریخ‌ وفـات‌ پنـداشته اسـت.مستدرک (ج ۳،ص ۴۸۶)و دیگران هم از او بی‌واسطه یا بـاواسطه پیـروی کـرده‌اند و از حقیقت،دور افتاده‌اند(ص ۳۷۱).

یادآوری:الف)نمی‌توان گفت:تاریخ درگذشت میر محمد صالح پس از سال ۱۱۱۶ نادرست‌ است،بلکه‌ دقیق نیست؛‌ ب)نویسندهء مستدرک،محدث نوری است و معنا ندارد بگوییم مـستدرک از مـحدث نـوری پیروی کرده است.

سه)میر محمد‌ صالح حدیقهء سلیمانی را بـه فـارسی به نام شاه سلیمان صفوی‌ نوشته‌ است.یک‌ نسخه مورخ ۱۲۳۷ در ۲۳۰ صفحه موجود است.آغاز آن چنین است:«عقود لآلی فاخره آیینه‌یی بی‌انتها چهره‌آرایی…».

در ‌‌ذریعه(ج‌ ۶،ص ۳۸۵)و ریـحانه الادبـ(ج ۱،ص ۳۶۸)بـا الف و لام به صورت«الحدیقه السلیمانیه»نوشته‌اند. این‌ اشتباه‌ از‌ روضات الجنات(ص ۱۹۸)ناشی شده اسـت؛زیرا صاحب ذریعه آن را ندیده و به واسطهء کتاب مزبور‌ نقل کرده است و همان،مدرک ریحانه الادب بوده است(ص ۳۷۲).

چهار)در کتاب دانشمندان‌ و بـزرگان اصـفهان(ص ۳۸۶)‌ در‌ شـرح حال میر محمد صالح ۲۶ کتاب او مذکور است؛اما برخی از آنها مکرر و اشـتباه اسـت؛از جمله«الانوار المشرقه»را به صورت«انوار المشرقه»نوشته است و با عنوان ششمین کتاب ذکر کرده است؛با‌ اینکه در شماره ۵«ایـمان و کـفر»را نـام برده است.

شماره ۲۱«رساله در اختلافات»است که صحیح آن «اختلاجات»است‌۱۵(ص ۳۷۴).

پنج)کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان،میر مـحمد صـالح را دامـاد مجلسی اول دانسته است؛با‌ اینکه‌ داماد مجلسی دوم بوده است.به نظر می‌رسد با ملا محمد صـالح مـازندرانی، دامـاد مجلسی اول اشتباه شده باشد(ص ۳۷۴).

شش)کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان،تاریخ وفات او را ۱۱۱۶ و قبرش‌ را‌ در ایوان العلماء نوشته اسـت.گفتیم کـه وفاتش در ۱۱۲۶ بوده است و قبر نوهء او میر عبد الباقی بن محمد حسین بن مـیر مـحمد صـالح در ایوان العلماء است؛‌ چنان‌که‌ در ماضی النجف و حاضرها(چاپ صیدا،ج ۱،ص ۶۳)مذکور است.قبر میر محمد صالح در نـجف اسـت،ولی معلوم نیست در آن ایوان باشد(ص ۳۷۵).

 

محمد طاهر بن کمال الدین لواف شوشتری

ملا‌ محمد‌ طاهر‌ بن کـمال الدیـن لواف شـوشتری(م‌ ۱۱۲۷‌ ق)‌ مردی خوش خمیره و محبوب القلوب بود و حسن خطی داشت که به اجرت کتابت قـناعت مـی‌نمود و از دریافت هدایا‌ و صلات‌ اهل دنیا دوری می‌گزید.وی در سال ۲۷ وفات‌ نمود.۱۶

مقصود سال ۱۱۲۷ است،نه ۱۰۲۷ کـه بـعضی گـمان کرده‌اند۱۷(ص ۲۶۹-۲۷۰).

(۱۵).اختلاج،جهیدن عضوی از بدن مثل پریدن پلک چشم یا‌ جهدین‌ رگ‌ است.

(۱۶).تذکرهء شوشتر؛ص ۱۲۷.

(۱۷).اللآلی المنتظمه؛ص ۱۱۳.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۷۲)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

محمد علی بـن مـحمد‌ طـاهر مدرس تبریزی

میرزا محمد علی بن محمد طاهر مدرس تبریزی-صاحب ریحانه الادب-بنا بـه نـوشته فرزند او در‌ مقدمهء‌ ریحانه‌ الادب(ج ۴،ص ۳۹۵)یکم شعبان ۱۳۷۳ ق درگذشت.در کتاب مؤلفین کتب چاپی(ج‌ ۴،ص‌ ۳۹۵)به جای اول شعبان، شـشم و در نـقباء البشر(ج ۴،ص ۱۴۵۸)عید فطر ۱۳۷۳ آمده است که‌ هر‌ دو‌ اشتباه است.منشأ اشتباه دوم،آن اسـت کـه اول شعبان را اول شوال خوانده‌ است(ص‌ ۴۷۲).

 

محمد قاسم بن مـحمد رضـا تبریزی

مـیرزا محمد قاسم بن محمد رضا تبریزی رسـاله‌ای در‌ حـرمت‌ غنا‌ نوشته است و فتاوای جمعی از معاصران خود را که گویا مقصود فیض و پیروانش‌ بـاشند-که غـنا را در قرآن حلال دانسته‌اند-بدعت شمرده اسـت.شرح حـال این شـخص در‌ کـتاب‌ دانـشمندان‌ آذربایجان(ص ۳۰۵)موجود است و کتاب الصراط المـستقیم و فـضائل الائمه از آن اوست.۱۸

علامه‌ تهرانی‌ او را با میرزا ابو جعفر محمد قاسم بن محمد رضـا هـزار جریبی‌ اصفهان‌ یکی‌ دانسته است؛اما بـه نظر ما دو نفرند. هـزار جـریبی صاحب این آثار است:التحفه الاحـمدیه،شرح عـینیهء‌ سید‌ اسماعیل حمیری(در ذریعه ذکر نشده)،فواید ضروریه، المزار(در سال ۱۱۳۲ آن را وقف‌ کرده‌ است).(ص‌ ۳۷۹-۳۸۰).

 

محمد قـاسم بـن محمد رضا هزار جریبی

یک)ابو جـعفر مـحمد قـاسم صاحب کتاب المـزار اسـت‌ که‌ در‌ سال ۱۱۳۲ آن را وقف کـرده است.

در الذریـعه(ج ۳،ص ۴۱۳)نام این‌ کتاب‌ به اشتباه«المراء» چاپ شده است،ولی در ذریعه(ج ۲۰،ص ۳۲۵)با عنوان «مزار الهزار جـریبی»مفصلا بـیان شده است(ص‌ ۳۸۰).

دو)خود و پدرش از علامه مجلسی اجـازه داشـته‌اند.در ذریعه(ج ۱۶،ص ۳۴۶)عـبارت چـنین‌ اسـت«…کما‌ ان والد المولی محمد رضا أیـضا أجیز‌ من‌ المجلسی‌ فی ۱۰۸۹».

افتادگی ضمیر در عبارت فوق،سبب‌ خلل‌ شده است و باید چنین باشد:«کما أن والدهـ…»(ص ۳۸۰).

سـه)نیز ر.ک به:محمد قاسم‌ بن‌ محمد رضا تبریزی.

 

محمد مـجاهد بـن‌ عـلی‌ طباطبایی

در‌ ذریـعه،مختصر‌ مـناهل‌ را از سید محمد مـجاهد دانـسته،‌ فرموده‌ است:مختصر را شاگردش شیخ حسین ترجمه کرده و به خط مترجم نزد‌ سید‌ محمد جزائری موجود است.۱۹

ایـن مـطلب‌ اشـتباه است؛زیرا مختصر مناهل‌ از‌ سید مجاهد نیست،بلکه از شـیخ‌ حـسین‌ اسـت و نـزد انـیجانب هـمان مختصر عربی است(ص ۳۸۹).

و ر.ک به:محمد بن‌ علی‌ بن حسین موسوی حسینی عاملی.

 

محمد مهدی‌ بن‌ عبد الحسین جواهری

امیر‌ الشعراء محمد مهدی جواهری-برادر‌ شیخ‌ عبد العزیز- متولد ۱۳۱۷ است و اکنون حیات دارد و مـقیم دمشق است.

در‌ شعراء‌ الغری(ج ۱۰،ص ۱۳۹-۲۱۶)از او یاد شده‌ است،اما‌ ولادت او‌ را‌ ۱۳۲۰‌ نوشته است(ص ۴۸۴).

 

محمد نجار‌ بن علی حسین شوشتری

یک)شیخ محمد نجار(م ۱۱۴۰/۱۱۴۱ ق)یک نور از انوار النعمانیه را که‌ تحفه‌ الملوک نام دارد،ترجمه کرده است و در‌ موضوع‌ سیرهء‌ ملوک‌ اسـت.علامه تـهرانی آن‌ را‌ ندیده و دو بار به عنوان«سیر الملوک»و«رساله فی السیر و السلوک»معرفی کرده است.۲۰عنوان دوم،تکرار و نادرست‌ است(ص‌ ۳۰۳).

دو)صاحب اللآلی المنتظمه(ص ۱۱۳)وفات شیخ محمد نجار‌ را‌ در‌ ۱۰۴۱‌ نوشته‌ است‌ و پدرش را«علامه» توصیف نموده،او را از اولاد صاحب تفسیر سوره یـوسف پنـداشته است.

این سخن،اشتباه در اشتباه است؛زیرا وفات او در سال ۱۱۴۱ بوده است.معلوم نیست‌ پدرش اهل علم باشد؛صاحب تفسیر مذکور،برادر اوست(ص ۳۰۵).

 

محمد هادی بن محمد مرعشی شوشتری

تذکرهء شوشتر(ص ۱۲۸)در معرفی مـیر مـحمد هادی بن میر سید مـحمد مـرعشی شوشتری-برادر میرزا ابو القاسم- می‌گوید:«مستجمع‌ محامد‌ صفات رضیه و مکارم اخلاق بهیه بود و خطی،به غایت نیکو داشت که ارباب سلیقه از بلاد بعیده طالب بودند و در سـال سـی و هفت وفات نمود».

مقصود‌ ۱۱۳۷‌ اسـت نـه ۱۰۳۷ که در اللآلی المنتظمه(ص ۱۱۳)توهم کرده است(ص ۳۱۹).

 

محمد همدانی ملقب به امام الحرمین

آیت اللّه مرعشی نجفی در الاجازه الکبیره(ص‌ ۴۰۶)غنیمه‌ السفر تألیف میرزا محمد همدانی‌ را‌ جزء تألیفات شیخ جعفر نوشته است که اشتباه است(ص ۳۹۱).

(۱۸).ذریـعه؛ج ۱۵،ص ۳۷ و ج ۱۶،ص ۲۵۲.

(۱۹).هـمان،ج ۲۰،ص ۲۱۲.

(۲۰).همان،ج ۱۲،صص ۲۷۸ و ۲۸۳.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۷۳)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

محمود بن احمد عینی

بدر‌ الدین‌ ابو محمود بن احمد عینی،شرح شواهد الفیه موسوم به فرائد القلائد معروف به الشواهد الصغری را نوشت.در کشف الظنون(ج ۲،ص ۱۰۶۶)آن را در حرف شین نوشته،نه در حرف فاء؛اما در‌ فـهرست‌ کـتابخانه مجلس (۹/۱/۱۷۴)مـی‌گوید:«در کشف الظنون از آن با عنوان «فوائد القلائد»یاد شده است»(ص ۳۳۸)

 

مرتضی آل یس کاظمی

آقای برقعی(م ۱۴۰۷ ق)در کتاب شیعه یا پدیدآورندگان عـلوم اسلامی که ترجمهء الشیعه‌ و فنون الاسلام،تألیف‌ علامه متتبع سید حسن صـدر(م ۱۳۵۴ قـ)است،شرح حـال صدر را در اول کتاب آورده و چون مرحوم‌ شیخ مرتضی آل یس کاظمی(م ۱۳۹۸ ق)خواهرزاده علامه صدر بود و در‌ مقدمهء‌ اصل آن کتاب که در سـال ‌ ‌۱۳۳۱ چـاپ شده است،شرح حال مؤلّف را نوشته، آقای برقعی از ‌‌ایشان‌ نام برده،ولی به«فقید دانشمند مـرحوم مـرتضی آل یـس»تعبیر کرده است؛در حال که او‌ تا‌ سال‌ ۱۳۹۸ در حیات بود(ص ۴۵۲).

یادآوری:ج داشت حجت الاسلام جزائری تاریخ تـرجمه کتاب به وسیله‌ برقعی را ذکر می‌کرد تا دانسته شود این کتاب در زمان حـیات آل‌ یس نوشته شده است.

 

مرتضی بـن‌ مـحمد امین انصاری دزفولی

ر.ک به:شیخ انصاری.

 

مصطفی امامزاده

حاج سید مصطفی امامزاده(م ۱۳۸۳ ق)گلستان پیغمبر را در سال ۱۳۷۳ ق تألیف و چاپ کرد.آقای مرعشی نجفی در این زمینه مرکتب چند‌ اشتباه شده است:

-از تاب به صورت«گلزار پیغمبر»نام برده است؛

-تاریخ تألیف را ۱۳۷۴ نوشته است؛

-درگذشت مـؤلّف را ۱۳۸۴ ضبط کرده است‌۲۱(ص ۴۸۶).

 

مظفر بن محمد قاسم منجم

در الذریعه(ج ۴،ص‌ ۴۵۲)و‌ فهرست کتاب‌های چاپی فارسی(ج ۱،ص ۴۵۱)آمده است:تنبیهات المنجمین، نوشته ملا مظفر بن محمد قاسم منجم در سال ۱۰۲۴ تألیف شد. این مطلب نادرست است؛زیرا در مقدمه آن مـی‌خوانیم:«تا آنـکه در‌ تاریخ‌ یک هزار و سی و یک هجری شروع در این امر نمود». کتاب در سال ۱۲۸۴ چاپ شده است(ص ۱۱۴).

 

ملا رفیعا بن فرج گیلانی

ملا رفیع یا محمد رفیع‌ بن‌ فرج مشهور به ملا رفیعا گـیلانی، مـقیم مشهد مقدس و دانشمندی عظیم الشان بود.حدود صد سال عمر کرد و تقیهء شدید می‌نمود.

یک)در فوائد الرضویه(ج ۲،ص ۵۳۵)شرح حالش را‌ به‌ عنوان‌ رفیع به فرج و محمد‌ بن‌ فرج‌ آورده است،اما در اواخر آن،او را بـا مـحمد رفیع بن مؤمن جیلی مذکور در بحار الانوار اشتباه کرده است.(ص ۴۰۵-۴۰۶).

دو)در‌ پاورقی‌ لؤلؤه‌ البحرین(ص ۹۰)شرح حالش آمده؛اما دچار اشتباهاتی شده.او را‌ با‌ میرزا رفیعای نایینی مذکور در سلافه العصر اشتباه کرده است و نـام پدرش را«فـرّخ» نـوشته و گفته است با‌ تشدید‌ راء‌ و خـاء اسـت.گویا عـبارت را از خاتمهء مستدرک(ص ۳۹۵)برداشته که‌ غلط چاپی است.در برخی اشعارش نیز به نام پدر خود تصریح کرده است؛از جمله در تخمیسی که در‌ منقبت‌ چـهارده‌ مـعصوم(ع)دارد،چنین گـفته است:

 

خوشا حال کسی کو چاکر صاحب زمان بـاشد ‌ ز لطـف شاه مردان در دو عالم در امان باشد «رفیعای فرج»چون مادح شاه جهان باشد چه‌ غم‌ دارد‌ به عقبی چون یکی از چاکران باشد

و غـزلی دارد بـا ایـن‌ مطلع:

 

روح‌ مقدس همه در سوی تو خاک‌نشینان سر کوی تو

آخرش چـنین است:

 

بنده تو‌ هست«رفیع‌ فرج» ‌ ورد زبان حمد و ثناگوی تو

مخمّسی دارد در مدح امیر مؤمنان(ع):

 

دلا از‌ خود‌ چه می‌ترسی امام رهبری داری‌ ز خاک پای قـنبر بـر سـر خود افسری‌ داری‌ ‌ ز مهر خواجه‌اش بر دل تو نور انوری داری‌ مـترس از اژدر سـرکش که همچون‌ حیدری‌ داری‌ که چون شیر خدا ای دل امام سروری داری

در آخرش فرموده‌ است:

 

«رفیعای‌ فرج»را گرچه از عـصیان،گران‌بار اسـت‌ ز خـوف معصیت،دایم به درد و غم گرفتار است

(۲۱).ترجمه‌ المنن‌ و المواهب الاحدیه؛ص ۲۷(ضمیمه رساله اسدیه).

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۷۴)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

نمی‌ترسد ز دوزخ لیـک خـوف او‌ ز جـبار‌ است‌ خطاب آید ورا از حق،حسابت نزد کرار است

که چون از خاک درگاه علی‌ تاج‌ سری‌ داریـ(ص ۴۰۶).

 

ملا رفـیع بـن فرج گیلانی

ر.ک به:ملا رفیعا بن فرج گیلانی.

 

ملا عبد‌ اللّه

سه ملا عبد اللّه سراغ داریم که گاهی مـیان آنـها اشتباه می‌شود:

الف)سید نعمت اللّه‌ جزائری‌ در غایه المرام بیشتر گفته‌های ملا عبد اللّه شوشتری(م ۱۰۲۱ قـ)را در‌ حـاشیه‌اش‌ بـر تهذیب به عنوان«قال الفاضل التستری»یا«قال الفاضل‌ المحشی»آورده‌ است.

او صاحب مدرسه علمیه در اصفهان و استاد‌ مجلسی اول و دیـگران اسـت.کتابی به نام جامع الفوائد دارد که تتمه جامع‌ المقاصد‌ کرکی است.یک جلد آن در«طهاره‌ و صـلوه و زکـاه‌ و خـمس و صوم و اعتکاف»است در‌ نجف‌ تألیف شده است و در آخرش به خط مولّف تاریخ ۱۰۱۴ آمده‌ است.

ب)ملا عبد اللّه بـن مـحمود شوشتری‌ که در بخارا در۹۹۷‌ شهید‌ شد.

ج)ملا عبد اللّه بن‌ حسین‌ یزدی صاحب حاشیه بـر تـهذیب است.

صـاحب تذکرهء شوشتر(ص ۵۳)و سید علی خان‌ در‌ سلافه العصر(ص ۴۹۱)و محبی سنی‌ در‌ خلاصه‌ الاثر(ج ۳،ص ۴۰)‌ افراد‌ فوق را با یـکدیگر‌ خـلط‌ کـرده‌اند و بعضی وفات نفر اخیر را به اشتباه ۱۰۱۵ نوشته‌اند.

سید مصلح الدین‌ مهدوی(م‌ ۱۴۱۶ ق)بهترین شـرح حـال را برای‌ ملا‌ عبد اللّه‌ شوشتری‌ در‌ تاریخچه محله خواجو(ص ۳۵-‌ ۵۲)بیان داشته است(ص ۷۸).

 

منصور بن حسین آبی

ابو سعید مـنصور بـن حسین آبی-وزیر مجد الدوله‌ بویهی-از‌ بزرگان آوه است.کتاب بسیار نفس نث‌ الدر‌ از‌ آثار‌ اوسـت‌ کـه اخیرا در‌ هفت‌ جلد در مصر چاپ شده اسـت؛اما احـیاکنندگان در آنـ،تصحیف و تحریف کرده‌اند.پس از نام رسول اکرم،‌ «صلی‌ اللّهـ‌ عـلیه و سلم»بدون«و آله»و پس از نام‌ هر‌ امام‌ به‌ جای‌ «علیه‌ السلام»،«رضی اللّه عنه»نوشته‌اند و بعد از نام هـریک از خـلفا،جمله مذکور را آورده‌اند که مغایر عـمل مـؤلّف است. سـخنان ائمـه(ع)را تـا امام نهم آورده‌اند و از سه‌ امام دیـگر نـام نبرده‌اند.

ما یقین داریم که این کار از مؤلّف نبوده و او سخنان دوازده امام(ع)را آورده است.

تاریخ وفـات مـؤلف را بر تمام مجلدات،۴۲۱ ق نوشته‌اند؛ درحالی‌که‌ او‌ تـا سال ۴۳۲ ق زنده بود،و از شـاگردان شـیخ طوسی بوده است.اصول چاپی مـوجود از اصـول چهارصد گانه را از روی خط وی چاپ کرده‌اند(ص ۳۴۴-۳۴۵).

یادآوری:جا داشت حجت‌ الاسلام‌ جزائری در این مورد تـوضیح و دلایـل بیشتری اقامه می‌کرد.به صرف ایـنکه نـویسنده‌ای در گـذشته‌های دور شیعه بوده،دلیل نـمی‌شد کـه او تعابیری چون:«صلی‌ اللّه‌ عـلیه و سـلم»و«رضی اللّه عنه»را‌ به‌ کار نبرده باشد.

 

میر داماد

میر داماد-متخلّص به اشراق-در سال ۱۰۴۱ درگذشت.به طوری که در تذکرهء نـصرآبادی(ص ۴۸۲)و سـلافه العصر (ص ۴۷۸)و امل الآمل(ج ۲،ص‌ ۲۴۹)که‌ نـزدیک بـه عصر او‌ بـوده‌اند‌ و هـمچنین در حـاشیه اجازهء کبیره،الدره النثیره(ص ۸)و ذریـعه(ج ۹،ص ۷۶)و اعیان الشیعه(ج ۴۴،ص ۱۱۳) آمده است،ماده تاریخ وفات او چنین است:«عروس علم و دین را مرد داماد».

در برخی‌ مصادر‌ که بـه روضـات الجنات(ص ۱۱۶)منتهی می‌گردند،۱۰۴۰ نوشته‌اند که مـطابق«عروس عـلم دیـن را مـرده دامـاد»است و ان تصحیف مصرع پیـش گـفته است.

در ریحانه الادب(ج ۴،ص ۱۲۱)مطابق«الراضی»مذکور در نخبه المقال،احتمال ۱۰۴۲‌ را‌ هم داده‌ است؛اما بی‌وجه است چه آنکه گوینده آن هم مانند صـاحب روضـات مـتأخر بوده و احتمال غلط چاپی«الراضی»و‌ صحت«الرضی»وجود دارد.

عجیب‌تر آنـکه سـفینهء خـوشگو تـخلص او را«اکـرف»و وفـاتش را‌ ۹۹۰‌ مطابق«عروس‌ ملک دین را مرده داماد»نوشته است که تصحیف و غلطی آشکار است(ص ۱۴۲-۱۴۳).

 

میر عالم بن رضی الدین ‌‌نور‌ الدین

ر.ک به:عبد اللطیف بن ابو طالب بن نور الدین.

 

نصر اللّه بن حسین‌ حائری

صاحب‌ روضـات(ص ۷۲۷)به آقا سید عبد اللّه جزائری نسبت داده است که او فرموده:«استشهد[سید نصر اللّه‌ حائری شهید] فیما بین الخمسین و الستین».

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۷۵)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


آن‌گاه مقصود او را چنین بیان داشته‌ است:«یعنی بعد المائه و الالف‌ من هجره سید النبیین».

این نسبت بـه سـید مزبور درست نیست؛زیرا در اجازهء کبیره چنین چیزی وجود ندارد.

در شهداء الفضیله شهادتش را در سال ۱۱۵۴ نقل کرده است؛با اینکه در‌ صفحه بعد فرموده است:سید رضی الدین به وی اجازه داده و تاریخ آن اجازه،سال ۱۱۵۵ بوده است.

اعیان الشـیعه آن را مـردد بین ۱۱۵۳ و ۱۱۵۵ نوشته است؛ با اینکه در‌ صفحهء‌ ۱۵۲ اشعاری از او آورده که در سال ۱۱۵۵ شعر بگوید یا اجازه بگیرد و در همان سال هم از دنیا برود.

 

نظر علی زجاجی شوشتری

یک)تذکرهء شوشتر(ص ۱۲۸)مـلا نـظر علی‌ زجاجی‌ بن خواجه مـحمد امـین شوشتری را چنین ستوده است:«حاوی صنوف کمالات و مفاخرات و مستجمع صفای باطن و ظاهر بود.طبعی به غایت لطیف و نفسی عفیف داشت و فقیر،‌ کتاب‌ مفاتیح را نزد او خوانده‌ام و در سـال چـهل و شش وفات نمود و یـک پسـر از او مخلف شد که الحال در نهاوند است، ملا عبد الکریم».

مقصود‌ ۱۱۴۶‌ است‌ نه ۱۰۴۶ که صاحب اللآلی‌ المنتظمه‌ (ص‌ ۱۱۴)توهم فرموده است؛زیرا تولد صاحب تذکرهء شوشتر در سال ۱۱۱۲ بوده و نشاید که وفات استاد او در ۱۴۰۶ بـاشد و نـیز‌ تاریخ‌ تألیف آن کتاب بین ۱۱۶۴ و ۱۱۶۹ بوده‌ است‌ که در آن تاریخ،ملا عبد الکریم فرزند ملا نظر علی زنده بوده است که در آن تاریخ،ملا عبد الکریم‌ فرزند‌ ملا‌ نظر علی زنده بوده و خود قرینه‌ای دیـگر بـر عدم‌ صـحت تاریخ مزبور است(ص ۳۱۷).

یادآوری:در ملحقات احقاق الحق(ج ۱،ص ۱۱۴)سال ۱۰۴۶ است.

دو)صاحب اللآلی المنتظمه از ملا‌ نظر‌ علی‌ دوبار نام برده اسـت و بار دوم وفات او را در‌ سال‌ ۱۱۴۶نگاشته است،اما لقب او را ننوشته و او را غیر از زجاجی پنداشته اسـت(ص ۳۱۷).

 

نعمت اللّهـ‌ بـن‌ عبد‌ اللّه موسوی جزائری

نظر به فراوانی لغزش‌ها در مورد سید نعمت اللّه‌ جزائری،‌ برای‌ سهولت دستیابی،آنها را به دو بخش تـقسیم ‌ ‌کـردیم.در بخش اول لغزش‌های مربوط به کتاب‌های‌ سید‌ یا‌ آثار منسوب به او را می‌آوریم و در بخش دومـ،موارد دیـگر را ذکـر می‌کنیم.

بخش‌ اول:آثار سید

 

الانوار النعمانیه

یک)بعضی نام آن را انوار نعمانی نوشته‌اند۲۲و آن مسامحه است(ص‌ ۴۷).

یادآوری‌ تمام کتاب‌های سید نعمت اللّه جـزائری به عربی است.

دو)در اعیان الشیعه،الانوار العثمانیه آمده‌ که‌ غلط چاپی است(ص ۴۷).

سه)در فهرست کـتابخانه آستان قدس رضوی(ج ۵،ص ۳۰)گـفته اسـت:آغاز‌ آن«بحمد‌ و بنعمته»است.عبارت صحیح«نحمده بحمده علی نعمائه…»(ص ۴۷).

 

انیس الوحید

سید نعمت اللّه جزائری انیس الوحید را در‌ شرح‌ توحید صدوق نوشت و در مقدمهء آن و در زهر البیع‌۲۳از کتاب‌ خود‌ به‌ صورت«انیس الوحید»نام برده است.

یک نسخه آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران مـوجود است. نسخه‌ای‌ دیگر‌ در‌ کتابخانه مجلس شورای اسلامی تهران است که مؤلّف فهرست،نام آن را مردد‌ بین‌ انس الوحید یا انیس الوحید دانسته است.۲۴علامه تهرانی انس الوحید ضبط کرده است.۲۵

انس الوحید اشتباه‌ است‌ و مـدرک آنـان،گفته صاحب ریاض العلماء در شرح حال سید نعمت اللّه‌ است.۲۶صاحب‌ ریاض العلماء در شرح حال سید نعمت‌ اللّه‌ می‌گوید:«کتاب‌ شرح توحید صدوق که آن را انس‌ الوحید‌ نامیده،مشتمل بر فوائد جلیله است و تألیف آن مـتأخر از بـیشتر مؤلفات اوست؛و‌ سبقت‌ گرفته بر او در این‌ اسم(انس‌ الوحید)،میر محمد‌ علی‌ نائب‌ الصداره در قم».۲۷

گویا کتاب نائب‌ الصداره‌ انس الوحید داشته و آن هم در شرح توحید بوده است؛لذا صاحب‌ ریاض‌ در اثر ارتسام آن در ذهـن،این‌ اشـتباه را کرده است.

علامه‌ تهرانی جملهء«مشتمل بر فوائد جلیله»در‌ کلام‌ صاحب ریاض را به صاحب اجازه و تحفه العالم نسبت داده است و این‌

(۲۲).تذکره القبور؛ص ۳۴۹ و رجال‌ اصفهان؛ص‌ ۴۴.

(۲۳).زهر البیع؛ج ۲،ص‌ ۲۰۸.

(۲۴).فهرست کتابخانه مجلس؛۱۰/۱/۴۹۵.

(۲۵).ذریعه؛ج‌ ۲،صـ‌ ۳۶۹.

(۲۶).ریـاض العـلماء؛ج ۵،ص ۲۵۴.

(۲۷).ریاض العلماء؛ج ۵،ص ۲۵۴.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۷۶)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


اشتابه است.۲۸

یکی از فهرست‌نویسان مـعاصر‌ گـفته‌ اسـت:نام انس الوحید در کشف الحجب‌ و الاستار مذکور‌ است.۲۹این‌ هم‌ اشتباه است و انس‌ الوحید در آن کتاب تألیف شخصی دیگر و در موضوعی دیگر است.۳۰

مدرس با ایـنکه‌ تـصریح‌ کـرده است:انس الوحید و شرح توحید‌ یکی‌ هستند،ولی‌ انس‌ الوحـید‌ را نـخستین و شرح‌ توحید را چهاردهمین تألیف سید نعمت اللّه قرار داده است و برای یک کتاب دو شماره‌ داده‌ است‌۳۱(ص‌ ۵۰).

یادآوری:در این مصادر نیز بـه صـورت‌ انـس‌ الوحید‌ ضبط‌ شده‌ است:الذریعه(ج‌ ۴،ص ۴۸۲ و ج ۲۴،ص ۳۶۳)و مقدمهء نور البراهین(ج ۱،ص ۳۳).

 

البحور الزاخره

سید نعمت اللّه جـزائری در آغاز حاشیه‌اش بر نهج البلاغه از اثر دیگرش به نام«البحور‌ الزاخره فی شرح اخبار العتره الطاهره» یاد کرده اسـت و ایـن عـنوان،نامی دیگر برای غایه المرام است؛ چنان‌که در آخر جلد چهارم و ششم تـصریح کـرده است،اما شیخ آقابزرگ تصور‌ کرده‌ نام دیگر مقصود الانام است‌۳۲(ص ۵۲).

سید نعمت اللّه دو شرح بر تهذیب الاحـکام دارد:یـکی مـقصود الانام که دوازده جلد است و دیگری غایه المرام که مختصر مقصود الانام‌ مـی‌باشد(صص‌ ۷۷ و ۱۱۹).

 

تعریفات

صـاحب فـهرست دانشگاه تهران،رساله تعریفات را به سید نعمت اللّه جزائری نسبت داده است و گفته فارسی است.۳۳

این نسبت‌ اشـتباه‌ اسـت و از سـید نعمت‌ اللّه‌ دیگری بوده است.سید نعمت اللّه جزائری تألیف فارسی ندارد(ص ۶۳).

 

جنگ

یکی از معاصران در آخر کـتاب تـذکره الاخیار داعی دزفولی که دربارهء مزارات دزفول‌ است،راجع‌ به مرقد سبز قبای‌ دزفـول‌ و اعـتبار آن مـطلبی نوشته و مدرک خود را کتاب جنگ،به خط سید نعمت اللّه قرار داده است.پس از تحقیق معلوم شد جـنگ کـذایی وجود خارجی ندارد(۵۳).

 

جواز العمل

جواز العمل‌ بکتب‌ الفقهاء تألیف سید نعمت اللّه جزائری، همان منبع الحـیاه اسـت،ولی بـعضی آن را کتابی دیگر پنداشته‌اند۳۴(ص ۵۳).

 

الجواهر الغوالی

سید نعمت اللّه جزائری کتاب الجواهر الغوالی(یا مدینه الحدیث)را در شرح عوالی‌ اللآلی‌ تـألیف ابـن‌ ابی جمهور احسایی نوشت.شرح حال و گراور خط او،در فهرست کتابخانه آستان قدس رضـوی مـوجود است.۳۵

در‌ ایـن شرح،تصریح شده است:«عوالی»با عین بی‌نقطه و جمع«عالیه»است؛ازاین‌رو نام شرح با‌ غین‌ نقطه‌دار‌ است، ولی بسیاری کتاب عـوالی اللآلی را بـا غـین نقطه‌دار پنداشته‌اند۳۶ (ص ۵۳).

 

حاشیه شرح جامی

سید نعمت ‌‌اللّه‌ جزائری حاشیه شرح جامی بر کـافیه را تـا آخر مبحث اسم،در یک جلد‌ تدوین‌ کرده‌ است.از این کتاب به صورت‌های گوناگون یاد کرده‌اند کـه مـقصود همه،یکی است: حاشیهء شرح جامی،۳۷حاشیه‌ جامی،۳۸حواشی جامی،۳۹ شرح کافیه،۴۰و تعلیقه بر شـرح جامی.۴۱

بـعضی به اشتباه گمان کرده‌اند«حاشیهء‌ شرح جامی»و«شرح کـافیه»دو تـألیف‌ مـستقل‌ هستند و آن را به صورت دو عنوان نوشته‌اند۴۲(ص ۵۶).

(۲۸).ذریعه؛ج ۲،ص ۳۶۹،

(۲۹).فـهرست کـتابخانه مجلس؛۱۰/۱/۴۹۶.

(۳۰).کشف الحجب و الاستار؛ص ۶۳.

(۳۱).ریحانه الادب؛ج ۲،ص ۲۵۴.

(۳۲).ر.ک به:ذریعه؛ج ۳،ص ۵۰ و ج ۱۳،ص ۱۵۸ و ریحانه الادب؛ ج ۲،ص ۲۵۴.

(۳۳).فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تـهران؛۲۱۲:۸(ضمن مـجموعه شماره ۱۶۲۸).

(۳۴).ذریعه؛ج ۵۵،ص ۲۴۴ و ریحانه الادب؛ج ۲،ص ۲۵۴.

(۳۵).فـهرست کـتابخانهء رضویه؛ج ۴،ص ۲۳۷.

(۳۶).مـانند صـاحب‌ کـشف‌ الحجب و الاستار(ص ۳۴۳).

(۳۷).زهر الربیع؛۲۰۹:۲.حواشی امل الآمـل.تذکرهء شـوشتر؛ص ۵۸ و تحفه العالم؛ص ۹۷.

(۳۸).اجازهء کبیره.

(۳۹).امل الآمل؛ج ۲،ص ۳۳۶.ایجاز المقال و فوائد الرضویه؛ص ۶۲۴.

(۴۰).الانوار النعمانیه؛ص ۴۶۷۱.کـشف الحـجب و الاستار؛ص‌ ۳۴۹ و هدیه العارفین؛ج ۲،ص ۴۹۷.

(۴۱)قصص العلماء.

(۴۲).ر.ک به:ذریعه؛ج ۶،ص ۵۷ و ج ۱۴،ص ۳۱.فـوائد الرضویه؛ ص ۶۲۴ و ریحانه الادب؛ج ۲،ص ۲۵۴.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۷۷)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

حاشیهء مـغنی اللبیب

سـید نعمت اللّه‌ جزائری‌ اثری بـه نـام حاشیهء مغنی اللبیب در یک جلد دارد.کنتوری آن را الغناء نامیده‌۴۳و علامه تهرانی با این نـام از آن یـاد کرده است؛۴۴ولی صحت این نـام ثـابت نـیست‌ و به‌ نظر مـی‌رسد بـه خط کاتبی،بر‌ پشت‌ نـسخهء‌ کـنتوری بوده است (ص ۵۷-۵۸).

 

حاشیهء نهج البلاغه

سید نعمت اللّه جزائری حواشی‌ای در حاشیهء نهج البلاغه نوشته است و آن را«الحواشی‌ الضـافیه‌ و المـوازین الوافیه»نامیده است که به عنوان حـواشی در‌ شـرح‌ حال او نـوشته‌اند.۴۵در ایـن مـورد چند اشتباه رخ داده است:

الف)صاحب ریـاض العلماء در اوایل شرح حال سید نعمت‌ اللّه‌ گفته‌ است:«او را شرحی است بر نهج البلاغه کـه در حـواشی‌ آن کتاب نوشته شده».

در اواخر شرح حال سـید گـفته اسـت:«مؤلفات دیـگری داشـته که از آنها اسـت:حواشی او‌ بـر‌ نهج‌ البلاغه که به سبک حواشی قرآن نوشته است».۴۶

متعدد دانستن شرح‌ و حواشی بر نهج البلاغه از سـوی صـاحب ریـاض اشتباه است.مقصود او از سبک حواشی قرآن، آن‌ اسـت‌ کـه‌ ایـن شـرح در مـجلدی تـدوین نشده،بلکه در حواشی نهج البلاغه نوشته شده‌ است‌ و این هم دلیلی بر اتحاد آن دو است (ص ۶۲).

ب)علامه تهرانی وعده داده‌ که‌ حاشیهء‌ نهج البلاغه را به عنوان شرح بنویسد،۴۷ولی از قلم وی افـتاده یا در چاپ‌ سقط‌ شده است(ص ۶۲).

ج)علامه امینی و بعضی دیگر به اشتباه فرموده‌اند که این‌ شرح‌ در‌ سه جلد است.۴۸

 

ربیع الابرار

یک)بعضی ربیع الابرار را به سید نعمت اللّه جزائری نسبت‌ داده‌اند۴۹و‌ علامه تهرانی احتمال داده کـه بـا ریاض الابرار اشتباه شده است،۵۰ولی به‌طور قطع‌ همان‌ است‌ نه احتمال (ص ۶۳).

دو)در ایضاح المکنون عنوان«ربیع الابرار»را به صورت «ربیع الاسرار»نوشته است‌۵۱(ص ۶۷).

 

ریاض الابرار

سید نعمت اللّه جزائری کتاب ریاض الابرار را در سه جلد نـگاشت.علامه‌ تـهرانی‌ فرموده‌ است:تاریخ فراغ از ریاض الابرار شعبان ۱۱۱۰ ق بوده است.۵۲

اما تاریخ مزبور مربوط به‌[کتابت‌]جلد‌ سوم‌ است‌ که آقا بزرگ آن را دیده است.در نسخهء آن به خط سـید‌ عـلی‌ و نسخه‌های دیگری که دیده‌ایم،تاریخ تـألیف مـوجود نیست(ص ۶۶).

 

زهر الربیع

یک)زهر به فتح اول و سکون‌ دوم‌ بر وزن تمر را،شکوفه گویند.آن اسم جنس است که برای مفرد آن‌ تاء‌ اضافه می‌شود. اینکه بسیاری از عوام،بلکه خـواص‌ آنـ‌ را‌ با ضم اول و فتح دوم بـبر‌ وزنـ‌ هنر تلفظ می‌کنند،غلط است؛زیرا به معنای سه شب اول ماه است که با‌ جزء‌ دوم نام و موضوع کتاب‌ بی‌مناسبت‌ است (ص‌ ۷۰).

دو)در‌ آغاز جلد اول می‌نویسد:«سمیناه زهر الربیع‌ بما‌ فیه من المقال البدیع».

به طـوری کـه مشاهده می‌شود«لما فیه»تا آخر،علت نامگذاری‌ است‌ نه جزء نام کتاب.بغدادی توهم کرده‌ است که عنوان«زهر الربیع‌ لما‌ فیه من المقال البدیع»است‌۵۳(ص ۶۷).

سه)یکی‌ از معاصران موضوع زهر الربیع را ادبیات معرفی کرده اسـت‌۵۴که ظـاهرا با انـوار‌ الربیع‌ اشتباه نموده است(ص ۶۷).

چهار)دیگری‌ توهم‌ کرده‌ که بیش از‌ دو‌ جلد بوده و دو‌ جلد‌ آن در ادب است و چاپ نشده است؛۵۵درحالی‌که تـنها دو جلد

(۴۳).کشف الحجب و الاستار؛ص‌ ۳۹۴.

(۴۴).ذریعه؛ج ۶،ص ۲۱۲؛ج ۱۴،ص ۷۴‌ و ج ۱۶،ص‌ ۶۲.

(۴۵).تذکرهء‌ شوشتر؛ص ۵۸ و تحفه‌ العالم؛ص ۹۷.

(۴۶).ریـاض العـلماء؛ج ۵،ص ۲۵۶.

(۴۷).ذریـعه؛ج ۶،ص ۲۲۸.این اشتباه در مصادر نهج البلاغه؛ج ۱،ص‌ ۲۸۸‌ نیز آمده است.

(۴۸).ر.ک به:الغدیر؛ج ۴،ص‌ ۱۹۰.تاریخ‌ نجف‌ اشرف‌ و حیره؛ص ۷۹ و مصادر‌ نهج البـلاغه،ج ‌ ‌۱،ص ۲۸۸.

(۴۹).کـشف الحجب و الاستار؛ص ۲۲۳.

(۵۰).ذریعه؛ج ۱۰،ص ۷۴.

(۵۱).ایضاح امکنون؛ج ۱،ص ۶۱۷.

(۵۲).ذریعه؛ج‌ ۱۱،ص‌ ۳۱۶.

(۵۳).ایضاح المکنون؛ج ۱،ص ۶۱۷.

(۵۴)فهرست کتابهای‌ چاپی‌ غـربی؛۵۰۷‌ و مـؤلفین‌ کـتب‌ چاپی؛ج ۶،ص ۶۲۹.

(۵۵).الاعلام؛ج ۹،ص ۱۲.در مقابل نام کتاب«خ»گذاشته که علامت مخطوط بودن و چاپ نشدن کتاب است،اما در چاپ اخـیر هشت جلدی(ج ۸،ص ۳۹)به جای خ،ط‌ دیده می‌شود که اشاره به چاپ آن است،اما عـبارتی دادر که موهم آن است کـه جـلد یا جلدهای دیگری دارد که خطی است و چاپ نشده و این اشتباه است.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۷۸)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


است و هر دو جلد چاپ شده است.

پنج)در چاپ نجف بسیاری از مطالب زهر الربیع را انداخته‌اند و تحریف کرده‌اند(ص ۶۸).

شش)در فهرست کتاب‌های چاپی عربی،صفحه ۵۰۷، سال ۱۳۷۳ کـه‌ سال‌ چاپ جلد دوم است،تاریخ چاپ جلد اول گمان شده است.چاپ جلد اول در نجف سال ۱۳۷۵ است (ص ۶۸).

هفت)در زهر الربیع فصلی‌ جداگانه‌ برای بیان آثار مجلسی اختصاص‌ یافته‌ است،اما از نسخهء چاپی افتاده و در نسخهء خطی مـؤلف و تـرجمه کتاب،چاپ بمبئی،صفحه ۳۶۷ موجود است (ص ۱۴۶).

 

زیج الغ بیک

سید جعفر غضبان‌ درکتاب‌ ترجمهء فلاسفه الشیعه،سید نعمت‌ اللّه‌ جزائری را صاحب زیج الغ بیک معرفی کرده است و آن اشتباه است؛زیرا این نام منصرف به سید نعمت اللّه جزائری اسـت و ایـن کتاب تألیف او نیست.

صاحب زیج،نوه‌ او‌ سید نعمت اللّه بن سید نور الدین بن سید نعمت اللّه(م ۱۱۵۱)معروف به سید آغایی است که صاحب زیج محمد شاهی بوده نه زیج الغ بیک.یک نـسخه از زیـج او‌ مورخ‌ ۱۲۲۷ به‌ شماره ۱۶۱۵ در کتابخانهء امیر المؤمنین(ع)در نجف اشرف موجود است(ص ۴۲۳).

 

شرح اعتقادات صدوق

صاحب ایجاز المقال-معاصر سید‌ نعمت اللّه-شرح اعتقادات صدوق را به سید نسبت داده است و می‌گوید:«هنگام‌ تألیف‌ این کتاب(ایجاز المقال)در ذی القـعده ۱۰۹۹ سـید مـشغول شرح عقائد ابن بابویه است».

صـاحب ریـاض العـلماء در ‌‌شرح‌ حال سید نعمت اللّه جزائری،تمام عبارت ایجاز المقال را نقل کرده،در اواخر می‌گوید:از‌ شخصی‌ مورد‌ اعتماد شنیدم که شرح اعتقادات صدوق هـم از مـؤلفات اوست.

گـویا در اواخر شرح حال،عبارت‌ ایجاز المقال را فراموش کرده اسـت.علامه تـهرانی فرموده است:شرح اعتقادات صدوق در فهرست‌ مؤلفات سید نعمت اللّه‌ مذکور‌ است.۵۶

مقصود[از شرح اعتقادات صدوق‌]ایجاز المقال یا ریاض الابرار اسـت؛زیرا خـود سـید از چنین شرحی نام نبرده و در اجازهء کبیره و تذکرهء شوشتر و تحفه العـالم نیز مذکور نیست(ص ۷۱).

یادآوری:ایجاز المقال از آثار سید نیست تا دیگران آن را با شرح اعتقادات صدوق اشتباه گرفته باشند.ایجاز المـقال از آن شـیخ فـرج اللّه حویزی است.

 

شرح تائیهء دعبل

علامه امینی شرح تائیهء‌ دعبل‌ را به سید نعمت اللّه جـزائری نـسبت داده است‌۵۷و صاحب ذریعه از او نقل کرده است،۵۸اما نزد ما چنین نسبتی ثابت نیست(ص ۷۱-۷۲).

 

شرح روضه

علامه تهرانی فرموده اسـت:«از تـحفه العـالم‌ معلوم‌ می‌شود که سید دو شرح بزرگ و کوچک بر روضه دارد!»۵۹

اما از تحفه العـالم(ص ۹۷)مـعلوم مـی‌شود یک شرح بر روضه و دو شرح بر صحیفه دارد؛زیرا عبارت چنین‌ است:شرح‌ روضه کافی.شرح صـحیفه کـبیر و صـغیر(ص ۱۲۶).

 

عقود المرجان

عقود المرجا از آثار سید است و آن تفسری در حواشی قرآن مجید و برگرفته از تفاسیر معتبر خاصه و عـامه‌ است.

اسـتاد‌ تهرانی فرموده است:«نام آن العقود‌ و المرجان‌ است» و به این نام آن را یاد کدره است.۶۰

در نسخه خـطی الکـواکب ابـمنتثره به عنوان«تفسیر القرآن» نوشته است؛اما در‌ نسخه‌ چاپی(ص‌ ۷۸۸)به«الحواشی علی القرآن-العقود و المرجان»تبدیل شده است.

عنوان‌ صـحیح‌ ایـن کتاب،«عقود المرجان»است که خود مؤلّف نوشته و در نسخه‌های متعدد به آن تصریح شده است(ص ۷۵-۷۶).

 

غایه المرام

یـک)سید‌ نـعمت‌ اللّهـ‌ جزائری غایه المرام را در شرح تهذیب شیخ طوسی نوشت.جلد‌ سوم،دو جزء دارد.جزء اول در صلاه است و در آغاز آن گـوید:«لما وفـّق اللّه سبحانه للفراغ من الاجزاء‌ الاربعه(الثلاثه‌ ظ)من‌ شر۰ح تهذیب الحدیث اردنا الشروع فـی هـذا الجـزء الخامس(الرابع ظ».

مقصود‌ از‌ اجزاء در عبارت فوق،اجزای تهذیب است که جزء پنجم آن،جلد سوم شرح است؛اما بـعضی جـلد سـوم‌ شرح‌

(۵۶).ذریعه؛ج‌ ۱۳،ص ۱۰۲.

(۵۷).الغدیر؛ج ۲،ص ۳۶۲.

(۵۸).ذریعه؛ج ۱۴،ص ۱۲.

(۵۹).ذریعه؛همان،ج ۱۳،ص ۱۰۱.

(۶۰).همان،ج‌ ۱۵،ص‌ ۳۰۴-۳۰۵.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۷۹)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


را پنجم پنداشته‌اند.این جزء نزد عـلامه حـاج سید محمد علی روضاتی و جاهای دیگر موجود‌ است.

کنتوری‌ این جزء را داشته و گفته است:«در صلاه تا بـحث جـنائز است»،اما آن را‌ جلد‌ پنجم پنداشته است.۶۱شیخ آقا بزرگ در یک جا به این اشـتباه پی بـرده‌ و فرموده‌ است: «کنتوری جلد سوم را داشته»،۶۲اما در جـای دیـگر غـفلت فرموده و آن را‌ پنجم‌ ضبط کرده است‌۶۳(صص ۸۷-۸۸ و ۹۰).

دو)شیخ آقـا بـزرگ به اشتباه محل جلد‌ سوم‌ غایه‌ المرام را در قم و موضوع آن را نکاح نوشته است.۶۴موضوع جـلد سـوم، نماز است(ص‌ ۸۷-۸۸).

یادآوری:ندانستیم مراد حـجت الاسـلام جزائری از ایـنکه نـوشته اسـت:صاحب ذریعه محل جلد‌ سوم‌ را‌ قم نـوشته اسـت، چیست؟تألیف یا کتابت یا…؟با مراجع به ذریعه معلوم شد آقابزرگ می‌گوید:جلد سـوم‌ در‌ بـعضی‌ کتابخانه‌های قم موجود است.وی توضیح نـداده که در کدام کتابخانه قـم اسـت‌ تا‌ به اشتباه بودن آن گـواهی دهیم.

دیـگر آنکه آقابزرگ نگفته است موضوع جلد سوم غایه المرام،نکاح‌ است،بلکه‌ ظاهرا او از موضوع جـلد سـوم مقصود الانام خبر داده است؛هرچند مـوضوع‌ ایـن‌ نـیز نماز است.۶۵

سه)نسخه‌ای از غـایه المـرام‌ در‌ کتابخانه‌ آیت اللّه مرعشی در قـم هـست که‌ مؤلّف‌ فهرست(ج ۶،ص ۱۳۰)از آن با عنوان کنز الطالب یاد کرده و آن را‌ مختصر‌ غایه المرام پنداشته،اما بـا مـشاهدهء‌ عبارت‌ آغاز و انجام‌ و تأریخ تألیف آنـ،معلوم مـی‌شود همان غـایه‌ المـرام‌ اسـت نه مختصر آن و معلوم نـیست چه کسی این نام را‌ بر‌ آن نوشته است(صص ۸۰ و ۱۰۴).

چهار)قاضی عنایت اللّه بین‌ قاضی‌ محمد معصوم شوشتری سـال ۱۱۲۸‌ جـلد‌ اول غایه المرام را کتابت کرده و در فهرست کـتابخانه مـجلس(ج ۱۲،ص ۱۶۰)مـذکور‌ اسـت؛ولی‌ در آنـ‌جا تاریخ کتابت نـسخه‌ را‌ ۱۱۸۲‌ نـوشته که به‌طور‌ قطع‌ غلط است؛زیرا وفات او‌ قبل‌ از این تاریخ بوده است(ص ۲۷۹).

 

فروق اللغات

صاحب روضات(ص ۲۷۸)به اشتباه ایـن کـتاب را‌ بـا‌ عنوان «رساله فی فروق اللغه»جزء آثار‌ سـید‌ نـعمت اللّهـ‌ شـمرده‌ و بـعضی بـه پیروی از‌ وی دچار اشتباه شده‌اند.۶۶

این کتاب«فروق اللغات»نام دارد و از تألیفات سید نور الدین فرزند‌ سید‌ نعمت اللّه است؛اما در فهرست کتاب‌های‌ چاپی‌ عربی‌ و مؤلفین‌ کتب چاپی،«فروغ اللغات»با‌ غین‌ آمده است که غـلطی واضح است و به سید نعمت اللّه نسبت داده شده که اشتباه‌ است.آن‌گاه‌ با‌ قاف که صحیح است،یاد کرده،آن را از‌ سید‌ نور‌ الدین‌ بن‌ سید‌ نعمت اللّه دوم(مترجم زهر الربیع)دانسته و این هم اشتباه است؛زیرا از آن سـید نـور الدین اول است(ص ۹۵).

 

الفوائد

سید،اصطلاحات ادبی را به ترتیب حروف تهجی توضیح داده‌ است و مؤلف نامی برای آن معین نکرده است؛اما چون هر اصطلاح را ذیل«فائده»توضیح داده،آن را الفوائد نامیدیم.

الفوائد را هیچ یک از مورخان معرفی مـعرفی نـکرده‌اند.این کتاب غیر از‌ الفوائد‌ النعمیه است؛زیرا الوفائد را قبل از مفتاح اللبیب نوشته و الفوائد النعمیه را بعد از آن.

یک نسخهء آن‌که از اول و آخر ناقص است،به خط عالم جلیل سـید‌ آقـا‌ است؛به نظر رسید او آن را الفوائد النـعمیه گـمان کرده است(ص ۹۶-۹۷).

 

الفوائد النعمانیه

یک)شیخ حر عاملی این کتاب را جزء آثار سید شمرده‌ و فرموده است:در حدیث و یک‌ مجلد‌ و منسوب به نام اوست‌۶۷

این عنوان منسوب به نـام او نـیست،بلکه منسوب به نعمان است.

آقـابزرگ نـیز این کتاب را جزء آثار سید‌ شمرده‌ است.۶۸

خود سید و احفادش،نام‌ این کتاب را در مؤلفات سید نعمت اللّه جزائری ننوشته‌اند و نسخه آن هم دیده نشده است (ص ۹۷).

دو)مرحوم مدرس می‌فرماید:«الفوائد النعمانیه»که ظاهرا غیر از انوار النعمانیه است.۶۹

شـیخ‌ حـر‌ عاملی تصریح کرده است:این کتاب غیر از انوار النعمانیه است؛زیرا هر دو را نوشته و این یک جلد است و آن

(۶۱).کشف الحجب و الاستار؛ص ۳۲۸.

(۶۲).ذریعه؛ج ۱۶،ص ۱۸.

(۶۳).همان،ج‌ ۱۳،ص‌ ۱۵۸.

(۶۴)همان،ص‌ ۱۵۹.

(۶۵).ر.ک به:نابغهء فقه و حدیث؛ص ۱۲۰.

(۶۶)ر.ک به:فوائد الرضویه؛ص ۶۲۴.ذریعه؛ج ۱۶،ص ۱۸۷. الاعلام؛ج ۹،ص ۱۲.فـهرست کـتابهای‌ چاپی عـربی؛ص ۶۶۴ و مؤلفین کتاب چاپی؛ج ۶،ص ۶۲۹.

(۶۷).امل الآمل؛ج‌ ۲،ص‌ ۳۳۶.

(۶۸)ذریعه؛ج ۱۶،ص ۳۶۲.

(۶۹)ریحانه الادب؛ج ۲،ص ۲۵۴.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۸۰)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


دو جلد؛پس کلمهء«ظاهرا»در این‌جا بی‌مورد است(ص ۹۷).

 

کشف الاسرار

یک)کشف الاسرار از ‌‌آثـار‌ سید و شرح استبصار شیخ طوسی در سه جلد است.خود سید نام آنـ‌ را‌ آوردهـ‌ اسـت،اما فرموده دو جلد است؛۷۰درحالی‌که سه جلد است و خود در آخر شرح روضه کافی‌ به سه جلد بودن آن تصریح کـرده است.

‌ ‌عـلت اینکه در بعضی جاها‌ دو جلد معرفی کرده،آن‌ است‌ که در آن تاریخ،دو جلد بوده و جلد سـوم را در ۱۰۹۹ یـعنی یـازده سال پس از جلد دوم و ده سال پس از انوار نعمانیه نوشته است.

بغدادی از آن‌ چنین یاد کرده است:«کشف الابصار فی شـرح الاستبصار مجلدین».۷۱این عبارت از سه جهت غلط است:

۱.نام کتاب کشف الاسرار است نه کـشف الابصار؛

۲.سه جلد است نـه دو جـلد؛اما در این‌ جهت‌ معذور است،زیرا خود سید گفته است؛

۳.نصب«مجلدین»نادرست است؛زیرا خبر مبتدای محذوف و مرفوع است و باید«مجلدان»باشد(ص ۹۹-۱۰۰).

دو)سید در آغاز جلد اول می‌نویسد:«…و حیث وصلت بنا النوبه الی علم الحدیث‌ و قراءته…هجرنا لاجله الدیار…حتی اذا انصرفت الی قومی…قالوا:هذا تـهذیب الاحکام و فصل الحلال و الحرام لم یوجد له شرح الی هذا الان و لم یطمثه انس قبلک و لا جان‌ فوجهت‌ خیلی و رجلی الیه…».

صاحب ذریعه(ج ۱۸،ص ۱۷)این جمله را که مربوط به تهذیب است،دربارهء استبصار توهم کرده است(ص ۱۰۰).

سه)نسخه‌ای از جلد دوم را معاصر مـحترم،شیخ مـحمد هادی‌ امینی‌ معرفی‌ کرده است؛اما دچار اشتباهاتی شده‌ است:«کشف‌ الاسرار‌ فی شرح الاستبصار للمحدث الجزائری السید نعمه اللّه الحسینی التستری المتوفی ۱۱۱۲ قال فی بعض مؤلفاته انه وضع شرحا لکتاب الاستبصار‌ فـی‌ اثـنی‌ عشر مجلد اثم اختصره و جعله فی ثمانیه‌ مجلدات‌ و سماه غاید المرام و النسخه هذه فی مجلدین کبیرین،اوله:الحمد اللّه الذی نطقت لشرح الخ و آخر المجد الثانی،و‌ قد‌ اتفق‌ الفارغ من جمع هذا المتن و الشـرح بـید اقل تلامذه‌ الشارح محمد علی الشوشتری فی ۱۱۳۳».۷۲

غایه المرام شرح تهذیب است و ابتدا دوازده جلد بوده است و بعد‌ در‌ هشت جلد گرد آمده است.

نسخه‌ای که او دیده،شرح استبصار نبوده‌ است؛اگرچه‌ آغاز آن بـا شـرح اسـتبصار یکی است،بلکه جمع بین مـتن و شـرح سـید،تألیف شیخ محمد نجار‌ است‌ که‌ نام او را به جای «محمد بن علی»،«محمد علی»نوشته و کلمه ابن‌ را‌ انداخته‌ است.نیز کلمهء«الشارح»با عین به صورت«الشارع»اشتباه چـاپی اسـت(ص ۱۰۲-۱۰۳).

 

لوامع الانوار

اسـتاد بزرگ فرموده است:تاریخ تألیف‌ لوامع‌ الانوار‌ ۱۱۰۶ بوده اسـت و نـسخه‌ای از آن به خط محمد صالح بن حمد رشید‌ در‌ کتابخانه آستان قدس موجود است که در شعبان همان سال نوشته و مؤلف‌ آنـ‌ را‌ وقـف آن کـتابخانه نموده است.۷۳

تألیف کتاب-چنان‌که نویسنده در پایان گفته-در سال ۱۱۰۴ بوده‌ است.۱۱۰۶‌ تـاریخ کتابت نسخه است(ص ۱۰۵).

 

مفتاح اللبیب

مفتاح البیب در شرح تهذیب شیخ بهایی‌ است؛اما‌ در‌ بحث اضافهء عم به خاص آن کتاب،چندین مثال آورده و چـنین فـرموده اسـت:«یوم الاحد و کتاب‌ اللبیب فی شرح التهذیب و بلده بغداد».

محتمل است«مفتاح»از قلم نـویسنده افـتاده‌ باشد(ص‌ ۹۸).

 

مناهل المطالب

سید در مفتاح اللبیب در بحث حال فرموده است:«و فی هذا کلام و شحنا‌ به‌ کتابنا‌ الموسوم بـمناهج المـطالب مـن أراد حقیقه الحال فلینظره ثمه».

این کتاب متأسفانه‌ مفقود‌ است و هیچ یک از مورخان نـام آن را نـنوشته‌اند(ص ۱۲۲).

 

منبع الحیاه

یـک)صاحب ریاض العلماء سهوا‌ دوبار‌ نام آن را در آثار سید آورده است(ص ۱۲۳).

دو)علامه تهرانی در‌ ذریعه(ج‌ ۲۲،ص ۳۵۹)فرموده است:«این کـتاب در ۱۳۴۸ چـاپ‌ شـده‌ است»؛اما‌ درست ۱۳۴۵ است(ص ۱۲۳).

سه)گفته شده:در تهران،چاپ‌ سنگی‌ شد.۷۴

کتاب در بغداد به سال ۱۳۴۵ در ۸۷ صفحه چاپ حـروفی

(۷۰).الانـوار‌ النعمانیه؛ص‌ ۴۷۱ و زهر الربیع؛ج ۲،ص‌ ۲۰۸.

(۷۱).هدیه العارفین؛ج‌ ۲،ص‌ ۴۹۷.

(۷۲).مجله العدل؛چاپ نجف اشرف،ض ۱۴ و ۱۵.

(۷۳).ذریعه؛ج ۱۸،ص ۳۶۳.

(۷۴).فـهرست کـتابهای چـاپی عربی؛ص ۹۱۳ و مؤلفین کتب چاپی؛ج‌ ۶،‌ ص ۶۳۰.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۸۱)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شد و در ۱۴۰۱ در‌ بیروت همراه الشهاب الثاقب‌ تجدید‌ چاپ شد(ص ۱۲۳).

چهار)معاصر محترم‌ حـائری،با‌ ایـنکه دربارهء کتاب و مؤلّف توضیحی نوشته است،۷۵ولی در جای دیگر از روی‌ غفلت،‌ کتاب را از آن فیض‌ کـاشانی‌ دانـسته‌ اسـت‌۷۶(ص ۱۲۴).

 

منتهی المطلب

یک)در‌ ذریعه(ج ۲۳،ص ۱۱)به اشتباه،منتهی‌ المطالب‌ آمده است(ص ۱۲۴).

دو)بغدادی نیز به اشتباه آن را منتهی الطلب نوشته است.۷۷

 

منهاج الصواب

سـید‌ در کـتاب مفتاح اللبیت،مبحث موصول،به این‌ کتاب‌ ارجاع داده‌ است‌ و ظاهرا غیر از شرح‌ مـناهج الصـواب و نـهج الصواب است.

احدی از مورخان قدیم،نام آن را ننوشته است(ص ۱۲۴).

 

منهاج المبتدی

سید در کتاب مفتاح اللبیب در‌ بحث‌ ضمیر،خوانندگان‌ را‌ به‌ این کـتاب خـود‌ ارجـاع‌ داده است.این کتاب در جایی ذکر نشده است(ص ۱۲۵).

 

نوادر الاخبار۷۸

یک)شیخ حر عاملی و محدّث قمی‌ بـه‌ اشـتباه‌ از آن به صورت «غرائب الاخبار فی‌ نوادر‌ الآثار»نام‌ برده‌اند۷۹(ص‌ ۹۳).

دو)حاشیهء‌ امل الآمل از سید نعمت اللّه جزائری است و در آن تـصریح شـده که دو جلد است؛ولی صاحب ریاض العلماء می‌گوید:«و من مؤلفاته أیضا کتاب نـوادر الاخـبار‌ فی مجلد»و عنوان«غرائب الاخبار»را از شیخ حر نـقل کـرده اسـت بدون اشاره به اینکه غرائب الاخبار،همان نـوادر الاخـبار است.۸۰

گویا آنها را دو کتاب می‌دانسته و در پایان چنین گفته‌ است:‌ «سید نعمت را کتابی دیگر در دو مـجلد بـوده که مشتمل است بر فـوائدی عـالی و حل مـشکلات حـکمت و کـلام و فقه و جز آنها از علوم دیگر».

کتابی‌ بـا ایـن مشخصات،جز نوادر الاخبار در مؤلفات سید نیست(ص ۹۳).

سه)در تعلیقه امل الآمل(ص ۳۲۸)آمده اسـت:«کتابی دارد در مـسائل متعدد زیادی و پرفایده‌ از‌ کلام و حدیث و جـز‌ آنها‌ که با هـمین نـوادر الاخبار تطبیق می‌کند»؛ولی محقق آن تـعلیقه،در پاورقـی احتمال داده مقصود الانوار النعمانیه است(ص ۹۳).

چهار)بغدادی از آن چنین یاد کرده‌ است:«نوادر‌ الآثار فی التـاریخ مـجلّدین».۸۱این‌ عبارت‌ مشتمل بر سه غـلط است:

۱.نـام کـتاب نوادر الاخبار اسـت.گویا بـغدادی این نام را از امل الآمـل گـرفته که گفته است:«غرائب الاخبار فی نوادر الآثار»؛اما نام کتاب را با موضوع‌ آن‌ خلط کـرده اسـت.ذیل کشف الظنون درست نوشته است.۸۲

۲.موضوع کـتاب تـاریخ نیست،بلکه حـل مـشکلات اخـبار است.

۳.«مجلدین»به نصب غلط و«مـجلدان»صحیح است؛ زیرا خبر مبتدای محذوف است و باید مرفوع باشد؛لذا‌ در‌ اجازهء کبیره‌ فرموده است:«نوادر الاخبار مـجلدان»(ص ۹۴).

 

نور الانـوار فی شرح کلام خیر الاخیار

سید دو شـرح بـر صـحیفه سـجادیه‌ داشـته است:یکی کبیر و دیـگری صـغیر و عنوان صغیر«نور الانوار فی‌ شرح‌ کلام‌ خیر الاخیار»است.

یک)صاحب شجرهء طیبه می‌گوید:«نور الانوار یا شرح دوبار بـه عـنوان«نور الانـوار فی شرح الاخیار»و«نور الانوار ‌‌فی‌ شرح الصـحیفه»نوشته است.۸۳

ایـن تـکرار و غـلط اسـت(ص ۱۲۷).

 

نهج الصـواب فی علم الاعراب

این‌ کتاب‌ در نحو است که سید قبل از پانزده سالگی نوشته است.در مفتاح اللبیب مکرر نام‌ آن را برده است؛از جمله در مبحث اسم و خواص آن و مبحث‌ خواص فعل.

از چگونگی‌ یـادکرد‌ آن،به دست می‌آید کتابی مفید و مبسوط

(۷۵).فهرست کتابخانه مجلس؛ج ۲،ص ۱۵۲.

(۷۶).همان بخش دوم،ج ۹،ص ۵۸۸.

(۷۷).هدیه العارفین؛ج ۲،ص ۴۹۷ و ایضاح المکنون؛ج ۲،ص ۵۳۷، ذیل«کشف الظنون».

(۷۸).ر.ک به:الانوار النعمانیه؛ص‌ ۴۷۱.اجازهء کبیره؛ص ۷۵.تذکرهء شوشتر؛ص ۵۸ و تحفه العالم؛ص ۹۶.

(۷۹)امل الآمل؛ج ۲،ص ۳۶۶ و الفوائد الرضیه؛ص ۶۲۴.

(۸۰).ریـاض العـلماء؛ج ۵،ص ۲۵۴-۲۵۵.

(۸۱).هدیه العارفین؛ج ۲،ص ۴۹۷.

(۸۲).ایضاح المکنون؛ج ۲،ص ۶۷۹.

(۸۳).الاعلام؛ج ۹،ص‌ ۱۲.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۸۲)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


بوده است؛اما متأسفانه اثری از آن به دست نیامده و مورخان نام آن را ننوشته‌اند(ص ۱۳۱).

 

نهج الیقین

سید در مفتاح اللبیب در بحث مفعول مطلق می‌گوید: «یکی از مشایخ من در‌ این‌ مقام چندین دلیـل و پاسـخ و مناظره دارد که به‌طور تفصیل در نهج الیقین بیان نموده‌ایم».

همچنین درباره اینکه مصدر اصل است یا فعل،در این کتاب شرحی آورده است.

در‌ کتاب‌های تراجم قدیم،از نهج الیـقین نـام نبرده‌اند (ص ۱۳۱).

 

هدیه المؤمنین و تحفد الراغبین

هدیه المـؤمنین و تـحفه الراغبین،رساله عملیه‌ای در طهارت و نماز است.مؤلّف نام آن را به دلیل‌ تخفیف،الهدیه‌ فی‌ فقه الامامیه۸۴و کتاب الهدیه فی‌ علم‌ الفقه‌۸۵گفته‌ است.

یک)محدث بحرینی نام آن را از جزء دوم اقتباس کرده و رسـاله التـحفه گفته است و موضوع آن را طـهارت‌ و نـماز‌ است، تنها نماز نوشته است.۸۶این نادرست است(ص ۱۳۲).

دو)صاحب‌ روضات(ص ۷۲۸)یک جا به نام کتاب و یک جا به عنوان فقه الصلوه که از موضوع مذکور در اجازهء‌ کبیره‌ اخذ‌ شده،یاد کرده و توهم تـعدد آن دو را داشـته است.

استاد بزرگ،تهرانی هم به پیروی از او،آن را در دو عنوان یاد کرده است‌۸۷(ص ۱۳۲).

سه)بغدادی دو بار‌ نام‌ آن‌ را با عنوان الهدیه فی فقه الشیعه العلیه و هدیه المؤمنین‌ برده‌ است که نام کتاب است.۸۸کلمه «العلیه»را کـه وصـف«الشیعه»قرار داده است،حق اسـت؛اما در نامگذاری مؤلّف منظور نشده‌ است(ص‌ ۱۳۲-۱۳۳).

چهار)کنتوری و علامه امین به جای«هدیّه»-با تشدید یاء- «هدایه المؤمنین»نوشته‌اند؛۸۹این اشتباه است.علامه‌ امـین‌ در‌ اعیان الشیعه(چاپ یازده جلدی،ج ۱۰،ص ۲۲۷)گفته است:«در بغداد چاپ شده»و آن هم اشـتباه اسـت؛چه‌ ایـنکه‌ تاکنون‌ به چاپ نرسیده است(ص ۱۳۳).

 

تعداد کتاب‌های سید

صاحب شجرهء طیبه-از نوادگان سید نعمت اللّه-تنها‌ ۲۶‌ کتاب را شناخته و نام بـرده ‌ ‌اسـت؛درحالی‌که بیش از اینهاست(ص ۱۳۳).

 

بخش دوم:موارد دیگر

 

استاد سید

ر.ک‌ به:آقا جمال بن حسین خوانساری،حسین بن سبتی حویزی،عماد الدیـن یـزدی،فرج اللّه بـن سلمان جزائری،‌ فرج‌ اللّه بن محمد حویزی،محمد تقی بن مجلسی و هاشم بن حسین بن عبد‌ الرؤفـ‌ احسایی.

 

استفاده از آثار سید علی خان

ر.ک به:علی خان بن احمد بن معصوم مدنی شیرازی.

 

افتادگی

سید‌ نعمت‌ اللّه جـزائری بر امل الآمل حـواشی دارد.در ایـن حواشی،شرح حال چند نفر‌ از‌ دانشمندان‌ معاصر مؤلّف که در متن کتاب مذکور نیستند،آمده است.این عده عبارتند از:شیخ عبد حیدر بن‌ محمد‌ جزائری،ملا‌ عبد الرشید شوشتری،عیسی بن محمد جزائری،شیخ محمد بن سلمان جـزائری،محمد بن نصار‌ جزائری،سید‌ نجم الدین جزائری برادر سید نعمت اللّه و خود او و یوسف بن محمد بنا جزائری.

سید‌ نجم الدین و سید نعمت اللّه هر دو در متن کتاب مذکورند‌ و سید در حاشیه مطالبی افزوده است؛اما شرح‌ حال‌ سـید‌ نـجم الدین از نسخ چاپی امل الآمل‌ افتاده‌ است(ص ۵۸)

 

تلفظ کلینی

سید نعمت اللّه جزائری در غایه المرام(ج ۱،مطلب پنجم) فرموده‌ است:ضبط«کلینی»صاحب‌ کافی به فتح کاف و کسر‌ لام منسوب‌ به‌ شهر‌ کلین است.گویا ایشان به قاموس فـیروزآبادی‌ اسـتناد‌ کرده که گفته است:کلین بر وزن امیر،محمد بن یعقوب که از فقهاء‌ شیعیان‌ است،از آنجا بوده؛اما ظاهرا این از‌ اغلاط آن کتاب است.۹۰در‌ انساب‌ سمعانی(ج ۵،ص ۹۱)«کلین»به (۸۴).حاشیه امل‌ الآمل(نسخه‌ خطی).

(۸۵).الانوار النعمانیه؛ص ۴۷۱ و زهر الربـیع؛ج ۲،ص ۲۰۹.

(۸۶).لؤلؤه البـحرین؛ص ۱۱۱.در تذکره‌ المحدثین‌ محدّث طبرسی نیز چنین است.

(۸۷).ذریعه؛ج‌ ۱۶،ص‌ ۱۹۴ و ج ۲۵،ص‌ ۲۱۴.

(۸۸).هدیه العارفین؛ج ۲،ص‌ ۴۹۷.

(۸۹).کشف الحجب و الاستار؛ص ۶۰۶ و اعیان الشیعه؛ج ۵۰،ص ۲۳.

(۹۰).قاموس اللغه،تألیف مجد الدین‌ فیروزآبادی‌ متوفای ۸۱۷ ق یکی از کتب‌ لغت‌ عرب است‌ کـه‌ بـسیار‌ مـشهور است و مکرر‌ چاپ شده اسـت، امـا اغـلاط و اوهام زیادی دارد که کتاب جاسوس،مطبوع در ۱۲۹۹ در‌ بیان‌ آنهاست.صاحب قاموس در بسیاری از موارد‌ اشکالات‌ نادرست‌ و ایرادهای‌ بی‌موردی از صحاح‌ جوهری‌ که آن هم در لغت است،گرفته کـه حـق بـا جوهری بوده است.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۸۳)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ضم کاف و کسر لام‌ آمده‌ که‌ آن هـم غـلط است.در سیر اعلام النبلاء(ج‌ ۱۵،ص‌ ۲۸۰)به‌ ضم‌ کاف‌ و امالهء لام آمده است.

به نظر می‌رسد به ضم اول و فتح دوم بر وزن زبیر کـه بـر زبـان‌ها جاری است،صحیح باشد(ص ۸۱).

 

تولد

ولادت سید نعمت اللّه‌ جزائری در قریهء صباغیه جـزائر در سال ۱۰۵۰ ق مطابق با ۱۶۴۰ م است.۹۱

صاحب روضات الجنات(ص ۷۲۸)تاریخ ولادت را حدود ۱۰۵۰ نوشته و آن را به اشتباه به اجازهء‌ کبیره‌ نسبت داده است؛ زیرا در نـسخه‌های مـتعدد اجـازه که به نظر نگارنده رسیده،کلمهء «حدود»وجود ندارد و در تذکرهء شوشتر هم کـه تـألیف صاحب اجازه است،همان ۱۰۵۰ مذکور است.

در‌ دائره‌ المعارف تشیع(ج ۳،ص ۳۵۳)به نقل از آثار باستانی و تاریخی لرستان،تولد سید در ۱۰۴۵ آمده که غـلطی آشـکار اسـت(ص ۲۷).

 

جزائر

جزائری منسوب به‌ جزائر‌ بصره است که از چندین‌ جزیره‌ تشکیل دشه اسـت.بعضی تـرجمه‌نویسان تـوهم کرده‌اند که سید نعمت اللّه جزائری،از جزائر خوزستان بوده که وجود خارجی ندارد.بعضی او را از جزائر آفـریقا پنـداشته‌اند۹۲(ص‌ ۴۴۰).

 

حکایت سـید با علامه مجلسی

ر.ک‌ به:علامه مجلسی.

 

خاندان

یکی از معاصران ندانسته،سادات جزائری را از هند دانسته است:«یکی از خانواده‌های مشکوک کـه از هـندوستان به ایران مهاجرت کرده…خانواده شوشتری بود.این خانواده که بازماندگان آن در یک‌ قرن‌ اخیر در ایـران،مصادر امـور مـختلف مملکتی و اجتماعی بوده‌اند،به نام‌های شوشتری،جزائری، عون،عون جزائری و غیره نامیده شده‌اند.در بین افراد این خـانواده عـالم،روحانی،دانشمند،وزیر،نماینده مجلس،وابستگان مؤسسات دولتی،معلم و بازرگان وجود داشته و دارند».۹۳

در اینکه‌ اجداد این خانواده قبل از سید نـعمت اللّه هـمه در جـزائر بوده‌اند و او نخستین نفر است‌ که به شوشتر منتقل شده، هیچ شک و شبهه‌ای نیست.اگر کسی‌ در‌ ایـن‌ مـوضوع شک داشته،در اثر بی‌اطلاعی از تاریخ این خاندان است.

بله،بعضی از نوادگان سید به هـندوستان رفـته،منشأ ‌‌آثـار‌ و مشهور گریده‌اند؛از جمله سید مصطفی بن سید اسماعیل بن سید مرتضی بن‌ سید‌ نور‌ الدیـن ابـن سـید نعمت اللّه جزائری که مدتی در حیدرآباد می‌زیسته و موجب اشتباه و شک این نویسنده شـده اسـت؛ولی به طوری که خود این نویسنده اعتراف کرده،در‌ زمان محمد شاه قاجار‌ به‌ ایران باز مـی‌گردد.آیا چـند صباحی توقف او در حیدرآباد،دلیل بر هندی بودن او و خاندانش می‌باشد؟!پدران وی تا سید نور الدیـن کـه همه اهل فضل و روحانی بوده‌اند،در شوشتر بـه خـاک‌ سـپرده شده‌اند(ص ۴۴۳-۴۴۴).

 

در جایدر

در معجم المؤلفین می‌خوانیم:«نعمه اللّه بن عبد اللّه بـن مـحمد بن حسین الحسینی الجزائری…ولد فی القریه الصباغیه و قرابها ثم بشیر از فاصفهان و عاد الی قـریه‌ جایدر».۹۴

جـمله«عاد الی قریه جادر»غلط است؛زیرا معنایش آن اسـت کـه سابقا آنـجا بـوده و بـعد از تحصیلات به آنجا برگشته است؛در صـورتی کـه سید هیچ‌گاه در جایدر نبوده است؛به جز موقع‌ مراجعت‌ از مشهد مقدس که در آنـجا بـیمار شد و درگذشت و او را به خاک سپردند(ص ۲۵).

زرکـلی در معرفی سید نعمت اللّه جـزائری مـی‌نویسد:«أدیب مدرس،من فقهاءالامامیه،نسبته الی جزائر‌ البصره،ولد‌ فـی قـریه الصباغیه من قراها،و قرأبها ثم بشیر از فاصفهان و عاد الی الجزائر و توفی بقریه جایدر».۹۵

نویسنده بـه تـوطن او در شوشتر اشاره نکرده و ظاهر«عاد الیـ‌ الجـزائر»آن‌ اسـت‌ که ساکن آنـجا بـوده است(ص‌ ۲۵).

 

دیدار با‌ علامه مجلسی

در شـجرهء طـیبه فرموده است:در سال هزار و صد و یازده سید را شوق ملاقات دوست صمیمی‌اش علامه مجلسی‌ و زیـارت‌ مـشهد رضوی به سر افتاده،به اصفهان و خـراسان‌ سـفر‌ کرد…».

مسافرت سـید در آن تـاریخ صـرفا برای زیارت مشهد بـوده است؛زیرا در سال ۱۱۱۱ علامه مجلسی در قید‌ حیات‌ نبود‌ (ص ۳۳۹-۳۴۰).

(۹۱).ر.ک به:الانوار النعمانیه؛ج ۴،ص ۳۰۲.اجازهء کبیره؛ص ۷۰. تذکرهء‌ شوشتر؛ص ۵۷.تحفه العـالم؛ص ۸۷(چـاپ هند)و ص ۹۹ (چاپ طهوری)و الفوائد الرضویه؛ج ۲،ص ۶۹۴ و سـایر کـتب تراجم.

(۹۲).احـسن‌ الودیـعه؛ج‌ ۲،صـ‌ ۱۶۲ و ریحانه الادب؛ج ۱،ص ۲۶۸.

(۹۳).حـقوق بـگیران انگلیس در ایران؛ص‌ ۴۰۶.

(۹۴).معجم المؤلفین؛ج ۱۳،ص ۱۱۰.

(۹۵).الاعلام؛چاپ هشت جلدی،ج ۹،ص ۱۱ و ج ۸،ص ۳۹.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۸۴)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

شاگرد سید

ر.ک به:ابو‌ الحسن‌ اصفهانی‌ غروی(شریف)و عبد اللّه بن حسن مقابی و عـبد عـلی بـن جمعه عروسی‌ حویزی.

 

شیخ سید

ر.ک به:حسین بن سبتی حویزی و عـلی بـن حـجت اللّه طـباطبایی شـولستانی غـروی و فیض‌ اللّه‌ بن غیاث الدین محمد طباطبایی قهپایی.

 

عالم شوشتر

علامه تهرانی فرموده است:شرح حال قاضی مجد‌ الدین‌ در صبح گلشن(ص ۳۶۲)از تذکره حزین نقل شده و فرموده که: نزد علمای‌ دزفول‌ چـون‌ سید نعمت اللّه جزائری،درس خوانده است.۹۶

سید نعمت اللّه از علمای شوشتر بوده است‌ نه‌ دزفول(ص ۲۹۳).

 

فرزند،اعقاب در لرستان،مسلک

تنکابنی می‌گوید:«سید نعمت اللّه بن سید عبد اللّه جزائری‌ فاضل‌ و عالم و ادیب اریب لبیب حسیب نسیب،وحدت ادراک او را نصیب و پسرش سید ولیـ‌ اللّهـ‌ از افاضل علماء بوده… اکنون مدار بزرگی از آن زمان تا این‌ اوان‌ در‌ خانواده ایشان در لرستان،و آن جناب صاحب عربیت و لغت و دارای علم حدیث و مسلکش‌ مسلک‌ اخباری…».۹۷

در این عبارت سه اشتباه به چشم می‌خورد:

۱.نام فـرزند سـید‌ نعمت‌ اللّه،سید نور الدین بوده است نه سید ولی اللّه.سید ولی اللّه بن سید نعمت اللّه که‌ از‌ دانشمندان بوده،شخص دیگری است.

۲.در زمان تنکابنی کسی از اعقاب سید نعمت‌ اللّهـ‌ در لرسـتان نبوده،بلکه جمعی از عموزادگان او‌ بوده‌اند.نوادگان‌ سـید‌ کـه اکنون در خرم‌آباد سکونت دارند،پس از‌ زمان‌ تنکابنی به آن شهر رفته‌اند.

۳.مسلک سید،اخباری نبوده،بلکه متوسط بین اخباری و اصولی‌ است.

 

کتابخانه سید

ر.ک به:نور الدین بن‌ نعمت‌ اللّه جزائری.

 

مدفن جد‌ سید

ر.ک به:عبد اللّه بن امام کاظم(ع).

 

مسکن نـه‌ منشأ

مـدرس می‌نویسد:«سید نعمت اللّه بن عـبد اللّه بـن محمد موسوی،جزائری الاصل‌ شوشتری‌ المنشأ از اکابر متأخرین علمای امامیه…».۹۸

به جای«المنشأ»،«المسکن»درست است(ص ۲۵).

 

نسب سید

یک)نسبت عالی سید به طوری‌ که‌ در کتب تراجم و انساب مرقوم است،به سید عبد اللّه بن امام هفتم‌ موس‌ بن جعفر(ع)می‌رسد.۹۹

در جـنگ سـید‌ ابو‌ الحسن‌ شیخ الاسلام،در نسب‌نامهء‌ سید‌ اختلاف زیادی با مصادر‌ دیگر‌ دیده می‌شود و وسایط را در حدود دو برابر نوشته است.یکی از سادات معاصر‌ که‌ شجرهء مخصوص خانواده خود را که‌ از‌ شعبه‌های سادات‌ نوریه‌ اسـت،‌ در ۱۳۷۷ چـاپ کرده‌ اسـت،نسب سید نعمت اللّه را مطابق آن جنگ نوشته،که نوعی اجتهاد مقابل نص است(ص ۳۴۳).

دو)در‌ آثار الحجه(ج ۲،ص ۲۸۸)می‌گوید:«نسب سادات جزائری‌ به‌ ابـراهیم‌ المرتضی‌ فرزند‌ امام هفتم(ع) می‌رسد»که‌ اشتباه‌ است(ص ۳۴۳).

 

وصیت سید برای محل دفن

در شـجرهء طـیبه در مـورد رحلت سید،فرموده است:«در مراجعت‌[از مشهد]به‌ ورود‌ خرم‌آباد‌ لرستان مریض شد.مع ذلک به اصرار همراهان،به‌ حرکت‌ خویش‌ ادامه‌ داد‌ و در اثر حـل ‌ ‌و تـرحال سفر،مرضش شدت نمود.در شب جمعه بیست و سوم شوال هزار و یکصد و دوازده به جوار پروردگـار ارتـحال جـست و برحسب وصیت،در‌ منزل جایدر نزدیک پل دختر نیمه راه خرم‌آباد به دزفول،مدفون گردید».

این عبارت خالی از مسامحه نـیست؛زیرا به ظاهر می‌رساند که سید در خصوص دفن در جایدر وصیت کرده با‌ اینکه‌ چـنین نبوده است و چون نـقل مـیت را جایز نمی‌دانسته،وصیت او دفن در محل وفات بود.سید در انوار النعمانیه(ص ۳۸۷)تحقیقی در مسئله حرمت نقل میت کرده است(ص ۳۳۹-۳۴۰).

 

وفات

یک)بعضی‌ به‌ نقل از فیض العلام فی عمل الشهور و وقائع الایام،تألیف محدث قمی،روز درگذشت سید را ۲۲ شوال نـقل کرده‌اند؛درحالی‌که او در شب جمعه‌ بیست‌ و سوم شوال درگذشت(ص ۳۴۰).

یادآوری:ظاهرا‌ ۲۲ شوال هم درست است؛زیرا سید در

(۹۶).ذریعه؛ج ۹،ص ۹۶۰.

(۹۷).قصص العلماء؛ص ۴۳۶.

(۹۸).ریحانه الادب؛ج ۲،ص ۲۵۳.

(۹۹).ر.ک به:الانوار النعمانیه؛ص ۱۲۸.اجازهء کبیره؛ص ۷۷.تذکرهء شوشتر؛ص‌ ۵۸.شجریه‌ نوریه؛چاپ بمبئی در ۱۲۶۲.روضات‌ الجنات؛ص‌ ۲۷۹.خاتمه مـستدرک الوسـائل؛ص ۴۰۴.کنز الانساب؛ص ۱۲۶.سفینه البحار؛ج ۲،ص ۶۰۱.الکنی و الالقاب؛ج ۲،ص ۲۹۸ و مناهل الضرب اعرجی و ظلیله صاحب ذریعه و….

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۸۵)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شب وفات یافت و به اعتبار روز بعد،او شب‌ بیست‌ و سوم رحلت کرد و به اعتبار همان روز،می‌توان گفت بیست و دوم درگذشت.

دو)افندی-معاصر سـید-وفات او را در شـوشتر در حدود هزار و صد و یک(۱۱۰۱)نوشته است؛۱۰۰حال آنکه سید‌ در‌ جایدر و در سال ۱۱۱۲ وفات یافت.

منشأ اشتباه او آن است که سید نعمت اللّه جزائری بر شرح‌ حال برادر خود سید نجم الدین جزائری(م ۱۰۷۹ ق)در امل الآمـل،حاشیه‌ای‌ زدهـ،تاریخ‌ آن‌ حاشیه را سی سال پس از مرگ برادرش در ۱۱۱۱ نوشته است؛با این عبارت:«کتبت هذه الکلمات بعد ‌‌وفاته‌ بثلاثین عاما سنه احدی عشره بعد مائه و ألف»

افندی کلمهء«عشره»را ندیده و آن‌ را«احدی‌ بعد مائه و ألفـ» خـوانده و چـون بعد از آن تاریخ،از سید نعمت اللّه اطـلاعی‌ نـداشته،وفات او را در هـمان حدود در شوشتر پنداشته است (ص ۳۴۱-۳۴۲).

سه)در‌ ذریعه(ج ۷،ص ۱۱۱)فرموده است:«سید‌ نعمت‌ اللّه بعد از ولادت نوه‌اش سید عبد اللّه در ۱۱۱۴ وفات کرده،چنان‌که از تحفه العالم معلوم می‌شود».

ولادت سید عبد اللّه در تـحفه العـالم خـطی ۱۱۱۲ نوشته شده است و همان‌ درست است و وفات سـید هـم در همین سال بوده است؛اما در اثر اشتباه چاپی ۱۱۱۴ مذکور است.تفصیل آن را در مقدمه تذکره شوشتر(ص ۴)تذکار داده‌ایم(ص ۳۴۲).

چهار)بعضی وفات سید را‌ مرددّ‌ بـین ۱۱۱۲ و ۱۱۱۴ ضـبط کـرده‌اند۱۰۱که تردیدی بی‌مورد است.منشأ این اشتباه،عبارت ذریعه است که پیش از ایـن گذشت(ص ۳۴۲).

پنج)برخی سال ۱۱۳۰ نوشته‌اند۱۰۲که غلطی واضح است (ص ۳۴۲).

شش)یکی از‌ نویسندگان‌ معاصر،۱۱۳۹،چهار سال پس از فتنه افغان گفته‌۱۰۳که آن واضح البطلان است(ص ۳۴۲).

هـفت)در عـبارت عـلامه تهرانی ذیل کشف الظنون(ص ۶۳) اشتباه چاپی روی داده است و ۱۰۶۱ که تاریخ‌ کتابت‌ نـسخه‌ای بـه خط سید نعمت اللّه است،تاریخ وفات او نوشته شده است (صص ۴۰ و ۳۴۲).

یادآوری:عبارت ذیل کشف الظنون چنین است:«بخط العـلامه المـحدث السـید نعمه اللّه الجزائری التستری‌ المتوفی‌ سنه‌ ۱۰۶۱».ظاهرا کلمهء«فی»به«المتوفی»تغییر یافته است.

هشت)محدث‌ نوری‌ می‌نویسد:«الحبر‌ النـبیل و المـحدث الجـلیل،السید نعمه اللّه صاحب التصانیف الرائقه الدائره، المتولد فی ۱۱۱۲».۱۰۴

کلمهء«المتوفی»در اثر غلط چاپی به«المتولد»تغییر یافته است.در تـجلیات(ج‌ ۱،صـ‌ ۷۰)بـه‌ همین صورت مغلوط، منقول است)(ص ۲۴).

نه)اسماعیل پاشا‌ می‌گوید:«الجزائری‌ السید نعمه اللّه… من علماء الشـیعه الامـامیه،ولد ۱۰۵۰ سکن اصفهان و مات بها ۱۱۱۲».۱۰۵

سید در جایدر درگذشت،نه اصفهان(ص‌ ۲۵).

 

نور الدین‌ بن علی بن ابـو الحـسن مـوسوی عاملی

یک)سید نور الدین‌ بن علی بن ابو الحسن عاملی برادر پدری صاحب مدارک و برادر مـادری صـاحب معالم و دارای تألیفات‌ و اشعاری‌ بوده است.

نام او در بعضی مصادر نور الدین علی است؛مانند‌ ذریعه(ج‌ ۱۶،ص ۳۵۹)،بـحار الانـوار(ج ۲۶،ص ۱۶۴)،سـلافه العصر(ص ۳۰۲)،ام الآمل(ج ۱،ص ۱۲۴)،لؤلؤ البحرین (ص ۴۰)،خاتمهء مستدرک الوسائل(ص ۳۹۱)،الروضه‌ النضره(ص‌ ۳۸۶)،روضات‌ الجنات(ص ۶۰۳)،ریحانه الادب(ج ۴،ص ۲۴۴)الغدیر(ج ۱۱،ص ۲۹۱)،مقدمه نـزهه الجـلیس(چاپ نجف،ج ۱،ص ۵۶)و‌ الفصول‌ المهمه،‌ تألیفشرف الدین(چاپ نجف،ص ۲۵۴).

در خلاصه الاثر(ج ۳،ص ۱۲۳)تصریح کرده است نـور الدیـن لقـب‌ او‌ بوده‌ و نامش علی است.

به نظر ما همهء آنها اشتباه و منشأ آن،افتادگی کلمهء«ابن»بین‌ نور‌ الدین و«عـلی»بوده اسـت.در مـدارک معتبر،از جمله اجازه محقق سبزواری به ملا محمد شفیع‌ و اجازه‌ ملا مـحمد طـاهر قمی و شیخ علی سبط شهید ثانی و سید میرزا جزائری‌ به‌ علامه مجلسی که در بحار الانوار(ج ۲۶،ص ۱۵۶ و ۱۶۴ و ۱۶۵)مـذکورند و در‌ اجـازه‌ سید نعمت اللّه‌۱۰۶نام او را نور الدین نوشته‌اند.

از همه آنها گذشته،تصریح خود او در‌ کتابش‌ الانوار البـهیه اسـت و در نسخه‌های خطی الشواهد المکیه در زمان مؤلف‌ کـه‌

(۱۰۰).ریـاض‌ العـلماء؛ج ۵،ص ۲۵۵.

(۱۰۱).سید عبد الزهرا حسینی،مصادر نهج البلاغه؛ج ۱،ص ۲۸۹.

(۱۰۲).ر.ک بـه:کشف الحـجب و الاستار‌ در‌ صفحات متعدد و فهرست دانشگاه تهران؛ج ۱،ص ۱۶۰ و یکی از مصادر‌ خارجی‌ الاعلام؛ج ۹،ص ۱۲ و احوال و اشعار فـارسی شـیخ بهایی؛ص ۱۶۱.

(۱۰۳).ر.ک به:ر.ک به:محمد حجازی؛«شرح حـال‌ سـید‌ نعمت اللّه جـزائری»؛ مـجله بـاختر،س ۲،ش ۳.به طوری که در زندگینامه علامه‌ مـجلسی‌ (ج ۱،ص ۱۸۱)تـألیف دوست متتبع ما مرحوم‌ آقای‌ سید‌ مصلح الدین مهدوی نیز مذکور است.

(۱۰۴).خـاتمه‌ مـستدرک‌ الوسائل؛ص ۴۰۴.

(۱۰۵).هدیه العارفین؛ج ۲،ص ۴۹۷.

(۱۰۶).نابغهء فقه و حـدیث؛ص ۲۶۴.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۸۶)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


تألیف آن در‌ ۱۰۵۲‌ ق بوده،اینگونه است(ص ۲۶۴).

دو)با‌ تـصرف‌ در دیـباچه‌ چاپی‌ الشواهد‌ المکیه،تألیف سید نـور الدیـن بن علی‌ آن‌ را به عبد اللّه قطب شاه اهدا کرده‌اند.

او از سلاطین هند‌ بود‌ و تألیف کـتاب در مـکه معظمه‌ است. در ذریعه(ج ۱۴،ص‌ ۲۴۵)بـه‌ اسـتناد نـسخهء چاپی،این اهدا را‌ درسـت‌ پنـداشته است.

در نسخهء مصحح در زمان مـؤلف،چنین اهـدا و چنان نامی نیست(ص‌ ۲۶۵).

 

نور الدین بن نعمت اللّه جزائری

یک)نام‌ سید‌ نور الدین بن‌ سید‌ نعمت اللّه را کـه‌ در‌ مـؤلفات و متملکات او دیده‌ایم و همچنین در کتب متعدد کـه از آن نـزدیک‌ترین‌ خاندان‌ او هـستند،نور الدیـن است.

ولی در‌ شـجره‌ نوریه و تجلیات(ج‌ ۱،ص‌ ۲)و بـعضی از اعقاب‌ سید نور الدین که اسامی اجداد خود را به او پیوند داده‌اند،او را نور الدین‌ محمد‌ نـامیده‌اند و گـویی اجتهاد در مقابل‌ نص‌ کرده‌اند(ص‌ ۳۵۹).

دو)نور‌ الدیـن عـلی در‌ الذریـعه(ج‌ ۲۲،ص ۳۷۱)و مـکارم الآثـار(در صفحات متعدد)و فـرهنگ‌نامه‌های عـربی به فارسی (ص ۲۴۰)و تذکره القبور(ص ۳۷۰)و غیر‌ آنها‌ دیده‌ می‌شود که غلط است.درک آنان روضات الجنات(ص‌ ۳۶۵)بوده‌ کـه‌ او‌ را‌ بـا‌ سـید نور الدین علی عاملی اشتباه کرده‌اند(ص ۳۵۹).

سـه)صاحب مـعجم المـؤلفین(ج ۱۳،ص ۳۹۲)در شـرح حـال سـید محمد شفیع جزائری-از نواده‌های سید نور الدین- نسب او را که‌ به سید نور الدین رسانده،وی را علی نامیده و کلمهء نور الدین را لقب پنداشته و نیاورده است(ص ۳۵۹).

چهار)زرکلی در الاعلام(چاپ هشت جـلدی،ج ۴،ص ۱۰۷)در شرح حال سید عبد‌ اللّه‌ فرزند سید نور الدین به نقل از معارف الرجال(ج ۲،ص ۸)او را علی نامیده است(ص ۳۵۹).

پنج)در ال مستدرک علی معجم المؤلفین(ص ۸۸۲)نام او را نور اللّه نوشته است(ص‌ ۳۵۹).

شش)در شجره طیبه هر هـشت پسـر سید نور الدین را در زمرهء شاگردان او شمرده است؛اما از تحفه العالم معلوم می‌شودفقط چهار نفرشان‌ نزد‌ پدر درس خوانده‌اند.آنها عبارتند از:حسین،رضی‌ الدین،عبد‌ اللّه و مرتضی(صص ۳۷۸،۳۸۱،۳۸۲،۳۸۴،۴۰۳).

هفت)تحفه الاولیاء از آثار سید نور الدین و ترجمهء قصص الانبیاء،تألیف پدرش اسـت.مطالبی بـر آن افزوده و بر یک مقدمه‌ و سی دو باب و خاتمه‌ مرتب کرده است.

در ذریعه(ج ۳،ص ۴۲۲)و فهرست کتابخانه آقای مرعشی(ج ۱۷،ص ۸۳)آن را مرتب بر سی باب خوانده‌اد (ص ۴۱۲).

هشت)فروق اللغات یا فـروق اللغـه معروف‌ترین کتاب سید نور‌ الدیـن‌ است.

تـاریخ خطبه آن جمادی الاولی ۱۱۴۲ و تاریخ تألیف کتاب ۲۰ جمادی الثانی ۱۱۴۲ است که در چاپ‌های قدیم ایران و نجف نیامده و در الذریعه مذکور است.۱۰۷

مؤلف‌ فاضل‌ فهرست نسخ‌ خطی کتابخنه ملی(ج ۱۰، ص ۳۳)تـاریخ تـألیف آن را قرن یازدهم نوشته کـه اشـتباه است (ص ۴۱۴-۴۱۵).

نه)بعضی،کتاب فروق اللغات را به سید نعمت اللّه پدر سید نور‌ الدین‌ و بعضی به سید عبد اللّه فرزند او و بعضی به سید نور الدین دوم نوه او نسبت ‌‌داده‌اند.۱۰۸همگی‌ نادرست است و کتاب برای خود سید نـور الدیـن است(صص ۹۵ و ۴۱۵).

ده)بعضی‌ فروق‌ اللغات را«فروغ»با غین نوشته‌اند که غلطی آشکار است‌۱۰۹(ص ۴۱۵).

یازده)صاحب روضات(ص ۷۲۸)به اشتباه این کتاب‌ را با عنوان«رساله فی فروق اللغه»جزء آثار سید نعمت اللّه شمرده و بعضی‌ به پیروی از ویـ‌ دچـار‌ این اشـتباه شده‌اند.۱۱۰

دوازده)فاضل معاصر شیخ ذبیح اللّه محلاتی در کتاب اختران تابناک(ص ۵۳۱)ضمن شرح حال سید نعمت اللّه می‌گوید:«سید نور الدین و پسـرش سید عبد اللّه از بزرگان علماء عصر‌ خود محسوب می‌شدند.در کتاب ریحانه الادب تـعداد شـانزده کـتاب از کتابهای سید نور الدین را نام می‌برد.وی در ۱۳۰۱ ق از دنیا رفت».

این عبارت دارای چند اشتباه است:

۱.هیچ اشاره‌ای‌ به‌ نسب سید نـور ‌ ‌الدیـن یا سید نعمت اللّه ندارد.

۲.کتب مذکور از سید عبد اللّه است و در ریحانه به سید نور الدیـن مـنسوب نیست.

۳.تـاریخ مذکور نادرست است.چگونه کسی‌ که‌ وفاتش در

(۱۰۷)ذریعه؛ج ۱۶،ص ۱۸۷.

(۱۰۸).ر.ک به:روضات؛ص ۷۲۸.فوائدالرضویه؛ص ۶۲۴.ذریعه؛ج ۱۶،ص ۱۸۷.الاعلام؛ج ۹،ص ۱۲.فهرست کتابهای چاپی عـربی؛ ص ۶۶۴.مؤلفین کتب چاپی؛ج ۶،ص ۶۲۹.فهرست کتابهای چاپی عربی؛ص ۶۶۴ و فهرست کتابخانه‌ وزیری‌ یزد؛ج ۳،ص ۱۰۵۲.

(۱۰۹).ر.ک به:فهرست کـتابهای چاپی عربی؛ص ۶۶۴ و مؤلفین کـتاب چـاپی؛ج ۶،ص ۶۲۹.

(۱۱۰).ر.ک به:الفوائد الرضویه؛ص ۶۲۴.ذریعه؛ج ۱۶،ص ۱۸۷. الاعلام؛ج ۹،ص ۱۲.فهرست کتابهای چاپی عربی؛ص ۶۶۴ و مؤلفین‌ کتب‌ چاپی؛ج ۶،ص ۶۲۹.

 

آینه پژوهش » شماره ۱۲۰ (صفحه ۸۷)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


۱۱۱۲ است،فرزند یا‌ نوه‌اش‌ می‌تواند‌ تا اوایل قرن چهاردهم زنده باشد!(ص ۴۱۷).سیزده)شیخ عبد العزیز جواهر الکلام(م ۱۴۰۶ ق)مرقوم داشته است:«کتابخانه سید نـور الدین جزائری در خوزستان.‌ سید‌ نور‌ الدین معاصر مجلسی که از علمای مهم عصر‌ خویش‌ و سرسلسله جزائری در خوزستان بود،کتابخانه مهمی جمع‌آوری نموده که بعد از او اولاد و احفادش آن را تکمیل‌ کردند.

سید‌ عبد اللّه بن سید نور الدین در ضـمن تـعریف مقام‌ فضلی میرزا عبد اللّه افندی در اجازات خطی خود گفته که:افندی بر ما وارد شد و کتاب‌های زیادی‌ که‌ از‌ اول و آخر ناقص بوده یا اینکه مؤلفین آنها برای والد‌ من‌ معلوم نبوده به ایشان ارائه دادیـم و نـام مؤلفین آنها را برای پدرم معلوم کرد و از‌ وجود‌ ایشان بسیار استفاده نمودیم.

یک قسمتی از کتابخانه مزبور اکنون نزد احفاد‌ سید‌ نور‌ الدین مزبور در خراسات و بحرین و بصره باقی است».۱۱۱

در عبارات بالا اشتباهات‌ زیر‌ وجـود‌ دارد:

۱.مـؤسس کتابخانه،سید نعمت اللّه بوده و مشخصات مذکور با وی مطابق است نه‌ با‌ فرزندش سید نور الدین؛

۲.اجازهء سید عبد اللّه به صورت مفرد درست است‌ نه«اجازات»؛

۳.از‌ احفاد سید نور الدین،احدی در بحرین و بصره نبوده و نـیست(ص ۴۳-۴۴).

چـهارده)آقای هـمایون‌ فرخ،شبیه‌ عبارات شیخ عبد العـزیز جـواهر کـلام را آورده،اما گفته است:«کتاب‌هایی را که سید‌ عبد‌ اللّه‌ جزائری مؤلفان آنها را نمی‌شناخته،افندی برمی‌شمرده است».۱۱۲

به طوری که گذشت،کتاب‌ها بر سید نور الدین‌ پدر‌ سـید عـبد اللّه مـجهول بوده‌اند نه بر سید عبد اللّه(ص ۴۴).

پانزده)در‌ اجـازهء‌ کـبیره‌ در شرح حال سید رضی الدین می‌گوید:«سمعت والدی طاب ثراه…».

در لؤلؤه البحرین(ص ۱۰۶)و اعیان‌ الشیعه(ج‌ ۴۴،ص‌ ۳۱۸)عبارت فوق را نقل کرده‌اند،اما به جای«طاب ثراه»، «اطـال اللّه بـقاءه»نوشته‌اند کـه‌ غلط‌ است؛زیرا هنگام تألیف اجازه(سال ۱۱۶۸)سید نور الدین-پدر صاحب اجـازهء کبیره- حیات نداشته و وفاتش در سال‌ ۱۱۵۸‌ است(ص ۳۹۹).

نور اللّه بن شریف الدین مرعشی شوشتری

ر.ک به:قاضی نور اللّه‌ شوشتری.

ولی اللّه بن نعمت اللّه جزائری

در مکارم‌ الآثار(ج‌ ۱،صـ‌ ۲)بـه نـقل از نسخه خطی لباب الالقاب(ص‌ ۳۸)پسری‌ به نام سید ولی اللّه برای سید نـعمت اللّه جـزائری نوشته که اشتباه‌ است.به‌ نظر می‌رسد منشأ این اشتباه،‌ قصص‌ العلماء باشد.تنکابنی‌ می‌گوید:«سید‌ نعمت‌ اللّه بن سـید عـبد اللّه جـزائری‌ فاضل‌ و عالم و ادیب اریب لبیب حسیب نسیب،وحدت ادراک او را نصیب‌ و پسرش سید ولی اللّه از افاضل‌ عـلماء بـوده…»۱۱۳(صص ۲۲-۲۳ و ۳۵۵).

هاشم بـن حسین بن عبد الرؤوف‌ احسایی

یک)در اجازهء کبیره در طرق روایت سید نعمت اللّه جزائری می‌گوید:«و مـنها عـن‌ السـید‌ العالم بالاصولین هاشم بن الحسین‌ بن‌ عبد‌ الرؤوف الاحساوی».۱۱۴

محدث‌ نوری‌ عین این عبارت را‌ در‌ حق او گـفته اسـت،۱۱۵ ولی دچار اشتباه شده و به جای کلمهء«السید»،«الشیخ»نوشته و موهم‌ عدم‌ سیادت او شده است.علامه امینی هـم‌ او‌ را«الشـیخ الهـاشم»نوشته‌ است‌۱۱۶(ص‌ ۲۲۴-۲۲۵).

دو)صاحب ریحانه الادب در‌ ترجمه سید نعمت اللّه گفته است:از شاگردان علامه مجلسی و سید هاشم بـحرانی و فـیض‌ کاشانی‌ و دیگر اکابر وقت بوده است.۱۱۷

این‌ عبارت‌ نادرست‌ است.سید‌ هاشم بحرانی منصرف‌ بـه‌ سـید هـاشم بن سلیمان بن اسماعیل-صاحب تفسیر برهان-است و او استاد سید نعمت اللّه نبوده و استاد‌ او‌ معروف به احسایی اسـت نـه بحرانی(ص ۲۲۵).

هبت الدین‌ حسنی‌ حسینی‌ معروف‌ به‌ شاهمیر

ر.ک به:شاهمیر.

یعقوب بن ابراهیم بختیاری حویزی

در تذکرهء شوشتر(ص ۱۲۸)آمـده اسـت:او در سـال ۴۷ درگذشت.مقصود ۱۱۴۷ است نه ۱۰۴۷ که صاحب اللآلی المنظمه(ص ۱۱۴)پنداشته است.علامه تهرانی‌ در بیشتر مواضع،تاریخ وفات او را درست نوشته،اما در بـعضی مـوارد ۱۱۵۰ یـا ۱۱۴۸ نوشته که اشتباه است.۱۱۸

در اعیان الشیعه(ج ۵۲،ص ۶۱)و فهرست کتابخانه مجلس(ج ۱۶،ص ۳۷۵)وفات او را‌ ۱۱۵۰‌ نوشته‌اند که نـادرست اسـت(ص ۳۲۱-۳۲۲).

(۱۱۱).کتابخانه‌های ایران؛ص ۵۶.

(۱۱۲).تاریخچه کتابخانه‌های ایران؛ص ۸۰.این کتاب ابتدا در سال ۱۳۴۱ شمسی چاپ شد که بعدها مفصل‌تر و در دو جـلد مـنتشر گردید.

(۱۱۳).قصص‌ العلماء؛ص ۴۳۶.

(۱۱۴).اجازهء کبیره؛ص ۸۱.

(۱۱۵).خاتمهء مستدرک الوسائل؛ص ۴۰۵.

(۱۱۶).الغدیر؛ج ۱۱،ص ۲۹۲.

(۱۱۷).ریحانه الادب؛ج ۲،ص ۲۵۴.

(۱۱۸).ذریعه؛ج ۲،ص ۲۲۲ و ج ۱۳،ص ۳۵۹.

 

همچنین ببینید

آینه پژوهش

لغزش ها در تاریخ بارگاه سیدالشهدا(ع)

مقاله ای از اینجانب در مجله ی مجله آینه پژوهش، شماره ۹۶، بهمن و اسفند …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code