خانه / سایر مطالب / مدیر سایت / گلشن ابرار بایسته بازنگری
گلشن ابرار

گلشن ابرار بایسته بازنگری

این مقاله به قلم این جانب در مجله “کتاب ماه دین”، ش ۱۲۰ ـ ۱۲۱ ـ ۱۲۲، مهر و آبان و آذر ۱۳۸۶ به چاپ رسیده است.

گلشن ابرار, ۷ ج, جمعی از پژوهشگران پژوهشکده باقرالعلوم(ع), قم, نشرمعروف و انتشارات نورالسجاد, چاپ اول, ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۶, ۵۱۲ + ۵۰۴ + ۶۴۰ + ۵۹۱ + ۶۶۳ + ۶۵۶ + ۵۶۸ ص, وزیری

از فعالیتهای پژوهشکده باقرالعلوم(ع), نشر زندگی نامه مختصر از زندگی علما و بزرگان دین ـ از گذشته های دور تا عصر حاضر ـ در مجموعه ای با عنوان «گلشن ابرار» است. تاکنون در ضمن هفت جلد، ۳۶۰ تن شناسانده شده اند و این پروژه همچنان ادامه دارد. نظر به اینکه بنای نویسندگان بر نگاهی اجمالی به زندگی هرکدام از علما بوده، توجه آنها در معرفیها بیشتر به این موارد معطوف بوده است: زادگاه, تاریخ ولادت, تحصیلات, استادان, شاگردان, آثار, ویژگیهای اخلاقی, تاریخ وفات و مدفن. همچنین شخصیتهایی که ویژگیهایی خاص, مانند فعالیتهای سیاسی و فرهنگی, داشته اند, نویسنده به آن بعد, بیشتر پرداخته است. با اینکه معرفی هرشخصیت را یک نفر عهده دار آن شده، کوشیده اند مقاله ها یکدست باشد و از این جهت موفق بوده اند.
به دلیل فراوانی علما نه می توان شرح زندگانی آنها را به خاطر سپرد و نه هنگام نقل هرنکته, می توان کامل و دقیق تحقیق کرد تا اشتباهی رخ ندهد. بنابر این نویسندگان ناچار به اعتماد به منابع دست چندم هستند. گلشن ابرار از جمله کتابهای دم دستی است که به سرعت مطالب آن در کتابها و نشریات نشر خواهد یافت. نشانه استقبال از آن، چاپ مجدد مجلدات پیشین است. اما کتاب آمیخته با پاره ای لغزشها است و باید منتظر بود که این اشتباهها به جاهای دیگر نیز راه یابند. ناگفته نماند که پاره ای از آنها طبیعی است و نباید با دیدن چند اشتباه, اصل کار را زیر سؤال برد. مواردی از این قبیل, در کتابهای مهم تری چون ذریعه و اعیان الشیعه نیز دیده می شود. کسانی که لغزشهایی در این کتاب یا کتابهای مشابه می بینند به جای تخطئه پدیدآورندگان، ایرادات را تذکر دهند تا گامی باشد جهت تکمیل کتاب. در عین حال، نگارنده در موارد متعدد متوجه دقت نظر نویسنده شده است.
جا دارد, گلشن ابرار در درجه نخست به وسیله متخصصان تراجم, مورد تجدید نظر قرار گیرد؛ سپس زندگی نامه های موجود در همه مجلدات، در هم ادغام شده به ترتیب تاریخ حیات, بار دیگر چاپ شوند تا دسترسی به شرح حالها آسان تر شود.
لغزشهایی را که نگارنده با آنها مواجه شده, می آوریم با این امید که در چاپهای بعدی اصلاحات لازم صورت گیرد. نظر به اینکه تصحیح برخی لغزشها توضیحات زیاد می طلبد، به اجمال از کنار آنها می گذریم و خواننده را به مأخذی که توضیح کافی در آن آمده است، ارجاع می دهیم.

نقد گلشن ابرارابن شهر آشوب
از کتاب اعیان الشیعه (ج ۱, ص ۸۲) نقل شده است که: پیکر عزیزش را در نزدیکی شهر حلب در دامنه کوه جوشن, در جوار مرقد حضرت محسن بن ابی عبدالله الحسین(ع) دفن کردند. (ج ۱, ص ۱۱۱)
در اعیان الشیعه نیامده است که او را در جوار محسن دفن کردند. در حلب محلی است که می گویند: محل قرار دادن سر مبارک امام حسین(ع) است و با فاصله تقریبی سیصد متر مرقد منسوب به حضرت محسن(ع) است. اینجانب در سفری که در تابستان ۱۳۸۶ به سوریه داشتم هردو مکان را زیارت کردم. محل قبر ابن شهر آشوب در جوار رأس الحسین(ع) است نه در جوار مرقد محسن(ع).

شهید ثانی
یک. در مورد سفرهای علمی شهید ثانی آمده است: … بار دیگر در سال ۹۴۲ق برای ادامه تحصیلات به دمشق رفت و مدت یک سال دیگر در این شهر به فراگیری دانش و تحقیق و کنکاش علمی پرداخت. آنگاه از دمشق رهسپار کشور مصر گشت. (ج ۱, ص ۱۷۴)
از مآخذ شرح حال شهید, از جمله درّ منثور (ج ۲, ص ۱۵۹) به نقل از خود شهید آمده که شهید در سال ۹۴۲ عازم مصر شد؛ نه سال ۹۴۳. (جمع پریشان, ج ۱, ص ۳۹۰)
دو. تاریخ شهادت شهید ثانی به اشتباه سال ۹۶۶ ضبط شده است. (ج۱, ص ۱۷۲)
اولین کسی که این تاریخ را نوشته سید مصطفی تفرشی (زنده در ۱۰۴۴) در نقدالرجال است و پس از او و به پیروی از او دیگران نیز این سال را نوشتند. چنین تاریخی را هیچ کدام از معاصران یا شاگردان و نزدیکان شهید ذکر نکرده اند. بلکه برخی از آنان سال شهادت او را ۹۶۵ دانسته اند؛ از جمله: فرزند او صاحب معالم, حسن بیگ روملو در احسن التواریخ (تألیف حدود ۹۸۰) و احمد غفاری قزوینی (م ۹۷۵) در تاریخ جهان آرا و محمود بن محمد لاهیجانی ـ شاگرد شهید ـ و پدر شیخ بهایی. (ر.ک: مقدمه منیه المرید, تحقیق رضا مختاری, ص ۱۳ ـ ۱۷ و جمع پریشان, ج ۱, ص ۳۹۵ ـ ۳۹۹)
سه. به تبع اشتباه پیشین، عمر شهید را ۵۵ سال نوشته اند. (ج ۱، ص ۱۷۶)
با توجه به تاریخ صحیح شهادت، او ۵۴ سال زندگی کرد.

شیخ بهایی
سال درگذشت شیخ بهایی مردد بین ۱۰۳۰ و ۱۰۳۱ ذکر شده است. (ج ۱, ص۲۰۴)
وجهی برای چنین تردیدی نیست؛ زیرا افراد زیر، سال درگذشت شیخ بهایی را ۱۰۳۰ ضبط کرده اند:
اسکندر بیک در تاریخ عالم آرای عباسی, حاجی بابای قزوینی ـ شاگرد شیخ ـ در مشکول, نصرآبادی در تذکره اش (تألیف ۱۰۸۳), مجلسی اول در روضه المتقین, عزالدین حسین کرکی ـ هم نشین شیخ ـ , ابراهیم بن عبدالجلیل شیروانی در کتابت مشرق الشمسین در سال ۱۰۳۱, شیخ هاشم ـ شاگرد شیخ ـ , ملامظفر منجم ـ معاصر شیخ ـ در تنبیهات المنجمین. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص ۱۱۴ و مقاله نگاهی به مأخذ فهرست نویسی پیش از انتشار (فیپا), در مجله‌ پژوهش و حوزه, ش ۹, بهار ۱۳۸۱, ص ۱۳۲ ـ ۱۳۴)

علامه مجلسی
سال وفات علامه را ۱۱۱۱ ضبط کرده اند. (ج ۱, ص ۲۴۹ و ۲۵۶)
سال ۱۱۱۰ درست است. امور زیر، این تاریخ را تأیید می ‏کنند:
الف) میرزا ابراهیم بن زین العابدین نصیری ـ واقعه نویس عصر شاه سلطان حسین ـ در دستور شهریاران (ص ۴).
ب) میرمحمدصالح خاتون‏ آبادی ـ داماد علامه ـ در حدایق المقربین؛ بنا به نقل روضات الجنات (ص ۱۲۲).
ج) ماده ‏تاریخهایی به نظم و نثر در وفات او گفته اند که از همه بهتر بیت زیر است، که در بردارنده روز و ماه و سال درگذشت است:
ماه رمضان که بیست و هفتش کم شد
تاریخ وفات باقر اعلم شد
د) اثر لاری که شفیعا نام داشته و معاصر علامه، قصیده ای در مدح وی گفته که در دیوان خطی او موجود است. در رثای علامه مرثیه ای گفته و ماده ‏تاریخی مطابق با ۱۱۱۰ در آن است:
از اثر تاریخ جستم عقل گفت
قدوه اهل یقین رفت از میان
این ماده ‏تاریخ ضمن شرح حال شاعر، در دانشمندان و سخن سرایان فارس (ج ۱، ص ۱۸۳) نقل شده است. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص ۱۵۳ ـ ۱۵۵)

سید نعمت الله جزائری
یک. از جمله آثار سید نعمت الله جزائری را کتاب انیس الفرید فی شرح التوحید نوشته اند. (ج ۱, ص ۲۶۲)
عنوان درست این کتاب ـ چنانکه خود سید در مقدمه آن و در زهر الربیع (ج ۲، ص ۲۰۸) نوشته ـ انس الوحید است. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص ۵۰)
دو. وفات سید در شب جمعه ۲۲ شوال ۱۱۱۲ق نوشته شده است. (ج ۱, ص ۲۶۲)
۲۳ شوال درست است. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص ۳۴۰)

ملامهدی نراقی
یک. در شرح حال ملامهدی نراقی می خوانیم: در سال ۱۱۲۸ق در نراق نوزادی از مادر متولد می ‏شود. پدر وی، که ابوذر نام داشت و از کارگزاران ساده دولتی بود، به امید اینکه فرزندش از ناشران حقیقی شریعت محمدی(ص) و از منتظران واقعی حضرت مهدی (عج) باشد، نام او را «محمدمهدی» می ‏گذارد. (ج ۱, ص ۲۸۵)
عبارت فوق از چند جهت ایراد دارد:
الف) معمولا شرح حال نگاران در چند دهه اخیر، تاریخ تولد ملامحمدمهدی نراقی را سال ۱۱۲۸ ق می ‏نویسند. نخستین کسی که این تاریخ را به صورت حدسی و تقریبی بیان کرد, علامه محمدرضا مظفر است. وی به سال ۱۳۶۸ق در مقدمه جامع السعادات چنین نوشت:
سال تولد نراقی در تاریخ مضبوط نیست. زمان تقریبی را می ‏توان از پاره ای قرائن تاریخی به دست آورد. ظاهرا در اوایل جوانی نزد مولی اسماعیل خواجویی به مدت سی سال شاگردی کرد و علم داریم که این استاد او به سال ۱۱۷۳ ق وفات یافت. بنابراین, آغاز شاگردی نراقی، دست کم سال ۱۱۴۳ق است. البته این در صورتی است که تا پایان حیات ملااسماعیل ملازم او بوده و آغاز شاگردی در پانزده سالگی باشد. بنابراین, ولادت او به سال ۱۱۲۸ ق یا پیش از آن خواهد بود.
طبق آنچه در نسخه خطی ریاض الجنه آمده, او ۶۳ سال عمر کرد. (کتاب ریاض الجنه توسط کتابخانه آیت اللّه‏ مرعشی نجفی چاپ شده است و شرح حال نراقی در جلد چهارم از صفحه ۵۶۷ تا ۵۷۴ آمده است) پس ولادت او در سال ۱۱۴۶ است. اما این تاریخ به هیچ وجه با این سخن معروف در تاریخ حیات نراقی سازگار نیست که سی سال نزد مولی اسماعیل خواجویی شاگردی کرد؛ زیرا در این صورت عمر او هنگام درگذشت استادش تنها ۲۷ سال خواهد بود. (مقدمه جامع السعادات، ص «ب»)
حدس مظفر مسلّما اشتباه است؛ زیرا اگرچه تاریخ دقیق تولد ضبط نشده، اما فرزند ارشد او ملااحمد نراقی در یادداشتی به خط خویش در پایان نسخه خطی لؤلؤه البحرین، عمر پدر را هنگام وفات حدود شصت سال درج کرده است. (ر.ک: مقدمه عوائد الایام، ص ۶۶ و مقدمه شرح الالهیات من کتاب الشفاء، ص ۲۳) عبدالرحیم کلانتر ضرابی (سهیل کاشانی) در قرن سیزدهم شرح حال نراقی را نوشت و عمر او را شصت سال ضبط کرده است. (تاریخ کاشان، ص ۲۸۱) با توجه به این که ملامحمدمهدی مسلّما ۱۲۰۹ در گذشت، اگر سال ۱۱۲۸ را به عنوان تاریخ تولد او بپذیریم، به این معنا است که وی ۸۱ سال عمر کرده است. روشن است که سخن فرزند بر حدس دیگران ـ آن هم بیش از یک و نیم قرن بعد ـ تقدم دارد.
ناگفته نماند که ملااحمد به صورت کتبی شرح حال پدر را برای زنوزی فرستاده است و او در کتاب خود درج کرده است. (ر.ک: ریاض الجنه، ج ۴، ص ۵۷۳) بنابراین قول ۶۳ سال در ریاض الجنه (ج ۴، ص ۵۷۱) در واقع سخن ملااحمد است و چون این عدد دقیق‏ تر است آن را ترجیح می ‏دهیم. بنابراین سال تولد ملامحمد مهدی حدود ۱۱۴۶ است.
جا داشت مرحوم مظفر مطلب معروف «سی سال شاگردی ملااسماعیل خواجویی» را مورد انتقاد قرار می ‏داد، نه این که به استناد آن، سخن معاصر نراقی را انکار کند.
ب) باید سعی کنیم در نقل مطالب تاریخی، به دور از داستان سرایی همان چیزی را بنویسیم که در تاریخ ضبط شده یا این که از قرائن قابل اطمینان به دست آوریم. ندانستیم نویسنده محترم از کجا به دست آورد که هدف پدر نراقی از نام گذاری «محمد» بر فرزند خویش این بوده که وی در آینده از ناشران حقیقی شریعت محمدی شود؟! پدر نراقی شخصی عوام بوده و چه بسا در ابتدا آرزو داشته که فرزندش در مشاغل دولتی یا کشاورزی مشغول شود، هر چند که اصلاً معلوم نیست این نام گذاری توسط پدر بوده و چه بسا پدر در آن موقع در سفر بوده و مادرش یا شخص دیگر نام او را انتخاب کرده است.
از سوی دیگر قرائنی نشان می ‏دهد نامی را که پدر انتخاب کرده ـ اگر چنین باشد ـ «مهدی» بوده نه «محمدمهدی»؛ زیرا نراقی در مقدمه یکی از آثارش خود را «مهدی» معروف به «محمدمهدی» معرفی کرده؛ بنابراین نام اصلی او «مهدی» است.
از این گذشته اگر پدر او را «محمدمهدی» نامیده، به این معنا است که نام اصلی او چنین است. پس چرا عنوان شرح حال, «ملامهدی نراقی منادی اخلاق» است؟!
دو. در مورد اقامت و تحصیل او در اصفهان آمده است: در حدود سی سال توقف در آن شهر از کرسی درس وی (مولی اسماعیل خواجویی) … استفاده های شایان می برد. (ج ۱, ص ۲۸۶)
در صفحه بعد آمده است که از اصفهان به کاشان می رود و در آنجا کرسی درس و بحث برپا می کند.
عبارت گلشن ابرار ابهام دارد. ندانستیم مراد نویسنده آن است که وی سی سال در اصفهان اقامت داشت یا اینکه سی سال در درس خواجویی شرکت کرد. اما هردو فرض, نادرست است. با این توضیح که ابوالحسن غفاری ـ معاصر نراقی ـ در مورد تحصیلات او در عراق می ‏نویسد:
بعد از مدتی به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسی روضات عرض درجات، روانه عراق عرب [گشته] و در آن جا نیز مدتی معتدٌّبه توقف نموده، از فضلای آن حدود مثل … استفاده حدیث فرمودند. (گلشن مراد، ص ۳۹۳)
تعبیر«معتدٌّبه» نشان می ‏دهد که مدت اقامت نراقی در عراق طولانی بوده است. ملاحبیب اللّه‏ شریف کاشانی (م ۱۳۴۰ ق) در لباب الالقاب نیز نگاشته که وی مدت مدید نزد وحید بهبهانی درس خواند. (لباب الالقاب، ص ۹۲) بنابراین دست کم مدت اقامت او در عراق سه سال باید باشد. از سوی دیگر نراقی پس از بازگشت از عراق، در کاشان به سال ۱۱۸۱ق ازدواج کرد؛ چنان که معاصر او صباحی بیدگلی (م ۱۲۰۷ ق) در تهنیت و تاریخ ازدواج او گوید:
ملامهدی مه سپهر تمکین
چون گشت قرین دلبری ماه جبین
رزد کلک صباحیش بتاریخ رقم
«با هم مه و آفتاب گردید قرین» (مقدمه شرح الالهیات، ص ۳۲، به نقل از دیوان صباحی بیدگلی، ص ۱۳۶)
تاریخی که از مصراع پایانی به دست می ‏آید ۱۱۸۱ است. اگر فرض کنیم در همان سال ازدواج، از عراق به کاشان رفته باشد و سه سال در عراق مانده باشد و قبل از آن، یک سال در کاشان اقامت داشته، نراقی حداکثر در سال ۱۱۷۷ شهر اصفهان را ترک و به کاشان رفته است؛ یعنی حدود ۳۱ سالگی. اگر سی سال اقامت در اصفهان را بپذیریم، به این معنا است که نراقی حدود یک سالگی جهت تحصیل علم به اصفهان رفته است، در حالی که پیش از آن ادبیات را در کاشان فرا گرفت. (گلشن مراد، ص ۳۹۳)
در مورد سی سال شاگردی ملا اسماعیل خواجویی در اصفهان، گذشته از اینکه روشن شد نراقی سی سال در اصفهان نبوده، مردود بودن این امر از راه دیگر نیز قابل اثبات است و آن این که خواجویی در سال ۱۱۷۳ق وفات یافت و در آن زمان نراقی حدود ۲۷ سال داشته است. از این گذشته بعید است نابغه ای مانند نراقی به مدت سی سال، آن هم در سنین جوانی، تنها در درس یک استاد شرکت کند.
ظاهرا منشا این سخن، گفته سید محمد شفیع چاپلقی (م ۱۲۸۰ ق) است. وی که در ردیف شاگردان شاگردان نراقی است، در شرح حال او می ‏نویسد:
قرأ علی العالم الکامل علامه زمانه ملاإسماعیل الخاجوئی فی ثلاثین سنه علی ما سمعت. (اوایل کتاب الروضه البهیه)
عبارت «علی ما سمعت» تردید نویسنده را می ‏رساند و نشان می ‏دهد که این مطلب، اساس قابل اعتمادی ندارد.
سه. در باره استادان او می ‏خوانیم: وی در اجازه ‏نامه های تفصیلی خود از این سروران با احترام و عظمت یاد می ‏کند و از آنان به عنوان «کواکب سبعه» یعنی هفت ستاره (ترجمه دقیق، «ستاره های هفت گانه» است نه «هفت ستاره») نام می ‏برد. (ج ۱, ص ۲۸۸)
کسی که مشایخ ملامهدی را «کواکب سبعه» خوانده, ملااحمد است، نه خود او. (ر.ک: مقدمه عوائد الایام، ص ۷۰ و زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۵۳)
چهار. در شمارش فرزندان او آمده است: پس از رحلت ملامحمدمهدی نراقی، چهار فرزند برومند به نامهای ملا احمد، ملا ابوالحسن، ملا اباذر و ملا مهدی از وی به یادگار ماندند. (ج۱، ص ۲۹۳)
کتاب تاریخ کاشان (تألیف قرن ۱۳) برای نراقی پنج فرزند می ‏شمرد. یکی از آنها میرزا ابوالقاسم است (تاریخ کاشان، ص ۲۸۲) که در گلشن ابرار نامی از او به میان نیامده است. میرزا ابوالقاسم (م ۱۲۵۶ یا ۱۲۶۵ ق) پس از درگذشت برادرش ملااحمد، به ریاست حوزه علمیه کاشان نایل شد.
پنج. تاریخ درگذشت نراقی به صورت «روز شنبه ۱۸ شعبان ۱۲۰۹ در هشتاد و یک سالگی» نوشته شده است. (ج ۱, ص ۲۹۳)
وی در شب شنبه درگذشت نه روز شنبه؛ در هشتم شعبان، نه هیجدهم؛ در حدود ۶۳ سالگی، نه ۸۱ سالگی.
توضیح بیشتر در مقاله ای از اینجانب با عنوان «لغزشها در شرح حال ملامحمدمهدی نراقی» در مجله فقه اهل بیت(ع), شماره ۲۹, بهار ۱۳۸۱ آمده است.

شیخ انصاری
سال وفات او ۱۲۹۸ق ضبط شده است. (ج ۱, ص ۶ و ۳۳۱)
پوشیده نیست که او در سال ۱۲۸۱ درگذشت.

محدث نوری
از کتاب او با عنوان «نجم الثاقب» نام برده شده است. (ج ۱, ص ۴۱۵ و ۴۱۶)
خواننده ممکن است آن را عربی بپندارد؛ در حالی که فارسی است. محدث نوری در مقدمه, از کتاب خویش بدون الف و لام نام می برد: نام این نامه گرامی را «نجم ثاقب در احوال امام غائب علیه السلام» گذاشتم.

شیخ آقا بزرگ تهرانی
تاریخ درگذشت او ۱۲ اسفند ۱۳۴۸ش برابر جمعه ۱۳ ذی حجه ۱۳۹۸ق ذکر شده است. (ج ۲, ص ۷۱۵)
او در ۱۳۸۹ق از دنیا رفت. مراجعه به تقویمهای تطبیقی و منابع دیگر گواه این ادعا است.

علامه امینی
در پایان شرح حالها, محل دفن علما آمده است؛ اما مدفن علامه امینی را مشخص نکرده اند. (ج ۲, ص ۷۳۵)
او را در بقعه ای در جوار کتابخانه امیرالمؤمنین(ع) در نجف به خاک سپردند. نگارنده در سال ۱۳۸۵ش توفیق زیارت مرقد او را پیدا کرد.

شهید آیت الله سعیدی
محل دفن او را مشخص نکرده اند. (ج ۲, ص ۷۴۲)
مدفن او در قبرستان وادی السلام در قم است و پس از انقلاب, بارگاهی برای او ساخته اند.

ملاصالح مازندرانی
در پایان شرح حال او آمده است که تاریخ وفاتش را ۱۰۸۰ و ۱۰۸۱ و ۱۰۸۶ نوشته اند؛ اما بی گمان دو تاریخ نخست, اشتباه است و تاریخ صحیح همان ۱۰۸۶ می باشد. (ج ۳, ص ۱۱۳)
در عین حال در فهرست و در آغاز شرح حال, سال وفات او را ۱۰۸۱ نوشته اند.

آقاجمال الدین محمد خوانساری
آقاجمال خوانساری را از استادان سید نعمت الله جزائری دانسته اند. (ج ۳, ص ۱۱۷)
آنها هم دوره بودند و پدر آقاجمال یعنی آقا حسین خوانساری استاد سید نعمت الله بوده و خلط صورت گرفته است. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص ۱۷۷ و ۱۸۱) در شرح حال سید نعمت الله (ج ۱, ص ۲۵۸) درست نوشته شده است.

ملاحسین قلی همدانی
محل دفن او این گونه نوشته شده است: پیکر شریف آن مرحوم در صحن مطهر امام حسین(ع) در حجره چهارم صحن به خاک سپرده شد. (ج ۳, ص ۱۷۳)
اولا؛ بر گرداگرد صحن, حجره است و چنین آدرسی مبهم است. هنگام ورود به صحن مطهر از باب زینبیه, سمت چپ, چهارمین حجره.
ثانیا؛ مزار او مقابل حجره چهارم است نه در آن.
نگارنده طی سفر به کربلای معلی در سال ۱۳۸۵ش, توفیق فاتحه بر مزار او را پیدا کرد.

آیت الله خادمی
تولد ایشان سال ۱۳۱۹ق و درگذشت او سال ۱۳۰۲ق نوشته شده است. (ج ۳, ص ۷ و ۴۳۹)
اولین بار است که می بینیم کسی هفده سال قبل از تولدش از دنیا می رود! و همچنین امام خمینی و مقام معظم رهبری پیش از ولادتشان، به مناسبت درگذشت آیت الله خادمی اعلامیه صادر کرده باشند!

علامه محمدتقی جعفری
تنها نوشته شده که او در ۲۵ آبان ۱۳۷۷ش در لندن درگذشت. (ج ۳, ص ۵۲۶)
ننوشته اند که بدن را به ایران انتقال داده در بارگاه امام رضا(ع) به خاک سپردند.

میرداماد
سال وفات سید محمدباقر میرداماد را ۱۰۴۰ نوشته اند. (ج ۴, ص ۱۴۰ و ۱۵۰)
سال ۱۰۴۱ درست است؛ به طوری که در تذکره نصرآبادی (ص ۴۸۲) و سلافه العصر (ص ۴۷۸) و امل الآمل (ج ۲، ص ۲۴۹) که نزدیک به عصر او بوده اند, آمده است. ماده ‏تاریخ وفات او چنین است: «عروس علم و دین را مرد داماد».
در برخی مصادر که به روضات الجنات (ص ۱۱۶) منتهی می ‏گردند ۱۰۴۰ نوشته اند که مطابق «عروس علم دین را مرده داماد» است و آن تصحیف مصرع پیش گفته است. با این تفاوت که یک «و» کم و یک «ه» اضافه شده است. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص ۱۴۲ ـ ۱۴۳)

میرمحمدصالح خاتون آبادی
یکی از آثار او الحدیقه السلیمانیه معرفی شده است. (ج ۴, ص ۲۰۳)
این کتاب فارسی است و چنین آغاز می شود: عقود لآلی فاخره آیینه یی بی انتها چهره آرائی… .
عنوان درست کتاب, حدیقه سلیمانی ـ بدون الف و لام ـ است. منشأ اشتباه برخی که با الف و لام نوشته اند کتاب روضات الجنات (ص ۱۹۸) است. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص ۳۷۲)

میرزا رفیعای نایینی
سال درگذشت میرزا رفیعا ۱۰۸۲ ضبط شده است. (ج ۷, ص ۵۶ و ۶۸)
او در سال ۱۰۷۹ درگذشت؛ چنان که در جامع الرواه (ص ۳۲۲) آمده است. هرچند بر سنگ مزارش ۱۰۸۲ حک کرده اند؛ زیرا صاحب جامع الرواه شخصی محقّق و معاصر میرزا رفیعا و ساکن اصفهان و از نزدیک شاهد حال او بوده است و معلوم نیست نصب سنگ مزبور به دست چه کسی و در چه تاریخ بوده است. (ر.ک: نابغه فقه و حدیث, ص ۲۱۴. یکی از شواهدی که نشان می دهد به سنگ قبرها نمی توان اعتماد کرد, آن است که تاریخ وفات امام زاده ناصرالدین در قم, رو به روی مسجد امام حسن عسکری(ع) بر سنگ مزار او سال ۸۲۸ حک کرده اند. حال آنکه او در زمان تدوین عمده الطالب (ص ۷۲) که پایان تألیف آن به سال ۸۱۲ یا ۸۱۴ باز می گردد, حیات نداشته است؛ زیرا در آنجا محل دفن او مشخص شده است.)

آیت الله فاضل لنکرانی
یک. تاریخ تولد آیت الله محمد فاضل لنکرانی سال ۱۳۱۴ش ضبط کرده اند. (ج ۶, ص ۶ و ۵۶۶)
مسلما ایشان در سال ۱۳۱۰ش به دنیا آمد و این اشتباه سبب شده که شرح حال آیت الله فاضل بعد از شرح حال آیت الله مصباح یزدی (متولد ۱۳۱۳ش) بیاید.
منشأ اشتباه آن است که پدر آیت الله فاضل در سال ۱۳۱۴ق متولد شد و مطالب خلط شده است.
دو. پس از تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی، پدر آیت الله فاضل نامه ای اعتراض آمیز در سال ۱۳۴۲ش به اسدالله علم ـ نخست وزیر وقت ـ می نویسد. (ر.ک: مرجع وارسته آیت الله العظمی شیخ محمد فاضل لنکرانی، ص ۳۵) اما در گلشن ابرار این نامه به خود آیت الله فاضل نسبت داده شده است. (ج ۶, ص ۵۷۴) سن معظم له با چنین نامه ای چندان هماهنگی ندارد.
سه. در کتاب آمده است که آیت الله فاضل کتاب اهل بیت یا چهره های درخشان در آیه تطهیر را با همکاری آیات سید مصطفی خمینی و اشراقی نوشت. (ج ۶, ص ۵۷۹)
در صفحه بعد, از قول آیت الله فاضل آمده است که این کتاب را تنها با همکاری آیت الله اشراقی نوشته است.
چهار. مدت تبعید آیت الله فاضل در بندر لنگه و یزد در رژیم طاغوت، دو سال نوشته شده است. (ج ۶، ص ۵۷۴)
آیت الله فاضل در مقدمه تفصیل الشریعه می نویسد: بعد از انتقال از بندرلنگه به یزد، شروع به نوشتن شرح بر تحریرالوسیله کردم. در مدت اقامت در یزد که بیش از دو سال و نیم به طول انجامید، چند مجلد تفصیل الشریعه را به اتمام رساندم. (ج۱، ص ۸)
اگر چهار ماه تبعید در بندر لنگه را با بیش از دو سال و نیم در یزد جمع کنیم، مدت تبعید ایشان حدود سه سال خواهد بود.

آیت الله محمدی گیلانی
سال تولد آیت الله محمد محمدی گیلانی در ۱۳۰۷ قمری نوشته شده است. (ج ۷, ص ۶ و ۵۰۷)
ایشان هنوز حیات دارد و باید این تاریخ به سال شمسی ضبط می شد.

یادآوری:
نکاتی دیگر که شاید مربوط به پدیدآورندگان نباشد یا از اهمیت چندانی برخوردار نباشد, یادآور می شوم:
یک. در ابتدای شرح حال طبرسی تصویر جلد کتاب مجمع البیان درج شده است. برجلد, عنوان کتاب اینگونه چاپ شده است: مجمع البیان فی تفسیر القرآن. (ج ۱, ص ۸۷) اما خود نویسنده در مقدمه, کتاب خویش را این گونه نامیده است: مجمع البیان لعلوم القرآن.
آن زمان «علوم قرآن» به معنای امروزی به کار نمی رفته است بلکه به معنای علومی است که در قرآن وجود دارد نه علوم وابسته به قرآن.
دو. در ابتدای شرح حال ابن شهر آشوب, جلد کتاب مناقب چاپ شده است. عنوان تنها «المناقب» است. (ج ۱, ص ۱۰۶) مختصر کردن عنوان کتاب هرجا جایز باشد, بر جلد کتاب به هیچ وجه جایز نیست. عنوان کامل که نویسنده در مقدمه گفته, چنین است: مناقب آل ابی طالب.
سه. در آغاز زندگی نامه شهید اول, تصویری از کتاب شهید ثانی یعنی شرح لمعه درج شده است. (ج ۱, ص ۱۴۸)
روی جلد (یا در صفحه عنوان) نوشته شده: کتابِ الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه. گذشته از آنکه نیازی به ذکر «کتاب» نبود, ندانستیم چرا مجرور شده است؟ سال شهادت شهید ثانی ۹۶۶ نوشته شده که ۹۶۵ درست است. بنابراین عمر او که ۵۵ سال نوشته شده، نیز نادرست است و ۵۴ سال صحیح است.
چهار. در آغاز شرح حال شهید ثانی, تصویر جلد کتاب منیه المرید چاپ شده است. (ج ۱, ص ۱۷۲)
عنوان کامل آن، چنین است: منیه المرید فی آداب المفید و المستفید. خط شهید موجود است که در عنوان این کتاب خود «ادب» را به کار برده است؛ نه «آداب». (ر.ک: مقدمه منیه المرید, تحقیق رضا مختاری)
پنج. تصویر جلد کتاب مستدرک الوسائل در آغاز شرح حال محدث نوری چاپ شده است. (ج ۱, ص ۴۱۰)
به کتابی «مستدرک» می گویند که در آن، مطالبی را بیاورند که براساس معیارهای نویسنده, از او فوت شده باشد. اما بیش از نود در صد روایات این کتاب, طبق معیارهای شیخ حر در وسائل نیست و او در نقل نکردن آنها تعمد داشته است. بنابراین, محدث نوری در انتخاب چنین عنوانی برای کتاب خویش, تسامح کرده است.
شش. شرح حالها در هرجلد به ترتیب حیات علما است؛ اما ترتیب چند تن در پایان جلد سوم به هم ریخته است.

همچنین ببینید

چهارشنبه سوری و نوروز

خبرگزاری فارس، در اسفند ۱۳۹۱ مصاحبه ی زیر با اینجانب را نشر داد اما متاسفانه …

یک نظر

  1. مبارزه با داعش

    عمل تروریستی تروریستهای داعش در کشتار مساجد شیعیان کویت را محکوم میکنم وبه شما وتمام بازماندگان  این کشتار

    تسلیت عرض میکنم همچنین عملیاتهای تروریستی داعش در تونس وفرانسه را هم صد درصد محکوم میکنم 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code