خانه / شخصیت ها / اهل بیت(ع) / امام حسین(ع) / منابع تحریف گستر در حادثه عاشورا

منابع تحریف گستر در حادثه عاشورا

مقاله ای از اینجانب، چاپ شده در مجله ی «کتاب های اسلامی»، شماره ۱۷، تابستان ۱۳۸۳ش.

در میان کتابهای فراوان در باره حادثه بزرگ کربلا، آثاری به چشم می خورد که هرچند نویسندگان آنها از دانش و تقوای بالایی برخوردارند، اما مطالبی غیر قابل قبول و بی سند در آنها دیده می شود و سبب آن، می تواند چند امر باشد:

۱. استفاده از منابع ضعیف و نسخه های مغلوط؛ ۲. عدم تخصص نویسنده در تاریخ کربلا؛ ۳. برگزیدن روش نادرست در ضبط وقایع تاریخی؛ از قبیل به کار بردن قاعده تسامح در ادله سنن، نسبت دادن چیزی به عنوان زبان حال بی آنکه تصریح به زبان حال بودن آن بشود، از خود سلب مسئولیت کردن با ذکر مأخذ غیرمعتبر یا به کار بردن الفاظی مثل «قیل» و «روی» هرچند نادرستی مطلب محرز باشد و بدون تصریح به ضعف آن؛ ۴. اعتماد به حافظه و در نتیجه خلط مطالب؛ ۵. اعتماد به نقلهای شفاهی؛ ۶. دست بردن افراد ناشایست و مغرض در کتاب برخی بزرگان؛ ۷. شدت ارادت به اباعبدالله الحسین علیه السلام و پذیرفتن هر امر خلاف عادت و عقل؛ ۸. راه یافتن زبان شعر به زبان نثر؛ ۹. در نظر گرفتن عوام به عنوان مخاطبان کتاب. برخی از این قبیل کتابها بدین جهت تدوین شده اند که روضه خوانها از روی آن برای عوام بخوانند و چون آنان و عوام به مأخذ سخن و اتقان مطلب توجه چندانی نداشته اند، نویسنده نیز، خود را ملزم به رعایت این امور ندانسته است؛۱۰. تغییر زبان حال به زبان قال؛ ۱۱. داستانسرایی در نقل اخبار تاریخی.

منابع تحریف گستر در حادثه عاشورا

دانلود مقاله منابع تحریف گستر در حادیث عاشورا

اگر اخبار نادرست در مورد حادثه عاشورا ردّیابی شود، اعم از آنچه  شفاهی بر سر زبانهاست یا در کتابهای ضعیف آمده، معلوم می گردد که درصد بالایی از آنها ریشه در چند کتاب معدود دارند، که در این مقاله به معرفی و نقد آنها به ترتیب الفبایی عنوان اثر پرداخته می شود.

معرفی کتابی به عنوان ضعیف و تحریف گستر، به معنای نپذیرفتن همه مطالب آن نیست و حتی بسیاری از مطالبی که مردود شمرده می شود، صرفاً به دلیل یافت نشدن آنها در منابع کهن و معتبر است و چه بسا کتابی در اختیار نویسنده بوده که به ما نرسیده است.

در معرفی هر کتاب، نخست خود آن به اجمال معرفی و سپس چند نمونه تحریف را بیان و در پایان، دیدگاه چند تن از صاحب نظران را در باره آن اثر، به ترتیب تاریخِ درگذشت مؤلف ذکر می شود.

 

اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات

آقا بن عابد شیروانی حائری معروف به فاضل دربندی (  -۱۲۸۵ق) در رشته های مختلف، آثاری را از خود به جا گذاشته است، از جمله تألیفات او اکسیرالعبادات فی اسرار الشهادات، مشهور به اسرار الشهاده است که به تفصیل به تبیین واقعه عاشورا پرداخته است. مبنای خاص او در نقل حوادث تاریخی، سببِ عدم پرهیز او از نقل مطالب ضعیف و بی اساس شده است. سخنان او درباره چگونگی استفاده از یکی از منابع، مبنای او را نشان می دهد. خلاصه سخن او چنین است:

«قضیه نسخه منسوب به شهاب الدین عاملی (از شاگردان صاحب معالم) که مجلس هفتم را از آن نقل کردم، این گونه است: این کتاب متعلق به روضه خوان معاصری به نام سید جعفر، در کربلا بود. این رساله اول و آخر ندارد تا بتوان به نام مؤلف پی برد؛ اما او از پدرش و او هم از جدش نقل کرده که از تألیفات شیخ شهاب الدین عاملی است. شاذ بودن و غرابت چگونگی شهادت سیدالشهدا و نزدیکان او در این کتاب، نیازی به توضیح ندارد؛ چرا که در آن ادعا شده هر کدام از اصحاب امام علیه السلام از پنجاه تا دو هزار نفر را کشتند. گرچه نشانه های دروغ و عدم صحت انتساب این نسخه به شهاب الدین عاملی مشهود است و از طرفی بیشتر مطالب آن مرسلند و مدرک و قائل آنها معلوم نیست و نیز، نام عده ای از اصحاب سیدالشهدا علیه السلام در آن دیده می شود که موافق با روایات و کتابهای مقاتل نیست. امّا ما از آن نقل می کنیم؛ زیرا نشانه های دروغ هر چند به درجه ظن برسد، مانع نقل نیست مگر به علم برسیم. نهایت چیزی که در مورد اخبار این کتاب می توان گفت این است که مطالب آن در حد روایات ضعیف است و در امثال این مقام، نقل چنین اخباری بی اشکال است و با بیان ویژگیهای این نسخه، کسی به اشتباه نمی افتد.»۱

لازم به یادآوری است که در چاپهای قدیم این کتاب، مطالب خلاف واقع زیادتر است، اما در متنی که با تحقیق محمّد جمعه باری و عباس ملاعطیه چاپ شده، بسیاری از مطالب سخیف حذف شده است. با اینکه  «این اثر، مفصل ترین کتاب در باره امام حسین علیه السلام تا هنگام تألیف آن است».۲ امّا بنا به تصریح خود نویسنده، آن را در هیجده ماه نوشته است. از کتابی به این گستردگی و با این سرعت در تألیف و با آن امکانات اندک، نمی توان انتظار دقت در نقل حوادث تاریخی داشت. ۳

نمونه های تحریف

«اِنَّ العباس، علی ما نقله ثقات و اثبات عن کتاب المقتل للمحدث الحاذق ابن عصفور البحرانی، قد قتل من الاعداء و الکفار خمسه و عشرین الفا منهم، فهؤلاء غیر المجروحین بیده و قد قتل سایر المستشهدین بین ید الامام علیه السلام من العتره الهاشمیه خمسه و عشرین الفا منهم و قد قتل الامام ـ روحی له الفداء ـ ثلاثمأه ألف و ثلاثین ألفا و کان عدد جمیع عسکر ابن زیاد ـ لعنه الله ـ اربع مأه ألف و ستین ألفا فلم یبق منهم بعد انقضاء المعرکه الا ثمانون الفا.»۴

بنا به نقل افراد مورد اعتماد و برجسته از کتاب مقتل محدث حاذق ابن عصفور بحرانی، عباس بیست و پنج هزار تن از دشمنان را کشت. اینان غیر از مجروحان به دست او هستند. بقیه شهدای بنی هاشم نیز بیست و پنج هزار تن را کشتند. امام حسین ـ روحی فداه ـ سیصد و سی هزار نفر را به هلاکت رساند. تعداد لشکریان ابن زیاد در مجموع چهارصدو شصت هزار نفر بود و پس از اتمام جنگ تنها هشتاد هزار نفر آنها باقی ماندند.

محدث نوری: «خبر طولانی در کیفیت بیرون آمدن حضرت سیدالشهداء علیه السلام از مدینه طیبه که در میان این جماعت دائر، و فاضل دربندی آن را در اسرار خود از بعضی شاگردانش روایت کرده که او در مجموعه[ای] که آن را به بعضی روضه خوانها نسبت می دهند دیده… و دید حضرت بر کرسی نشسته، بنی هاشم دورش را گرفته و مردان ایستاده و اسبان زین کرده و چهل محمل که همه را به حریر و دیباج پوشانده اند، حاضرند. آنگاه کیفیت سواری را به شرحی عجیب نقل کرده که هر سطر آن مشتمل است بر چند دروغ و این شخص همراه بود تا عصر روز یازدهم که ابن سعد امر کرد شتران بی جهاز حاضر کردند برای سوار شدن اسیران و در آنجا نیز، شرحی تازه داده آنگاه به یادش آمد، سواری در آن روز با آن جلالت، پس گریست، تا آخر خبر. که انسان متعجب است از کیفیتِ ساختن آن و از آن عجیب تر، ضبط کردن چنین فاضلی آن را در کتاب خود… . سیره و زی مذکور در این خبرِ بی اصل، زی جبابره و ملوک است و با سیره امامت، غایت مباینت را دارد.»۵

شهید مرتضی مطهری: «در کتابِ اسرار الشهاده نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر بود. باید سؤال کرد اینها از کجا پیدا شدند؟ اینها همه در کوفه بودند؟ مگر چنین چیزی می شود؟!»۶

در اسرار الشهاده می نویسد: «فَتَح العباس عینیه فرأی أخاه الحسین علیه السلام یرید أن یحمله. فقال له: الی أین ترید بی یا اخی؟ فقال: الی الخیمه. فقال: یا أخی، بحق جدّک رسول الله علیک أن لاتحملنی، دعنی فی مکانی هذا. قال: لماذا؟ قال: لأنی مستح من ابنتک سکینه و قد وعدتها بالماء و لم آتها به و… .»۷

عباس چشمانش را باز کرد و برادرش حسین(ع) را مشاهده کرد که می خواهد او را ببرد. عباس عرض کرد: برادر، مرا کجا می خواهی ببری؟ فرمود: به خیمه. عرض کرد: تو را به حقی که جدّت رسول خدا(ص) بر تو دارد سوگند می دهم که مرا نبر و مرا در همین جا رها کن. فرمود: چرا؟ عرض کرد: چون از دخترت سکینه خجالت می کشم. به او وعده آب دادم، ولی نتوانستم برایش ببرم.

عجیب تر اینکه نامهایی به عنوان شهید کربلا در این کتاب یافت می شود که در منابع معتبر به چشم نمی خورند؛ از جمله: مسعود هاشمی۸ و دره الصدف.۹

دیدگاه صاحب نظران

میرزا محمّد تنکابنی (شاگرد فاضل دربندی): «اخبار غیرمعتبره در این کتاب اسرار الشهادات بسیار و ضعاف، بلکه اخباری که مظنون، کذب آنهاست، بلکه گویا بعضی از آنها قطعی الکذب باشند و این مایه کسر قدر آن کتاب گردید»؛۱۰ «کتاب آخوند ملاآقای دربندی در بعضی از مقامات تالی تلو محرِق القلوب است.»۱۱

محدث نوری: «کار به آنجا رسید که مخالفان در کتب خود نوشته اند که: شیعه بیت کذب است، و اگر کسی منکر شود، کافی است ایشان را برای اثبات این دعوی، آوردن کتاب اسرار الشهاده را به میدان»؛۱۲
محدث نوری پس از بیان قضیه دست یافتن فاضل دربندی به منبع ضعیف، که از اسرار الشهادات نقل کردیم، می نویسد: «[فاضل دربندی]چون مشغول تألیف کتابِ اسرار الشهاده بود، روایات آن اجزاء را متفرقا در آن کتاب درج کرد و بر عدد اخبار واهیه و مجعوله بی شمار آن افزود و برای مخالفین، ابواب طعن و سُخریه و استهزاء باز نمود و همتش او را به آنجا کشاند که عدد لشکر کوفیان را به ششصد هزار سواره و دو کرور۱۳ پیاده رساند و برای جماعت روضه خوانان میدانی وسیع مهیا نمود که هر چه کمیت۱۴ نظر را در آن بتازند، به آخر نرسانند و در بالای منابر با نهایت قوت قلب، مستند ذکر کنند که فاضل دربندی چنین فرموده. فاضل مذکور از علماء مبرزین و افاضل معروفین و در اخلاص به خامس آل عبا ـ علیهم آلاف التحیه و الثناء ـ بی نظیر بود، ولکن این کتاب در نزد علمای فن و نقادین احادیث و سِیر بی وقع و بی اعتبار است و اعتماد بر آن، کاشف از خرابی کار ناقل و قلّت بصیرت اوست در امور.»۱۵

شیخ ذبیح الله محلاتی: «فاضل دربندی در اسرار الشهاده خبر طولانی راجع به عطش سکینه و آب آوردن بُریر و پاره شدن مشک و ریختن آب نقل کرده است. حقیر چون به کلی اعتماد بر آن کتاب ندارم، فلذا عنان قلم از نقل آن باز کشیدم.»۱۶

سید محسن امین: «اتی فیه بالغرائب وبامور توجب عدم الاعتماد علیه… وهو (السعاده الناصریه) ترجمه لبعض اسرار الشهادات… رأیتُ فیه کثیرا من الغرائب و الأخبار التی لم  یذکرها مؤرخ ولا یقبلها عقل… و بالجمله قد اکثر فی مؤلفاته النقلیه من الاخبار الواهیه بل اورد ما لا تقبله العقول و لم تصدقه النقول.»۱۷

مطالب غریبی در آن آورده که سبب عدم اعتماد به آن می شود. کتاب سعادت ناصریه ترجمه بخشی از اسرار الشهادات است، که در آن بسیاری از مطالب غریب و اخباری دیدم که مورّخی آن را نگفته و عقل آنها را نمی پذیرد. خلاصه، وی در کتابهایش اخبار واهی بسیاری را آورده، بلکه چیزهایی آورده که عقل و نقل، آنها را تأیید نمی کند.

میرزا محمدعلی مدرس تبریزی: «به حکم انصاف، این کتاب او، بلکه دیگر تألیفاتی که در موضوع مقتل نگارش داده همانا در اثر آن همه محبت مفرط که داشته است حاوی غثّ و سمین بوده است.»۱۸

شیخ آقابزرگ تهرانی: «من شدّه خلوصه و صفاء نفسه نقل فی هذا الکتاب اموراً لا توجد فی الکتب المعتبره وانما اخذها عن بعض المجامیع المجهوله اتکالاً علی قاعده التسامح فی ادلّه السنن».۱۹

شهید مرتضی مطهری: «در شصت، هفتاد سال پیش مرحوم ملاآقای دربندی پیدا شد؛ تمام حرفهای روضه الشهداء را به اضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یک جا جمع کرد و کتابی نوشت به نام اسرار الشهاده. واقعا مطالب این کتاب انسان را وادار می کند که به حال اسلام بگرید»؛۲۰

«این مرد (فاضل دربندی) با اینکه مرد عالمی است، ولی اسرار الشهاده را نوشته که به کلی حادثه کربلا را تحریف کرده است؛ قلب کرده است؛ زیر و رو کرده است؛ بی خاصیت و بی اثر کرده است؛ کتابش مملو از دروغ است»؛۲۱ «دو، سه روز قبل از محرم امسال (۱۳۸۹ق) به مناسبت اینکه می خواستم در اطراف تحریفات در واقعه تاریخی کربلا بحث کنم، به وسیله تلفن از آقای [علی اکبر] غفاری مدیر مؤسسه کتابفروشی صدوق دروغ ترین کتابهای مقتل را خواستم. نظر هر دو نفر (من و آقای غفاری) به اسرار الشهاده بود.»۲۲

یادآوری: اگر چه این کتاب به اسرار الشهاده شهرت یافته، اما نویسنده در مقدمه می نویسد: سمّیته باکسیر العبادات فی اسرار الشهادات.۲۳

 

تذکره الشهداء

ملاحبیب شریف کاشانی (  ـ۱۳۴۰ق) از جمله علمای برجسته ای است که تألیفاتی در رشته های گوناگون دارد، از جمله در تاریخ عاشورا، کتاب مفصلِ تذکره الشهداء را نگاشت و اخبار مخدوشی را در آن نقل کرده تا حتی در کتابهای ضعیف هم پیدا نمی شود.

 

نمونه های تحریف

«… پس [امام علیه السلام] فریاد بر آورد که: ای برادر، کجایی؟ که ناگاه ذوالجناح بایستاد به نحوی که قدم از قدم بر نداشت. امام علیه السلام نظر کرد، دستهای بریده برادرش را دید که بر روی زمین افتاده. پیاده شد؛ آن دستها را برداشته بر صورت خود کشید و بوسید و گریست و فرمود: ای داد که برادرم کشته شد. پس سوار شد و قدری راه بیامد در حالی که برادر را صدا می زد که ناگاه ذوالجناح بایستاد. نظر کرد دید مشک پاره برادر در خاک افتاده. آهی کشید و گریست. پس روانه شد تا به نزدیک فرات آمد که ناگاه نظرش به نعش پاره پاره برادرش افتاد.»۲۴

«پس در آن حال (هنگام ورود اهل بیت به مدینه) ام البنین آمد و دامن زینب علیها السلام را گرفت و گفت: ای دختر امیرالمؤمنین، فرزندان من چه شدند؟ گفت: همه کشته شدند. گفت: جان همه به فدای حسین علیه السلام باد. آیا حسین چه شد؟ گفت: او را با لب تشنه کشتند. ام البنین دستها را بر سر زد و صدای واحسیناه بلند کرد. زینب فرمود: ای ام البنین، از پسرت عباس یادگاری دارم. گفت: کدام است؟ که ناگاه زینب علیها السلام از زیر چادر خود سپر پرخون عباس را بیرون آورد. ام البنین چون آن سپر را بدید، آهی کشید و بی هوش بیفتاد.۲۵

«چون امام علیه السلام چند قدمی دیگر از خیمه ها دور شد صدایی ضعیفی از عقب به گوشش رسید که یکی می گوید: ای پدر، لحظه ای تأمل فرما که مرا به تو حاجتی است. امام علیه السلام رو به عقب کرد؛ دید سکینه که نامش امینه است به سرعت می آید. شاه مظلومان عنان مرکب باز کشید تا سکینه برسید. عرض کرد: حاجت من آن است که از اسب فرود آیی و مرا در کنار گرفته مانند یتیمان امت نوازشی فرمایی. امام علیه السلام پیاده شد و بر روی خاک بنشست و او را در کنارش گرفت و دست نوازش بر سر و صورتش کشید و اشکهایش پاک کرد؛ پس او را به خیمه مراجعت داد.»۲۶

«در بعضی اخبار است که در آن حال که آن حضرت خود را بر آن لشکر زده بود و می کشت و می انداخت از بغل خود شِدّه مرواریدی۲۷ بیرون آورد و به یکی از لشگریان عمر سعد بداد و فرمود: بگیر این را و برای دخترت ارمغان ببر؛ چه آن وقت که از خانه ات بیرون می آمدی به تو گفت که: از این سفر برای من ارمغانی بیاور.»۲۸

«در بعضی کتب است که چون آن حضرت بر ذوالجناح سوار گشت، قدم از قدم بر نداشت. فرمود: ای اسب، چرا نمی روی؟ عرض کرد: امروز که روز شهادت است بر من سوار می شوی ولکن فردای قیامت که روز شفاعت است بر اسبهای بهشتی سوار خواهی شد. فرمود: با تو عهد کردم که فردا نیز بر تو سوار شوم و گناهکاران اُمت را شفاعت نمایم. پس ذوالجناح به سوی میدان روان شد.»۲۹

«به روایتی چون زینب خاتون علیها السلام اوضاع عالم را دیگرگون دید، سراسیمه نزد امام بیمار علیه السلام آمد و سبب پرسید. حضرت امام زین العابدین علیه السلام به زینب علیها السلام فرمود: ای عمه، دامن خیمه را بلند کن. پس نظر امام علیه السلام به سر بریده پدر افتاد که بر نیزه آویخته بودند. فرمود: ای عمه، مهیای اسیری باشید که پدرم را شهید کردند.»۳۰

روضه الشهداء

کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی (  -۹۱۰ق) بلایا و مصائب انبیا را از آدم تا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نگاشته و در ادامه، مصائب اهل بیت علیهم السلام را آورده است. در این بین بیشترین توجه نویسنده به واقعه عاشورا است. شیعه یا سنی بودن کاشفی به درستی معلوم نیست. اگر سنی بوده، به مذهب ابوحنیفه معتقد بوده است و در زمره شیفتگان اهل بیت علیهم السلام به شمار می رفته است؛ اما تشیع او قوی تر است. کاشفی روضه الشهدا را جهت قرائت در مجالس سوگواری، در اواخر عمر نگاشت.۳۱ شاید به دلیل عوام بودن مخاطبان، نویسنده به مدرک نوشته های خود توجه چندانی ندارد. هر چند در بسیاری موارد به مأخذ سخن خود اشاره می کند، اما از ذکر مطالب بی مدرک یا نقل از منابع ضعیف، ابایی ندارد.

جذاب بودن موضوع کتاب، نثر شیوا، نقل حوادث تاریخی به شیوه داستانی و عوام پسند، ارادت قلبی کاشفی به اهل بیت علیهم السلام و تأثیرگذار بودن کلام او و نیز، شرایط آن زمان، سبب شد این کتاب به سرعت منتشر و سالها در مجالس سوگواری خوانده شود. قرائت روضه الشهداء به قدری شایع شد که به مصیبت اباعبداللّه  الحسین علیه السلام «روضه» و به گوینده آن «روضه خوان» اطلاق شد هر چند روضه الشهداء را نخواند. عدم توجه کاشفی به نقل مطالب معتبر و از سوی دیگر رواج این کتاب، سبب شد بسیاری از مطالب نادرست در متون تاریخی مربوط به عاشورا راه یابد و به عبارت دیگر بسیاری از تحریفات در منابع دیگر ریشه در این کتاب دارند.

 

نمونه های تحریف

محدث نوری: «قصه زعفر جنی و عروسی قاسم هر دو در روضه کاشفی، موجود است… . قصه عروسی که قبل از روضه در هیچ کتابی دیده نشده از عصر شیخ مفید تا آن عصر … ابدا اسمی از آن در کتب برده نشده. چگونه می شود قضیه ای به این عظمت و قصه ای چنین آشکار محقق و مضبوط باشد و به نظر تمام این جماعت نرسیده باشد. حتی مثل ابن شهر آشوب که تصریح کرده اند که هزار جلد کتاب مناقب نزد او بود.»۳۲

پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به کودکی محبت زیادی داشت و علتش این بود که روزی آن حضرت دید که او از خاک زیر پای امام حسین علیه السلام به صورت و چشمان خود مالید.۳۳

وقتی خبر شهادت مسلم به امام علیه السلام رسید، حضرت دست نوازش بر سر دختر خردسال مسلم کشید و دختر با مشاهده این اِبراز محبت بی سابقه امام علیه السلام، از شهادت پدرش پرسید و امام علیه السلام خبر شهادت را به او داد.۳۴

هنگامی که امام علیه السلام جهت وداع به خیمه گاه آمد، شهربانو خطاب به حضرت چنین گفت: «ای سید و سرور من، در این ملک غریبم. غمخواری و غمگساری ندارم. خواهران و دختران تو اولاد حضرت رسالتند. کسی را بر ایشان دستی نباشد و طریقه حرمت ایشان نگاه دارند؛ اما من دختر یزدجرد شهریارم و غیر از تو کسی ندارم. مبادا که دشمنان بعد از تو قصد من کنند و حرمت حرم محترم تو نگاه ندارند.»۳۵

دیدگاه صاحب نظران

میرزا عبدالله افندی: «اکثر روایات هذا الکتاب بل جمیعها مأخوذه من کتب غیر مشهوره بل غیر معول علیها.»۳۶

بیشتر روایات این کتاب، بلکه همه آن، از منابع غیر مشهور و غیر قابل اعتماد گرفته شده اند.

سید محسن امین می نویسد: «اکثر روایاته بل کلها مأخوذه من کتب غیر مشهوره بل غیر معول علیها.»۳۷

بیشتر و بلکه همه روایات این کتاب، از کتابهای غیر مشهور و غیر قابل اعتماد گرفته شده اند.

میرزا ابوالحسن شعرانی هرچند در مقام توجیه روضه الشهداءست، اما سخن او نشان می دهد که ضعف این کتاب را باور داشته است. او در مقدمه ای که بر این کتاب نوشته، می نگارد: «کتب و روایاتی که مؤلف از آنها نقل می کند، بسیاری در عهد ما موجود نیست و شاید بعضی را معتبر ندانیم، اما حاشا که چنین مرد، سخن بی دلیل آورد. رسم وعاظ است آن سخن که بیشتر مؤثر باشد برمی گزینند و هرچه عواطف را در قلوب بیشتر برمی انگیزد، انتخاب می کنند و به شواهدی که در اذهان شنونده جای گیرد، مؤکد می سازند و هر نقل را که مفید این معنا باشد ممنوع نشمارند. شنونده نباید آن را بیان وقایع تاریخ فرا گیرد، بلکه برای پند و نصیحت بپذیرد. چه بسا وقایع که حقیقتاً واقع شده و در کتب آورده اند از آن پندی نتوان گرفت و چه بسا افسانه ها از زبان حیوانات که در آن پند بسیار است تا چه رسد به نقل ضعیف. باری از نقل ضعیف در روضه الشهداء عجب نباید داشت؛ چون در ادای مقصود واعظ، قوی است. اگرچه برای مقصود مورخ، کافی نیست.»۳۸

شهید مرتضی مطهری: «ملاحسین کاشفی خیلی مرد ملایی بوده است؛ اما روضه الشهداء او پر از دروغ است. به همه دروغ بسته است حتی به ابن زیاد و عمر سعد. کتابش مملو از دروغ است»؛۳۹ «نمی دانم این بی انصاف چه کرده است؟! وقتی که این کتاب را خواندم، دیدم حتی اسمها جعلی است، یعنی در اصحاب امام حسین اسمهایی را ذکر می کند که اصلاً وجود نداشته اند. در میان دشمن هم اسمهایی را می گوید که همه جعلی است. داستانها را به شکل افسانه درآورده است. این کتاب چون اولین کتابی است که به زبان فارسی نوشته شد، لذا مرثیه خوانها که اغلب بی سواد بودند و به کتابهای عربی مراجعه نمی کردند، همین کتاب را می گرفتند و در مجالس از رو می خواندند. این است که امروز مجالس عزاداری امام حسین را «روضه خوانی» می گوئیم … ، روضه خوانی، یعنی خواندن کتاب روضه الشهداء، یعنی خواندن همان کتاب دروغ. از وقتی که این کتاب به دست مردم افتاد، کسی تاریخ واقعی امام حسین علیه السلام را مطالعه نکرد.»۴۰

شهید قاضی طباطبایی: «آن کتاب در مقابل مقاتل معتبره که در مقام تعارض مقدم است، ارزش ندارد.»۴۱

عنوان الکلام

ملا محمدباقر فشارکی ( -۱۳۱۵ق) از مراجع تقلیدی بود که در ماه مبارک رمضان دعاهای هر روز این ماه را عنوان سخنرانی خود قرار می داد و در پایان هر مجلس، ذکر مصیبت می کرد. سپس این سخنرانیها را به رشته تحریر در آورد و با عنوانِ عنوان الکلام، به چاپ رسید. در پایان آن، دو عشریه به قلم وی چاپ شده که هر کدام شامل ده مجلس در فضیلت و مصائب اباعبدالله علیه السلام است. بنای نویسنده عدم ذکر مأخذ است.

 

نمونه های تحریف

«انصاف بدهید که بر آقایم چه گذشت. وقتی که آمد به بالین این جوان (علی اکبر) دید بدن پاره پاره به روی خاک افتاده؛ صورت مبارکش غرق خون؛ پیشانی شکسته. سرش را به دامن گذارد، قلب او تسکین نیافت بر سینه گذارد، تسکین نیافت تا اینکه صورت به صورتش نهاد و فرمود: بابا علی، یا ولدی، یا ثمره فؤادی، … .»۴۲

«این طفل (علی اصغر) با گلوی تیرخورده با قنداقه پر از خون به دست مادر آمده. مادر علی اصغر گمان نمی کرد طفل او را تیر زده باشند و با خود چنین گمان می کرد که اثر خون بدن امام است. آه آه، چون نیک نظر نمود دید که گلوی طفل او از پیکان تیر شکافته به نحوی که از عقب سر برآورده.»۴۳

«گویا مثل امشب (شب یازدهم محرم) بعد از خوردن آب، شیر در پستان آمده. پستانها را سر دست گرفت همی گفت: نور دیده، علی اصغر، کجایی پستانهای من پر از شیر است.»۴۴

«مذکور است که قنداقه علی اصغر را از زیر خاک بیرون آوردند و سر او را به نیزه نمودند.»۴۵

بر اساس نقلهای مشهور، سر همه شهدا را قطع کردند و بعید نیست سر این طفل را نیز، جدا کرده باشند، اما نقل معتبری در خصوص جدا کردن سر علی اصغر نرسیده است.

«بعضی از کتب مصیبت مذکور است که دختری آتش به جامه اش گرفته و در بیابان می دوید به سمت قتلگاه. ملعونی از او سؤال نمود: به کجا می روی؟ گفت: می خواهم بروم به نزد عمویم عباس و شکایت کنم از این قوم بی مروت.»۴۶

مُحرِق القلوب

ملامهدی نراقی (  -۱۲۰۹ق) وقتی مشاهده کرد هرکدام از کتابهای مصائب، ایراد خاصی دارند از قبیل عدم نظم و ترتیب، استفاده زیاد از اخبار عامه، نهایت اختصار، نهایت اطناب و نبود اشعار فارسی و عربی شورانگیز، اقدام به تدوین محرق القلوب کرد، تا خالی از این ایرادات باشد. نویسنده، مطالب را در بیست مجلس تنظیم کرده است. تعبیر تحریف گستر در مورد این کتاب، مبالغه آمیز است؛ زیرا در گذشته تنها چاپ سنگی شد و چندان مورد توجه قرار نگرفت.

نمونه های تحریف

«در کتاب محرق القلوب که اتفاقاً نویسنده اش هم یک عالم و فقیه بزرگی است، ولی از این موضوعات اطلاع نداشته، نوشته شده است که یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید، هاشم مرقال بود، در حالی که یک نیزه، هیجده ذرعی هم دستش بود… در حالی که این هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده و در بیست سال پیش کشته شده بود.»۴۷

«علی اصغر بعد از تیر خوردن به روی پدر نگاه کرد و تبسمی کرد و به شهادت رسید.»۴۸

دیدگاه صاحب نظران

میرزا محمّد تنکابنی: «بسیاری از اخبار آن کتاب (محرق القلوب) را اعتمادی نیست و از اخبار ضعاف، بلکه مظنون الکذب و یا مقطوع الکذب است… انصاف اینکه حیف است که چنین فاضلی این گونه خبرها در کتاب خود بنویسد.»۴۹ «کتاب آخوند ملاآقای دربندی در بعضی از مقامات تالی تلو محرقِ القلوب است.»۵۰

محدث نوری: «کتاب محرق القلوب تألیف عالم جلیل آخوند ملامهدی نراقی که از اعیان علمای دهر و یکی از مهدیین خمسه عصر خود بود، علاوه بر آن که بزرگان دین، اعتراف به علوّ مقام علم و فضل او کرده اند، مؤلفات رشیقه او در فقه و غیره مثل لوامع و مشکلات العلوم و غیر آن، خود شاهدی است صادق و وافی در اثبات این مرام. با این حال یافت می شود در این کتاب مطالب منکره که ناظر بصیر متعجب می شود از نوشتن چنان عالمی چنین مطالبی را»؛۵۱ «در ترجمه عبارت عربی گاهی کلامی دارد که کاشف است از تألیف آن در اوایل سن، قبل از دخول در مقامات علمیه.»۵۲

شهید مطهری: «کتاب محرق القلوب آخوند ملامهدی نراقی… مشتمل بر بعضی اکاذیب است.»۵۳

 

معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین

محمد مهدی حائری مازندرانی (۱۳۰۰-۱۳۸۵ق) هرچند این کتاب را در شرح حال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام نگاشته، اما بیش از نود در صد آن به امام حسین اختصاص دارد. او در نقل اخبار، گاه به منبع اشاره می کند که در میان آنها مصادر ضعیف زیادی به چشم می خورد؛ مانند مدینه المعاجز، روضه الشهداء، اسرار الشهادات، ناسخ التواریخ، تظلم الزهراء، منتخب طریحی و… . وقتی منابع کتاب مصادری از این دست شد، راه یافتن تحریفات امری طبیعی است.

نمونه های تحریف

«لما قتل علی الاکبر خرجت لیلی حافیه حاسره مکشوفه الرأس تنادی: واولداه.»۵۴

وقتی علی اکبر به شهادت رسید، لیلی با پا و سر برهنه خارج شد و صدا زد: واولداه.

«فی کتابِ عده الشهور: لما کانت لیله احدی و عشرین من شهر رمضان و اشرف علی علیه السلام علی الموت أخذ العباس و ضمه الی صدره الشریف و قال: ولدی و ستقرّ عینی بک فی یوم القیامه ولدی اذا کان یوم عاشوراء و دخلت المشرعه ایاک ان تشرب الماء و اخوک الحسین عطشان.»۵۵

در کتاب عده الشهور آمده است: شب بیست و یکم ماه رمضان امام علی(ع) در حال احتضار، عباس را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم، به زودی در قیامت چشمم به تو روشن می شود. روز عاشورا وقتی وارد شریعه شدی نکند آب بنوشی و برادرت حسین عطشان باشد.

«فی المعدن: جعل الشمر یحتز مذبح الحسین علیه السلام بسیفه فلم  یقطع شیئا. فقال الحسین علیه السلام : یاویلک، أتظن أن سیفک یقطع موضعا طالما قبّله رسول الله صلی الله علیه و آله؟ فکبه علی وجهه و جعل یقطع أوداجه و کان کلما قطع منه عضوا أو عرقا أو مفصلاً نادی: واجدّاه وا اباالقاسماه واعلیاه واجعفراه واعقیلاه واغربتاه واقلّه ناصراه.»۵۶

در کتاب معدن آمده است: شمر پیش از آنکه با شمشیر سر مبارک امام(ع) را قطع کند، حضرت فرمود: وای بر تو، با شمشیرت می خواهی جایی را قطع کنی که همواره پیامبر(ص) آن را می بوسید. شمر حضرت را به رو خواباند و شروع کرد به بریدن رگها و هرگاه عضوی یا استخوان یا مفصلی را قطع می کرد، حضرت ندا سر می داد: وا جداه، و اباالقاسماه، واعلیاه، واجعفراه، واعقیلاه، واغربتاه واقلّه ناصراه.

«روی عن الامام زین العابدین علیه السلام: ان عمتی زینب کانت تصلی قائمه الا انها صلت جالسه فی بعض المنازل و سئلوها عن السبب. فقالت: ان ذلک من جهه شده الجوع و الضعف منذ ثلاثه لیال. وکانت تقسم حصتها من الطعام فی الاطفال اذ کانت الظلمه والکفره یعطون لکل واحد من الاسراء فی یوم و لیله رغیفا من الخبز و من المعلوم ان ذلک لایکفیهم و کانت زینب الکبری تعطی حصتها لسائر الاطفال و تبیت جائعه.»۵۷

از امام سجاد(ع) روایت شده: عمه ام زینب ایستاده نماز می خواند، مگر در بعضی منازل که نشسته نماز خواند. از او در مورد علت آن پرسیدند: حضرت زینب(س) فرمود: از شدت گرسنگی و ضعف به مدت سه شب است. ظالمان و کافران به هر یک از اسیران در هر شبانه روز یک گرده نان می دادند و معلوم است که این مقدار، برای بچه ها بس نبود و سهم خود را میان بچه ها تقسیم می کرد و شبها گرسنه می خوابید.

دیدگاه صاحب نظران

شهید قاضی طباطبایی: «به نقلیات کتاب معالی السبطین، از هر جهت چندان اعتماد نیست؛ مگر اینکه مدارک و مصادر نقلیات خودش را نشان داده و ذکر کند، و از کتبی نیست که آن را بتوان مدرک نقل قرار داد. با مؤلف آن مرحوم آقای شیخ مهدی مازندرانی(ره) آشنایی و مکاتبه داشتم و در کتاب نامبرده اش صحیح و ضعیف را به هم آمیخته و بر ناظر بر کتابش لازم است که دقت کند و صحیح را از سقیم در آن کتاب، تشخیص دهد.»۵۸

مقتل ابومخنف

لوط بن یحیی بن سعید معروف به ابومخنف (  -۱۵۸ق) از مورخان مورد وثوق و از اصحاب امام صادق علیه السلام است که مذهب او به درستی معلوم نیست، اما احتمال تشیع او قوی تر است. ابومخنف کتاب ارزنده ای در قیام و شهادت امام حسین علیه السلام نگاشت؛ اما متأسفانه متن کامل آن به ما نرسیده است. این اثر در اختیار برخی مورخان پیشین بوده و مطالب آن را در آثارشان نقل کرده اند. برخی ناقلان بی واسطه از کتاب ابومخنف عبارت اند از: محمّد بن عمر واقدی (  -۲۰۷ق)، طبری (  -۳۱۰ق)، ابن قتیبه (  -۳۲۲ق) در الامامه والسیاسه، ابن عبدربه (  -۳۲۸ق) در العقد الفرید، علی بن حسین مسعودی (  -۳۴۵ق)، شیخ مفید (  -۴۱۳ق) در ارشاد و النصره فی حرب البصره، شهرستانی (  -۵۴۸ق) در الملل والنحل، خوارزمی (  -۵۶۸ق) در مقتل الحسین، ابن اثیر (  -۶۳۰ق) در کامل، سبط ابن جوزی (  -۶۵۴ق) در تذکره الخواص و… ؛ آخرین کسی که سراغ داریم بی واسطه از کتاب ابومخنف نقل کرده ابوالفداء (م ۷۳۲ق) در تاریخش است.۵۹

عبارتی از ابن عساکر (  -۵۷۱ق) به روشنی نشان می دهد که کتاب ابو مخنف در اختیارش بوده است. وی در معرفی زینب دختر امام حسین علیه السلام می نویسد: «قدمت دمشق مع عمال ابیها بعد قتله علی ما قرأت فی کتاب أبی مخنف لوط بن یحیی.»۶۰

ابهامی که وجود دارد این است که اگر مقتل ابومخنف در اختیار ابن عساکر بود، عادتا در بخش مربوط به امام حسین علیه السلام مطالب زیادی از آن نقل می کرد؛ در حالی که از ابومخنف در این قسمت مطالب اندکی به چشم می خورد. احتمال تصحیف در عبارت ابن عساکر وجود دارد؛ چنانکه در پاورقی تاریخ مدینه دمشق آمده در نسخه ای از آن به جای «مخنف»، «محیف» ضبط شده است. احتمال دیگر اینکه ممکن است کتاب دیگری از ابومخنف در اختیار ابن عساکر و امثال او بوده است یا نسخه تحریف شده در دست او بوده است و علت نقل اندک، عدم اعتماد ابن عساکر بوده است.

به هر حال ابومخنف کتاب معتبری در مقتل امام حسین(ع) نگاشته که ظاهراً در اختیار طبری و امثال او بوده است اما مقتلی که به نام ابو مخنف به ما رسیده  نسخه های آن با یکدیگر اختلاف زیادی دارند؛ یکی از عوامل تأثیرگذار در تصحیف نسخه های خطی، استنساخ زیاد است و چون این کتاب، بسیار مورد توجه بوده، اختلاف و تصحیف در نسخه های آن پدید آمده است و ایراداتی که نسبت به این کتاب مطرح می کنند، در مورد همه نسخه های آن صدق نمی کند. به عنوان نمونه پاره ای ایرادات در نسخه چاپی این مقتل، در مورد نسخه خطی موجود در دارالحدیث صادق نیست. به چند مورد اشاره می کنیم:

ابو مخنف یکی از مشایخ محمد بن سائب کلبی است؛ اما در آغاز متن چاپی آمده: «قال ابو مخنف: حدثنا ابوالمنذر هشام عن محمد بن سائب الکلبی.»۶۱ در نسخه خطی، کلبی با دو واسطه از ابو مخنف روایت کرده است.

در صفحه دوازدهم آمده است: «روی الکلینی فی حدیث» در حالی که کلینی سال ۳۲۹ از دنیا رفته و ابومخنف در سال ۱۵۸ و این روایت در کافی نیست.۶۲  در نسخه خطی به جای «کلینی»، «کلبی» است و کلبی یکی از راویان کتاب است.

در صفحه ۲۴ می خوانیم: «ذکر عمار فی حدیثه.» در حالی که عمار در جنگ صفین به شهادت رسید.۶۳ عبارت فوق در نسخه خطی صفحه ۱۸ نیست.

در صفحه ۴۸ آمده است که هانی بن عروه در حال اسارت ۲۵ نفر را کشت. چگونه چنین چیزی در حال اسارت ممکن است؟ مورخ دیگری آن را نقل نکرده است.۶۴  اما این مطلب در نسخه خطی نیست.

در صفحه ۸۰ تعداد لشکریان دشمن هشتاد هزار نفر ذکر شده است!۶۵ اما این دقت در عبارت، به خوبی تصحیف را نشان می دهد. در کتاب، ابتدا تعداد سواره های هر گروه با نام پرچمدار به این صورت ذکر شده است: گروه عمر سعد شش هزار، گروه شبث بن ربعی چهار هزار، گروه عروه بن قیس چهار هزار، گروه سنان بن انس چهار هزار و سپس جمع آنها هشتاد هزار سواره ذکر شده است. روشن است که جمع آنها هیجده هزار است و ظاهرا «ثمانون» تصحیف «ثمانیه عشر» است. ضمنا آمار جمع سواره ها در نسخه خطی نیست.

بنابر این جا دارد با دست یافتن به نسخه های کهن و با کنار هم قرار دادن نسخه های مختلف، به تحقیق دقیق آن پرداخته شود و موارد تحریف، مشخص گردد. در این صورت معلوم خواهد شد که پاره ای از اشکالات وارد نیست.

آقایان حسن غفاری و محمّد هادی یوسفی غروی اخبار ابومخنف در تاریخ طبری را گردآوری و به ترتیب با عنوان مقتل الحسین و وقعه الطف، به چاپ رسانده اند. کتابی که به عنوان مقتل ابومخنف چاپ شده، معلوم نیست خطی آن توسط چه کسی و از کجا یافت شده است و صاحب نظران، انتساب آن را به ابومخنف صحیح ندانسته اند.

نمونه های تحریف

«ثم اقبل [الحسین] الی ام کلثوم و قال لها: یااختاه، اوصیک بولدی الاصغر خیرا فانه طفل صغیر و له من العمر سته اشهر. فقالت له: یا اخی، ان هذا الطفل له ثلاثه ایام ما شرب الماء فاطلب له شربه من الماء؛ فأخذ الطفل و توجه نحو القوم و قال: یا قوم، قد قتلتم اخی و اولادی و انصاری و ما بقی غیر هذا الطفل و هو یتلظی عطشا فاسقوه شربه من الماء. فبینما هو یخاطبهم اذ اتاه سهم مشوم۶۶ من ظالم غشوم فذبح الطفل من الاذن الی الاذن.»۶۷

امام حسین(ع) به سوی ام  کلثوم رفت و به او فرمود: تو را به فرزند شش ماهه ام سفارش می کنم که با او با نیکی رفتار شود. ام کلثوم عرض کرد: ای برادر، این طفل سه روز است که آب نخورده، قدری آب برای او بخواه. امام(ع) بچه را گرفت و به طرف دشمن حرکت کرد و فرمود: ای قوم، برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و تنها این طفل باقی مانده است و او از تشنگی لبهای خشکش را به هم می زند. به او قدری آب بدهید. در میان سخنان آن حضرت، تیری به گلوی بچه اصابت کرد و گردن او را از گوش تا گوش برید.

شش ماهه بودن طفل و سه روز آب نخوردن او و تلظّی کردن از عطش، در منابع معتبر نیست. درست است که سه روز آب را بر امام علیه السلام و یاران او بستند، اما این به معنای دست نیافتن آنان در این مدت به آب نیست و گه گاه آبرسانی صورت می گرفت۶۸ و به گونه ای نبود که به کودکی سه روز آب نرسد.

نزدیک به این مضمون در لهوف، صفحه ۱۶۷ آمده است؛ اما در برخی نسخه های خطی و چاپی نسخه های لهوف وجود ندارد. ممکن است این عبارت را خواننده ای در حاشیه نوشته و بعد جزء کتاب شده است.

در آخرین لحظات حیات امام علیه السلام، شمر بر سینه حضرت نشست و گفت وگوهایی میان امام و شمر رد و بدل شد. بخشی از آن چنین است:

«… فقال [الشمر[ له: اطلب بقتلک الجائزه من یزید. فقال له الحسین علیه السلام: أیما احب الیک: شفاعه جدی رسول الله صلی الله علیه و آله ام جائزه یزید؟ فقال: دانق من جائزه یزید أحب الی منک و من شفاعه جدک و ابیک. فقال له: اذا کان لا بدّ من قتلی فاسقنی شربه من الماء. فقال: هیهات هیهات، و الله، ما تذوق الماء أو تذوق الموت غصه بعد غصه و جرعه بعد جرعه… .»۶۹

شمر خطاب به امام(ع) گفت: با کشتنت از یزید جایزه می گیرم. امام(ع) فرمود: کدام برای تو محبوب تر است: شفاعت جدم رسول خدا(ص) یا جایزه یزید؟ گفت: یک دانق۷۰ جایزه یزید در نظر من بهتر از تو و شفاعت جد و پدرت است. فرمود: اگر چاره ای جز قتل من نیست، پس قدری آب به من بده. گفت: هرگز، والله آبی نمی نوشی تا اینکه ذره ذره مرگ را بچشی.

دیدگاه صاحب نظران

محدث نوری: «ابی مخنف لوط بن یحیی از بزرگان محدثین و معتمد ارباب سیر و تواریخ است و مقتل او در نهایت اعتبار؛ چنانکه از نقل اعاظم علمای قدیم از آن و از سایر مؤلفاتش معلوم می شود، و لکن افسوس که اصل مقتل بی عیب او در دست نیست و این مقتل موجود که به او نسبت دهند، مشتمل است بر بعضی مطالب منکره مخالف اصول مذهب و البته آن را اعادی و جهال به جهت پاره[ای] از اغراض فاسده در آن کتاب داخل کردند و از این جهت از حد اعتبار و اعتماد افتاده و بر متفردات آن هیچ وثوقی نیست ولهذا ما قصه ورود اهل بیت را به کربلا در اربعین به او نسبت ندادیم، حال آنکه قریب به عبارت لهوف را او نیز دارد. و عالم جلیل شیخ خلف آل عصفور در بعضی رسائل خود، که اجوبه سی مسأله است، زحمت بسیاری در تطبیق اعظم منکرات آن کتاب بر اصول مذهب کشیده و لکن بر متأمل در آن پوشیده نیست که جز تکلف حاصلی ندارد. به هر حال در این اعصار برای آن مقتل نسخ مختلفه به زیاده و نقصان دیده شده.»۷۱

میرزا محمد ارباب: «کتاب مقتل ابی مخنف معروف در این زمان، مجهول الحال و غیرمعلوم المؤلف است اگر چه مشتمل بر بعضی روایات ابی مخنف است؛ لیکن محل اعتماد اهل علم نیست.»۷۲

حاج شیخ عباس قمی: «ولیعلم ان لابی مخنف کتبا کثیره فی التاریخ والسیر، منها کتاب مقتل الحسین علیه السلام الذی نقل عنه اعاظم العلماء المتقدّمین واعتمدوا علیه ولکن الاسف انه فقد ولا یوجد منه نسخه واما المقتل الذی بأیدینا وینسب إلیه فلیس له بل ولا لأحد من المؤرخین المعتمدین ومن اراد تصدیق ذلک فلیقابل ما فی هذا المقتل وما نقله الطبری وغیره حتی یعلم ذلک.»۷۳

ابو مخنف کتابهای بسیاری در تاریخ و سیره نوشته از جمله: مقتل امام حسین(ع) که علمای بزرگ پیشین از آن نقل کرده اند و به آن اعتماد داشته اند. اما متأسفانه مفقود شده و نسخه ای از آن یافت نمی شود. اما مقتلی که در دست ما است و به او نسبت می دهند نه تنها برای او نیست، بلکه برای هیچ یک از مورخان مورد اعتماد هم نمی باشد. هر کس می خواهد به صحت این مطلب پی ببرد باید مقتل موجود را با منقولات طبری و غیرطبری مقایسه کند.

«مقتل او اگر در دست بود در نهایت اعتبار بود؛ چنانچه از نقل اعاظم علمای قدیم از آن معلوم می شود؛ لکن افسوس و آه که اصل آن مقتل مانند مقتل کلبی و مدائنی و امثال آنها به تمادی ایام مفقود شده و به دست ما نرسیده و اما این مقتلی که در دست است و در آخر عاشر بحار طبع شده است و به ابی مخنف بیچاره نسبت می دهند معلوم نیست از کیست و از ابومخنف نیست. و ابوجعفر طبری در تاریخ خود در باب مقتل امام حسین علیه السلام از مقتل ابومخنف بسیار نقل کرده و من بسیاری از آن را در نفس المهموم نقل کردم و کسی که آن منقولات را با مقتل معروفِ منتسب به ابی مخنف مطابقه کند، می یابد که ابدا به هم ربطی و نسبتی ندارند. فعلی هذا این کتاب ابی مخنفِ معروف، اعتبار ندارد و بر متفردات آن هیچ اعتماد نیست. والله العالم.»۷۴

سید محسن امین: «واما ما ینسب الی ابی مخنف تحت عنوان مقتل الحسین الذی طبع عده مرات فی العراق وایران والهند فمن الیقین انه لیس له وافضل دلیل علی زیف هذه النسبه نسبه الکتاب الی ابی مخنف هو هذه المواضیع الواهیه والروایات الکاذبه ونحن نجل ابامخنف بمقامه الشامخ عن کتابه مثل هذه السفاسف.»۷۵

کتابی که به عنوان مقتل امام حسین(ع) به ابومخنف نسبت می دهند و چند بار در عراق و ایران و هند چاپ شده یقیناً از نوشته های او نیست. روشن ترین دلیل برای نادرستی نسبت این کتاب به ابومخنف، مطالب واهی و روایات دروغ در آن است، و ما مقام شامخ ابومخنف را بزرگ تر از آن می دانیم که این مطالب سخیف را بنویسد.

سید عبدالحسین شرف الدین: «ولا یخفی ان الکتاب المتداول فی مقتله علیه السلام المنسوب الی ابی مخنف قد اشتمل علی کثیر من الاحادیث التّی لا علم لابی مخنف بها! وإنما هی مکذوبه علی الرجل وقد کثرت علیه الکذابه و هذا شاهد علی جلالته.»۷۶

پوشیده نماند که مقتل موجود و منسوب به ابومخنف مشتمل بر بسیاری از احادیثی است که وی از آنها خبر نداشته است و آنها را به دروغ به او بسته اند. و فراوانی دروغها به او نشانه بزرگی او است.
شهید قاضی طباطبایی: «مقتل ابی مخنف که فعلا در دست مردم است، از مجعولات است».۷۷ «مقتل مجعول ابی مخنف کذب محض است.»۷۸ «کتاب مصائب المعصومین و مفاتیح البکاء و ابی مخنف نزد اینجانب به قدر فلسی و پشیزی ارزش و اعتبار ندارد تا نقل و عدم نقل آنها مورد اعتناء قرار گیرد؛ زیرا اینجانب به آن قبیل کتابها ارزش و اعتبار قائل نیستم.»۷۹  «مقتل ابومخنف که فعلاً در دست است و آن مقتل به تصریح خود محدث نوری(ره) و سائر بزرگان اهل تحقیق، از جعلیات و موضوعات است و آن را به دروغ به ابی مخنف لوط بن یحیی بسته اند اگر اصل مقتل ابی مخنف موجود بود، بسیار معتبر است، ولی این مقتل فعلی موجود که مستقلاً چاپ هم کرده اند مجعول بوده و جعلی بودن آن مسلم و جای شبهه نیست. گرچه بعضی از علماء خواسته منکرات آن را تطبیق با اصول مذهب نماید ولی به تصریح خود محدث نوری(ره) بر متأمل در آن پوشیده نیست که جز تکلف حاصلی ندارد و زحمت بی جا کشیده است. این گونه کتابها را دشمنان عالم تشیع جعل می کنند.»۸۰ «کتاب مقتلی که در دست است مجعول و نسبت آن به او از اکاذیب است.»۸۱

 

المنتخب فی جمع المراثی والخطب

فخرالدین بن محمّد علی بن احمد طریحی (  -۱۰۸۵ق) در بیست مجلس ـ به تعداد روزها و شبهای دهه اول محرم ـ مطالب مربوط به اهل بیت علیهم السلام را در کتاب منتخب گرد آورد و بخش عمده ای از آن مربوط به تاریخ امام حسین علیه السلام است. در این کتاب، مبالغه ها و مطالب بی اساسی است که در کتابهای پیش از آن یافت نمی شود. این موارد، اختصاص به امام حسین علیه السلام ندارد. بنابر این، منقولات آن تا در منابع معتبر دیده نشود قابل اعتماد نیست. منشأ بخشی از اخبار مربوط به آگاه شدن پیامبران از حادثه کربلا، منتخب طریحی است۸۲ و همین اخبار در بحار هم آمده و ظاهرا از منتخب گرفته شده اند.۸۳

شیخ آقا بزرگ تهرانی با مقابله نسخه های متعدد از منتخب، اختلافاتی میان آنها دیده است۸۴ که حکایت از تصرف در آن دارد.

نمونه های تحریف

هنگام اسارت یاران امام علیه السلام کوفیان به کودکان اهل بیت صدقه دادند. ام کلثوم فریاد زد: «یا اهل الکوفه، ان الصدقه علینا حرام.» سپس خوراکیجات را از دست آنها گرفت و به زمین پرتاب کرد.۸۵

«ثم انه (الامام الحسین علیه السلام) لم یزل یحمل علی القوم و یقاتلهم حتی قتل من القوم الوفا… و جعل الحسین یحمل تاره علی المیمنه و اخری علی المیسره حتی قَتل ـ علی ما نقل ـ ما یزید علی عشره آلاف فارس.»۸۶

روایت شده که امام حسن علیه السلام در بستر شهادت این روایت را از قول پیامبر صلی الله علیه و آله برای امام حسین علیه السلام نقل کرد: در معراج دو قصر مجلل در بهشت دیدم: یکی از جنس زبرجد سبز و دیگری از یاقوت قرمز بود. جبرئیل توضیح داد که چون حسن با سمّ از دنیا می رود، قصر سبز برای او است و چون حسین ذبح می شود و صورتش با خون خضاب می شود، قصر قرمز برای او است. در این هنگام هر دو و حاضران گریستند.۸۷

وقتی خبر شهادت مسلم به امام علیه السلام رسید، حضرت برخاست و دست نوازش بر سر دختر یازده ساله مسلم کشید و دختر با مشاهده این ابراز محبت بی سابقه امام علیه السلام، از شهادت پدرش پرسید و امام علیه السلام خبر شهادت را به او داد.۸۸

دیدگاه صاحب نظران

محدث نوری: «منتخب شیخ طریحی مشتمل است بر موهون ـ مثل دفن کردن دشمنان، جناب عبدالعظیم حسنی را زنده در ری ـ و غیر موهون.»۸۹

میرزا محمّد ارباب: «در کتاب منتخب، مسامحات بسیاری نموده که بر اهل بصیرت و اطلاع پوشیده نیست»؛۹۰ «روایت مختصه به آن کتاب (منتخب) اعتباری ندارد.»۹۱

ناسخ التواریخ

لسان الملک میرزا محمّدتقی سپهر (۱۲۱۶-۱۲۹۷ق) یک دوره تاریخ از زمان حضرت آدم تا عصر خود را به فارسی نگاشت و بخشی از آن را به شرح حال مفصل سیدالشهدا علیه السلام اختصاص داد. نظر به اینکه نویسنده، بنا داشته کتابی بنگارد که خواننده، نیازی به مطالعه کتابهای دیگر نداشته باشد،۹۲ مطالب سست و بی پایه در آن راه یافته و نمی توان به متفرّدات آن اعتماد کرد. مطالب بی اساس آن به قدری است که برخی، مطالعه آن را جایز ندانسته اند. نویسنده جهت ثبت تاریخ امام حسین علیه السلام از تمام جهات به زندگی آن حضرت، از دوران کودکی تا شهادت نگرسته است.

نمونه های تحریف

شهید مطهری: «تنها صاحب ناسخ التواریخ این اشتباه تاریخی را کرده و نوشته است: وقتی امام حسین علیه السلام در شب عاشورا برای اصحاب خود صحبت کرد، عده ای از آنان از سیاهی شب استفاده کرده و رفتند، ولی این مطلب را هیچ تاریخی تأیید نمی کند.»۹۳

«در پاره ای اخبار است که این حیوان چهل تن از آن مردم بی ایمان را با لگد و دندان کشت و خونین و شیهه کنان به جانب خیام مبارک دوید و چون به خیمه سیدالشهداء علیه السلام رسید چندان سر خود را به زمین کوبید که جان از تنش بیرون شد و حضرت امام زین العابدین علیه السلام آن حیوان زبان بسته را دفن کرد و مدفنش همان خیمه گاه است.۹۴

دیدگاه صاحب نظران

شهید مطهری: «صاحب ناسخ التواریخ ـ تا حدی که سراغ داریم ـ مرد متدینی بوده؛ اما تاریخش زیاد اعتبار ندارد؛ چون یک تنه بوده و کار دیگر هم داشته و این همه تاریخ نویسی کار یک نفر نیست که بخواهد تاریخ دنیا را بنویسد.»۹۵

شهید سید محمدعلی قاضی طباطبایی: «ناسخ التواریخ … بسیاری از قضایا را بدون تحقیق به قلم آورده و اشتباهات زیادی دارد که باید در این باره کتاب مستقلی مشتمل بر مجلداتی تألیف گردد تا آن کتاب تهذیب و تنقیح شود و مطالب و تواریخ صحیحه آن ثبت گشته و زوائد و مطالب وارونه شده آن حذف گردد»؛۹۶ «ناسخ التواریخ از تواریخ رسمی دولتی دوره قاجار است و باید بر محتویات تاریخی بدون مدرک آن اعتماد ننمود. حق داشته کسی از بزرگان فرموده: مطالعه آن کتاب جایز نیست و در اینکه نتوان ناسخ را مصدر نقل قرار داد، شکی نیست. اگر در نقلیات آن دقت و تحقیق شود، بر ایرادات و اشکالات و لغزشهای زیادی و نقلیات خلاف واقعی برخورد می شود که بیرون از حد و شمار است و باید در این باره تألیف مستقلی در چند مجلد گرد آورده شود»؛۹۷ «بر متفردات ناسخ و بر نقلیاتش اعتماد نیست.»۹۸

 

نور العین فی مشهد الحسین علیه السلام

این کتاب را به فقیه شافعی ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن ابراهیم اسفراینی (  -۴۱۸ق) نسبت داده اند. با توجه به شواهد متعدد، انتساب چنین کتابی به او بسیار بعید است:

شرح حال وی در منابع پیشینیان آمده، اما کتاب نورالعین را جزء آثار او نشمرده اند؛۹۹ اما اسماعیل پاشا (  -۱۳۳۹ق) در پایان شرح حال ابراهیم بن محمّد اسفراینی نوشته است: «نورالعین فی مشهد الحسین رساله تنسب الیه (من وفیات الاعیان).»۱۰۰ ظاهراً مراد نویسنده این است که تمام شرح حال یا مأخذ انتساب نورالعین به اسفراینی کتابِ وفیات الاعیان تألیف ابن خلّکان است؛ در حالی که چنین مطلبی را در آن نیافتیم. پس از او شیخ آقا بزرگ تهرانی۱۰۱ و اِلیان سرکیس۱۰۲ نورالعین را از آثار او دانسته اند. گویا منشأ آن، گفته اسماعیل پاشا است.

در منابع متعدد از جمله در آثار بیهقی اخباری از اسفراینی نقل شده، اما پس از تحقیق و بررسی در میان آنها به خبری درباره حادثه کربلا برخورد نکردیم. اگر او کتابی در این زمینه نگاشته بود عادتا اخبار زیادی به واسطه او در مورد حادثه عاشورا نقل می شد در حالی که چنین نیست.

در چاپهای مختلف از نورالعین که دست یافتیم، نام نویسنده تنها به صورت «ابواسحاق الاسفراینی» نوشته شده است. در هیچ یک از این چاپها مشخصه دیگری از نویسنده ننوشته اند تا بتوان با قطع، کتاب را به فقیه شافعی ابراهیم بن محمّد بن ابراهیم اسفراینی که در قرن پنجم وفات یافته، نسبت داد.

دروغهای عجیب و غریب و خلاف عقل در نورالعین به قدری فراوان است که نمی تواند تدوین فقیهی برجسته باشد.

از اینها گذشته  اسلوب این کتاب متناسب با آثار قرن چهارم نیست.

نمونه های تحریف

«قال الراوی: ثم أنّ جواد الحسین جعل یهمهم وتخطی للقتلی فی المعرکه قتیلا بعد قتیل حتی وقف علی الجسد الشریف فوجده بلارأس فجعل یدور حوله ویمرغ ناصیته فی دمه فلما نظر إلیه عمر بن سعد قال للقوم: ویلکم ائتونی به. فرکبوا خلفه وکان من جیاد خیل رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ والاصح انه المیمون، فلما احس المیمون بذلک جعل یمانع عن نفسه ویلطم بیدیه ویضرب برجلیه حتی قتل منهم سته وعشرین فارسا وتسعه من الخیل. فصاح عمر بن سعد: ویلکم اترکوه لانظر ما یصنع فبعدوا عنه فلما رأی الناس تفرقت عنه امن ورجع الی الجسد الشریف وجعل یمرغ وجهه ویقله بین عینیه ویصهل حتی ملا البریه من صهیله ثم قصد الی خیمه النساء. »۱۰۳

اسب امام حسین(ع) در میان کشته ها جست وجو می کرد تا اینکه به بدن بی سر امام(ع) رسید. به دور او می گشت و پیشانی خود را در خونهای حضرت می مالید. همین که نگاه عمر سعد  به اسب افتاد به اطرافیانش گفت: وای بر شما، آن را بیاورید. آن از اسبهای رسول خدا(ص) بود و صحیح ترین اقوال این است که نامش میمون بود. همین که میمون متوجه آمدن دشمنان شد شروع به دفاع کردن از خود نمود و با دست و پایش به دشمنان صدمه می زد تا اینکه ۲۶ سواره و نه اسب را کشت. عمر سعد فریاد زد: رهایش کنید تا ببینم چه می کند. وقتی از اطراف اسب دور شدند کنار جسد بازگشت و خود را در خونها می مالید و شیهه می کشید تا اینکه از صدای او جمع شدند و سپس به طرف خیمه زنان رفت.

«والمیمون (فرس الامام علیه السلام) یفضم بفمه علی الفارس یقتله ویضرب برجله الفارس فیقتله ویضرب بذنبه الفارس فیقتله.»۱۰۴

میمون (اسب امام(ع)) با دهان و پا و دمش سواره ها را می کشت.

پس از قطع دو دست حضرت عباس، وی شمشیر را میان ساعد و سینه اش گرفت و با این حالت ۳۵ تن از دشمنان را کشت.۱۰۵

شروع جنگ در روز سوم محرم دانسته شده و در این روز امام(ع) حدود هزار تن از دشمن را کشت.۱۰۶

«قال الامام الحسین للشمر حین أراد قتله: اذا و لابدّ من قتلی فاسقنی شربه ماء. فقال: هیهات أن تذوق الماء بل تذوق الموت غصّه بعد غصّه و جرعه بعد جرعه.»۱۰۷

دیدگاه صاحب نظران

میرزا محمد ارباب: «نورالعین کتابی است بی اعتبار و مجهول المؤلف.»۱۰۸

فضل علی قزوینی: «من نظر فی مقتله المطبوع (نورالعین) یعرف أن فیه اکاذیب واموراً علی خلاف ما اجمع علیه الفریقان… فإنا لا نعتمد علی ما تفرّد به.»۱۰۹

شهید قاضی طباطبایی:«کتاب مقتل اسفرائنی پر از جعلیات و نقلیات قصه سرایان است.»۱۱۰«مقتل اسفرائنی از کتب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتماد است.»۱۱۱ «مقتل اسفرائنی در ضعف و مجعول بودن مانند مقتل ابی مخنف است.»۱۱۲

سید عبدالعزیز طباطبایی: «اظن [أنّ] الکتاب منحول منسوب فاسلوبه لایلائم مصنفات القرن الرابع.»۱۱۳

 

پی نوشتها:

۱. نکا: اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج ۲، ص ۲۴۱-۲۴۲. (با تلخیص)

۲. کتاب شناسی تاریخی امام حسین علیه السلام، ص ۱۱۰.

۳. اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج ۳، ص ۶۳۳.

۴. همان، چاپ قدیم، ص ۳۴۵، تذکره الشهداء، ص ۲۳ و ۲۴۳. (این عبارت در چاپ جدیدِ اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، حذف شده است.)

۵. لؤلؤ و مرجان، ص ۲۶۲-۲۶۴؛ با تلخیص و مختصر ویرایش.

۶. حماسه حسینی، ج ۱، ص ۲۹.

۷. اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج ۲، ص ۴۰۲.

۸. همان، ج ۳، ص ۲۹۸.

۹. همان، ج ۳، ص ۴۴۵.

۱۰. قصص العلماء، کتابفروشی علمیه اسلامیه، ص ۱۰۸.

۱۱. همان، ص ۱۳۳. در همین مقاله به ضعفهای این کتاب اشاره شده است.

۱۲. لؤلؤ و مرجان، ص ۲۸۹.

۱۳. هر کرور برابر با پانصد هزار است. بنابر این لشکر کوفیان در این آمار یک میلیون و ششصد هزار نفر است!

۱۴. کمیت: نوعی اسب مرغوب.

۱۵. لؤلؤ و مرجان، ص ۲۵۱.

۱۶. ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۲۷۲.

۱۷. اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۸۸.

۱۸. ریحانه الادب، ج ۲، ص ۲۱۷.

۱۹. الذریعه، ج ۲، ص ۲۷۹.

۲۰. حماسه حسینی، ج ۱، ص ۵۵.

۲۱. همان، ج ۱، ص ۱۰۶.

۲۲. همان، یادداشتها، ج۲، ص ۱۷۷ پاورقی.

۲۳. اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج ۱، ص ۴۷.

۲۴. تذکره الشهداء، ص ۲۷۰.

۲۵. همان، ص ۴۴۳.

۲۶. همان، ص ۳۱۱.

۲۷. همان، ص ۳۱۱.

۲۸. شدّه مروارید: رشته مروارید.

۲۹. تذکره الشهداء، ص ۳۲۵.

۳۰. همان، ص ۳۱۲.

۳۱. همان، ص ۳۴۷.

. نکا: روضه الشهداء، ص ۲۵۴.

۳۳. لؤلؤ و مرجان، ص ۲۸۷-۲۸۸.

۳۴. روضه الشهداء، ص ۱۹۴.

۳۵. همان، ص ۲۵۲.

۳۶. همان، ص ۳۴۹.

۳۷. ریاض العلماء، ج ۲، ص ۱۹۰.

۳۸. اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۱۲۲.

۳۹. مقدمه روضه الشهداء، ص ۶.

۴۰. حماسه حسینی، ج ۱، سخنرانیها، ص ۱۲۷.

۴۱. حماسه حسینی، ج ۱، ص ۵۴.

۴۲. تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهداء علیه السلام، ص ۶۶.

۴۳. عنوان الکلام، ص ۲۸۲.

۴۴. همان، ص ۲۰۵.

۴۵. همان، ص ۲۶۸.

۴۶. همان، ص ۲۶۵.

۴۷. همان، ص ۱۷۳.

۴۸. حماسه حسینی، ج ۱، ص ۲۸-۲۹.

۴۹. محرق القلوب، ص ۱۰۵.

۵۰. قصص العلماء، ص ۱۳۳.

۵۱. همان، ص ۱۳۳.

۵۲. لؤلؤ و مرجان، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵.

۵۳. محرق القلوب، ص ۲۴۷.

۵۴. حماسه حسینی، یادداشتها، ج ۲، ص ۱۷۶.

۵۵. معالی السبطین، ج ۱، ص ۲۵۵.

۵۶. همان، ج ۱، ص ۲۷۷.

۵۷. همان، ج ۲، ص ۲۴.

۵۸. همان، ج ۲، ص ۱۳۳.

۵۹. تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهداء علیه السلام، ص ۳۸۲.

۶۰. مقدمه وقعه الطف، ص ۹.

۶۱. تاریخ مدینه دمشق، ج ۶۹، ص ۱۶۸.

۶۲. مقدمه وقعه الطف، ص ۲۴.

۶۳. همان، ص ۲۵؛ مستدرکات اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۲۵۵.

۶۴. مستدرکات اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۲۵۵.

۶۵. همان، ج ۶، ص ۲۵۵.

۶۶. مقدمه وقعه الطف، ص ۲۶.

۶۷. در نسخه خطی مقتل ابومخنف در دارالحدیث به جای «مشوم»، «مسموم» است.

۶۸. مقتل الحسین، ص ۱۲۹-۱۳۰ و ر.کا: منتخب طریحی، ص ۳۸.

۶۹. نکا: شرح الاخبار، ج ۳، ص ۱۸۲ و ۱۹۱؛ مناقب و مثالب، ص ۳۰۹؛ فتوح ابن اعثم، ج ۵، ص ۹۲؛ مقتل خوارزمی، ج ۱، ص ۲۴۴؛ تسلیه المجالس، ج ۲ ص ۲۶۲؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۱۲؛ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۳۸۹؛ مقاتل الطالبیین، ص ۱۱۷؛ الاخبار الطوال، ص ۲۵۵.

۷۰.  هر دانق یک ششم درهم است.

۷۱. لؤلؤ و مرجان، ص ۲۳۶-۲۳۷.

۷۲. اربعین حسینیه، ص ۹.

۷۳. الکنی والالقاب، ج ۱، ص ۱۵۵.

۷۴. هدیه الاحباب، ص ۴۵.

۷۵. مستدرکات اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۲۵۵.

۷۶. مؤلفوا الشیعه فی صدر الاسلام، ص ۴۱-۴۲.

۷۷. تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهداء علیه السلام، ص ۶۰.

۷۸. همان، ص ۷۶.

۷۹. همان، ص ۲۱۹.

۸۰. همان، ص ۲۲۱-۲۲۲.

۸۱. همان، ص ۵۷۲ پاورقی.

۸۲. نکا: منتخب، ص ۴۸-۴۹.

۸۳. نکا: بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۲-۲۴۴.

۸۴. نکا: الذریعه، ج ۲۲، ص ۴۲۰.

۸۵. نکا: منتخب، ص ۴۶۳-۴۶۴؛ مقتل الحسین، ص ۱۵۸-۱۶۱؛ نورالعین، ص ۵۵؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۴.

۸۶. منتخب، ص ۴۵۰.

۸۷. همان، ص ۱۷۴ با تلخیص.

۸۸. همان، ص ۳۴۶.

۸۹. لؤلؤ و مرجان، ص ۲۸۷.

۹۰. اربعین حسینیه، ص ۹.

۹۱. همان، ص ۶۴.

۹۲. نکا: ناسخ  التواریخ، بخش مربوط به امام حسین علیه السلام، ج ۱، ص ۳۷۸.

۹۳. حماسه حسینی، ج ۲، ص ۱۰۷.

۹۴. ناسخ التواریخ، چاپ سنگی، ص ۵۱۹.

۹۵. فلسفه تاریخ، ص ۱۴.

۹۶. تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهداء علیه السلام، ص ۱۲ مقدمه.

۹۷. نکا: همان، ص ۱۷۸، پاورقی.

۹۸. همان، ص ۵۴ پاورقی.

۹۹. نکا: طبقات الشافیعه، ج ۴، ص ۲۵۶؛ وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۲۸؛ تبیین کذب المفتری، ص ۲۴۳؛ سِیر علام النبلاء، ج ۱۷، ص ۳۵۲؛ بدایه والنهایه، ج ۱۲، ص ۳۰.

۱۰۰. هدیه العارفین، ج ۱، ص ۸.

۱۰۱. الذریعه، ج ۱۷، ص ۷۲-۷۳.

۱۰۲. معجم المطبوعات العربیه، ج ۱، ص ۴۳۶.

۱۰۳. نورالعین، ص ۵۱.

۱۰۴. همان، ص ۳۸.

۱۰۵. همان، ص ۴۲.

۱۰۶. همان، ص ۳۶.

۱۰۷. همان، ص ۵۰.

۱۰۸. اربعین حسینیه، ص ۲۷۲.

۱۰۹. الامام الحسین وأصحابه، ج ۱، ص ۱۵۰.

۱۱۰. تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهداء علیه السلام، ص ۶۴۰.

۱۱۱. همان، ص ۶۰.

۱۱۲. همان، ص ۷۶.

۱۱۳. نکا: اهل البیت فی المکتبه العربیه، ص ۶۵۵.

 

 

 

از آنجایی که بیشتر مطالب این مقاله نقل قول از منابع کهن است، و از طرفی هم شایسته نیست که نقل  قولها دستخوش تغییر و تحول بشود. بنابراین، هیچ گونه ویرایشی در این گونه موارد صورت نگرفته است. مگر در مواردی بسیار جزئی که دشوار خوان بود، از علائم سجاوندی جهت رفع مشکل خوانش استفاده شده است. مواردی هم که تلخیص یا ویرایش مختصری انجام گرفته در پی نوشت به آن اشاره شده است. گرچه مشکل این گونه متون متأسفانه با ویرایش هم حل نمی شود و جهت استفاده عموم باید بازسازی یا بازآفرینی شود. ولی فصلنامه به جهت اطمینان خوانندگان و حفظ امانت، از هرگونه دخل و تصرف خودداری کرده است.

همچنین ببینید

چهارشنبه سوری و نوروز

خبرگزاری فارس، در اسفند ۱۳۹۱ مصاحبه ی زیر با اینجانب را نشر داد اما متاسفانه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code