خانه / تغییر اندیشه / چگونه می توان زرتشتی شد؟!

چگونه می توان زرتشتی شد؟!

به قلم مدیر سایت
مسلمانی که به دین زرتشتی تمایل پیدا کرده یقینا یا با دین زرتشتی به درستی آشنا نیست یا با اسلام یا با هیچکدام. امکان ندارد کسی با هردو دین آشنایی لازم داشته باشد ولی زرتشتی را بر اسلام ترجیح دهد.
پیشنهاد ما به چنین شخصی این است که در درجه ی اول با اسلام به درستی آشنا شود.
طبیعی است که آشنایی با همه ی جوانب اسلام آسان نیست. اگر نمی خواهد یا نمی تواند با اسلام آشنا شود، به هر میزان که با دین زرتشتی آشنا شد، آن را با اسلام مقایسه کند. کنار گذاشتن اسلام و پیوستن به زرتشتی به معنای برتر دانستن زرتشتی است. در این مسیر پرسش هایی برای او پیش می آید که لازم است با متخصصان در میان گذارد.
پیامبر این دین چه دارد که پیامبر اسلام ندارد؟ اصلا ما چیزی از زرتشت می دانیم تا بخواهیم با پیامبر اسلام مقایسه کنیم؟ پیامبر دین زرتشتی از همه نظر در ابهام است. معلوم نیست در چه سال و چه قرن و حتی در چه هزاره ای می زیسته. هیچ سخن و رفتاری را با اطمینان خاطر نمی توانیم به او نسبت دهیم.
اما امور اصلی در مورد حضرت محمد(ص) که دارای اهمیت است، امروزه در اختیار ما است.
این مسلمان، پس از آشنایی با کتاب آسمانی زرتشتیان، آن را با کتاب آسمانی اسلام مقایسه کند. از کتاب آسمانی زرتشتی، اکنون ۲۳ صفحه باقی مانده 
(گات ها) و همین مقدار قابل اثبات نیست که واقعا بخشی از اوستا باشد و حتی معنای آن به درستی معلوم نیست.
وقتی کسی به دینی رو می آورد، باید با اعتقادات آن دین آشنا شود. ما چه راهی داریم که به باورهای دین زرتشتی دست پیدا کنیم تا به آن معتقد شویم؟ البته منظور آن اعتقاداتی است که زرتشت آورده نه آنچه موبدان می گویند. آنچه موبدان از خود بگویند یا از افرادی مثل خودشان نقل کنند، به درد نمی خورد مگر نشان دهند زرتشت گفته که اظهار نظر موبدان مورد تایید اوست.
اما اعتقادات اسلامی از طریق قرآن و روایات قابل دست یافتن است.
فرض کنیم شخص به اعتقاداتی که زرتشت آورده دست یافت. پس از آن نوبت به عمل به احکام شرعی می رسد. چگونه باید به احکام این دین دست یابد؟ گات ها شامل احکام شرعی نیست. وندیداد هم قابل عمل کردن نیست و خود زرتشتیان قبول دارند که تحریف شده است. به قول پژوهشگر زرتشتی دکتر کتایون مزداپور: فقه زرتشتی ربطی به زرتشت ندارد.
پس ما راهی برای دستیابی به احکام شرعی که زرتشت آورده نداریم. اگر بگوییم: طبق عقل خودمان به امور اعتقادی و احکام پایبند می شویم، در این صورت باید گفت: چرا زرتشتی شویم؟
اما در اسلام انبوهی از آیات و احادیث داریم که بیانگر احکام شرعی هستند.
اگر موارد فوق، به درستی مورد توجه قرار گیرد، دیگر نوبت به این سؤال نمی رسد که: چگونه میتوانیم زرتشتی شویم؟
لینک مرتبط:
هیچستان

اسفند ۱۳۹۱

همچنین ببینید

حجاب زن

بانویی که از زرتشتی به اسلام گروید

خانم ندا بهرامی ۲۸ سال سن دارد و دانشجوی ترم آخر زبان انگلیسی واحد ۳۲ …

۱,۲۰۶ نظر

  1. مدیر محترم من با ایشون بحثی ندارم ، ایشون هستن که با رد کردن تمام ادیان الهی بدون مدرک و سند معتبر و به صرف سلیقه و چند کتابی که در یک جهت هستند سعی در تخریب این ادیان داشتن و بالطبع باید پاسخگوی نوشتارشون باشند که نیستن ، کتاب وندیداد کتاب احکام هست که انحراف و بدعت و خرافات دارد که کتابهای احکام همه ادیان هم از ان مبرا نیستند که بخواهیم عقاید زرتشتی اصیل را از ان استخراج کنیم ، همانگونه که در اسلام هم چنین نمی کنیم ، باید منبعی که انتخاب میکنیم حداقل دارای کمترین خرافات باشد و از منابع زنده یعنی خود پیروان زنده اون دین درباره عقایدشون هم سوال کنیم تا یک آمار نسبتا واقعی از عقاید اونها در حال حاضر بدست اید
    اقای مدیوماه گرامی :
    این سوال که بدی را چه کسی خلق کرده سوال به ظاهر ساده ایست اما جواب ان در هیچ دینی اصلا راحت نیست
    درست است که وسوسه و بدی مولود انسان است و خدا هم به او اختیار داده اما سوال اینجاست
    ۱. آیا خدا به شیطان اختیار گسترش و خلق بدی را نداده که انرا فقط منحصر به اختیار انسان کنیم ؟ کار شیطان در این دنیا چیست ؟
    ۲. مگر انسان و شیطان مخلوق خدا نیستند و خدا به انها اختیار نداده ؟ آیا خدا با بدی مخالف بوده و اگر بوده چرا مجوز و اختیار بدی داده است ؟
    ۳. مسئول سرما و ویرانی که اهریمن نباشد پس چه کسی مسئول سرما ، زلزله ، سیل و بلایای طبیعی است ؟
    اگر بلاهای طبیعی را جزیی از خلقت دوگانه یین و یانگ بدانیم این بلاها طبیعی هستند و جزیی از این خلقت ولی چون موجب از دست رفتن جانها میشوند برای بشر بلا و بدبختی بحساب می ایند
    این سوالات کار را مشکل کرده و این مختص همه ادیان هست که جواب منطقی برایش ندارند

  2. باسلام ؛ جناب آقای فاطمی من در تلگرام و … نیستم و فقط با ایمیل میتوانم بحث کنم :
    smn.automobile@gmail.com
    با سلام جناب پگی ، با توجه به این که برهان شر را مطرح ساختید و کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم (جلد پنجم) را نمیخواهید که بخوانید ، اگر مایلید با ایمیل ادامه دهید . با توجه به توصیه جناب آقای فاطمی ، برای بحث های دیگر نیز همین طور .
    با تشکر .

  3. با سلام و خیلی ممنونم از من زیبای شما.
    یک مورد که به نظرم رسید و باید دربارش بنویسم در ادامه می آید. پس از هر چیز پوزش مرا پذیرا باشید اگر کمی تند است.
    آن چیزی که اسلام را می تواند خراب کند این است که هدف وسیله را توجیه می کند؟!

    نویسنده محترم این مطلب و مدیر محترم سایت؛ کدام بخش اسلام راستین تیتر شما و رفتار شما را توجیه می کنند؟!!
    چرا شما تیتر پر طرفدار «چرا می توان زرتشتی شد» را انتخاب کرده اید و سپس بر خلاف آن سخت می گویید. این رفتار شما جز نفاق و دروغ است؟! آن چیزی که اسلام را به بیراهه می کشند اینگونه تیتر زنی است که خود نوعی نفاق در گفتار است. به گمانم خود با این تیتر مردم را به اینجا می کشانید و حرفی دیگر گونه می زنید؟!
    چرا یک تیتر واقعی نمی زنید همان نیازی که با متن بخواند و آن نیازی که به مطلب بخورد و آن نیازی که در ذهن شماست!
    چرا دروغ می گویید! حداقل آیین و دین زرتشتی این را به یادگار در فرهنگ ما گذاشته است که دروغگو دشمن خداست و رفتار شما دروغگویی است برادر من. از دروغگویی بپرهیزیم و رو راست و صادق باشیم.
    سپاسگزارم.
    بنابه فرموده قرآن در چند جا زرتشتی‌ها هم به بهشت می روند اگر به خدا ایمان داشته باشند و به روز قیامت و رفتار شایسته بکند که مسلما هر سه تا رو دارند. پس به قرآن احترام واقعی بگذاریم.
    صادق باشیم صادق باشیم صادق باشیم. توجیه پذیر نیست این کار.

    لطفاً تیتر را عوض کنید.

    پانوشت: بنده خودم مسلمان هستم ولی با این رفتار دروغ آمیز شما صد در صد مخالفم.

  4. همونطور که دوست خوبمون گفتن شما با تیترتون دروغ را شروع کرده اید پس هرچه بگویید دروغ ست نمیتوان ب شما که خودرا مسلمان مینامید اعتماد کرد ایا بنای دین اسلام دروغ ست که حتی همه مسولین هم دروغگو هستن؟؟؟پس گفتار نیک ندارید بهترست ازین عمل زشت و نفاق فکن دست بردارید و نان بازو بخورید

    • با سلام جناب Artin ؛ یک سؤال :
      پیامبر اسلام قبل از پیامبری به محمد امین مشهور و به صداقت و پاکی معروف بود . اما از کجا معلوم زرتشت راست بگوید و خدایی به نام اهورامزدا ( = سرور خرد) وجود داشته و امشاسپندانی چون آذر و سپنته آرمیتی و … وجود داشته باشند ؟ چه تأییدی بر حرف زرتشت است تا جایی که معجزه ای هم نداشته است ؟

      یک بنده خدایی میگفت اشعار ریگ ودا خیلی زیباست البته فکر کنم هندو بود ولی میدانید ادبیات آنها بسیار شبیه به گاتها است و ریگ ودا نیز عین گاتها – که کهن ترین بخش اوستا اند – کهن ترین بخش وداهاست که بعضا بالای هزار سال پیش از میلاد قدمت دارد و آیین هندو نیز شبیه به آیین زرتشت و پیامبر آنان نیز هرکه بوده نامعلوم است عین زرتشت . خب حال هندو شویم یا زرتشتی ؟ در صورتی که هم گاتها شعر و کهن اند و هم ریگ ودا .

      این گفتار و پندار و کردار هم در اسلام هم در یهود هم در مسیحیت و کلا در هر آیینی است ، پس فرق این آیین را در این سه پند نمیتوان دید و آیینی جدا به حساب آورد چون حتی یک بی خدا هم اینها را قبول دارد ، اما وقتی به کل گاتها برسیم به ناچار باید به اوستا نیز سری بزنیم اما … کتاب شکند گمانیک ویزار (= ویجار) خدای ادیان ابراهیمی را با استفاده از آیین زرتشت زیر سؤال میبرد … دکتر فرهنگ مهر هم همینطور . پس وقتی این آیین قابل جمع بستن نیست یا زرتشت درست است و یا مسیحیت و یهودیت و اسلام . آیین زرتشت از بنیان (اصل خدا) با ادیان ابراهیمی اختلاف دارد .
      اگر ابهامی ماند پیشنهاد میکنم با مدیر سایت مکاتبه کنید و اگر حرفهای مرا قبول ندارید :
      smn.automobile@gmail.com

      با تشکر .

  5. ای کاش قبل از اینکه در مورد کتابی سخن بگوییم ان را بخوانیم ،
    در زمانیکه هنوز علوم اسلامی شکل نیافته یکی از اشکالات این کتاب به سفر پیدایش را بخوانیم :

    می گوید شمار روزها را از روی خورشید انجام می دهند ، چگونه پیش از آفرینش خورشید تشخیص دادند که امروز روز چندم است ؟
    و این اشکال هوشمندانه ای است .
    اکثر اشکالات به سفر پیدایش تورات هوشمندانه است مثلا انجا که در سفر پیدایش آمده که از درخت نخورید و اگر بخورید بمیرید و ایشان خوردند و نمردند .
    اینگونه ثابت می کند خدایی که یهودیان به دنبال انند خواهش و دانش و فرمانش در تضاد یکدیگرند

  6. یکی دیگر از اشکالات گزارش گمان شکن به باور مسیحیان این است : چگونه ایزد یکتا به تخمه انسانی درآمد و به شکم زن جهودی رفت فارغ از نگارش کلمات اشکال وارد است و باور مسیحیان به اینکه خداوند به صورت عیسی مسیح درآمد را نقد می کند . این خدای ادیان ابراهیمی که شکند گمانیک ویچار نقد می کند خدایی است که صورت انسان می یابد و از شکم انسان متولد می شود . خوب لابد دوست عزیزمان Offer به همین خدا معتقد است !!!!

    • با سلام ؛ من مدافع مسیحیان و یهودیان نیستم اما خدای آنان هرچه باشد از خدای عیال وار و دارای رقیب زرتشتیان قویتر است .
      در ضمن کتاب شکند گمانیک ویزار به خدای واقعی یعنی الله هم شبهه وارد میکند .

  7. خدای مسیحیان همان خدای زرتشتیان و یهودیان و مسلمانان هست و این تفرقه افکن های مسیحی ، مسلمان ، زرتشتی و کلیمی هستند که خدای مخصوصی برای هم کیشان خود قایل شده و خدای دیگر ادیان رو حقیر میکنند
    ماهیت تک خدایی این ادیان با انحراف قشری یا طبقه ای تغییر ماهیت نمیدهد

    • شکند گمانیک ویزار – دیدی نو از آیینی کهن ؛ نویسنده دکتر فرهنگ مهر .

      این دو کتاب فوق را بخوانید تا بدانید خدای زرتشتیان خدای ادیان ابراهیمی نیست .

      • توصیه می کنم شکن گمانیک ویجار را همزمان با حلیه المتقین بخوانند . وجدان انسانی قضاوت می کند کدامیک حرف حق می زنند . گویا ایشان به خدایی که بر موسی وارد می شود و با او کشتی می گیرد و خدایی که از چیزی که موسی میداند نا آگاه است علاقه بیشتری دارند تا خدای یکتا و هستی بخش دانا .
        در حالیکه همینک معابد و امامزادگان سرشار از طلسمات و شمایل و … شده ایرانیان ملتی بودند که در اوج پرستش ایزدان بت و شمایل نمی پرستیدند و باید افتخار کرد به مردمان موحدی که هرگز در سرزیمنشان بتی یافته نشد بر خلاف عربستان و بین النهرین و سوریه و مصر که خاستگاه بتها بوده امروز بتهای جدید به شکل ضریح ساخته شده در شهرها گردانده می شود .

        • …. ؟ چی میگی ؟ پرت شدی از بحث ، حلیه المتقین آنهم با شکند گمانیک وزار ؟ … کجایی تو ؟ یکی فلسفی و عقیدتی است و دیگری اخباری … .

          ایرانیان باستان و البته زرتشتیان عاشق ایزدانی چون بهرام و آذر بودند … بهتر است اوستا را بیشتر بخوانید .

          • متن این دو کتاب را مقایسه فرمایید تا تشخیص دهید کدامیک با عقل و خرد ادمی سازگاری بیشتری دارد . گزارش گمان شکن تقریبا همان اشکالاتی که ما اکنون به دین یهود و مسیحیت وارد می دانیک بیان کرده از جمله تجسم خداوند را رد کرده . اگر انتقاد به این کتاب دارید لابد قایل به تجسم و ریختن خون خدا برای گناهان بشر بر روی صلیب هستید .

            • بنده خدا … بنده خدا … چرا متوجه نمیشوی به خدای واقعی الله هم شبهه وارد میکند … کتاب را کامل بخوان .
              آنجا که میگوید خلقت جهان در مدت معین نیست … در اسلام در مدت معین خداوند خلقت کرده است . این یک نمونه اش .

  8. سوشیانت به مدیوماه

    درود مدیوماه هموند عزیز و همکیش سابق
    گاتها سروده ای بوده که سینه به سینه نقل میشده آن هم در حافظه موبدان و شاید قرنها بعد با ابداع خط روی کاغذ نگارش شده.
    اگر تازینامه قرآن نیز مانند گاتها سینه به سینه نقل میشد تا بعد از قرنها در جمهوری اسلامی توسط روحانیون و مراجع جمع آوری میشد و نگارش میافت آیا دیگر اعتمادی بر آن باقی میماند؟

    • نقل سینه به سینه روش آن دوران بوده کتب روایی شیعه و سنی هم نقل سینه به سینه است . ما امروز با دسترسی به وسایل ارتباطی در حال گذر از سنت نوشتاری هستیم . پس شفاهی بودن روایت نمی تواند مستند ضعف آن باشد خاصه اینکه زبان شناسان قدمت زبان گاتها را مشخص کرده اند و شکی نیست که انتقال هزاران صفحه متن اوستایی از زبانی که به لحاظ گویش مرده است خود گواه صخت روایت است . توجه نمایید که از زمانی به بعد موبدان محتوای اوستا را از روی کتب زند پهلوی درک میکرده اند ولی متن اوستایی را حفظ می نموده اند بی آنکه معنی انرا بدانند و اگر تحریفی در آن روا می شد تشخیص داده می شد . لذا وقتی زبان شناسان تشخیص می دهند که گاتها متعلق به روزگار زرتشت است تمامی این ابهامات برطرف می گردد . همچنین اگر قرار بود تحریفی توسط مغ ها در گاتها ایجاد شود نام خویش و سنن غلط خویش را بدان می افزودند که اکنون گاتها از این تحریفات عاری است .

      • سوشیانت به مدیوماه

        درود بر شما با این پاسخ زیبا و قانع کننده.

      • این همه کتیبه و سنگ نبشته … روی یک کتیبه هم از پیامبری به نام زرتشت نیست … آخر این چه حرفیست که میزنی ؟ در یک استوانه نمیتوانستند ولو کمی از گاتها را بنویسند ؟ یک کتیبه در دسترس نبود ؟ مگر میشود وحی الهی را ننویسند ؟ در عقاید پژوهشگران معمولا حمله یونانیان را عامل نابودی میدانند … . به عنوان نمونه دکتر پورداود . بنده خدا گاتها تحریف شده اند تحریف … دکتر پورداود این را به صراحت بیان میکند به صراحت .

  9. سوشیانت به مدیوماه

    درج یک نگاشته اشتباه و متناقض با تاریخ در گاتها:
    در گاتها آمده است که زرتشت اولین پیامبر (و نخستین آموزگار یکتاپرستی) بود. هات ۴۴ : ۱۱ از گاتهای اوستا به ترجمه‌ی موبد فیروز آذرگشسب و ترجمه‌ی دینشاه جی ایرانی ، و هات ۴۶ : ۹ گاتها به ترجمه‌ی موبد رستم شهزادی گویای این ادعا است. علاوه بر این در هات ۲۸ : ۳ از گاتهای اوستا (به ترجمه موبد فیروزآذرگشسب، موبد رستم شهزادی و موبد دینشاه جی ایرانی) نیز آمده است که پیام زرتشت، آموزه‌ای بود که هیچ کس پیش از او، آن را بیان نکرده بود.همین گفتار را در ترجمه‌ی هات ۳۱ :۱ گات‌ها نیز می‌بینیم. و این یعنی پیام زرتشت (که موبدان ادعا می‌کنند همان پیام راستی است) تا قبل از زرتشت از زبان هیچ کس بیان نشده بود! موبد فیروز آذرگشسب نیز تأکید کرده است که زرتشت اولین پیامبر و اولین کسی بود که پیام راستی و یکتاپرستی را به جهانیان معرفی نمود! موبد کورش نیکنام نیز به صراحت همین گفتار را بیان داشته است.
    در حالیکه زرتشت حتی نخستین پیامبر آریایی نیز نبوده و قبل از زرتشت، منوها روشن ضمیران و پیام آوران آریایی بودند و کتاب وداها نیز قبل از اوستا نخستین کتاب آسمانی آریاییها بوده.دین ایرانیان قبل از دین مزدیسنا دین ودیک قدیم بوده‌است و سالها پس از فراگیر شدن دین زرتشت در ایران باقی‌مانده‌هایی از پیروان دین ودیک در ایران وجود داشته‌اند به طوری که در کتیبه دایوای (daiva) خشایارشا (پادشاهی: ۴۸۶ – ۴۶۵ قبل میلاد) از شورش این پرستش گران در غرب ایران نام برده شده‌است. هندوئیسم و مزدیسنا هر دو از دین ودیک منتج شده یا میراث خوار آن هستند.

    • با سلام ؛ و اما بعد :
      یک اشتباه شما آقای سوشیانت : کهن ترین قسمت وداها ریگ ودا است که هم زبان آن و هم قدمت آن به حدود گاتها بر میگردد و ادبیات آن شبیه گاتهاست . نمیتوان با قطعیت گفت ریگ ودا قبل از گاتهاست .
      در تأیید کلیت حرف شما : زروان پرستی و میترائیسم و اهوره و مزدا و … قبل از زرتشت وجود داشتند . در جمع بندی مقاله فکر کنم گفته باشم اگر دیده باشید .
      پس زرتشت اولین پیامبر نبوده است .
      البته این حتمی است که به هیچ عنوان زرتشت نمیتواند قبل از حضرت نوح (ع) باشد . نه گاتها و نه اوستا از هیچ پیامبر و کتاب الهی دیگری حرف نزدند و این خود جای اشکال است و هیچ کتاب الهی دیگری نیز از زرتشت و اوستا حرف نزده است . پس :
      بر فرض قبول گاتها به عنوان کتابی الهی … انگار دو خدا بودند که با هم دعوا داشتند !!! .

      شیخ انبیا حضرت نوح (ع) آنقدر بزرگ و مهم بوده است که خداوند در تورات و انجیل و قرآن بلا استثنا از او گفته است و کلیت داستان هم در هر سه یکسان است اما ۱۸۰ درجه این وضع در گاتها و کل اوستا فرق میکند . حتی خداوند در قرآن اشاره میکند که داستان اینان باید گفته شود ، اما اهورامزدا نظر دیگری دارد !! .
      چه خوب گفت شکند گمانیک ویجار :
      این خدای زرتشت ، خدای دیگریست .

  10. باسلام و درودهمه یک خدا را میپرستیم خدای یکتا
    هر ملتی برای خودش عقاید واعتقاداتی داشته ودارد که باید به آن احترام گذاشت ‌از این جنگ وستیزها پرهیز کرد در دین هیچ اجباری نیست ولی متاسفانه هست

  11. سلام
    من اصلن از این کاری که در این سایت انجام دادید به هیچ وجه
    خوشم نیومد . کسی ک بخواهد دینش را عوض کند حتما درباره ان دین تحقیق و پرس و جو کرده است چه برسه به دین زرتشت ک با یک تحقیق کوچک درباره ان به این پی میبرید ک بسیار دین خوب و اهورایی ای است .
    پس سعی نکنید با این حرفاتون بقیه رو از رفتن بسمت دین زرتشت بازدارید
    درضمن اگر از دین ما اطلاعات کافی ندارید پس قضاوت نکنید لطفا.
    با تشکر

    • با سلام ؛ و اما بعد :
      ۱ : چرا به جای سلام نمی گویید درود ؟ سلام اسم الله است و عربی .
      ۲ : دین اهورایی ؟ منظورتان کدام یک از اهوراهاست ؟ هم اهوره و هم مزدا در آیین های باستانی آریایی بوده و استعمال میشدند .
      ۳ : اطلاعات کافی از آیین زرتشت ؟ :
      الف ) از پیامبرتان که هیچ اطلاعی حتی أجنه هم ندارند ! .
      ب ) از زمان و طرز انشای گاتهایتان هم باز أحدی هیچ اطلاعی ندارد .
      ج ) گاتهایتان نیز تحریف شدند و کامل به دست ما نرسیده اند . [ به گفته دکتر پورداود ، بنیان گذار اوستاشناسی در ایران]
      د ) کسی چون دستور دهالا [دستور بزرگ پارسیان پاکستان] تمام اوستای شما را زیر سؤال میبرد به جز گاتها [ خداشناسی زرتشتی صفحه ۳۲۱ به بعد ]
      ه ) از اوستای زمان ساسانیان شما هیچ اطلاعی در دست نیست إلا یک سوم آن که در آنهم بعضا نامفهومی دیده شده و هیچ دو ترجمه ای از آن حتی ۸۰ درصد هم مثل هم نیستند .
      و ) و دیگر هیچ : هیچستان .
      این شد دین خوب و اهورایی ؟ .

  12. با تحریف و ناراستی حاصلی به دست نخواهد امد :
    ادعاهای شما و سخنانی که به استاد پورداود و استاد دهالا منتسب می کنید ناراست است و اگر راست می گویید سند ادعای خود را از کتب ایشان ارایه دهید . چگونه دستور دهالایی که بارها در یک کتاب اوستا را می ستاید همزمان آن را زیر سوال می برد ؟ این دعاوی شما :
    ۱- عقل معنای قوه فاهمه نیک و بد و خیر و شر نیست و معنای دستبند شتر می دهد
    ۲- دستور دهالا موبد نبوده
    ۳- علامت هلال از نمادهای باستانی ایرانیان بوده !!!
    ۴- سامی مادر زبان عربی نبوده !!!
    و بدیهی است که در پاسخ من به اینکه چگونه یک موحد نام عبدالعزی بر فرزندانش می نهد بگوید عبدالعزی در شجره پیامبر اسلام نیست !!!!! مگر من مدعی شدم که هست!!!!! . در کامنت بالاترش مشخصا گفته ام قصی که قطعا جد پیامبر است نام فرزندش را عبدالعزی گذاشته . مگر قصی از نظر شما موحد نیست چگونه نام یک بت را بر فرزندش گذاشته ؟ و این عبدالعزی جد خدیجه همسر پیامبر و ابوبکر و طلحه است .
    مگر عبدالمطلب از نظر شما موحد نیست ؟ چگونه نام عبدالعزی بر فرزندش گذاشته(ابولهب عبدالعزی ابن عبدالمطلب ابن هاشم ) . لابد عزی هم بت عرب نبوده
    راستی شما به ما بگویید که مناف چیست و چرا در کتاب اصنام العرب ان را از بزرگترین بتهای قریش خوانده و یا درکتاب المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام جلد ۱۱ صفحه ۲۶۹
    و”مناف” صنم من أصنام الجاهلیه ، قال عنه ابن الکلبی : “وکان لهم مناف ، فبه کانت تسمِّی قریش “عبد مناف” ولا أدری أین کان ، ولا من نصبه ؟

    • با سلام ؛ و بازهم کم مطالعگی :
      ۱ : گفتید زبان سامی مادر زبان عربی است و من هم گفتم منبع ؟ .
      ۲ : گفتم دستور دهالا موبد نبوده است … موبد بود ؟ .
      ۳ : کلمات عربی ریشه دارند و ریشه لغوی عقلر از العقال می آید و العقال یعنی پابند شتر و عقل به معنای منع بکار میرود اما معانی چون دیه نیز دارد که آنرا به تفسیر منع از خونریزی نیز بیان میشود و ریشه تمامی معانی عقل را در منع کردن میدانند اما تکیه من روی معنی لغوی آن بود که از العقال [ یعنی پابند شتر] آمده و به همین سبب آنرا به منع معنی میتوان کرد . پیشتر هم گفتم کسانی چون شما که متأسفانه از زبان عربری بویی نبرده اند باید با یک متخصص صرف و نحو عربی مشورت کنید .
      ۴ : علامت هلال در هیچ یک از دوران ها از زمان پیامبر تا زمان قبل از امپراتوری عثمانی نماد اسلام نبوده است و در زمان اعراب جاهلی هم اگر نماد بوده و یا ایزد ماه داشته اند و یا بتی برای او داشتند منبع ؟ .
      ۵ : وقتی میگوییم اجداد پیامبر یعنی : پدر – پدر بزرگ – پدر پدر بزرگ و … ؛ در هیچ یک از اینان عبدالعزی نیست ؛ عبدالعزی به هیچ عنوان در اجداد پیامبر نیست ؛ سعی نکنید شجره نامه کسی چون پیامبر اسلام (ص) را تحریف کنید.
      ۶ : درباره مناف خوب بود در ذیل همان کامنت من جواب میدادید . چون طولانی شد در کامنتی دیگر جواب میدهم .

    • با سلام دوباره ؛ و اما کسانی که عربی بلد نیستند :
      ۱ : مناف از نظر لغوی از مرتفع و بلند شدن می آید و اصطلاحی ، مناف یعنی جایگاه بزرگی و بلند مرتبگی ، البته معانی دیگری که مشابه اینان است نیز میدهد . لذا مناف ، از اسماء الله نیز میتوانند خوانده شوند . عبد مناف را بنده ی بلند مرتبه معنی میشود . از نظر لغوی :
      ریشه مناف طبق المعجم الوسیط « نوف » است . در ابتدا :
      المَناف : گویند: ( جَبَل عالیِ المَناف): کوه بلند و مرتفع و سر به فلک کشیده . [ ترجمه مناف در المعجم الوسیط ] .
      و حال ریشه مناف یعنی نوف :
      نوف : (نافَ ینوف نوفا) الشیء : آن چیز بلند و مرتفع شد (نافت) الضبع : کفتار حمله کرد (ناف) علیه: مشرف بر آن شد (ناف) الرضیع الثدی و نحوه : کودک شیرخوار پستان و امثال آن را مکید . [ ترجمه مناف در المعجم الوسیط ] ….

    • آقای فاطمی با عرض پوزش کامنت قبلی طولانی شد ، خواهشا نصفش کنید ، من نیمی دیگر از آن را در این جا می آورم تا بقیه که کامنت آنان حذف شده است ، ناراحت نشوند از کامنت طولانی :

      ۳ : گواهی دکتر پورداود به تحریفی بودن گاتها در همین سایت است … متأسفانه اوایل بحث خوب میروی اما کمی که گذشت به یکباره افت شدیدی پیدا کرده تا جایی که حتی معلوم میشود تحریفی بودن گاتها را هم نمیدانی ! .
      ۴ : این که ابوطالب خواسته نام فرزندش را این چنین چیزی بگذارد ربطی به موحد بودن ندارد ، بحث سر موحد بودن اجداد پیامبر است ولو عبد المطلب برای احترام به قریش این کار را کرده باشد . اما تحریف تاریخ توسط مورخ و مترجم اوستا و علامه دهر در زبان عربی آقای دکتر مدیوماه :
      هیچ سند تاریخی نیست که عبدالمطلب پسرش را عبدالعزی نامیده باشد و از بچگی ابولهب [ که کنیه‌ی او بوده است ] عبدالعزی خوانده میشده است . هر چه دیدم به هیچ عنوان ندیدم این کار عبدالمطلب باشد . اما سه نقل قول دیدم که هیچ کدام منبع موثقی برای گفته خود ندارند که عبد المطلب این نامها را برای او گذاشته است :
      ۱ : عده ای میگویند اسمش ابو لهب و کنیه اش نیز ابولهب است .
      ۲ : عده ای میگویند نام او عبد مناف و کنیه اش ابولهب .
      ۳ : عده ای میگویند نامش عبد العزی و کنیه اش ابولهب .

      دفعه بعد بدانید که چه چیزی و برای چه کسی کامنت میگذارید … پیشتر هم گفتم من این ها را برای خوانندگان میگذارم تا انسانهای بی مطالعه شبهه ای در ذهن خوانندگان محترم ایجاد نکنند .

  13. سندی از قرآن در خصوص موحد نبودن اجداد پیامبر :
    وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لأَبِیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَهً إِنِّی أَرَاکَ وَقَوْمَکَ فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ
    البته علمای گرانقدر در مقابل نص قران تاویل کرده و گفته اند که آزر پدر ابراهیم نبوده بلکه پدرمادرش یا عمویش بوده !!!!
    همچنین یکی دیگر از اجداد ابراهیم به روایت سفر پیدایش متهم به گمراهی و رواج سحر و جادوست ( سروج و فرزندش ناحور طبق روایت عهد قدیم بت پرست و ساحر بوده اند که هر دو جد ابراهیم و پیامبر اسلام هستند )
    نکته جالب اینکه در میان تمام ادیان ابراهیمی فقط بخشی از اصولیون شیعه اعتقاد به مسلمان بودن و موحد بودن همه اجداد پیامبر دارند . این تحریف مشخص در کتب باستانی و اساطیر ادیان ابراهیمی در جهت تخفیف نقش پیامبر در یکتاپرستی اعراب و مسلمانان است .

  14. با سلام ؛ و اما کم مطالعگی :
    ۱ : أب معنای عمو نیز میدهد … گفتم کسانی که عربی بلد نیستند درباره مسائل مربوط به این زبان کامنت نگذارند .
    ۲ : چون شیعه روایت موثق از پیامبر دارد که گفته است اجداد من همگی موحد اند پس میتوان یقین کرد اینجا معنی أب عمو است .
    ۳ : در تفاسیر شیعه این نام را نام عموی پیامبر دانسته اند … در تورات نیز نام پدر حضرت ابراهیم (ع) تارخ است و نه ازر .
    ۴ : عده ای [ آنهم نه تمام ] اهل تسنن معتقد اند پدر حضرت ابراهیم (ع) بت پرست بوده است … لطفا اگر از برادران اهل تسنن هستید بگویید .
    ۵ : در سوره بقره، آیه ۱۳۳ خداوند حضرت اسماعیل (ع) را با این که عموی حضرت یعقوب (ع) است اما از آبَائِکَ برای ایشان استفاده میکند و او را أب حضرت یعقوب معرفی میکند یعنی به وضوح کلمه أب به عنوان عمو بکار رفته است .

    دفعه بعد بدانید که چه چیزی و برای چه کسی کامنت میگذارید .

  15. ۱- حاضرند به ترجمه دست چندم و خلاف عرف یک غربی برای حمله به دین مزدیسنی تشبث کنند ولی در مقابل برهانی که از قرآن برخواسته برای اثبات ادعاهای متعصبانه خود در مقابل نص قرآن تاویل می نمایند و در حالیکه اکثریت قریب مسلمانان اجداد پیامبر را یکتا پرست نمی دانند و حتی بعضی از ایشان به استناد روایتی ایشان را پیش از بعثت نیز یکتا پرست نمی دانند به استناد کلمه آباء می خواهند ثابت کنند اب یعنی عمو !!!! این دیگر درس و مدرسه نمی خواهد و هر دو کلاس سواد خوانده ای می داند که آدمی چند پدر ندارد و منظور از آباء نیاکان است و آباء جمع است و اب مفرد است . لابد مفرد و جمع را هم فراموش کرده اید !!!!
    همانگونه که در بحث عقل نتوانستید از وازه عقل شاهدی حتی در یک جمله یا یک واژه نامه موید نظر خود ارایه دهید این بار هم از اهل خرد می خواهم که داوری کنند که ایشان نمونه ای برای کلمه اب بیاورند که مشخصا معنای عمو بدهد . منظور من کلمه اب است نه آباء که این دو کلمه در تعداد حروف و وزن و معنی و جمع و فرد و ….. صدها تفاوت دارند که این یکی شیر است اندر بادیه …. آن یکی …. راستی در کجای زبان عرب برای یک نفر یعنی اسماعیل از اسم جمع استفاده شده است ؟!!!!!
    ۲- دیگر اینکه بر خلاف سخن حضرت علی این جماعت چون حریف ماقال نمی شوند در پی پرونده سازی و من قال هستند که لابد هرکس نظری انحرافی از علمای شیعه را قبول نداشت لاجرم همزمان هم بهایی و سنی و وهابی و زرتشتی و … هم هست . اما اینگونه تشبث از باب نبود حجت است .

    ۳- از کی تورات برای شما حجت شده ؟!!!تورات که مشخصا در همان کتاب که نام تارخ را می برد دو نفر از اجداد ابراهیم را ساحر و بت پرست می داند . اینجا که به نفعتان است تورات معتبر شد !!!!!
    ۴- و باز هم از اهل خرد می پرسم که چگونه یک موحد نام بت عزی بر فرزند خود می نهد . چرا از عبدالعزی بن قصی گذشتید ایشان جد خدیجه است و مانند ابولهب چند اسم هم ندارد . البته بزرگان شما پاسخ داده اند و از تقیه و بدء گفته اند که اصلش چیز دیگری است و در دست شما چه معجونی شده . شما با تقیه و بدء به هر شعبده ای قادرید چون هر گفته و نوشته که خلاف نظرتان بود به تقیه منتسب می کنید و هر ادعا که خلاف نظرتان محقق شد به بدء ولی این دام شیادی در این دوره دیگر هواخواه ندارد که حتی در قرن سوم هم مرحوم نوبختی در کتابش فرق الشیعه احتجاج به بدء را خلاف راه عقل دانسته و باعث مفسده .

    • با سلام ؛ خدا هدایت نمیکند کسی را که نمیخواهد حقیقت را ببیند :
      ۱ : کلمه أب هم به معنی عمو و هم به معنی پدر در قرآن آمده است . [ سوره بقره، آیه ۱۳۳ حضرت اسماعیل عموی حضرت یعقوب (ع) است و با أب ( ابائک) خوانده شده است ]
      ۲ : روایت موثق از پیامبر است که تمام اجدادش را موحد خوانده است .
      ۳ : طبق قرآن ازر مشرک بوده است و موحد نبود .
      ۳ : حال أب برای حضرت ابراهیم عمو بوده یا پدر ؟ وقتی خود پیامبر میگوید اجدادش موحد اند به یقین معنی عمو میداده است . این همان است که خداوند در قرآن میگوید پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید .
      ۴ : هیچ سندی نیست که عبد المطلب نام عزی را برای فرزندش گذاشته باشد بلکه همیشه این فرزند در قرآن نیز با نام ابو لهب که کنیه اش بوده صدا میشده است اما این که از کی او را عزی خواندند به هیچ عنوان هیچ مدرکی نیست که نشان دهد از بچگی او را عبد العزی می خواندند . اینهم عین بت الله است که بی مدرک حرف میزدی ؟ با کدام سند عبد المطلب نام فرزندش را عبد العزی نامید ؟ چرا بی منبع حرف میزنی ؟
      ۵ : این حرف که اجداد پیامبر موحد نبوده اند نه برای تمام اهل تسنن بلکه به طور خاص برای وهابی هاست ولی عده ای از اهل تسنن هم آنرا قبول دارند ( در تفسیر فخر رازی ) . خوانندگان این انسان بی مطالعه را بشناسید ، این کسی که از وهابیان حرف میزند را بشناسید این کسی که کارش به این لحن حرف زدن با من و علمای شیعه رسیده را بشناسید . کسی که یک مقاله به زبان عربی ندارد ، علمایی را متهم میکند که کتابها به زبان عربی نوشتند . خوانندگان بشناسید مدیوماه را .
      جلال‌الدین سیوطی از علمای اهل تسنن قائل به موحد بودن تمامی اجداد پیامبر بوده است و آنرا حتی در کتابش به اثبات میرساند :
      مسالک الحنفاء . در اوایل کتاب .
      خوانندگان حال چه کسی شیاد است ؟ چه کسی بی منبع و سند حرف میزند ؟ چه کسی از وهابیان و ضد اسلام ها نقل میکند ؟ چه کسی ؟ قضاوت با شما . آقای مدیوماه کسی که کارش به این جا برسد دیگر نمیتوان برای او وقت صرف کرد . خانم پگی با این که با من بحث میکند آنهم قبل از شما ، هیچ گاه با این لحن حرف نزد . هیچ گاه این طور درباره علمای شیعه که کسانی چون علامه طباطبایی (ره) بین آنان است این طور حرف نزد . آقای مدیوماه شما در جهل خواهید ماند چون فقط دنبال حرف خود هستید و نه سند و مدرک . آن از اظهار نظر بیهوده درباره واژه عقل … آن از نداشتن هیچ مدرکی بر وجود بت الله … اینهم از نداشتن هیچ سندی دال بر نامیدن عبد العزی توسط عبد المطلب .

    • حضرت ابراهیم(ع) پدرش را در کودکی از دست داد و آزر عمویش سرپرستی او را بر عهده گرفت و حضرت ابراهیم(ع) او را به عنوان پدر صدا میزد. در این زمان هم ما چنین کاری میکنیم، چیز عجیبی نیست که شما چنین تعصب از خود بروز میدهید!

      • مدیر سایت

        این تعبیر در قرآن، در جاى دیگرى نیز به کار رفته و از اسماعیل(ع) عموى یعقوب(ع) نیز با تعبیر «أب (پدر)» یاد مى کند: «إِلَـهَکَ وَ إِلَـهَ ءَابَآئِکَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَـعِیلَ وَ إِسْحَـقَ إِلَـهًا وَ حِدًا»(بقره: آیه ۱۳۳)

  16. با سلام ؛ میدانستید اعراب حتی در نامگزاریهایشان بعضاً نظر پدر را نیز دخیل نمیکردند ؟ :
    نام عبد المطلب «شیبه الحمد»بود ولی چون در وقت ورود به مکه پشت سر عمویش مطلب بر شتر سوار بود مردم خیال کردند او بنده مطلب است که او را از یثرب خریداری کرده و به مکه آورده است . حال در این جا مردم نامگذاری کرده اند .
    در باره خود عبد مناف در تاریخ آمده که نام اصلی او«مغیره »بوده ولی مادر و یا کسان او نامش را«عبد مناف »گذارده اند.
    منبع : https://hawzah.net/fa/article/view/8785
    خانم پگی این بار لینک را نیز گذاشتم .

  17. چه چیز شما را اینقدر عصبانی می کند ؟!!!! و جالب است که بازهم از عبدالعزی بن قصی گذشتید ….. چرا چون دلیل ندارید . در خصوص اتهام و بر چسب زنی امثال شما هم پاسخ لازم ندارد چرا که شما با همین فحاشی ها و تهمت زدن ها ثابت می کنید چه کسی راست می گوید و چه کسی نا راست .
    در خصوص کلمه آب و اعتقادات یهودی خود هم پاسخ ندادید که چه طور به استناد کتب یهود تارخ را پدر ابراهیم می دانید خوب در همان کتاب یوبیل از عهد قدیم که نام تارخ آمده امده است که سورج بت پرست شد و ناحور را سحر اموخت . سورج و ناحور جد ابراهیم بودند و در شجره نامه پیامبر نامشان امده . اما قصی ابن کلب چگونه نام عبدالعزی بر فرزندش نهاد پاسخ شما چیست ؟
    در مورد اینکه عمده نظر اهل جماعت را به وهابیت منتسب می کنید این هم روش همیشگی شماست اهل سنت عمدتا اعتقاد به توحید اجداد پیامبر را اعتقاد غالیان می دانند . کار سختی نیست از الازهر استعلام کنید اما سیوطی و فخر رازی در این بین نظر شخصی داده اند خوب در شیعه هم بوده اند علمایی که نظر به تحریف قران داده اند و حتی کتاب نوشته اند در این بحث . این یعنی نظر شیعه بر تحریف قرآن است ؟!!! ( محدث نوری فصل الخطاب فی تحریف کتاب لب الارباب )
    در خصوص علمای شیعه مگر ایشان مقدس و معصوم هستند که از نقد ایشان چنین برآشفته می شوید ؟!!!
    در خصوص روایات نیز بحث زیاد است شما متعصبین اصولی هر جا روایتی موافق نظر شما باشد از تمام ضعفهای سندی و عدم حجیت خبر واحد می گذرید ولی برعکس هر جا روایتی خلاف خواست شما باشد حتی با وجود صحت سند و وجود خبر متواتر در مورد ان به استناد دلیل عقلی یا قرآن روایت را رد می کنید در حقیقت روایت برای شما وسیله است و نتیجه نهایی در موضوعات را از قبل گرفته اید . نام خدیجه به صورت متواتر در صدها حدیث و کتاب ذکر شده و جد او به صورت متواتر عبدالعزی ابن قصی ذکر شده . این را پاسخ دهید که اگر قصی موحد است چرا نام عبدالعزی بر فرزندش نهاده .
    در مورد عبدمناف هم اگر شما راست می گویید و عبدمناف که هم نام جد پیامبر و هم نام ابوطالب بوده ربطی به بت مناف ندارد بفرمایید چرا بعد از اسلام دیگر کسی نام فرزندش را عبدمناف نگذاشت ؟!!! مسجد را از مناره نسازید از پایه بسازید

  18. سوشیانت به مدیوماه

    درود مدیوماه جان هموندم. عزی نام یکی از صالحین بوده که مشرکان بعدها مثل عیسی از او بت ساختند و ابتدا فقط بت او را برای یادبود او نه با انگیزه شرک تراشیدند.اما بعد از قرنها مردمی که به بت او احترام میگذاشتند نسل آنها آن بت را میپرستیدند.پس عزی اسم یک انسان است و اسامی عبدالعزی و عبدالحسین هیچ اشکالی ندارد.
    من یک نوکیش هستم و امیدوارم جناب offer درستی تحقیق مرا بررسی کنند.

    • خیر ، خوب البته بدعتها و ادعاهای غالی از همین جاها شروع می شود بی سند و مدرک آخر برادر من چرا مدعی چیزی می شوید ؟!!!
      ابن کلبی داستان بنای عزی را ذکر کرده و در تاریخ طبری امده در قران هم نامش آمده و در این کتب ذکر شده که درختی بوده و بعد با سنگ هایی از مسجد الحرام تکمیل شده بوده و در اصل برای رقابت با کعبه ساخته شده . در تلبیه های اعراب جاهلی و در اشعار جاهلی مکرر ذکر شده . در رجز های جنگ بدر و احد نامش امده و ذکرش بیش از حد تواتر است که بتوانید نفی اش کنید . باز هم متواتر نقل شده عزی را خالد ابن ولید به امر پیامبر پس از فتح مکه از بین برد .
      دوم اینکه اصلا در تاریخ عرب جایی نمی بینید که از آدمی مجسمه و بت ساخته شده باشد آن هم به شکل درخت ….. گرچه بعض اصنام هیبت آدمی داشته اند ولی به یادبود اشخاص ساخته نشده اند .
      در مورد مناف هم از کتاب های المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام صفحه ۳۴۳۳ ذکر شده ” “مناف”: صنم من أصنام الجاهلیه، قال عنه ابن الکلبی: “وکان لهم مناف …. ”
      ویتبین من ورود اسم” مناف” بین عرب الشام أنه کان إلها معبودا عندهم کذلک. وقد عثرعلى اسمه فی کتابه دونها شخص اسمه: “أبو معن” على حجر توجه بها إلى الإلهه مناف، لیمن علیه بالسعد والبرکه، وحفرت على الحجر صوره الإله “مناف” على هیأه “رجل لا لحیه له” یتحدر على عارضیه شعر رأسه الصناعی المرموز به إلى الإلهه الشمس، وحول جفنیه وحدقتیه خطان ناعمان: ویزین جیده قلاده، کما ترى غالبا فی تصاویر الآلهه السوریین، وعلى صدره طیات ردائه، ویرى طرف طیلسانه الإلهی الذی ینعطف من کتفه الأیسر فیتصل إلى الأیمن ویعقد به. وقد ذهب المتخصصون الذین فحصوا هذه الکتابه إلى أنها من حوران.وقد عثر على کتابه وجدت فی حوران، ورد فیها اسم”مناف ” مع إله اخر، ورد اسم مناف فیها على هذا الشکل.”MN,PHA ” وقد عثرعلى کتابه أخرى وجد فیها الاسم على هذه الصوره: “منافیوس” Manaphius مما یدل على أن المراد بالإسمین شیء واحد، هو الإله مناف.

    • بنده خدا ، مدیوماه ، عاقل باش . مناف اسم بت نیز بوده است اما از صفات الله هم بوده و همینطور اعراب جاهلی قبل از بت پرستی به خداوند اعتقاد داشتند که در همان کتاب الأصنام بیان میشود ؛ پس مناف در وهله اول نه اسم بت بلکه از صفات خداوند بوده است . در کامنت هم توضیح دادم . بیشتر دقت کن وقتی عربی بلد نیستی بهتر است کامنت نگذاری . این که میگوییم عبد الکریم یعنی بنده شخصی یا بتی به نام کریم ؟ . در کتاب الأصنام درباره بت مناف توضیح داده است اما با چه دلیلی میتوان گفت عبد مناف اسم بت بوده یا صفت خداوند ؟ copy و past هم نکن ؛ اگر بنا به متن عربی گذاشتن بود چنان در زبان عربی تو را با کتب قدیمی بدون اعرابی و دارای متن هایی که روان هم نیستند که در کتابخانه حوزه مان هست گیجت میکردم که اصلا نتوانی بخوانی . اما من همیشه سعی میکنم با ساده ترین زبان حرف بزنم تا خوانندگان نیز بتوانند استفاده کنند .
      درباره عبد العزی پسر قصی هم همان جوابهایی که قبلا دادم :
      ۱ : در اعراب جاهلی بعضا نام فرزندان را مردمان میگذاشتند و نه پدر :
      نام عبد المطلب «شیبه الحمد»بود ولی چون در وقت ورود به مکه پشت سر عمویش مطلب بر شتر سوار بود مردم خیال کردند او بنده مطلب است که او را از یثرب خریداری کرده و به مکه آورده است . حال در این جا مردم نامگذاری کرده اند .
      در باره خود عبد مناف در تاریخ آمده که نام اصلی او«مغیره »بوده ولی مادر و یا کسان او نامش را«عبد مناف »گذارده اند.
      منبع : https://hawzah.net/fa/article/view/8785
      ۲ : در کدام سند تاریخی نام عبد العزی را قصی بر او گذاشت ؟ وقتی از تاریخ چیزی نمیدانی اظهار نظر نکن تا بی مطالعگی ات آشکار نشود . درباره نام عبد العزی در تاریخ اثری نیست که نشان دهد از بچگی به این نام او را میخواندند و چون از اجداد پیامبر نبوده و احتمالا مشرک هم بوده است پس به یقین خود این نام را برای خود بگذارد . اگر خلاف این را میگویی منبع و سند از تاریخ ؟ خود پیامبر صراحتا میگوید تمامی اجداد من موحد بوده اند پس قصی که موحد بوده است هیچ گاه این کار را نمیکرده و تاریخ هم به هیچ عنوان خلاف حرف من هیچ سندی ندارد .
      ۳ : خوانندگان ، جلال الدین سیوطی از نابغه ها و علمای اهل تسنن قایل به موحد بودن تمامی اجداد پیامبر است و آنرا با دلایل نقلی و عقلی اثبات میکند :
      مسالک الحنفاء . در همان اوایل کتاب .
      به چه حقی به تمام اهل تسنن تهمت میزنید ؟ .
      مدیوماه … زین پس اگر باز هم این طور و بی سند و مدرک و حرفهای مهمل بگویی وقت صرف کردن و مطالعه برای جواب دادن به شما را اتلاف وقت میدانم .
      آن کسی هم که بدعت گذاشت زرتشتیان بودند که وقتی اثری از نماز خواندن زرتشت نبود خود آمده و نمازی از خود در آوردند . این بدعت است .

      • و اما تورات :
        من هیچ وقت نگفتم پدر حضرت ابراهیم (ع) تارخ بوده است و فقط نقل قول کردم . در کامنتی دیگر هم گفتم که معلوم نیست نام پدر حضرت ابراهیم (ع) تارخ بوده است یا نه . اگر کامنتهای مرا کامل نمیخوانید بگویید تا دیگر بحث نکنم .
        و اما :
        در جایی آقای مدیوماه گفته بودید که از نظر صرفی زبان اوستا بهتر از زبان عربیست !!!! شما که هیچ چیز از بان عربی نمیدانید و البته زبان اوستایی هم زبانی منسوخ شده و بدتر از آن گاتها هم تحریف شده اند پس بهتر است بگویی با کدام استناد این چنین حرفی میزنی ؟ . و اما :
        من حاضرم دعوت بکنم از تو که این چنین حرف بی سند و مهملی زدی :
        تو تفسیر ادبی و صرفی بند اول گاتها را با استناد به منابع معتبر و تفاسیر [ بدون بیان نظر از خودت ] و من هم تفسیر آیه اول قران را که بسیار کمتر از بند اول گاتها و ۴ کلمه است را میگذارم [ بدون اظهار نظر از خودم ] تا بر همگان اثبات شود که زبان اوستایی به گرد پای زبان عربی نمیرسد و گاتها از نظر بلاغت یک هزارم قرآن هم نیستند .
        حاضری ؟ . هــــل مــــن بـــــحــــاث ؟ .

    • با سلام آقای سوشیانت ؛ ببخشید دیر شد ؛ با ایمیل کار کنید ، اینجا مربوط به سایت نیست جواب را به ایمیلتان میفرستم.

  19. البته مشخص است چه کسی دقیق نمی خواند و دقیق درک نمی کند :
    بنده در کامنتی ذکر کردم عده ای وجوه متعدد صرفی در زبان عربی را نقطه قوت این زبان می دانند در حالیکه در اوستایی وجوه صرفی بسیار بیشتر از عربی است و هر کلمه که در عربی با اعراب جایگاهش مشخص می شود در اوستایی دارای وجه صرفی متفاوتی است .
    لذا بنده اصلا در هیچ جایی مقایسه بین عربی و اوستایی نکردم . از قضا گفتم که داشتن وجوه صرفی متفاوت را زبان شناسان نقطع ضعف یک زبان می دانند و در زبان های متقدم و سیر تحول زبانی بسیاری از این وجوه صرفی حذف و منسوخ شده اند .
    ضمنا برادر عزیز بنده نه ادعای زبان دانی و زبان شناسی دارم و نه ادعای دانش ویژه ای در هیچ علمی . هیچ وقت هم چنین ادعاهایی از من صادر نشده . کسانی که ادعای فلان و فلان می کنند تهی بودن خود از دانش را عیان می کنند و گرنه از کوزه برون همان تراود که در اوست نه انچه در کتابخانه فلان مدرسه است !!!

    • من به کسی که ادعا میکند نگفتم از خود اظهار نظر کن و یا من اظهار نظر کنم چرا کامنت ها را کامل نمیخوانی ؟ این را که من هم میدانستم درباره زبان اوستایی چیز زیادی نمیدانی .
      گفتی وجه صرفی … گفتم اثبات کن . تفسیر ادبی آیه اول قرآن با بند اول گاتها با منابع معتبر و موثق دانشمندان هر دو حوزه . این جا سایت ضد اسلام نیست که هر حرفی خواستی بزنی و توهین کنی . باید اثبات کنی .
      کسی که ادعایی میکند باید پایش بایستد وگرنه کـــذب بودن حرف خود را اثبات کرده است . به چه دلیل میگویی وجه صرفی زبان منسوخ شده بیشتر از عربی است ؟ اگر راست میگویی تفسیر صرفی و ادبی بند اول گاتها را بگذار با همان شرطی که گفتم و من هم تفسیر آیه اول قرآن را با همان شرط میگذارم تا کذب بودن این ادعا معلوم شود .
      چرا دست را تو میبری ؟ . عین این رفتار را در بی خدایان هم دیده ایم البته که در دفاع از عقایدت … خیلی شبیه بی خدایان اظهار نظر میکنی … بدون منبع ، بدون سند و یا حتی بدون دلیل عقلی .
      یادت هست درباره بت الله اوایل چه کامنت هایی میگذاشتی ؟ و حال که کذب بودن آن معلوم شده است بی مطالعگی تو نیز معلوم شده است .

  20. دین اسلام بهترین و کاملترین دین دنیاست. همه جا و حتی ادیان دیگر نیز مردم را به پرستش دین اسلام دعوت کردند. دین زرتشت مثل ایین بهایی و وهابی و غیره است که ساخته و پرداخته بشر با توجه به نیاز زمان خودش بوده است. کدوم دین الهی ازدواج با محارم را مجاز دانسته بغیر از بهایی و زرتشت.

    • شما چطور دین ساختگی و خبیث بهاییت را کنار دین الهی زرتشت میزاری با اینکار ظلم بزرگی میکنی ازدواج با محارمم تو بهاییت نیست ودر مورد دین زرتشت یه اتهامه

  21. در خصوص بت مناف عبارات عربی که نقل شد از کتاب تاریخ عرب … در مورد مشخصات ظاهری این بت و مصداق و موید اینکه واقعا بت بوده و شکلش اینگونه بوده . اما اینکه مناف از اسما الله است :
    در خصوص اسماء الله آنقدر خبر و روایت متناقض در شیعه هست که کسی نمی تواند نظر دهد که نهایتا اسما الله چند تا است و کدام است اما
    ۱- در اسماء الله در قران نام مناف نیامده
    ۲- در اسماء الله در حدیث امام جعفر صادق نیز نام مناف نیامده
    ۳- در سایر کتب بر اساس قرآن و روایات مصرح تا ۳۰۰ نام از خدا ذکر شده که مناف در ان ها نیست .

    اما اگر روش بحث کلامی را نمی دانید به شما عرض می کنم در کلام روش این است که هر کس ادعایی می کند دلیلش را بیان می کند . پاسخگو یا باید دلیلی بر موضوع مخالف نظر شخص اول بیاورد یا اینکه دلیل نفر اول را با دلیل دیگری رد کند . بنده مدعی هستم که مناف اسم بت بوده . برای سخنم هم دلیل اوردم از کتاب اصنام عرب که خود شما در چند جا به ان اذعان کرده اید . حالا بر شماست که یا دلیل بیاورید بر اینکه نام گذاری بر مناف به سبب دیگری بوده است یا اینکه دلیل من یعنی کتاب اصنام عرب را رد کنید . شما فقط احاله به غیب می دهید!! لطف کنید حجت بیاورید بر ادعایتان مثلا حجت بیاورید که مناف از اسما الله بوده . بنده قطعا اگر دلیل موجه اوردید می پذیرم . اما اینکه بگویید شاید مردم گذاشته باشند و شاید فلان خیر این نمی شود باید دلیل بیاورید برای ادعایتان که مثلا مردم این نام را گذاشته اند همانطور که در مورد عبدالمطلب سند و دلیل وجود دارد و در کتب ذکر شده ولی در مورد عبدالعزی بن قصی خیر ذکر نشده است
    در مورد کتاب سیوطی هم شما که دانش عرب دارید لطف فرموده کتاب را بخوانید عنوان کتاب در نجات والدین نبی (منظور از اتش جهنم ) است . از قضا در اهل سنت علمای وهابی نظرشان در این مورد دقیقا مطابق نظر شماست و اجداد پیامبر تا ادم را موحد می دانند . ولی سیوطی فقط در مورد والدین نبی صحبت کرده .

    • ۱ : انسانی که هیچ وقت نخواست بفهمد :
      الف : معنی مناف را در کامنتی گذاشتم برو ببین .
      ب : پیامبر آگاه تر است به اجدادش یا تو ؟ وقتی پیامبر میگوید اجدادم موحد بوده اند پس ما بنا را بر این میگذاریم که موحد بوده اند ؛ حال پس چرا نام فرزندانشان این گونه است :
      ۱ : یا خود این نام را نگذاشتند . هیچ منبعی نیست که نشان دهد عبد المطلب و یا قصی این نام را بر فرزند خود گذاشتند . بار اثبات بر عهده توست چون پیامبر میگوید اجداد من موحد اند اما تو ره افسانه زدی و بر خلاف حرف پیامبر اظهار نظر میکنی پس این تویی که باید اثبات کنی عبد المطلب و یا قصی این نام را بر فرزندانشان گذاشتند و حال که منبع نداری میگویی من باید بگویم ؟ من از قول پیامبر حرف میزنم و این که حتی من هم میتوانم اسم خود را عبد مناف بگذارم و ایرادی ندارد چون در لغت از صفات الهی هم میتواند باشد .
      ۲ : مناف و حتی عزی از صفات الهی اند .
      ۳ : حرفی خزعبل :
      در دعای جوشن کبیر چندین اسم و صفت از خداوند است که بسیاری از آنها در قرآن نیست . قرآن که فرهنگ لغت الله نیست ( أعوذ بالله ) . گفتم من در کامنتی دیگر معنی اسم مناف را گذاشته ام به راحتی هر انسان عاقلی میتواند بفهمد مناف از صفات خداوند است . تا ۳۰۰ اسم خدا فقط ؟ بازهم از این و آن نقل کردی آنهم بدون مطالعه ؟ دفعه بعد این طور حرفهای مهمل بزنی جوابی نخواهی گرفت … اظهار نظرها و روایاتی که هست دال بر این نیست که فقط فلان اسما برای خداوند اند این کذب محض است . انسان بی مطالعه ارزش جواب دادن ندارد :

      قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا (۱۱۰)
      بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید [ذات یکتای او را خوانده اید] نیکوترین نام ها [که این دو نام
      هم از آنهاست] فقط ویژه اوست. و نماز خود را با صدای بلند و نیز با صدای آهسته مخوان و میان این دو [صدا] راهی میانه بجوی . (۱۱۰) سوره الإسرا .

      مناف اسم بت بوده دلیل بر این نیست که صفت خداوند نباشد . اسم علم را بر هر کسی میتوان گذاشت . چرا عربی بلد نیستی باز اظهار نظر کردی ؟ .
      چرا دقت نمیکنی ؟ . کتاب سیوطی را درست نخواندی و به نظر می آید از کس دیگری نقل قول میکنی . نمیدانم آن فردی که به تو این حرفها را میزند کیست اما هرکه هست آنهم انسان کم مطالعه ای است .
      مسالک الحنفا فى والدى المصطفى ؛ السیوطى ، جلال الدین ابو الفضل عبدالرحمن بن ابى بکر بن محمد الخضیرى ؛ صفحه ۱۷ به بعد .
      مشرک خواندن اجداد پیامبر در کتب اهل تسنن :
      صحیح مسلم بشرح النووی ؛ جلد ۷ ؛ صفحه ۶۴
      صحیح مسلم ؛ جلد۱ ؛ صفحه ۱۹۱
      باز دوباره به برخی از اهل تسنن تهمت زدی ؟ اهل تسنن برخی اجداد پیامبر را موحد و برخی موحد نمیدانند . اما شیعه همه را موحد میدانند .
      آقای فاطمی کامنتهای من زیاد نشده اند امروز … به خانم هما یک کامنت گذاشته بودم ولی به خاطر غلط املایی تصحیح کردم که شد سه کامنت شبیه هم .
      با تشکر .

  22. این همه منبر رفتید می فرمودید نام مناف در کجا به نام اسماء الله ذکر شده ؟ یا بگویید اسم علم را بر هرکسی می توان گذاشت !!!!!. پناه بر خدا من امروز اسم خدا را بگذارم جک و بیل و توماس !!!!!! این عقاید انحرافی از یک عالم دین در آینده ؟!!!!!
    متاسفانه نتیجه عدم توجه به قرآن و مقدم داشتن اخبار و ادعیه ای که بعضا مبنای اخباری صحیح هم ندارند این عقاید می شود . خداوند در قرآن اما مخالف نظر شما به قطعیت سخن گفته است :
    وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ ۚ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
    و خدا را نیکوترین نامهاست، بدانها خدا را بخوانید، و آنان را که در نامهای او به انحراف می‌گرایند به خود واگذارید، که به زودی کردار بدشان را مجازات خواهند دید.
    و نیکوترین نام ها [ به لحاظ معانی ] ویژه خداست ، پس او را با آن نام ها بخوانید و آنان که در نام های خدا به انحراف می گرایند [ و او را با نام هایی که نشان دهنده کاستی و نقص است ، می خوانند ] رها کنید آنان به زودی به همان اعمالی که همواره انجام می دادند ، جزا داده می شوند (ترجمه حجت الاسلام انصاریان )
    علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با دلایل مشخص ثابت کرده که ال در الاسماء ، ال عهد نیست و از اینجا انحصار در نام های خداوند را نتیجه گرفته و خواندن خداوند به نامهایی مانند شجاع و عفیف که لازمه این صفات ، نقص است را رد کرده است .

    • مناف را در لغت گفتم برو و بررسی کن . بیهوده حرف نزن .
      مــــنـــــاف را در لغت گفتم برو و بررسی کن .
      اسم علم : منظور از این که اسم علم را میتوان بر هرکسی گذاشت این است که اسم های بت ها اسم علم بوده و آنها را بر هر کسی میتوان گذاشت . اما چرا جواب خودت را خودت میدهی ؟ :
      وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ … در این آیه دقیقاً خداوند دارد میگوید که هر اسمی برای او نیست اما تمام اسمهای علم دیگری را بر هر کس دیگری میتوان گذاشت . همان طور که نامهایی چون یدالله داریم . چرا نه کامنتهای مرا میخوانی و نه عربی بلد هستی و نه مطالعه داری جواب مرا میدهی ؟ . کامنت مرا بخوان :
      مناف اسم بت بوده دلیل بر این نیست که صفت خداوند نباشد . اسم علم را بر هر کسی میتوان گذاشت … این یعنی این اسم مختص بت نیست که فقط برای بت باشد بلکه میتواند صفت خداوند و یا اسم من هم باشد در لغت ایرادی ندارد . در ضمن اسم توماس و … هم میتوان روی اهورامزدا گذاشت که اسم و صفت در گاتها کم دارد .

  23. در مورد اخادیث ذکر شده در مورد اینکه پیامبر فرموده اند اجداد من همگی موحد بوده اند :
    ۱- اصلا چنین حدیثی وجود ندارد . حدیثی که پیامبر کلمه موحد را برای کل اجدادش به کار برده باشد
    ۲- گویا منظور ایشان حدیث : لم یزل الله ینقلنی من الأصلاب الطیبه إلى الأرحام الطاهره مصفَّى مهذَّبا لا تنشعب شعبتان إلا کنت فی خیرهما که بیهقی در دلایل خود ذکر کرده و حدیث بر مبنای نظر اهل سنت به دو دلیل ضعف ابونعیم راوی حدیث و سلسله مجاهیل راوی سند شدیدا ضعف دارد . این حدیث توسط شیعه نه در کتب اربعه و حدیث مشهور که در تفاسیر ذکر شده و حدیث مشهوری نیست به سه شکل مختلف روایت شده و مثلا در جایی به جای الطاهره کلمه المطهره آمده و سند هم ندارد . به فرض صحت سند هم در لفظ عرب منظور از ارحام طاهره پاک بودن فرزند از ازدواج است و ربطی به عقاید توحیدی ایشان ندارد .
    ۳- خبر واحد حجیت ندارد (بر خلاف نظر شما )
    وقد روی عن بن عباس ، فی روایه عطاء وعکرمه عن الامامین الباقر والصادق علیهما السلام ، قال ؛ فی اصلاب النبیین نبی بعد نبی حتى اخرجه من صلب ابیه من نکاح غیر سفاح من لدن ادم علیه السلام
    که مشخصا ذکر شده منظور نکاح غیر سفاح( طهارت مولود ) است . و اما اینکه تمام اجداد پیامبر نبی بوده اند کاملا مشخص است که صحیح نیست اما چرا به استناد این روایت مدعی نمی شوید که عبدالمطلب نبی بوده است ؟!!! مشخص است که چون دلایل بسیار در رد آن موجود است، به خبر اینگونه حتی در صورت صحت سند نمی شود اعتنا کرد .
    ۴- اخبار و روایاتی هم با معانی متفاوت ذکر شده مانند ذکر پیامبر در مغفرت اجدادش

    • عبد المطلب نبی ؟ این است ره افسانه زدن مورخ و استاد زبان عربی دکتر مدیوماه … اصلا این استناد ها را خودت به آن رسیدی ؟ .
      حال که بر خلاف نظر علمای شیعه حرف زدی و البته در زبان عربی هم سر رشته ای نداری اظهار نظر کردی ؛ درباره حدیث فوق هر دو قول پاک بودن پدر و مادر و قول پاکی و طهارت مولد در برابر ازدواجهای ناصحیح میتواند صحیح باشد پس عربی را از خود نگو ، هر دو قول میتواند صحیح باشد ؛ حال کدام قول صحیح است ؟ . با این همه اما ره افسانه زدنت بی نظیر هست :
      از برادران اهل تسنن :
      الدرج المنیفه فی الآباء الشریفه – التعظیم والمنّه فی أنّ أبوى رسول اللَّه فى الجنّه – السبل الجلیه فی الآباء العلیه ، و مسالک الحنفا که پیشتر بیان کردم . آقای مدیوماه که اهل مطالعه نیستند اما خوانندگان شما این کتب را مطالعه کنید.
      و اما بعد :
      ۱ : اجماع علمای شیعه بر موحد بودن .
      ۲ : مصنفات الشیخ المفید، جلد ۵، تصحیح الاعتقاد، صفحه ۱۳۹ ؛ تفسیر نور الثقلین، جلد ۱، صفحه ۷۲۹ ؛ التفسیر الکبیر، جلد ۱۳، صفحه ۳۳ .
      آقای مدیوماه ، تا وقتی که کتبی که معرفی کردم را نخوانده باشید جواب شما را نخواهم داد … من باید مطالعه کنم و جواب دهم اما شما همین طور بیهوده فقط کامنت بگذارید .

  24. شما به حدیثی استناد می کنید که وجود ندارد در حقیقت به پیامبر دروغ بسته اید : ” وقتی پیامبر میگوید اجدادم موحد بوده اند” در کجا پیامبر چنین سخنی گفته اند . متن حدیث و سندش را ذکر کنید .
    – در المیزان آمده :”وفی المجمع فی قوله تعالى: ” وتقلبک فی الساجدین ” قیل: معناه وتقلبک فی الساجدین الموحدین من نبی لی نبی حتى أخرجک نبیا. عن ابن عباس فی روایه عطاء وعکرمه وهو المروی عن أبی جعفر وأبی عبد الله علیهما السلام قالا: أصلاب النبیین نبی بعد نبی حتى أخرجه من صلب أبیه عن نکاح غیر سفاح من لدن آدم”
    این آیه تقلبک فی الساجدین عمده حجت شما بر موحد بودن اجداد نبی است . خوب این را هم بخوانید . صراحتا می گوید نبی بعد نبی آن هم در اصلاب یعنی هر نبی از صلب نبی قبلی یعنی عبدالله و عبدالمطلب و هاشم و …. همه نبی بوده اند !!!!!
    – پیچاندن موضوع توحید به طهارت مولد و بحث ازدواج هم که ….. می گویم این اصلاب و ارحام مطهر و طاهر به توحید چه ربطی دارد ؟!!!! مشخص است که نسل پیامبر طیب و طاهر بوده و کسی دعوا در این موضوع ندارد بگویید موحد بودنش را از کجا گرفتید ؟
    – اینکه دایم به طرفتان توهین و تخفیف کنید و نسبت ناروا دهید و خودتان را برتر و دانشمند بدانید لا بد تفسیر و تاویل شما از و جادلهم بالتی هی احسن است و متاسفانه بقیه دین را هم چنین تاویل کرده به این روز انداخته اید مخاطب این سایت شهادت می دهد که شما حتی در خطاب هم احترام مقابل را رعایت نمی کنید و در مقابل حقیر همواره شما را محترمانه خطاب کرده ام . خود این گویاست که بی توجهی به اخلاقیات و نیک بودن کردار و گفتار در مکتب شما یک اصل است . اما روش جدیدتان در سیاهه کردن کتابها دیگر چه صنمی است ؟. جواب بحث را بدهید همشهری . شما چیزی به پیامبر منتسب می کنید که نگفته است خوب پاسخ محکمی به من بدهید تا همه ادعایتان در بی دانشی و بی مطالعگی و کم فهمی بنده ثابت شود . پیامبر در کجا گفته است اجداد ایشان موحد بوده اند ؟!!!! تمام حجت شما و استدلالتان بر همین ادعا بود : ” پیامبر آگاه تر است به اجدادش یا تو ؟ وقتی پیامبر میگوید اجدادم موحد بوده اند پس ما بنا را بر این میگذاریم که موحد بوده اند” خوب سخن پیامبر را بیان کنید و بحث را خاتمه دهید .
    – در مورد اجماع علما گرچه علمای امامیه بر موحد بودن اجداد پیامبر اجماع دارند اما در فقه امامیه اگر آیه ، خبر متواتر یا خبر واحد همراه با قرائن قطعی مخالف اجماع باشد ، اجماع در آن مورد حجیت ندارد . علمای اهل سنت نیز که اصلا بر این موضع اجماع ندارند . به نظر بنده آیه مشخصی در قران است که پدر حضرت ابراهیم را موحد نمی داند و شما کماکان می خواهید لفظ آباء را جای أب بگذارید : آباء = پدران – اجداد ، أب = پدر مشخص است که مثلا اگر در جمعی چند شیخ نشسته باشند با یک جوان بازهم به ایشان شیوخ می گویند لذا مانعی ندارد که پدر و پدربزرگ و عمو را با هم آباء بخوانیم اما اگر بخواهیم آن یک جوان را خطاب کنیم نمی توانیم از لفظ شیخ استفاده کنید . شما می فرمایید چون در مجلسی به جمعی شیخ و یک جوان شیوخ خطاب شده پس حتما آن یک جوان هم شیخ است . سستی و بطلان این استدلال کاملا هویداست .

  25. در مورد عقیده اهل سنت آدرس دقیق می دهم :
    – زمخشری در تفسیرش ذیل آیه ۱۳۷ سوره انعام عبدالمطلب را مصداق آیه دانسته است . موضوع قسم او به قربانی کردن فرزندش بوده که از آداب مشرکان بوده (الکشاف جزء ۲ صفحه ۷۰-۷۱)
    – در صحیح مسلم آمده است : حدثنا أبو بکر بن أبی شیبه حدثنا عفان حدثنا حماد بن سلمه عن ثابت عن أنس أن رجلا قال: یا رسول الله أین أبی قال: فی النار، فلما قفى دعاه، فقال إن أبی وأباک فی النار.
    این حدیث را مسلم ۱/۱۶۳ و ابی داود (سنن جلد۵ صفحه ۲۳۵ )، وأحمد حنبل (مسند احمد جلد ۱۹ ص۲۲۸) والبیهقی (سنن کبری ج۷ ص ۱۹۰و دلایل النبوه جلد ۱ ص ۱۹۱) وأبی یعلى (مسند ابویعلی جلد ۶ ص ۲۲۹) والبزار وابن حبان(صحیح ابن حبان ص ۵۷۸ )والجوزجانی وابن کثیر (بدایه و نهایه ج۲ ص۲۸۱) والألبانی والحوینی صحیح می دانند . (حماد ابن سلمه را مسلم و احمدو بیهقی توثیق کرده اندو سیوطی در مسالک الحنفا تضعیف کرده که نظرش در اقلیت است همچنین سیوطی سه حدیث در رد این روایت بیان کرده که همگی مطابق نظر مذاهب اربعه ضعیف هستند به دلیل کثرت مطلب بعدا بیان می شود)
    – ابن کثیر در بدایه و نهایه جلد دو ص ۲۸۱ صریحا به استناد این حدیث بر عدم نجات پدر بزرگوار پیامبر از نار حکم کرده ( بنده اهل خبر نیستم و این هم از مضرات استناد به اخبار است و معتقدم اگر در مورد شخصیتی صراحتا از بهشت و جهنم صحبت کنیم گمراهی محض است در اینجا صرفا نظر مذاهب اربعه بیان می شود )
    – در صحیح مسلم آمده : زار النبی صلى الله علیه وسلم قبر أمه فبکى وأبکى من حوله، فقال استأذنت ربی فی أن أستغفر لها فلم یؤذن لی ، حاکم نیشابوری در مستدرک از سه طریق این حدیث را تخریج کرده و صحیح می داند
    این حدیث توسط مسلم ، حاکم نیشابوری ، بیهقی ، ابن حجر عسقلانی ، ابی داود ، ابن ماجه ،نسایی، ابن ابی شیبه ، عبدالرزاق صنعانی ،ترمذی ، احمد حنبل صحیح دانسته شده .
    – در تفسیر ابن ابی حاتم ذیل آیه ۱۱۳ توبه ما کان للنبی والذین آمنوا أن یستغفروا للمشرکین این حدیث آمده
    – حاکم نیشابوری در مستدرک ذیل تفسیر همین آیه شان نزول آیه را با حدیث زیارت قبر آمنه یکی دانسته
    – در تفسیر ابن کثیر ذیل این آیه حدیث فوق امده همچنین حدیث دیگری از حضرت علی آمده :وقال الإمام أحمد : حدثنا یحیى بن آدم ، أخبرنا سفیان ، عن أبی إسحاق ، عن أبی الخلیل ، عن علی ، رضی الله عنه ، قال : سمعت رجلا یستغفر لأبویه ، وهما مشرکان ، فقلت : أیستغفر الرجل لأبویه وهما مشرکان ؟ فقال : أولم یستغفر إبراهیم لأبیه ؟ فذکرت ذلک للنبی صلى الله علیه وسلم ، فنزلت : ( ما کان للنبی والذین آمنوا أن یستغفروا للمشرکین )
    -امام فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل همین آیه حدیث ضحضاح را بیان کرده :
    یروى أن رجلا أتى الرسول – علیه الصلاه والسلام – وقال : کان أبی فی الجاهلیه یصل الرحم ، ویقری الضیف ، ویمنح من ماله ؛ وأین أبی ؟ فقال : أمات مشرکا ؟ قال : نعم . قال : فی ضحضاح من النار ، فولى الرجل یبکی فدعاه علیه الصلاه والسلام ، فقال : “إن أبی وأباک وأبا إبراهیم فی النار ، إن أباک لم یقل یوما أعوذ بالله من النار” . این حدیث را ابن ماجه و امام فخر رازی صحیح دانسته اند
    – در تفسیر آلوسی نیز این آیه در خصوص زیارت قبر آمنه ذکر شده است .
    – سیوطی در درالمنثور ذیل این آیه سعی کرده شان نزول آیه را وفات ابوطالب ذکر کند . کتب ذکر شده بالا همگی نظر سیوطی است و علمای اهل سنت پیرو مذاهب چهارگانه نظر وی را شاذ می دانند .

    • خودت جواب خودت را دادی مدیوماه … دقیقاً خودت ؛ جهل تو بر همگان آشکار شد . من هر دو کامنت تو را با یک کامنت ساده رد میکنم . خودت اقرار به این حرف کردی ، وقتی که گفتی :

      … می گویم این اصلاب و ارحام مطهر و طاهر به توحید چه ربطی دارد ؟!!!! مشخص است که نسل پیامبر طیب و طاهر بوده و کسی دعوا در این موضوع ندارد بگویید موحد بودنش را از کجا گرفتید ؟ …

      بحث تمام شد :

      یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِن فَضْ لِهِ إِن شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (۲۸)
      ای اهل ایمان! جز این نیست که مشرکان نجسند؛ پس نشوند بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک ؛ و اگر از بی نوایی و تنگدستی می ترسید، خدا اگر بخواهد شما را از فضل و احسانش بی نیاز می کند؛ یقیناً خدا دانا و حکیم است. (۲۸) سوره توبه

      خداوند در قرآن تمام بت پرستان و هر کس دیگری را که خدایی جز خدای أحد و واحد را قبول داشته باشد مشرک و نجس میداند. شرط طاهر بودن اجداد پیامبر این است که خدای أحد و واحد را قبول داشته و بت را نپرستند .
      و اما کتابهایی که گفتم را نخواندی ، زین پس جوابت را نمیدهم … بیش از حد بی مطالعه و وابسته به اینترنت هستی . تا وقتی که کتبی که نگفتم را نخواندی ارزش جواب دادن نداری ، این نمیشود که من مطالعه کنم اما تو از اینترنت نقل کنی .

      • ال مشرکون را ببینید . این مشرکان نجس در زمان پیامبر هستند و در کتب بسیار اهل سنت این آیه را به بعد از زمان مشخصی منحصر کرده اند دلیلش هم مشخص است پیامبر در قبل از هجرت در کنار همین جماعت می زیسته و در مکه حکم به نجاست ایشان نداده . لذا حکم نجس بودن بر مشرکان قبل از نزول این آیه دلالت ندارد . این نظر جامع اهل سنت است .
        دوم خود اصل حدیث سند و مرجع ندارد . مشخص است که نطفه پیامبر پاک بوده چون در تاریخ نام پدر و مادر ایشان و ازدواجشان مشخص است و این چیزی را ثابت نمی کند
        – بنده برای پاسخ دادن یا ندادن شما مطلب نمی گذارم برای مخاطب غیر متعصب و اگاه نظر می گذارم ایشان خود قضاوت می کنند چه کسی منطق و سندش قوی تر است و جاهل و متعصب کیست . شما حتی توان ندارید یکی از احادیث ذکر شده بالا را تصعیف کنید .
        – کتابهایی که ذکر کردید مربوط به یک نفر از اهل سنت است نظر ایشان توسط جامع علمای دیگر مردود است . پس دلیلی ندارد مغلطه های نظر کسی که نظرش در اهل سنت مبنی بر اهل نجات بودن والدین پیامبر شاذ است را مجدد بخوانم . شما اگر راست می گویید ثابت کنید این نظر شاذ نیست .
        – در بالا نظر علمای بزرگ اهل سنت در این موضوع نه از مقالات حاشیه ای مثل انچه شما گذاشته اید که از کتب تفسیر و صحاح و مسند ایشان امده هرکه خواهان حقیقت است می تواند نظر اهل سنت در موضوع اجداد نبی را ببیند یا از علمای ایشان بپرسد .
        – اگر مدعی هستید که مطالب بالا از اینترنت امده آدرسش را بدهید تا بنده رسوا شوم ، تا مشخص شود بی مطالعه کسی است که نمی تواند یک حدیث یا روایت یا یک جمله از یک کتاب در تایید ادعاهاییش ارایه دهد یا بنده که حداقل در این دو روز از بیش از پنجاه کتاب معتبر دلایل معتبر در تایید ادعایم ارایه داده ام .
        – البته مشخص است چرا مدعی حدیث صریح از پیامبر در توحید اجداد نبی شدید و دیگر اصلا پی اش را هم نگرفتید . شما از خود ادعاهایی می کنید و بعد هم با توهین و جاهل خواندن دیگران فکر می کنید که می توانید فرار کنید و مثلا پاسخ داده اید ؟!!!!!

      • چه مزخرفاتی

      • نخیر ؛ بازهم ره افسانه زدی :
        کتب شما نه تازه بلکه حرفهایی است که اهل تسنن و وهابی ها همه را قبلاً زده اند.
        مصنفات الشیخ المفید، جلد ۵، تصحیح الاعتقاد، صفحه ۱۳۹ به بعد .
        متأسفانه کتاب فوق از علمای شیعه است و نه سنی ، و تو آنرا مطالعه نکردی .
        مشرکان در هر حال طاهر نبوده و نجس اند حتی در زمان قبل از پیامبر ؛ حکم بت پرستان حتی در آیین های دیگر به هیچ عنوان طاهر و پاک بودن آنها نیست . در همان زمان اعراب جاهلی هم موحد بودن نه چیز عجیبی بلکه مندائیان موحد و یکتاپرست بودند پس به هیچ عنوان چیز عجیبی نیست که اجداد پیامبر هم موحد باشند . پس مشرکین نه طاهر بلکه جهنمی و نجس اند حتی زمان قبل از پیامبر . به علاوه این که بت پرستی از چندین قرن پیش از پیامبر وجود نداشته [ رجوع شود به تاریخچه بت پرستی در الأصنام] .
        صحیح مسلم و بخاری به هیچ عنوان از نظر شیعه کاملا معتبر نبوده و حتی عیوبی دارند که از نظر هر انسان منصفی آنان را از اعتبار می اندازد :

        http://www.adyannet.com/fa/book/17077

        اما بار دیگر در زبان عربی بدون اطلاع اظهار نظر کردی … مدیوماه اعجوبه ای هستی :
        ال : چندین نوع ال در زبان عربی است :
        ال جنس : برای نشان دادن عمومیت،گستردگی وکلیتِ ذاتی(نه صفات) به کار می رود که الف ولام قبلش قرار دارد(که مدخول الف ولام است)،‌طوری که بتوان لفظ کل را به جای الف ولام گذاشت، حقیقتاً، یعنی همه افراد کل مد نظر باشد نه بعضی از آنها . در این صورت منظور تمام مشرکین است و نه بعضی از آنها . اما این که آیا در این آیه منظور فقط مشرکین آن زمان اند ، خداوند همه مشرکین را جهنمی میداند و جهنمیان به هیچ عنوان طاهر نیستند :
        در مجمع البیان در تفسیر این آیه گفته است: هر چیز پلیدی را که طبع انسان از آن تنفر داشته باشد” نجس” گویند، مثلا گفته میشود: مردی نجس و یا زنی نجس و یا قومی نجس، چون این کلمه مصدر است. و وقتی این کلمه با کلمه” رجس”استعمال شود، نون آن مکسور و گفته میشود:” رجس نجس”. و کلمه” عیله” به معنای فقر و تنگدستی است، و” عال،یعیل” به معنای” فقیر شده” است .
        ترجمه تفسیر المیزان ؛ جلد نهم ؛ صفحه ۳۰۳ .
        خداوند در قرآن به هیچ عنوان مشرکین را طاهر نمیداند و درباره قوم های فرعون و … هم همینطور که بسیار قبل از پیامبر بودند .
        زین پس اگر خواستید از منابع برادران اهل تسنن من نقل کنید با خود فکر کنید آیا این منبع کاملا معتبر است ؟ یا این که من فقط برای جوابهای بیهوده و طولانی از این منابع میگذارم .
        براستی چرا یک نفر باید این همه کامنت طولانی بگذارد اما به راحتی کذب بودن اینان معلوم شود ؟ .

  26. در مورد اسامی عبدمناف :
    ۱- مدعی هستید در جایی به عنوان صفت خداوند آمده در کجا ؟
    ۲- گفته اید سند اینکه این نام گذاری بر مبنای نام بت مناف بوده چیست :
    کان قصیّ فیما زعموا یقول: ولد لی أربعه فسمیت اثنین بصنمیّ، [و واحدا بداری، و واحدا بنفسی، و هم:عبد مناف، و عبد العزّى)، [۳] و عبد الدار، و عبد قصیّ، أمهم جمیعا: حبّى بنت حلیل بن حبشیه [۴] الخزاعی.
    منبع تاریخ الامم و الملوک امام طبری
    منبع شرح ابن جوزی برتاریخ طبری ج ۲ ص ۲۱۸، نورالقبس ج ۱ ص۴۱ ،
    و”مناف” صنم من أصنام الجاهلیه، قال عنه ابن الکلبی: “وکان لهم مناف، فیه کانت تسمی قریش “عبد مناف” ولا أدری أین کان، ولا من نصبه؟ “۱. وسُمی به أیضًا رجال من هذیل۲. و”به سمی عبد مناف. وکانت أمه أخدمته هذا الصنم
    المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام
    – در مجمع البحرین ج۲ ص ۵۰۶ نامیدن فرزندان به نام بتها شرک حوانده شده :ومعنى إشراکهم: تسمیه أولادهم عبدالعزى وعبد مناه وعبد یغوث وما أشبه ذلک
    — در تاریخ ابن اثیر آمده : عبد المناف واسمه المغیره وکنیته أبو عبد شمس وکان یقال له القمر لجماله وکانت أمه حین ولدته دفعته إلى مناف صنم بمکه تدینا بذلک فغلب علیه عبد مناف جلد دو صفحه ۱۸
    -القمی : کان اسم أبی لهب: عبد مناف، فکناه الله، لأن منافا اسم صنم یعبدونه
    – اعیان الشیغه ج ۲ ص ۳۶۶ امین : أبو طالب ع ابن عبد المطلب عم النبی صلى الله علیه وآله وسلم والد أمیر المؤمنین ع اسمه عبد مناف وقیل عمران وعبد مناف لقبه ومناف اسم الشمس وقیل اسم الصنم وهو من أسماء الجاهلیه وذکرناه فی عبد مناف
    – بدایه و نهایه ابن کثیر ج ۲ ص ۲۵۴ کُلُّ هَؤُلَاءِ أَوْلَادُ عَبْدِ مَنَافٍ وَمُنَافٌ اسْمُ صَنَمٍ وَأَصْلُ اسْمِ عَبْدِ مَنَافٍ الْمُغِیرَهُ
    – بحار الانوار ج ۱۵ ص ۱۲۴ وهو ابن عبد مناف ، واسمه المغیره ، وإنما سمته عبد مناف امه ، ومناف اسم صنم کان مستقبل الرکن الاسود
    – در کتب لغت : تاج العروس ج ۱۲ ص ۵۱۵ :و مَنافٌ : صَنَمٌ، و به سُمِّیَ‌ عَبْدَ مَنافٍ و کانت أُمُّه قد أَخْدَمَتْهُ هذا الصَّنمَ
    – ریشه یابی در اشتقاق ابن درید : ومَنَاف: صنَم، واشتقاقه من ناف ینوف وأناف ینیف، إذا ارتفعَ وعلا. وکانَ أصلُ مناف مَنْوَف
    اول میگوید بتی است و بعد ریشه نام ج ۱ ص ۱۶
    – القاموس المحیط فیروز آبادی ج۳ ص ۲۰۳ : ومناف: صنم. وعبد مناف: أبو هاشم وعبد شمس والمطلب وتماضر وقلابه، والنسبه: منافی
    – عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب ج۱ ص ۲۵ : وهو ابن «عبد مناف» واسمه المغیره ؛ وإنما سمته عبد مناف أمه ؛ ومناف اسم صنم کان مستقبل الرکن الأسود

    • معنی مناف را در لغت ببین . منافر از صفات الهی هم میتواند باشد و هیچ منافاتی ندارد .
      عبد الکریم : آیا یعنی فرزند بتی به نام کریم ؟ .
      مدیوماه نام مناف فقط منحصر به بت نبوده و نیست … نام عزی هم همینطور . اعراب جاهلی ۳۶۰ بت داشتند حال هرکه نام این بت ها را بر خود گذاشت یعنی بت پرست ؛ کامنت طولانی میگذاری اما من با یک کامنت کوتاه کذب بودن آنرا معلوم میکنم :
      سید مناف هاشمی : استاندار کنونی گلستان . آیا این فرد بت پرست است ؟ .
      خوانندگان حالا فهمیدید چرا می گویم این فرد کم مطالعه است ؟ .

  27. در مورد اعتراف علمای شیعه و سنی به اینکه نام گذاری نام بتها ناشی از شرک بوده و اعتراف علمای امامیه به موحد نبودن عبدالمطلب در دوره ای از حیاتش :
    – السیره الحلبیه: ج ۱ ص ۴، و السیره النبویه لدحلان (بهامش الحلبیه) ج ۱ ص ۲۱. می گوید عبدالمطلب در اخر عمر عبادت بتها را رفض کرد
    – مرتضی العاملی در الصحیح من سیره النبی الأعظم صلّى الله علیه وآله ج۲ ص ۵۹ می گوید که سیر ایمان عبدالمطلب تدریجی بوده ( این اعتراف علمای امامیه در مشرک بودن ابتدایی عبدالمطلب کاملا مخالف نص اصلاب و ارحام و احتجاجات مشابه است .
    — در تهذیب المقال نویسنده : السید محمد علی الأبطحی ج ۴ ص ۱۷۱ ذکر شده که پیامبر به تغییر نام مسلمانان از عبدالعزی به عبدالرحمن حکم فرمودند .
    – – سید مرتضی در الصحیح من سیره النبی الأعظم (ص) ج۱ ص ۶۵ تا ۷۰ می گوید که ایمان عبدالمطلب سیر تکاملی داشته در اول نام بتها را بر فرزندانش گذاشته و بعد موحد شده!!!
    اننا نلاحظ انّ عبد المطّلب قد سار فی ایمانه سیرا تکاملیا، فنجده فی أوّل أمره یسمّی أبناءه عبد مناف و عبد العزّى، و لکنّه یتقدّم فی إیمانه
    در موسوعه تاریخ الاسلامی یوسفی هم این مطلب از همین کتاب نقل شده
    و نهایتا نظر دانش نامه بزرگ اسلامی
    – همچنین می‌دانیم که غیره بن عوف، فرزند ارشد خود را عبدالعزى نام‌ گذارد (ابن حزم، ۲۶۸؛ قس: کلبی، همان، ۳۸۸)؛ این نام بزرگداشتی از بت عزى بود که نخستین پرستندگان آن بنی سلیم از قبایل قیس عیلان و سادنان معبد آن بنی شیبان بن جابر از فروع همان قبیله بودند (کلبی، الاصنام، ۲۲) دانشنامه بزرگ اسلامی ج ۱۷ ص ۶۳۰۳ و همان :نامگذاریِ حاکی از اعتقاد اشخاص‌یا قبایل‌به‌این‌ بتها (مثلاً عبدمَناه‌، عبدیَغُوث‌، امریالقیس‌، عبدوَدّ، عبدالعزّی، تَیْم‌اللات‌) در منابع‌ تاریخی گزارش‌ شده‌ ج ۱ ص ۵۰۴۹

  28. حالا مگه مشرک بودن یا نبودن اجداد پیامبر چقدر مهمه! که شما باهم بحث میکنید و دیگران رو خسته، مگه سر وجود بت الله بحث نمیکردید.

    • با سلام ؛ خانم سارا وقتی کسی خلاف حرف علمای شیعه حرف میزند آنهم علمایی که بسیار بیشتر از او مطالعه دارند باید بی مطالعگی اش بر همگان معلوم شود .
      درباره بت الله هم پیشتر سایتهای ضد اسلام سعی در این کار داشتند تا وجهه خدای اسلام را به خیال خود خراب کنند ( شبیه اهورا مزدا که گاتها انرا برتر کردند ) اما نه آنان و نه کم فکر تر از آنان که به یقین یک نفر نبودند … مدیوماه نیز نتوانست هیچ کاری از پیش ببرد … اگر این جا سایت ضد اسلام بود رها میکردم اما وقتی کسی در این چنین سایتی این گونه حرفهای مهمل میزند باید جواب او را داد اما برای خوانندگان تا بدانند با چه کسی طرف هستند . عمده منبع اینان فضای مجازی است و نه چیز دیگری . کامنتهای بت الله ( أعوذ بالله ) را که در پست ضمیر مذکر نیز است بخوانید این طور آدم ها را خواهید شناخت و ایضا کامنتهای همین پست .
      وقتی میگویم بی مطالعه اند بیراه نمیگویم … کسی که میرود و فقط از منابعی چون صحیح مسلم و تاریخ طبری نقل میکند و بعد هم تاریخ طبری را فلان میخواند … فقط این را میتوانم بگویم :
      و الله لا یهدی القوم الجاهلین
      خانم سارا این لینک را ببینید تا بدانید کسی که تاریخ طبری را معتبر میداند چقدر جاهل است :
      http://www.ibna.ir/fa/doc/report/205636

  29. – می گویید ” با کدام سند عبد المطلب نام فرزندش را عبد العزی نامید ؟ چرا بی منبع حرف میزنی ؟ این تویی که باید اثبات کنی عبد المطلب و یا قصی این نام را بر فرزندانشان گذاشتند”
    سند من این نوشته از سید مرتضی است :
    سید مرتضی در الصحیح من سیره النبی الأعظم (ص) ج۱ ص ۶۵ تا ۷۰ می گوید که ایمان عبدالمطلب سیر تکاملی داشته در اول نام بتها را بر فرزندانش گذاشته و بعد موحد شده!!!
    اننا نلاحظ انّ عبد المطّلب قد سار فی ایمانه سیرا تکاملیا، فنجده فی أوّل أمره یسمّی أبناءه عبد مناف و عبد العزّى، و لکنّه یتقدّم فی إیمانه

    اگر می توانید بخوانید صراحتا تایید کرده که یسمّی أبناءه عبد مناف و عبد العزّى
    سند دیگر : مرتضی العاملی در الصحیح من سیره النبی الأعظم صلّى الله علیه وآله ج۲ ص ۵۹ صراحتا می گوید :
    إن هذا یعطی التفسیر لتسمیته فی أول أمره أبناءه ب‌ «عبد مناف» و مناف اسم صنم، و «عبد العزى» و العزى کذلک «راجع الهامش ما قبل السابق» ، و لکنه یترقى و یتقدم

    – گفتید “با چه دلیلی میتوان گفت عبد مناف اسم بت بوده یا صفت خداوند”

    نمونه سند من از شیعیان : و مناف اسم صنم، مرتضی العاملی در الصحیح من سیره النبی الأعظم صلّى الله علیه وآله ج۲ ص ۵۹
    – ۴٩٣. مناف ( صنم ) سیّد المرسلین صلّى الله علیه وآله (الشیخ جعفر السبحانی) ، جلد : ۱ ، صفحه : ۶۵۹
    – یسمّی أبناءه عبد مناف، و مناف اسم صنم، و عبد العزّى و العزى کذلک وثن من الأوثان، موسوعه التاریخ الاسلامی (الشیخ محمد هادی الیوسفی) ، جلد : ۱ ، صفحه : ۲۴۷
    – وإنما سمته عبد مناف امه ، ومناف اسم صنم کان مستقبل الرکن الاسود بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث (العلامه المجلسی) ، جلد : ۱۵ ، صفحه : ۱۲۴

    بنده از منابع علمای امامیه و بیش از ۱۰ منبع اصلی سنی شامل سه لغت نامه سند اوردم که مناف اسم بت بوده شما یک سند بیاور که صفت خدا است این گوی و این میدان

  30. گفتید : “در کدام سند تاریخی نام عبد العزی را قصی بر او گذاشت ؟ وقتی از تاریخ چیزی نمیدانی اظهار نظر نکن تا بی مطالعگی ات آشکار نشود . درباره نام عبد العزی در تاریخ اثری ( دقت فرمایید جناب offer می گویند اثری !!!!! نیست )که نشان دهد از بچگی به این نام او را میخواندند و چون از اجداد پیامبر نبوده و احتمالا مشرک هم بوده است پس به یقین خود این نام را برای خود بگذارد . اگر خلاف این را میگویی منبع و سند از تاریخ ؟”

    این سخن در معتبرترین کتاب تاریخ عرب یعنی طبری آمده ( بنده کاری به تصحیح مطالب طبری ندارم ایشان مدعی شدند که هیچ اثری از این نام گذاری در تاریخ وجود ندارد بخشی از این هیچ را ببینید )
    کان قصى یقول فیما زعموا ولد لى أربعه فسمیت اثنین بصنمى وواحدا بدارى وواحدا بنفسى وهم عبد مناف وعبد العزى
    منابع :
    تاریخ الطبری تاریخ الرسل والملوک( تاریخ الطبری) نویسنده : الطبری، أبو جعفر جلد : ۲ صفحه : ۲۵۴
    المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک (أبو الفرج ابن الجوزی) ، جلد : ۲ ، صفحه : ۲۱۸
    الطبقات الکبری ط العلمیه (ابن سعد) ، جلد : ۱ ، صفحه : ۵۷
    شفاء الغرام باخبار البلد الحرام (التقی الفاسی) ، جلد : ۲ ، صفحه : ۸۹
    شرف المصطفی (الخرکوشى) ، جلد : ۱ ، صفحه : ۳۲۸
    المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام (جواد علی) ، جلد : ۷ ، صفحه : ۵۷

    • معتبر ترین کتاب تاریخ عرب یعنی تاریخ طبری ؟!!! … همان کتابی که از غدیر و شهادت بانوی دو عالم هیچ چیز ننوشته .
      و بازهم که کتابهایی بی اعتبار و بی فایده … :
      ۱ : سند برای این که عبد المطلب و قصی این نام را برای آنان گذاشتند و نه کس دیگری .
      ۲ : سند برای این که از بچگی به این نام آنان را میخواندند .
      ۳ : نخیر ! بازهم ره افسانه زدی نه کامنت های من و نه کتاب شیخ مفید را نخواندی :
      الف : گفتم مناف اسم بت بوده اما صفت خداوند هم است و هر کسی که این نام را بر خودش گذاشت دلیلی بر بت پرست بودن او نیست . اسم علم را بر هر کسی میتوان گذاشت و طبق آیه قرآن نیکوترین آنها هم برای خداوند اند . چرا کامنت مرا که درباره ریشه لغوی مناف است و اثبات میکند که مناف از صفات الهی هم است نمیخوانی ؟ این هم عین بحث درباره بت الله است که هیچ کاری نتوانستی بکنی ؟ چقدر باید بی مطالعگی تو روشن شود؟ .
      ب : خوانندگان من با این حرف جاهل بودن این فرد را مشخص و دیگر ادامه نمیدهم :
      هیچ سندی دال بر بت پرست بودن اجداد پیامبر نیست آنوقت این آقا آمده و میگوید چون اسمش عبد مناف بوده پس بت پرست است ؛ حال جواب من :

      سید مناف هاشمی : استاندار کنونی گلستان . آیا این فرد بت پرست است ؟ .

      آیا این فرد چون اسمش مناف است بت پرست است ؟
      آقای مدیوماه گفتم که اگر با ایمیل بحث میکردی … حداقل این طور آبرویت نمیریخت . وقتی شیخ مفید اثبات میکند اجداد پیامبر موحد اند … وقتی از صحیح مسلم و … میگذاری و در لینکی عیوب آنان را گفتم که از تاریخ طبری و تمام منابع دیگری که گذاشتی معتبر ترند پس چه رسد به بقیه منابعت . متأسفانه من تاریخ طبری را پیشتر خواندم و کم نیست نقل قول های مختلف در ان .
      تاریخ ؟ … یادم هست انسانی جاهل حرف از بت الله میزد و نتوانست آنرا اثبات کند … حال چه کسی بی مطالعه است و از تاریخ چیزی نمیداند ؟ من تاریخ را درست میخوانم و إلا چطور است هر چه در کتب تاریخی است من جمله ستایش پیامبر از خلیفه دوم را نیز باور کنیم ؟ به تو گفتم کتاب شیخ مفید را بخوان تا این گونه به چه کنم نیافتی .
      سید مناف هاشمی : استاندار کنونی گیلان . آیا این فرد بت پرست است ؟ .
      میدانید … مدیوماه اسم کسی را روی خودش گذاشته که در تاریخ اثری از آن نیست ( از زرتشت اثری نیست چه رسد به شاگرد آن ) … از اول کار فهمیدم با انسانی متعصب طرفم که به جای کتاب و منابع معتبر روی به صحیح مسلم ( با آن مقدار عیوب ) و حال هم که عیوب آنرا گفتم روی به کتبی بدتر و بی اعتبار تر از آن آورده است .
      با این وضع … دیگر نمیشود با این چنین کسی بحث کرد .

    • و الله لایهدی القوم الجاهلین : سند تاریخی = چیزی که بتوان به آن کاملا استناد کرد … بحث بت الله یادت هست ؟ آنجا هم میگفتم سند تاریخی اما کو ؟ … این جا نیز همین طور ، سند تاریخی ؟ .
      کامــــنـــــت هـــــای مــــــرا درســــــت بـــــخــــوان .

      • این آقای offer سرشو کرده زیر برف ، و حرفهای تحریف کننده علمای اسلام را به تاریخ واقعی ترجیح میدهد
        و هر روایت و تاریخی را که اعتقادشان را به چالش بکشد ، بی اعتبار میداند .
        اگر اینطور باشد که علمای زرتشتی هم تمام مطالب مسلمانان و این سایت و اتهامات آنها را
        تکذیب و فاقد اتفاقات تاریخی محسوب میکنند .
        سندیت بت الله از خود قرآن هست :
        سوره نجم : بتهای لات و منات و عُزی شفیعانی نزد بت الله بودند و دختران الله نامیده میشدند
        کعبه خانه تمام بتها و خدایان منجمله الله بوده ولی بعد از اسلام فقط خانه الله شد
        مراسم طواف و زیارت بتهای کعبه قبل از اسلام همچنان به قوت خود باقی ماند
        ولی فقط برای الله که اکبر یعنی بزرگتر از بتهای دیگر بود و هست .
        هنوز پاسخ پرسش مرا نداده اید که از کو و کجا حرف میزنید .

        اگر الله غیبی بعد از اسلام شناخته شده چرا باید بتخانه کعبه خانه الله شود
        و بسمت آن سجده کرد و همان مراسم طواف و زیارت اعراب جاهلی را برای الله
        در همان ماه ذی الحجه انجام داد ؟
        در ضمن کعبه هیچ ارتباطی با ابراهیم نبی و نسل حضرت محمد ندارد و سخنی بود که
        حضرت محمد برای جلب یهودیان ادعا کرد و همانند ادعای پیامبریش هیچگاه نتوانست
        آنرا ثابت کند و مدام از آوردن معجزه بنابر سندیت خود قرآن و
        به تقاضای منطقی یهودیان و بت پرستان مکه به بهانه ایی طفره میرفت ………

        • سوره زمر آیه ۳
          بت ها وسیله اعراب جاهلی برای نزدیک تر شدن به خالقشان الله بود . بدیهی است که کعبه را بت خانه کنند .
          چرا قرآن را نمیخوانید ؟ .
          وقتی هیچ سند تاریخی دال بر وجود بتی به نام ا… نیست پس من مگر جاهلم وجود این بت را باور کنم ؟ .

          • متاسفانه دست از حاشیه پردازی نمی کشی وقتی جوابی نداری بدی .
            کعبه بمنظور نگهداری و حفاظت از بتها از باران و باد و توفانای شنی ساخته شده بود
            چون همه چیز مکعبی شکل ساخته میشد .
            فکر کردی اعراب حجاز در خانه های سوییت با پارکینگ و اصطبل زندگی میکردن و فقط یک کعبه داشتن ؟
            هر عربی با خانواده اش در یک کعبه زندگی میکرد
            که در واقع از یک چهار دیواری و سقف و یک در ساخته شده بود .
            احتمالا اکثر خانه ها در سرزمینهای بین النهرین هم چهارگوشی شکل بوده .
            در ضمن این کعبه دیگر آن کعبه اوریجینال صدر اسلام نیست
            بلکه چهار بار بکل ویران شده و دوباره آنرا با سنگ و سیمان ساخته اند و مقدسش کرده اند ….
            اماهرگز هیچ پرنده ابابیلی برای دفاع از کعبه در آسمان مکه دیده نشده است و در کمال ناباوری ویرانی خانه کعبه حتا به دست مسلمانان نیز انجام شده . گویا خود مسلمانان نیز به مقدس بودن و یا ترس از عذاب الهی بر ویرانگران این خانه، باور نداشته اند.

            دو بار اول به سده اول هجری برمی‌گردد :
            در جریان جنگ‌هایی که بین امویان و عبدالله بن زبیر فرماندار وقت مکه صورت می‌گرفت
            کعبه دو بار ویران شد. بار اول آتش گرفت
            و بار دوم توسط سپاهیان حجاج بن یوسف با منجنیق سنگ باران شد.
            سومین تخریب مکه به ۹۳۰ میلادی برمی‌گردد که قرامطه که از شیعیان اسماعیلی بودند به مکه حمله کردند و حجاج را قتل‌عام کردند و چاه زمزم را با جنازه‌های کشتگان پر کردند.
            تخریب چهارم کعبه در نتیجه سیلی بود که در سال ۱۶۲۹ میلادی رخ داد.
            پس از آن سلطان مراد چهارم از پادشاهان عثمانی ساختمان کعبه را با سنگ‌های گرانیتی از نو بنا کرد که این ساختمان تا عصر حاضر به جا مانده‌است .

            کامل ابن اثیر، ترجمه عباس خلیلی، ج ۳، صص ۲۶۰-۲۵۸٫
            تاریخ سیاسی اسلام دکتر حسن ابراهیم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، صص ۳۵۴-۳۵۲٫
            تبصره العوام فی معرفه الانام صفحه ۵۲
            تاریخ الخلفا صفحه ۱۴۲
            تاریخ گزیده صفحه ۲۶۸
            حجر الاسود، نوشته میرزا محمد کاظمینی، ص ۵١ به بعد
            آثار اسلامی مکه و مدینه، جعفریان

            پس چطور برگی به اذن الله از درخت نمی افتد ولی سیل و آتش به اذن الله خانه اش را ویران میکنند ؟

            • با سلام ؛ و اما بعد :
              ۱ : اینها ربطی به بت ا… نداشت .
              ۲ : در بدترین حالت یک چهارم کعبه از بین رفته است .
              ۳ : اصل کعبه همان است که حضرت آدم (ع) بنا کرد و سپس حضرت ابراهیم (ع) بازسازی و سپس در زمان جوانی پیامبر اکرم (ص) تجدید بنا شد . همین کعبه الآن هم بالای ۵۰ درصدش از همان جوانی پیامبر اکرم (ص) است .
              ۴ : تغییری که کسی بگوید کعبه را کلا چیز دیگری کردند رخ نداده است . مثلا افزایش مساحت و ارتفاع کعبه به سه برابر .
              ۵ : در زمان ابرهه او میخواست کعبه را کلا نابود کند اما حصین بن نمیر و … با منجنیق های آتشین قصد تخریب کامل کعبه را نداشتند چرا که در نهایت وقتی امویان به آن دست یافتند آنرا تخریب نکردند .
              ۶ : برای این کارهای امویان این قول است :
              ترساندن ابن زبیر چون کعبه را پناهگاه خویش قرار داده بود.
              اما برای سیل و … هیچ کدام کعبه را حتی نیمی از انرا کاملا تخریب نکردند .

  31. و اما در مورد چند رساله که ایشان به اشتباه کتاب خواندند و مجموعا در یک کتاب به نام رسائل الإمام الحافظ جلال الدین السیوطی فی نجاه والدی النبی چاپ شده که شامل ۶ رساله است و ایشان ۴ رساله را ذکر کردند دو رساله دیگر علاوه بر آنچه ایشان ذکر کردند :
    المقامه السندسیه فی النسبه المصطفویه و دیگری التعظیم و المنه فی ان ابوی رسول الله فی الجنه
    رساله اول الدرج المنیفه فی الآباء الشریفه : شامل سه درجه است (الدرج )
    درحه اول : گفته است که والدین و اجداد نبی حکمشان شامل اهل فترت است که تبلیغ رسول به ایشان نرسیده و احادیثی از بعضی از بزرگان اهل جماعت ذکر کرده که : اولا هیچ اشاره مستقیم به اجداد نبی در این احادیث نشده
    ثانیا موضوع همه این اخبار مبنی بر عدم مجارات کامل اهل فتره به دلیل بعضی عقایدشان است…..

  32. تکلمه بحث و اثبات جهل :
    ۱ : من جواب این سؤالات را نگرفتم :
    الف : سید مناف هاشمی : استاندار کنونی گلستان . آیا این فرد بت پرست است ؟ .
    ب : آقای جواد قبلاً هم گفتم وقتی وارد بحثی میشوید ابتدا کامنتهای قبل را بخوانید .
    ج : در زبان عربی اسمهایی که عبد اول آنها می آیند دو حالت دارند ، عبد مناف :
    بنده مناف .
    بنده ای که مناف است .
    درباره اسمهایی چون عبد الله قطعاً حالت دوم نمیتواند صدق کند اما درباره اسمهایی چون عبد مناف و … شاید کسی بگوید هر دو حالت صدق میکند یعنی هم کسی که مناف است و هم کسی که بنده مناف است . اما …
    ۱ : در حالت اول در کامنتی توضیح دادم که مناف از صفات الهی میتواند باشد و معنایش چیزی شبیه به بلند مرتبه نیز ذکر کرده اند .
    ۲ : در حالت دوم نیز که یعنی فردی صفتش مناف است [ بنده ای که مناف است ] که در این صورت اصلا ربطی ندارد .
    ۳ : اسمهایی چون عبد الکریم چون قبل از کریم ال تعریف دارد میتوان گفت که منظور از عبد الکریم بنده وجودی به نام کریم است اما درباره عبد مناف حتی ال تعریف نیز ندارد تا احتمال اینرا بدهیم که حالت اول صدق کند پس حالت دوم صحیح و مناف صفت آن فردی بوده که اسم خود را عبد مناف گذاشته است .
    ۴ : میرسیم به عبد العزی : همان طور که می بینید عبد العزی چون ال تعریف دارد پس این احتمال است که منظور فرد بتی به نام عزی باشد و عبد العزی یعنی بنده بتی به نام عزی .
    نتیجه ۱ : اصلا عبد مناف ربطی به بت پرستی ندارد ؛ جدا از این که ال ندارد ، مناف از صفات الهی است و نمونه بارزش :
    سید مناف هاشمی : استاندار کنونی گلستان .
    نتیجه ۲ : عبد العزی میتواند منظور بنده بت باشد پس بحث سر اسم عبد العزی است که از اجداد پیامبر نبوده و دو عبد العزی ما داریم :
    ادامه در کامنت بعدی .

  33. و اما بعد :
    عبد العزی فرزند عبد المطلب که کنیه اش ابولهب بوده و از مشرکین بنام عرب بوده است .
    عبد العزی فرزند قصی بن کلاب .
    ۱ : هیچ سندی نیست که نشان دهد از بچگی اینها را به این نام میخوانده اند … در صورتی که میتوان گفت مشرکی چون ابولهب به خاطر شرکش در بزرگسالی خود این نام را انتخاب کرده است .
    ۲ : هیچ سندی نیست که قصی و عبد المطلب نام این فرزندان را بر آنها گذاشته اند پس :
    الف : خود فرزندان این نام را گذاشته اند .
    ب : بر اساس واقعه ای و یا ماجرایی مردم این نام بر آنها گذاشته شده است ؛ هماننده عبد المطلب .
    درباره عبد مناف نیز حتی اگر عبد المناف هم بود عین عبد المطلب میتواند ربطی به بت نداشته باشد .
    رجوع شود به کامنتهای :
    اسفند ۷, ۱۳۹۶ در ۱۱:۵۹ ق.ظ
    اسفند ۶, ۱۳۹۶ در ۱۰:۱۰ ق.ظ
    موحد بودن چیز تازه ای در میان اعراب جاهلی نبوده است ؛ مندائیان نیز موحد و یکتاپرست بودند و در میان اعراب حجاز زندگی میکرده اند ؛ پس موحد بودن چیز تازه و عجیبی بین اعراب جاهلی نبوده است که همه را بت پرست فرض کنیم.
    طبق روایت از پیامبر و البته تفسیر آیه قرآن ، پیامبر و اهل بیتش از صلب های طاهر منتقل میشدند :
    آیه قرآن مشرکین را نجس خوانده است .
    آیه قرآن مشرکین را به عذابی دائمی در آتش وعده داده است .
    به هیچ عنوان جهنمیان طاهر نیستند .
    خداوند در قران گفته است که هر گناهی را می بخشد إلا شرک .
    خداوند مشرکین قبل از پیامبر از زمان حضرت نوح (ع) را به هیچ عنوان طاهر نخوانده و همواره لعنت خدا نیز همراه آنها بوده است .
    لعنت شدگان در قرآن که بسیاری قبل از زمان پیامبر بوده اند ؛ پس قبل و بعد از نزول قرآن ملاک نیست :
    https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=23&lid=0&catid=24072&mid=248904
    علامه حلی : «شیعه امامیه بر آنند که پیامبر باید از پستى پدران و آلودگى مادران و از صفت‌هاى زشت‏ و کارهایى چون تمسخر که مقام آدمى را فرو می‌آورد پیراسته باشد؛ زیرا این امور منزلت و قدر او را در قلب انسان‌ها حقیر می‌کند و
    مردم از پیروى او پرهیز می‌نمایند . [ علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحقّ و کشف الصدق، صفحات ۱۵۹ – ۱۶۰
    اگر کسی از برادران اهل تسنن است بگوید تا بدانم چطور با او حرف بزنم .

    • این آخرین کامنت در امروز [ شد ۵ کامنت ] آقای فاطمی این دنباله کامنت فوق است چون طولانی شد :

      طبق روایت از پیامبر و البته تفسیر آیه قرآن ، پیامبر و اهل بیتش از صلب های طاهر منتقل میشدند :
      آیه قرآن مشرکین را نجس خوانده است .
      آیه قرآن مشرکین را به عذابی دائمی در آتش وعده داده است .
      به هیچ عنوان جهنمیان طاهر نیستند .
      خداوند در قران گفته است که هر گناهی را می بخشد إلا شرک .
      خداوند مشرکین قبل از پیامبر از زمان حضرت نوح (ع) را به هیچ عنوان طاهر نخوانده و همواره لعنت خدا نیز همراه آنها بوده است .
      لعنت شدگان در قرآن که بسیاری قبل از زمان پیامبر بوده اند ؛ پس قبل و بعد از نزول قرآن ملاک نیست :
      https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=23&lid=0&catid=24072&mid=248904
      علامه حلی : «شیعه امامیه بر آنند که پیامبر باید از پستى پدران و آلودگى مادران و از صفت‌هاى زشت‏ و کارهایى چون تمسخر که مقام آدمى را فرو می‌آورد پیراسته باشد؛ زیرا این امور منزلت و قدر او را در قلب انسان‌ها حقیر می‌کند و
      مردم از پیروى او پرهیز می‌نمایند . [ علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحقّ و کشف الصدق، صفحات ۱۵۹ – ۱۶۰
      اگر کسی از برادران اهل تسنن است بگوید تا بدانم چطور با او حرف بزنم .

  34. برخی از اهل تسسن اجداد پیامبر را موحد و برخی مشرک میدانند در این باره اختلاف است :

    http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa37598#

    لینک فوق را کــــــامــــــــل بخوانید .
    البته اختلاف در تفسیر قرآن بین شیعه و سنی است نمونه اش آیه تطهیر که اهل تسنن هنوز جواب ابهامات این آیه را در صورتی که مراد ۵ تن نباشد نداده اند … پس تفسیر شیعه قطعا محکم و صحیح تر است تا برادران سنی مان .
    تفسیر آیه قرآن که در کامنت قبل اشاره کردم : سوره شعراء، آیه ۲۱۹

    خوانندگان اگر کسی اعتراضی داشت با ایمیل حاضر به بحث هستم :
    smn.automobile@gmail.com
    با تشکر از آقای فاطمی که این بار اجازه بحث را دادند .
    تمام .

  35. نکته جالبی است که من قبل از ادعای ایشان پاسخش را داده ام :
    سید مرتضی کتابش معتبر نیست از نظر شما ؟ من از منابع فقهای امامیه سند گذاشتم که اعتراف کرده اند عبدالمطلب در ابتدا نام بتها را بر فرزندش گذاشته است .
    و چرا سندی که مدعی هستید و به پیامبر دروغ بستید که گفته است اجدادش موحد هستند ارایه نمی دهید . واقعا سید مناف هاشمی سند است . فکر می کنید مخاطب این سایت ان قدر ساده لوح است که تفاوت مناف و عبدمناف را تشخیص ندهد یا از قرن بیستم حجت بر زمان پیامبر بگیرد !!!
    کامنت من در اسفند ۱۲, ۱۳۹۶ در ۵:۱۷ ب.ظ تماما از کتب و علمای امامیه شیعه مورد تایید شماست که اعتراف کرده اند عبدالمطلب نام بتها را بر فرزند خود نهاد .چرا پاسخ این مطالب کتب شیعه را نمی دهید ؟!!! واقعا فکر می کنید آبروی چه کسی و سستی عقاید چه کسی ثابت شد . شما دقیقا اعتراف می کنید که کتاب سید مرتضی (از بزرگترین فقها ) و عاملی و نظراتشان معتبر نیستند همانند بسیار کتب دیگر عقاید شما
    – و شما همانند بسیار دیگر هم نظرانتان به پیامبر دروغ بستید و مدعی حدیثی شدید که وجود خارجی حتی در یک کتاب هم ندارد . مدعی شدید پیامبر به صورت صریح اجداد خود را موحد خوانده است
    – مناف را اول اسم خداوند و بعد صفت خداوند خواندید و بعد گفتید اشکالی ندارد که این نام و صفت برای خدا باشد .چرا این صفت در جایی نیامده است ؟ در کجا امده است ؟ ایا هرکسی می تواند طبق نظر خودش هر صفت یا اسم را مناسب خدا تشخیص دهد و به او نسبت دهد ؟ پس تکلیف روایاتی که خودتان در کتایهایتان اورده اید که نام خداوند محدود به ۱۰۰ نام است چه می شود ؟ آیا این روایات جعلی هستند ؟!! می بینید چه کسی هر لحظه خود را رسواتر می کند .

  36. – اما در مورد کتاب شیخ مفید نخست یاد بگیرید هر کتاب را به نام صحیح اش بخوانید نه نام طبعی اش ، این مجموعه فقط یک بار به نام مصنفات چاپ شده و موسوعه شیخ مفید است ضمنا نام اصلی کتاب را بگویید( الاعتقادات- تصحیح الاعتقاد- کتاب المزار)
    در الاعتقادات در فصل باب الاعتقاد فی آباء النبی
    کل این فصل چند خط بیشتر نیست ، اولا چه طور آباء در اینجا معنای دیگری می دهد و در آیه قرآن معنای دیگری !!!!! انجا عمو بود اینجا پدر!!!!!
    دوم در اینجا می گوید که شیخ طایفه امامیه (ابن بابویه ) می گوید : اعتقاد ما این است که آباء نبی از آدم تا عبدالله و ابوطالب مسلمان بوده اند ( یعنی عموی پیامبر را هم اضافه می کند ) پس قاعدتا این شامل همه عموهای پیامبر می شود طبق نظر شما . بطلان این نظر و خطای ان اظهر من الشمس است در تعریف آباء و مدعی مسلمان بودن ایشان که در هیچ روایتی ذکر نشده است
    دلیل » روایت خرجت من نکاح و لم اخرج من سفاح من لدن آدم ( کجای این روایت می گوید که از ادم تا عبدالله مسلم بوده اند) اگر خوب خوانده بودید من قبلا متن روایت را ذکر کرده بودم و این روایت فقط می گوید پیامبر شخصا زاده ازدواج حلال بوده و از سفاح نبوده
    در بخش دوم کتاب در تصحیح الاعتقاد هم بابی است به نام ” فی ان آباء النبی کانوا موحدین ”
    کل این بخش هم بیشتر از چند خط نیست . اعتقاد خود در مسلمان بودن آباء نبی را ذکر مجدد می کند و در دلایل یکی آیه وتقلبک فی الساجدین و روایت اصلاب طاهره و ارحام مطهره و آیه نجاست مشرکان را با کمترین توضیحی می آورد .
    در این دو کتاب هیچ استدلالی وجود ندارد ولی یک رد پای جالب موجود است اینکه فقهای امامیه در کتب قرون بعدی عبارت آباء النبی را در اعتقادات خود حذف کرده و از عبارات دیگری استفاده کردند تا اشتباه خود را بپوشانند .

    جالب این جاست که تمام مطالب این کتاب قبلا در اینجا بحث شده بود و با برگشت شما به این کتاب مشخص می شود که در این موضوع حرف تازه و استدلال جدیدی ندارید . بعد از شیخ مفید دهها رساله و کتاب بر خلاف این عقیده منتشر شده و قاعدتا اگر توان داشتید لااقل بعضی از حجت های کتابهای جدیدتر را بیان می کردید .
    در مورد ۶ رساله سیوطی هم مطلب من توسط مدیر کوتاه شده تمام فصول این ۶ رساله را بررسی کردم و مشخصا جز ادعاهایی مثل اینکه خداوند مانند اصحای کهف ایشان را مهلت داده و بعدا دوباره بعد از اسلام مدت کوتاهی زنده کرده و اسلام اورده اند و بعد از دنیا رفته اند که مشخص است این ادعا چقدر ابتدایی و ابلهانه است .
    با توجه به اینکه بنده تمام دلایل خود را مفصلا از کتب و روایات معتبر ذکر کردم و شما هم چیز جدیدی برای گفتن در این بحث ندارید این موضوع را خاتمه می دهم . خوانندگان بنا به بصیرت و تعقل خود جاهل و عالم را تشخیص می دهند .

    • منطق مدیوماهی : مناف اسم بت = عبد مناف فرزند بت = سید مناف هاشمی = خود بت .
      پاسخ من :
      اسفند ۱۳, ۱۳۹۶ در ۱۱:۵۰ ق.ظ
      اسفند ۱۳, ۱۳۹۶ در ۱۲:۰۰ ب.ظ
      اسفند ۱۳, ۱۳۹۶ در ۱۱:۴۴ ق.ظ
      اسفند ۶, ۱۳۹۶ در ۱۰:۱۰ ق.ظ
      عبد مناف : نداشتن ال و عبد مناف یک معنا دارد بخاطر نداشتن ال میشود :
      بنده ای که مناف است .
      اگر هم عبد المناف بود [ که نیست] : مناف از صفات الهی است و البته هم میتواند منظور بت باشد . اسم علم را بر هرکسی میتوان گذاشت .
      اختلاف در بین برادران اهل تسنن :
      http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa37598#
      طبق روایت از پیامبر و البته تفسیر آیه قرآن سوره شعراء، آیه ۲۱۹ پیامبر از صلب های طاهر منتقل میشده است .
      آیه قرآن مشرکین را نجس خوانده است .
      آیه قرآن مشرکین را به عذابی دائمی در آتش وعده داده است .
      به هیچ عنوان جهنمیان طاهر نیستند .
      خداوند در قران گفته است که هر گناهی را می بخشد إلا شرک .
      خداوند مشرکین قبل از پیامبر از زمان حضرت نوح (ع) را به هیچ عنوان طاهر نخوانده و همواره لعنت خدا نیز همراه آنها بوده است .
      لعنت شدگان در قرآن که بسیاری قبل از زمان پیامبر بوده اند ؛ پس قبل و بعد از نزول قرآن ملاک نیست :
      https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=23&lid=0&catid=24072&mid=248904

      کتب مدیوماهی = تاریخ طبری و صحیح مسلم :

      http://www.ibna.ir/fa/doc/report/205636
      http://www.adyannet.com/fa/book/17077

      کار به جایی رسیده است که باید از پاسخهای قبل بگذارم … مدیوماه در علم کلام و بحث کردن … متأسفانه .
      این طور بحث کردن فایده ای ندارد چون با هر کامنت جهل تو آشکار میشود و جواب خود را میگیری اما به این در و آن در میزنی و ادعاهای قبل را طور دیگری مطرح میکنی .
      ادعای مدیوماهی : معتبر ترین کتاب تاریخ عرب یعنی تاریخ طبری .

      • منطق مدیوماهی : أب فقط یک معنا میدهد آنهم پدر ، و حضرت اسماعیل (ع) هم عموی حضرت یعقوب (ع) بوده اما قرآن چون هماننده گاتها الهی نیست اشتباها او را با لفظ أب خطاب کرده است . این خدای اسلام هم حواسش نبوده و زبان عربی را بلد نبوده است که أب فـــــقـــط معنای پدر میدهد ( العیاذ بالله ) .
        مدیوماه میگوید اجداد پیامبر مشرک بوده اند و سپس میگوید :
        نسل پیامبر طیب و طاهر بوده و کسی دعوا در این موضوع ندارد بگویید موحد بودنش را از کجا گرفتید ؟ … = مشرکین طاهر و پاکیزه اند ، این مؤمنین اند که نجس اند (أعوذ بالله) . دینی جدید به نام مدیوماهی .
        ادعاهای واهی مدیوماهی و حاضر نشدن به اثبات :
        اسفند ۹, ۱۳۹۶ در ۹:۲۶ ب.ظ

        نام‌های خدا در قرآن مجموعه‌ای از بیش از ۲۰۰ نام خداوند است . اما نیکوترین آنها را ۹۹ ذکر کرده اند . ۱۰۰۱ اسم الهی در دعای جوشن کبیر وجود دارد اما طبق منطق مدیوماهی اینها اسم خدا نمیتوانند باشند . [ مناف نیز از نامهای خداوند میتواند باشد ؛ محدودیتی برای هیچ نامی نیست إلا این که اسمی از لحاظ معنایی برای خدا نباشد .]

        و ظـــــهـــــور پـــــیـــــامـــــبـــری جدید بــه نـــــام : مدیوماه .

        اگر من به این بحث ادامه دهم خود را جاهل معرفی کردم که با یک جاهل دیگر که منطقش را در این کامنت و کامنت فوق گفتم بحث میکنم .
        والله لا یهدی القوم الجاهلین .

  37. در مورد تاویل جدیدی که از نام عبدمناف کردید ، به هر داستانی می شود استناد کرد مهم آن است که برای داستانتان شاهد پیدا کنید ان هم از اخبار و روایات صدر اسلام نه مناف هاشمی ( مناف اسم رایجی در میان اعراب ایرانی و خلیج است ولی عبدمناف رایج نیست بحث را از عبدمناف به مناف نمی تواند بپیچانید )
    بازتکرار کردید که برای نامیدن عبدالعزی توسط عبدالمطلب و قصی بنده سند ندارم . سند نامیدن نام بتها بر فرزندان عبدالمطلب را از کتاب های علمای بزرگ شیعه امامیه گذاشتم . خود را می توانید فریب بدهید ولی آنکس را که در پی حقیقت است خیر .
    – نظر من این است که شیعه امامیه چندان هم در غلو در اجداد نبی درپی مقام تراشیدن برای پیامبر اسلام نبوده . وقتی مطالبی که در این باب در کتب شیعه وارد شده و روایات ضعیف مربوط به آن را بررسی کنیم متوجه می شویم ایشان بیشتر در پی تلاش برای موحد معرفی کردن ابوطالب بوده اند و قصدشان این بوده که نسبی مسلمان برای امامان شیعه جعل کنند . چیزی که خود حضرت علی و پیامبر اسلام هرگز مدعی ان نبوده اند بلکه روایات ایشان خلاف این نظر را می رساند
    – سوال اینجاست اگر این موضوع موحد بودن اجداد نبی صحت داشت چرا در قرآن صریحا به ان اشاره نشده است ؟ اینجا هم خدا معذوریت داشته ؟ چرا پیامبر صریحا به آن اشاره نکرد ؟ چرا صریحا ابوطالب را مسلمان و موحد نخواند ؟ در اینکه پیامبر و خویشانش بسیاری از اداب زشت جاهلی را انجام نمی دادند شکی وجود ندارد و در روایت صحیح پیامبر امده اما مسلمان بودن اجداد نبی ؟ چرا صریحا ذکر نمی کنند ؟ چرا حضرت علی صریحا پدر و اجداد خویش را مسلمان نمی خواند ؟ اینجاست که می بینیم بعض علمای شیعه چیزی بر پیامبر و حضرت علی نسبت دادند که خود مدعی آن نبودند . تا جایی که علمای شما مجبور شوند ایه و تقلبک فی الساجدین را تنها سند برای موحد و مسلمان بودن اجداد نبی بدانند . نمی شد که خداوند در اینجا کلمه موحد و مسلم را به کار ببرد ؟!!! ساجدین ؟ سجده برای چه ؟ و اصلا تفسیر تقلبک به اجداد نبی ؟ ؟ چیزی که نه قران به ان اذعان دارد نه پیامبر و نه حضرت علی قطعا بدعت است .
    – قبلا ذکر شد شما پاسخ چند ادعای بزرگ خود را ندادید : تصریح به موحد بودن در روایت از نبی کردید . این دروغ بستن به پیامبر خدا است . روایت خود را بیاورید
    – یا کتاب سید مرتضی و نظرش را صریحا رد کنید (عالمی که از متقدمین و نسل دوم علمای بزرگ شیعه است ) یا تایید کنید مسکوت گذاشتن بحث کتب سید مرتضی از جانب شما یعنی به جهل خود در این باب معترف هستید (همین طور تایید این مطلب در کتاب عاملی )
    شما به غیر از تکرار دعاوی خود کاری نمی کنید و از نظر من بدون پاسخ به دو مورد فوق بحث پایان یافته است . در کل این بحث شما نتوانستید یک روایت یا یک نظر از یک عالم ارایه دهید و با اوردن نام ۴ رساله از یک کتاب که خود ان را نخوانده بودید و کتاب شیخ مفید که مجموع مطالب دو کتاب در این بحث به یک صفحه هم در ان کتاب نمی رسد ، علم !!!! خود را نشانمان دادید .

    • تفسیر سوره شعراء، آیه ۲۱۹

      + کامنتهای قبل .

      این هم منطقی دیگر از دین مدیوماهی :
      نمی شد که خداوند در اینجا کلمه موحد و مسلم را به کار … = نمیشد خداوند صریحا از ائمه شیعه حرف میزد ؟ نمیشد صریحا ؟ نمیشد ؟ تا دیگر اختلافی نباشد ؟ نمیشد رکعات نماز را میگفت ؟ نمیشد ؟ .

      و اصلا تفسیر تقلبک [ احتمالا منظور تقلبی بوده است ] به اجداد نبی … = اصلا آیه ۳ سوره مائده را چه به عید غدیر ؟ آیه تطهیر را چه به اهل بیت ؟ اینها همه بدعتی است که علمای شیعه گذاشتند … زنده باد ابن تیمیه که دست شیعیان را رو کرد .
      هدف و منظور من از بحث :
      اجداد پیامبر همگی موحد بودند .
      هدف مدیوماه :
      نخیر در فلان کتاب شیعه ، چنان است و اول مشرک بوده و فلان کار را کرده و … .
      هدف من از بحث :
      اجداد پیامبر موحد بودند : سلمان فارسی موحد بود ، نبود ؟ . اجداد پیامبر موحد بوده اند حال از همان تولد و یا بعداً به هر حال موحد بوده و در بهشت جای خواهند داشت تا حضرت آدم (ع) . البته که قریب به یقین است هیچ گاه در زندگی خود مشرک نباشند .

      پیامبر مدیوماه که بعد از حسینعلی نوری ظهور کرده ، جهل علمای شیعه را رو میکند :

      … تا جایی که علمای شما مجبور شوند … = علمای شیعه برای فرار از پاسخهای محکم مدیوماه که خبر ظهور او آمده بوده است مجبور میشوند به تحریف و تفسیر به رأی تا من بتوانم پاسخ او را بدهم اما این پیامبر جهل مرا نیز اثبات کرد .

      یادم است یک بنده خدایی در کامنتی گفت من اصلا علمای شیعه را قبول ندارم و آقای فاطمی هم به او گفت :

      به درک .

      مدیوماه هم عین لودر تمام علمای شیعه را متهم به تحریف و غلو و … کرد .
      پیامبر ۱۲۴ هزار و سومی : مدیوماه .

      من را چه به بحث کردن با پیامبر .

  38. اکثریت مطالب کامنتهای من نقل مستقیم از کتاب هی شیعه و سنی است .از خودم چیزی نگفتم . این عقاید متناقض علمای اسلام است که به جای اسلام به خورد خلق الله داده شده .

    سید مرتضی در الصحیح من سیره النبی الأعظم (ص) ج۱ ص ۶۵ تا ۷۰ می گوید که ایمان عبدالمطلب سیر تکاملی داشته در اول نام بتها را بر فرزندانش گذاشته و بعد موحد شده!!!
    اننا نلاحظ انّ عبد المطّلب قد سار فی ایمانه سیرا تکاملیا، فنجده فی أوّل أمره یسمّی أبناءه عبد مناف و عبد العزّى، و لکنّه یتقدّم فی إیمانه

    اگر می توانید بخوانید صراحتا تایید کرده که یسمّـــــــــــــی أبنــــــــــــــاءه عبـــــــــــــــــــد مناف و عبـــــــــــــــد العزّى

    مرتضی العاملی در الصحیح من سیره النبی الأعظم صلّى الله علیه وآله ج۲ ص ۵۹ صراحتا می گوید :
    إن هذا یعطی التفسیر لتسمیته فی أول أمره أبناءه ب‌ «عبد مناف» و مناف اسم صنم، و «عبد العزى» و العزى کذلک «راجع الهامش ما قبل السابق» ، و لکنه یترقى و یتقدم

    اگر سواد دارید کلمات لتســـــــــمیته أبناءه ب‌ «عبد منــــــــــاف» و مناف اسم صنم

    شما سوادتان بیشتر است یا سید مرتضی العاملی ایشان می گوید عبدالمطلب خودش این نام را گذاشته که شما سعی دارید با آسمان ریسمان نفی اش کنید و تاکید می کند که مناف اسم بت است که شما می گویید از کجا معلوم ؟ از همین جا معلوم که این عالم جلیل القدر می فرمایند !!!! شما که می فرمایید سخن علما برایتان حجت است .

    یا تایید کنید که این عالم جلیل القدر امر اشتباهی به جد نبی منتسب کرده ….. یا سخن اش را تایید کنید . راه سومی وجود ندارد الا اعتراف به جهل و تلبیس باطل در کمالتان

    دیگر اینکه شما همانند اسلاف خود به پیامبر دروغ بستید و مدعی شدید ایشان به صراحت اجداد خود را موحد نامیده است . سند شما برای این ادعا چیست و اگر کسی بدون سند حرفی یا سخنی به پیامبر انتساب دهد حکمش چیست ؟

    • متناقض علمای اسلام ؟؟؟؟ : دو گانگی و اشتباهات فکری و عقیدتی خود را به پای اسلام نگذارید . این شمایید که حق را از باطل تشخیص نمیدهید .

      جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

  39. برای اثبات بی عقلی عرب ها از خود پیامبر ها استفاده کنید برای عرب ه یا ساکنین بین النهرین ونژاد عرب ها این همه پیامبـر آمد هنوز همونن برای ایرانی هاـدو پیامبر به نام دانیال و زرتشت آمده است پیامبر هدایت کننده اس قومی که عاقل وچیز فهم باشه نیاز به راه نمایی ندارد تازه برایه عرب ها امام امد ولی بی ثمر

  40. با سلام ؛ و اما بعد :
    مقاله ی اثبات موحد بودن اجداد پیامبر :

    http://offer13.blog.ir/post/10

    آقای فاطمی کامنتها شد پنج در امروز .
    خوانندگان آماده پاسخگویی به هر نقدی البته در وبلاگ بر این مقاله هستم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code