خانه / شخصیت ها / پیامبر اسلام(ص) / ویژگی های بی مانند زمام‏داری قدرتمند(۱) / پیامبر اسلام(ص) لباس و کفش خویش را وصله می زد؛ خود گوسفندانش را می دوشید؛ با بردگان غذا می خورد و…

ویژگی های بی مانند زمام‏داری قدرتمند(۱) / پیامبر اسلام(ص) لباس و کفش خویش را وصله می زد؛ خود گوسفندانش را می دوشید؛ با بردگان غذا می خورد و…

به قلم مدیر سایت
حضرت محمد(ص) زمامداری بود که در جنگهای فراوان سرافراز خارج شد به گونه ای که سپاه ابرقدرت روم در جنگ تبوک، با اینکه تا مرز حجاز آمده بود، از ترس وارد جنگ با او نشد. چنان پرقدرت عمل کرد که در مدتی کوتاه حاکمیت او سرزمین حجاز را فرا گرفت.
در اینجا نمونه هایی از رفتارهای متواضعانه‏ ی این زمامدار توانمند را به قلم می آوریم و این رفتارها را با زمامداران ایران باستان مقایسه کنیم:

۱. لباس و کفش خویش را وصله می کرد و خود گوسفندانش را می دوشید و با بردگان غذا می خورد. بر روی زمین می نشست. سوار الاغ می شد و شخص دیگری را هم با خود سوار می نمود. نیازهای زندگی خویش را از بازار تهیِّه می کرد و به خانه می برد. (سنن النبی، صفحه ۹۰)

۲. وقتی حضرت بر مرکب سوار بود، اجازه نمی داد کسی پیاده همراه او حرکت کند. او را با خود سوار می کرد و اگر قبول نمی کرد او را جلوتر می فرستاد و در جای خاص با او قرار می گذاشت. (ص ۱۱۲)

۳. رسول خدا فرمود: پنج چیز را تا هنگام مرگ ترک نخواهم گفت تا بعد من سنت شود: غذا خوردن روی زمین با بردگان، سوار شدن بر الاغ بی روپوش، دوشیدن بز با دست خود، لباس پشمین پوشیدن و سلام به کودکان. (۹۴)

۴. (هنگام نشستن هیچ ژستی به خود نمی گرفت.) سه جور می نشست: ساق های پا را بلند کرده با دو دست دور آنها حلقه می زد یا دو زانو می نشست یا یک پا را زیر ران خود گذاشته و پای دیگر را روی آن می نهاد. (۹۸)

۵. گاهی بچه ای را در دامان خود می گذاشت اما اتفاق می افتاد که کودک در دامان پیامبر ادرار می کرد. اطرافیان که به بچه پرخاش می کردند، پیامبر می فرمود: به کودک پرخاش نکنید تا از ادرارش جلوگیری نشود.
طفل را راحت می گذاشت تا ادرارش تمام شود. وقتی والدین، فرزند خود را می بردند حضرت لباسش را می شست. (۱۱۲)

۶. درخواست هیچکس را رد نمی کرد و تا آنجا که امکان داشت نیاز او را بر می آورد و گر نه با زبان نرم و شیرین او را راضی می کرد. (۱۰۰)

۷. هرگاه کسی خدمت رسول خدا می رسید، حضرت تشک زیر خود را به او می داد و اگر قبول نمی کرد با اصرار به او می قبولاند. (۱۱۹)

۸. یک بار زنی پسرش را نزد رسول خدا فرستاد و به او گفت: نزد رسول خدا برو و از او چیزی بخواه. اگر حضرت چیزی نداشت بگو: پیراهنت را بده.
پیامبر (که چیزی نداشت) لباس خود را در آورد و به پسر داد. در این هنگام آیه نازل شد که: نه دستت خیلی بسته دار و نه خیلی باز. (۱۲۱)

۹. هنگام ورود به مجالس، در نزدیک ترین جا به محل ورود می نشست. (۱۲۵)

۱۰. (نظر به اینکه پیامبر ابهتی خاص داشت) با یاران خود مزاح می کرد تا عظمتش آنها را نگیرد تا بتوانند به او نگاه کرده نیازهای خود را بازگو کنند. (۱۳۸)

۱۱. هرگاه رسول خدا(ص) یکی از یارانش را اندوهگین می دید، با شوخی او را شاد می کرد. (۱۳۹)

۱۲. با ثروتمند و فقیر به طور یکسان دست مى داد و پیش از آن که دیگرى دستش را بکشد، دست خود را نمى کشید. به هر کس می رسید، ابتدا سلام می کرد، چه آن شخص ثروتمند بود و چه فقیر، چه کوچک بود و چه بزرگ. (۹۰)

۱۳. لباس خود را می دوخت؛ کفشش را پینه می زد؛ در خانه را خود باز می کرد؛ شیر گوسفند و شتر را می دوشید؛ اگر خدمتکار در آرد کردن گندم خسته می شد به او کمک می کرد. (۱۵۱ و ۱۷۷)

۱۴. در خوراک و پوشاک از غلامان و کنیزان خود بالاتر نبود. (۱۸۲)

۱۵. مانند بردگان غذا می خورد و همانند آنها می نشست و روی خاک غذا می خورد و می خوابید. (۴۲۵)

۱۶. با خانواده و خدمتگزاران خویش غذا می خورد. با مسلمانی که او را دعوت کرده بود، روی زمین یا هرچیز دیگر می نشست و با آنها هرغذایی که داشتند، میل می کرد. (۴۳۲)

۱۷. تا پایان عمر سه روز پشت سر هم غذای سیر نخورد. قدرت سیر کردن خود را داشت اما گرسنه می ماند و غذای خود را به نیازمندان می بخشید. (۴۸۳)

۱۸. هرگز دو نوع غذا مقابل رسول خدا گذاشته نشد مگر از یکی خورد و دیگری را صدقه داد. (۴۸۵)

۱۹. شخصی ظرف شیر و عسل را نزد پیامبر آورد: حضرت فرمود: دو نوع نوشیدنی در یک جا و دو نوع غذا در یک ظرف؟!
آن را نخورد و فرمود: من خوردن آن را بر شما حرام نمی کنم اما از حساب فردای قیامت نگرانم. (۴۸۶)

۲۰. در مجالس جای مشخصی برای خود بر نمی گزید و از این کار نهی می فرمود. هنگامی که وارد جمعی می شد در هرجای خالی که وجود داشت می نشست و به یاران خود هم دستور می داد که اینگونه عمل کنند. (۳۰)

۲۱. وقتی که در خانه اش پرده ای آویزان دید که بر آن تصاویری وجود دارد، به همسرش فرمود: این پرده را از من پنهان کن چون هرگاه به آن نگاه می کنم به یاد دنیا و زینتهای آن می افتم. (۶۴)

۲۲. همنشین فقرا بود. با آنها هم سفره و هم غذا می شد. بردگان و کنیزان متعدد داشت اما هیچگاه در خوراک و پوشاک از آنان بالاتر نبود. (۸۱)

۲۳. زید بن ثابت: هرگاه با رسول خدا(ص) همنشین می شدیدم، اگر صحبت از آخرت بود، پیامبر با ما راجع به آن صحبت می فرمود. اگر در باره دنیا گفتگو می کردیم با ما در باره دنیا صحبت می کرد. اگر راجع به خوردنی ها و آشامیدنی ها سخن به میان می آمد، باز با ما در باره ی آن صحبت می فرمود. (۱۴۰)

۲۴. ابوذر: رسول خدا(ص) بی هیچ امتیازی میان یاران خویش می نشست، به گونه ای که هروقت شخص غریبه ای وارد مجلس می شد پیامبر(ص) را نمی شناخت تا اینکه سؤال می کرد.
ما از رسول خدا خواستیم جایی خاص را به خود اختصاص دهد تا تازه واردان او را بشناسند. سپس سکویی گلی درست کردیم و پیامبر روی آن می نشست و ما در دو طرف او می نشستیم. (۱۴۹)

منبع:
سنن النبی، تألیف علامه طباطبایی، ترجمه ی عباس عزیزی ، برخی با تلخیص

همچنین ببینید

امام علی(ع)

مقایسه ی رفتار امام علی(ع) با پادشاهان(۳)

به قلم مدیر سایت در فکر قیامت سُوَید بن غفله گوید: روزی بر علی(ع) وارد …

۵ نظر

  1. سلام این شماره دومتون دروغه.چون روزی که میخواستن پیامبر(ص)رو ترور بکنن حذیفه بن یمان پیاده بود و پیامبر سوار الاغ.
    بعدشم چرا وقتی به عالمی میگم ابوبکر و عمر ساده زیست بودن میگه خوب چنگیز خان مغول هم ساده زیست بوده و شیعه میگه ساده زیستی ملاک خوب بودن نیست.
    چیزی برای گفتن دارید؟

    • مدیر سایت

      ذکر مآخذ کردم. وقتی میگن: پیامبر ص فلان صفت را داشت، اگر نوددرصد رعایت بشه می توان آن صفت را به حضرت نسبت داد

      نمی تونیم بگیم انسانها همه ی کارهاشون بده حتی در پرونده ی بدترین انسانها می توان تعدادی کار خوب هم یافت. در مورد افراد باید غالب کارهای آنها را در نظر گرفت یا مهمترین کارهایشان

  2. نام محمد یک نام مرسوم بین اعراب نبود و تا صدراسلام و حتی بین صحابه مسلمان کسی را به اسم محمد نمی بینیم.
    نام محمد در ده سال نخست در سوره های مکی قرآن هم غایب هست و در سوره های مدنی به یکباره، چهار یا پنج بار ظاهر میشود. نام یثرب هم همزمان به مدینه تغییر میکند، ولی اسامی عبری فرشته ها مانند جبرییل و اسرافیل تغییری نمیکنند.
    سناریوی اسلام و تلقین پیامبری و آخرین پیامبر را به قثوم (محمد ) چه کسانی نوشتند :
    اـ خدیجه همسر مسیحی
    ۲ـ ورقه بن نول کشیش مسیحی و پسرعموی خدیجه
    ۳ـ جبر نصرانی
    ۴ـ سلمان فارسی که تا پیش از آن مسیحی و مانوی و زرتشتی بود .
    ۵ـ و قثوم پسرعبدالله در نقش محمد رسول که از جانب این فرقه مسیحی به محمد( منجی و تجلی) ملقب شد.
    http://www.saaid.net/mohamed/229.htm
    داستان از آنجا شروع میشود که موجودی در غار حرا بر قثوم (محمد ) ظاهر میشود ؛
    آیا او ملکه عبری جبرییل بوده یا یک جن ؟
    بر طبق متون اسلامی، محمد از دیدنش ترسیده و آن موجود بروی قفسه سینه اش پریده و حالت خفگی به او داده بود، سپس محمد هراسان از سمت غار بسمت خانه فرار میکرده .
    در صورتیکه هیچکدام از پیامبران با دیدن جبرییل نه تنها نترسیدند بلکه به آرامشی روحانی رسیدند .
    آن موجود قطعا خصوصیات یک فرشته را نداشته و جنی بوده بنام ” الابیاض ” یا جن سفید که روزهای دوشنبه ظاهر میشده و بر طبق احادیث روزی هم که محمد او را در غار دیده روز دوشنبه بوده؛ الرحیق المختوم ص ۶۸

    وقد قال ابن عباس: ان شیطانأ یقال له: الابیض ، کان قد اتی رسول الله فی صوره جبریل (ع)
    و اَلقی فی قراءه النبی: تلک الغرانیقُ العُلا تلک الغرانیق و ان شفاعتهن لترتجی
    تاریخ تبری، جلد ۱۶ ص ۶۱۱ ـ ۶۱۰

    https://genies.fandom.com/wiki/Al-Abyad

    • البته ما در اسلام از اوایل اون چیزی به نام علم رجال و درایه داریم که احادیث و روایات رو بررسی و صحت سنجی میکنه چیزی که در ادیان دیگه به این ترتیب وجود نداره بحث غرانیق هم شامل همین موارد میشه در تاریخ طبری داستان جالبی از زرتشت هم هست بماند که او رو متنبی میدونستن از طرفی ادعای مسیحی بودن حضرت خدیجه کجا ثابت شده؟ حتی وجود فردی به نام جبر نصرانی هم زیر سواله و اطلاعات زیادی نداریم این که پیامبر با انواع و اقسام عقاید روبرو میشد دلیلی بر تقلید از اون افراد نیست پیامبر هم مثل ما بشری بوده و پیامبران عموما با عقاید گوناگون مواجه بودن سلمان فارسی هم بعدها در مدینه به پیامبر ملحق شد حالا جنابعالی به نظر میرسه تاریخ جدیدی دارید تالیف می کنید

  3. هر فردی هر سخنی می‌تواند بگوید و هر انشایی می تواند بنویسید و هر واقعه‌ای را هر گونه که بخواهد می تواند تحلیل کند؛ بر اوست که برای ادعای خود دلیل و سند بیاورد، نه این که او بگوید و ما با دلایل و اسناد اثبات کنیم که چنین نیست. در قرآن کریم آمده که از حضرت محمد (ص) در کتب پیشین به “احمد” یاد شده است، و البته اصل این کتاب تا زمان ایشان بوده و کسی هم معترض نشده که چنین خبری در کتاب ما نیامده است. وحیانی بودن قرآن کریم نیز با عقل به اثبات می رسد، نه با اخبار. چنین جمله ای نیز از ابن عباس، در هیچ یک از منابع حدیثی معتبر (و حتی غیر معتبر) نیامده است. اسامی غربیِ «آدام، آبراهام، میشل، ماریا، نارسیس و … نیز همان «آدم،ابراهیم، مریم، نرگس و میکائیل» به تلفظ‌های دیگر می باشد. موفق و مؤید باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code