خانه / شخصیت ها / اسلام شناسان / مطهری / تفاوت اهریمن و شیطان / در اسلام شیطان نقشی در آفرینش ندارد
شیطان اهریمن

تفاوت اهریمن و شیطان / در اسلام شیطان نقشی در آفرینش ندارد

به قلم شهید مطهری
«ممکن است برخی خیال کنند اهریمن در کیش زردشتی با شیطان در دین اسلام فرقی ندارد؛ یعنی اگر اهریمن را مخلوق اهورامزدا بدانیم مساوی می شود با شیطان که از نظر اسلام مخلوق خدا و عامل بدی هاست.
ولی این طور نیست. شیطان از نظر اسلام نقشی در آفرینش اشیاء ندارد. در اسلام خلقت هیچ چیزی به شیطان نسبت داده نمی شود. در اسلام اصلاً چنین اندیشه ای وجود ندارد که در نظام خلقت، موجودات نامطلوبی هست و می بایست نباشد و چون هست پس از یک موجود پلید ناشی شده است. از نظر اسلام همه ی اشیاء با دست قدرت خداوند به وجود آمده است و هر چه آفریده خوب و نیک آفریده است: الَّذی احْسَنَ کلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ» (سجده/ ۷)، «رَبُّنَا الَّذى اعْطى کلَّ شَىْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى » (طه/ ۵۰)
قلمرو شیطان از نظر اسلام تشریع است نه تکوین؛ یعنى شیطان فقط مى تواند فرزند آدم را وسوسه کند و به گناه تشویق کند، شیطان بیش از حد دعوت کردن، سلطه و قدرتى بر انسان ندارد: «وَ ماکانَ لِىَ عَلَیکمْ مِنْ سُلْطانٍ الّا انْ دَعَوْتُکمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى» (ابراهیم/ ۲۲)
ماهیت شیطان هرچه باشد، انسان بودن انسان به این است که صاحب عقل و اراده و قوه انتخاب است. انتخاب وقتى ممکن است که در مرحله اول عقل و تشخیصى باشد و در مرحله دوم دو راه ممکن در جلو انسان باشد. هر کدام از این دو رکن اگر نباشد، اختیار و انتخاب و در واقع انسانیتى در کار نیست: «انّا خَلَقْنَا الْانْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ امْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً. انّا هَدَیناهُ السَّبیلَ امّا شاکراً وَ امّا کفوراً» (دهر/ ۲ و ۳)
وسوسه نفس امّاره و شیطان، شرط اختیار و انتخاب و انسانیت انسان است.
همان طورى که دعوت به خیر هست و الهامات خیر هست، باید وسوسه شر هم باشد تا انسان یکى از ایندو را «انتخاب» کند و گامى در راه انسانیت که راه انتخاب و اختیار است بردارد. به قول مولانا:
در جهان دو بانگ مى آید به ضد / تا کدامین را تو باشى مستعد
آن یکى بانگش نشور اتقیا / وآن دگر بانگش نفور اشقیا
شیطان و یا جن در قرآن در عرض موجودات طبیعى است نه در عرض ملائکه و فرشتگان. ملائکه از نظر قرآن رسولان و مأموران پروردگارند و در نظام آفرینش کارگزارى مى کنند، ولى جن و شیطان هیچ نقشى در کار خلقت ندارند، از این جهت مثل موجودات زمینى مى باشند. از اینجا مى توان فهمید که اندیشه مخلوقات بد و ناشایست و اینکه نظام آفرینش ناقص است به هیچ وجه در اندیشه هاى قرآنى راه ندارد.
گاهى در ترجمه هاى فارسى آیات قرآن و یا احادیث، کلمه شیطان به «دیو» و یا «اهریمن» ترجمه مى شود. البته این ترجمه صحیح نیست. کلمه شیطان معادل فارسى ندارد، لهذا باید عین این کلمه یا کلمه ابلیس که در عربى معادل آن است آورده شود. دیو یا اهریمن به مفهوم حقیقى، از نظر قرآن به هیچ وجه وجود خارجى ندارد و مغایر مفهوم شیطان است که در قرآن آمده است.»

منبع: خدمات متقابل اسلام و ایران، چاپ شده در مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۱۴، مرتضی مطهری (درگذشت: ۱۳۵۸ ش)، قم، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۶ ش، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۱.

همچنین ببینید

گناه

مقایسه ی کفاره ی گناهان در اسلام و زرتشتی

به قلم مدیر سایت در کتاب های دو دین اسلام و زرتشتی برای بعضی گناهان، …

یک نظر

  1. با سلام؛ و اما بعد:
    در ابتدا فرا رسیدن اولین نوروز قرن را خدمت مدیر سایت جناب آقای فاطمی و دیگر بازدید کنندگان وبسایت راه راستی پیشاپیش تبریک میگویم.

    مسئله ای که در اینباره وجود دارد این است که ما با دو تعریف کاملا متفاوت از آیین زرتشت طرف هستیم، یکی آیین زرتشت زمان ساسانی تا برسد به قبل از کشف قدمت گاتها و انتسابش به زرتشت و دیگری از زمان انتساب گاتها به زرتشت و قبول آن توسط جامعه زرتشتیان و روی به منطبق کردن این آیین توسط برخی بزرگان زرتشتی با آنچه که درست می پنداشتند، یعنی همان کاری را که در زمان ساسانیان میکردند و هرچه را که میخواستند به نام دین و آموزه های زرتشت و اهورامزدا به ملت تحمیل میکردند حال هم هرچه را که میخواستند به نام زرتشت و … از دین حذف و دور می انداختند، اگرچه رسم و رسوماتشان را برای اینکه محو نشوند تا حدی نگاه داشتند اما کاری که کردند آیینشان را پوچ و تهی ساخت تا جایی که موبد نیکنام نماز را هم در این آیین اختیاری میخواند.

    درباره اهریمن نیز همینگونه است، بدلیل انطبقاتی که میخواستند بوجود بیاورند و شرمی که از نگرش دیگران به آیین خود داشتند آنرا اندیشه ساده خواندند [مشابه این درباره ازدواج با محارم نیز اتفاق افتاد] اما بنظر بنده حقیر با اینکار خود را از بین بردند و جوانان زرتشتی را [آنچنان که در سخنان موبد میسری مشهود است] از این آیین تا حدی دور کردند چون اصالتی را که در زمان ساسانیان بوجود آمده بود بطور کامل دور ریختند و دین بی اصالت نهایتا یک شبه مکتب فکری است و هیچ چیزی برای عرضه و تعریف کردن عقاید پیروان خود نخواهد داشت؛ مسئله ای که باعث شده نو زرتشتیان هیچگونه شباهتی به موبدین و دیگر زرتشتیان سنتی نداشته باشند مگر در کلام آنهم ظاهر آن!!

    نمونه دیگر این مسئله را میتوان در فرگشت دید!! فرضیه ای که اصل نشده و در حد نظریه باقی مانده است و امکان راستی آزمایی آن نیز در آزمایشگاه و بطور کل تجربه کردنش ممکن نیست [با اینکه زیر مجموعه علوم تجربیست!!] و همچنین دانشمندان دنیا بر سر قبول آن به توافق نرسیدند، چطور میشود که در گفتار فردی همچون فرهنگ مهر با آموزه های زرتشتی منطبق میشود؟ یعنی صبر نکرده حداقل این فرضیه اصل بشود و بعد روی به انطباق آن بیاورد… این از جمله معضلات اساسی آیین بی اصالت است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code