مصاحبه با خبرگزاری فارس (تاریخ نشر: بهمن ۱۳۸۹)
خبرگزاری فارس: یک محقق علوم اسلامی گفت: اگر منصفانه نگاه کنیم، با توجه به شرایط موجود در زمان قیام حسینی، نباید از نوع رفتار مردم کوفه تعجب کرد؛ بلکه باید از امثال «حبیب بن مظاهر» تعجب کرد که تا پای جان ایستاد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، نقش کوفیان در ایجاد و چگونگی سرانجام واقعه عاشورای حسینی، در طول سدههای اخیر بارها عنوان شده است و طی دهههای اخیر، بیوفایی و خیانت این قوم پررنگتر از همیشه از تریبونهای مجامع دینی شنیده میشود.
اما اینکه چرا کوفیها رفتار ضد و نقیضی از خود به نمایش میگذاشتند و رفتارشناسی آنها به سختی امکانپذیر بود به طوری که تصمیمها و اعمال آنها قابل پیشبینی نبود، موضوع مصاحبه تفصیلی فارس با «سید حسن فاطمی موحد» محقق علوم انسانی و نویسنده مقالات دینی و تاریخ اسلام است که از نظرتان میگذرد.
بیوفایی کوفیان در محاق بررسی
فاطمی در پاسخ به این سؤال که چرا کوفیان نسبت به امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بیوفایی و پیمانشکنی میکردند؟ میگوید: شنیدهها حکایت از آن دارد که آنان مردمانی بیایمان، بدذات، دورو و دشمن اهلبیت(ع) بودند. از سوی دیگر برخی پژوهشگران آنان را از این امور تبرئه میکنند و بر این باورند که شرایطی به وجود آمد که آنان قدرت عمل به پیمان خود را نداشتند و عموم مردم وقتی در موقعیت مشابه قرار میگیرند به همین صورت رفتار میکنند.
اما مشکل اساسی در شناخت جامعه کوفه، غرض ورزیها در ثبت تاریخ آن و عدم دسترسی ما به ریز قضایا است. به عنوان نمونه در تاریخ آمده است که در منزل هانی موقعیتی برای مسلم پیش آمد که می توانست عبیدالله را بکشد اما نکشت. اخبار در این مورد مضطربند و ما نمی دانیم واقع امر چه بوده که مسلم چنین نکرد. آیا مراعات هانی را کرد که دوست نداشت عبیدالله در خانه او کشته شود؟ اگر عبیدالله در حال عیادت کشته می شد، آیا عواطف مردم به نفع او تحریک نمی شد؟ آیا خواست به فرموده پیامبر(ص) عمل کند که از ترور نهی کرده بود؟ به هر حال ما نمی توانیم قضاوت قطعی در این زمینه ارائه کنیم.
نمونه دیگر اینکه پس از محاصره کاخ توسط مسلم، چنان مردم از اطراف او پراکنده شدند که هیچ یاری برای او نماند. در حالی که در میان همپیمانان او، از جانگذشتگانی چون حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و ابوثمامه بودند که تا پای جان، امام را یاری کردند و در کربلا به شهادت رسیدند. از سرنوشت افرادی از این دست در این برهه حساس خبری نیست.
به هر حال تحلیلهای ارائه شده براساس همین خبرهای اندک و گاه نادرست است. اگر اخبار بیشتر و روشن تری از حوادث آن دوران داشتیم، بهتر می توانستیم به تحلیل امور بپردازیم.
وی در خصوص پراکندگی جمعیت کوفه در زمان قیام امام حسین (ع) تأکید میکند: برای دست یافتن به آمار جمعیت کوفه در زمان قیام امام حسین(ع) نمی توان به آمارهای مربوط به سالهای قبل رجوع کرد؛ زیرا پس از شهادت امام علی(ع) وقتی زیاد بن ابیه (م ۵۳ ق) از سوی معاویه والی کوفه شد، شیعیان را به شدت تحت فشار قرار داد؛ به گونه ای که هیچ شیعه معروف و سرشناسی در عراق باقی نماند. بنابراین برای دست یافتن به تعداد جمعیت کوفه در زمان قیام عاشورا باید به آمارهای همان زمان توجه کرد.
وی در ادامه به نامههای ارسالی از مردم کوفه برای دعوت از امام حسین (ع) اشاره و اظهار میکند: برخی جملات کوفیان در دعوتنامه ها چنین بود: «انّا معک مائه ألف» ، «أقدم علینا فنحن فی مائه ألف» با توجه به اینکه جمعیتی هم طرفدار امام نبودند، می توان حدس زد که جمعیت کوفه ـ اعم از جنگجو و غیر جنگجو، زن و مرد و کودک ـ حدود صد و پنجاه هزار نفر بوده است. اینکه در بعضی نقلها آمده است آنها در نامه ها نوشته اند: «ان لک هاهنا مائه ألف سیف» از جمله مبالغه ها یا اشتباه ها است و ظاهراً اشاره به جمعیت طرفدار امام دارد؛ زیرا بیشترین آمار در مورد تعداد بیعت کنندگان با امام(ع) چهل هزار نفر است.
کوفه، شهر نظامی با مردمانی متعصب
فاطمی در ادامه سخنان خود به بافت شهری و موقعیت جغرافیایی کوفه اشاره میکند و میگوید: این شهر به عنوان شهری نظامی، به دستور عمر در سال ۱۷ هجری ساخته شد و در آن از قبیله ها و مکانهای گوناگون و با فرهنگهای متفاوت گرد آمدند. بنابر این شهری نوبنیاد، فاقد هویت تاریخی و پرخطر بود که ساکنان یکدست و هماهنگ نداشت. در کوفه عناصر عرب، فارس، نبط و سریانی زندگی می کردند.
قبایل عرب عبارت بودند از: قبیله های یمنی شامل قضاعه، غسان، بجیله، خثعم، کنده، حضرموت، ازد، مذحج، حمیر، همدان و نخع. قبایل عدنانی شامل دو خاندان تمیم و بنی عصر می شد. برخی از خاندان قبیله های بنی بکر عبارت بودند از: بنی اسد، غطفان، محارب و نمیر. قبیله های عرب دیگر شامل کنانه، جدیله، ضبیعه، عبدقیس، تغلب، ایاد، طی، ثقیف، عامر و مزینه نیز در این شهر سکونت داشتند.
روح قبیله گری در کوفه حاکم بود و هر قبیله در محله ای مشخص سکونت داشت و کسی جز همپیمان های آنها نمی توانست در آنجا ساکن شود؛ چنانکه هر قبیله دارای مسجد و گورستان مخصوص بود.
وی میافزاید: پیروان ادیان مختلف که در کوفه زندگی می کردند، شامل مسلمانان ـ با فرقه های گوناگون ـ مسیحیان و یهودیان میشدند. تعصبات و حساسیتهای قبیله ای، کوفیان را بر آن می داشت تا با مشاهده کوچک ترین نفع یا ضرر، تصمیمگیری کنند تا از قبیله های دیگر عقب نمانند. به عبارت دیگر تعصبات قبیله ای آنان را مردمانی عجول ساخته بود که نمی توانستند با درایت و تعمق تصمیم بگیرند و در نتیجه دچار لغزشهای مهلک می شدند.
این محقق و پژوهشگر ادامه میدهد: تعصبات قبیله ای مانع وفاق اجتماعی می شود و اگر وفاقی پدید آید، شکننده است؛ چرا که همواره بیم تبانی برخی علیه برخی دیگر می رود. شهری که دارای ترکیبی ناهماهنگ است، هر آن ممکن است، یک دسته جو حاکم را تغییر دهد و اجتماع را به سمت و سوی دیگر بکشانند.
فاطمی تأکید میکند: ویژگی دیگر مردمان نظامی و کسانی که سلاح در اختیار دارند، سرکشی زودهنگام آنها در برابر هم است و این امر اختصاص به مردم کوفه ندارد. ابن ابی الحدید می نویسد: «اواخر حکومت امام علی(ع) در میان مردم کوفه که قبیلههای متعدد بودند، فساد شده بود. شخصی از محل سکونت قبیله خود به میان خانههای قبیلهای دیگر میرفت و برای برپا کردن شر، قبیله خود را بلند صدا میزد و مثلاً میگفت: ای نخع، ای کنده. مردم قبیلهای که در میان آنها فریاد میزد، بر سرش میریختند و او را میزدند. او هم میان قبیله خود میرفت و از آنها کمک میخواست و در نتیجه به روی هم شمشیر میکشیدند و فتنه برپا میشد.»
چنین مردمانی حتی در مقابل حاکم خود نیز سرکشی می کنند؛ چنانکه پس از مرگ زیاد بن ابیه در سال ۵۳ تا سال ۶۰ پنج بار حاکم کوفه تعویض شد.
عدم مدیریت نهضت
وی در ادامه به چرایی شکست نهضت ضداموی در کوفه میپردازد و میگوید: اگر جنبشهای مردمی به درستی مدیریت و هدایت نشوند در حادثهای ناگهانی و غیر منتظره، حرکت آنها کمرنگ شده و دچار سردرگمی می شوند و گاه تغییر مسیر می دهند. به دلیل دوری امام حسین(ع) از کوفه، حضرت نتوانست جنبش را اداره کند و بعضی نیز ضعف مدیریت مسلم را احتمال داده اند. آنچه عدم توان مدیریت مسلم را بعید می کند این است که امام پس از رسیدن دعوتنامه ها و روشن شدن حساسیت امر او را فرستاد. اگر مسلم توان اداره نهضت را نداشت، امام وی را به کوفه نمی فرستاد. حتی ورود قدرتمندانه عبیدالله و تهدیدهای او تا هنگام محاصره کاخ، نتوانست مانع فعالیت او شود. قدرت عبیدالله و حوادث پیش آمده به گونه ای بود که شاید باتدبیرترین افراد توان مقابله با او را نداشتند؛ چنانکه شبیه این اتفاق در عصر امیرالمؤمنین(ع) و در آستانه پیروزی در جنگ صفین رخ داد.
خشونت و مدیریت عبیدالله
وی میگوید: پس از بیعت گسترده کوفیان با مسلم، چند تن از وابستگان حکومت طی نامه ای به اطلاع یزید رساندند که نعمان بن بشیر توان اداره شهر را ندارد و از او خواستند که شخصی قوی را به حکومت کوفه بگمارد. حکومت استبدادی یزید، پشتوانه چند دهه تجربه حاکمیت پدر را داشت و در این مدت مدیران در عرصه های مختلف شناساسی شدند. زمانی چنین درخواستی از یزید شد که اتفاقاتی از قبیل نامه به امام و بیعت گسترده با مسلم رخ داده بود و برای یزید روشن شد که به چه حاکمی و با چه ویژگیهایی نیاز دارد.
او پس از مشورت با سرجون ـ غلام و کاتب معاویه ـ عبیدالله بن زیاد، والی بصره را برگزید و با حفظ سمت پیشین، ولایت کوفه را نیز به او سپرد.
فاطمی تأکید میکند: در تحلیل عقبگرد کوفیان، نباید زیرکی، قدرت مدیریت، رفتارهای خشن عبیدالله و آشنایی او با کوفه را از نظر دور داشت. چند سال پیش از او پدرش زیاد بن ابیه، حاکم کوفه بود و ضربه های سختی به شیعیان زد.
همین که عبیدالله وارد شهر شد، در روحیه دعوت کنندگان، تأثیر منفی گذاشت و به عکس، طرفداران بنی امیه روحیه گرفتند. سهلگیری حاکم پیشین یعنی نعمان بن بشیر تأثیر زیاد در طرفداری پرشور مردم از امام و مسلم داشت.
وی میافزاید: اگر از همان ابتدا عبیدالله حاکم کوفه بود، بعید است ارسال دعوتنامه و حرکتهای انقلابی دیگر رخ می داد. شاهدش آن است که امام علاوه بر فرستادن مسلم به کوفه، سلیمان را نیز همراه نامه هایی خطاب به برجستگان بصره به این شهر فرستاد و از آنان نیز دعوت به همکاری کرد. این امر نشان می دهد که حضرت در این شهر نیز طرفدارانی داشته و امید به همکاری آنها بوده است. در این زمان عبیدالله حاکم بصره بود و شهر را به گونه ای تحت کنترل داشت که همه اشراف، دریافت نامه را مخفی نگاه داشتند و نتوانستند جنبشی را پدید آورند و منذر بن جارود از ترس اینکه چنین نامه ای نقشه عبیدالله باشد، فرستاده امام را معرفی کرد و عبیدالله او را گردن زد.
وی ادامه میدهد: عبیدالله هنگام ورود به کوفه، دستاری را به صورت بست و به گونه ای وارد شد که مردم گمان کردند او امام حسین(ع) است و از او استقبال گرمی کردند. یکی از همراهیانش اعلام کرد که او عبیدالله حاکم جدید است. وقتی مردم این را دانستند، بسیار محزون شدند. بنا به برخی نقلها مردم با این تصور که او امام حسین(ع) است، دست و پای او را می بوسیدند. عبیدالله با این رفتار، سودهای متعدد برد؛ از جمله: آشنایی سریع با اوضاع شهر، شناسایی مخالفان، تحقیر مردم انقلابی و محفوظ ماندن از تعرض کوفیان.
پس از در هم شکستن روحیه مردم، در اولین فرصت با سخنرانی تند و تهدیدآمیز آنها را از عصیان بر حذر داشت.
این کارشناس تاریخ اسلام در ادامه میافزاید: نمونه دیگر که توان مدیریت او را نشان می دهد، این است که وقتی مسلم، کاخ را به محاصره در آورد، عبیدالله با تبلیغات در سطح شهر و از بالای قصر، پخش شایعه ی در راه بودن نیروهای یزید، ارعاب، برافراشتن پرچمهای امان در شهر و … توانست یکباره قیام را فرو نشاند و با اعدام مسلم و هانی در برابر دیدگان مردم، از آنان زهر چشم بگیرد.
وی می گوید: شدت عمل ابن زیاد تنها نسبت به دشمنان نبود؛ بلکه همین روش را با نزدیکترین افرادش نیز پیش گرفت. پس از فرستادن عمر سعد به طرف کربلا به شمر بن ذی الجوشن دستور داد که به سوی عمر سعد برود. اگر او از دستور سرپیچی کرد و حاضر به جنگ با امام(ع) نشد، پس از گردن زدن او خود شمر فرماندهی را به عهده بگیرد.
وی ترفندهای ابن زیاد برای تسلط بر اوضاع کوفه را اینگونه برشمرد: تهدید، کشتار فردی و دسته جمعی، نیرنگ، کنترل راهها، تبلیغات، حبس، جلب نظر اشراف با پرداخت رشوه، به کارگیری جاسوس، دروغ پراکنی، امان دادن به قیام کنندگان در رکاب مسلم، تعیین جایزه جهت همکاری، دستگیری برخی مخالفان، ملزم کردن سران قبایل به معرفی مخالفان یزید.
فاطمی ادامه داد: در چنین فضای رعب و وحشت، معمولاً عوام از پیمانهای خود دست می کشند و تنها افراد معدودی باقی می مانند و این امر اختصاص به کوفیان ندارد.
جهت روشن شدن این امر، توجه به نمونه ای از اتفاق مشابه در عصر حاضر مناسب است. در جنگ خلیج فارس در سال ۱۴۱۱ق که امریکا به عراق حمله کرد، همین که حکومت صدام به ضعف گرایید، مردم عراق علیه او قیام کردند و از علمای وقت دعوت به همکاری کردند و دست کم برخی از آنها رهبری قیام را به عهده گرفتند تا اینکه برخی شهرها را به تصرف خود در آوردند. اما همینکه مردم در آستانه پیروزی کامل قرار گرفتند، امریکا به صدام اجازه قلع و قمع مردم را داد و صدام به شدت مردم را در هم کوبید و به سرعت مردم عقبنشینی کردند و از پیمانهای خود با علما دست برداشتند و چه بسا تعداد زیادی از همین قیام کنندگان، جزء سربازان صدام در آمدند.
در این واقعه کسی مردم را متهم به پیمان شکنی و بی وفایی نکرد. وی با تأکید به اینکه قضیه کوفه شباهت زیادی به این واقعه دارد، میگوید: زمانی مردم برای امام(ع) دعوتنامه نوشتند که حاکم آنها نعمان بن بشیر سهل گیر بود و دست برداشتن مردم از پیمان، در زمان حاکمیت عبیداللَّهِ سختگیر اتفاق افتاد.
عدم بیعت با شخص مسلم
وی در ادامه به تشریح مأموریت مسلم بن عقیل در کوفه میپردازد و میگوید: مأموریت مسلم برای بررسی اوضاع بود تا اگر دعوت نامه ها جدی است، به اطلاع امام(ع) برساند تا حضرت به طرف کوفه حرکت کند نه اینکه بر ضد عبیدالله قیام کند. مردم به عنوان اینکه مسلم نماینده امام است با او بیعت کردند.
وقتی عبیدالله جاسوسی به نام معقل را فرستاد تا مخفیگاه مسلم را بیابد، در مسجد از مردم شنید که میگویند: «مسلم برای حسین(ع) بیعت می گیرد.» به عبارت دیگر کوفیان فرماندهی امام را پذیرفتند نه مسلم. آنان با مسلم پیمان نبستند که هر کاری که از جانب خود انجام داد، یاری اش کنند. شاید مسلم همانند پژوهشگران امروزی به اشتباه تصور کرد که مردم فرماندهی او را پذیرفته اند و به همین دلیل بر ضد عبیداللَّه قیام کرد.
بنابر این بعید نیست یک علت عدم همراهی با مسلم این امر بوده است. اگر به جای مسلم، امام در کوفه حاضر شده بود، اوضاع تفاوت می کرد، اگرچه صلاح نبود حضرت پیش از ارسال مسلم، به آنجا برود.
این پژوهشگر ادامه میدهد: البته معلوم نیست قیام مسلم برای سرنگونی عبیدالله بوده است؛ بلکه وقتی خبر دستگیری هانی رسید، به طرف کاخ عبیدالله حرکت کرد و ظاهر اخبار آن است که هدف او آزاد کردن هانی بوده است. شاهد این برداشت آن است که وقتی مسلم با انبوه جمعیت کاخ را به محاصره درآورد، سی نگهبان و بیست تن از اشراف در آنجا بودند و به زانو در آوردن این تعداد کار دشواری نبود. بنابراین مشکل می توان حرکت مسلم را قیام برای براندازی حکومت کوفه خواند و از مردم انتظار همکاری داشت.
وی میافزاید: با ورود عبیدالله به کوفه، عده ای روحیه خود را از دست دادند و شکست قیام مسلم، اوضاع را بدتر کرد و مردم به کلی ناامید شدند و حتی به پیمان خود با امام عمل نکردند.
عدم پیش بینی آینده
فاطمی همچنین با بیان اینکه زمانی انقلاب فروکش کرد که یکباره مسلم را تنها گذاشتند و پس از آن، هرچه می گذشت عبیدالله نیرومندتر از قبل می شد و سرآغاز ضربه اساسی اینجا بود، اظهار میکند: چه بسا مردم گمان نمی کردند ماجرا به شهادت امام و یارانش بینجامد؛ چنانکه وقتی حر صبح عاشورا به امام پیوست، چنین عرض کرد: «پدر و مادرم فدایت، گمان نمی کردم کار به اینجا بینجامد.»
با به وجود آمدن فضای رعب و وحشت در هنگام محاصره کاخ، بعید نیست عده ای از حامیان امام(ع) اقدام زودهنگام در کوفه را موفق نمی دیدند و با پراکنده شدن از اطراف مسلم، می خواستند خود را به امام برسانند و در رکاب آن حضرت، به مبارزه ادامه دهند. برخی از اینها چون حبیب بن مظاهر موفق به پیوستن شدند و برخی دیگر به دلیل کنترلهای ابن زیاد موفق نشدند.
وی ادامه میدهد: احتمال دیگر اینکه ممکن است عده ای می پنداشتند با کناره گیری از قیام و عدم ادامه همکاری با مسلم، حرکت انقلابی فروکش میکند و امام(ع) به مدینه باز می گردد و در فرصت دیگر قیام خواهند کرد. شاهد این ادعا ندامت آنها پس از واقعه کربلا و قیام به خونخواهی امام حسین(ع) و اصحاب او است.
انگیزه های دعوت
وی همچنین در باره انگیزههای دعوت از امام حسین (ع) میگوید: شهر بزرگی که ساکنان آن از طوایف و قبیله های گوناگون و با اعتقادات مختلف تشکیل شده است، مردمش هدف واحدی ندارد. با این حال برخی اهداف دعوت کنندگان که از اخبار به دست می آید، عبارتند از: تشکیل حکومت عدل اسلامی، باز گرداندن موقعیت سیاسی و حکومتی کوفه، رسیدن به مال و جاه، همرنگی با جماعت و همچنین نفاق و ضربه به امام.
باید گفت که در میان دعوت کنندگان برجسته، منافقانی بودند که هدفشان ضربه زدن به امام بود و شاید می خواستند با کشاندن امام به کوفه، او و یارانش را به قتل برسانند تا سدی از برابر یزید برداشته شود. به همین دلیل امام شب عاشورا فرمود: «آنان تنها می خواهند به من دست پیدا کنند. به گمانم نامه های آنها تنها برای فریبم بود تا به وسیله من به پسر معاویه نزدیک شوند.» این عده در عوض شدن مسیر انقلاب سهم زیاد داشتند.
پیشینه حوادث تلخ
وی همچنین با یادآوری جریانهای سیاسی و نظامی که مردم کوفه در آن دخیل بودند، میگوید: مردم کوفه در حوادث مختلفی چون جنگهای جمل، صفین و نهروان کشته های فراوان داده بودند و آثار روانی و ویرانیهای این حوادث هنوز باقی بود. همچنین زیاد بن ابیه در سال ۵۰ وقتی حاکم کوفه شد، دوستداران اهل بیت (ع) را بسیار آزار داد و آنها را کشت و آواره کرد.
این خاطرات تلخ می توانند از عوامل دوری کوفیان از حوادث خطرناک جدی باشند؛ چرا که آنها مرعوب شامیان بودند و به همین خاطر به هنگام محاصره کاخ عبیدالله همین که شایع شد شامیان در راهند، به سرعت اطراف مسلم را خالی کردند.
وی میافزاید: در حوادث تلخ گذشته، جان برکفان واقعی که تنها به شعار بسنده نمی کردند، شهید شده بودند. عده ای از آنها در زمان امام علی(ع) به شهادت رسیدند و معاویه پس از شهادت آن حضرت، شیعیان به ویژه ساکنان کوفه را تحت فشار قرار داد. برخی از جان برکفان در طول ۲۰ سال به شهادت رسیدند یا از این شهر به جاهای دیگر پراکنده شدند. بنابر این در زمان قیام امام حسین(ع) عده معدودی جان برکف باقی ماندند.
حضور کوفیان در لشکر ابن زیاد
فاطمی در خصوص صحت حضور کوفیان در لشکر ابن زیاد اظهار میکند: در تاریخ آمده است که عمر بن سعد در کربلا از عده ای از سران قبایل که نامه به امام نوشته بودند، خواست تا نزد حضرت بروند از علت آمدن و هدف او سؤال کنند؛ اما آنها به خاطر نامه نگاریهایشان حیا کردند و نرفتند. امام حسین(ع) خطاب به دشمن به این مضمون ندا داد: «ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، ای قیس بن اشعث، ای یزید بن حارث، مگر برای من نام ننوشتید که وقت چیدن میوه فرا رسیده و لشکر تو آماده است و به کوفه بیا؟»
این کارشناس علوم اسلامی در ادامه در پاسخ به این سؤال که چرا کوفیان با امام جنگیدند؟! میگوید: جهت پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته اهمیت دارد: در ابتدا باید گفت که نه تنها دلیلی نداریم که حضور همه کوفیان در لشکر عمر سعد داوطلبانه بوده، بلکه منابع تاریخی معتبر گواهی می دهند که ابن زیاد به اجبار مردم را به سپاه خود می کشاند. او در یکی از تهدیدهای خود برای راهی کردن مردم به سوی کربلا چنین گفت: «همه مردان باید همراه لشکر من حرکت کند. از این به بعد هر متخلفی را در شهر بیابیم، ذمه ما از او بری می شود.» سپس به چند تن از مأموران خود دستور داد تا در شهر بگردند و آنان را امر به اطاعت و حضور در لشکر کنند و از عاقبت نافرمانی بترسانند.
وی میافزاید: ابن زیاد به سوید بن عبدالرحمان نقری با همراهی عده ای مأموریت داد تا در کوفه بگردند و متخلفان از دستور او را بیاورند. آنان مردی شامی را یافتند که برای گرفتن مالالارث به کوفه آمده بود. او را نزد ابن زیاد فرستادند و به دستور او گردنش را زدند. هیچ شخص بالغی در کوفه نماند و همه به عنوان لشکریان ابن زیاد از شهر خارج شدند. اگرچه این نقل، مبالغهآمیز به نظر میرسد، اما حکایت از اوج عقبگرد مردم دارد. معقول نیست تا چند روز پیش آنگونه از امام و مسلم حمایت کنند و یکباره بر ضد امام شوند! این امر به روشنی حکایت از اجبار دارد.
وی تصریح میکند: امام حسین(ع) در راه به چند نفر برخورد که از کوفه آمده بودند. وقتی از اوضاع مردم آن شهر پرسید، مجمّع بن عبدالله جواب داد: «دلهای مردم با تو است؛ اما فردا بر ضد تو شمشیر خواهند کشید.» این پاسخ می تواند اشاره به اجبار آنها داشته باشد.
شاهد دیگر که نشان می دهد عده زیادی از کوفیان به اجبار در لشکر دشمن حضور یافتند، این است که از هر هزار نفری که از کوفه خارج می شدند، تنها سیصد، چهارصد تن یا کمتر به مقصد می رسیدند و بقیه در میان راه از لشکر جدا می شدند؛ بلکه می گریختند.
این محقق علوم اسلامی تأکید میکند: بنابراین بیشتر کوفیان به اجبار در سپاه عبیدالله حضور یافتند و عده زیادی از آنها موفق شدند در بین راه از سپاه جدا شوند و بقیه ای که تا پایان، لشکر دشمن را همراهی کردند، مجوزی برای این عمل خود نداشتند و از این جهت مذمومند. البته آن عده ای که از سپاه دشمن جدا شدند و توانایی حضور در سپاه امام را داشتند اما خودداری کردند، نیز مذمومند. بنابراین همه کوفیان برضد امام شمشیر نکشیدند.
وی ادامه میدهد: همچنین درباره علت حضور کوفیان در لشکر ابن زیاد میتوان اضافه کرد که نه تنها عبیدالله به اجبار مردم را به سپاه خود فرا می خواند؛ بلکه بسیار مراقب بود که کسی به امام ملحق نشود. هنگامی که امام در کربلا بود، حبیب بن مظاهر از عده ای از بنی اسد خواست تا به یاری حضرت بشتابند و آنان نیز پذیرفتند. وقتی خبر به عمرسعد رسید، گروهی را فرستاد و مانع پیوستن آنها به امام شدند و بنی اسد به خانه هایشان باز گشتند. در عین حال برخی کوفیان خود را به امام رساندند و به شهادت رسیدند و اگر کنترلهای ابن زیاد نبود، ظاهراً تعداد پیوستگان به امام، بیش از اینها بود.
گذشت که بیشتر کوفیان در نیمه راه از لشکر عبیدالله می گریختند و آماری که از تعداد لشکریان دشمن می دهند، معمولاً یا مبالغه آمیز است و یا اینکه مربوط به زمان حرکت از کوفه است. بعید به نظر می رسد که تعداد لشکریان عبیدالله در کربلا به بیش از ده هزار نفر برسد.
وی ادامه میدهد: در ذکر دلایل دیگر میتوان اظهار کرد که منافقانی میان دعوت کنندگان بودند و بخشی از همراهیان عمر سعد را اینان تشکیل می دادند. همچنین ممکن است عده ای صرفاً از روی نادانی جهت مشاهده ماجرا همراه عمر سعد رفته باشند. اینان نیز خطاکار و مسئولند؛ زیرا کمترین نتیجه این همراهی، سیاهی لشکر شدن به نفع عمر سعد است و تأثیر منفی در روحیه طرف مقابل است، اگرچه سپاهیان امام تزلزل ناپذیر بودند.
عدهای هم احتمالاً از روی فرصتطلبی و برای رفع سوء ظن و جلب منافع شخصی، در لشکر عمر سعد علیه امام(ع) حاضر بودند. و نباید از این موضوع چشمپوشی کرد که جنگ برای برخی مردمان جنگجو، صرفاً جنبه مادی دارد و هدفشان رسیدن به غنائم است و جنگ آنها پایه اعتقادی ندارد.
مبالغهها و نسبتهای ناروا
وی تأکید میکند: کوفه شهری شیعه نشین شناخته شده و ساکنان آن خدمات ارزشمندی در ترویج تشیع از خود نشان دادند. از سوی دیگر تاریخ قرون اولیه غالباً توسط غیرشیعیان و وابستگان به دستگاه بنی امیه و بنی عباس ـ که نسبت به کوفیان نفرت داشتند ـ نوشته شده است. به نظر می رسد در مورد بی وفایی کوفیان مبالغه های زیادی شده است؛ به گونه ای که بدون در نظر گرفتن خدمات و رشادتهای آنها، ضرب المثل در بی وفایی شدند.
فاطمی ادامه میدهد: در نقلی آمده است که وقتی فرزدق در راه به امام عرض کرد که دلهای کوفیان با حضرت است اما شمشیرهایشان با بنی امیه، امام فرمود: «ای فرزدق، اینان قومی هستند که از شیطان پیروی می کنند و پیروی از خدای رحمان را ترک کرده اند؛ فساد را در زمین اظهار و حدود الهی را ابطال، خمر نوشیدند و اموال فقرا و مساکین را غصب کردند.»
نخستین اشکال به این نقل این است که چرا امام باید به دعوت پیروان شیطان، مفسدان فی الارض و شرابخواران و غاصبان، لبیک گوید؟! امام هرگز دعوت مردمانی با این ویژگیها را نمی پذیرد. از سوی دیگر تاریخ، عدم صحت چنین نسبت ها به کوفیان را نشان می دهد.
در منبع دیگر سخن امام به گونه ای دیگر نقل شده که منطقی و جامعه شناسانه است: «مردم بنده مالند و دین لقلقه زبان آنها است. تا وقتی که دین سبب رونق زندگی آنها است گرد آن را می گیرند؛ اما وقتی با بلا مورد آزمایش قرار می گیرند، دینداران کم می شوند.»
وی ادامه میدهد: ویژگیهایی که امام(ع) برشمرده مخصوص کوفیان نیست؛ بلکه در مورد عموم مردم صادق است و الف و لام در کلمه «الناس» به معنای «کل» است. از امام سخنان دیگری نیز هنگام خبر گرفتن از فرزدق نقل شده که با این سخن تنافی ندارند و ممکن است آن نیز از حضرت صادر شده باشد.
از یک طرف تاریخ قرون اولیه غالباً به دست وابستگان به حکومت نوشته شده و از سوی دیگر از عصر صفویه به بعد، به واقعه عاشورا بیشتر به عنوان حادثه ای عاطفی و حزن زا می نگریستند و چون بی وفا نشان دادن کوفیان، سبب تحریک عواطف می شود، به آن بیشتر شاخ و برگ داده اند. گذشت که در میان دعوتکنندگان، کسانی بودهاند که در دعوتشان صادق نبودند؛ اما هنگام اظهار نظر در مورد مردم یک شهر باید اکثریت و عموم مردم را در نظر گرفت نه عدهای خاص.
کوفیان اعمال تعجبانگیزی انجام ندادند
این محقق ادامه میدهد: کم انصافیها در معرفی کوفیانی که بخش عمده ای از آنها شیعه بودند، چنین تصویری را ترسیم کرده که آنان یک روز امام حسین(ع) را برای تشکیل حکومت دعوت کردند و پس از پذیرفتن امام، بدون اینکه اتفاق مهمی افتاده باشد، پشیمان شدند و نه تنها از اطراف مسلم پراکنده شدند، بلکه امام و یارانش را به شهادت رساندند.
کوفیان در دعوت از امام و بیعت با مسلم در آن شرایط، رفتاری منطقی از خود نشان دادند؛ اما پیش بینی حضور عبیدالله و رفتار خشن او را نمی کردند. عملکرد زیرکانه و خشونت آمیزی که عبیدالله پیش گرفته بود، اگر دیگر جوامع هم به جای کوفیان بودند، عادتاً همان عقب نشینی را می کردند. در شهرهای دیگر نیز حرکت درخور توجهی در حمایت امام حسین(ع) دیده نشد. در حالی که در کوفه جنبش گسترده ای شکل گرفت هرچند به نتیجه نرسید؛ اما می بینیم بیشترین مذمتها متوجه کوفیان است. بر اساس عوامل ظاهری می توان چنین تحلیلی را ارائه داد که اگر عبیدالله نمی آمد، نعمان بن بشیر توان مقابله با مردم را نداشت و امام با آمدن به کوفه حکومت اسلامی را تشکیل می داد و موفقیتهایی نصیب حضرت می شد.
وی ادامه میدهد: به نظر می رسد بخشی از مردم کوفه به جهت عدم همراهی با امام ـ اگر توان پیوستن به حضرت را داشتند ـ به ویژه آنان که در جنگ با امام شرکت کردند، مذمومند؛ اما آنها انسانهای استثنایی و با ویژگیهای منحصر به خود نبودند. شرایطی آنجا حاکم بود که اگر در هر جای دیگر این شرایط جمع می شد همین اتفاقات رخ می داد؛ چنانکه وجوه مشابه زیادی میان حرکتهای انقلابی کوفیان با حرکتهای انقلابی مردم دیگر دیده می شود.
به نظر می رسد آن عده از کوفیانی که دعوتنامه نوشتند و تحت فشار عبیداللَّه از پیمان خود دست برداشتند و در لشکر عمر سعد نیز حضور نیافتند، هرچند خطاکارند اما بعید نیست در قیامت مورد شفاعت حضرت اباعبداللَّه الحسین(ع) قرار گیرند. اگر منصفانه نگاه کنیم تعجب از این افراد نیست؛ بلکه باید از امثال حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و ابوثمامه صائدی تعجب کرد که تا پای جان ایستادگی کردند.
سید حسن فاطمی موحد، محقق علوم انسانی و نویسنده مقالات دینی و تاریخ اسلام، سخنان خود را اینگونه به اتمام میرساند: در پایان به عنوان مؤید سخنانم، سخنی از مرحوم حجت الاسلام دکتر محمدابراهیم آیتی را می آورم که گفت: «قرنهاست که بسیاری از مردم، اهل کوفه را برای این بی وفایی و پیمان شکنی ملامت کرده اند و چنانکه به اصحاب و یاران باوفای امام(ع) درود و سلام فرستاده اند، به اینان که روزی وعده نصرت دادند و پیمان فداکاری بستند و روزی هم به روی امام شمشیر کشیدند و تا پای کشتن وی ایستادگی کردند، لعنت و نفرین کرده اند. اما انصاف این است که مردم کوفه کاری بر خلاف معمول و عملی که موجب حیرت باشد انجام نداده اند و هر دو کارشان بر طریق قاعده بود: هم آن نامه ها که نوشتند و هم آن شمشیرها که به روی امام کشیدند.» انتهای پیام/ک/۲
متن جالب و مفیدی بود…………نکات واقع بینانه ی خوبی داشت.
درود بر شما
مقاله ای پر از تناقض و در راستای حمایت افراطی از کوفیان به بهانه ی شیعه بودن انها می باشد .
چه ربط و دلیلی دارد که اگر کسی مذهب و مرامی خاص داشت گناهان و اشتباهاتشان قابل توجیه می باشد .
چون کوفیان شیعه و شیعه زاده هستند مرتکب خطا و گناه چندانی نشدند !!!!!!!!!!!!!!!!!
بیاییم و چشم بر خیانت و بی وفایی کوفیان بر اهل بیت ببندیم که در تاریخ به اثبات رسیده است …
سخنان امیر مختار در وصف حال بی وفایی اعراب کوفی و وفای ایرانیان پاک نهاد را چه کار کنیم ؟؟؟؟؟
بیشتر سربازان سپاه امیر مختار ایرانیان پاک نهاد بودند و حتی زبان رایج در اردوی جنگی ایشان فارسی بود .
سخنان امام علی در توصیف مردم کوفه به شبح را چگونه تفسیر خواهید کرد ؟؟؟؟
امیدوارم در نقل تاریخ و گذشته ی انسانها نگاهی فراتر و بدون تعصب به قوم و مذهب و ایین انها داشته باشیم .
یا حضرت زرتشت
با سلام ؛ و اما بعد :
۱ : بر طبق تاریخ طبری هانی میخواست ابن زیاد در خانه اش کشته شود لکن مسلم بدلیل غافل کشی اینکار را نکرد ، بله روایات متفاوت است ولی بنظر من در زمینه کربلا تاریخ طبری معتبر تر از بسیاری از منابع است .
در اینباره که هانی مخالف ابن زیاد بود میتوانیم به شهادت او بپردازیم که نشان میدهد وی از طرفداران امام حسین (ع) بوده و کاری را نیز بر ضد ابن زیاد انجام داده بوده است که ابن زیاد به آن شکل شهیدش کرد و این کار میتواند همان قصد برای کشتن ابن زیاد و پناه دادن به مسلم بن عقیل باشد ؛ در تاریخ طبری نیز بیان میشود که ابن زیاد در هنگام عیادت از هانی به وی شک کرد که آیا قصدی برای وی دارد یا نه .
۲ : خیانت کوفیان به مسلم بن عقیل نشان دهنده تزویر ایشان است ، حتی افرادی از کوفیان که بعداً از اینکار خود پشیمان شدند را در میان طرفداران مختار می بینیم [ این بنظر من یعنی ایشان میتوانستند در زمان مسلم دست به شمشیر ببرند لکن اینکار را نکردند و در زمان قیام مختار دست به شمشیر بردند ] .
۳ : قیام سلیمان بن صرد خزاعی دلیلی آشکار بر خیانت شیعیان کوفه است ، توابین که در زمان بعد از قیام امام حسین (ع) قیام کردند و با سپاهیان شامی جنگیدند آیا نمیتوانستند قبل از آن و در زمان امام حسین (ع) قیام کنند که شرایط مساعدتر بود و البته خود امام نیز حضور داشت [ چنانچه خود مختار نیز به توابین نپیوست که دلیلش را در سریال مختارنامه اینطور عنوان کردند که آن زمان شرایط برای قیام مساعد نبوده است ] ؟ ایضاً ایشان چطور زبیریان را که در آن موقع بر کوفه حکومت میکردند محترم شمرده و بر ضد شامیان قیام کردند ؟ این نشان دهنده این است که توابین بدنبال جبران خیانت خود بودند نه قیام [ اگر قیام بود باید در وهله اول کموفه را تصرف کرده و پایگاه و پشتوانه محکمی برای خود ایجاد میکردند ] ، بنابراین خیانتی در کار بوده است که توابین بدنبال جبران آن بوده اند .
۴ : مختار قبل از قیام امام حسین (ع) شروع به جمع کردن افرادی برای پیوستن به مسلم بن عقیل کرد که از قبایل بعضاً اطراف کوفه بودند لکن مختار وقتی به سمت کوفه حرکت کرد که مسلم بن عقیل به شهادت رسیده بود [ در سریال مختارنامه این واقعه نشان داده میشود ] ابن زیاد نیز فرمانده خود را به سمت مختار می فرستد که در نهایت مختار متوجه میشود مسلم بن عقیل شهید شده است و تسلیم میشود اما خیانت را همان قبایل متحد وی میکنند که پس از وی به سمت امام حسین (ع) نرفته و به کار عادی خود مشغول میشوند ولی در زمان قیام مختار به وی می پیوندند که این نیز دلیلی بر خیانت ایشان است [ چرا به سپاه امام نپیوستند ؟ ایضاً چرا در پایان قیام مختار به خود مختار نیز پشت کردند ؟ ] گویا کوفیان به قبیله خود بیش از خدا و امام خود اهمیت می داده اند .
۵ : ابراهیم بن مالک اشتر در زمان قیام امام حسین (ع) گویا توانایی راه رفتن نداشته است ، اما قبیله وی چه ؟ چرا ایشان به سپاه امام نپیوستند ؟ .
۶ : اگر کوفیان خائن نبودند دلیل حمایت نکردن از مختار و عدم درگیری با سپاهیان عبدالله بن زبیر به فرماندهی مصعب بن زبیر چه بود وقتی به کوفه آمد و مختار را در قصر کوفه محاصره کرد ؟ .
بعبارتی اگر بحث سر قدرت مدیریتی ابن زیاد بود پس بعد از کشته شدن وی نباید دیگر خیانتی اتفاق می افتاد لکن به خود مختار هم خیانت کردند .
درود بر شما
برای اثبات اوج بی وفایی اعراب کوفی به اهل بیت فقط به دو مورد از تارنمای مشرق و حوزه توجه کنیم :
تارنمای مشرق :
پاسخ امام سجاد(ع) به ندای یاری اهل کوفه
در ادامه روایت آمده است: در این هنگام همه حاضران گفتند: «اى فرزند رسول خدا! همه ما شنوا و فرمانبردار شما هستیم، پیمان تو را حفظ کنیم، و دل به تو بندیم و از تو جدا نشویم، به ما فرمان بده که مطیع فرمان تو هستیم، جنگ کنیم با هر که با تو بجنگد، صلح کنیم با هر که با تو صلح کند و از یزید (لعنه اللَّه) قصاص کنیم و از کسانى که به تو و ما ستم کردند بیزارى جوییم». امام سجّاد علیهالسلام به آنها رو کرد و فرمود: «هیهات و هرگز؛ اى فریبکاران دغلباز چه حیلهها که بین شما و شهواتتان نیست! هَیْهَاتَ أَیُّهَا الْغَدَرَهُ الْمَکَرَهُ- حِیلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ شَهَوَاتِ أَنْفُسِکُمْ» آیا مىخواهید همان گونه مرا یارى کنید که پدر مرا یارى کردید؟ هرگز چنین نخواهد شد، سوگند به پروردگار راقصات [شترانى که حاجیان را به منى و عرفات مىبرند] هنوز زخمها التیام نیافته است. پدرم همراه یارانش دیروز کشته شدهاند و هنوز داغ رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم فراموش نشده است و داغهاى پدر و فرزندان پدر و جدّم، موى رخسارم را سفید کرده و تلخى آن در بین حلقوم و حنجرهام به جاست و اندوه آن در سینهام باقى مانده است. خواهش من از شما این است که نه با ما باشید و نه بر ما؛لَا تَکُونُوا لَنَا وَ لَا عَلَیْنَا».
تارنمای حوزه :
بی وفایی
از خصلتهای مردم کوفه شمرده شده است که هم با علی بن ابی طالب (ع) بی وفایی نشان دادند ، هم با امام مجتبی (ع) ، هم با مسلم بن عقیل و هم با سیدالشهداء بیعت کردند و پیمان شکستند . نامه دعوت نوشتند و تیغ کشیدند . این خصلت کوفیانه در ذهن دیگران مانده بود . هنگامی که امام حسین (ع) تصمیم گرفت به کوفه رود ، افراد متعددی او را برحذر می داشتند و بی وفایی اهل کوفه را یادآور می شدند . خود امام حسین (ع) نیز روز عاشورا به این عهد شکنی و بی وفایی آنان اشاره کرد و فرمود : « وای بر شما ای کوفیان ! زشت باد کارتان ! ما را به یاری فرا خواندید ، چون نزد شما آمدیم و ندایتان را پاسخ گفتیم ، همان شمشیرها را که با ما هم قسم بود ، به روی ما کشیدید … « یا اَهْلَ الْکوفَهِ ! قُبْحَا لَکم وَ تَرْحَا ، بُؤ سَا لَکم وَ تَعْسَا ، اِسْتَصْرَخْتُمُونا والِهینَ … »(۱۹۴) . « کوفی » در خاطره مردم همردیف با « بی وفا » بود . حضرت زینب نیز در خطبه اش در کوفه ، به کوفیان چنین خطاب کرد : « یا اَهلَ الْکوفَهِ ! یا اَهلَ الْخَتْلِ وَالْغَدْر » که اشاره به همان ریا ، تزویر ، نفاق و بی وفایی آن مردم بود . این ذهنیت ، همچنان باقی است . از شعارهای مردم ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در ایام جنگ تحمیلی ، در حمایت از رهبری این بود که « ما اهل کوفه نیستیم ، امام تنها بماند » ، « ما اهل کوفه نیستیم ، علی تنها بماند . »
۱۹۴ – موسوعه کلمات الامام الحسین ، ص ۴۶۷ .
امیدوارم اعراب پرستان و اعراب دوستان قبل از سینه چاکی و یقه درانی برای اعراب جاهلی به بهانه ی اشتراک دین و مذهب ( اسلام و شیعه ) با انان از محتوای سخنان اهل بیت ( که مدعی پیروی از ان بزرگواران هستند ) نسبت به بی وفایی عرب ها اگاه گردند و بعد اظهار فضل و داوری فرمایند .
پاینده باد ایران و ایرانی
یا حضرت زرتشت
درود بر شما. به کوفیان اشاره کردید، شایسته بود در نتیجه گیری مطلبتان به جای بی وفایی عرب ها، میگفتید بی وفای کوفی ها.
درود بر شما
در ابتدای نوشتارم اگر دقت می کردید اعراب کوفی قید کرده بودم نه اعراب ….
در ضمن بی وفایی اعراب و خیانتهایشان به اهل بیت و امیر مختار و جنایات و وحشی گری انها در حق خاندان پیامبر اسلام و کشور کهن ایران به قدری روشن و غیر قابل انکار می باشد که نیازی به تاکید دگربار ندارد .
وقتی امام معصوم از لفظ جاهلیت برای اعراب استفاده می کند حاوی نکات بسیار زیادی از نحوه ی رفتار اعراب را در برمی گیرد .
کافی است به معنای کلمه جاهلیت طبق قواعد زبان عربی دقت کنید تا دلیل استفاده دگرباره ی لفظ جاهلیت برای اعراب توسط امام معصوم را بهتر و درست تر درک کنید .
پاینده باد ایران و ایرانی
یا حضرت زرتشت
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام جناب استاد فاطمی و تشکر بابت مقاله بسیار خوبتان
جناب استاد در میان قبایل عرب ساکن در منطقه کوفه که نام بردید نامی
از طایفه عرب شیبانی نبود لازم به ذکر است یکی از طوایف عرب ساکن
در آن منطقه اعراب شیبانی بودند و هستند
که هنوز فرزندان آنها در عراق زندگی می کنند جالب است بدانید
بخشی از طایفه عرب شیبانی در زمان صدر اسلام به منطقه فارس امروز
مهاجرت کرده اند که تا هنوز زندگی عشایری دارند و در منطقه فسا و مرودشت
استان فارس قشلاق و ییلاق دارند و به زبان عربی تکلم می کنند و با شیبانی های عراق
هم تبار هستند و نسبت عمو زادگی دارند از افتخارات طایفه شیبانی حضور
دو شهید از این طایفه در میان شهدای کربلا است
۱_ شهید جبله بن علی شیبانی
۲_ شهید حنظله بن علی شیبانی
درود خداوند بر همه شهدای اسلام و شهدای قیام عاشورا
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب استاد اسم پدر شهید دوم را اشتباه نوشتم لازم دیدم تصحیح نمایم
۱_ شهید جبله بن علی شیبانی
۲_ شهید حنظله بن عمرو شیبانی
لبیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
کدام قیام ؟
چرا زمانی که اعراب وحشی بفرمان خلیفه وقت…
آداب بحث را رعایت کنید. به شخصیتهایی که مورد احترام طرف مقابلند، بی احترامی نکنید. هر مطلب را در کامنت جدا بنویسید
جناب سید فرصت طلب و سانسور چی
نظرم را با ذکر منبع و سند از خود کتب اسلامی بیان کردم و منابع بسیار دیگری
هم دارم که ثابت کند امثال شماها در مورد جنگ کربلا و قیام و نهضت دروغ میگویید .
حتی آنها را با پیشوند حضرت ذکر کردم .
شما اگر احترام سرتان میشد ، که بساط همچین سایت سیاه نمایی یک اقلیت کم جمعیت را راه نمی انداختید.
چون حضرت زرتشت و پادشاهان ایران و اجداد زرتشتیان هم برای طرف مقابل قابل احترامند.
چیزی را که برای خود نمی پسندی ، برای دیگران هم مپسند .
بسم الله الرحمن الرحیم
ما مسلمین هیچ احترام و ارزشی برای
خسرو پرویز پادشاه
متکبر مجوسین که
به نامه پیامبر اسلام(ص)
بی احترامی کرد قائل نیستیم
این را گفتم تا بدونی !!!
درود بر شما
امیدوارم مدیر تارنما مطالبی را که با ذکر سند و منبع از طرف بینندگان تارنما ارائه می گردد با دلایل واهی و تعصب گونه سبت به دینش دچار سانسور و حذف نگرداند .
قطعا وجود نازنین حضرت زرتشت (ع) و پادشاهان بزرگ سرزمین کهن ایران از داریوش کبیر و کوروش بزرگ و شاه پور گرانقدر و انوشیروان شاه عادل گرفته تا شاه عباس بزرگ و نادر شاه کبیر مورد حمایت و احترام عموم ایراندوستان هم نژاد اریایی و طرفداران فرهنگ پاک نهاد ایرانی هستند .
پاینده باد ایران و ایرانی
یا حضرت زرتشت
باز این جماعت نژادپرست شروع کردن به توهین به مسلمین عرب !
بیماری نژادپرستی همه گویا علاج نداره ! من به برادران طایفه عرب شیبانی
پیشنهاد میدم نام این دو شهید بزرگوار را روی موکب های عاشورایی
در فسا و مرودشت بگذارند
درود بر شما
نقل قول جالب و عجیبی از جناب آقای عمر نابلسی روزنامهنگار عرب در وصف و تمجید از مردمان ایران و مقاییسه اش با اعراب حاضر :
ای ایرانیها، بر گردن ما دینی دارید به اندازه همه اقیانوسها و دریاهای جهان که برای نجات برادران خود و همرزمانتان….
باشد که اعراب از شما درس شجاعت و کرامت و قدرت درونی و اعتماد به نفس را یاد بگیرند…
هر چند شخصا این را از این امت… بعید میدانم…
( برش : تارنمای بولتن نیوز – منبع: کانال اخبار سوریه )
درود به شرف این نویسنده ی عرب
امیدوارم اعراب پرستان و اعراب دوستان افراطی و بی منطق رسم و مرام فرهنگ ایران نوازی را از این مردمان منطقی عرب فرا بگیرند و از تهمت و لجن پراکنی و دروغ به فرهنگ پاک و شکوهمند ایران اریایی دوری گزینند ….
پاینده باد ایران و ایرانی
یا حضرت زرتشت
بسم الله الرحمن الرحیم
یعنی متوجه نشدی که آقای عمرنابلسی این مطلب را
در مورد مدافعین حرم ایرانی گفته اند
بچه مسلمان هایی که در مکتب حیدرکرار(ع) رسم جهاد را آموخته اند
و این ربطی به فرهنگ منحط آریایی گرایی و باستانگرایی ندارد !!!
سلام بر همه مدافعین حرم ایرانی ، عراقی ، لبنانی ، سوری ، پاکستانی و افغانی
یا حیدر کرار
کلنا عباسک یا زینب
درود بر شما
قابل توجه عرب پرستان و عرب دوستان افراطی و دشمنان بی منطق و کینه توز فرهنگ پاک اریایی
تمجید ملت ایران و فرهنگ ایرانی توسط برخی ازنویسندگان نامدار عربی و مجریان تلویزیونی ….
عبدالباری عطوان تحلیل گر سرشناس و کارشناس مشهور مسائل سیاسی جهان عرب :
( ما با شیخ حمد بن جاسم در مورد اینکه ایرانیان بسیار با هوش تر از اعراب هستند، اتفاق نظر داریم.
وی افزود: به عبارت دیگر اعراب چه بسا نادان ترین ملت در میان ملل جهان محسوب می شوند … )
عمر نابلسی روزنامهنگار عرب ( با بیان اینکه نفتکش آدریان دریای ایران کره زمین را دور زد تا نفت را متحد سوی خود برساند ) ( این چه ربطی به مدافعان حرم دارد عرب پرست افراطی بی منطق )
ای ایرانیها، بر گردن ما دینی دارید به اندازه همه اقیانوسها و دریاهای جهان که برای نجات برادران خود و همرزمانتان….
باشد که اعراب از شما درس شجاعت و کرامت و قدرت درونی و اعتماد به نفس را یاد بگیرند…
هر چند شخصا این را از این امت… بعید میدانم…
صالح الازرق مجری سرشناس شبکه عربی الحوار :
( اعراب بسیار ترسو و ضعیف هستند و در مقابل ایرانی ها بسیار با شرافت و شجاع هستند .)
حسنین هیکل نویسنده سرشناس مصری :
با تمجید از فرهنگ ایران روزی از وی می پرسند: شما مصریان، با آن پیشینه درخشان فرهنگی چه شد که عرب زبان شدید؟ گفت ما عرب زبان شدیم برای این که «فردوسی» نداشتیم.
درود به شرف این نویسندگان عرب و مجریان تلویزیونی
و در پایان کاریکاتور طنز امیزی از خبرگزاری اریانانیوز در وصف حال اعراب :
آریانانیوز: دونالد ترمپ: عربستان برای ما گاوی شیرده است که هروقت شیرش تمام شود آن را سر می بریم…
البته باید انصاف به خرج داد و از اعراب شجاع و دلیرمردان حزب الله لبنان حامی همیشگی ملت ایران و جنبش انصارالله یمن که با دست خالی در برابر اعراب متجاوزگر مقاومت کرده اند و نیروهای بسیج مردمی عراق و گروههای غیر دینی و لاییک فلسطینی ( جنبش خلق برای ازادی فلسطین و سازمان فتح ) با بزرگی و شرافت یاد کرد .
امیدوارم اعراب پرستان و اعراب دوستان افراطی و بی منطق رسم و مرام فرهنگ ایران نوازی را از این مردمان منطقی عرب فرا بگیرند و از تهمت و لجن پراکنی و دروغ به فرهنگ پاک و شکوهمند ایران اریایی دوری گزینند ….
پاینده باد ایران و ایرانی
یا حضرت زرتشت
۱ـ تجاوزات اعراب به ایران در جنگهای قادسیه و جلولا و نهاوند و غارت مدائن
۲ـ مشاوره علی به عمربن خطاب در اشغال ایران و حضور
عماربن یاسر و مالک اشتر و حجربن عدی و سلمان فارسی و محمد حنفیه بن علی
در این جنگها و به کنیز گرفتن صدها هزار زن و دختر ایرانی در زمان خلافت عمر
۳ـ کشته شدن عمربن خطاب در مسجد بدست پیروز نهاوندی
۴ ـ حضور حسین و حسن بن علی در سپاه عثمان در قتل عام مردم تبرستان ایران
۵ـ کشته شدن عثمان بدست شورشیان مدینه
۶ـ سرکوب قیامها و کشتار مردم شیراز و کرمان و خوزستان و خراسان
در زمان خلافت علی بن ابیطالب
۷ـ کشته شدن علی بن ابیطالب در مسجد بدست ابن ملجم مرادی
۸ـ بریدن سر حسین بن علی و بردن آن نزد عبیدالله بن زیاد
۹ـ بریدن سر عبیدالله بن زیاد و بردن آن نزد مختار ثقفی
۱۰ـ بریدن سر مختار ثقفی و بردن آن نزد عبدالله بن زبیر
۱۱ـ بریدن سرعبدالله بن زبیر و بردن آن نزد عبدالملک مروان
و این حکایت دین صلح و دوستی همچنان ادامه دارد …….
ـ قرارمان اینه که در هر کامنت یک موضوع نوشته بشه که بشه در موردش صحبت کرد
ـ در مورد مشاوره ی امام علی ع باید گفت که اگر امام علی از این کار منعشان می کرد باز هم کار خود را می کردند و در عین حال آن حضرت راضی به شکست سپاه اسلام و به خطر افتادن کیان اسلام نبود
ـ مگر پیش از اسلام، از سوی حکومت ایران، و در ایران، کشتن در کار نبود؟ کشتن همیشه بوده و گاهی کشتن، لازم و خوبه اما باید دید به چه دلیل افراد را می کشته اند. عراقیها که به ایران حمله کردند برای اشغال ایران، شما نمی تونید بگید چون کشتن کار بدیه، آنها اجازه داشتند خاک ایران را بگیرند
ـ در مورد سر بریدنها باید گفت که آن زمان به همین روش افراد را میکشتند. مگر در زمان هخامنشیان، با تیر یا با روش دیگر می کشتند؟ مگر داریون، دشمنانش را به صلابه نکشید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
آقای کیخسرو
وقتی آقای عمر نابلسی در مقاله اش می نویسد « همرزمانتان »
منظور مدافعین حرم ایرانی است و اشاره به جنگ سوریه و محور مقاومت دارد
اگر درک شما از این مقاله پایین هست دیگه مشکل خودته !
هر مسلمانی که به پیشرفت جامعه اسلامی کمک می کند
و از آن حفاظت میکند برای ما ارزشمند و عزیز است
تمام افتخاراتی را که نوشتید متعلق به ما مسلمین و برای اسلام است
اینها فرزندان ایران اسلامی هستند
از مکتب آریاگرایی شما در قرن معاصر چی صادر شده بجز هیتلر !