برخلاف تصور عده ای، بسیاری از رفتارها در ایران باستان، معقول و منطقی نبوده است. در دوره اشکانی، هرگاه صاحب اسبی می مرد، اسب را نیز خفه می کردند و در کنار صاحبش دفن می کردند! گویا دلیل چنین رفتاری، این اعتقاد خرافی بوده که شخص مرده، در آن عالم بدون اسب نباشد!
گزارش زیر مربوط به کاوش های اخیر در گورستان وستمین در اطراف شهر ساری است:
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم، عبدالمطلب شریفی ـ رئیس هیئت باستان شناسی ـ با اشاره به این نکته که یکی از سنت های تدفین در دوره اشکانی دفن اسب به همراه صاحبش بوده است، گفت: «در این شیوه اسب را خفه کرده و در کنار جسد صاحب آن قرار می دادند.»
وی عنوان کرد: «در کاوش های پیشین در این محوطه دو تدفین اسب کشف شده بود و باستان شناسان در این فصل از کاوش نیز موفق به کشف سومین تدفین اسب در این منطقه شدند.»
شهریور ۱۳۹۶
۱۱۶۰
قابل توجه کسانی که ادعا داشتند کشتن حیوانات در ایران باستان ممنوع بوده و به جای آن درخت می کاشتند!!!
این آقای عبدالمطلب خان تاریخ شناس هم بوده ؟
اونوقت مگر تدفین هر حیوانی در زیر خاک کشف شود ، حتمأ آن حیوان در ایران باستان خفه شده ؟
چند سال پیش چندین الاغ و گاو در روستای پدریم اطراف کاشان بدلیل شیوع بیماری مُردند ،
میتوانید بروید آنجا را نبش قبر کنید و به ایران باستان ربطش دهید .
دومأ چگونه هست که تدفین اسب خاک شده بعد از قریب ۲۰۰۰ هزار سال
در زمان اشکانی هنوز بقایای آن کاملأ از بین نرفته ولی اثری از صاحب اسبی
که در کنار آن دفن شده نیست ؟
رئیس هیئت باستان شناسی را میگی تاریخ شناس بوده؟!!
بعد هم هر نظر کارشناسی بر اساس شواهد موجود ارائه میشود و در باستان شناسی حتی علت مرگ هم قابل تشخیص است. در ضمن کجای این گزارش گفته که اسکلت صاحبش پیدا نشده؟!!
چرا راه دور برویم؟ یک نمونه از ظلم به حیوانات این است که سگان را نجس بدانیم. توی اینترنت بگردید میبیند چه قدر به این حیوانات دوست داشتنی ظلم میکنیم.
نجس دانستن سگ به معنای این است که در تماس با این حیوان، امور بهداشتی رعایت بشه نه اینکه اذیت و آزار بشه
http://www.raherasti.ir/3623
http://www.raherasti.ir/1441
اینکه فقط بقایای جسد اسب هست آنهم بقول خودتان فقط سه مورد
پس بقایای جسد صاحب اسب کجاست ؟ پر زده رفته ؟
خفه کردن اسبان و استرانی که قوزک پایشان در اثر دویدن و یا کار
کشاورزی آسیب میدید و چاره ای جز راحت کردن آنها نداشتند امری طبیعی در
منطقه بین النهرین بوده
این باستان شناسان و باصطلاح پژوهشگران سازمان میراث فرهنگی
که در اصل تخریب فرهنگی هستند ، بهتر هست بجای این دروغ پراکنی ها ،
امنیت و حفاظت و مرمت پاسارگاد را تأمین کنند که یا در اثر فرسایش و نشست زمین
و یا در اثر حفاریها و کندو کاریهای غیرمجاز بسرعت دارد نابود میشود .
شاید هم میخواهند هر چه سریعتر تخریب شود تا در آنجا مسجدی بزرگ بنا کنند .
نجس دانستنِ سگان حتما به خاطر مسائل بهداشتی نبوده چون که گربه، گاو، سوسک و مگس بیشتر به انسان بیماری میدهند تا سگان ولی نجس نیستند. عجبا که دست زدن به سگان بهداشتی نیست ولی خوردنِ ادرارِ شتر هست!
در فیسبوک بگردید تا ببینید چه قدر به این زبان بستهها به خاطر این دستور آسیب میرسد.
یک فلسقه نجس دانستن سگ را گفتم شاید حکمت دیگرش این باشه که سگ خیلی زود با انسان انس میگیره و برای اینکه در خانه نگهداری نشه این دستور داده شده
مسلمانان اگر در برخورد با سگها خطا می کنند ربطی به اسلام نداره.
اگر منظور آن بوده که شما میگویید که خدا که با کسی رودرواسی نداره، دستور میداد که در خونه سگ نگهداری نکنید، نیاز به نجس نامیدن نبود.
حکمت شیطان نامیدنِ سگانِ سیاه توسط پیامبر بر طبق احادیث چه بوده؟
ماکه همه فلسفه احکام را نمی دونیم. در حد احتمالات و حدسیات گفتم
آن حدیث را نشنیدم. متن عربی آن را بگید تا بررسی کنم
خوب آخرش به نمیدانیم ختم شد یعنی بدون خرد و بدونِ دلیل و اندیشه قبول میکنیم، بیچاره در این میان سگان که باختند.
و اما حدیثها که البته خیلی بیشتر است ولی چند تا برای نمونه خدمتتان عرض میکنم:
قال امیر المؤمنین (ع) بعثنی رسول الله (ص) الى المدینه، فقال: لا تدع صوره الا محوتها و لا قبرا الا سویته و لا کلبا الا قتلته
(مکاسب المحرمه / نوشته خمینی / جلد ۱ / صفحه ۱۷۰ ، الکافی / جلد ۶ / صفحه ۵۲۸ ، بحار الانوار / جلد ۶۲ / صفحه ۶۲ )
امام صادق میگوید که امیر المؤمنین فرمود: “رسول الله مرا به مدینه فرستاد و گفت: هر سگی که یافتی بکش.
نماز مرد اگر در جلو او ستره (برای مشخص شدن حدود نماز) نباشد با حرکت الاغ، سگ سیاه و زن باطل میشود…. (سنن ابی داود/ کتاب الصلاه/ تفریع ابواب ما یقطع الصلاه و ما لا یقطعها) . همین حدیث در صحیح مسلم جلد ۴ صفحه ۲۲۴ نیز امده است.
«علیکم بالأسود البهیم ذی النقطتین؛ فإنه شیطان» (مسلم ۱۵۷۲)؛ یعنی: از سگ سیاه خالص پرهیز کنید، چرا که او شیطان است.
«لولا أن الکلاب أمه من الأمم لأمرت بقتلها، فاقتلوا منها کل أسود بهیم» (ابوداود ۲۸۴۵)؛ یعنی: اگر چنانکه سگها نیز امتی از میان امتها نبودند دستور به کشتنشان می دادم، پس فقط آن سگهای خالص سیاه را بکشی
صحصح مسلم/ کتاب المسافاه:
انَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَأْمُرُ بِقَتْلِ الْکِلَابِ فَنَنْبَعِثُ فِی الْمَدِینَهِ وَأَطْرَافِهَا فَلَا نَدَعُ کَلْبًا إِلَّا قَتَلْنَاهُ حَتَّى إِنَّا لَنَقْتُلُ کَلْبَ الْمُرَیَّهِ مِنْ أَهْلِ الْبَادِیَهِ یَتْبَعُهَا
محمد ابن عبدالله به علی ابن ابیطالب دستور میدهد تا رهبری دستهای از مسلمانان برای کشتن تمام سگهای مدینه را بر عهده بگیرد
ـ غیر از حدیث اول، همه ی آنها از منابع اهل سنت است و من پاسخگوی آنها نیستم.
ـ حدیث های فراوان داریم که احکام شرعی سگ را بیان کرده اند. اگر دیدگاه اسلام این بود که همه ی سگ ها کشته شوند، آن همه حدیث چه می شود؟
ـ حدیث های متعدد بر کمک به سگ تاکید کرده اند. چند نمونه در همین سایت آمده است:
http://www.raherasti.ir/1441
http://www.raherasti.ir/3623
ـ با توجه به آنچه گذشت، اگر سند حدیث مورد نظر، قابل قبول باشد، اگر راهی دارد باید طوری معنا کنیم تا با حدیث های دیگر منافات نداشته باشد؛ چون قابل قبول نیست که از این همه حدیث، نکشتن سگ استفاده شود و یکباره این حدیث سفارش به کشتن کند!
بخشی از توضیح امام خمینی در کتاب المکاسب المحرمه ج۱ ص ۱۷۰ در مورد این حدیث چنین است:
«بعید نیست کلمه «کلب» در این حدیث به کسر حرف لام یعنی «کلِب» باشد و مراد از آن سگی است که دچار بیماری هاری است به گونه ای که اگر انسانی را گاز بگیرد آن انسان بیمار می شود.»
امام خمینی توضیح می دهد که قابل قبول نیست پیامبر(ص) دستور به کشتن همه ی سگها بدهد در حالی که خود او برای سگ گله و سگ صیادی دیه تعیین کرده است.
بنابراین، حدیث مورد نظر می خواهد بگوید: همه ی سگهای هار را از بین ببر.
من به نظرِ شما احترام میگذارم که پاسخگو احادیثی که نقل قول امامان و نبی هستند و در کتابهای اسلامی آمدهاند نباشید. ضمنا فکر میکنم شما هم از زرتشتیان انتظار نداشته باشید که جوابگوِ کتابهایی باشند که نه قبول دارند و نه نقل قول از زرتشت هستند.
هر چند تمامِ وبسایت شما آوردن جملات از کتابهایی هست که قرنها بعد از زرتشت نوشته شدهاند. من زرتشتی نیستم ولی در نفرت و خشمی که در نوشتههای شما از زرتشتیان میبینم تصور میکنم شما همچنان به خود حق خواهید داد که جوابگو نباشید ولی همچنان اصرار داشته باشید که زرتشتیان جوابگوی مطالبی از کتابهایی باشند که خودشان قبول ندارند و صحبتِ زرتشت هم نیست. امیدوارم جای این نفرتی که دیدگانِ شما را تار کرده محبت بشینه چون فقط در آن صورت هست که متوجه ظلمی که در حقِ دیگران میکنید میشوید.
http://www.raherasti.ir/2817