خانه / ایران / اسلام و ایران / خدمات متقابل اسلام و ایران / اسلام از ایران چه گرفت و چه داد؟

اسلام از ایران چه گرفت و چه داد؟

به قلم شهید مرتضی مطهری

نبود کتابخانه ای برای آتش زدن
این پزشک محترم که مانند عده اى دیگر طوطى وار مى گویند: «فاتحین عرب کتابخانه ملى ما را آتش زدند و تمام تأسیسات علمى ما را بر باد دادند»، بهتر بود تعیین مى فرمودند که آن کتابخانه ملى در کجا بوده؟ در همدان بوده؟ در اصفهان بوده؟ در شیراز بوده؟ در آذربایجان بوده؟ در نیشابور بوده؟ در تیسفون بوده؟ در آسمان بوده؟ در زیر زمین بوده؟ در کجا بوده است؟ چگونه است که ایشان و کسانى دیگر مانند ایشان که این جمله ها را تکرار مى فرمایند، از کتابخانه اى ملى که به آتش کشیده شد اطلاع دارند اما از محل آن اطلاع ندارند؟
نه تنها در هیچ مدرکى چنین مطلبى ذکر نشده و با وجود اینکه جزئیات حوادث فتوحات اسلامى در ایران و روم ضبط شده، نامى از کتابخانه اى در ایران اعم از اینکه به آتش کشیده شده باشد و یا به آتش کشیده نشده باشد در هیچ مدرک تاریخى وجود ندارد. (ص ۳۱۱)

شعوبیگری و ثبت سوزاندن کتابخانه
در میان ایرانیان یک جریان خاص پدید آمد که ایجاب مى کرد اگر کتابسوزى در ایران رخ داده باشد حتماً ضبط شود و با آب و تاب فراوان هم ضبط شود و آن جریان شعوبیگرى است. شعوبیگرى هر چند در ابتدا یک نهضت مقدس اسلامى عدالتخواهانه و ضدتبعیض بود، ولى بعدها تبدیل شد به یک حرکت نژادپرستانه و ضدعرب. ایرانیان شعوبى مسلک، کتابها در مثالب و معایب عرب نوشتند و هرجا نقطه ضعفى از عرب سراغ داشتند با آب و تاب فراوان مى نوشتند و پخش مى کردند؛ جزئیاتى از لابلاى تاریخ پیدا مى کردند و از سیر تا پیاز فروگذار نمى کردند.
اگر عرب چنین نقطه ضعف بزرگى داشت که کتابخانه ها را آتش زده بود خصوصاً کتابخانه ایران را، محال و ممتنع بود که شعوبیه که در قرن دوم هجرى اوج گرفته بودند و بنى العباس به حکم سیاست ضداموى و ضدعربى که داشتند به آنها پروبال مى دادند درباره اش سکوت کنند، بلکه یک کلاغ را صدکلاغ کرده و جار و جنجال راه مى انداختند، و حال آنکه شعوبیه تفوّه به این مطلب نکرده اند (چیزی نگفته اند) و این خود دلیل قاطعى است بر افسانه بودن قصه کتابسوزى ایران. (ص ۳۴۹ ـ ۳۵۰)

بی علاقگی زرتشتیان به علم
مدارک مى گویند که در حوزه زردشتى علاقه اى به علم و کتابت نبوده است. جاحظ هر چند عرب است ولى تعصب عربى ندارد، به دلیل اینکه علیه عرب زیاد نوشته است. وى در کتاب المحاسن والاضداد، صفحه ۴ مى گوید: «ایرانیان علاقه زیادى به نوشتن کتاب نداشتند، بیشتر به ساختمان علاقه مند بودند».
در کتاب تمدن ایرانى به قلم جمعى از خاور شناسان، صفحه ۱۸۷ تصریح مى کند به عدم رواج نوشتن در مذهب زردشت در عهد ساسانى.
محققان اتفاق نظر دارند حتى تکثیر نسخ اوستا ممنوع و محدود بود. ظاهراً وقتى اسکندر به ایران حمله کرد، از اوستا دو نسخه بیشتر وجود نداشته است که یکى در استخر بوده و به وسیله اسکندر سوزانیده شده است. (ص ۳۱۲)

رکود علم در عصر ساسانیان
نظر به اینکه درس و مدرسه و سواد و معلومات در آیین موبدى منحصر به درباریان و روحانیان بود و سایر طبقات و اصناف ممنوع بودند، طبعاً علم و کتاب رشد نمى کرد، زیرا معمولًا دانشمندان از طبقات محروم برمى خیزند نه از طبقات مرفه. موزه گرزاده ها و کوزه گرزاده ها هستند که بوعلى و ابوریحان و فارابى و محمد بن زکریاى رازى مى شوند نه اعیان زادگان و اشراف زادگان. و بعلاوه، این دو طبقه هم در عهد ساسانى هر یک به گونه اى فاسد شده بودند و از طبقه فاسد انتظار آثار علمى و فرهنگى نمى رود. (ص ۳۱۲)

رژیم ضد علم
روح ملت ایران یک روح علمى بوده است ولى رژیم موبدى حاکم بر ایران در دوره ساسانى رژیمى ضدعلمى بوده و تا هرجا که این روح حاکم بوده مانع رشد علوم بوده است. به همین دلیل در جنوب غربى و شمال شرقى ایران که از نفوذ روح مذهبى موبدى بدور بوده، مدرسه و انواع علوم وجود داشته است و در سایر جاها که این روح حاکم بوده، درخت علم رشدى نداشته است. (ص ۳۱۰)

جندی شاپور افتخار زرتشتیان نیست
دانشگاه جندى شاپور را علماى مسیحى که از لحاظ مذهب و نژاد به حوزه روم (انطاکیه) وابستگى داشتند اداره مى کردند. روح این دانشگاه مسیحى رومى بود نه زردشتى ایرانى. البته این دانشگاه از نظر جغرافیایى و از نظر سیاسى و مدنى جزء ایران و وابسته به ایران بود ولى روحى که این دانشگاه را به وجود آورده بود روح دیگرى بود که از وابستگى اولیاى این دانشگاه به حوزه هاى غیر زردشتى و خارج از ایران سرچشمه مى گرفت، همچنانکه برخى مراکز علمى دیگر در ماوراء النهر بوده که تحت تأثیر و نفوذ بوداییان ایجاد شده بود. (ص ۳۱۰)

 

اسلام و نشر سواد و دانش
(در پاسخ به کسانی که بی سوادی عرب جاهلی را دلیل برای به آتش کشیدن کتابها بدست مسلمانها در حمله به ایران ذکر کرده اند.)
مسأله «امّیّت» و بى سوادى عرب جاهلى مطلبى است که خود قرآن هم آن را تأیید کرده است، ولى این چه دلیلى است؟! آیا اینکه عرب جاهلى بى سواد بوده، دلیل است که عرب اسلامى کتابها را سوزانیده است؟ بعلاوه، در فاصله دوره جاهلى و دوره فتوحات اسلامى که ربع قرن تقریباً طول کشید، یک نهضت قلم وسیله شخص پیغمبراکرم(ص) در مدینه به وجود آمد که حیرت آور است.
این عرب جاهلى به دینى رو آورد که پیامبر آن دین «فدیه» برخى اسیران را که خواندن و نوشتن مى دانستند، «تعلیم» اطفال مسلمین قرار داد. پیامبر آن دین، برخى اصحاب خود را به تعلیم زبانهاى غیرعربى از قبیل سریانى و عبرى و فارسى تشویق کرد. خود گروهى در حدود بیست نفر «دبیر» داشت و هر یک یا چند نفر را مسؤول دفتر و کارى قرار داد. این عرب جاهلى به دینى رو آورد که کتاب آسمانى اش به قلم و نوشتن سوگند یاد کرده است (ن والقلم و ما یسطرون) و وحى آسمانى اش با «قرائت» و «تعلیم» آغاز گشته است (اقرأ باسم ربک الذی خلق … الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم).
آیا روش پیغمبر و تجلیل قرآن از خواندن و نوشتن و دانستن در عرب جاهلى که مجذوب قرآن و پیغمبر بود، تأثیرى در ایجاد حس خوش بینى نسبت به کتاب و کتابت و علم و فرهنگ نداشته است؟! (ص ۳۱۷ ـ ۳۱۸)

علت از بین رفتن کتابهای ایران باستان
بدون شک در ایران ساسانى آثار علمى و ادبى کمابیش بوده است. بسیارى از آنها در دوره اسلامى به عربى ترجمه شد و باقى ماند و بدون شک بسیارى از آن آثار علمى و ادبى از بین رفته است ولى نه به علت کتابسوزى یا حادثه اى از این قبیل، بلکه به این علت طبیعى و عادى که هرگاه تحولى در فکر و اندیشه مردم پدید آید و فرهنگى به فرهنگ دیگر هجوم آورد و افکار و اذهان را متوجه خود سازد، به نحو افراط و زیانبار فرهنگ کهن مورد بى مهرى و بى توجهى واقع مى گردد و آثار علمى و ادبى متعلق به آن فرهنگ در اثر بى توجهى و بى علاقگى مردم تدریجاً از بین مى رود.
نمونه این را امروز در هجوم فرهنگ غربى به فرهنگ اسلامى مى بینیم. فرهنگ غربى در میان مردم ایران «مد» شده و فرهنگ اسلامى از «مد» افتاده است (زمان تالیف کتاب)، و به همین دلیل در حفظ و نگهدارى آنها اهتمام نمى شود. نسخه هاى با ارزشى در علوم طبیعى، ریاضى، ادبى، فلسفى، دینى در کتابخانه هاى خصوصى تا چند سال پیش موجود بوده و اکنون معلوم نیست چه شده و کجاست…
على القاعده هنگام فتح ایران کتابهایى که بعضى از آنها نفیس بوده، در کتابخانه هاى خصوصى افراد وجود داشته است و شاید تا دو سه قرن بعد از فتح ایران هم نگهدارى مى شده است، ولى بعد از فتح ایران و اسلام ایرانیان و رواج خط عربى و فراموش شدن خط پهلوى که آن کتابها به آن خط بوده است، آن کتابها براى اکثریت قریب به اتفاق مردم بلااستفاده بوده و تدریجاً از بین رفته است. اما اینکه کتابخانه یا کتابخانه هایى بوده و تأسیسات علمى وجود داشته است و اعراب فاتح هنگام فتح ایران آنها را به عمد از بین برده باشند افسانه اى بیش نیست. (ص ۳۱۲ ـ ۳۱۳)

سخنی از پورداود
مضحک این است که پورداود مى گوید:
«اگر حمله تازیان و فرهنگ سامى نبود و دانشمندان ما چون بوعلى و خیام به شیوه نوروزنامه و یا دانشنامه علایى کتابهاى دیگرشان را مى نوشتند، امروز زبان پارسى غنى تر و بازتر بود.»
آیا اگر حمله تازیان نبود و حصارى که موبدها کشیده بودند و استعدادهاى ایرانى را در آنجا محبوس کرده بودند همچنان باقى بود، بوعلى و خیامى بود تا دانشنامه و نوروزنامه و هزاران کتاب دیگر را به زبان پارسى بنویسند؟ این همه آثار به زبان عربى یا فارسى که ایرانیان هوشمند به جهان عرضه کردند، مولود همان حمله تازیان و حصارشکنى آنها و آشنا شدن ایرانیان با یک فرهنگ مذهبى غنى بود که علم را بر هر مسلمانى فریضه مى شمارد.
درست مثل این است که بگوییم اگر در روز خورشید نمى بود و حرارتش بر سر ما نمى تافت ما راحت تر کار مى کردیم! در صورتى که اگر خورشید نبود، روز هم نبود. (ص ۳۶۰ ـ ۳۶۱)

ایجاد وحدت عقیده
اولین چیزى که اسلام از ایران گرفت، تشتت افکار و عقاید مذهبى بود و به جاى آن وحدت عقیده برقرار کرد. این کار براى اولین بار به وسیله اسلام در این مرز و بوم صورت گرفت. مردم شرق و غرب و شمال و جنوب این کشور که برخى سامى و برخى آریایى بودند و زبانها و عقاید گوناگون داشتند و تا آن وقت رابط میان آنها فقط زور و حکومت بود، براى اولین بار به یک فلسفه گرویدند. فکر واحد، آرمان واحد، ایده آل واحد پیدا کردند، احساسات برادرى میان آنها پیدا شد. هرچند این کار به تدریج در طول چهار قرن انجام گرفت، ولى سرانجام صورت گرفت و از آن وقت تا کنون در حدود ۹۸ درصد این مردم چنین اند.
رژیم موبدى با اینکه تقریباً مساوى همین مدت بر ایران حکومت کرد و همواره مى کوشید وحدت عقیده بر اساس زردشتى گرى ایجاد کند موفق نشد، ولى اسلام با آنکه حکومت و سیطره سیاسى عرب پس از دو قرن از این کشور رخت بر بست، به حکم جاذبه معنوى و نیروى اقناعى که در محتواى خود این دین است در ایران و چندین کشور دیگر این توفیق را حاصل کرد. (ص ۳۵۵)

یک عامل پیشرفت ایرانی
عامل دیگر (برای رشد علمی ایرانیان پس از ورود اسلام) برداشتن مانع تحصیلى از سر راه توده مردم ایران بود که قبلا اجتماع طبقاتى و رژیم موبدى به وجود آورده بود. اسلام اعیان و اشراف نمى شناخت و علم را به طبقه روحانى و یا طبقات دیگر اختصاص نمى داد. از نظر اسلام موزه گر و کوزه گر همان اندازه حق تحصیل و آموزش دارد که فلان شاهزاده. از قضا نوابغ از میان همین بچه موزه گرها و بچه کوزه گرها ظهور مى کنند. (ص ۳۶۱)

برهم زدن اجتماع طبقاتی
اسلام اجتماع طبقاتى آن روز را که ریشه بسیار کهن داشت و بر دو رکن خون و مالکیت قائم بود و همه قوانین و رسوم و آداب و سنن بر محور این دو رکن مى گشت در هم ریخت و اجتماعى ساخت منهاى این دو رکن؛ بر محور فضیلت، علم، سعى و عمل، تقوا.
اسلام روحانیت موروثى و طبقاتى و حرفه اى را منسوخ ساخت، آن را از حالت اختصاصى بیرون آورد، بر اصل و مبناى دانش و پاکى قرار داد، از هر صنف و طبقه اى گو باش. (ص ۳۶۶)

چرا قبلا نبودند؟!
چرا در دوران قبل از اسلام افرادى (ایرانی) لااقل مانند لیث بن سعد و نافع و عطا و طاووس و یحیى و مکحول و صدها نفر دیگر، پیشواى معنوى مردم مصر و عراق و شام و یمن و حجاز و مراکش و الجزایر و تونس و هند و پاکستان و اندونزى و حتى اسپانیا و قسمتى از اروپا نشدند؟ چرا در آن دوره ها شخصیتهایى مانند محمد بن زکریاى رازى و فارابى و بوعلى ظهور نکردند؟ (ص ۳۶۳)

محو اعتقاد به آسمانی بودن پادشاهان
اسلام این فکر را که پادشاهان آسمانى نژادند، براى همیشه ریشه کن ساخت.
کریستن سن مى گوید: «سلاطین ساسانى خود را در کتیبه ها همیشه پرستندگان مزداه (مزدیسن) خوانده اند، اما در عین حال خود را شخص ربانى (بغ) و از نژاد خدایان (یزدان) نامیده اند.»
و هم او مى گوید: «خسرو دوم (پرویز) خود را چنین خوانده است: آدمى فناناپذیر از میان خدایان و خدایى بسیار جلیل در میان مردمان.» (ص ۳۶۶ ـ ۳۶۷)

برچیده شدن تخمه شاهی
در دوره اسلام دیگر سخن از تخمه شاهى نیست. بچه رویگر (صفاریان) و بچه ماهیگیر (دیلمیان) و بچه برده (غزنویان) و بچه درویش (صفویان) هم احیاناً در خود چنین صلاحیتى مى بیند، همتْ بلند مى دارد و به عالیترین مقام مى رسد. در دوره اسلام اتکاى سلاطین بیشتر به لیاقت خودشان است نه به نژادشان.
اسلام همان طور که فکر اینکه روحانیت از مختصات یک طبقه خاص است از دماغ (مغز) ایرانى خارج کرد، این فکر را نیز از دماغ آنها بیرون نمود. اسلام فکر حکومت اشراف و به اصطلاح اریستوکراسى را از میان برد و فکر دیگرى که از لحاظ ریشه، دموکراسى و حکومت عامه است به وجود آورد. (ص ۳۶۸)

دور ریختن خرافه ها
اسلام خرافاتى از قبیل مصاف نه هزارساله اهورامزدا و اهریمن، قربانى هزارساله زروان براى فرزنددارشدن، و زاییده شدن اهریمن به واسطه شک در قبولى قربانى و بجا افتادن نذر، همچنین دعاهاى دیوبند، تشریفات عجیب آتش پرستى، غذا و مشروب براى مردگان بر بامها، راندن حیوانات وحشى و مرغان در میان آتش، ستایش آفتاب و ماه در چهار نوبت، جلوگیرى از تابش نور بر آتش، منع دفن مردگان، تشریفات کمرشکن دست زدن به جسد میت یا بدن زن حائض، منع استحمام در آب گرم، تقدس شستشو با ادرار گاو و صدها امثال اینها را از زندگى فکرى و عملى ایرانى خارج ساخت.
اسلام در عبادت بجاى مقابل آفتاب یا آتش ایستادن و بیهوده زمزمه کردن و بجاى آتش رابرهم زدن و پنام به دهان بستن و بجاى زانوزدن در مقابل آتش و مقدس شمردن طشت نه سوراخه، عباداتى در نهایت معقولیت و در اوج معنویت و در کمال لطافت اندیشه برقرار کرد. اذان اسلام، نماز اسلام، روزه اسلام، حج اسلام، جماعت و جمعه اسلام، مسجد و معبد اسلام، اذکار و اوراد مترقى و مملو از معارف اسلام، ادعیه پر از حکمت و معرفت اسلام شاهد گویایى است بر این مدعا. (ص ۳۶۵ ـ ۳۶۶)

شخصیت دادن به زن
اسلام به زن شخصیت حقوقى داد، تعدد زوجات به شکل حرمسرادارى و بدون قید و شرط و حد را منسوخ ساخت؛ آن را تحت شرایطى بر اساس تساوى حقوق زنان و امکانات مرد و در حدود معینى که ناشى از یک ضرورت اجتماعى است مجاز دانست.
عاریه دادن زن، فرزند استلحاقى، ازدواج نیابى، ازدواج با محارم، ولایت شوهر بر زن را منسوخ ساخت. (ص ۳۶۸)

اثرگذاری بر آیین زرتشتی
اسلام نه تنها براى ایرانیانى که مسلمان شدند خیر و برکت بود، در آیین زرتشتى نیز اثر گذاشت و به طور غیرمستقیم موجب اصلاحات عمیقى در آن گشت. به قول کریستن سن:
«هنگامى که غلبه اسلام دولت ساسانى را که پشتیبان روحانیون بود واژگون کرد، روحانیون دریافتند که باید کوشش فوق العاده براى حفظ شریعت خود از انحلال تام بنمایند. این کوشش صورت گرفت؛ عقیده به زروان و اساطیر کودکانه را که به آن تعلق داشت دور انداختند، پرستش خورشید را ملغى ساختند، بسى از روایات دین را یا بکلى حذف کردند یا تغییر دادند، و بخشهایى از اوستاى ساسانى و تفاسیر آن را که آلوده به افکار زروانیه شده بود در طاق نسیان نهادند یا از میان بردند.» (ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹)

خدمات اسلام در قرون بعد
خدمات اسلام به ایران و ایرانى منحصر به قرون اول اسلامى نیست؛ از زمانى که سایه اسلام بر این مملکت گسترده شده است، هر خطرى که براى این مملکت پیش آمده به وسیله اسلام دفع شده است. اسلام بود که مغول را در خود هضم ساخت و از آدمکشانى آدمخوار انسانهایى دانش دوست و دانش پرور ساخت، از دوده چنگیزى، محمد خدابنده تحویل داد و از نسل تیمور، بایسنقر و امیرحسین بایقرا به وجود آورد.
امروز نیز اسلام است که در مقابل فلسفه هاى مخرب بیگانه ایستادگى کرده و مایه احساس شرف و عزت و استقلال این مردم است. آنچه امروز ملت ایران مى تواند به آن افتخار کند و به رخ دیگران بکشد قرآن و نهج البلاغه است نه اوستا و زند. (ص ۳۶۹)

شمشیر اسلام چه کرد؟
مى گویند: شمشیر؛ آرى شمشیر، اما شمشیر اسلام چه کرد؟ شمشیر اسلام قدرتهاى به اصطلاح اهریمنى را در هم شکست، سایه شوم موبدها را کوتاه کرد، زنجیرها را از دست و پاى قریب صدوچهل میلیون باز کرد، به توده محروم حریت و آزادى داد. شمشیر اسلام همواره بر فرق ستمگران به سود ستمکشان فرود آمده است و دست تطاول زورگویان را قطع کرده است. شمشیر اسلام همواره در خدمت مظلومین و مستضعفین کشیده شده است. (ص ۳۶۴)

تهاجم یا انقلاب؟
اسلام از نظر قدرتهاى سیاسى و مذهبى حاکم بر ایران یک تهاجم بود، اما از نظر توده و ملت ایران یک انقلاب بود به تمام معنى کلمه و با همه خصایصش. اسلام جهان بینى ایرانى را دگرگون ساخت، خرافات ثنوى را با همه بدبینى هاى ناشى از آن از دماغ (مغز) ایرانى بیرون ریخت، ثنویتى که «از خصوصیات تفکر ایرانى» شناخته مى شد، ثنویتى که چند هزار سال سابقه داشت، ثنویتى که زردشت با آن مبارزه کرد و شکست خورد و آیین خود او بدان آلوده گشت، آرى اسلام چنین ثنویتى را از دماغ ایرانى خارج ساخت و مغز ایرانى را از آن شستشو داد.
یک انقلاب چه مى کند؟ جز این است که «دید» را نسبت به جهان عوض مى کند، هدف و برنامه و ایدئولوژى مى دهد، افکار و معتقدات را دگرگون مى سازد، تشکیلات اجتماعى را زیر و رو مى کند…؟ (ص ۳۶۳ ـ ۳۶۴)

منبع: خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ شانزدهم ۱۳۷۰

آذر ۱۳۹۰

همچنین ببینید

پرویز رجبی

ایران پس از ورود اسلام

از زبان دکتر پرویز رجبی «بعد از ورود اسلام به ایران، ما دانشمندان زیادی داریم …

۳۸ نظر

  1. در تأیید بحث شهید مطهری در مورد دروغ بودن کتابسوری مسلمانان در مصر و ایران ، به نظرمن این عقیده که توسط مورخانی مثل ابن خلدون و مورخان بعد از قرن هفتم و هشتم مطرح شده است به دلیل کتابسوزیهای مغولها در شهرهای ایران و صلیبیون در فلسظین و در اندلس ( اسپانیا و پرتقال امروزی) ایجاد شده است که این شائبه را ایجاد کرد که شاید مسلمانان صدر اسلام چنین اعمالی را انجام داده اند

  2. ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه در مورد حمله قتیبه ابن مسلم سردار امویان چنین می نویسد:
    وقتی قتیبه ابن مسلم سردار عرب بار دوم به خوارزم رفت و آن را باز گشود هرکس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی دریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسره هلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد.
    همچنین مراجعه شود به مقدمه ابن خلدون در کتاب تاریخش.

    • تفاوت عملکرد خلفای اموی با عمر خیلی زیاد است به دلیل اینکه جنگ قادسیه فکر کنم ۴ سال بعد از وفات پیامبر رخ داد و مسلمین در جنگها تا حدودی مانند پیامبر رفتار می کردند ولی بعد از معاویه و یزید که انحراف زیاد شده بود وضعیت فرق کرد.
      کشورگشایی های ولید بن عبدالملک در سه بخش جهان درسال ۹۰ هجری رخ داد

      • مساله تاثیر نهایی فتح ایران توسط اعراب بر فرهنگ ایران زمین است . استاد مطهری کلا منکر محو اثار فرهنگی گذشته ایران پس از حمله اعراب است و نبود آثار پهلوی را بیشتر ناشی از ممنوعیت تحصیل برای عموم مردم می داند . ولی این نظر صحیح نیست چرا که همزمان با حمله اعراب بیشتر نواحی خراسان مانوی و نه زرتشتی بودند و مانویان اثار مکتوب بسیار داشتند که نه تنها دین انها کاملا از بین رفت بلکه تمام اثار مکتوبشان زایل شد . دلیل اثبات این مدعا هم باز انست که مانی در ایران طهور کرد ولی هرچه از اثار مانوی یافته شد خارج از حیطه فتوحات اعراب عمدتا در ترکستان چین بوده که نشان از امحای شدید اثار فرهنگی در پهنه ایران زمین دارد . البته صحیح می فرمایید بیشتر این جنایت فرهنگی توسط امویان عرب پرست انجام شد .اما به نام اسلام و تحت حاکمیت اسلام انجام شد گرچه خلاف صریح سنت پیامبر اسلام بود .

        • بسمه تعالی- با عرض معذرت که نظرم طولانی می شود:
          ۱-اگر منظور از آثار فرهنگی کتب و شخصیتهای علمی باشد ،در صورتی که ایران به کشورهای اسلامی نمی پیوست(در دوره سقوط ساسانیان تا حمله مغول)دانشمندانی چون بوعلی سینا(فلسفه و پزشکی) و فارابی(فلسفه) ، زکریای رازی(پزشکی) ، ابن هیثم (فیزیک) و… اجازه رشد علمی می یافتند؟ من در دوره ساسانی تقریباً هیچ دانشمند زرتشتی نمی شناسم
          ۲- درباره دین مانوی ، بودایی و… که در کنار زرتشتی در خراسان تأثیرگذار بود: فتح اکثر مناطق ایران توسط مسلمین در مرحله اول ، بسیار سریع و آسان اتفاق افتاد ولی در فتح خراسان و ماوراء النهر( در زمان عثمان که بنی امیه نفوذشان زیاد شده بود) تا ۲۰ سال درگیریها ادامه داشت به دلیل اینکه در آن مرحله هدف اول حمله کننده گان کسب غنیمت بود نه پیشرفت اسلام و به طور طبیعی مقابل آنها مقاومت می شد. این را هم در نظر بگیرید که زرتشتیان برخلاف مانویان و مزدکیان اهل کتاب به شمار می آمدند
          ۳-هند ، چین ، یونان و ترکها هم مانند اعراب ، در طول تاریخ ،بر فرهنگ کشور ما تأثیر گذاشته اند. مهم این است که این تأثیرمثبت بوده است یا منفی؟
          ۴-برای بنی امیه ( مثل یزید آل ابوسفیان) نه تنها اسلام و مسیحیت و زرتشتی و یهود فرقی نداشت بلکه به شدت با اسلام دشمن بودند

  3. با سلام و تبریک نوروز سال ۱۳۹۵ هجری خورشیدی.
    بله. در واقع اسلام نه تنها با فرهنگ ایرانی به مبارزه و ستیز بر نخواست بلکه آن را به حالت متعالی و الهی در آورد که نمونه کوچک آن را می توان در ادبیات غنی زبان فارسی پس از اسلام این ملک به راحتی دید. اما گسترش اسلام به شیوه قبایل عربی نه تنها ایران بلکه کشورها و تمدن های گوناگون اطراف خود را به قه قرا برد. این گسترش توسط افرادی هدایت و مدیریت شد که انصافا باید از آنان به گجستگ یاد برد. اینان نه تنها غاصبان بی شرم مسند الهی خلافت در امت اسلام شدند بلکه فرهنگ ناب و انسان ساز الهی اسلام را که به عنوان میراث عظیم الهی و ثمره مجاهدت های بسیار انبیا الهی از آدم تا خاتم بود را نیز به ورطه نابودی کشاندند به گونه ای که در مدت کمتر از ۵۰ سال از شهادت پیامبر اسلام اگر قیام امام حسین و یاران ایشان نبود از اسلام چیزی به جا نمی ماند .

  4. در واقع ستم بر اهل بیت گرامی پیامبر اسلام تنها ستم بر گروهی کوچک از افراد نبود بلکه جفایی بود عظیم بر همه بشریت . پس باید در امر معرفی حساب اعراب را از اسلام جدا نمود آنگونه که امروز هم شاهد بقایای کثافت بار این نگرش غاصبانه در کشورها و ملل مسلمان هستیم. وقوع جنایت های دهشت ناک و فقر و فلاکت جوامع اسلامی و … نشان دهنده نبود مدیریت اصیل اهل بیت و وجود همان تفکرات هلاکت بار غاصبان خلافت در گوشه گوشه جهان اسلام هستیم.

  5. اما در کنار این عامل اصلی انحراف در اسلام که شایسته است از آن به اسلام عمری در برابر اسلام ناب محمدی با هدایت و رهبری اهل بیت یاد نمود. دو جریان دیگر را نباید دست کم گرفت. نخست جریان علمای اسلام که در طول این تاریخ ۱۴۰۰ ساله متاسفانه دارای کم کاری های بسیار عمیق در برابر وظیفه الهی خود می باشند و عامل دیگر حضور استعمار پیر پسران مو طلایی در ۴۰۰ سال اخیر خصوصا در منطقه غرب آسیا ، هند و شمال آفریقا است که در این رابطه همین یک مثل بس : چو دزدی با چراغ آید / گزیده تر برد کالا. در صورت تمایل دوستان به دلیل حجم بالای مدارک ، شواهد و … در خصوص هر یک از موارد بالا در آینده بیشتر مطلب ارایه خواهد گشت. نوروزتان پیروز.

  6. مسلمانانی که به ایران حمله کردند درواقع نمونه داعش امروزی بودند که خود پاسخ بیشتر سوال ها درباره این که علم و هنر و فرهنگ ایرانی چگونه بعد از اسلام رو به نابودی رفت رو میده
    همچین میگین دانشمندان اسلام انگار این دانشمندها مال عربستان بودند اگه اسلام خود به تنهایی علمی داشت عربستان که خواستگاه اسلام هست انقدر بی علم و فرهنگ و تمدن نبود
    مطمئنا اگه اسلام وارد ایران نمی شد کشور ایران خیلی بیشتر از لحاظ علمی و… پیشرفت می کرد
    بعد از ورود اسلام تا ۲۰۰ سال انقدر جلوی رشد علم رو در ایران گرفتند که حتی طریقه ساخت خیلی از بنا ها و علم ها و زبان فارسی از بین رفت و ایرانیان دوباره شروع به مطالعه و تحقیق کردند
    حتی امروزه که دنیا به سرعت در حال پیشرفته بسیاری از علمای اسلامی ایران مخالف پیشرفت و تحصیل زن هستند
    حتی عالمی گفت مخالف ازدواج دانشجویی است و ازدواج باید در سن دبیرستان باشد تا هرچه زودتر جمعیت اسلامی زیاد شود
    یا دیگر عالمی گه می گفت زنان نباید به دانشگاه روند
    و در شان ایران نیست که دختران مدال اور باشند
    و…
    وقتی مادری بیسواد باشد نمی تواند فرزندی باسواد تربیت کند
    اینان زن رو فقط به چشم وسیله ای برای زاد ولد و گسترش جمعیت اسلامی می بینند
    با مطالعه کتاب حقوق زن در اسلام نوشته ایت الله مطهری کاملا متوجه میشیم که اسلام حقوق انسانی برای زن قائل نشده

  7. ۱. هرگز دفاعی از خصوصا اواخر سلسله ساسانیان نکردم چون قابل دفاع نبوده و همان تبعیضی که بین قشر متوسط و فقیر جامعه با طبقه اعیان و اشراف و شاهپوران گذاشتند باعث سقوط سلسله ساسانی شد اما با قاطعیت از حضور پررنگ و تاثیر گذار ایرانیان در شکل گیری تمدن انسانی ایرانی و اسلامی دفاع کردم .
    ۲. اشکالی در بکارگیری دانشمندان و کارکنان مسیحی در اداره جندی شاپور وجود نداشته این دانشگاه بین المللی بوده و طبیعی است که از هر نژاد و فرهنگ و دین و طبقه در آن حضور داشته باشند .

  8. سلام به نظرم در طرفداری از اسلام زیاده روی شده البته اسلام نه این در واقع توجیه کردن حمله اعراب به ایران است که فک میکنم به نظر اسلام هم درست نبوده چون مسلمان حق مقابله دارد نه حمله و تجاوز پس اصلا چرا به ایران حمله کردند؟اگر بنا به گسترش دین با جنگ و حمله و خونریزی بود چرا خود پیامبر اسلام این کار را نکرد؟خب به جای نامه نوشتن به سایر کشورها حمله میکرد اصلا خود پیامبر به کشور دیگر و اساسا به جای دیگری حمله کرده؟چون اعتقاد مسلمان این است قرآن و سنت پیامبر،آیا اگر حضرت علی که به اعتقاد ما شیعیان جانشین به حق پیامبر بود هم به جای ابوبکر و عمر از ابتدا جانشین میشد بازهم به ایران لشکرکشی میکرد؟لطفا جواب بدید

    • مدیر سایت

      تا آنجا که من بررسی کردم تمام جنگهای پیامبر اسلام ص دفاعی بوده و بهرحال دیگران شروع کرده اند. خود امام علی ع هم در بعضی جنگها به یارانش سفارش کرده که شروع کننده نباشید
      در مورد حمله ی خلفا به ایران باید تحقیق گسترده تری صورت گیرد اما تا آنجا اطلاع دارم طبق نظر مشهور علما جهاد دفاعی در همه ی زمانها باید باشه اما جهاد ابتدایی (مثل حمله ی عربها به ایران) باید با اجازه ی معصوم(ع) باشه و بعیده خلفا از امام علی(ع) برای حمله به ایران از او اجازه گرفته بودند و لذا اصل مشروعیت این کار زیر سواله. در عین حال برای ایران برکاتی خوب داشت.
      اما اینکه اگر امام علی(ع) پس از پیامبرص حکومت را در دست گرفته بود چه می کرد، جوابی ندارم

      • تعداد جنگهای تهاجمی مسلمین بمراتب بیشتر از تدافعی ست و مسلمینی که همه آنها
        را تدافعی مینامند ، دروغ میگویند
        اولین جنگ مسلمین به طمع غارت کاروان بزرگی که به سوریه میرفت صورت گرفت
        که مکیان قریش سپاهی رو برای جلوگیری از راهزنی مسلمانان فرستادن
        که در محل چاههای بدر باهم درگیر شدن ، هر چند مکیان قریش شکست خوردن
        ولی این بار اول و آخر کاروانزنیهای مسلمین نبود و مکیان باید با آنان مقابله میکردند ……

        • مدیر سایت

          ما تنها از جنگهایی سخن میگیم و موظف به پاسخگویی هستیم که در راس آنها معصوم(ع) بوده مثل جنگهای پیامبر ص

          هرکدام از این نوع جنگها که تهاجمیه مورد بمورد ذکر کنید نه اینکه کلی گویی کنید

          در مورد ماجرای جنگ مسلمانان با تاجران مکه به این لینک مراجعه شود:

          http://javabcity.ir/node/997 

          • اولا این شما بودید که کلی گویی کردید و همه جنگها را به دروغ دفاعی خواندید .
            دوما از علت وقوع جنگهای غزوه و غیر غزوه که بگذریم ،
            تمام جنگهایی که بتدریج صورت گرفت تاثیر راهزنیهای مسلمین و ایجاد نا امنی و تقسیم اموال و زنان کاروانها بین مسلمانان بود و این تبهکاری و برخورد با آن از دلایل اصلی وقوع این جنگها بود که اولین آن جنگ بدر بود….

            • مدیر سایت

              در ادامه، مطالبی را ظاهرا از سایتها جمع آوری و اینجا بعنوان مدرک حرفتون گذاشتید و سپس اسم چند تا کتاب را ردیف کردید یعنی از اینها گرفته اید. 
              من بارها به زحمت افتاده ام آدرسها را دنبال کردم اما دیدم که مطلب فرق داره. لطف کنید عین عبارت یک کتاب را بیارید و بگید اینجا اینطور نوشته نه اینکه مطالبی را با عبارت خودتون بنویسید و در آخر اسم چند تا کتاب را ذکر کنید

  9. سلام
    معمولا مسلمانان اصرار دارند که تاریخ ایران را به دو دسته پیش از اسلام و پس از اسلام تقسیم کنند ، به این دلیل که علم تا حدی پس از اسلام در ایران رشد کرد نتیجه میگیرند از برکت اسلام بوده است .
    در این طرز فکر یک مغلطه وجود دارد که به ان مغلطه تعاقب میگویند ،اگر چه در رابطه علیت لزوما باید علت بر معلول مقدم باشد اما تقدم علت بر معلول همیشه علیت را نتیجه نمیدهد ، به عبارتی این امکان وجود دارد که پیشرفت های علمی علت های دیگری داشته باشند که هیچ ربطی به فرهنگ اسلامی نداشته باشد . فرض کنید در یک مدرسه میزان قبولی دانش اموزان رشته ریاضی در سال پیشین ۵۰ درصد است ، از طرفی با ورود معلم قران در سال جدید میزان قبولی به ۷۰ درصد برسد . احمقانه است که تصور کنیم معلم قران علت پیشرفت تحصیلی دانش اموزان بوده است .
    در رابطه علیت جهانشمولی اصل لازم است ، اگر فرهنگ اسلامی علت پیشرفت علمی باشد باید در عربستان و یمن و شمال افریقا هم موجب پیشرفت علمی میشد ، این در حالیست که فقط در ایران و اسپانیا پیشرفت هایی صورت گرفت . زمانی که جهانشمولی ثابت نشود علیت باطل میشود .
    پیوستگی زمانی یا همه زمانی علیت !
    اگر اسلام علت پیشرفت های علمی بود باید در همه دورانهای اسلامی موجب پیشرفت در کشورهای تحت سلطه خود میشد اما دوران به اصطلاح طلایی اسلام کمتر از پنج قرن بود و پس از ان هیچگاه تکرار نشد ، این پیشرفت ها در دوران بنی امیه وجود نداشت و از صده سوم اغاز شد و تا صده هفتم به پایان رسید .
    ادامه …

    • مدیر سایت

      اگر اسلام تاثیری بر پیشرفت در ایران نداشت پس چرا پیش از آن، شاهد پیشرفتها نیستیم؟

      معلم قرآن می تونه با ترغیب دانش آموزان به تحصیل و با بیان ثواب درس خواندن، در پیشرفت آنها در درس ریاضی موثر باشه.

      اینکه اسلام در عربستان و یمن سبب پیشرفت علمی نشده، ما با تاریخ آنها آشنایی لازم را نداریم تا بتونیم قضاوتی درست داشته باشیم درثانی، اشتیاق یک ملت به کسب علم هم در پیشرفت اثر داره. به عبارت دیگر اسلام برای پیشرفت یک کشور علت تامه نیست بلکه علت ناقصه است (بقول فلاسفه)

      • درود
        فاطمی :
        اگر اسلام تاثیری بر پیشرفت در ایران نداشت پس چرا پیش از آن، شاهد پیشرفتها نیستیم؟
        ———

        قبلا گفتم که این مغلطه تعاقب است اما شما باز هم در یک شبه استدلال همان مغلطه را تکرار میکنید .
        ایا شما در اینکه در مکه و مدینه و ریاض پایگاه علمی بوجود نیامده باشد شک دارید ? شک نداشته باشید .
        در کل جهان اسلام تنها در دو شهر مراکز علمی قابل توجهی به وجود امد ، یکی در بغداد که ساخت و توسعه ان مربوط به پیش از اسلام است و مربوط به ساسانیان است و دیگری در اندلس که تا حد زیادی وابسته به بغداد بود .
        بارتلمه میگوید جهان غرب به خسرو انوشیروان دین فراوان دارد ، زیرا نهضت ترجمه از دوران انوشیروان اغاز شد و با ترجمه کتابهای یونانی و هندی و … به زبان پهلوی زمینه را برای پیشرفت های اسپانیا را فراهم کرد ، زیر همین کتابها در دوران اسلامی از فارسی میانه به عربی ترجمه شد و همین ترجمه ها بود که اساس شگفتی علم در اسپانیا هنگام تسلط اعراب را پدید اورد .( بارتلمه ، زن در حقوق ساسانی برگ ۳۳)

        پیشرفت علمی نمیتواند به خودی خود صورت گیرد ، همانند دوران قاجار که دانشجویان ایرانی را در دانشگاه های غربی بورسیه میکردند در دوران اسلامی هم علم و اموزش منبعی داشته . اگر نهضت ترجمه انوشیروان نبود مسلمانان در مراکز علمی چه چیزی را تدریس میکردند ? نباید کتاب باشد که از جایی شروع کرد? این کتابها از کجا امدند و توسط چه کسانی به عربی ترجمه شدند ? ابن مقفع که از مترجمین مشهور بود و غالب کتاب های ارسطو را از فارسی به عربی ترجمه کرد نه مسلمان بلکه مانوی بود که پیش از کشته شدنش مسلمان شد ، رضا مرادی غیاث ابادی در رنج نامه های بشری قتل فجیع او را نشانگر گر حکومت نخبه کش و سفله پرور عباسی میداند که ظاهر از دید شما حکومت این بیخردان یک دوران طلایی بوده است.
        چه بسی دانشمندان و فلاسفه ای برجسته ای مربوط به دوران ساسانی هم وجود داشته که با درخشش فارابی و ابن سینا به فراموشی سپرده شده اند ، همانطور که خیل عظیمی از فلاسفه اسلامی با پدید امدن این بزرگان فراموش شدند . یا حتی ابن سینا هم خود در حال فراموشی است اگر ملی گرایان نباشند .
        با قطعیت میتوان گفت اگر انوشیروان نبود در بغداد و اندلس پیشرفتی صورت نمیگرفت ، اگرچه غالب فلاسفه و علما مسلمان بودند اما همانطور که باده نوشی ابن سینا و خیام به اسلام ربطی ندارد فضایل انها هم میتواند ربطی به اسلام نداشته باشد .

      • با سلام ؛ آقای ارسطو اگر دقت میکردید این سخنان را نمی گفتید :
        « ایا شما در اینکه در مکه و مدینه و ریاض پایگاه علمی بوجود نیامده باشد شک دارید ? »
        جواب :
        اشتیاق یک ملت به کسب علم هم در پیشرفت اثر داره. به عبارت دیگر اسلام برای پیشرفت یک کشور علت تامه نیست بلکه علت ناقصه است
        جواب دوم :
        در یونان باستان هم با اینکه نظام چند خدایی اکثریت بود [ البته نه اینکه یکتاپرستی نباشد ] اما ما کم دانشمند نمی بینیم اما در همان زمان و برای ایران باستان یک دانشمند هم نمی بینیم [ تنها یک شببه دانشمند است که میگویند شیمی دان بوده و .. اما سند معتبری دال بر دانشمند بودنش نیست ] ، بنابراین مسئله دین تنها نیست .
        درباره اسلام هم این است که اسلام راه را باز کرد و دعوت به علم نیز داشت اما خود ایرانیان بودند که تلاش و پشتکار زیادی داشتند و اسلام راهگشای ایشان بود .
        « یکی در بغداد که ساخت و توسعه ان مربوط به پیش از اسلام است و مربوط به ساسانیان است »
        اولا که بیت الحکمه هم است و ربطی به ساسانیان ندارد .
        اما درباره گندی شاپور :
        بنده خدا این در بغداد نیست . و البته ما یک دانشمند ایرانی هم نمی بینیم که در این دانشگاه تحصیل کرده باشد ، اصولا بجز برزویه طبیب که سندی نیست که نشان دهد در گندی شاپور تحصیل کرده است ، پزشک معروف دیگری هم ایران دارد که در گندی شاپور تحصیل کرده باشد ؟ و یا هر دانشمند دیگری ؟ . گندی شاپور اگر هم دانشگاه حسابش کنیم بخاطر یونانیان و رومیان مطرح شده بوده است و نه ایرانیان چنانچه دانشمند ایرانی ما نمی بینیم . ریچارد نلسون فراى میگوید :
        دانش در دوره ساسانى، بیشتر گردآورى مطالب (ترجمه از متون یونانی) بود تا نوآورى. در این دوره بیش از هر چیز به تألیف و کتابت افسانه‌ها و اسطوره‌ها پرداخته می‌شد. (نه تولید علم روز) .
        مرتضى راوندى‏، تاریخ اجتماعى ایران‏، انتشارات نگاه‏، چاپ دوم، تهران ۱۳۸۲، ج ۱ ، ص ۷۲۱ [ به نقل از ادیان نت ] .
        آنی هم که در آندلس بوده ربطی به گندی شاپور نداشته است .
        آقای ارسطو شما حواستان هست چه میگویید ؟ اگر با نام مدیوماه (۲) کامنت بگذارید من تعجب نمیکنم .
        اگرهم تأثیر جندی شاپور را بر ایران بعد از اسلام بخواهیم بگوییم وجود داشته ، باز در حقیقت تأثیر یونانیان و رومیان بوده و نه ایرانیان ، جدای از این ، کدام یک از مطالب و نظریات و کشفیات کسانی چون زکریای رازی و ابوعلی سینا نظیرش در دانشگاه گندی شاپور وجود داشته است ؟ .
        ابن مقفع :
        اولا که این فرد مانی نبوده است ، بیشتر هم میخورد بی دین باشد و دوما این فرد دانشمند ایران باستان است ؟ .
        « در دوران اسلامی هم علم و اموزش منبعی داشته . »
        کشفیات و پژوهش های دانشمندان بوده است که پس از اسلام فعالیت میکرده اند . اگرچه برخی از تأثیر کتبی همچون زیج شهریار میگویند [ البته میگویند که روش این کتاب را برخی دانشمندان استفاده کرده اند و نه اینکه تمام مطالبش شده باشد اصل و محور نجوم در ایران پس از اسلام ] ، اما کلیت و اصلش پژوهشهای خود دانشمندان بوده است ، اگر نیست ، با سند بگویید مثلا اکثر سخنان ابوریحان بیرونی از ایران باستان بوده است ، از فلان دانشمند در ایران باستان بوده است . جدای از این ، با همین استدلال شما باید گفت :
        در دوران ساسانی هم علم و اموزش منبعی داشته
        در یونان باستان هم علم و اموزش منبعی داشته
        همینطوری پیش برویم به آدم و حوا میرسیم .
        « چه بسی دانشمندان و فلاسفه ای برجسته ای مربوط به دوران ساسانی هم وجود داشته که با درخشش فارابی و ابن سینا به فراموشی سپرده شده اند ، همانطور که خیل عظیمی از فلاسفه اسلامی با پدید امدن این بزرگان فراموش شدند . یا حتی ابن سینا هم خود در حال فراموشی است اگر ملی گرایان نباشند . »
        ۱ : بنده خدا ، سقراط و ارسطو فراموش نشدند که چندین قرن قبل از ساسانیان می زیسته اند آنوقت اینان فراموش شوند ؟ برزویه طبیب فراموش نشد آنوقت اینان فراموش شوند ؟ این جدا سخن یک انسان بالغ و عاقل و عادل است ؟ .
        ۲ : آن فلاسفه اسلامی چه کسانی بودند و چرا شما فراموششان نکردید اگر فراموش شدند ؟ آنقدر فلاسفه و دانشمند در کتبها ضبط است پس از اسلام که نه فراموش میشوند و نه ابوعلی سینا و … بر آنها تأثیری دارند .
        ۳ : « یا حتی ابن سینا هم خود در حال فراموشی است اگر ملی گرایان نباشند »
        خوانندگان ، هرچقدر فکر کنید نخواهید فهمید گفته فوق یعنی چه ، چون گفته ایست بی معنا ، معلوم نیست این بنده خدا منظورش از فراموشی چیست ، این مقدار دانشمند و … که شاید به اندازه نیمی از ابوعلی سینا هم نبوده اند ، نامشان ثبت شده چه رسد به خود ابوعلی سینا و معلوم نیست مرادش از این حرفها چیست .

  10. به کررات میگویند که اسلام راه را برای اموزش طبقات پایین باز کرد و دانشمندان از طبقات پایین برمیخیزند . این یک اشتباه است ، علم اموزی و تحصیلات در هیچ دوران تاریخی رایگان نبوده و همیشه امری لوکس و اشرافی بوده است ، اولین بار در دوران پهلوی اموزش رایگان تا مقطعی خاص قانونی شد و پیش از ان حتی در سطوح ابتدایی هم رایگان نبود .
    در دوران حاضر هم تحصیل در مقطع دکترا در یک دانشگاه درپیت ایرانی بیش از شصت میلیون تومان میتواند هزینه داشته باشد که از عهده طبقات پایین بر نمی اید .
    به علاوه اثبات شده که غالب دانشمندان زیر نظر پدر و مادر تحصیلکرده و موفق تربیت شده اند ، به ندرت پیش می اید کسی از پدر و مادر بیسواد به درجه بالای علمی رسیده باشد ، مثلا پورسینا پسر یک دبیر دوران سامانی بود نه یک دهقان یا کفشگر .پدر ارسطو یک پزشک درباری بود نه کشاورز ، پدر انیشتین یک کارخانه محصولات اکتروشیمیایی داشت ، غالب هنرمندان رنسانس چون داوینچی و میکل انژ اشراف زاده بودند .مادر ادیسون یک معلم بود .
    هرچند قبول ندارم که در دوران ساسانی اموزش همگانی وجود نداشته باشد و لزوما شما باید انرا اثبات کنید ، نه با یک داستان شاهنامه بلکه با چندین سند که در ان شک و تردیدی نماند اما باز هم مورد قبول نیست که اسلام با برداشتن طبقات اجتماعی خدمتی به علم کرده باشد چون دانشمندان به ندرت از طبقات پایین دیده میشوند .

  11. بحث هزینه نیست بحث ممنوعیت تحصیل برا همه مردم بوده و اینکه فقط طبقه اشراف این حقو داشتن اگه بحث هزینه بود همین الانم که شما بهش استناد میکنی خیلی ها هستن که با اینکه وضع اقتصادی خوبی ندارند یا در مناطق محروم زندگی میکنند خودشونو به آب و آتش میزنند تا فرزندانشان تحصیل کنند شاید کل سرمایه زندگی خود مثلا یک زمین کشاورزی را صرف تحصیل فرزندشان کنند یا انقدر درس میخوانند و شاید سالها پشت کنکور بمانند تا دانشگاه های دولتی پذیرفته بشن چون هزینه دانشگاه های دیگه رو ندارن در هرصورت حداقل امیدی هست نه اینکه ممنوع باشد و برعکس گفته های شما هم زیاد دیده شده که فرزند یک کشاورز یا کارگر به مدارج بالای علمی برسند خانواده پدری خودم یازده تا خواهر برادرن هم پدر مادرشون بی سواد و روستایی و کشاورز بودن هم در سن خیلی پایین پدرشان فوت کرده اما به جز دوسه نفر بقیه همه هم دکتری گرفتن همه تمام مقاطع تحصیلی دانشگاه های درست درمون رفتن نه دانشگاه پولی الانم بدون هیپچ پارتی شغلهای خوبی دارن اینم مثال امروزیش، اما در زمانی که تحصیل فقط مختص طبقه ی اشراف بوده هیچ امید و تلاشی برا تحصیل بطور کل وجود نداشته و راهی بطور کل برای راه یافتن به طبقه ی بالاتر وجود نداشته اگه فرزند یک کشاورز به شدت علاقه به تحصیل داشته یا استعداد خیلی بالای خدادادی داشته چه میشود؟؟مطمنا در آن زمان استعدادهای بسیاری سوخته شده چه بسا امروز تاریخ ایران بخاطر آن استعدادها خیلی درخشان تر بود و پر افتخارتر،همین که حتی کور سوی امیدی برای افراد کم توان باز شده باشد جای شکرش باقی است،همین که به جای پادشاهان و فرزند پادشاهان طلب العلم کل مومن و المومنه است خیلی بهتر است و نمیشود سواد و تحصیل را با دانایی یکی کرد همینکه حتی اگر توان تحصیل نداشته باشی به هر دلیلی دانا باشی و همه راه ها به رویت بسته نباشد جای شکرش باقی است بسیار هستند افراد کم سواد ولی دانا و آشنا به مسائل مختلف

    • مدیر سایت

      در کتاب «خاطرات دکتر نادر» که ایشان در حال حاضر دندان پزشکه و عادتا با درآمد بالا، آمده:
      در زمان کودکی ام درخانواده ی بشدت فقیری بودم که پسری در کوچه های روستا با دوره گردی، کیک یزدی می فروخت. من او را همراهی می کردم تا وقتی که مشتری ها کاغذ کیک را زمین می انداختند بردارم و با زبانم بلیسم و قدری کیک خورده باشم

    • بحث ما دلسوزی برای طبقات پایین اجتماع نیست ، بنده گفتم که به ندرت پیش می اید دانشمندان از طبقات فقیر و بیسواد جامعه رشد کنند اما شما میگویید که بعضی اشخاص فقیر هم دکترا و لیسانس گرفته اند ، به گمان شما دکترا گرفتن و دندان پزشک شدن رسیدن به مدارج بالای علمیست و میتوان یک دندان پزشک را با کاشف واکسن سل همتراز دانست.
      زمانی که از دانشمند سخن میگوییم منظور پیشرفت علمی است وگرنه کسی که دکترا گرفته شغلش بیشتر ارائه خدمات است. فرق یک تحصیلکرده و یک دانشمند در این است که دانشمند مدیریت یک تیم تحقیقاتی را بر عهده میگیرد و با برنامه ریزی و نتیجه گیری دستاوردهای علمی مطرح میکند .
      بیشتر دانشمندان ما در دانشگاه های اروپایی تحصیل کرده اند منظورم اینه دانشگاه های داخلی هم اصرار دارند کسانی که خارج از کشور تحصیل کرده اند مدیریت تیم های تحقیقاتی را به عهده بگیرند .
      منظورم اینه که با فروختن زمین کشاورزی و دکترا گرفتن نمیتوان دانشمند شد ،اینکار نیاز به حمایت های مالی و امکان تحصیل در دانشگاه های غرب را دارد مثلا پرفسور سمیعی در
      دانشگاه یوهانس گوتنبرگ درس خواند ، اگر در دانشگاه شهید بهشتی تحصیل میکرد الان یک پزشک عمومی بود .

    • عموی شما فقیر بوده است اما با امکاناتی که معلوم نیست از کجا برایش فراهم شده پزشک شده و یک سیر صعودی اقتصادی را تجربه کرده . عموی شما دانشمند نشده اما ثروتمند شده .
      فرزندان عموی شما شاید دانشمند شوند اما دیگر فقیر نیستند ، اگر هم به جایگاه علمی خاصی برسند از طبقات فقیر نبوده اند . با این مثال نمیتوان ثابت کرد که دانشمندان بیشتر در از طبقات فقیر رشد میکنند برعکس موفق نشدن عمویتان در رسیدن به یک جایگاه علمی عالی و رسیدن فرزندان او به جایگاه علمی بالا اثبات گر تاثیر ثروت در موفقیت های علمی
      است .
      دخترخانم پیش از اظهار نظر ببینید بنده چه چیزی را نقد کردم ? من از طبقات اجتماعی دوران ساسانی حرفی زدم ?
      نقد بنده بر جمله گرانسنگ ایت الله مطهری بود که فرمودند دانشمندان در طبقات گرسنه افریقای جنوبی بیشتر رشد میکنند و اقشار ثروتمند تا پایان عمر منچ و مارپله بازی میکنند .
      اگر بحث ما در مورد دوران ساسانی بود بنده اصلا قبول ندارم که در این دوران ممنوعیت تحصیل برای طبقه دهقان وجود داشته باشد ، سندی در این رابطه وجود ندارد و حتی در شاهنامه امده بزرگمهر حکیم کودک فقیری بوده که در مرو در مکتب خانه درس میخوانده که مورد توجه انوشیروان قرار گرفته است .پس لطفا پیش از جولان دادن و شاخ و برگ دادن به یک فرضیه انرا اثبات کنید .

      • با سلام ؛
        کسانی چون ایزاک نیوتون – لویی پاستور و … در خانواده ثروتمند نبوده و قشر متوسط [ به احتمال زیاد متوسط رو به پایین ، اگر فقیر حساب نشوند ] بحساب می آمدند . اگر در میان دانشمندان خوب بگردید شاید نمونه ای در زیر خط فقر هم پیدا کنید .
        « میتوان یک دندان پزشک را با کاشف واکسن سل همتراز دانست »
        Albert_Calmette بعنوان یکی از کسانی که در راه واکسن سل بسیار تلاش کرد ، سندی ندیدم در خانواده مرفهی بوده باشد .
        همچنین برای کسانی چون فارابی نیز سندی نیست که نشان دهد در خانواده مرفهی بودند ، کسی که بدنبال علم و دانش باشد ، چه ابوعلی سینا باشد و پدرش منصب حکومتی داشته باشد و یا پروفسور حسابی و … باشد و چه نیوتون از قشر متوسط و شایدهم فقیر و کسان دیگری چون Aaron Klug و احمد حسن زویل باشد که اینها در خانواده ثروتمندی نبوده اند ، دانشمند میشود ، اما این وضعیت حکومت و عقاید جامعه است که اگر مشکل داشته باشد بشدت جلوی دانشمند شدن را میگیرد .

  12. به طور کلی ضررهای حمله اعراب به ایران آنقدر زیاد است که قابل مقایسه با حسنات ناچیز ان نیست.

  13. من نگفتم دکتری و لیسانس مدارج بالای علمی است چون شما گفتی الان در یک دانشگاه درپیت ایران بخوای یه مدرک بگیری نمیدونم چقد هزینه باید بپردازی اینو گفتم خواستم بحث هزینه و اینجور چیزای الان رو از زمانی که بطور کل ممنوع بوده علم برای مردم عادی متمایز بدانیم شاید عموی من که الان یک دکتر مدیر یک بیمارستان شده با تلاش خودش با پدرمادر روستایی کشاورز دانشمند نشده اما از به طبقه اجتماعی بالاتری رسیده که در آن زمان غیرممکن بوده و شاید حداقل تلاش هایش بتعث شود که بعدها فرزندانش بتوانند در دانشگاه های مطرح کشورهای پیشرفته تحصیل کنند و او بتواند هزینه هایشان را تامین کند و آنها شاید دانشمند مخترع و صاحب نظر شدند و این سیر صعودی است چرا اینگونه نمینگرید؟؟؟

  14. درود

    شما که مدام داد اسلام سر میدهید چند مسلمان واقعی در بین این ملت اسلام دیدید مسلمانی که وقتی دستش به قدرت رسید اسلامش به جا ماند

    و بعد از ان شما که میگویید تاریخ. انسان باش یک بار تاریخ بدون سانسور از اسلام را که همه دنیا ان را تایید میکنند نه فقط شما از نحوه ورود اسلام به این خاک بخوان با تمام اتفاقاتش ان وقت میدانی که خدا به هیچ شکلی با این اسلام نیست و خدا هرچه کرده برای انسانها کرده نه این اسلام ولی تمام این مسیر روحانیت با خرافات پیچیده شده و کسی هنوز به شکل جدی برای پاک سازی ان حرکتی نکرده چون همیشه دین به دست انسانهای فرتوت است که که واقعا نمی توانند هیچ تغییری را قبول کنند

    این پایداری به شکل باستانی دین همه جوانها را از دین دور میکند و اگر امروز کاری صورت بگیرد قابل برگشت است که بعید به نظر میرسد و با این روال که این تبلیغات تو خالی را تکرار کنید هیچ حاصلی به دستتان نمی رسد

    واقعیت این دین در زمان ورود با ایرانیان مانند داعشیان رفتار شده و ننگی بزرگ بر پیشانی این اسلام گمارده که به هیچ شکلی پاک شدنی نیست

    و عرب هم ان زمان دوست خود نبود چگونه انتظار داری دوست کتاب بوده باشد
    بله عرب هرچه کتاب بود را سوزانید کتیبه های کورش را نابود کرد و گفت این کتاب خدا برای شما کافیست و ننگست بر ما که از ان تجاوز بزرگ به کشورمان تقدیر کنیم

  15. با درود و پیشکش ادب به درگاه خرد مندان گرامی.
    قلم در اراده و خواسته انسان بر هر گونه صفحه ای که در اختیار دارد بسته به دانش و قصد نویسنده کاملا فرمانبر و مطیع است .
    آنچه را که هر نوشته ای در خود جای داده ،به اندیشه تو بسته است که پذیرا شوی یا نشوی ،که آنهم کاملا شخصی است ،حال اگر نادانی بی هیچ تفکری هر نوشته ای را پذیرفت نه گناه نویسنده و نه گناه انتشار دهنده است.
    به امید آزادی از هر زندان نادانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code