خانه / شخصیت ها / پیامبر اسلام(ص) / زرینکوب و کشتار بنی قریظه

زرینکوب و کشتار بنی قریظه

دیدگاه زرینکوب (نویسده دو قرن سکوت) در مورد کشتار یهودیان بنی قریظه:
محققان اروپا رفتار او (پیامبر اسلام) را با یهود بنی قریظه که تقریباً همه را کشت برخلاف مروّت شمرده اند اما گویی فراموش کرده اند که حتی در روزگار ما پیشوایان آزادی اروپا و امریکا گاه اهل یک قبیله یا یک شهر را به کلی نابود می کنند تا صلح و آزادی را برای دیگران تأمین کنند.» (بامداد اسلام، ص ۵۵)

بهمن ۱۳۹۱

همچنین ببینید

اگر زرتشتی ها چنین سخنی از زرتشت داشتند هزاران نفر را با آن زرتشتی کرده بودند

به قلم مدیر سایت پیامبر اسلام(ص) فرمود: هیچکس ارجمندتر از رئیس و امامی نیست که …

۳۹ نظر

  1. مقایسه عمل پیامبر با پیشوایان آزادی اروپا و آمریکا کار اشتباهی است. اگر آنها ظلمی بر مردم کردند از آنها انتظاری نیست زیرا آنها ادعا نکردندکه نماینده خدا هستند. ولی از حضرت محمد که خود را فرستاده و نماینده الله میدانست انتظار ظلم به عده ای از مردم را نمیتوان داشت.

    • مدیر سایت

      پیامبر ظلمی هم نکردند. به فرض رخ داد این حادثه، آنان مجرم بودن.
      چرا از مدعیان حقوق بشر انتظاری نیست ؟ کسانی که خود را داعیه دار انسانیت و تعالی میدونن اگر ظلمی بکنن اشکالی نداره ؟(س. امیرشاهی)

  2. از نظر خدا هیچ انسانی حق ندارد به انسان دیگری ظلم کند. هرکس ظلم کند مجرم است حتی کسانی که خود را نماینده خدا میدانند.طبق نظر اسلام،اگر حق الناس بر گردن کسی باشد، در روز قیامت حتی خدا نیز او را نمی ببخشد. ظلم کردن به دیگران همان حق الناس است.

  3. همیشه کشتن یهودیان بنی قریظه توسط پیامبر (ص) برام سوال بود و منو خیلی اذیت میکرد،و چند ماه منو در گیر خودش کرده بود و هرچی تحقیق میکردم قانع نمیشدم تا وقتی که ناگهان روزی بعد از نماز آنقدر از خدا و خود پیامبر (ص) و امام علی (ع) خواستم که انگار جواب بر من الهام شد و مغزم آروم و دلم گشاد شد.دلایلی که من قانع شدم:
    همیشه از دید یهودیان به داستان نگاه میکردم و این اشتباه بزرگ من بود،تازه، حکم که حکم پیامبر نبود، خود یهودیان یکی از یاران پیامبر رو در مقام حکمیت قبول کردند و تازه هم طبق تورات بر آنها (خیانتکاران و فتنه گران یهود) حکم شدو فقط بعضی از جنگجویانشون رو کشتن نه همه ی یهودیان بنی قریظه رو، به یهودیان بنی قریظه میگم، شما که میدونستین پیامبر بر حقه، و همیشه با شما به مهربونی تاکرده بود، چرا میخاستین پیامبر و مسلمانارو اونم از پشت خنجر بزنید و بکشین،تازه اگر خودتون رو تا این حد بر حق میدونستین که دست به چنین جنایتی بزنین،پس باید مثل مرد میایستادین و تا پای جان میجنگیدید نکه تسلیم میشدین، تازه از همه جالبتر اینکه اگر مسلمان میشدن جونشون در امان بود و کشته نمیشدن، بابا چقدر خدا بهشون سوبسیت داد ولی اینها میخواستن با خواری بمیرن،خودشون میخواستن.

  4. حالم داره ازاین همه دیوانه بازی های آزاد اندیش بهم میخوره برم تا بالا نیاوردم

  5. یهودان بنی قریظه به مسلمانان حمله نکردند می خواستند با قریش همکاری کنند ولی با قریش به توافق نرسیدند و آنها را یاری نکردند.

  6. اصلا اطمینانی به صحت واقعه بنی قریظنه نیست وقتی شخصیتی علمی مثل امام فرقه مالکی اهل سنت جناب مالک بن انس و از شاگردان امام صادق ع این داستان رو ساخته ابن اسحاق دجال میدونه و در حالیکه با سنت رسول الله در مقابل دیگر یهودیان هم خوانی نداره .دیگر صحابه از این قضیه چیزی در خاطر ندارن و با ایات قران هم خوانی ندارد و لا تزرو وازره وزر اخری کار عده ای پیمان شکن به بقیه مربوط نیست.

  7. اول به آقا پیمان عزیز توصیه میکنم که تاریخ رو بهتر بخونه، یهودیان بودند که اینورو اونور رفتند و مشرکان رو علیه مسلمانان شوروندن و پیمان صلح با پیامبر رو پاره کردند،در همان جنگ احزاب هم مسلمانان از یهودیان در امان نبودند و با آنها در شبیخونی که زده بودند درگیر شده بودند، دوم اینکه همون که گفتم، اگر هم بر فرض گیریم که آنها بر حق بودند!! باید سر عقیده ی خودشون میجنگیدند تا شهید میشدند!، تازه نباید هم ناراحت باشن چون طبق دینشون باهاشون رفتار شد،تازه میتونستن زنده بمونن اما از سر تعصب و جهل خواستند که بمیرند، خدا از سر تقصیراتشون بگذره!

  8. در جنگ خندق، قریش نماینده یهودی خود را نزد بنی قریظه فرستاد و از آنها خواست تا با آنها همکاری کرده و با محمد وارد جنگ شوند. محمد بلافاصله موضوع را توسط یکی از یهودیانی که مسلمان شده بود(یهودیان از مسلمان شدن او خبر نداشتند) فهمید و بی درنگ همان یهودی را فرستاد نزد بنی قریظه و گفت به آنها بگوید با توجه به وجود خندق ممکن است قریش نتوانند بر مسلمانان پیروز شوند و لذا خسته خواهند شد و شما را تنها خواهند گذاشت و به مکه باز خواهند گشت در آن صورت مسلمانان شما را خواهند کشت.لذا شما از قریش بخواهید که سرانشان را به عنوان مهمان(گروگان) به قبیله شما بفرستند. بنی قریظه این درخواست را از قریش کرد ولی قریش قبول نکرد لذا به توافق نرسیدند. با این نقشه محمد بین بنی قریظه و قریش اختلاف انداخت و مانع اتحاد آنها شد. با این پیمان شکنی محمد اطمینانش را به بنی قریضه از دست داد لذا بعد از جنگ محمد میخواست برای همیشه از یهود بنی قریظه راحت شود زیرا ممکن بود در جنگهای بعدی پیمان شکنی کنند. لذا فرمان حمله به بنی قریظه را داد.

  9. اول اینکه داستان رو درست و کامل نگفتی، دوم اینکه در جنگ نبرد فکری هم لازمه چون جنگه شوخی نیست میخان بکشنت، و اون فرستاده ی پیامبر هم با حربه ی فکری که یکی از دلایل پیروزی بود تونست جون مسلمونا رو نجات بده، حالا این چه ربطی داره به پیمان شکنی یهودی ها، تازه بعد از پیروزی مسلمونا بر مشرکین، یهودی ها از کارشون پشیمون نبودند و به پیامبر دشنام میدادند، خلاصه کلام آنها مکر کردند، خدا هم مکر کرد.

  10. آزاداندیش
    من از حربه فکری استفاده شده در جنگ خندق انتقاد نکردم. مسئله مرگ و زندگیست همانطوری که امام علی در نبرد با ابن عبدود از آن استفاده کرد.

  11. سلام بر شما

     

    داستان یهودیان بنی‌قُریْظه غبارآلود است

     

    مقاله:

     

    http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=186

     

    ویدیو:

     

    https://www.youtube.com/watch?v=T3QOVZkxAGs

     

    با کمال احترام: همنشین بهار

  12. من به محمد از دید یک انسان مثل همه انسانها با قابلیت خطا و تصمیم گیرنده بر اساس مقتضیات زمان نگاه میکنم .بنابراین محمد هم مانند همه مردان تاریخ هم نقاط مثبت داشته هم نقاط منفی.هم نقاط ضعف هم نقاط قوت….کشتار بنی قریظه با همه خیانات مردان قریظی دلیل موجهی بر مرگ تقریبا جمعی آنان نمیشه چون همه انها به یک اندازه مقصر نبودند….کشتار بنی قریظه بدون تایید محمد اتفاق نمی افتاد…..این کشتار نقطه سیاه زندگی محمد هست هر چند بخششهای فراوانی هم داشته باشد.
     

    • مدیر سایت

      در قضیه ی بنی قریظه صددرصد همه کشته نشدند بلکه چند نفری را نکشتند هرچند تعدادشان اندک بود. اینکه میگید همه به یک اندازه مقصر نبودند ، درسته اما دلیل نمی شه که همه کشته نشوند مگر بگویید عده ای گناهکار نبودند. فرض کنید ده نفر جداگانه مرتکب قتل شده اند. برخی از آنها تنها یک نفر را کشته اند و برخی بیش از یک نفر. معلومه که این ده نفر به یک اندازه مقصر نیستند اما همه باید اعدام شوند. 

  13. ممنون از جوابی که نوشتین…برای شخصی که ادعای عدالت در تمام ابعاد اعمال و رفتار خود را داره و اونو موهبتی از سوی خدای خود میدونه سزاواره که مطابق اندازه قصور و خطای افراد مجازاتشون کنه…کسی که ادعای آسمانی و مصون بودن نداره اونهم لایق سرزنشه ولی اون چنین ادعایی نداره….ما اگه فرض رو هم بگیریم که همه افراد بنی قریظه مقصر باشند سوال اینه که آیا همه مستحق مجازات مرگ بودند؟؟؟!!!
     

    • مدیر سایت

      آنگونه که از یکی از قاضیانی که از اول انقلاب تا کنون در شغل قضاوته شنیدم، امام خمینی در مورد گروه ها دیدگاه جالب توجهی داشت. ایشان گروه ها را در حکم واحد می دانست و اگر گروه بعنوان گروه خطایی می کرد، همه را خطاکار می دانست. مثلا گروهی ده نفره تصمیم می گیرند جرمی را مرتکب شوند که مجازات آن پنج سال زندان است. این ده نفر با همکاری هم، آن جرم را عملی می کنند و با اینکه تنها دو نفر آن جرم را اجرا می کنند اما حکم هر ده نفر پنج سال زندانه نه اینکه تنها آن دو نفر؛ چون همه ی آن ده نفر دست به دست هم داده اند تا آن جرم اتفاق افتاده. لذا ایشان در اول انقلاب، وقتی که سازمان مجاهدین خلق، جنگ مسلحانه به راه انداختند و با اسلحه، در جامعه ایجاد رعب و وحشت کردند، این گروه را محارب می دانست یعنی همه ی اعضای آن محارب بودند حتی کسانی که اسلحه در دست نداشتند. البته آن قاضی می گفت: حضرت امام در مورد زنان و کسانی که جرم کمتری داشتند، سفارش کرده بود که به آنها تخفیف مجازات دهند و زندانی شوند.
      این نظریه مخصوص امام خمینی نیست. کم نیستند کشورهایی که نفس عضویت در گروه هایی که با حکومت مقابله می کنند را جرم می دانند.

      در خصوص قضیه ی بنی قریظه می پرسید: «آیا همه مستحق مجازات مرگ بودند؟» خبر از ریز قضایا نداریم اما همینقدر می دانیم که اگر برخی افراد بنی قریظه پیمان شکنی را قبول نداشتند، می توانستند از آنها جدا شوند و همینکه چند نفری اعدام نشدند، معلوم می شود که رعایت جرم آنها می شده.

  14. در جنگ بنی قریظه، قبیله بنی قریظه بعد ازروزها مقاومت ناچار به تسلیم شدند. حدود  دونفر از یهودیان بواسطه وساطت دو مسلمان بخشیده شدند. دیگر مردان جنگی که حدود هفتصد الی هشتصد نفر بودند به حکم سعد ابن معاذ و با تایید پیامبرگردن زده شدند.اموال وزنان یهودیان بین مسلمانان تقسیم شد. به طور کلی حذف قبایل  یهودیان از مدینه و اطراف آن باعث تقویت پایه های حکومت پیامبر اسلام شد به دلایل ذیل:

    ۱- یهودیان در مسایل دینی  حضرت محمد را به چالش میکشیدند و بین مسلمانان شبهه ایجاد میکردند.

    ۲- یهودیان با قریش بر علیه محمد همکاری میکردند.

    ۳- یهودیان ثروت زیادی داشتند. باغهای خرما، مزارع کشاورزی،دامداری ،و علاوه بر این آذوقه و اموال زیادی در قلعه های خود داشتند. لذا با کشتن و بیرون کردن یهودیان ازمدینه و اطراف آن، تمام اموال آنان نصیب مسلمانان شد و بین مسلمانان تفسیم گردید. منجمله مزرعه فدک که سهم فاطمه دختر پیامبر شد. بدین ترتیب تا حدودی پیامبر و یارانش از فقر نجات یافتند.  

  15. آقای پیمان به ماجرا فقط از بعد غنیمت طلبی و نیازمندی مالی مسلمانان نگاه کرده که اونهم میتونه یکی از عوامل تحریص و تشویق مسلمانان باشه ولی عوامل دیگری در پاکسازی یهودیان بنی قریظه دخیل بود که مهمترین آن پیمان شکنی و قرار دادن نهضت اسلام در شرایط مرگ و زندگی بود.

  16. اصلاحیه…نظر من کمی شتابزده ارائه شد…دلایل آقای پیمان برای حذف بنی قریظه تا حدود زیادی درسته که شامل خیانت هم میشه
     

  17. سلام. استاد ما مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی چنان که از کتابشان تاریخ تحلیلی اسلام پیداست و به دانشجویان هم مکرر تذکر می دادند ابدا داستان قتل مردان بنی قریظه را قبول نداشتند چون راویانش خود از مردان یهود بنی قریظه اند و سیره پیامبر در این موارد هم مطلقا عفو بوده است. لطفا این دیدگاه را نادیده نگیرید

  18. هر چقدر هم دلیل و برهان بیارید نمی تونید منکر نسل کشی توسط مسلمانان بشید
    توی سوره توبه اومده که مسلمانان می تونند به غیر مسلمان ها حمله کنند و…
    دقیقا کاری که داعش امروز داره انجام میده

    • مدیر سایت

      اگر اینطوره پس چگونه در زمان پیامبر ص یهودیها در مدینه زندگی می کردند؟ اگر قرآن اینو میگه چرا علما چنین فتوایی نداده اند و الان اهل کتاب در ایران زندگی می کنن؟

  19. تاریخ نویسانی که این واقعه را شرح دادند همگی از دل سپردگان به اسلام بودند . در ضمن اگر بگوییم تاریخ نویسان دروغ گفته اند ایات ۲۶-۲۸ احزاب و ۵۶-۵۸ انفالو باید چطور ماله بکشیم .

  20. ریحانه بنت زید بن عمروبن قنافه، شاهد عینی :
    چند روزی در منزل أم المنذر بنت قیس ماندگار شدم تا تمامی مردان
    اسیر شده را کُشتند و بقیه زنان و کودکان را تقسیم کردند.
    محمد نزد من آمد ولی من خود را قایم کردم. ایشان مرا صدا زد و مرا جلوی خودش نشانید.
    گفت اگر به الله و پیامبرش ایمان بیاوری، پیامبر نیز تو را برای خودش انتخاب می کند.
    گفتم: به الله و پیامبرش ایمان می آورم، او هم مرا به عقد خود درآورد
    و همچون زنان دیگرش سهمی برایم قائل شد و حجابی نیز بر سرم تحمیل کرد.
    من معشوقه مردی بودم کاملاً عاشق. خیلی برایش قابل احترام بودم
    و سوگند وفاداری یاد کرده بودم که غیر از وی با کس دیگر همبستر نشوم .
    « ابوعبدالله، منتخب در کتاب ازواج النبی ؛ ریحانه بنت زید بن عمروبن قنافه »

    ابتدا محمد تمامی مردان بنی قریظه را در منزل زنی به نام بِنْت الْحارِث ازقبیله بنی النّجار زندانی میکند
    و به بازار شهر مدینه می رود و دستورمی دهد در بازار خندقهایی حفر کنند.
    بعداً دسته دسته مردان و جوانان را جلوی چشمان دیگران سر بُریدند .
    پسران نوجوان نیز که به دوران بلوغ رسیده بودند؛ پس از نگاه کردن به
    بین پاهایشان و موهای زهارشان، از دم تیغ تیز مسلمانان می گذشتند.
    بدین ترتیب بعد از سر بریدن های گروهی، آنها را دسته دسته در
    چاله ها می انداختند و با خاک سرشان را می پوشاندند.
    سیرت النبی ؛ ابن هشام، الروض الانف ، ج ۳ ص ۴۴۶ـ ۴۴۵
    تاریخ تبری ، غزوه بنی قریظه

    • مدیر سایت

      هیچکدام را نیافتم. هرچند در اولی ایرادی نمی بینم و داستان دوم را قسمتی از متن عربی را بفرستید تا بتوان در نرم افزار جستجو کرد

  21. این مطلب که ابن اسحاق یهودی تازه مسلمان نقل کرده کلا در غباری از شک و ابهام همراه است این روایت که ابن اسحاق آن را نقل کرده به نظر بسیار با داستان های یهودی سازگار است
    باید توجه داشت که این، داستانی مشابه و نمونه‌ای در تاریخ قدیمی یهود دارد که می‌توان این گزارش را نسخه‌ای از همان نقل کهن دانست. در آن حادثه گفته می‌شود انقلابیون یهود علیه رومیان قیام کردند، اما پس از تخریب معبد آنان در سال ۷۳ میلادی و فرار متعصبان ( الغیوریین = Zealots ) و افراطی‌های ( السکاری = Masada ) آنان به قلعه صخره در ماسادا ( masada ) ماجرا به قتل عام ایشان پس از محاصره‌شان انجامید.
    آنگاه برخی از آنان از واقعه جان سالم به در بردند و به جنوب گریختند و بنا به یک نظریه همان‌ها به یثرب آمدند و در آنجا ساکن شدند و آنان که ماندند گزارش آن را به نسل‌های بعدی منتقل کردند.
    کسی که در واقعه ماسادا حضور داشته و آن را ثبت کرده است فلاویوس یوسفوس (flavius josephus) است که سمتی در روم داشته اما یهودی بودن خود را پنهان می‌کرده است. جزئیات این واقعه شباهت زیادی به داستان بنی قریظه و مقاومت آنان در جنگ دارد. مثلاً اسکندر، هشتصد یهودی را دستگیر و در مقابل زن و فرزندشان کشت. چنان‌که عده فراوان دیگری از یهودیان، در ماجراهای دیگر کشته شدند. آنچه جلب توجه می‌کند تشابه شمار کشتگان است در ماسادا کشته شدگان را ۹۶۰ نفر گفته‌اند که ۶۰۰ نفرشان انقلابیون یهود بودند.

    به نظر شما این داستان بی ربط به گفته ابن اسحاق در مورد بنی قریظه نیست؟

    از نظر تاریخی هم، مورخین مسلمانان عموماً به نقل قول از ابن اسحاق پرداخته، و پس از حذف جزئیات آن به صورت خلاصه آن را در کنار وقایع دیگر گزارش می‌کردند. برخی از آن‌ها می‌نوشتند که آن روایت را قانع‌کننده نیافته‌اند ولی پی‌گیر آن نمی‌شدند. در این میان، اما گروه اقلیتی با دیدگاه مخالف وجود داشته‌اند. مورخ مسلمان ابن حجر عسقلانی داستان بنی قریظه و داستان‌های مشابه را از اساس رد می‌کند و معتقد است که دلیل اینکه مالک ابن انس از هم‌عصران ابن اسحاق و بنیان‌گذار فقه مالکی، ابن اسحاق را «دروغگو» و «دجَال» می‌خواند، روش سیره‌نویسی و نقل این‌گونه داستان‌ها از طرف او بود. W. N. Arafat, New Light on the Story of Banu Qurayza and the Jews of Medina, Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland (1976), pp. 100-107

    از باستان گرایان عزیز جواب میخواهم آیا این روایت ابن اسحاق قابل تشکیک نیست؟؟؟؟

    • با سلام؛ و اما بعد:
      میگویند ابن اسحاق قدیمی ترین سیره نویس بوده و منبع زندگی پیامبر است!! اما در عمل چه شیعه که مکتب اهل بیت است و ابن اسحاق با آن بیگانه بوده و چه سنی، بسیاری از قسمتهای مربوط به زندگی پیامبر را از روایاتی میگیرند که در سیره ابن اسحاق نیست.
      صرف چند سال عقب جلو بودن نمیتوان رأی به بی اعتباری یا معتبر بودن مورخی داد، امثال طبری و ابن اسحاق و بلاذری و یعقوبی و… صرف تاریخ زندگی و عقب و جلو بودن بازه زمانی حیاتشان اعتبار گذاری نمی‌شوند.

      • برادر عزیز اینکه منظور اعتبار را شما بد فهمیده اید اعتبار کتب به این منظور است اگر ما هر کتابی را باور کنیم و اصلا اعتبار آن را نسنجیم این کلا از علم تاریخ به دور میشود
        بی شک تمام مطالب موجود در کتاب‌ های تاریخی صحیح نیست و باید با تحقیق و تفحص دید چه مطالبی در این تواریخ صحیح هستند و چه مطالبی باطل و خرافی می‌باشند، مثلا درکتاب تاریخ طبری بسیاری از اخبار پیش از اسلام، اخباری بی‌پایه و اساس، افسانه و مملو از اسرائیلیات است ، لذا برای فهمیدن صحت این تواریخ و آگاهی از تحریف نبودن اخبار تاریخی، چند شرط اساسی وجود دارد: ۱- عدم مخالفت با قرآن، ۲- عدم مخالفت با روایات صحیحه‌ای که از پیامبر و امامان معصوم رسیده است،
        ۳- عدم مخالفت با اعتقادات مسلم اسلام،
        ۴- معتبر بودن نویسنده به این معنا که وی فردی شناخته شده معروف به راستگویی باشد
        ۵- معتبر بودن منبع و مأخذی که نویسنده به نقل سخن از آنان پرداخته است
        ۶-معتبر بودن راویان روایات تاریخی منقول.
        ۷- هماهنگی یا عدم هماهنگی گزاره نوشته شده با عقل عرفی
        ۸- کثرت نقل در منابع. اینکه گزاره‌ای توسط افراد متعدد که در آن زمان می‌زیسته‌اند به رشته تحریر در آمده باشد و همگان به وقوع آن اذعان کرده باشند.
        ۹-همآهنگی یاعدم هماهنگی با سایر گزاره‌های پیرامونی
        ۱۰-هماهنگی یاعدم هماهنگی با باورهای صحیح (اعتقادات مبرهن و مسلم کلامی)
        ۱۱- هماهنگی یاعدم هماهنگی با مسلمات علمی

        همه این گزینه هایی که گفتم باید سنجیده شود نه این که چون کوروش پرستان هر کتابی را بخوانیم بگوییم معتبر است خیر باید بررسی تاریخی شود
        در ضمن باید میزان اعتبار سیره ابن اسحاق سنجیده شود و اینکه نباید هر تاریخ نگاری را باور نماییم بر هر تاریخ نگاری باید این اشکالات وارد نباشد
        عقاید مذهبی نویسنده، تعصبات خاص، اشتباهات و ده‌ها مشکل دیگر، سبب شده که این دیدگاه چندان مقبول نباشد. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «کفى بالمرء إثماً أن یحدّث بکلّ ما یسمع؛ در گناه فرد همین بس که هر چه می شنود بگوید.»[ نهج‌الفصاحه، ص۶۰۷]
        در کتب تاریخی و حدیثی (مرتبط با تاریخ) روایات جعلی فراوانی وجود دارد. این حقایق به همراه دلایلی دیگر سبب شده تا دیدگاه افراطی درباره گزاره‌های تاریخی مقبول نباشد. بنابراین باید به این نکته توجه داشت که هر آن چه در تاریخ و منابع تاریخی آمده صد در صد درست و قابل اعتماد نیست برای مثال تاریخ طبری پر است از افسانه هایی چون رود خون در جنگ الیس و خیلی از داستان هایی که حتا عقل هم قبول نمیکند راویان این کتب بیشترشان نامعتبر هستند ولی میتوان بعضی از بخش های کتاب را ارزشمند دانست برخی از قسمت های کتاب معتبر هستند ابن اسحاق هم باید اعتبارش سنجیده شود اگر اعتبارش سنجیده شود باید ادعاهای او را بررسی نموده سپس راویان بررسی شود.این را بگویم باید هر حرفی را که میخوانیم یا حتا میشنویم اعتبارش سنجیده شود به عقب جلو بودن تاریخ زندگی تاریخ نویس ربط ندارد.باتشکر

        • با سلام؛ و اما بعد:
          قسمت اعظم سخنانتان در پاسخ به بنده حقیر نبود، اصولا سعی در اعتبار بخشی به منابع مورد بحث نکردم، صرفا به این ادعای برخی منتقدین پاسخ دادم که میگویند چون ابن اسحاق قدیمی تر است پس اصلی ترین و معتبر ترین منبع زندگانی پیامبر نسبت به مابقی منابع است.

          البته روش عیار سنجی من بیشتر در مقابله کردن منابع با هم است تا اعتبار سنجی هریک به تنهایی.

          • ممنون از توضیحات بله بنده هم عرض نمودم که کتب تاریخی که در کامتن بالا ذکر کردم معتبر بودنش سنجیده شود و اینکه به هیچ وجه سیره ابن اسحاق قدیمی ترین سیره پیامبر نبوده و نیست برای مثال:
            قدیمی‌ترین نسخه‎های خطی با موضوع سیره نبوی
            یکی از نسخه‌های خطی بسیار نفیس و کهن گنجینه رضوی که به مبحث سیره حضرت پیامبر(ص) پرداخته کتاب «الرَّوضُ الاُنُف فی شرح السیره النبویه» است که توسط عبدالرحمن بن عبدالله سهیلی (۵۰۸-۵۸۱ق) به نگارش درآمده است. این کتاب شرح و توضیح کتاب «السیره النبویه» عبدالملک بن هشام بن ایوب حمیری؛ از اولین سیره‌نویسان راجع به پیامبر‌(ص) است که به خط نسخ کُهَن مُعرَب، در قرن ۸ هجری قمری در ۲۲۳ برگ کتابت شده است.
            با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code