خانه / ایران / اسلام و ایران / خدمات متقابل اسلام و ایران / ایرانیان نشردهندگان اسلام

ایرانیان نشردهندگان اسلام

به قلم شهید مطهری

اسلام در چین
مسلما به وسیله گروهى از بازرگانان خوارزمى و تجار سمرقند و بخارا در قرنهاى نخستین اسلامى اسلام به چین رفته است. در عصر خوارزمشاه و مخصوصاً علاء الدین محمد خوارزمشاه که ترکستان و اترا به دست وى افتاد، رفت وآمد ایرانیان به خاک چین زیاد گردید. پس از حمله مغول و سلطنت آنها بر ایران، جماعت زیادى از ایران در چین ساکن شدند. چنگیزخان پس از اینکه شهرهاى خراسان را خراب کرد، دستور داد ارباب علوم و معارف و اصحاب حرف و صنایع را به چین و مغولستان بردند تا در آنجا مردم چین را دانش بیاموزند و آنها را به هنرهایى که در ایران معمول بود آشنا سازند. مردم ایران علاوه بر هنرهاى معمولى، دین و آیین خود را نیز به آنها تعلیم دادند و به این صورت دین مقدس اسلام در چین نیز توسط ایرانیان از طریق ارشاد راه یافت و کلیه کتب دینى مسلمین چین نیز به زبان فارسى تألیف گردیده است. (ص ۳۴۹)

اسلام در جنوب شرقى آسیا و آفریقاى شرقى
اسلام از طریق هندوستان و بنادر خلیج فارس و دریاى عمان به کشورهاى جنوب شرقى آسیا و آفریقاى شرقى و جزایر اقیانوس هند راه پیدا کرد و در مسلمانى این مناطق نیز گروهى بازرگان و دریانورد ایرانى سهم بسیارى دارند. پس از اینکه مغولان بر ایران حمله آوردند و شهرهاى آباد این مرز و بوم را ویران ساختند، گروهى از دانشمندان و بازرگانان از اینجا مهاجرت نمودند؛ آنها که در مشرق ایران بودند به هندوستان مهاجرت کردند، کسانى که در جنوب و مرکز ایران قرار داشتند از طریق دریا این کشور را ترک گفتند.
مردمان جنوب ایران و سواحل خلیج فارس و دریاى عمان که با راههاى دریایى آشنایى داشتند در اثر حمله مغول و پس از آن تیمور، ناگزیر شدند با سرمایه هاى خود در یکى از نقاط دوردست زندگى کنند، یا در اثر خرابى و از دست دادن سرمایه ناگزیر شدند به کشورهاى جنوب آسیا بروند.
ایرانیانى که در افریقاى شرقى یا اندونزى اقامت کرده اند، بیشتر از اهالى فارس بوده اند. روى هم رفته دین مقدس اسلام توسط همین مهاجران ممالک مزبور نشر شد و اینان از طریق خطابه و ارشاد مردم را با حقایق اسلامى آشنا ساختند. آثار ایرانیان هم اکنون باگذشتن چند قرن در جنوب شرقى آسیا و افریقاى شرقى محفوظ است. (ص ۳۴۹ _ ۳۵۰)

اسلام در مغرب و شمال افریقا
اهالى خراسان و مشرق ایران با یک قیام مردانه بساط امویان را در هم نوردیدند. عباسیان که بر اریکه خلافت مستقر شدند، به طور کلى نژاد عرب را از مناصب حکومتى دور ساختند مگر چند نفر از خواص خود را که در امور دولتى مشارکت دادند.
چون دولت آنان از طرف خراسان ظهور کرد، براى همین جهت استاندارى اکثر بلاد را به مردمان خراسان واگذار نمودند و در شرق و غرب عالم اسلام آنها را امارت و حکومت دادند.
با بازگشت مامون از خراسان به عراق، گروهى از اشراف و رجال خراسان با وى همراهى کردند. مأمون به هر یک از آنان مناصبى داد و در شهرهایى که مورد نظرش بود به حکومت رسانید. یکى از مناطقى که مورد توجه عباسیان بود و بیم داشتند که از آنجا خطرى متوجه ایشان گردد سرزمینهاى مغرب اقصى و شمال افریقا بود، زیرا هنوز حکومت اندلس به دست امویان بود و مى ترسیدند از آن ناحیه خطرى متوجه آنان گردد.
از این رو از عهد مهدى عباسى، حکام مصر و افریقا را از میان مردم خراسان که دشمنان سرسخت بنى امیه بودند انتخاب مى کردند. در این زمان نفوذ خراسانیان و مردمان مشرق ایران در مصر و مناطق افریقاى شمالى زیاد شد و حفظ حدود و ثغور اسلامى به دست اینان قرار گرفت و فرمان جنگ و صلح و جهاد با دشمنان اسلام را به عهده گرفتند.
این خاندانهاى ایرانى، در مغرب اقصى و جزایر دریاى مدیترانه و آسیاى صغیر در ترویج و تبلیغ اسلام بسیار کوشش کرده اند. (ص ۳۵۰)

حکام خراسانى در مصر و افریقاى شمالى
حاکمان خراسانی که از زمان مهدى عباسى تا ظهور فاطمیان در مصر و افریقا حکومت کرده اند بدین قرار است:
۱. یحیى بن داود نیشابورى.
۲. مسلمه بن یحیى خراسانى.
۳. عباد بن محمد بلخى.
۴. سرى بن حکم بلخى.
۵. محمد بن سرى بلخى.
۶. عبد اللَّه بن سرى بلخى.
۷. عبد اللَّه بن طاهر بوشنجى.
۸. عمیر بادغیسى هروى.
۹. اسحاق بن یحیى سمرقندى.
۱۰. عبد الواحد بوشنجى.
۱۱. عنبسه بن اسحاق هروى.
۱۲. یزید بن عبد اللَّه.
۱۳. مزاحم بن خاقان.
۱۴. احمد بن مزاحم.
۱۵. ارخوز بن اولغ.
۱۶. احمد بن طولون فرغانى.
۱۷. خمارویه بن احمد فرغانى.
۱۸. جیش بن خمارویه فرغانى.
۱۹. هارون بن خمارویه فرغانى.
۲۰. عیسى نوشهرى بلخى.
۲۱. شیبان بن احمد فرغانى.
۲۲. محمد بن على خلنجى.
۲۳. محمد بن طغبج فرغانى.
۲۴. انوجور بن اخشید فرغانى.
۲۵. على بن اخشید.
۲۶. احمد بن على بن اخشید.
۲۷. شعله اخشیدى.
۲۸. حسن بن عبیداللَّه اخشیدى.
۲۹. فاتک اخشیدى، امیر شام.
۳۰. حسین بن احمد بن رستم.
این سى خراسانى مدت دویست سال بر مصر، شمال افریقا، مغرب اقصى، سواحل مدیترانه و سایر متصرفات اسلامى در نواحى غرب و کرانه هاى اقیانوس اطلس فرمانروایى داشته اند.
ترویج شریعت و دفاع از حدود و ثغور و فتوحات در بعضى از نواحى اندلس و اروپا به دست اینان انجام پذیرفت. در زمان این حکام هزاران فقیه، مجتهد، مفسر، محدث، قاضى، امیر، دبیر و سیاستمدار از خراسان و سایر شهرهاى ایران به مناطق غربى مهاجرت کردند و مبانى و قواعد اسلامى را در آن سرزمینها محکم ساختند.
در کتب علمى، ادبى و تاریخى اسلامى شمال افریقا و اندلس، نام بسیارى از ایرانیان دیده مى شود. (ص ۳۵۱ _ ۳۵۲)

اسلام در هند
غزنویان
غزنویان نخستین افراد ایرانى هستند که دین مقدس اسلام را از طریق سند به هندوستان بردند. در زمان این پادشاهان جماعتى از دانشمندان ایرانى به هند رفتند که از جمله آنها بیرونى دانشمند و حکیم معروف خراسانى است.

غوریان
سلاطین غور اصلًا از غور هرات هستند. مورخین مى نویسند در زمان بنى امیه که امیرالمؤمنین را در منابر سب مى کردند و حکام بنى امیه مردم را وادار به این عمل مى نمودند، مردمان غور زیر بار این عمل نرفتند و حکام غور و غرجستان (گرجستان) نسبت به آن جناب اسائه ادب نکردند.
اولین پادشاه مسلمان غورى که به هندوستان لشکر کشید (آغاز قرن هفتم) و دهلى را فتح کرد و آنجا را پایتخت قرار داد، سلطان محمد سام غورى بود. غوریان در هند مصدر خدمات مهمى شدند و در عصر آنان علما و دانشمندان زیادى از ایران به هند رفتند و در آنجا متوطّن شدند. در حقیقت تبلیغات اسلامى در هند از زمان غوریان شروع گردید و مدارس و مساجد رونق پیدا کرد.

تیموریان
ظهیرالدین محمد بابر که از احفاد امیر تیمور بود به هندوستان لشکر کشید و دهلى را مرکز خود قرار داد. پس از وى گروهى از فرزندانش تا مدت چهار قرن بر هندوستان حکومت راندند. روابط تیموریان هند و پادشاهان صفویه بسیار حسنه بود و در این زمان جماعت زیادى از ایران به هند رفتند. در عصر تیموریان تمام مناصب حکومتى و مذهبى در دست ایرانیان بود. هزاران شاعر، عارف، فقیه، مجتهد از ایران به هندوستان رهسپار شدند و در آنجا به تبلیغات اسلامى پرداختند.

قطبشاهیان دکن
محمدعلى قطبشاه در همدان متولد شد و در عنفوان جوانى از ایران به هند رفت. او در سال ۹۱۸ هجرى رسماً زمامدار منطقه دکن شد. هنگامى که شنید شاه اسماعیل مذهب شیعه را در ایران رواج داد، وى نیز در منطقه دکن مذهب تشیع را رواج داد و مذهب رسمى اعلام کرد.
قطبشاهیان در دکن در تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع سعى و کوشش کردند و در ایام سلطنت این طبقه جماعتى از ایران براى تبلیغات دینى به ناحیه دکن رفتند.
قطبشاهیان مدت دو قرن بر این منطقه حکومت کردند و تاریخ آنان بسیار مشروح است.

عادلشاهیان بیجاپور
سرسلسله این خاندان یوسف عادلشاه ایرانى است که در ساوه بزرگ شده است. وى در آغاز جوانى از ایران به هندوستان رفت و بعد از مدتى سلطنت این ناحیه را در دست گرفت و به یوسف عادلشاه ساوه اى معروف بود.
عادلشاهیان نیز مذهب تشیع داشتند و در ترویج و تبلیغ امور دینى بسیار کوشش کردند و بسیارى از مناطق مرکزى هندوستان که در دست بت پرستان بود، در زمان على عادلشاه به تصرف مسلمین درآمد.
در اردوى عادلشاهیان پیوسته گروهى از علما و دانشمندان ایران و سادات نجف اشرف، کربلاى معلّى  و مدینه منوره شرکت داشتند و امور دینى را زیر نظر خود مى گرفتند و بیشتر کارهاى سیاسى و حکومتى را نیز ایرانیان در دست داشتند.

نظامشاهیان احمدنگر
پس از استقرار تیمابهت بر اریکه سلطنت در هند مذهب تشیع را پذیرفت و در ترویج مذهب جعفرى بسیار کوشش کرد.
رجال دربارى و حکومتى و شخصیتهاى مذهبى مملکت نظامشاهیان نیز اکثر ایرانى بودند و امور سیاسى و مذهبى را اداره مى کردند. شاه طاهر همدانى، معروف به دکنى در عصر این پادشاهان به هندوستان رهسپار شد.
شاه طاهر که ابتدا از طرفداران شاه اسماعیل بود با وى مخالفت کرد و نزدیک بود کشته گردد. وى به طور مخفیانه وارد هند شد و در دربار نظامشاهیان بسیار معظّم و محترم زندگى مى کرد. خدمت شاه طاهر در هند بسیار اهمیت دارد؛ علماى زیادى را در موضوعات مختلف اسلامى تربیت کرد و حوزه درسى وى یکى از بزرگترین حوزه هاى علمى هندوستان بود.

ملوک نیشابورى اود
در زمان شاه سلطان حسین صفوى، سیدمحمد نامى از علماى نیشابور به هندوستان رفت. یکى از احفاد سیدمحمد به نام برهان الملک فرماندار صوبه اود شد. وى بعد از چندى در آنجا استقلال به هم رسانید و ارتباط خود را با دهلى قطع کرد. پس از وى فرزندانش در این ناحیه سلطنت مى کردند.
در زمان پادشاهان نیشابورى جماعت زیادى از نیشابور و مشهد مقدس و سایر شهرهاى خراسان به هندوستان رفتند و در شهر لکهنو که مرکز حکومت آنان بود ساکن شدند، و تقریباً تمام رجال مذهبى و سیاسى این دسته از ملوک هند خراسانى بودند.

غیر از چند طبقه از سلاطین که ذکر شد، طبقات دیگرى نیز در بنگاله، بهار، گجرات، برار و پنجاب سلطنت کرده اند و هرکدام در منطقه خود در ترویج اسلام کوشش کرده اند. (ص ۳۴۳ ـ ۳۴۷)

اسلام در کشمیر
مورخین مسلمان نوشته اند که تا سال ۷۱۵ هجرى مردم کشمیر متدین به دین اسلام نبودند. در این قرن یک ایرانى که لباس قلندران پوشیده بود وارد کشمیر شد و در این ناحیه شروع به فعالیت کرد. از آنجا که مردم هندوستان و کشمیر به قلندران و درویشان علاقه خاصى دارند دور او را گرفتند و هر روز بر اعتبار او افزوده مى شد.
در تاریخ فرشته آمده که: نام این شخص شاه میرزا بوده است. پس از مدتی شاه میرزا وزیر و مشاور شد. وقتی که زنی به شاهی رسید با شاه میرزا ازدواج کرد. سپس زن مسلمان شد و شاه میرزا خود را سلطان کشمیر خواند.
این مرد دین اسلام را در کشمیر رواج داد و در تبلیغ و ارشاد مردم کوشید و بعد از مدتى اکثر سکنه کشمیر مسلمان شدند. (ص ۳۴۸)

منبع: «خدمات متقابل اسلام و ایران»، چاپ شده در «مجموعه آثار استاد شهید مطهری»، ج ۱۴، ص ۳۴۱ ـ ۳۵۲ با تلخیص. این قسمت بخشی از کتاب آقای عطاردی است که شهید مطهری از آن نقل کرده است.

آذر ۱۳۹۰

همچنین ببینید

پرویز رجبی

ایران پس از ورود اسلام

از زبان دکتر پرویز رجبی «بعد از ورود اسلام به ایران، ما دانشمندان زیادی داریم …

یک نظر

  1. مقاله خوبی بود اما خالی از اشتباه نبود امروزه منطقه مسلمان نشین چین که استان سین کیانگ چین است بخش شرقی ترکستان میباشد که امروزه جزیی از قلمرو چین میباشد و ترک نژاد میباشند و تاریخ مسلمان شدنشان به خیلی قبلتر از خوارزمشاهیان برمیگردد که در دوران عباسیان روند مسلمان شدن آنها آغاز شده بود در کتاب دیوان لغات ترک محمود کاشغری اسامی قبایل مسلمان ترک آمده است که تاریخ نگارش این کتاب خود گویای این مورد است هر چند که هر سلسه غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان خود از سلسله های ترک برخاسته از منطقه ترکستان میباشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code