خانه / ایران / اسلام و ایران / اسلام آوردن ایرانیان / نشر اسلام در ایران به زور شمشیر یا …؟

نشر اسلام در ایران به زور شمشیر یا …؟

به قلم دکتر عبدالحسین زرینکوب
دکتر زرین کوب ـ نویسنده ی کتاب «دو قرن سکوت» ـ در کتاب «کارنامه اسلام» تصریح می کند که نشر اسلام با زور شمشیر نبوده است:
«فتح اسلامی البته با جنگ حاصل شد، اما نشر اسلام در بین مردم کشورهای فتح شده به زور جنگ نبود، خاصه در جاهایی که مردم از نظر اسلام، اهل کتاب بودند یا در ردیف آن – یهود ، نصارا، مجوس و صابئین.
… در واقع این اهل کتاب به هیچ وجه مجبور به قبول اسلام نمی شدند، چنانکه “یهود” بی شک در قلمرو اسلام راحت تر و مرفه تر بودند تا در قلمرو نصارا؛ “مجوس” هم جزیه ای که به مسلمین می پرداختند، به مراتب سبک تر و راحت تر از مالیات سرانه یی بود که پیش از آن به حکومت ساسانیان می دادند.» (کارنامه ی اسلام، عبدالحسین زرینکوب، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۴، ص ۱۱ ـ ۱۲)

همچنین ببینید

مسلمان شدن ایرانیان بدون ترس / جانفشانی ایرانیان در راه اسلام پس از شناخت آن

به قلم احمد کسروی (درگذشت: ۱۳۲۴ش) کسانی اگر می پندارند که ایرانیان از ترس جان …

۵۴ نظر

  1. استاد زرینکوب با تمام ارادتی که نسبت به ایشان دارم متاسفانه درین مورد دچار تناقض گویی شده اند. که این هم چندان عجیب نیست چون همه انسانها چنین قابلیتی رو دارند و ممکنه یک نظر یا برداشت در مقطعی در ذهن انها درست جلوه کنه و بعدها همان نظر درست جلوه نکنه به این نتیجه برسند که نظر یا برداشت اشتباهی داشته و باز دوباره نظرات جدید بدن…استاد زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت (همون نسخه مورد تجدیدنظرقرارداده شده اش منظورم هست)با قاطعیت اعتراف میکنه من این کتاب رو بر اساس ذهن و ضمیر حقیقت یابم نوشتم (که چندین بار هم تکرار کرده)…و در خود متن کتابش میگه اسلام در ایران به طرق مختلف پیاده شد. تعدادی بخاطر فرار از تحکم و جور حکام و موبدان تسلیم شدن و تعدادی هم وفادار موندن که از خود مقاومت نشان دادند که به ضرب شمشیر و برای حفظ جان تن به اسلام دادن..گروهی متواری وفراری شدند و گروهی تن به اسارت دادن و گروهی تن به جزیه..و مسئله کشتار( چه اندک چه بسیار) در فتح شهرها و قصبات و اسارت و بردگی زنان و کودکان در جای جای کتاب مورد اشاره قرار گرفته.و تجربه اعصار هم همین رو نشان میده که اکثر فتوحات با قهر و اجبار بوده نه با موعظه و کلام…البته این مطلب تن دادن به اسلام موید این نیست که همه تن دادگان به اسلام بالاجبار مسلمان شدن و ممکن است افرادی با میل و اختیار روی آورده باشند ولی چیزیکه باید مجددا تاکید کرد تنوع دلیل اسلام آورندگان هست که شرایط نابسمان داخلی یکی از علل میتواند باشد نه تمام علت اسلام آوردن…منتظر پاسختون هستم

  2. مردم ایران علاوه بر اینکه در مقابل حمله عربهای مسلمان  به ایران حدود بیست سال مقاومت کردند و صدها هزار کشته دادند( جنگهای  جسر ،قادسیه، جلولاء ، نهاوند و….) بعد از اشغال ایران نیز بارها دست به شورش زدند و علیه عربهای اشغالگر جنگیدند. حتی در زمان حکومت امام علی بارها دست به شورش زدند. در سال ۳۶ کارگزاران امام علی به کلی از خراسان بیرون رانده شدند و خراسان در کنترل ایرانیان قرار گرفت . در سال ۳۷ هجری سهل ابن حنیف که کارگزار امام علی در پارس بود با شورش ایرانیان از آن شهر بیرون رانده شد . سپس در کرمان و خوزستان شورشهای مشابهی صورت گرفت امام علی که در آن زمان گرفتار جنگهای داخلی بود نتوانست خراسان را دوباره فتح کند . لیکن در سال ۳۸ هجری پس از جنگهای حکمیت علی توانست  خواهرزاده جعده ابن هبیره مخزونی  را با سپاهی راهی خراسان نماید تا شورشیان را سرکوب نماید . ولی از آنجا که اکثر سپاه علی درگیر شورشهای خوزستان و پارس و کرمان شدند سپاه او نتوانست موفقیتی کسب کند . طبری اضافه میکند : جعده به ابرشهر ( نیشابور) رسید و ایرانیان آنجا کافر شده بودند(ازدین اسلام برگشته بودند) و از دادن خراج خودداری می نمودند . مردم نیشابور مقاومت کردند و سپاه علی بی نتیجه به کوفه بازگشت . طبری مینویسد : بعد از این ناکامی، امام علی خلید ابن قره یربوعی را روانه خراسان نمود . سپاه شهرهای خراسان را یکی پس از دیگری محاصره کرد و بعد از مدتی شهرها به تسلیم گشوده شدند و قرارداد باجگذاری بسته شد.(در کتاب الکامل نوشته ابن اثیر نیز این مطلب بیان شده است )

    • مدیر سایت

      آنچه از تاریخ طبری نقل کردید با شماره جلد و صفحه باشه تا بتوان به کتاب مراجعه کرد. اینطور حرف زدن که در فلان کتاب چند جلدی چنین نوشته شده، علمی نیست. حتی الامکان قسمتی از عبارت طبری را نقل کنید تا با نرم افزار بتوان جستجو کرد.

      مخصوصا مدرک کشته شدن صدها هزار ایرانی!

    • لطفا منبع را طوری بیان کنید که امکان مراجعه به آن باشد.
      به نظر شما
      چند نفر میتوانند بروند کتاب الکامل ابن اثیر را پیدا کنند
      بعد همش را هم بخوانن که من نمیدونم چند صفحه است
      تا به مطالب ادعایی شما برسند!!؟
      یا تاریخ طبری که یک کتاب معتبر بین اهل سنت است و پر از اغلاط و دروغ های تاریخی است.
      تازه بعد مطالعه باید مشخص شود که این خبر واحد است یا جزو اخبار متواتر و موثق
      اما برای روشنی ذهن خوانندگان چند سوال در پیام بعدی میفرستم که کاملا عقلیست و نیاز به جستجوی منابع آنچنانی هم شاید نداشته باشد
      فقط این رو الان داشته باشید:
      جناب پیمان خود شما میگویی ایرانیان تا چند قرن زیر بار زور حکومت اعراب نرفتند
      پس چگونه زیر بار زور اعتقاد اعراب رفتند؟
      حکومت را میتوان به زور شمشیر آن هم برای چند صباحی قبضه کرد
      عقیده را چطور میتوان به زور شمشیر عوض کرد؟
      حقیقت چیز دیگریست بزگوار
      جوابش را میسپارم به وجدان های آگاه

      • سلام و درود بر شما
        ؟؟؟؟؟؟؟؟چند سوال؟؟؟؟؟؟؟؟
        ۱-اگر ایرانیان به زور شمشیر مسلمانان اسلام آوردند!!!
        چرا پس
        با زور شمشیر موغولان که بدون دین بودند بی دین نشدند!!!!!!!!؟
        ؟؟؟؟؟؟؟؟**********؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
        چرا مردم بوشهر و جزائر اطرافش ,
        که در زمان صفویه و قبل از آن ,
        ۱۰۰سال تحت سیطره پرتغالی های مسیحی بودند
        با زور اسلحه ی آنها مسیحی نشدند!؟
        ؟؟؟؟؟؟؟؟**************؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
        ۲-سپاه ساسانی
        حداقل دارای۱۲۰هزار سرباز آموزش دیده با پیشرفته ترین تجهیزات آن زمان
        چرا باید
        از سپاه اعراب مسلمان.
        با حدود ۵۰هزار سرباز!!
        با آموزش ها و سلاح های عقب مانده و ابتدایی
        نسبت به زمان خودش اینچنین مفتضحانه شکست بخورد؟
        مگر سربازان ایران از دین و حکومتشان راضی نبودند؟ پس چرا با جان و دل نجنگیدند!!!!!؟
        ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟***********؟؟؟؟؟؟؟؟؟
        ۳-همانطور که میدانید دست حاکمیتی اعراب از زمان عباسی ها و با شورش گروه های ایرانی
        (فکر کنم سامانیان اگر اشتباه میکنم اصلاح بفرمایید) از ایران کوتاه شد
        پس چرا در آن زمان ایرانی ها به دین قبلیشان باز نگشتند
        ###########@@@@@@@@@#########؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
        ؟؟؟؟؟؟؟؟و ۱۰ها سئوال دیگر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

        • خیلی واضحه جواب
          ۱. چون مغولان دایه ای دین و دینداری نکردن و فقط خواست انان تصاحب سرزمینهای ثروتمند بیگانه بود
          انها پیرو ایین شمنی بودن ولی در فرهنگ ایران و ایرانی حل شدن و بزور شمشیر مردم رو شمنی نکردن که اگر میخواستن مانند اعراب عمل کنن ما اکنون شمنی بودیم
          هم مغول و هم عرب به ایران ضربه زدن
          اما

          مغول فرق اساسی که با عرب داشت این بود که متوجه فرهنگ بالای ایرانیان شد و خود را با سرزمین متصرفه اش تطبیق داد ولی عرب هرگز اینکار رو نکرد و از هیچ تلاشی برای از بین بردن فرهنگ ایرانی دریغ نداشت

        • ۲. اقای محترم خودت داری میگی ۱۰۰ سال و شاید خیلیییی کمتر
          شما سیطره ۱۴۰۰ سال عرب رو با سیطره بسیار کوتاه پرتغالی مقایسه می کنی?
          خودت داری جواب خودت رو میدی
          ببین چه بر سر اجداد ما اومده که بعد از ۱۴۰۰ سال عده ایشون از ترس مال و جان و ناموسشون وطن و خاکشون رو ول کزدن و رفتن به هند یا اواره شدن
          عده بسیاری هم مجبور به پذیرش عرب شدن
          و عده ای هم که بر دین خود استوار موندند فقیر و بی چیز شدن
          قصد پرتغالیها مسیحی کردن ما نبود و دوره خیلی کوتاهی بر بخش بسیار بسیار کوچکی از ایران در محدوده قشم و چابهار که یک محدوده استراتژیک برای کشتیهای اونها و دادو ستدشون بود مستقر بودن

        • ۳ . دلایل شکست سپاه ساسانی در برابر تازیان جنبه های مختلفی دارد و تاریخ شناسان متفقا بر همه موارد دلیل شکست توافق ندارن اما از بین انها میشه وجود این دلایل رو ذکر کرد:

          دللایل شکست ایرانیان را از تازیان به علت رقابتها و کشمکشهای سیاسی در درون دستگاه حکومتی ساسانیان و جنگ با رومی ها میدانند که میتوان آنرا به صورت زیر خلاصه کرد :
          ۱ـ جنگهای خسرو پرویز با بهرام چوبینه
          ۲ـ جنگهای پایان ناپزیر با رم
          ۳ـ کشته شدن عده ای از سران به دست شیرویه .
          ۴ـ طغیان دجله و فرات
          ۵ـ طاعون
          ۶ـ به پادشاهی رسیدن چند زن و کودک در زمانی کوتاه
          ۷ـ شکست خوردن رومیان از تازیان و باز شدن راه به تیسفون
          ۸ـ برخاستن تند بادی در چهارمین روز نبرد در قادسیه و کشته شدن
          رستم فرخزاد سردار یزدگرد و افتادن درفش کاویانی .

        • ۴.سامانیان از اجداد بهرام چوبین بودند و فکر نمی کنم که با شورش سلطنت رو گرفته باشن که بخوان رویه رو عوض کنن
          اتفاقا در زمان سامانیان تلاشهای بی شماری برای بازپس گیری فرهنگ ایرانیان انجام گرفت که بیش از ۱۰۰۰ سال بود محو شده بود و بازیابی ان کار غیرممکنی بنظر میرسید
          چه بلحاظ خط و چه لغت و چه ظهور ایرانیان ملی گرایی چون فردوسی که شاهنامه اش بازپس گیری غرور از یاد رفته و خفه شده ایرانیان بود
          و این روند تا به امروز ادامه دارد
          هیچ گاه حکومت زرتشتی بعد از اسلام بر ایران حکومت نکرده که اجازه تغییر دین رو کسی داشته باشه

          • چند سوال از جوابای شما؟؟؟؟؟؟؟؟
            ۱-یعنی به نظر شما تو این چند هزار سال اقوام مهاجمی که به ایران آمدند
            فقط مسلمونها دوست داشتند نظرشون رو غالب کنند و بقیه فقط به دنبال ثروت و زمین آمده بودند .
            بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
            یعنی اروپاییانی که به قول جواهر لعل نهرو در کتاب نگاهی به تاریخ جهان
            هر جا میرفتند اول پاپ ها را میفرستادند بعد کشتی های جنگیشان
            هیچ گاه نمیخواستند عقیده ودین خودشون رو تحمیل کنند
            اروپاییانی که هر جا رفتند چه آمریکا چه استرالیا و …..
            تقریبا چیزی از تاریخ و حتی نسل آنها برجای نگذاشتند.
            ؟؟؟؟؟؟؟؟**********؟؟؟؟؟؟؟؟؟
            ۲-فرمانده ی سپاه اعراب که به ایران حمله کرد جناب عمر بود که همه میدانیم پیشوای اهل سنت است
            این طور که شما میگید پس اکثر جمعیت ایران الان با شمشیر جناب عمر باید سنی شده باشند
            خوب چرا این طور نیست و اکثریت جمعیت الان شیعه هستند؟
            ؟؟؟؟؟؟؟؟**************؟؟؟؟؟؟؟؟؟
            ۳-از نظر شما فقط سپاه ایران مشکلات داشته وسپاه اعراب که حتی نان خوردن هم به زور گیر میاوردند هیچ مشکلی نداشته نه؟؟؟
            ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟**********؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
            ۳-چرا میگویید ۱۴۰۰سال؟
            کل سیطره اعراب بر ایران به بیش از دو قرن خلاصه نمیشود
            چون ایرانیان بر دولت عباسی شوریدند و دوباره مستقل شدند
            چرا ایرانیان حکومت عرب را بیرون کردند اما دین عرب را که اسلام بود نگه داشتند؟
            ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟*********؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
            ۴-اگر میتوان عقیده را به زور شمشیر تحمیل کرد!
            پس چرا ما مسلمانهای دیکتاتور نتوانسته ایم
            نظر جنابعالی و امثال جناب عالی را عوض کنیم
            و با خودمان هم عقیده کنیم!!!!؟
            ؟؟؟؟؟؟؟*********؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
            به نظر من
            کسی که
            ایستادگی و تعصب روی این عقیدهی باطل داره
            خواه نا خواه پذیرفته که
            اجدادش یک مشت انسان های بی اراده
            و بزدل بودند
            که حتی عرضه ی نگهداری عقیدشان
            که چیزی در ذهنشان ومخفی است را هم نداشتند.
            !!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
            که این عقیده بزرگترین توهین به اجداد آزاد اندیش ما میباشد.
            ***####@@@@@@@@$$$$$$
            شما هم به جای اینکه متعصبانه در تلاش برای خاموش کردن
            من وامثال من باشید سعی کنید بدور از تعصب غیر منطقی به دنبال کشف حقیقت یاشید پگی خانونم
            %%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

  3. نباید تسلیم محض گفته های تاریخی شد…البته این به معنی رد تمام انها هم نیست… باید مثل یک پازل اجزای یک واقعه رو با بررسی تمام منابع کنار هم چید و با غربال عقل و منطق تصفیه نمود  تا به یک نتیجه منطقی و حداقل نزدیک به صحیح رسید… در مورد موضع آقای پیمان این سوال پیش میاد اگه علی چنین سپاهی در اختیار داشت اولویت رو به جنگ با معاویه نمیداد؟

  4. جناب آقای اکبر: تاریخ میگه که اولویت جنگهای امام علی جنگ در جبهه معاویه بود. بیان کردم به علت درگیریهای داخلی بین مسلمانان(اختلافات بین مسلمانان بر اثر قتل عثمان،جنگ جمل ، صفین …) فرصت برای قیام ایرانیان در تعدادی از شهرها مهیا شد. دقت بفرمایید که بدلیل قرآن سرنیزه کردن سپاهیان معاویه وموضوع حکمیت که در جنگ صفین اتفاق افتاد، بین سپاهیان امام علی اخثلاف و چند دسته گی رخ داد و عده زیادی از سپاهیان امام علی راضی به ادامه جنگ با معاویه نشدند زیرا این جنگها را برادرکشی بین مسلمانان میدانستند.ولی همین عده راضی بودند در جبهه های دیگر اسلام علیه غیرمسلمانان بجنگند لذا بعد از جنگ صفین  امام علی سپاهی از سپاهیان خود راکه راضی به جنگ با معاویه ویا مسلمانان دیگر نبودند را راهی شهرهای ایران کرد.

  5. البته لازم است بیان کنم که درزمان حکومت حدود پنج ساله امام علی کشورگشایی صورت نگرفت. فثح و قتل و تجاوز و غارت اکثر شهرهای ایران در زمان خلافت عمر ، عثمان ، معاویه و حاکمان بنی امیه انجام گرفت. 

  6. ممنون از پاسخی که نوشتین جناب آقای پیمان…معلومه که شما هم مثل بنده دغدغه یافتن حقیقت رو دارید و انسان واقعگرایی هستید و مطالعات خوبی هم دارین ولی نقطه مهمی که باید توجه کرد اینه که نباید اسیر تعصبات (هر چند ملی یا میهنی یا آیینی باشد) شد و هر جا که حس کردیم حقیقت و درستی مخالف عقاید و باورهای دینی و مهینی ماست جانب حقیقت را بگیریم …..با توجه به توضیحاتی که دادین سوال دیگری پیش میاد همین جماعت ناراضی لشکر ابوتراب  خود علی را تکفیر میکردند حاضر به اطاعت ازعلی نمیشدند و بالاخره هم مقابل علی صف آرایی کردند. پس چگونه ممکن هست از علی حرف شنوی داشته باشند؟…مگر اینکه بگوییم گروه مخالف در لشکر علی دو دسته بودند گروهی علیرغم مخالفت با علی وی را تکفیر نمیکردند و نسبتا نرمتر بودند ولی گروه دوم سرسخت و نفوذناپذیر بودند و فقط بر طبل کفر علی می کوبیدند.

  7. درود جناب آفای اکبر:من در زندگیم راه انسانیت را پیش گرفتم. به هیچ دین،مذهب،آیین، کشور و نژادی تعصب ندارم. زیرا اعتقاد دارم که تعصب در تقابل با خرد است. تعصب باعث میشود که از خرد که خداوند در وجود ما قرار داده است استفاده نکنیم. احکام ودستورالعملهای دینی را بی چون و چرا عمل نمیکنم بلکه دنبال دلیل آن میروم تا خوب آنرا بفهمم.وقتی قانع شدم آنوقت عمل میکنم. اگرحتی پیامبر و یا خدا پیش من باشند و مستقیما از من بخواهند که فلان کار را انجام دهم. ابتدا دلیل انجام آنرا از آنها میپرسم و تا مرا قانع نکنند خواسته آنها را انجام نمیدهم. من به احکام و واجبات دینی به عنوان یک تکلیف نگاه نمیکنم، بلکه به عنوان وسیله جهت هدایت نگاه میکنم.

    • همین جاست که تفاوت انسانها مشخص میشود، یکی مانند ابراهیم (ع) خودش را میسپارد به خدا و بدون هیچ درخواست و پرسشی سوختن در آتش عشق معشوق را ترجیح میدهد و میشود دوست خداوند، یکی مانند امیرالمومنین (ع) با دانستن اینکه در محراب نماز او را به شهادت میرسانند باز به مسلخ عشق میرود، یکی مانند امام حسین (ع) با اینکه میدانست او را شهید میکنند با این حال دست از تکلیفش نمیکشد و به قربانگاه معشوق میرود، و یکی هم مثل من و شما…، آری این عشق بازی با خداست که به رابطه ی انسان با خداوند زیبایی دیگری میدهد، غیر از این هیچ وقت نمیتوان سخن از عشق گفت و با سوز و گداز و ریختن اشک با خدا به صحبت نشست، خداوند علت علتهاست وپیش خداوند از علت صحبت کردن کلامی بیهوده است، نمیخواهم بگویم که دیدگاه شما نادرست است، بلکه خیلی هم خوب است تعقل و دنبال دلیل بودن از توصیه های اسلامست، به یقین انسانی که به فرموده ی قرآن، خداوند همه ی اسماء را به او گفته همیشه دنبال دلیل است اما بهشت دارای درجاتی است و قطعا من و شما هیچوقت با این دیدگاه نمیتوانیم با آن انسانهای عاشق هم رتبه باشیم چون:

      علت عاشق ز علتها جداست     عشق اصطرلاب اسرار خداست

      عاشقی گر زین سر و گر زان سرست     عاقبت ما را بدان سر رهبرست

      هرچه گویم عشق را شرح و بیان     چون به عشق آیم خجل باشم از آن

      گرچه تفسیر زبان روشنگرست      لیک عشق بی‌زبان روشنترست

      چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت     چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت

      عقل در شرحش چو خر در گل بخفت     شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

      آفتاب آمد دلیل آفتاب      گر دلیلت باید از وی رو متاب

      آری عاشق هیچوت از معشوق سوال نمیکند چون عاشق دنبال معشوق است نه دنبال دلیل، اگر از دلیل بگوید دیگر عاشق نیست تاجر است و میخواهد سودی ببرد:

      در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا     سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

      خوب بود جناب اکبر هم که از مثنوی معنوی میگفتند به این بیت مولانا هم نگاهی می انداختند:

      پای استدلالیان چوبین بود       پای چوبین سخت بی تمکین بود

      باز هم میگویم که با سخنان شما موافقم من هم دنیایی را آرزو دارم پر از خردورزی و حقیقت طلبی اما همراه با عشق.آ رزوی عاشقی برای همه دارم عاشق باشید و عاشق بمانید.

    • جناب پیمان اینکه هیچ چیز را سعی میکنید بدون دلیل قبول نکنید بسیار خوب و پسندیده است
      اما چند نکته:
      دلائل دو گونه اند:عقلی و نقلی
      دلایل عقلی
      دلایلیند که مستقیم و بدون واسطه قابل حل و فصل با عقل هستند
      مثل وجود خدا,لزوم وجد پیامبر,جهان پس از مرگ امام ,عدل و…..
      یا به عبارتی
      کلیات و اصول
      دلایل نقلی
      دلایلیند که مستقیم با رجوع به عقل امکان دسترسی و حصول به نتیجه نیست
      و نیاز دارد انسان برای یافتن حقیقت به مستندات و اشخاص قابل اطمینان(متخصص و متعهد) رجوع کند
      مثل اینکه مثلا…

  8. آفرین پیمان خان…همیشه باید در همه عرصه ها مخصوصا پهنه ی  دین و خدا و پیامبر و امام و معصوم مطالبه دلیل کرد و از مروجان استدلال طلبی بود تا اینکه در تمام کشور و جهان منطق و خردورزی و حقیقت حاکم بشه.

  9. جناب حمید: باتوجه به اینکه درطول تاریخ، گروههای،سودجو،جاهلان ومتعصبین دینی ، دین را دستآویز قرارداده و ازآن سوء استفاده کردند وباعث مشکلات زیادی برای مردم شدند. لذا به نظر من ما باید با مطالعه، دین خود را خوب بشناسیم تا در دام سود جویان گرفتار نشیم.

    ۱- داستانهای دینی مانند در آتش انداختن ابراهیم ازجنبه تاریخی و روانشناسی و… جای پژوهش دارد.

    ۲- امام علی و امام حسین از شهادت خود بیخبر بودند. وگرنه امام حسین ناموس خود را باخود نمیبرد بدهد دست یک عده مرد قاتل زناکار.کدام آدم عاقل این کار را میکند؟ اگر بگوییم امام حسین خبر داشته در سفری که در پیش دارد حتما کشته میشود و ناموسش اسیر نامحرمان میشوند، به نظر من توهین کردیم به عقل امام حسین. برای همین میگم دیندارخردگرا باشید.که هر خرافه ای را به خوردتان ندهند.

    ۳-درست میفرمایید عاشقی خوب است ولی اول با خرد مقصودت را بشناس بعد عاشقش شو. کورکورانه عاشق شدن…..

  10. زان یار دلنوازم شکریست با شکایت               گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

    بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم            یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

    رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس                 گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

    در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا         سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

    چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی   جانا روا نباشد خون ریز را حمایت

    در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود            از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

    از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود           زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

    ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم                  یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

    این راه را نهایت صورت کجا توان بست         کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

    هر چند بردی آبم روی از درت نتابم               جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

    عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ        قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

  11. جناب پیمان من هم کاملا با شما موافقم و خوشحالم که با این دید به دین نگاه میکنید و اگر به نظر بنده دقت کرده باشید بارها این را تکرار کردم تا سوء برداشت نشود، ولی منظور من چیز دیگری بود که فکر کنم شما متوجه آن نشدید، خداوند آفریننده ی عقل است، خداوند علت علتهاست، و در پیشگاه علت علتها از علت سوال کردن کلامی بیهوده است، یک لحظه تمرکز کنید سوال از چه چیزی از چه کسی، خداوند خودش علت است، سوال از علت! نمیخواهم بگویم که آدم نباید در این عالم دنبال دلیل باشد تا سوءبرداشت نشود، این حرف را در مورد این سخن شما «اگرحتی پیامبر و یا خدا پیش من باشند و مستقیما از من بخواهند که فلان کار را انجام دهم. ابتدا دلیل انجام آنرا از آنها میپرسم و تا مرا قانع نکنند خواسته آنها را انجام نمیدهم» گفتم. با این جمله ای که شما بیان کردید ما هیچوقت نمیتوانیم عمل حضرت ابراهیم(ع) برای بریدن سر فرزندش و یا رضایت حضرت اسماعیل(ع) برای قربانی شدنش را درک کنیم و هیچوقت هم نمیتوانیم از عشق خالص به خداوند صحبت کنیم.

  12. بودند بسیاری از بزرگان دین که از زمان مرگشان خبر داشتند آنگاه میشود گفت امام که از آشکار و نهان عالم خبر دارد از زمان مرگش بیخبر بوده! باخبر بودن امام از آینده به این معنا نیست که امام میتواند سرنوشتی که خداوند برای او چنین خواسته را تغییر دهد مثلا شما به طریقی از آینده باخبر میشوید و صرف آگاهی داشتن شما از آینده چیزی را تغییر نمیدهد. و اگر بگوییم که امام حسین(ع) میدانست چه وقایعی رخ خواهد داد با این حال قدم به وادی بلا گداشته است هیچ توهینی به امام حسین نکرده ایم هیچ بلکه این عقیده تسلیم محض بودن امام حسین دربرابر امر پروردگار را میرساند که مقام رضا نام دارد، بارها این جمله ی معروف امام حسین (ع) در قتلگاه را شنیده ایم« الهی رضا برضائک تسلیما لامرک لامعبود سوائک یا غیاث المستغیثین» « خدای من راضی به رضای تو هستم. تسلیم امرت هستم. معبودی غیر تو نیست. ای فریاد رس فریاد خواهان! » مانند ابراهیم (ع) و یا مانند اسماعیل (ع) که میدانست سرش بریده میشود ولی تسلیم امر خداوند بود این کجایش توهین است! این زیباترین تصویر از امامی راستین است که برای رضای الهی از جان و مال و اهل خانواده اش گذشت و درخت اسلام را به خون خودش آبیاری کرد. اینها را فقط برای این حرف شما که گفتید اگر بگوییم امام حسین خبر داشت به او توهین کرده ایم، گفته ام، وگرنه اینکه امام حسین باخبر بوده یا نبوده (که به نظر من با دلایل عقلی و نقلی قطعا با خبر بوده چون با دلایل نقلی هم میشود به این نتیجه رسید که امام از واقعه ی کربلا باخبر بود که جایش نیست صحبت کنیم) اصلا مهم نیست مهم عمل به تکلیف در صحنه ی امتحان بوده که امام حسین از آن برآمده، با این حال اگر به واقعه ی کربلا درست نگاه کنیم و همه ی جوانب را بررسی کنیم میبینیم که این عمل امام حسین(ع) یعنی به همراه داشتن خانواده هم کاملا با عقل ظاهربین ما قابل توجیه است اگر خانواده ی آن حضرت نبودند در خفقان آن دوران با آن سانسور خبری یقینا قیام امام حسین(ع) در تاریخ محو میشد و یزد و یزیدیان رسوا نمیشدند و این قیام بی نتیجه می ماند و کار خداوند عبث میشد البته این فقط یک دلیل است و دلایل دیگری هم قطعا وجود دارد که باید با کنکاش و بررسی به آنها پی برد. و در پایان با عرض پوزش از شما و مدیر سایت به علت طولانی شدن مجبورم باز این بیت از مولانا را بیاورم که: علت عاشق ز علتها جداست     عشق اصطرلاب اسرار خداست ، و اگر هم مرد میدان این عشق نیستیم باید این بیت حافظ را بخوانیم: در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا     سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

  13. درباره ی گزینه ی سوم هم دقیقا حرف من این است که ما خدا را درست نشناختیم و آنهایی که نامشان را بردم خدا را درست شناختند و تسلیم محض او شدند و هیچوقت هم آن خواسته ی نامعقول شما را از او نداشتند. حرف من هم این است که بیاییم دیندار خردگرا یا همان حق گرا باشیم تا بتوانیم بر تعصبات درونی خود پیروز شویم و کورکورانه در دام خود یا دیگران نیفتیم.

    • جناب حمید با درود:

      ۱- مننمیخوام وارد بحث خدا علت همه چیز است شوم.

      ۲- و اما قربانی ابراهیم پسرش را: در زمانهای قدیم در برخی سرزمینها رسم بود برخی برای اثبات  وفاداریشان به حاکم، پادشاه یا خدایان، باارزشترین موجودیشان که همانا پسرشان بود را در پیشگاه پادشاه یا خدایان قربانی میکردند.ابراهیم نیز در سرزمینی زندگی میکرد که این رسم در آنجا وجود داشت لذا طبق آن رسم پسرش را جهت قربانی در راه خدا به قربانگاه برد.

      ۳- به نظر من ابراهیم خدا را خوب نشناخته بود. نیاز نبود ابراهیم برای اثبات وفاداری و بندگی وعشقش به خدا، فرزندش را قربانی کند زیرا خداوند به همه چیز آگاه است و از نیت و درون و عشق ابراهیم کاملا خبر داشتهو آگاه بود.

      ۴-من مفهوم آن عشقی که شما میگویید را نفهمیدم. از نظر من خدمت به مردم همان عشق به خداست.

      ۵- گفتید که خدا خواسته که واقعه کربلا برای امام حسین و خانوادش پیش بیاید. مگر امام حسین چه گناهی کرده بود که خدا آنچنان عذابی برای او فراهم کرد؟. مگر نمیگویید امام حسین آدم خوبی بوده است؟ پس چرا آنگونه عذاب؟ اگر واقعا خداوند خواسته است که آن جنایت  برای خانواده امام حسین پیش آید ، به نظرم به عاقل بودن و عادل بودن ومهربان بودن آن خدا باید شک کرد. 

      ۶- من متوجه تاثیر واقعه کربلا در زنده نگه داشتن اسلام نشدم. یک میلیارد و سیصد میلیون مسلمان اهل تسنن قیام امام حسین را نافرمانی از خلیفه مسلمین میدانند و آنرا شایسته نمیدانند. فقط صد میلیون شیعه قیام را قبول دارند فرض کنیم شیعه هیچ وجود نداشته باشد،آیا اسلام زنده نبود؟

       

      • معتزله خطاب به پیمان

        پیمان جان از دیدگاه معتزلی برایتان این موضوع را توضیح میدهم : از دیدگاه معتزلی خداوند خالق این جهان هست  وخداوند حق مطلق است وخداوند ظالم نیست وخداوند عادل است وخداوند حق است 

        ابراهیم به خوبی فهمیده بود که خداوند خالق جهان است وخداوند حق مطلق هست وخداوند مهربان است پس وقتی چونین خدایی به او دستور میدهد که فرزندت را بکش او باید دستور را اطاعت کند 

        چون میداند جان فرزندش به دست خداست 

        چون میداند جان خودش به دست خدا است 

        چون مطمئن هست که پیامبر خدا است

        چون مطمئن هست که این پیام از طرف خدا است 

        چون مطمئن است خداوند ظلم کننده نیست 

        ادامه دارد 

      • معتزله خطاب به پیمان

        ببین پیمان جان این درست نیست که انسان از پیش خودش دلیلی برای احکام الهی تعیین کند ولی ممکن است بازهم میگم ممکن است که دلیل فرمان خدا به حضرت ابراهیم این بوده که همانطور که شما فرمودید بت پرستان در ان زمان برای خدایان وپادشاهان فرزندانشان را قربانی میکردند وشاید بت پرستان فکر میکردند وفاداری حضرت ابراهیم به خدایش کمتر از وفاداری بت پرستان به بتهایشان هست وخداوند با این فرمان خواسته به بت پرستهای همعصر حضرت ابراهیم بفهماند حضرت ابراهیم حاضر به این کار هست ولی خداوند ابراهیم مثل خداهای انها وپادشاهان انها نیست وخداوند ابراهیم راضی به کشتن فرزندان نمیشود

  14. این عقیده ی شماست، خرد به من میگوید که باورهایم را بر ظن و گمان استوار نکنم، به عقیده ی من ابراهیم (ع) پیامبر خدا بوده و این عمل را به دستور خداوند انجام داده و به نظر من چون خداوند نمیخواسته به صورت مستقیم به حضرت ابراهیم دستور چنین عمل بزرگی را بدهد این منظورش را با خواب به ابراهیم (ع) رسانده تا اگر حضرت ابراهیم نتوانست این کار را انجام دهد با امر پروردگار مخالفتی نکرده باشد.

    حضرت ابراهیم خدا را درست نشناخته بود و شما که در آرامش پشت لپ تاپ نشسته اید و برای خدا تعیین و تکلیف میکنید، خدا را شناخته اید. شما عشق بازی را در فضایی امن و بدون خطر میخواهید در حالی که نمیدانید عشق همراه درد و رنج است و به نظر من اگر درد و رنجی نباشد سخن از عشق گفتن، بیهوده بلکه خنده دار است. معلوم است که ابراهیم (ع) میدانسته که خداوند از نیت و درونش با خبر است اما این عاشق است که برای معشوق ابراز عشق میکند و این صحنه های زیبا را در جهان خلق میکند. به نظر من اصلا درست و اخلاقی نیست و از انسانیت به دور است که با دلایل واهی بخواهیم رابطه ی زیبای ابراهیم با خداوند را خراب کنیم اگر این توجیه شما را در مورد عمل حضرت ابراهیم (ع) قبول کنیم درباره ی راضی بودن حضرت اسماعیل چه توجیه دیگری میتوانیم داشته باشیم، شاید هم توجیهی برای اقناع خود داشته باشید.

    من ضامن فهمیدن شما نیستم، یکی از راه های فهمیدن یک موضوع این است که انسان آزاد بیاندیشد و تعصب به خرج ندهد. خدمت به خلق بالاترین عبادت هاست امیدوارم همه در این امر کوشا باشیم.

    شما درست میفرمایید خداوند این بلاها را بر سر امام حسین(ع) نیاورده و این جنایات اعمالی شیطانی بوده اند، ولی خداوند بالاترین مکر کننده هاست و از دل همین صحنه های دردناک، زیباترین صحنه های عبودیت و بندگی و عشق بازی انسان با خالقش را به تصویر کشیده است. خداوند بر طبق ظرفیت انسانها آنها را مورد آزمایش قرار میدهد و متناسب با عملشان به آنها اجر میدهد، یقینا کسی که در راه خدا و خوبی ها جانش را میدهد از کسی که در راه خدا و خوبی ها کارهایی میکند مقامش بالاتر است، نظر من این است که خداوند با آگاهی از اینکه چه بلاهایی میخواهد بر سر امام حسین بیاید، او را راهی وادی بلا کرد و این تکلیف را بر دوش امام حسین(ع) قرار داد چون این ظرفیت را در امام حسین دید. مانند داستان حضرت ابراهیم، البته با این تفاوت که آنجا کارد نمیبرد ولی اینجا تیر و خنجر برنده تر از همیشه اند. شما چون به گفته ی خودتان این عشق و بندگی را نمیفهمید به این بلاها میگویید عذاب، ولی کسی هم هست که میگوید «چیزی جز زیبایی ندیدم ».

    به نظر من حقیقت مهم است، و امام حسین (ع) کشتی نجات است، فکر و راه امام حسین(ع) راه نجات و رستگاریست، راه سعادت دنیا و آخرت است، هرکس خودش را سوار این کشتی کند خود را نجات داده، من هم ضامن گمراهی دیگران نیستم، گرچه این نادانی را ناشی از عقب ماندگی و نداشتن مطالعه  و سلطه ی حکام جور میدانم و گاهی هم خیلی کم ناشی از تعصب و عناد میدانم و به نظر من با افزایش آگاهی این نادانی از بین میرود. با این حال بسیاری از اهل تسنن هستند که قیام امام حسین(ع) را قبول دارند و یزید را نفرین میکنند، این سخن یکی از علمای شافعی مذهب است: ما نه تنها امام حسن و امام حسین (ع) را خیلی دوست داریم و اگر دقت کنید نام اکثر ما را حسن یا حسین گذاشته‌اند، بلکه اغلب با روضه امام حسین (ع) که پدرانمان برایمان می‌خواندند بزرگ شده‌ایم و معاویه و یزید را نیز لعن می‌کنیم.

  15. دوست من یک صحبت صریح و روشن با شما دارم، خواهش میکنم از من ناراحت نشوید، با این حرفها که مثلا داستان حضرت ابراهیم این نبوده اینجوری بوده یا از این دست حرفهای بی پایه چه چیزی را میخواهید ثابت کنید؟ آخرش که چی، آیا تا به حال با خود اندیشیده اید! حالا مثلا من قبول کنم که حرف شما درست بود چه کار مثبتی کردید؟ چه چیز بدرد بخوری به من داده اید، آیا مشکلی از مشکلات مادی یا معنوی مرا حل کرده اید؟ آیا باری از دوش دیگران برداشته اید؟ آیا خدمتی به خلق کرده اید؟ مگر غیر از این است که با این حرفها فقط دارید صحنه های زیبای عشق بازی بنده ای را با معبودش خراب میکنید، غیر از این است که دارید دیگران را از نور هدایت محروم میکنید، آیا تا به حال از خودتان سوال کرده اید که برای چه دارم این حرفها را میزنم؟ چرا دارم در این راه بی فایده تلاش میکنم؟ یادم می آید که گفته اید راه انسانیت پیش گرفته اید، کو کجاست، یادم می آید که از خدمت به خلق حرف میزدید، کو کدام خدمت! من این حرفها و از این دست کارهایی که هیچ فایده ای برای بهتر شدن حال انسانها ندارد را جزء سخیف ترین کارهای دنیا میدانم و همیشه از خدا میخواهم که مرا از دچار شدن به این گمراهی آشکار نجات دهد. برای خودم و شما آرزوی هدایت و نیک اندیشی دارم، بدرود.

  16. جناب حمید با درود: لازم نمیبینم به بخشی از بیانات شما پاسخ بدم. ولی در مورد واقعه کربلا اشتباه برداشت نکنید. صحبت ما سر خبرداشتن یا بیخبری امام حسین از واقعه کربلا بود نه سر اصل قیام.از نظر من ۱-امام حسین این حق را داشت که با یزید بیعت نکند ۲- یزید نیز حق نداشت که از امام حسین بزور بیعت بگیرد.۳- رفتار سپاه عبیدالله زیاد نیز با خانواده امام حسین غیر انسانی و یک جنایت بوده است.

    این شما بودید که وارد مبحث ما شدید و البته من قصد نداشتم که شما را از گوشه خلوتتان بیرون آورم ولی میبینم که خردتان تلنگری به این خلوت شما زده است. به هر حال من قصد ناراحتی شما و هیچ کس دیگر را ندارم .اینجا بحثهای  ادیان و مذاهب  و آیینهاست . باید با آرامش مطالب را دنبال کرد. 

    و اما در پاسخ به سوالات آخر شما: من دین بدون خرافه را قبول دارم. ودر مطالب قبلی دلیل آنرا بیان کردم. با سپاس از اینکه در این مبحث شرکت کردید شادو سلامت باشید. بدرود

    • با سلام و درود خدمت پیمان عزیز که گویا از دست من دلخور شده اند، امیدوارم بنده را ببخشند من اصلا قصد ناراحت کردن شما را نداشتم، نمیدانم از کدام جواب من ناراحت شده اید اگر از پاسخ دوم من ناراحت شده اید که من فقط سخنی را که شما به حضرت ابراهیم گفته اید به شما گفتم، اگر از پاسخ سوم من ناراحت شده اید باید بگویم که من واقعا ضامن فهمیدن هیچ کس نیستم اصولا هیچ کس ضامن فهمیدن کس دیگر نیست انسانها باید در راه فهمیدن تلاش کنند، نمیدانم شاید از سوالات آخر من ناراحت شده اید ولی باید بگویم که من همیشه این سوالات را از خودم میکنم تا باعث بیداری من شود. درباره ی ورود به بحث هم باید بگویم که قصد من خیر بوده دیدم که نظرتان دارای اشکال است گفتم شاید بهتر باشد نظرم را بگویم تا مفید باشد. نمیدانم چرا فکر کردید آرامشم را از دست دادم ولی باید این را بگویم که انسانهای دلسوزی که در راه نجات بشر و خدمت به خلق تلاش میکنند هیچ وقت آرام نمینشینند مانند مادری مهربان که بیماری یا کج راهه رفتن فرزندش آرامشش را از او میگیرد. خیلی خوشحالم که باعث شدید خردم به من تلنگری بزند، همه ی ما نیازمند چنین تلنگرهایی هستیم از این بابت از شما ممنونم. در مورد سخن پایانی شما هم باید بگویم که هدف شما مقدس است و قصدتان هم خیر است ولی متاسفانه راه را گم کرده اید این راهش نیست شما با این کار فقط دارید زیبایی و عشق را از دین میزدایید، حرف هایی که من زدم خرافه نبودند خرافه چیز دیگریست. شما مرا دعوت به آرامش کردید سعی میکنم همیشه به این پند شما عمل کنم، من نیز خودم و شما و دیگر عزیزان را به زیبا اندیشیدن و دوری از تعصب و درست خردورزی کردن دعوت میکنم، برای خودم و شما و دیگران آرزوی هدایت و خوشبختی دارم. ماه رمضانی سرشار از رزق و روزی مادی و معنوی داشته باشید.

  17. با سلام خدمت جناب حمید….. عشق به خدا و عشق به حسین و ابراهیم که شما آنها رو در راستای عشق به خدا میدونید یک تفسیر یک جانبه میباشد….من منکر عشق و علاقه افراد مذکور به خدایشان نیستم ولی برای رقم خوردن حادثه ای مانند کربلا عوامل متعددی نقش داشته که یکی از آنها حس خدایی بودن و در راه خدا قدم برداشتن در باور حسین میتونه باشه….برای رقم خوردن حادثه کربلا چندین عامل(حاکم شدن یزید با آن سابقه کینه از محمد و بنی هاشم و اصرار و جسارتش در کشتن حسین_ترکیب انگیزه های متعدد و متفاوت در کشتن حسین از خوارج تکفیری تاسربازان مطیع شامی_نامه های سران کوفی که هواداران سابق علی بودند و ایجاد حس مسئولیت در حسین بجهت پاسخ دادن به آنها_انگیزه رسیدن به حکومت و تشکیل یک دولت بر اساس حکم خدا و سیره نبوی…و دلایل دیگر)باعثش شد که اگر یکی از آنها نبود شاید حادثه کربلا به این شکل رقم نمیخورد….. در مورد ابراهیم چون فاصله زمانی داستان نسبت به حسین بسیار طولانی هست و تاریخ بیوگرافی واضحی از این شخص نداده و تنها منبع باورمندان برای چنین داستانی قرآن و سایر کتب مذهبی هست براحتی نمیشه درین خصوص حرف زد ولی ذبح انسان برای خشنودی خدا یا خدایان چیزی بوده که در  منابع باستانی بین النهرین و مصر و منطقه خاورمیانه بسیار به چشم خورده.

  18. جناب حمید عزیز……من به عشق و علاقه شما به انسانهای برجسته و عاشق احترام قائلم ولی باید قبول کرد که عشق تنها یک بعد زندگی هست و زندگی ده ها بعد دیگر دارد……آیا همه اتفاقات و قضایا را میتوان با عنصر عشق تحلیل کرد؟؟!!!…. خود مفهوم عشق نیاز به واکاوی و بازشناخت داره……به عنوان مثال شما حسین را نمونه بارز عشق و عاشقی میدانید ولی آیا حسین بخاطر عشق بخدا این مصایب را تحمل کرد؟….به نظر من حسین یک احساس وظیفه و تکلیفی در محضر خدای خود داشت که تا پای جان حاضر بود بدان تکلیف عمل کند همچنانکه تحمل این مصایب را بدون پاداش نمیدانست و پاداش آن را بهشت و برخورداری از نعمات بهشتی و همنشینی با پیامبر و صالحین میدانست( یعنی امید به بهشت و اجر اخروی نزد خدا بود که تحمل این همه سختی و عذاب و درد را برای حسین و یارانش آسان میکرد)….همانطور که این امید در تعدادی از مخالفان و سپاهیان دشمن هم بود و با پشتوانه این امید و کسب ثواب بیشتر بود که جنازه حسین و یارانش رو سلاخی کردند…..به نظر من عشق باید همراه با تعقل و منطق باشه……البته عشق و علاقه نمودها  و مانندهای عینی بسیار فراوانی در عالم واقع و خارج داره که باید هر کدام را در بستر و شرایط خودش مطالعه کرد……تعداد زیای از عشقها در طول زمان به سردی گراییده و بسیاری دیگر تبدیل به نفرت شده و نتایج بسیاری دیگر از عشقها فاجعه بار بوده.(البته عشقهای مثبت رو هم انکار نمیکنم)

  19. خوب بستگی به دیدگاه افراد داره…………من کلی به بیان عوامل متعدد در بروز حوادث پرداختم که یکی از آنها میتونه عشق باشه……حسین شخصیت بزرگ و متهوری بود…..حادثه کربلا را تنها خواست و میل حسین رقم نزد…..حسین دارای سجایای اخلاقی زیادی بوده و همچنین با بنیانگذار اسلام پیوند و نسبت خونی داشته و این امتیازات موقعیت حسین را متمایز و ممتاز نموده به همین خاطر نزد مسلمانان شخصیت مطلوب و بزرگواری محسوب میشه…..ولی در قیاس با شخص اول اسلام و بعد خلفای راشدین میزان محبوبیتش پایین تر هست.

  20. با سلام خدمت جناب اکبر، بسیاری از صحبت های شما را قبول دارم و آنها را مغایر با نظرات خود نمیبینم و از شما بابت مطالب تشکر میکنم، بعضی از نظرات شما را هم قبول ندارم که جواب بعضی را در نظرات قبلی داده ام و برای بعضی دیگر نیز بنای گفتگو کردن ندارم، و بعضی دیگر از صحبت های شما اصلا به نظرات بنده ربطی نداشت مثلا گفته اید:«به نظر من عشق باید همراه با تعقل و منطق باشه» مگر من گفته ام که عشق نباید همراه تعقل باشد! نظرات من کاملا روشنند و در پایان از شما هم میخواهم به سوالاتی که از پیمان عزیز کردم کمی بیاندیشید. باز هم از شما تشکر میکنم، موفق باشید.

  21. سلام من طرفدار اقای احمد کسروی نیستم وقصد تائید ویا رد نظر اقای احمد کسروی را ندارم ونقل قولی هم که از اقای احمد کسروی می اورم به معنای این نیست که حرف ایشان درست است ولیکن احمد کسروی یکی از افرادی بود که به نوشته خودش به شخص زرتشت واصل دین زرتشتیت را قبول دارد وبرخی باستان گراها به او علاقه دارند
    البته نمیگویم حرف او را باید بپذیرند بلکه از انها میخواهم به سخنان او دقت کنند واگر غلط میدانند ان را رد کنند :

  22. مجله پیمان به مدیریت احمد کسروی از اول آذر ماه ۱۳۱۲ منتشر شد. مطالب آن گوناگون بود و پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی، علمی، تاریخ و زبان مقالاتی به قلم کسروی و دیگر همگامان وی منتشر می‌شد. درابتدا این مجله هر پانزده روز یکبار منتشر می‌شد اما پس از سال اول به ماهنامه تبدیل شد و تا خرداد ۱۳۲۱ منظما انتشار یافت. کسروی پس از توقف انتشار مجله پیمان، ازسوم بهمن ماه ۱۳۲۱ دست به انتشار روزنامه پرچم زد.[۳۷] کسروی در «پیمان» سال یکم شمارهٔ سوم، اول دی ماه ۱۳۱۲، برگ پنجم در مقاله‌ای با فرنام «اسلام و ایران» می‌نویسد:

    پدران ما تا اسلام را نمی‌شناختند در برابر آن جنگیدند و چون شناختند در راه آن جنگیدند.

    از شگفتیهای زمان ماست که کسانی از ایرانیان با اسلام دشمنی می‌کنند و آنرا خوار می‌دارند. اینان اگر هواداری از زردشت دارند بدانند که میانه زردشت و محمد دو تیرگی نیست. آنان هر دو فرستادهٔ یک خدایند و هر دو به راهنمایی مردم برخاسته‌اند. چیزی که هست دین زردشت زمان خود را بسر داده و از میان رفته، پس از آن هم عیسی پیغمبر ناصری برخاسته و زمان دین او نیز بپایان رسیده بود که پیغمبر اسلام فرستاده شده است.

    این کسان باید بدانند که اسلام هزار و سیصد سال بیشتر دین پدران ما بوده که در سایهٔ آن با هر گونه خوشی زیسته‌اند و هر یکی از ایشان هنگام مرگ یگانه مایهٔ دلداری و یگانه توشه آن سفر سهمناکش کلمهٔ «لااله الاالله و محمد رسول‌الله» بوده است.

    بدانند که سیزده قرن تاریخ ایران جز تاریخ اسلام نیست و هزارها بلکه میلیونها ایرانیان خون خود را در راه رونق اسلام ریخته و بلندی نام اسلام را خونبهای خود دانسته و در دقیقه‌های واپسین عمر خود بدین خونبها خرسندی داده و با دل شادمان و آرام جان سپارده است.

    آن زمانی که دولت نیرومند بوزانت (روم شرقی) به پشتیبانی دین مسیح، دینی که زمان آن سپری شده بود برخاسته با اسلام سخت دشمنی می‌نمود و هر سال در تابستان در سرحد روم بازار کارزار و ستیز گرم می‌شد سالانه هزاران و ده هزاران ایرانی از اینسو آن‌سو دسته بسته و بر گرد درفش اسلام گرد آمده کالای پربهای جان بکف بدان بازار جانبازی می‌شتافتند و کشتن و کشته شدن دریغ نمی‌داشتند.

    این خود مایهٔ سرفرازی ایرانیان است که با آنکه در آغاز کار با اسلام دشمنی کرده و با تازیان آن هنگامه‌ها را بر پا نموده و آن خونریزیها را نمودند سپس چون بحقیقت آن دین پاک آشنا گردیدند بآن گرویده در راه ترویج آن جان دریغ نساختند.

    کسانی اگر می‌پندارند که ایرانیان از ترس جان مسلمان شدند نادانی خود را نشان می‌دهند. تاریخ بهترین گواه است که ایستادگی و مردانگی بیش از آن نمی‌شد که مردم این سرزمین در برابر تازیان نشان دادند و تنها نیروی خدایی اسلام بود که آن کوششها و مردانگیها را بی‌نتیجه گذاشت. پس از آن هم که تازیان بایران درآمدند ایرانیان تا می‌توانستند دشمنی با اسلام می‌نمودند کسی هم آنان را ناگزیر از مسلمانی نمی‌کرد. چیزی که هست کم‌کم مردم به چگونگی آن دین خدایی پی برده باو گرویدند و از روی باور آنرا بپذیرفتند و چنان‌که گفتیم در راه آن به جانفشانی برخاستند.

    با اینحال چگونه کسانی اسلام را خوار داشته بنکوهش آن زبان باز می‌کنند. اگر دستاویز اینان وطنخواهی است من می‌پرسم مگر پدران و پیشینیان ما وطنخواه نبودند؟ اگر بگویند: نه! زهی نادانی ایشان![۳۸]

  23. کسروی در شماره هشتم مجله پیمان (سال یکم) می‌نویسد:

    …. آنان که می‌گویند ایرانیان اسلام را بزور شمشیر پذیرفتند راه خطا می‌پویند. آنان که می‌پندارند ایرانیان چون به شمشیر با اسلام برنیامدند از راه دین سازی و نیرنگ‌بازی رخنه بر بنیاد آن دین انداختند نادانی خود را نشان می‌دهند…[۳۹]

  24. سلام همانطور که گفتم هدف من از نقل قول کسروی این نیست که عقاید او را تائید کنم اما گفتم که برخی از باستان گراها به کسروی علاقه مند هستند البته من نمیخواهم از اوردن نقل قول کسروی از علاقه مندانش بخواهم که حرف او را بپذیرند

    ولی خطاب به من به علاقه مندانش این است که کسروی چونین گفته شما بگویید من علاقه مند هستم به او ولیکن حرفش به فلان دلیل غلط است وبه فلان دلیل من قبول ندارم

    یعنی من از باستان گراها میخواهم اگر این سخن او را غلط میدانند ان را رد کنند
    این هم منبع این نقل قول :
    https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%DA%A9%D8%B3%D8%B1%D9%88%DB%8C#.D9.86.D8.B4.D8.B1.DB.8C.D9.87_.D9.BE.DB.8C.D9.85.D8.A7.D9.86

  25. به نظر من این روش اشتباه است

    سلام من خودم فعلا مسلمان هستم وقبول دارم که زرینکوب وکسروی هر دو تاریخ پروژهان بزرگی بودند ولیکن عیبهای فراوانی به هر دو وارد است مثلا کسروی میگوید اگر زن نماینده مجلس شود خلاف عفت است به نظر من وبسیاری از جوانان این حرف خلاف منطق است اقای فاطمی شما به جای نقل قول از کسروی وزرینکوب بگویید ایا اگر اعراب به ایران حمله نمیکردند ایا غیر از این است که جمعیت زرتشتیان خیلی بیش از اینها بود وحداقل سی وپنج درصد ایران زرتشتی بودند ؟

    • مدیر سایت

      محققان می گن اگر اسلام ایران نمی اومد، بخاطر خرافه های زیاد که در زرتشتی راه یافته بود، ایرانیها به مسیحیت رو می آوردند

      • و پس از آن هم به خاطر خرافه های مسیحیت یا مسلمان میشدند و یا بی دین. همان اتفاقی که در اروپا افتاد. مطمن هستم کوروشی نمیشدند. چه توجیهی داره آدم یک دفعه برای جبران مافات برگرده به شاهنشاهی!!! سلطنت که دیگه تو دنیای امروز رنگ و بویی نداره.

        • مدیر سایت

          یکی از روحانی ها که به کشورهای غربی، فراوان سفرهای تبلیغی میره چند روز پیش گفت: در آنجا افراد اسما مسیحی هستند و تقریبا کسی پایبند به امور دینی مسیحی نیست

  26. به نظر من اگر اعراب به ایران حمله نمیکردند

    با سلام من میگویم اگر اعراب به ایران حمله نمیکردند حتی اگر ایرانی ها با اختیار خودشان مسلمان میشدند یا با اختیار خود مسیحی میشدند بازهم حدود یک پنحم جامعه به دین زرتشتی باقی میماندند یا لا اقل یک ده جامعه زرتشتی باقی میماند همینکه جمعیت امروز زرتشتیان ایران انقدر کم است یعنی بر خلاف حرف زرینکوب وکسروی حداقل بخشهایی از زرتشتیان به زور مسلمان شدند

    • تو بحث علمی وقتی میگویید ((من میگویم)) باید ما هم بیاورید یک نفر دال بر صحت چیزی نیست اون هم از نوع آینده نگری. کی شماها میخواهید روش تحلیل یاد بگیرید?!!!

  27. تمام کسانی که مفهوم عشق را درک نکرده اند به جان دین افتاده اند!!! پیمان جان من خودم ملحد بی دین هستم و این چیزایی که میگید برام مهم نیست ولی احساس میکنم شما در نحوه استدلال شکست خوردید. بابا خیلی از سازمان های آزادی بخش حتی ضد دینی در طول تاریخ نشات گرفته از حرکت حسین بوده اند. من هیچ ادعایی ندارم ولی احساس میکنم بحث های سنگین تاریخی و فلسفی و دینی از سطح دانشمندان به سطح افراد عادی جامعه وارد شده و داره فاجعه درست میکنه. پراکنده گویی و بزن درویی هم شده نخود همین آش. بابا طرف ۵۰سال میره دنبال خدا بعد مثلا میاد میگه باید ببشتر تحقیق کنم قطعی حرف نمیزنه. ولی شما هر چی که از این سایت و کتاب میشنوید میاید میگید. تحقبق هم نمیکنید. این روش تحقیق نیستا!!! چرا درست تحلیل نمیکنید?!! نحوه بحث کردن شما بیشتر شبیه شایعه پراکنی و سخن چینیه!!! بحث یعنی بگی فلان مرجع و فلان صفحه و اجماع مراجع هم بیاری. بزن در رویی حرف زدن که فایده نداره برادر من.

  28. با سلام ؛ و اما بعد :

    https://www.aparat.com/v/tSRo4

    به نظر من بهترین قسمت لینک فوق این دو دلیل عقلی بود :

    مسلمانان ۱۴۰۰ سال است که بر عربستان حکمرانی میکنند اما در عربستان ۱۴ میلیون مسیحی وجود دارد .
    [ اگر بنا به شمشیر بود قطعا اعراب از سرزمین خودشان شروع میکردند ]
    اگر اسلام حقوق زن را ضایع میکند پس چرا زنان اروپایی و آمریکایی مسلمان میشوند ؟ [ آنها که دیگر یعنی آزادی کامل را دارند ]

    • عدد ۱۴ ملیون رو چطوری حساب کردید در عربستان سعودی ۱.۵ ملیون مسیحی است که همگی کارگران فیلیپینی و آفریقی های مسیحی هستند ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code