کتاب سوزی

بررسی کتابسوزی خوارزم

شهید مطهری نقل مربوط به کتابسوزی خوارزم را نقد کرده است:
«آنچه ابوریحان نقل کرده، اولًا مربوط به خوارزم و زبان خوارزمى است نه به کتب ایرانى که [به‏] زبان پهلوى یا اوستایى بوده است.
و ثانیاً خود ابوریحان در مقدمه کتاب صیدله یا صیدنه که هنوز چاپ نشده، درباره زبان ها و استعداد آنها براى بیان مفاهیم علمى بحث مى‏ کند و زبان عربى را بر فارسى و خوارزمى ترجیح مى‏ دهد و مخصوصاً درباره زبان خوارزمى مى‏ گوید: این زبان به هیچ وجه قادر براى بیان مفاهیم علمى نیست؛ اگر انسان بخواهد مطلبى علمى با این زبان بیان کند، مثل این است که شترى بر ناودان آشکار شود. بنابراین اگر واقعاً یک سلسله کتب علمى قابل توجه به زبان خوارزمى وجود داشت، امکان نداشت که ابوریحان تا این اندازه این زبان را غیروافى معرفى کند.
کتاب هایى که ابوریحان اشاره کرده، یک عده کتب تاریخى بود و بس. رفتار قتیبه بن مسلم با مردم خوارزم – که در دوره ولید بن عبد الملک (سال ۹۳ ق) صورت گرفته نه در دوره خلفاى راشدین- اگر داستان اصل داشته باشد و خالى از مبالغه باشد (آقاى دکتر زرین کوب در کارنامه اسلام، ص ۳۶ اصل قصه را مشکوک دانسته‏ اند)، رفتارى ضدانسانى و ضداسلامى بوده و با رفتار سایر فاتحان اسلامى که ایران و روم را فتح کردند و غالباً صحابه رسول خدا و تحت تأثیر تعلیمات آن حضرت بودند تباین دارد. علی هذا کار او را که در بدترین دوره‏ هاى خلافت اسلامى (دوره امویان) صورت گرفته نمى‏ توان مقیاس رفتار مسلمین در صدر اسلام که ایران را فتح کردند قرار داد.
به هرحال آنجا که احتمال مى‏ رود که در ایران تأسیسات علمى و کتابخانه وجود داشته است، تیسفون یا همدان یا نهاوند یا اصفهان یا استخر یا رى یا نیشابور یا آذربایجان است، نه خوارزم؛ زبانى که احتمال مى‏ رود به آن زبان کتاب هاى علمى‏ وجود داشته زبان پهلوى است نه زبان خوارزمى. در دوره اسلام کتاب هاى ایرانى که به عربى ترجمه شد از قبیل کلیله ودمنه وسیله ابن مقفّع و قسمتى از منطق ارسطو وسیله او یا پسرش، از زبان پهلوى بوده نه زبان خوارزمى یا زبان محلى دیگر.» (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏۱۴، ۲۸۳ ـ ۲۸۴)

همچنین ببینید

وضعیت دین زرتشت هنگام شکست از اسلام

به قلم دکتر علی شریعتی: مذهب زرتشت، در اوج پیروزی خود شکست خورد و بر …

۶ نظر

  1. از بیان بیرونی نقل دستور اعراب به از بین بردن کتابها منظور بوده حال به خوارزمی یا هر زبان دیگر ایرانی معنایش از بین بردن مواریث فرهنگی ایرانیان است .
    آنچه در مقدمه کتاب صیدنه آمده ، دلیل منطقی تالیف کتاب به زبان عربی توسط ابوریجان در زمان خودش بوده نه کیفیت زبان خوارزمی در سه قرن پیشتر . لذا در بیان مطهری چند خطا وجود دارد :
    – اینکه زبان خوارزمی را ایرانی ندانسته در حالیکه مطالعات زبان شناسی زبان خوارزمی و سغدی و تخاری و مانند این ها را شاحه ای از زبان های ایرانی می دانند .
    – این برداشت که بیرونی زبان خوارزمی را غیر علمی خوانده از متن مقدمه برداشت نمی شود. بیرونی در مقدمه صیدنه استدلال می کند که نوشتن کتاب به زبان خوارزمی از ارزش علمی کتاب کم می کند چرا که زبان خوارزمی زبانی محلی بوده و اگر کتابش را به خوارزمی می نوشت هرگز باقی نمی ماند و معروفیت پیدا نمی کرد.
    – این برداشت که به زبان خوارزمی هیچ متن و نوشته علمی موجود نبوده هم به استناد اصطلاحات نجومی خوارزمی که بیرونی بیان کرده ناصحیح است . دانش خوارزمیان در نجوم و ریاضی بسیار گسترده بوده
    کتاب زیج شهریار که در زمان یزدگرد سوم تدوین یافته منبع خوارزمی و بیرونی و منجمین قرن اول هجری مانند ابومشعر بوده (که خود به دانش ایرانیان در نجوم معترف بوده ) عمده اضطلاحات کتاب بیرونی مقتبس از زبان ایرانی است مانند هزارات ، بهر ، پری ، نیم پری ، دهگ ، کندر ،گوی راست پتیاره و …. . ابوریحان در کتاب اش در نجوم عبارت و اصطلاحات بسیار از علم نجوم از زبان خوارزمی و زبانهای ایرانی نقل کرده . محققان غربی بعدها با شگفتی مواجه با این حقیقت شدند که دانش ایرانیان در نجوم و علوم وابسته به آن مانند ریاضی و هندسه و جبر و مثلثات در حد دانش نجوم و ریاضی قرن ۱۷ بوده است و بلا شک بخش عمده دانش ریاضی و نجوم را از ایرانیان اموختند . اکثر این ریاضی دانان ایرانی اهل خوارزم بودند از جمله خوارزمی و بیرونی و متاسفانه بسیار از کتب نجوم و ریاضی ایران باستان توسط مهاجمان عرب از بین رفتند .
    – خطای دیگر مطهری خلط خط خوارزمی با زبان خوارزمی است . در نقل بیرونی سخن از ممنوعیت و از بین بردن خط خوارزمی است . در زمان ساسانیان در اقصی نقاط ایران زمین مردمان به خط متفاوت می نوشتند و مثلا مانویان به خط مانوی به زبان پهلوی می نبشتند یا نوشته بسیار به خط سریانی در دیوان پادشاهی به زبان پهلوی موجود بوده . نوشته های پهلوی به خط سغدی و ختنی یافته شده است . هم چنین نمونه هایی از اوستا به خط سغدی موجود است لذا خط و زبان دو مفهوم مجزا بوده و خط موضوعی محلی بوده یعنی در بین النهرین و عربستان به سریانی ( خط رسمی دیوان کسری سریانی بوده نه پهلوی ) در فارس و خوزستان به پهلوی و در خراسان به خوارزمی و سغدی و در ترکستان به مانوی و در مناطق ارمنی نشین به خط ارمنی می نوشتند . پس لزوما از بین بردن کتب خوارزم و ممنوعیت خط خوارزمی به معنای این نبوده که این کتب و زبان علمی یا دینی پهلوی یا اوستایی نبوده .

    • « حال به خوارزمی یا هر زبان دیگر ایرانی معنایش از بین بردن مواریث فرهنگی ایرانیان است »
      زبان خوارزمی کی و کجا زبان رسمی ایران بوده است ؟با چه سندی کسی میتواند بگوید زبان و خط خوارزمی را اعراب از بین بردند ؟ در حالیکه ابداً اینطور نیست .
      https://www.adyannet.com/fa/news/12691
      دکتر تورج دریایی میگوید :
      اعراب مسلمان در خوارزم کتاب‌های مغان را سوزاندند که کار عجیب و نامعمولی بود و واقعه‌ایی معمول در تاریخ فتوحات اعراب مسلمان در ایران زمین به شمار نمی‌آید. فقدان کتاب‌های باستانی به زبان پهلوی به دلیل تغییر زبان علمی رایج در ایران پس از حمله اعراب و بلا استفاده ماندن کتاب‌های نوشته شده به زبان پهلوی است.
      http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/08/post-282.html
      بر فرض صحت گفته دکتر دریایی ، کتاب های مغان چه ربطی به کتابهای علمی و … دارد ؟ در حالیکه همین الآن نیز کتبی همچون شایست ناشایست باقی مانده که ابداً محتوایش به نفع باستان ستایان نیست .
      « اینکه زبان خوارزمی را ایرانی ندانسته … »
      تعجب میکنیم از این گفته های شگفت ، شهید مطهری گفت :
      اولًا مربوط به خوارزم و زبان خوارزمى است نه به کتب ایرانى که [به‏] زبان پهلوى یا اوستایى بوده است.
      کتب ایرانی به زبان پهلوی و اوستایی بوده اند و سؤال پیش می آید که زبان خوارزمی جزئی از زبان های فارسی شمرده میشود که دایره شان گسترده است اما در چه زمانی زبان رسمی ایران بوده و کدام آثار علمی به زبان آن نوسته شده و اعراب کدامش را از بین بردند ؟ این است که جوابی ندارد .
      و اما میرسیم به طرز عجیب انحراف بحث :
      « این برداشت که به زبان خوارزمی هیچ متن و نوشته علمی موجود نبوده هم به استناد اصطلاحات نجومی خوارزمی که بیرونی بیان کرده ناصحیح است »
      بنده خدا ، مسئله وجود کتاب علمی به خط خوارزمی است که اعراب آنرا نابود کرده باشند ، جدا بحث را متوجه میشوید ؟ . مگر کسی گفت که دانشمند و علم و … در نزد خوارزمیان بطور کل نبوده است [ بعنوان مثال محمد بن موسی خوارزمی ] ، بحث سر وجود کتاب علمی به خط خوارزمی است که اعراب آنرا از بین برده باشند. #انحراف بحث
      « کتاب زیج شهریار که در زمان یزدگرد سوم تدوین یافته منبع خوارزمی و بیرونی و منجمین قرن اول هجری مانند ابومشعر بوده (که خود به دانش ایرانیان در نجوم معترف بوده ) »
      زیج شهریار : کتابی است که بزبان پهلوی بوده اما اصل آن ابدا در دسترس نیست و تنها گزارشاتی از آن موجود هست . همچنین این کتاب بهترین کتاب ستاره شناسی نهایتا در زمان خود بوده است ، همین ، طوری سخن میگویید که انگار در تمام دوران ساسانیان و بعد از اسلام تا چندین قرن بهترین کتاب در زمینه نجوم بوده است . جدای از این ، زمان این کتاب را هم با قطعیت معلوم نیست و پرویز سپیتمان در بخش دیباچه ترجمه آثار باقیه ( از مردمان گذشته ) خود زمان آنرا اینطور بیان میکند :
      نالینو گوید که تألیف زیج شهریاران در زمان یزدگرد سوم ساسانی بوده ، لیکن باستی مقصود وی تحریر یا تهذیبی از آن براساس تاریخ و سالماه بزدگردی باشد؛ بسا که اصل زیج شهریار در عهد شاپور یکم ساسانی (شاید به سال ۲۶۳ م ) تدوین شده، از آنرو که حسب روایت دینکرد و اخبار (مورخان) در گردآوری متون اوستایی و کتب علمی و طبی و نجومی اقدام کرد.
      و سؤال اینجاست که این چه ربطی به این ادعای ما دارد :
      کتابی علمی به خط خوارزمی که اعراب آنرا از بین برده باشند ؟ .
      « در حد دانش نجوم و ریاضی قرن ۱۷ بوده است »
      سند برای اینکه دانش ایرانیان در زمان ساسانیان در حد و اندازه قرن ۱۷ بوده است ؟ .
      « … خط رسمی دیوان کسری سریانی بوده نه پهلوی … »
      سند ؟ .
      خط مانوی را نیز با خط پهلوی یکی نگیرید .
      « پس لزوما از بین بردن کتب خوارزم و ممنوعیت خط خوارزمی »
      ۱ : سند برای وجود داشتن کتاب علمی به خط خوارزمی که اعراب آنرا از بین برده باشند ؟ .
      ۲ : سند برای این ممنوعیت خط خوارزمی که باعث شده است کتب علمی از بین برود ؟ .
      ۳ : سند برای اینکه دانشمندان از ممنوعیت خط خوارزمی ضرر کرده باشند ؟ .

    • بسم الله الرحمان الرحیم

      با سلام خدمت برادر گرامی مدیوماه

      در جواب شما باید بگویم

      اولا علامه شهید مطهری خود مقود خویش را از کتب ایرانی ذکر کرده (منظور کتاب هایی بوده که به زبان های رسمی علمی ،دینی و دیوانی ایرانیان نگاشته شده) و به هیچ وجه در صدد نفی ایرانی بودن زبان خوارزمی نبوده است.

      ثانیا ابوریحان بیرونی در کتاب صیدله می گوید: اگر کتاب علمی به ان زبان نگاشته شود و جاودانه شود چنان بیگانه نماید که شتر بر ناودان نماید و زرافه در ابراه. صیدله ،ترجمه باقر مظفرزاده،فرهنگستان زبان و ادب فارسی،چاپ ۱۳۸۳،ص۱۶۸ (در پرانتز عرض کنم که بیرونی در همان صفحه می گوید اگر به عربی دشنام دهندم بهتر از ان است که به فارسی مدحم کنند)
      که صراحتا نوشتن کتاب علمی ای به زبان خوارزمی که قابلیت ماندگاری داشته باشد را امری محال می داند

      ثالثا نیکو بود که برای سخن خود سند بیان می کردید که متاسفانه به صرف دعوی ای بی سند اکتفا کردید.
      اما خوب است بدانید که استفاده از اصطلاحاتی از زبان خوارزمی در رساله های علمی ابوریحان بیرونی بر وجود کتاب هایی به این زبان دلالت نمی کند کما این که اصلاحات بسیاری از زبان ترکی بعد از هجوم مغول ها وارد زبان فارسی شد و مورد استفاده اصحاب فن قرار گرفت (مانند ایل،ییلاق،قشلاق،قیمه،قورمه،قنداقو…..(احتمال اشتباه وجود دارد)) و در علوم تخصصی هم ما استعمال این دست از کلمات را می بینیم که این مسئله بر وجود کتاب به زبان ترکی مغولی و قدرت این زبان دلالت نمی کند.

      رابعا کتاب زیج شهریاری به زبان پهلوی بوده نه به زبان خوارزمی که مورد بحث ماست و این کتاب بعد از حمله اعراب سالم مانده بعد از اسلام در نهضت به دست ابوالحسن علی بن زیاد تمیمی به زبان عربی ترجمه می شود و مورد استفاده ستاره شناسان مسلمان قرار می گیرد و البته که این نسخه عربی بوده که مورد استفاده بیرونی و دیگران قرار گرفته

      خامسا ادعای شما منبی بر پیش رفته بودن دانش ستاره شناسی و علوم مرتبط با ان مطابقت این علوم با علم قرن ۱۷ و هم چنین خوارزمی بودن بیشتر انها نیازمند سند دهی است که متن شما فاقد ان است

      سادسا این شمایید که دارید ببی خود و بی جهت میان زبان و خط تفاوت قائل شدید و در حقیقت حالت نوشتاری هر زبان رو خط می گویند و این سخن شما که می گویید به خط مانوی به زبان پهلوی یا نوشته سریانی به زبان پهلوی و از همه خنده دار تر این سخن شماست که گفتید نوشته های پهلوی به خط سغدی و ختنی وجود دارد اخر برادر من این ها نوشته پهلویست یا سغدی. و برادر گرامی تغییر حالت نوشتاری یک زبان کاریست مشکل و باید در بستر زمان اتفاق بی افتد مگر می شود همین فینگلیش نوشتن برخی که شبیه یک شوخی بچگانه و فاقد هر گونه ارزش است.

  2. با سلام؛ و اما بعد:
    یک نکته جالب راجع به سخن ابوریحان بیرونی در اینباره این است که نویسندگان [=نویسنده (؟) و الله اعلم] وبسایت [بی] خردگان بعنوان یکی از پوپولیست ترین باستان پرستان معاصر نیز بشدت بر روی سخن ابوریحان پافشاری میکند. البته جرئت نقل سخن بیرونی را که درباره خط خوارزم گفته است ندارند [ولو اینکه به نقل شهید مطهری باشد] لکن سفسطه این جماعت از آنجا که تمامی ندارد کتابسوزی خوارزم را لقلقه زبان خود کرده اند که بهیچ روی سند محسوب نمیشود چه آنکه اصلا سخن ابوریحان مربوط به کتب تاریخی میشده است اما جدای از اینها، سوء استفاده باستانگرایان دیدنیست…

    • با سلام؛ و اما بعد:
      ترجمه سخن ابوریحان بیرونی که شهید مطهری بدان اشاره میکند و در آن سخن از عدم وجود آثاری علمی به زبان خوارزمی است از متن کتاب چنین است:

      هرچند که هر ملتی گویش خود را زیبا می پندارد، به آن خو گرفته و به هنگام نیاز همراه معاشران و امثال خود آن را به کار می برد. من این را با خود قیاس می کنم. اگر علمی به آن زبان (خوارزمی) که مطلوب طبع من است جاودانه شود، چنان بیگانه نماید که شتر بر ناودان و زرافه در آبراهه.

      منبع: ابوریحان بیرونی، الصیانه فی الطب، ترجمه باقر مظفرزاده، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چاپ اول ۱۳۸۳، ص ۱۶۸۰.

      زحمت متن فوق را یکی از دوستان کشیده است.

      یک مسئله دیگرهم این است که باستانگرایان مشخص نمیکنند اصولا کدام آثار علمی به زبان خوارزمی بوده که از بین رفتن آن سبب ضربه و از بین رفتن تمام یا قسمتی از دانش در ایران باستان شده است؟. مگر اینکه بگوییم آثار علمی که مطلوب طبع ابوریحان نبوده باشد!! خب پس چیز در خوری نبوده که بخواهیم روی آن بحث کنیم، جدای از اینکه خود ابوریحان به یک کتاب علمی که نابود شده باشد اشاره نمیکند.

      متن فوق را در پاسخ به بی خردگان در وبلاگ قرار دادم در جواب گفت ایران ستیزان میگویند آثار علمی به خط خوارزمی نبوده !! من هم هاج و واج ماندم که کی و کجا کتاب «الصیانه فی الطب» را نوشتم!! چون رسانه ای در اختیار ما نیست حرف خود را برای مخاطبینی که بعضا نگاهی به هیچ یک از کتب نکرده اند تکرار میکنند.

  3. رضا دانشور راد

    نقد است و خالی از اشتباه نیست.تیتر که صحت سوزاندن کتابخانه بود بی پاسخ ماند.آتش آتش است.چه بر کتابخانه تیسفون و خط پهلوی چه بر کتابخانه خوارزم و خط سغدی.به جای پاسخ، به حواشی چون قابل نبودن زبان خوارزمی پرداخته شده است.پیشنهاد میکنم که جور سپاه اعراب چهارده قرن پیش را نکشید که تضمین رفتار چند ده هزار نفر از قبایل مختلف که چندی است با اسلام آشنا شده اند کار سختی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code