به قلم شهید مرتضی مطهری
«احساسات ملى تا آنجا که جنبه مثبت داشته باشد و نتیجه اش خدمت به هموطنان باشد قابل توجه است ولى آنجا که جنبه منفى به خود مى گیرد و موجب تبعیض در قضاوت، در دیدن و ندیدن خوبی ها و بدی ها، و در جانبدارى ها مى شود ضد اخلاق و ضد انسانیت است؛ توجه داریم که منطق عالی ترى از منطق احساسات ملى و ناسیونالیستى وجود دارد که طبق آن منطق، علم و فلسفه و دین فوق مرحله احساسات است.
احساسات قومى و غرورهاى ملى در هر کجا مطلوب باشد، در جستجوهاى علمى و فلسفى و دینى مطلوب نیست. یک مسأله علمى یا یک نظریه فلسفى یا یک حقیقت دینى را هرگز به دلیل اینکه ملى و وطنى است نمى توان پذیرفت، همچنان که به بهانه اینکه بیگانه و اجنبى است نمى توان نادیده گرفت و رد کرد. راست گفته آن که گفته است: «علم و دین و فلسفه وطن ندارد، همه جایى و همگانى است» (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۵۴ ـ ۵۵)
همچنین ببینید
اسلام از ایران چه گرفت و چه داد؟
به قلم شهید مرتضی مطهری نبود کتابخانه ای برای آتش زدن این پزشک محترم که مانند …
این مطلب تا حدی درسته
ولی در مورد احساسات وتعصبات مذهبی چه می توان گفت ؟ آیا در همه حال و هر مقدار خوب است ؟
توضیح دهید
سلام و خسته نباشید.
بنده میتوانم دین رو از اسلام و شیعه ی جعفری تغیر بدم و زرتشت بشم ؟
لطفا ۱ راهی پیش روم بزارید.
قانون چنین اجازه ای نمیده اما میشه زرتشتی شدن را اظهار نکرد یا به خارج از کشوررفت
البته در لیست اعدام قرار میگیرید و با ظهور مهدی آل محمد (عج) به جرم ارتداد باید محاکمه شوید
بله بسیار هم نیکوست.همین که به دین نیاگان خود باز گردید خود اثبات فهم عالی و ایران مداری شماست.خوشبختانه روزبروز خلق مسلمان شیعه ایرانی دارند از دین خارج میشوند.جمعی ماتریالیست و بی خدا میشوند.جماعتی مسیحی و ترسا.اما جوانان هوشمند و خردگرای ایرانشهر به دروازه های شهر زرتشت وارد میشوند اینان براستی سوشیانت ها و یاریکنندگان دین پسین اند.کیش ایرانی.نوزایی کیش اهورایی مزدایی
احساسات خود مرتضی مطهری که یک فرد بشدت ضد تمامی دین و رسومات ایرانی بود و حتی تنها یادگار ایرانیان
در تقویم ایران یعنی نوروز را هم خرافه باستانی خطاب میکرد از کدام علم و فلسفه نشأت میگرفت ؟
که البته تلاشهای او و دیگران در اول انقلاب برای برچیدن نوروز بی حاصل ماند
آنهم نوروزی که با سالگرد هجرت شمسی پیمبر اسلام و دعای عربی و گذاشتن کتاب قرآن بر سفره هفت سین
آغاز میشود دیگر نوروز ایرانی نیست .
اگر از نظر آنها تجمع ایرانیان در پاسارگاد نشانه ایران پرستی ست ،
پیاده رفتن از تهران و مشهد به کربلا نشانه کدام غرور ملیست ؟
نوروز در کلام علامه شهید مطهری(ره)
بهار فصل تجدید حیات و زندگی از سرگرفتن زمین ماست، فصل نشاط و خرمی زمین است… در قرآن از این تجدید حیاتی که برای این موجود رخ می دهد مکرر یاد شده حدود پانزده بار و شاید بیشتر در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده ولی به عنوان یک درس یک تعلیم و یک حکمت آموختنی…بهار طبیعی را خورشید به وجود میآورد که پس از مدتی دوری و فاصله با اشعه گرم خود طبیعت مرده را زنده و زمین خفته را بیدار میکند و بهار معنوی را خورشید تابنده قرآن در دلهای مرده و روحهای افسرده ایجاد میکند . هم از فرصت بهار معنوی باید استفاده کرد و هم از فرصت بهار طبیعی .
انسان حالتی دارد که از یکنواختی ملول میشود ، طالب تجدد و تنوع است. تجدد و نوخواهی احتیاجی است در وجود بشر . بعضی گمان میکنند که این خصیصه ذاتی بشر است . بشر همیشه مشتاق و آرزومند چیزهایی است که ندارد . داشتن ، مدفن عشق و علاقه و خواستن است . اما بعضی دیگر نظر دقیق تری دارند ، میگویند اگر واقعا چیزی مطلوب غریزی و ذاتی بشر باشد ، ممکن نیست که وصال او را سرد و افسرده بکند .
در نهاد و غریزه بشر معشوق و محبوبی کامل تر و عالیتر است ، محبوبی که کمال لا یتناهی است . به دنبال هر محبوبی که میرود ، در حقیقت ، نشانی از محبوب اصلی و واقعی خود در او میبیند و به گمان محبوب اصلی به سراغ او میرود ، اما پس از وصال چون خاصیت آن محبوب اصلی را در او نمی بیند و احساس میکند که این موجود قادر نیست خلع وجودی او را پر کند ، به سراغ محبوبی دیگر میرود ، و همین طور . . . مگر آنکه روزی به محبوب اصلی و حقیقی خود نائل گردد ، آن وقت به کمال واقعی خود که اتصال به کمال لا یتناهی است ، خواهد رسید و در بهجت و سعادت کامل غرق میگردد و برای همیشه آرام میگیرد و دیگر خستگی و افسردگی و کسالت در او راه نمی یابد و بعبارتی :
( « ألا بذکر الله تطمئن القلوب »).
قرآن کریم درباره بهشت میفرماید : “« لا یبغون عنها حولا »” یعنی این تفاوت میان نعمتهای آخرت و این دنیا هست که در این دنیا انسان طالب تحول و تغیر است ، اما در آخرت طالب تغیر و تحول و نو شدن و عوض شدن نیست . به هر حال ، مسلما انسان در این دنیا طالب تجدد و تنوع است . تجدد موجب انبساط و شکفتگی خاطر میگردد خصوصا اگر آن تجدد و تنوع در جهت حیات و تازگی زندگی باشد . تجدد و تنوع ، کدورت و ملال را از خاطر میزداید .
در تشریع نیز این نکته رعایت شده ، در هفته ، روزی و در سال ، ماهی برای عبادت اختصاص داده شده است ، یعنی تشریع به بدرقه تکوین رفته است . روز جمعه در هفته ، و ماه رمضان در سال ، اوقات تجدید حیات معنوی و زدودن خاطر از ملالها و کدورتهای مادی است . در حدیث است : ” « لکل شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان » “. یعنی هر چیزی بهار و فصل تجدید حیاتی دارد ، بهار و فصل تجدید حیات قرآن در دل اهل ایمان ، ماه رمضان است .
علی ( ع ) میفرماید :
” « تعلموا القرآن فانه ربیع القلوب » ” ( قرآن را بیاموزید که بهار دلها قرآن است ) .
بهار طبیعی را خورشید به وجود میآورد که پس از مدتی دوری و فاصله با اشعه گرم خود طبیعت مرده را زنده و زمین خفته را بیدار میکند ، و بهار معنوی را خورشید تابنده قرآن در دلهای مرده و روحهای افسرده ایجاد میکند . هم از فرصت بهار معنوی باید استفاده کرد و هم از فرصت بهار طبیعی .
رسول اکرم ( ص ) درباره بهار معنوی یعنی ماه مبارک رمضان فرمود :
” « فاسألوا الله بنیات صادقه و قلوب طاهره أن یوفقکم لعبادته و تلاوه کتابه » “.
( از خداوند با نیتهای جدی و راستین و با دلهای پاک بخواهید که توفیق بندگی و تلاوت کتاب الهی به شما عنایت کند ) .
در قرآن کریم مکرر از این تجدید حیاتی که برای زمین رخ میدهد یاد شده ولی به عنوان یک درس و تعلیم و به عنوان راهنمایی بشر ، که از این فصل چه استفادهای باید بکند و چه الهامی باید بگیرد.
هر یک از فرزندان زمین از گیاهان و حیوانات و انسان از این فصل حیات بخش سهمی و حقی دارند:
گلها و سبزهها در این فصل خود را به کمال رشد میرسانند ، به حد اعلی جمال خود را طراوت میدهند ، اسب و گاو و گوسفند خود را به آب و علف می رسانند ، خود را فربه میسازند ، جست و خیزی میکنند ، انسان هم از آن جهت که انسان است ، عقلی دارد و فهمی ، دلی دارد و احساساتی و عواطفی ، او هم از این فیض عام سهمی دارد .
برای بعضی از مردم فصل حیات بخش بهار الهام دهنده است ، درس است ، آموزنده است ، نکتهها و رمزها و حقیقتها در مییابند ، اما متأسفانه استفاده بعضی دیگر از افراد از حد استفاده یک حیوان تجاوز نمی کند .
حاصل بهره آنها از این تجلی با شکوه خلقت ، شکم پر کردن و عربده کشیدن و بدمستی کردن و سقوط در منتها درجه حیوانیت است . آنها در این فصل الهام میگیرند اما نه از این فصل بلکه از صفات و ملکات پلید خودشان ، الهام میگیرند اما چه چیز الهام میگیرند ؟ جنایت و آدمکشی ، فحشاء و فساد اخلاق ، شکستن قیود و حدود انسانی . آیا این منتهای بدبختی نیست که محصول رسیدن ایامی به این لطف و صفا و طراوات ، تیرگی دل و تاریکی روح و قساوت قلب باشد ؟ آری ، هر کسی بر طینت خود میتند . به هر حال ، بهار فصل تجدید حیات و زندگی از سرگرفتن زمین ماست ، فصل نشاط و خرمی زمین است ، فصلی است که زمین در شرایط تازه و جدیدی قرار میگیرد و مستعد میشود که بزرگترین موهبتهای الهی یعنی حیات و زندگی به او افاضه شود.
در قرآن کریم از این حالت زمین ، از این تجدید حیاتی که برای این موجود رخ می دهد ، مکرر یاد شده . در حدود پانزده بار و شاید بیشتر در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده ، ولی به عنوان یک درس و یک تعلیم و یک حکمت آموختنی .
________________
منبع :
کتاب بیست گفتار استاد شهید مرتضی مطهری(ره) بخش نوروز