قرآن کریم

اعجاز قرآن

به قلم مدیر سایت
از جهات گوناگون، معجزه بودن قرآن را می توان نشان داد. در اینجا به ذکر چند مورد بسنده می کنیم:

یک) ناتوانی بشر در آوردن مانند آن. اگر قرآن ساخته انسان است، باید دیگران نیز بتوانند مانند آن را بگویند در حالی که هیچکس نمی تواند مشابه قرآن را بیاورد. در عصر پیامبر (که اوج فصاحت و بلاغت بود) و پس از او حتی در خود مکه و مدینه، مسیحیان و یهودیان و منافقانی می زیستند که برای تضعیف مسلمانان از هر فرصتی استفاده می کردند. این ادعا که کسی نمی تواند مانند قرآن را بیاورد در همان زمان نزول قرآن تا عصر حاضر مطرح است. اگر کسی سخنی مانند قرآن می گفت، برای ضربه به مسلمین، به سرعت آن را در جامعه نشر می دادند و با توجه به اینکه سخن گفتن شبیه قرآن از اهمیت فراوان برخوردار است در تاریخ ثبت می شد. به یک نمونه توجه کنید که در عین مسخرگی در تاریخ ضبط شده:
مسیلمه ی کذاب برای مبارزه با قرآن، عباراتی شبیه آن درست کرد. او متنی ادیبانه نوشت اما نتوانست محتوا را پربار کند. در نتیجه مضحک از آب در آمد. او شبیه سوره ذاریات چنین گفت:
«والمبذرات بذرا و الحاصدات حصدا و الذاریات قمحا و الطاحنات طحنا و العاجنات عجنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و اللاقمات لقما اهاله و سمنا»
یعنی قسم به دهقانان و کشاورزان، قسم به دروکنندگان، قسم به جدا کنندگان کاه از گندم، قسم به جدا کنندگان گندم از کاه، قسم به خمیر کنندگان، قسم به نانواها، قسم به ثرید کنندگان و قسم به آن کسانی که لقمه های چرب و نرم بر می دارند.
اگر تاریخ جملاتی بهتر از این می یافت، ثبت می کرد.

دو) پرمعنا بودن. از الفاظ اندک قرآن، معانی فراوان استفاده می شود به گونه ای که شبیه آن را نمی توان نشان داد. در کتاب «فرهنگ قرآن»، تألیف آیت الله هاشمی رفسنجانی و جمعی از محققان، معارف و اطلاعاتی که از آیه های قرآن  به دست می آید گرد آمده است و مانند دائرهالمعارف ها، ذیل واژه هایی چون «انفاق»، «اهل کتاب»، «شورا»، «عدالت» و … (به ترتیب الفبا) آیه هایی که در این موضوعات سخن گفته، بدون ترجمه و توضیح و با حروف ریز بیان شده اند. مثلا اگر کسی بخواهد بداند قرآن در مورد «اهل کتاب» چه گفته می تواند عبارت «اهل کتاب» را در آن بیابد و خواهد دید قرآن از زوایای گوناگون در مورد این افراد سخن گفته و حجم آیات نزدیک به صد صفحه را به خود اختصاص داده (ج ۵، ص ۳۴۱ تا ۴۳۳)
اگر قرآن با همان قلم و سایز «فرهنگ قرآن» تایپ شود، حدود دویست صفحه می شود. سی و دو جلد آن را در اختیار دارم که به حرف «هاء» (هجرت) رسیده است. کدام کتاب دویست صفحه ای را می توان یافت که این همه اطلاعات در موضوعات اخلاقی، فقهی، تاریخی، اعتقادی و … را در خود بگنجاند؟
اگر به سخنرانیهای مذهبی دقت کنیم، می بینیم اگر سخنرانان به آیات قرآن تسلط داشته باشند، در هر موضوعی که سخن می گویند، نمونه ای از آیات قرآن را بیان کرده از آن کمک می گیرند.
بعنوان نمونه مهم ترین امتیاز زرتشتیان که فراوان از آن دم می زنند این است که دینشان دین آبا و اجدادی است و جا دارد ایرانیان به آن باز گردند. قرآن کریم به خوبی جواب آنها را داده است: اگر پدران شما بی عقل بودند آیا شما هم باید چنین باشید؟ (به ابتدای ستون سمت راست وبلاگ مراجعه شود)

سه) بیان حقایقی که در گذشته برای بشر ناشناخته بود. جاذبه ی عمومی، آفرینش جهان، حرکت زمین، حرکت منظومه ی شمسی، زوجیت گیاهان، علل نزول باران و… (پیام قرآن، مکارم شیرازی، ج ۸، ص ۱۹۰ ـ ۱۸۰)
بشر چند سالی بیش نیست که توانسته زیر دریا برود و به تاریک بودن اعماق دریا پی ببرد اما قرآن در آن زمان از تاریکی زیر دریا سخن گفته است:
أَوْ کَظُلُماتٍ فی‏ بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ؛ (نور، آیه ۴۰)
یا [اعمالشان‏] مانند تاریکى‏هایى است در دریایى بسیار عمیق که همواره موجى آن را مى‏پوشاند، و بالاى آن موجى دیگر است، و بر فراز آن ابرى است، تاریکى‏هایى است برخى بالاى برخى دیگر [مبتلاى این امواج و تاریکى‏ها] هرگاه دستش را بیرون آورد، بعید است آن را ببیند. و کسى که خدا نورى براى او قرار نداده است، براى او هیچ نورى نیست.

چهار) امی بودن آورنده ی آن. کتابی که ۱۴۰۰ سال است توجه بخشی عظیم از بشریت را به خود جلب کرده و همچنان حرف برای گفتن دارد و با آن ویژگی هایش، کسی آورده که سواد خواندن و نوشتن نداشته و نزد هیچکس درس نخوانده بود.

همچنین ببینید

قرآن کریم

قرآن و ایرانیان (۲)

تهیه: مدیر سایت یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِه فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّه …

۹۵ نظر

  1. این که کسی در عصر حاضر نمیتواند شبیه قرآن بیاورد ، یک جوک بیشتر نیست. شاید بشر بدوی عرب نمیتوانست ولی امروزه انسان میتواند شبیه سازی انسان و حیوان انجام دهد. سوره های نسا و توبه و احزاب آنقدر در باره تجاوز به زنان شوهردار و قتال غیر مسلمانان و غارت اموال آنان و غنیمت گرفتن زنان مثل کالا و اختلاف طبقاتی انسانها به سه دسته بنده آزاد مالدار و برده زرخرید و زنان و  زندگی خصوصی محمد با زنان و کنیزانش گفته  که فقط باید آنها را خواند و به غیر الهی بودن آن اطمینان خاطر پیدا کرد. 
    گفته های پیش افتاده قرآن هم در مورد زمین و هفت آسمان و طبیعت بشدت ضد علمی و برگرفته از افسانه های مصرباستان و یونانیان است مثل وجود هفت آسمان و آسمان که سقف روی زمین هست و دارا برجهاست و یا کوهها که میخهای فرو رفته در زمینند و یا ستارگانی که در آسمان به سمت شیاطین استراق سمع کننده پرتاب میشوند تا آنان را دور کنند و ……..

    • مدیر سایت

      عربهای ادیب و غیرمسلمان کم نیستند. یقین بدانید که اگر کسی توانسته بود مثل قرآن بیاره آنقدر آن را در بوق می کردند که خبرش در عصر انفجار اطلاعات به گوش ما می رسید

    • در مورد اعجاز قران ثابت شد که ادعایی بیش نبوده است. اتفاقا محققان به این موضوع با دید طنز و فکاهی نگاه میکردند. پیام قران نیز مبهم است و انسان گاها دچار اشتباه میشود. در مورد اعجاز عددی هم پاسخ علمی و منطقی بسیاری داده شده است که بعدا به ان اشاره خواهم کرد.

    • بسمه تعالی
      ۱-آقای احمد حنیف که ساکن آمریکا بوده است(گویا خواننده بوده است) و اصلاً عربی بلد نبوده است. تنها با خواندن آیات قرآن مسلمان می شود. وی در خاطراتش می گفت که بسیاری دیگر تنها با گوش کردن به نوای قرآن مسلمان شده اند.
      در صدر اسلام هم این اتفاق زیاد می افتاد.
      وقتی ادعیه ای که حاوی آیه قرآن است می خوانیم ، با وجود اینکه ما عرب نیستیم ولی لحن آیه کاملاً با دعا فرق دارد مثل دعای کمیل.
      ۲- اینکه برخی از ما اعجاز قرآن را لمس نمی کنیم به دلیل آماده نبودن دلهای ما است مثل ظرف آغشته به بنزین که دربرابر اندک جرقه شعله ور می شود ولی آتش کبریت سنگ را نمی سوزاند و این واقعیت آتش کبریت را رد نمی کند

  2. من موضوع هفت طبقه آسمان را نفهمیدم. اینکه آسمان سقف دارد وهفت طبقه دارد یعنی چه؟ امروزه با علوم و تکنولوژیهای جدید مثل آسمان پیماها که میلیونها کیلومتر را در آسمان رفتند ویا تلسکوبهای قوی و نیز با ارسال امواج ، دانشمندان توانستند میلیاردها کیلومتر دورتر از زمین را رصد کنند و به هیچ سقفی برخورد نکردند.آسمان فضایی خالی است که میلیاردها سیاره وستاره در آن معلقند. این هفت سقف کجاست؟!!

  3. معلوم نیست تحدی قرآن بر محتوای آن است یا بر آهنگ و ریتم آن؟…..به لحاظ محتوا داستانها و گفته های قرآن چندان منسجم و به هم پیوسته نیست و چینش (مطالب بهم مرتبط) آنچنان نظم ندارد. حتی اگر چینش و انسجام مطالب قرآن رو هم درست تلقی کنیم بجهت محتوا اگر آیات پند و اندرز که دارای بار اخلاقی و معنایی هست بپذیریم(البته تعداد قابل توجهی از احکام قرآن پاسخ به سوالات خود عصر هست و باید نسبت به مقتضیات زمان در برهه زمانی خودش بررسی کنیم)تعداد قابل توجهی از آیات بازگوی افسانه و قصه های عصر خود محمد هست که سنخیتی با حقایق علمی اثبات شده ندارد…..اما بجهت ریتم و وزن کلامی قرآن به نظر من و خیلی های دیگر چیز چندان غریب و تازه ای نیست چرا که ما متون بسیار موزون و آهنگین (در عین حال پر محتوی)کم نداریم.به عنوان مثال شما به نثر بسیار آهنگین کتاب گلستان سعدی بنگرید.آهنگ کلمات و بیانش بهتر و موزون تر از قرآن نیست؟ و یا کتاب مثنوی معنوی به نظم؟..بسیار آهنگین هستند……..مشکل اساسی تعصب عمیق و ریشه دار باورمندان قرآن هست…….قرآن ریتم و آهنگ گیرایی دارد ولی این آیات در واقع خطابه ها و عبارتهای موزونی هستند که  حاصل قریحه و نبوغ خطابی و سخندانی محمد اند که از ضمیر خیرخواه و هدفمند او برای پیشبرد اهدافش تراوش میکردند….قرآن عرضه میراث فرهنگی موجود جامعه محمد و سایر جوامع آشنا شده توسط محمد (به اضافه نیت تحول خواهانه و خیرخواهانه او) بر ضمیر خودآگاه اوست….خدای اغلب پیامبران وجدان پاک فردی آنان بود که خود نیز بدان باور داشتند و از آن(ضمیر که جایگاهش مغز انسان هست)الهامات و تصوراتی بدست می آوردند.

    • مدیر سایت

      در مورد وزن و ریتم و انتخاب واژه های زبان دیگر، ما که زبان مادری مان نیست نمی تونیم اظهار نظر کنیم و با ترجمه نمی توان درک کرد. چند روز پیش از یک عرب زبان ـ که چندین کتاب فارسی را به عربی ترجمه کرده ـ پرسیدم: این جمله ی امام خمینی را چگونه به عربی ترجمه می کنید: امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

      او گفت : اینطور ترجمه می کنیم: امریکا کار احمقانه نمی تواند بکند.

      گفتم: این ترجمه درست نیست. امام می خواهد بگوید: امریکا کاری از دستش نمی آید اما این حرف همراه توهین است و اصلا قابل ترجمه به زبان دیگر نیست.
      دو لینک زیر را ملاحظه کنید:

      http://www.raherasti.ir/3001/%D8%AC%D9%84%D9%88%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B9%D8%AC%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86/ 

      http://www.hadith.net/n5205-e42770.html

  4. پس چگونه ادعا میکنید کسی نتوانسته حتی آیه ای مانند قرآن بیاورد درحالیکه از متون و آثار ادبی سایر ملل بی خبرید و میگویید چون زبان مادری ما نیست ما نمی توانیم اظهارنظر کنیم!!!…..آیا طرح خود این مسئله(آوردن یک یا چند آیه مانند آیات قرآن)از اساس اشتباه نیست؟!… آیا کسی میتواند یک قطعه زیبای موسیقی مثلا قطعه فورالیزه اثر بتهوون را بیاورد یا تابلوی مونالیزا اثر لئوناردو داوینچی و هزاران اثر هنری دیگر…..برخی آیات قرآن بقدری ساده اند که به لحاظ ساختار کلامی بیانگر یک محاوره و سوال و جواب ساده اند و برخی دیگر کوتاه و منقطع که ریتم گوش نوازی دارند ولی این دلیل بر بی بدیل و بی نظیر بودن آیات قرآن نمیشه چون ما هزاران متن گوش نواز و ریتمیک به زبانهای مختلف دنیا داریم و نیز چون متکلمان هر زبان از زیبایی هایی خاص ونهفته سایر زبانها بی خبرند و یا توانایی درک آن زیبایی نهفته را ندارند نمی توانند تنها متن یا متون ادبی خود را بی نظیر تلقی کنند و بگویند کسی مانند آن را نمی تواند بیاورد…در انتها یادآوری میکنم که برخی آیات قرآن تنها چند حرف اختصاری ساده هست که( چندان بار معنایی ندارند و مفسران برای رفع بی معنایی آن دست به دامن صدها توجیه و تاویل شده اند) هر فرد دارنده حداقل سواد خواندن و نوشتن می تواند مانند آن را بیاورد…. الم در قرآن و تحدی من سمز که معناش میشه ستاره مشرق زمین

    • مدیر سایت

      ادعا نکردیم کسی نمی تونه مثل آیه ای از قرآن بیاره

      اگر در متون ادبی سایر ملل مثل قرآن بود در بوق می کردند

      لینکی را که گذاشتم ندیدید

      • جناب اقای مدیر یعنی چه آیه ای بهتر از قران بود ان را به ما می گفتند؟ شما فکر می کنید جملات راسل و شوپنهاور را می گذارند و پخش می کنند ” بیا این هم جمله بهتر از قران؟” نثر سه نوع است یکی زیبا و دلنشین یکی دشوار و ژرف و دیگری بیهوده و بی محتوا!! کسی نمی آید نثر زیبای دکارت را با جملات روسو مقایسه کند. سخنان وقتی مقایسه میشوند که برای مثال یکی انقدر عمیق ( ولی ارزشمند) بگوید مانند امانوعل کانت ولی بر عکس نیچه روان و شیوا. برگه امتحانی نیست که نمره بدهند. الان من می یک سخن از ولتر می آورم : گل را می توان زیر پا له کرد، ولی بوی عطر آنرا نمی توان در فضا کُشت. خباگر من الان من ادعا کنم این سخن بهتر از ایه قران است اچه می گویید؟

  5. من همه مطالب صفحه رو کاملا خوندم…. یکجا گفتین کسی نمیتونه آیه ای مانند قرآن بیاره حالا هم میگین ادعا نکردیم کسی نمیتونه مانند قرآن رو بیاره دوباره تو جمله بعدی گفتین کسی در سایر ملل نتونسته مثل قرآن رو بیاره…خودتون در مورد مطالب نقیض یکدیگر قضاوت کنید…..یعنی چه کسی نتونسته مانند قرآن رو بیاره!!!!؟؟؟…مگه کسی تونسته مانند اشعار حافظ یا اشعار سهراب سپهری بیاره؟؟؟!!!!….مگه میشه دو ریتم کاملا متفاوت رو دلیل ضعف و شکست دیگری تلقی کرد؟….مگه کلمات نهج البلاغه مانند قرآن ریتمیک نیست؟مگه بقیه کتب ادبی زبان عربی و سایر زبانها ریتم خاص خودشونو ندارند؟…مشکل اصلی این باور رسوب یافته در ذهن باورمندان قرآن هست که کسی نتونسته مانند قرآن رو بیاره و آنرا دستاویز برای یگانگی قرآن دونستند در حالیکه هیچوقت به اصل خود قضیه فکر نکردند که مانند یک اثر ادبی رو آوردن یک امر ناشدنی هست چون اگه آورده بشه دو حالت بیشتر نداره:یا گفته خواهد شد مثل آن اثر نیست یا اینکه تقلیدی است فقط کلمات تغییر کرده….به نظر من محمد در تنگنای هجمه مشرکان برای خلاصی یا کاهش فشار آنها چنین موضوعی (تحدی قرآن) رو مطرح کرده و مشرکان بدون توجه به اصل مسئله موضع سکوت اختیار کردند و محمد چون سکوت آنان رو در مقام ضعف دیده قضیه تحدی قرآن رو دوباره با شدت تکرار کرده…وانگهی بسیاری از آثار ادبی ممتاز در عصر خود و عصرهای بعدی یگانه بودند و هستند.

     

     

     

    • مدیر سایت

      ادعای ما اینه که کسی نمی تونه سوره ای مثل قرآن بیاره یا مثل کل قرآن نه آیه ای. یک آیه مثل قرآن می توان آورد چرا حرف منو با دقت نمی خونی و با دقت نقل نمی کنی؟
      این لینک را از صفحه ۴ ببعد کامل با ادامه بخونید:

      http://www.hadith.net/n5205-e42770.html

  6. یک مطلب رو دوست دارم عرض کنم: من بدون تعصب به هیچ مرام و مسلکی تابع اخلاق و انسانیت و حقیقت می باشم و مثل پیروان ادیان و سایر مسالک مطلق انگار نیستم  و از گفته های هر فرد متفکر و هر آیین و مذهب و مسکلی که ردپای حقیقت  داشته باشه استقبال میکنم(منظورم اینه که حرفای منطی و معقول و مستدل رو که متعلق به هر فرد یا مکتبی باشه با کمال میل پذیرا میشم ولی خلاف آنرا قبول نمیکنم) و اگر حرف اشتباهی هم زده باشم بدان اعتراف میکنم چون یکی از مظاهر بارز شجاعت اعتراف و اقرار به اشتباه است نه لجاجت و اصرار بر باطل.

  7. ما قبول کردیم. منظور شما سوره یا تمام قرآن هست…خوب که چی؟…شما طرفداران تحدی ناپذیری قرآن و همه مردم جهان باهم جمع شوید.. اگه تونستید کتابی مانند دیوان شمس جلال الدین بلخی رو بیارید؟؟!!!…خواهش میکنم پاسخ قبلی منو دوباره بادقت مطالعه بفرمایید…البته این رو هم عرض کنم که تحدی قرآن در اندازه های متفاوت هست چون یکجا گفته سوره ای مانند قرآن یکجا گفته چند آیه یکجا گفته یک آیه و یکجا هم گفته کتابی مانند قرآن.
     

    • مدیر سایت

      آن لینکی که گذاشتم ۶۷ صفحه است نمی تونم اونو اینجا بیارم. در آنجا آمده که اعجاز قرآن، تنها در آرایه های لفظی نیست. مجموعه ای از امور لفظی و معنایی دست به دست هم داده که به این مجموعه اعجاز می گیم: http://www.hadith.net/n5205-e42770.html 

      در دیوان شمس و دیوان حافظ، این ویژگی ها جمع نیست.

      در کجای قرآن آمده که کسی نمی تونه یک آیه مثل قرآن بیاره؟

  8. با سلام خدمت جناب آقای اکبر و مدیر سایت و تشکر از شما. من با هر دو عزیز مخالفم. به نظرم این درست نیست که چون ما به زبانی آشنایی نداشته باشیم نتوانیم بفهمیم که آیا آن کلام ریتم و آهنگ دارد یا ندارد، شما اگر الآن یک شعر به زبان انگلیسی بخوانید به ریتمینگ بودنش پی خواهید برد، یا مثلا اگر شعری به زبان عربی بخوانید مانند شعرهای سعدی و حافظ به راحتی میتوانید آهنگین بودنش را درک کنید و در زمان خود پیامبر هم بودند شاعرانی که شعر فراوان میگفتند که وزن و قافیه و … داشته و بارها شنیدیم که فلان شخص که اصلا با زبان عربی آشنایی نداشت با شنیدن قرآن مجذوب آهنگ و ریتم مرموز قرآن شده است، اما اینجا این سوال مطرح میشود که آیا تحدی قرآن صرفا به ریتم و آهنگ بر میگردد که به نظرم اینطور نیست و با جناب اکبر تا حدودی موافقم، به نظر من بار محتوایی مد نظر است چون در آن دوران شاعران فراوان وجود داشتند با فن بیان بالا اما نتوانستند پیروز شوند و قلوب مردم را به خود جلب کنند. ریتم و آهنگ و شعرهای زیبا در دنیا فراوان بوده و هست اما اگر محتوا در میان نباشد یا محتوای دور از فطرت و عقل داشته باشد اصلا جای برتری ندارد، برای مثال روح توحید و خداباوری در تمام قرآن مشاهده میشود حالا مثلا اگر مسیحیان یا مشرکان می آمدند و با شعرهایی ریتمینگ و آهنگین از تثلیث یا از شرک میگفتند قطعا دلها را به خود جلب نمیکرد، همین الآن هم در مراسم های لهو و عروسی و جشن میبینیم که شعرهایی با ریتم خوانده میشود ولی فقط انسان را به رقص میاورند نه چیز دیگر. به نظر من همین که قرآن مانند شعرهای معمول نیست ولی در عین حال باز ریتمی عجیب و موزون دارد خود جای تعجب است و بنظرم با این تفاوت خواسته متمایز بودن و وقار و سنگینی اش را برساند.

  9. جناب مدیر سایت: بادرود یک سوال دارم: شنیدم کهعده ای از شیعیان معتقدند: با توجه به اینکه قرآن کنونی توسط عمر و عثمان جمع آوری شده، لذا آنهادر آن دست بردند بنابراین قرآن فعلی، قرآن اصلی نیست .قرآن اصلی قرآن علی است که نزد امام زمان است. آیا این موضوع میتواند صحت داشته اشد؟ البته از نظر من این نظریه معقولانه نیست.

    • مدیر سایت

      بعضی می گویند این قرآن در زمان پیامبر(ص) گردآوری شده اما برخی می گویند توسط عثمان

      هرکدام باشه از نظر ما معتبره چون مورد تایید امامان بعدی بوده است و تحریف نشده

  10. از آقای سعید و جناب مدیر سایت بخاطر نظراتی که دادند کمال تشکر رو دارم و واقعا مایه مسرت هست که با چنین افراد مطلع و فهیمی هم کلام میشم….جناب مدیر سایت گفتند که در قرآن به تحدی در اندازه آیه اشاره نشده. باشه منم قبول کردم  تحدی در حد چند آیه وسوره رو…ولی مسئله ما بجهت اندازه نیست بلکه بجهت آوردنشه….از فحوای مطالب جناب سعید عزیز(که مدیر سایت محترم  تاییدش کرده)چنین بر میاد که شما محتوای قرآن رو عامل تمایزش میدونید یا بهتر بگوییم آمیزه محتوی و آهنگ. که محتوا برجسته تر هست….مدیر محترم سایت این ویژگی(تمایز محتوی و آهنگ)رو برای آثار برجسته هنری مثل دیوان شمس یا گلستان قایل نبودن یا پایین تر از قرآن میدانستند….ولی آیا واقعا آثار برجسته هنری و نظم و نثری ما بجهت محتوا بارشان پایین تر از قرآن هست؟!!آیا کتابهایی مثل گلستان و مثنوی معنوی بار معنایی بسیار بالایی ندارند؟؟…ما بجهت محتوا در قرآن به آیاتی برمیخوریم که واقعا ارزش معنایی قرآن رو تا حدود زیادی تنزل میده مانند مباحثه خدا و شیطان در مسئله سجده شیطان بر انسان که جای بسیار سوال هست که اصلا چه نیازی به سجده شیطان بود و یا اصلا چه احتیاجی به وجود شیطان بود؟؟!!.و یا داستان اسکان اب و ام البشر در بهشت و سپس نافرمانی وبعد اخراج انسان به کره خاکی(که با خود کلام قرآن که بهشت و دوزخ رو ثمره اعمال خود افراد دانسته در تناقض هست) وداستانهای افسانه ای و کودکانه این چنینی که کاملا نشان ار رواج این داستانها در آن عصر میباشد( که در قرآن انعکاس یافته)…البته بنده منکر تعداد قابل توجهی از آیات که بار معنایی اخلاقی دارند نیستم ولی نمی توانم ایات و داستانهای افسانه آمیزی رو هم ندید بگیرم که در قرآن به عنوان کلام راستین خدا تلقی شده…این نکته رو هم عرض کنم که با پیشرفت علوم و افزایش آگاهی انسان موارد تناقض تعداد قابل توجهی از آیات قرآن با حقایق اثبات شده بیشتر آشکار گردید و دوباره باز باورمندان قرآن به سنت مالوف دست به دامن تفسیر و تاویلات جدید فراوانی شدند تا بلکه به هزار دلیل و اما و اگر نقصانی به ساحت قرآن وارد نیاید که خود دوباره با نص قرآن که گفته: ما این کتاب را ساده و قابل فهم برای همه فرستادیم(نقل به مضمون) در تناقض هست…یه مطلب رو هم در مورد جذابیت و کششمندی آهنگ و ریتم و وزن آثار هنری بیان کنم که واقعا بعضی مواقع در آهنگ و وزن کششی هست(یعنی چنان انسان رو به خودش جذب میکنه)که انسان فارغ از محتوای آن صرفا علاقمند به شنیدن اثر میشه..اتفاقی که در دنیای موسیقی زیاد میافته و ما بوضوح میانگین افرادی که بیشتر از محتوا جذب آهنگ و ریتم(حتی گاها بدون توجه به زبان)  میشوند رو میبینیم.

  11. اگر منظورتان غربیان هستن ، مطمئن باشید از من و شما اسلام و قرآن را بیشتر تحقیق و نقد میکنند ولی اسلام را برای استعمار کشورهای جهان سومی احتیاج دارند و مثلأ فیلم محمد رسول الله را هنرپیشه گان یهودی آمریکایی میسازند و به خورد عوام کشورهای اسلامی میدهند.
     سوره ها و آیات نظم و قافیه دار آخر قرآن هم بر گرفته شده از شاعرین صدر اسلام هست مثل :
    مثل ورقه بن نوفل، امیه بن ابی الصلت، زید بن عمرو ، قس بن ساعده ، حاتم طایی ، زﻫﻴﺮ ﺑﻦ اﺑﻲ ﺳﻠﻤﻲ ،اﻣﺮؤ اﻟﻘﻴﺲ
    مثلأ سوره قمر احتمالأ از شاعر معروف صدر اسلام امروالقیس قرض گرفته شده:
    دنت الساعه وانشق القمر عن غزال صاد قلبی ونفر
    أحورٌ قد حِرتُ فی أوصافه ناعس الطرف بعینیه حوَر
    مرّ یوم العید بی فی زینه فرمانی فتعاطى فعقر
    بسهامٍ من لحاظٍ فاتک فرَّ عنّی کهشیم المحتظر
    وإذا ما غاب عنی ساعه کانت الساعه أدهى وأمر

  12. با سلام خدمت آقای اکبر و تشکر از لطفشان.

     خداوند هیچ گاه نخواسته که با آوردن کتابی بخواهد استعدادهای بشر را نادیده بگیرد و بگوید که همه تعطیل و کسی دیگر حرفی نزند در حالی که قدرت چنین کاری را هم داشته اما این کار را نکرده و در بحث شعرا هم همین امر مورد قبول قرآن است مثلا در همان آیه ای که از شاعران بیهوده گو مذمت میکند از شاعرانی هم میگوید که صالحند و از خدا میگویند، به نظر شما رمز جاودانگی سعدی و مولانا و …. چیست؟ اگر این انسانهای بزرگ می آمدند و از بدی میگفتند آیا آثارشان جاویدان میشد؟ خیر چون سنت خداوند این نیست، چون باطل نابود و حق بالا میرود زیرا در قرآن آمده که «پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروى میکنند، اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان ». قرار نیست که خداوند تمام حرفهای خوب را در قرآن بیاورد (گرچه از یک دید تمام خوبی ها را گفته) و قرار نیست که خداوند استعدادهای بشر را که خودش در وجود آنها قرار داده تا شکوفا شوند نادیده بگیرد، اگر قرار باشد اینطور استدلال کنیم پس باید بگوییم که چرا انسانها از خود اثر خوب به جای میگذارند یا مثلا بگوییم که این مناجات و دعاهایی که از ایمه بخصوص مناجاتی که از امیرالمومنین و امام سجاد و با آن مزامین عجیب عرفانی به ما رسیده چرا در قرآن نیامده، قرآن راه و معیار را نشان میدهد، قرآن خودش گفته که کتابی است برای یادآوری، برای بیداری. شعر گفتن و کلمات را به طور موزون کنار هم آوردن و یا سخن زیبا گفتن استعدادیست که خداوند به بعضی داده، حال یکی به فرموده ی قرآن از خدا و خوبی میگوید میشود حافظ و مولانا و فردوسی و سعدی و شکسپیر و… و جاودان میشود و یکی هم بهره ای از این چیزها نمیبرد و میشود فلان شاعر گمراه. اما بحث افسانه، در اینجا دو موضوع مد نظر قرار میگیرد، یکی اینکه شما میدانید چنین چیزی افسانه است و با قاطعیت میگویید که افسانه است و یا نه از چیزی خبر ندارید و صرف اینکه انسان از یک موضوعی بی اطلاع باشد و بخواهد بگوید که آن افسانه است درست نیست، مثلا من یک گزاره ی خبری را به شما بگویم و شما چون اطلاع ندارید و نمیدانید که حرف من درست است یا نه بگویید که حرف شما دروغ است یا افسانه است! در مورد مساله ی مباحثه ی خدا و شیطان دلیل ما بر افسانه بودن چیست؟ آیا ما میدانیم که چنین مباحثه ای صورت نگرفته؟ در داستانهای قرآنی هم این امر صدق میکند، آثار و نشانه های باقیمانده از اقوامی که بدلیل اعمالشان نابود شدند موجود بوده و قرآن توصیه میکرده که بروید و آن آثار را ببینید. چرا ما مثلا با کشف شهر پمپی به این نتیجه نمیرسیم که شاید هم این داستانهای قرآن واقعیت داشته باشد؟ چیز بعیدی نیست. در مورد مسأله سکونت آدم و حوا هیچ تناقضی با این گفته ی قرآن که بهشت و دوزخ رو نتیجه اعمال افراد میدونه نمیبینم، خب نافرمانی کردند و از بهشت رانده شدند و همین تنزل به منزله ی دوزخ است واگر هم بگویید که چرا از اول در بهشت بودند باز هم مشکلی بوجود نمی آید، خدا دوست داشته که آنها را غرق در نعمت کند، البته یک نظر هست که میگویند آنها در بهشت دنیوی قرار داشتند چون همین که توانسته اند نافرمانی کنند نشان میدهد که آن بهشت پس از قیامت نیست. اینکه گفتید با پیشرفت علوم و افزایش آگاهی انسان موارد تناقض در قرآن با حقایق اثبات شده بیشتر آشکار شده را اصلا قبول ندارم، و اتفاقا به نظر من هرچه آگاهی بشر در مسایل علمی بالا رفته هیچ تناقضی که در آیات دیده نمیشود هچ بلکه فهم آیات قرآن بهتر و ملموس تر شده و عظمت این کتاب هرچه بیشتر آشکار گشته است.

  13. داستان اصحاب فیل: طبق تحقیقات  اخیر به این نتیجه رسیدند که دلیل مرگ عده ای از سپاهیان ابرهه شیوع یک بیماری واگیردار بوده که باعث ایجاد تاول روی پوست بدن آنها نیزمی شده. درآن زمان بدلیل آنکه مردم مکه از علم پزشکی زیاد نمی دانستند، نفهمیدندعلت مرگ آنها چه بوده است. با توجه به آنکه پرندگان مهاجری از روی سپاه ابرهه عبور کرده بودند لذا مردم مکه فکر کردند که پرندگان باعث مرگ آنها شدند .از طرفی به علت اعتقادات مذهبی که داشتند فکر میکردند که بتها آن پرندگان را فرستادند و با انداختن سنگریزه عده ای از سپاه ابرهه را کشتند تا از کعبه(خانه بتها) و خود بتها دفاع کنند. این واقعه در سال تولد پیامبر اسلام رخ داده بود و لذا عده زیادی از مردم مکه  آن واقعه را بیاد داشتند. درقرآن آن واقعه به مردم مکه یادآوری شد.

  14. دانشمندان و دانشورزان منعطف و غیرجزم اندیش برای قبول هر واقعه ای به تجربه حسی و عقلی و نیز دلایل و علل  منطقی و طبیعی و عادی تکیه میکنند ولی دانمشمندان معتقد و باورمند علاوه بر تجربه و عقل و منطق دلیل دیگری نیز برای قبول مسائل مختلف دارند که همان دلایل نقلی هست و در صورت تلاقی عقل  و نقل نسبت به درجه و اهمیت سند نقلی جانب سند را میگیرند و مطلقا در ذهن خود درصد یا شانس خطایی برای سند از پیش رسیده خود قائل نمیشوند…حکایت قرآن و برخی احادیث هم چنین هست….متاسفانه مطلق انگاری و قبول کردن بی چون و چرای امری از دلایل تعصب ورزی و جزم اندیشی هست که تنها شامل ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی نیست بلکه مکاتب غیر دینی و انسانی هم خالی ازین اشکال نمیباشد…مطلق انگاری و درست انگاری تنها مختص عقاید نیست بلکه شامل اشخاص بارز(مخصوصا پیشوایان و بزرگان دینی) هم میشود و همین باور منجر میشود یک اعتقاد راسخ به آن فرد یا عقیده بوجود آید که به هیچ عنوان در اذهان باورمندانشان احتمال اشتباه بر آن حمل یا وارد نشود….من از دیدگاه اول به موضوع نگاه میکنم یعنی وقتی قرآن یا شخصیت محمد (یا هر مورد یا موضوع دیگری)  را مطالعه میکنم بدون باور قبلی وبا تکیه بر تجربه عقل و منطق بررسی را شروع میکنم و درین بررسی هر آنچه که مطابق معیار عقلی و منطقی است قبول میکنم…به عنوان مثال وقتی در قرآن داستان سرد شدن آتش بر ابراهیم یا معراج در زندگی محمد رو میبینم  و با دلایل عقلی و منطقی مطابق نمیبینم اونارو ساخته اذهان تلقی میکنم یا بصورتی تفسیر میکنم که با دلایل عقلی و منطقی مطابقت داشته باشه…ولی این به معنی رد کامل آنها نیست و وقتی در قرآن یا زندگی محمد نکات واقعی و مثبت و قوت قابل توجهی رو هم میبینم که با دلایل عقلی و منطقی مطابقت داردقبول میکنم.و البته نکات ضعف یا خنثای  آنها رو هم به حکم انصاف و عقل میبینم.

    • مدیر سایت

      یک مثال: اگر سی سال پیش به شخصی گفته می شد: می توان متن صد جلد کتاب را در چیزی به اندازه یک سانت در یک سانت و با قطر یک میلیمتر قرار داد، آن را نمی پذیرفت و اگر عقل را مثل شما معنا می کرد، می گفت: این خلاف عقل است.
      اما اکنون می بینیم که می توان متن یکصد جلد کتاب را در یک فلش ریخت. ایراد آن شخص این است که بجای اینکه بگوید: من درک نمی کنم، می گفته: خلاف عقل است.

      قضیه ی معراج پیامبر و امثال آن، اینگونه است. شما بجای اینکه بگویی: من این قضیه را نمی توانم درک کنم می گویی: خلاف عقل است. اما مگر شما همه چیز را می توانی درک کنی؟

  15. تعدادى از پژوهشگران مانند: کارادووو، بلاشر،۱۱۷ محمد عبده،۱۱۸ فرید وَجدى۱۱۹ و حتى استاد جواد على۱۲۰  علت شکست سپاه ابرهه را یک بیمارى سارى مثل آبله دانسته اند.از نظرلغوى بین ابابیل (در سوره فیل) و آبله ارتباط وجود دارد. آرتور جفرى درباره ابابیل مى نویسد: بورتن از سرگرد پرایس نقل مى کند که واژه ابابیل هیچ ربطى به پرندگان ندارد، بلکه نام بلایى است. و گذشته از آن، این کلمه از ابیله به معناى تاول گرفته شده است. آبله بیمارى واگیردار معروف است و طیراً ابابیل نوعى مخصوص از این بیمارى، و ترجمه آن آبله مرغان فارسى است. ….

    .۱۱۷ ر.ک: آذرتاش آذرنوش، «مدخل ابابیل»; دایره المعارف بزرگ اسلامى، ج ۲.
    ۱۱۸. ر.ک: محمد عبده، الاعمال الکامله، ج ۵ ص ۵۰۴ ـ ۵۰۵; همو، تفسیر القرآن الکریم، جزء عم، ص ۱۵۷; احمد مصطفى مراغى، تفسیر المراغى، جز۳۰، ص ۲۴۳.
    ۱۱۹. ر.ک: محمد فرید وجدى، دایره المعارف القرن الرابع عشر ـ العشرین، ج ۱، ص ۳۳ ـ ۳۴، مدخل ابل.
    ۱۲۰. ر.ک: جواد على، همان، ج ۳، ص ۵۱۶ ـ ۵۱۷.

  16. مثال شما مورد قبول نیست چون چنین موردی (گنجایش صد جلد کتاب در فلش)با دلایل فیزیکی و عقلی قابل اثبات هست و صدها و هزاران بار بطور عملی اثبات شده ولی قضیه معراج صد بار که سهل هست یکبار هم مشاهده نشده و هیچ دلیل علمی و فیزیکی پشت آن نیست…پاسخ قبلی من که در تاریخ بیست خرداد نوشته شده هنوز تو صفحه نگذاشتین.
     

    • مدیر سایت

      مگر فیزیکدانها می توانند ادعا کنند که همه چیز ـ حتی در حوزه فیزیک ـ را می دانند؟! مگر هرچه تاکنون بدست بشر عادی اتفاق افتاده، می تواند اتفاق بیفتد؟ این همه کارهای جدید داریم که قبلا نه بشر مشاهده کرده بوده و نه در موردش سخن گفته است. مثل برق

      نوشته ی بیست خرداد شما هم طولانی بود و هم به موضوعات متعدد پرداخته بودید

  17. این درست نیست که شما نوشته منو بدون اینکه مورد اخلاقی داشته باشه یا حرف موهونی توش باشه فقط بخاطر طولانی بودن تو صفحه نذارین …. مطالبی که مینویسم حاصل مطالعات و تفکرات مداوم خودم هست و من به اخلاق و ادب بسیار پایبندم….. لطفا نوشته قبلی منو در صفحه قرار بدین.

     

    • مدیر سایت

      شما باید مقررات این سایتو رعایت کنید. شما گاهی ده موضوع را دریک نوشته مطرح می کنید و می دونید که نمی شه زیر آن به هر ده موضوع پرداخت و در نتیجه بی جواب می مونه. بنابراین نباید این نوشته ها منتشر بشه و الا خواننده خیال میکنه جوابی برای آنها نیست

  18. قضیه برق چه ربطی به معراج یا سرد شدن آتش ابراهیم داره؟؟؟!!…برق یک امر کاملا مادی هست با دلایل عقلی و علمی قابل اثبات…..چرا تجربه ای مانند معراج فقط یکبار آنهم فقط برای یک نفر باید اتفاق بیفته!!؟؟…شما نظایر تجربه معراج رو نشون بدین تا من قبولش کنم…..اگر دلیل عثلی و منطقی و علی و معلولی دارین بیان کنید…..استنادات نقلی مورد قبول نیست.

    • مدیر سایت

      اگر خدا را قادر بدونیم سرد شدن آتش برای یک انسان چیز مهمی نیست. برخی افراد هستند در همین زمان که دست به چیزهای خیلی خیلی داغ می گذارند اما طوری نمیشه. گشتی بزنید در اینترنت فیلمهایی خواهید دید. شخصی بود که اسمش در گینس ثبت شد، فلزی به داغی هشتصد درجه روی زبانش می گذاشت

  19. آفرین آقای پیمان…… تفسیرت با عقل و منطق جور درمیاد.

  20. تحمل چنین حرارتی شاید در مدت زمان اندک امکان داشته باشد ولی اولا بدون عوارض نیست. ثانیاساختار جسمی همه افراد یکسان نیست و امکان داره برخی افراد تا یک اندازه و حدی متحمل فشارها و عذابهایی بشوند که خیلی از افراد چنین توانایی ای نداشته باشند ولی این هم با دلایل مادی و عقلی قابل توجیه هست…شما نظیر تبدیل یکباره آتش به گلستان یا پرواز یک فرد به میلیاردها کیلومتر فضای بیکران  رو نشون بدین…..ثالثا آیا همین فرد میتونه فرضا دمای هشت هزار درجه یا بیشتر رو تحمل کنه….معراج به لحاظ لغوی یعنی نردبان یا پلکان.با یک حساب ساده براحتی میتوان فهمید که گوینده این داستان یک تصور کم فاصله و گنبدمانند از آسمان داشته درحالیکه هیچگاه به ذهنش خطور نمیکرد که آسمان خیال او یک فضای بیکران از تمام جهات باشد.
     

    • مدیر سایت

      اعجاز یعنی کاری برخلاف امور عادی صورت گیرد و اگر خدا را قادر بدانیم پذیرش معجزه چیزی عادی است.
      در احادیث نیامده که حضرت از پلکان بالا رفت و تنها از کلمه ی معراج نمی توان این را بدست آورد. کم نیستند واژه هایی که در غیر معنای لغوی آنها به کار می روند مثلا صلاه یعنی دعا حال آیا می توان گفت: وقتی پیامبر(ص) فرمود: صلاه را بجا آورید، یعنی دعا کنید؟!
      نمی دونم این حرفهای کودکانه را از کجا پیدا کردید؟!

  21. با سپاس از آقای اکبر. دررابطه با موضوع معراج که در مباحث بالا به آن اشاره کردید نظرهای مختلفی وجود دارد.عده ای باور دارند که معراج پیامبر جسمانی بوده.عده ای دیگر براین باورند که معراج روحانی بوده است. باتوجه به آنکه پیامبر درخانه ام هانی خواهر امام علی در خواب بوده و صبح که ازخواب بیدارشدند ،پیامبر به ام هانی گفت دیشب جبرئیل آمد و مرا به معراج برد، میتواند معراج روحانی باشد یعنی پیامبر رویا و خواب معراج را دیده نه آنکه بیدار شده و به معراج رفته باشد.عده ای از مسلمانان اهل تسنن و نیز عده ای از محققان علوم دینی عقیده دارند معراج روحانی بوده است. دانشمند ابوعلی سینا نیز باور به روحانی بودن معراج دارد.در معراج نامه ذکر میکند: "اگر کسی پندارد که جسم آدمی جایی رسد که عقل رسد محال باشد ….حرکت جسم به مقصد عالی جز به انتقال و قطع مکانی و انتقال زمانی نتواند بود و چون اندر مدرج معقول بود حرکت روح را بود به عقل, نه جسم را به قدم.پس جسم اندر موضع بود و قوت ادراک بر مرکب عقل به مقصود خود می شود…. چون احوال پیامبر(ص)نه در عالم محسوس بوده است معلوم شد که نه به جسم رفت زیرا که جسم به یکی لحظه مسافت دور قطع نتواند کرد….پس معراج جسمانی نبوده زیرا که مقصود حسی نبود بلکه معراج روحانی بود زیرا که مقصود عقلی بود". البته راویان،احادیث مختلفی از قول پیامبرگفته اند .در این احادیث زمان ومکان معراج ومشاهدات پیامبر درمعراج با هم متفاوت است.

  22. اینکه میگویید این حرفها کودکانه هست نظر شخصی جنابتان هست.. شما که بالاخره نظایر موارد گفته شده منو نتونستید نشون بدین دست به دامن اعجاز و خدا شدین….بحث بر سر بود و نبود خدا به مجال دیگر موکول میکنم ولی آنقدر میتوانم بگویم که شواهد عدم وجود خدای ادیان خیلی بیشتر وجودشان هست……من به یقین اعتقاد دارم که هیچ اعجازی رخ نداده و هر چه اتفاق می افند بر اساس قانون علت و معلولی هست….مسئله معراج در نگاه اول به دو دیدگاه باورمندان و خرد ورزان تقسیم  میشود که خود دیدگاه باورمندان به دو گروه معراج روحانی و معراج روحانی و جسمانی تقسیم میشود معراج روحانی یعنی اینکه محمد کالبد جسمیش در زمین مانده و روح او از تنش پرواز کرده و تمام عالم کاینات را سیر کرده و دوباره به قالب جسمیش بازگشته و معراج جسمانی  هم اینکه جسم توام با روح محمد جهان موجود را سیر کرده که خود آن به دوگونه روایت شده عده اندکی معراج را بوسیله یک نردبان بسیار بلند که راه به آسمان داشته نقل کرده اند و عده زیادی بوسیله یک موجود عجیب که تن اسب با سر انسان داشته که محمد بوسیله آن تمام عوالم را به چشم سر دیده… ولی نظر عقل گرایان و خردورزان این هست که این یک سیر خیالی و رویایی بوده  که محمد در حالت خواب یا خلسه مشاهده نموده و چون انسان کاملا باورمندی بوده این سیر رویایی اش را موهبتی از جانب خدای قادر و توانایش تلقی نموده.. حرف آقای پیمان به حقیقت نزدیک هست فقط مسئله بر سر روح هست که من بوجود آن باور ندارم پس میتوان چنین گفت معراج روحانی منظور شما همان سیر رویایی محمد هست که در ذهن و مغز او اتفاق افتاده.

  23. نمیدانم مطلب زیر چقدر صحت دارد ولی جای تامل دارد.

    آلبرت اینشتین در رساله­ی پایانی عمر خود با عنوان : دی ارکلرونگ"، یعنی : بیانیه" ، که در سال ۱۹۵۴ ( =۱۳۳۳ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می­دهد و آن را کامل­ترین و معقول­ترین دین می­داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه­ی اینشتین با آیت­الله العظمی بروجردی (فوت ۱۳۴۰ ش = ۱۹۶۱ م) است که توسط مترجمین برگزیده­ی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.

    اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خو درا با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج­البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه­ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و … توسط حمیدرضا پهلوی (فوت ۱۳۷۱ ش) و … ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می­شده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی­شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده­اند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می­کند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می­خورد و آن ظرف واژگون می­شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می­گردند مشاهده می­کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است … اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه­ی "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می­نویسد….

  24. همچنین اینشتین در این رساله "معاد جمسانی" را از راه فیزیکی اثبات می­کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی "معاد جسمانی " را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می­داند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.

    اینیشتین در این کتاب همواره از آیت­ الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ "حسابی عزیز"…

    ۰۰۰/۰۰۰/۳ دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکت­های اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقه­ دار یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه­ای چک شده و تأیید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است. هم اکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی – توسط دکتر عیسی مهدوی (برادر دکتر ابراهیم مهدوی) و توأم با تحقیق و ارائه منابع مذکور در متن (توسط اینجانب) می­ باشد و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است . اصل نسخه این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن – بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی – سپرده شده و نگهداری می­شود. توضیحات بیشتر و شماره ثبت آن را برای اطلاع خوانندگان در آغاز برگزیده این کتابچه ارائه خواهیم داد.

    گزده­ای از آخرین رساله اینشتین: (DIE ERKLA"RUNG دی ارکلرونگ = بیانیه) ترجمه: دکتر عیسی مهدوی، تحقیق و پیشگفتار و پاورقی: اسکندر جهانگیری

  25. پس قضیه ی معراج و تبدیل آتش به گلستان رو با قانون علیت توضیح بفرمایید تا ابهامات رفع شود……نمیدونم این حرفهای منتسب به اینشتین چقدر درسته یا نه ولی هیچ اثر صوتی و تصویری از اینشتین حاوی مطالب فوق نمیباشد( یا لااقل کوچکترین اثری از اسلام و ایران یا افراد ایرانی و اسلامی در کلامشون نیست)….اما نباید اینشتین معیار و ملاک حقیقت قرار بگیره چون ایشون هم پتانسیل اشتباه رو دارند.

  26. اگر توصیفات و آن فرمول منتسب به اینشتین درسته و قابل عمل پس چرا تجربه معراج تکرار نمیشه؟؟!!…چرا فرمول معراج مورد توجه و کنکاش نیست؟؟!!…اگر با قانون علیت توان پیاده کردن آن در وادی عمل هست چرا کسی دنبال تکرار تجربه اش نیست تا به عنوان یک قانون علمی به ثبت برسد؟؟؟!!۱
     

  27. ما در سفر معراج محمد به هیچ یک از حقایق مکشوفه اعصار بعدی مثل کرویت زمین و جثه فوق العاده بزرگ ستارگان و میلیاردها ستاره و سیاره و اجرام آسمانی که اکثرا کروی بودند و همچنین دماهای فوق العاده سرد اشاره ای نمیبینیم…….بعدشم بهشت و جهنم هم فوق آسمانهاست  و بالاخره خدا و عرش خدا که بالای همه آسمان و بهشت و دوزخ قرار گرفته!!!؟؟؟…. بسیار واضحه سفر معراج یک تصویر و برداشت خیالی از تصورات موجود زمان نسبت به زمین و آسمان و جهان آخرت و خداست.

    • مدیر سایت

      ادعا نشده که همه ی آنچه پیامبر دید نقل شده و از سوی دیگر این کار بصورت طی الارض بوده و در طی الارض، مشاهدات مسیر و راه نیست.

  28. هرکسی بگوید سخن من از جانب الله است پذیرفتنی نیست پس چرا باید بپذیریم کلامی که از زبان حضرت محمد (ص) گفته شده از جانب الله است ؟

  29. اینکه من سخنی را بر زبان آورم یا کاری را انجام دهم که دیگران از بر زبان آوردن آن سخن یا انجام دادن آن کار عاجز باشند چگونه می تواند دلیل بر این باشد که آن گفته و کرده را خدا انجام داده است یا از جانب خداست ؟ آیا این تنها نمی تواند دلیل بر توانایی بیشتر من نسبت به سایر انسانها باشد و بس ؟

    • مدیر سایت

      شما اگر سخنی مهم بر زبان بیاری که کسی از معاصرانت نتونه مثل اون بیاره (به فرض که چنین کاری بتونی بکنی) نمی تونی ادعا کنی که در آینده ها هم نمی تونن بگن. به عبارت دیگر شما نمی تونی چنین کاری کنی

      • اینکه من سخنی را بر زبان آورم یا کاری را انجام دهم که معاصران یا غیر معاصران من از بر زبان آوردن آن سخن یا انجام دادن آن کار عاجز باشند چگونه می تواند دلیل بر این باشد که آن گفته و کرده را خدا انجام داده است یا از جانب خداست ؟ آیا این تنها نمی تواند دلیل بر توانایی بیشتر من نسبت به سایر انسانها باشد و بس ؟

        • مدیر سایت

          شما ممکن نیست چنین سخنی بگی و پشت سرش چنان ادعایی کنی

          • بنابراین نتیجه می گیریم این ادعایی که شما می کنید که سخنان حضرت محمد (ص) را خدا گفته یا از جانب خداست نادرست است ، قرآن کریم سخنان خود آن حضرت می باشد و ایشان اگر گفته اند کلام خداست به این معنی بوده که خداوند به ایشان یاری نموده تا آنرا بگویند و هر کلامی که از دهان هر شخصی خارج می گردد با یاری خداوند است ، اگر یاری خدا نباشد هیچ حرکتی انجام نخواهد و هیچ سخنی گفته نخواهد شد و هیچکس قادر به انجام هیچ کاری نخواهد بود

          • باید ببینیم که سخنان حضرت محمد (ص) و دیگر پیامبران چقدر با نظم و هنجار حاکم بر جهان آفرینش همخوانی و سازگاری دارد چون کلام خدا در این نظم بیان شده است نه لزوما در کلام پیامبران و عدم پیروی از این نظم سبب دشواری و عذاب خواهد شد

  30. به نام خدا

    قرآن به هیچ وجه اعجاز علمی نیست.
    من منکر اعجاز لفظی یا دیگر اعجاز های محتوایی نیستم و اصلا در این خصوص شایسته نظر دادن نیستم.
    اما به نظر من اینکه بر اعجاز علمی قرآن بخواهیم اصرار بورزیم کارکاملا اشتباهی است و میتواند به ضررمان هم باشدچراکه قرآن به هیچ وجه اعجاز علمی نیست.

  31. شما آیا از راز باطری ایرانی ساخته دست موبد دانشمندان باستانی ایرانی اشکانی آگاهید؟که در حوالی تیسفون در نزدیکی بغداد امروزی در دل ایرانشهر کشف شده؟آنقدر کشف شگفتی است که نظریه پردازان غربی فضانوردان باستانی آنراساخته پرداخته فضانوردان موهومی میدانند!اعجاز میخواهید؟در یکی از کتب پهلوی گمانم دینکرد موبدی با قضیهخ سینوس ها فاصله مرده جسد نسا را از درخت اندازه گرفت!در جای دیگرش به پرسشی که چرا در ۷کشور زمین همزمان روز نیست،موبد در جواب استدلال میکند که زمین گرد و کرویست.در نیایش ۳۰ روزه بزرگ از ستارگان در بردارنده تخمه آب اشاره رفته!آیا نمیتوان بر این اساس با احتیاط استدلال کرد که همانطور که میدانیم منشا آب در کرات دیکر و دنباله دارهاییست که به زمین برخورده اند؟بحث مفصل است و در خور نگارش نسکی در اینباره است.شما اگر مثنوی را بخوانید که:هیچ چیزی ثابت و بر جای نیست -جمله در تغییر و سیر سرمدیست و تا آخر این را بخوانید به نظریه بیگ بنگ و تراکم جرم و ماده و نشکیل سحابی ها و ستارگان و حتی در جای دیگر به شکل گیری و تراکم آب ها در آسمان و تشکیل ابر و باریدن باران از زبان مولانا و پیر بلخ خواهید رسید.اعجاز زبان مولانا ۱۰۰ بیور بار بیش از هر چیزیست.ما مفتخریم به نیاگان پردانشمان ایم و اگر بشناسیم فرهنگ خویش را و وام دار بیگانگان نباشیم آنگاه ایرانی جایگاه خود را در جهان باز خواهد یافت.نمونه دیگر ساز ارگ همان ارگانون است اختراع ایرانیان که موبدان ایرانی به روم وایتالیا باستان بردند و آنرا در دوره پارتی ها(اشکانی ها)به ایتالیا برده و ساخت و نواختنش را به آنان یاد دادند.چرا با فرهنگ و نیاگان خود ضدیت بورزیم؟

  32. انوشیروان کوروش نژاد

    منظورتان از باطری ایرانی همان باطری است که در ساتراپی آشوریان در نزدیکی بغداد پیدا شده است؟ دلم برای آشوریان میسوزد که همه چیزشان به نام تمدن ایران جعل می شود. بگذریم …

    تعصب آفتی است که مانع تمییز حق از باطل می گردد.

  33. حالا عصر پیامبر شد اوج فصاحت و بلاغت ؟؟ از کدام مدرک ؟؟
    و جای دیگر اگر بنفعتان باشد میشود عصر جاهلیت ؟
    قرآن از تاریکیهای زیر دریا حرف زده و این شد معجزه ؟
    شاید اگر بتوانید این دروغها را به بچه ها در مدرسه تلقین کنید
    مگر کسی فکر میکرده که زیر دریا هم خورشید و ستاره وجود دارد و روشن هست ؟
    پس این معجزه را باید نصیب دریانوردان آنزمان کرد که شناگر بوده اند .
    یک بار دیگر آیه را بخوانید :
    « دریایى بسیار عمیق که همواره موجى آن را می‏پوشاند و بالاى آن موجى دیگر است،
    و بر فراز آن ابرى است، هرگاه دستش را بیرون آورد بعید است آن را ببیند »
    نمیخوام با این تخیلات ابتدایی بشری که حالا شده معجزه وارد بحث بشم
    ولی تمام آیاتی که مربوط به زمین و خورشید و ستارگان و شهاب سنگها و آسمانها ( افسانه هفت آسمان ) هستند، غیر علمی و نادرستن و بیشتر گفته کسیست که همانند یک کودک از زمین به بالا نگاه میکند و آنرا توصیف میکند .
    حتی این علم نجوم شناسی قرآن در سطح هزاران سال عقبتر از زمان خودشه و مربوط به افسانه های سومریها و مصر باستان هست که نخست وارد تورات شده و اسلام از آن کپی برداری کرده .

    و اینکه قرآن پدران قومی را بی عقل و یا یهودیان را همانند استرانی مثال میزند که کتابی حمل میکند
    و یا ناباوران به اسلام را همانند سگان عوعوکننده و یا گمراهتر از چارپایان میداند ،
    مشخص هست که گفته انسان عصبانی و یا ناتوان در پاسخگویی و روشنگریست و نه کلام خدا .

    • بله عزیزان اینکه اینهمه جلوه علمی قرآن را دیدند بغض و کینه شتری باستانگرایان عزیز فوران گردید کاملا هم معمول است حال آنکه از این دین خرافاتی زرتشت که هموراه سعی دارند بسیاری از عیوب آن را بپوشانند.هر کس هم خلاف نظر باستانگرایان را بگوید احمق و بیسواد میشود خواه دانشمند مسلمان ایرانی چون ابن سینا باشد خواه حتا انیشتین که همیشه با آن ژست های علمی میگرفتند حال آنکه وقتی راه فرار ندیدند خشم کینه و تعصب همیشگی را بروز میدهند واقعا کمال و عقلانیت انسان را زیر سوال میبرند حال آنکه انقدر اعجاز علمی قرآن موجود است چرا در گاتهای نوشته موبدان چنین چیزی نیست؟؟چرا در اوستای تحریف شده زرتشت خرافاتی چنین چیزی یافت نمی شود؟؟اینها نشان میدهد که اسلام برتر از دین خرافاتی زرتشت است.حال آنکه(♧باستانگرایان عزیز حتا جوابی برای این مطالب ندارند پس خواهشا■جواب دهید■♧)
      اعجاز های علمی)
      طبیعت♤
      طبیعت به عنوان نشانه در قرآن : “سَنُریهم آیاتنا فی الافاق و فی اَنفسهم حتّی یتبین لهم انه الحق” یعنی “آیات خود را در دوردست‌ها و در درون خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا جایی که برای آنان روشن شود که این قرآن حق است
      حرکت خورشید♤
      “کُلٌ فی فلکٍ یَسبحون” به این معنا که “کل آنها در فلکی حرکت می کنند” در اشاره به حرکت خورشید و ماه و ستارگان است که دو بار در قرآن آمده است.فلک در تفاسیر اولیه به معنای چیزی که به دور خود می چرخد و بدین ترتیب به حرکت ظاهری خورشید و ماه در آسمان تفسیر شده است ولی در مبحث اعجاز علمی، فلک را فضا یا کهکشان تعبیر کرده و تفسیر آنرا در شناور بودن خورشید و ماه و ستارگان در درون کهکشان یا همراه با کل کهکشان در فضا می دانند.سوره الانبیاء آیه ۳۳ و سوره یس آیه ۴۰
      جاذبه عمومی♤
      “الله الذی رفع السماوات بغیر عمَدٍ ترونها” (سوره ۱۳ آیه ۲) به این معنا که “خدا همان کسی است که آسمان را بدون ستونی که قابل رؤیت باشدآفرید” به وجود قانون جاذبه تفسیر شده است (سوره رعد آیه ۲)
      انبساط جهان♤
      “والسماءَ بنیناها بِایدٍ و اِنّا لَموسعُون” (سوره ۵۱ آیه ۴۷) به معنای “آسمان را به قدرت بنا کردیم و ما همواره وسعت دهنده آن هستیم” ادعا شده است که به نظریه انبساط جهان که توسط هابل کشف شد اشاره می کند
      انفجار بزرگ♤
      “ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما” به این معنا که “آسمانها و زمین پیوسته بود پس باز کردیم آنهارا” (سوره ۲۱ آیه ٣٠). در تفاسیر این آیه هم به معنای بارش باران از آسمان و رویش از زمین تفسیر شده و هم به این معنا که آسمان و زمین به هم متصل بوده اند و از هم باز شده اند. معتقدین به اعجاز علمی قرآن می گویند که این آیه با نظریات علم فیزیک در رابطه با مراحل اولیه شکل گیری جهان تطابق دارد.
      حرکت زمین♤
      “وتری الجبال تحسبها جامده وهی تمر مر السحاب” به معنای “کوه‌ها را می بینی در حالیکه آنها را ثابت می پنداری و حال آنکه آنها همچون حرکت ابرها درگذرند آیه به روشنی می گوید، کوه ها در حرکتند اگر چه به نظر ساکن می آیند. مسلماً حرکت کوه‌ها بدون حرکت زمینهای دیگر که به آنها متصل است معنای ندارد و به این ترتیب معنای آیه چنین می شود که؛ زمین‌ها همه با هم، همچون حرکت ابرها با سرعت در حال حرکت هستند. به متحرک بودن کره زمین تفسیر شده است(نمل۸۸)
      ساختار جنین♤
      ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ”(آیه ۱۴ سوره مومنون) به معنای “نطفه را به صورت علقه درآوردیم پس آن علقه را مضغه گردانیدیم و آنگاه مضغه را استخوانهایى ساختیم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانیدیم آنگاه آفرینشى دیگر پدید آوردیم” ادعا شده است که با مراحل رشد و نمو جنین انسان از نظر علم جنین شناسی تطابق دارد چنان‌که محققینی از جمله کیت ال مور ، مارشال جانسون ، جرالد سی گورینگر ابتدا این ادعا را مطرح کردند.
      سایر موارد ویرایش
      فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءکَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ به معنای “پس کسى را که خدا بخواهد هدایت نماید دلش را به پذیرش اسلام می‌گشاید و هر که را بخواهد گمراه کند دلش را سخت تنگ می‌‏گرداند چنانکه گویى در آسمان صعود می‌کند این گونه خدا پلیدى را بر کسانى که ایمان نمی‌آورند قرار می‌دهد”
      (انعام۱۲۵) عده ای این آیه را این‌گونه تفسیر کرده اند که با افزایش ارتفاع و رقت هوا تنفس دشوارتر می شود و ادعا می کنند که این مطلب در آن زمان بر کسی روشن نبوده است.

      از سایر موارد می توان به واقع بودن ستارگان در آسمان نزدیک (انا زینا السماء الدنیا به زینت الکواکب)، بزرگی جهان و تعدد ستارگان (فلا اقسم بمواقع النجوم و انه لقسم لو تعلمون عظیم)، زوجیت در انواع حیات (سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لایعلمون) و مثالهای دیگر اشاره کرد

      این آیات اعجاز علمی قرآن است که ثابت میکند این کتابی از خداوند یکتا است حال آنکه سوالی داشتم چرا اینها در گاتها یا اوستا موجود نیست؟
      حال آنکه محتوای کتاب قرآن این است که تنها انسان را به خدا نزدیک تر گرداند نه کتاب زیست شناسی است نه کتاب نجومی است و نه…. ولی این اعجاز ها بر ما ثابت میشود که قرآن کریم کلامی از خداوندی است که انسان را خلق نمود.حال آنکه بر اساس ادعای باستانگرایان زرتشت که یک دانشمند بود پس چرا در کتابش چنین چیز های علمی ثابت شده نیست؟ در هر زمان جواب میخواهم

  34. برای خودتان میبرید و معجزه میتراشید و انتقاد هم میکنید که چرا آیات نجوم منسوخ شده قرآنی در گاتهای زرتشت نیامده ؟ یک مسلمان دیگر هم میگفت چرا اسمی از پیامبرانی مثل نوح و ابراهیم و آدم و حوا در گاتاها نیامده.
    پاسخ آنست که در گاتاها جایی برای خرافات و افسانه ها و باورهای کهنه مردم باستان بین النهرین که وارد قرآن شده نیست و گفتار و کردار اهورامزدا با الله که یک بت بوده و برای خشنودیش قربانی میکنند، کاملا متفاوت ست.

    اگر چه هزاران بار این کپی پیستهای معجزه تراشی مسلمانان در گوگل با تفاسیر من درآوردی برملا شده، ولی همواره سعی
    دارید این آیات بشدت ضدعلمی را به شکل معجزه به ملتها قالب کنید، که اتفاقا ثابت میکنند قرآن غیرآسمانی و بشدت
    محیط زده و مجموعه ایی از همه باورهای مذهبی ادیان رایج و باورهای خرافی بت پرستان مثل مناسک حج و قربانی و اشعار شعرای عرب آنزمان بوده و هیچ مطلب جدید و ارزنده و علمی در آن وجود ندارد که بدرد بشریت بخورد.
    از میان میلیونها کتب نجومی و علمی موجود در جهان حتی یک مطلب هم پیدا نمیکنید که تحقیقاتش منشا قرآنی داشته باشد.
    بهشت فریبنده و تخیلی قرآنی مملو از غرایز دنیوی و ارضای جنسی و خوراک و نوشابه مثل گوشت کبابی پرندگان و پیاله های شراب و غرفه هایی مملو از حوریان سفید باکره با سینه های زیبا و غلامان زیبارو که لابد معجزات آخرت هستند.

    از فلسفه بافی از واژه عربی فلک در کُلٌ فی فلکٍ یَسبحون ، چیزی بجزء زیاده گویی برداشت نمیشود . فلک و افلاک در قبل از اسلام هم بکار میرفته و در اشعار عرب وجود دارند و محمد مخترع آن نبوده.
    در زبان فارسی به آن گنبد مینا، چرخ کبود یا گردان سپهر و در زبان عربی به آن قُبه = گنبد و فلک می گفتند.
    شناور بودن ماه و خورشید هم غیرعلمی و منسوخ شدست و با چشمان غیرمسلح هم معلق بودن آنها برای مردم باستان قابل رویت بوده.
    کپی برداریهای محمد از آنجا اثبات میشود که قرآن هیچگاه سیاره زمین را هم در کنار ماه و خورشید شناور بیان نکرده, چون گمان میکرده زمین در گذشته به آسمان چسبیده بوده که الله آنرا از آسمانها جدا کرده و به پایین کشیده و سپس آنرا همانند فرش گسترده مسطح کرده ؛

    الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً …. بقره ۲۲
    وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ …… الذاریات ۴۸

    آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم چسبیده بودند ، و” ما ” آنها را از یکدیگر جدا کردیم.
    و در زمین کوههایى استوار نهادیم تا مبادا [زمین] یا [مردم] را بجنباند.
    سوره انبیا آیه ۳۱ ـ ۳۰
    و در زمین کوههایى قرار دادیم تا شما را نجنباند….. سوره نحل آیه ۱۵
    وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا. و کوهها را چون میخهایى نهادیم. سوره انباء آیه ۷

    قرآن حتی ادعا میکند که الله، ابتدا زمین و دریاها و کوههای داخل آنرا پدید آورد، بعد از آن به آفرینش آسمان پرداخت که کاملا اشتباه هست :

    هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ.
    اوست کسى که همه آنچه در زمین است را براى شما خلق کرد، سپس به
    آفرینش آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار کرد و او به هر چیزى داناست.
    سوره بقره آیه ۲۹

    از ضمیر سوم شخص بودن این آیهٔ غیرعلمی روشن هست که گوینده خدا نیست بلکه انسان ۱۴۰۰ سال پیش هست که تصورات خودش را از شکل گیری زمین و هفت آسمان افسانه ایی بیان میکند.
    زیرا منظومه شمسی ، ۹ میلیارد سال پس از تشکیل میلیاردها کهکشان و میلیاردها سیاره و ستاره داخل آنها بوجود آمده.
    یعنی حدود ۴ میلیارد سال پیش، سیاره زمین شکل گرفت و بر خلاف ادعای قرآن، حیات و جانوران و گیاهان به یکباره روی زمین بوجود نیامدند و حدود ۲ میلیارد سال بعد از وجود زمین، حیات تک سلولی و سپس چند سلولیها و بتدریج با روند تکامل، گیاهان و موجودات پدید آمدند.

    گمانزنی در سوره رعد آیه ۲ ، وجود ستونهای نامریی که آسمانها را نگه میدارد هم غیرعلمی و تخیلی ست. وقتی قرآن در سوره حج آیه ۶۵ ادعا میکند که آسمان سقف زمین هست که الله آنرا نگه داشته تا بر زمین نیفتد، پس باید هم برای سقف آسمانها ستونهای نامریی در نظر بگیرد که ناگهان از میان میلیاردها سیارات دیگر بر زمین نیفتند.

    حرکت کوهها در سوره نمل آیه ۸۸ هم به ادعای قرآن قرارست بهنگام قیامت اتفاق بیفتد که در آیه قبل از آن حرفشو زده ولی شما با عوام فریبی آنرا پنهان میکنید​.

    فکر کنم تا همین جا کذب معجزه تراشیهای پیش پا افتاده و عوام فریبانه در باب انبساط و انفجار بزرگ و دروغ اکسیژن در قرآن و غیره کافی باشه فقط یادت رفته بود راجب سیاه چاله ها هم یکی دوتا آیه پیدا کنی .

    • ببینید برادر عزیز شما هزاران موضوع را مطرح کردید که برای پاسخ به آن یک کامنت طولانی میخواهد آن هم که طبق قانون سایت باید کوتاه بنویسیم اولین ادعای شما آن است که الله بت است بنده در کامنت های قبلی پاسخ کاملی داده ام در این لینک:http://www.raherasti.ir/16513/زرتشت-تنها-پیامبر-ایرانی-نبود-چرا-پیرو/
      در کامنت های پایینی پاسخ های من را با دقت مطالعه کرده اگر قانع نشدید کامنت بگذارید تا بنده پاسخ دهم.
      و اینکه در مورد آیه الأنبیاء
      وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
      ﻭ ﺍﻭ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻭ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ. ﻫﺮ ﻳﮏ [ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ] ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﻱ [ﻣﻌﻴﻦ]، ﺷﻨﺎﻭﺭ [ﻭ ﺩﺭ ﺣﺮﻛﺖ] ﺍﺳﺖ. (٣٣ انبیا) اگر اشعار اعراب قبل از اسلام را داشتید پس چرا نگفتید؟ بسیاری از علما کلمه فلک را به مدار تفسیر نموده اند
      فلک. [ ف َ ل َ ] (ع اِ) چرخ. گردون.سپهر. ج ، افلاک ، فُلُک. (منتهی الارب ).♧ جای گردش ستارگان♧. ج ، افلاک ، فلک [ ف ُ ل ُ / ف ُ ]. (اقرب الموارد). مجموع آسمان به عقیده ٔ قدما. (فرهنگ فارسی معین ). آسمان. ♧چرخ. گردون♧ (لغتنامه دهخدا بخش ف ها کلمه فلک)
      و ادعای دیگر شما در مورد آیه زیر:الأنبیاء
      أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ
      ﺁﻳﺎ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺎ، ﺁﻥ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺷﻜﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻳﻢ؟ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺯﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺏ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ. ﺁﻳﺎ ﺑﺎﺯ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺁﻭﺭﻧﺪ؟ (٣٠) آیت الله قراعتی چنین تفسیر نموده اند:مواد اصلی آسمان و زمین در ابتدا یکی بوده ولی با گذشت زمان شکل جدیدی پیدا کرده است علم هم این را ثابت میکند اگر کمی در مورد (گسستگی زمین و آسمان) مطالعه داشته باشید
      نظریه مهبانگ، مدل کیهان شناسی پذیرفته شده جهان از کهن ترین دوران شناخته شده و تکامل آن در مقیاس بزرگ است.این نظریه بیان می کند که گیتی از یک وضعیت بسیار چگال(متراکم) نخستین آغاز شده و در گذر زمان انبساط یافته است.این نظبریه طیق گسترده ای از پدیده های مشاهده شده را به خوبی توضیح می دهد. از جمله این پدیده ها می توان به فراوانی عناصر سبک اولیه تابش زمینه کینهانی، ساختار بزرگ مقیاس و قانون هابل اشاره نمود.
      منبع
      جهت مطالعه در مورد big bang به سایت ناسا مراجعه شود.
      بنابر مطالعات زین شناسی نوین، ریشه کوهها در لایه های زیرین پوسته بهم پیوسته اند و همچون زرهی محکم سطح کره زمین را زا لرزشهای شدید محافظت میکنند.همچنین وضع خاص کوهها اثر طوفانهای شدید و حرکت دائمی بادها را کاهش و مقاومت پوسته زمین در برابر جاذبه ماه(جزر ومد) را زیاد می کند.

      سوره نمل:وتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَهً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَاب…
      کوه‌ها را می‌بینی، و آنها را ساکن و جامد می‌پنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند…

      ↓↓↓↓↓↓↓

      حرکت کوه ها (۱)

      آلفرد وگنر، دانشمند، زمین‌شناس و هواشناس آلمانیست، متولد ۱۸۸۰ و ارائه دهنده نظریهٔ جا به جایی قاره ها و رانش زمین که به زیبایی در آیه فوق به آن اشاره شده است. مطمئنا، قبل از ارائه و اثبات این نظریه، این آیه از نظر خیلی ها، جز اشکالات قرآن به شمار می رفته و غافل از اینکه اشکال از قرآن نبوده و از علم ضعیف آنها بوده است.

      و اینکه اسم هایی که ما بر اشیا میگذاریم شاید در هزارسال پیش نبود اینها فقط اسم هایی است که بعد از کشف آنان بر روی آنها میگذاریم مثلا سیارات و اینکه این قرآن که در هزار و چهار صد سال پیش بود به خوبی اینها را بیان نمود و اینکه ادعای شما این است که اگر مسایل علمی در قرآن باشد چون هزار سال پیش است نباید پذیرفت؟ خیر با اینهمه پاسخ بقیه حرف ها هم معلوم میشود. تنها سوال من این بود که چرا در کتب زرتشت دانشمند که آن را وحی از طرف اهورمزدا میدانند درباره گردش سیارات چیزی نگفته شده؟ با تشکر

    • با سلام؛ و اما بعد:
      اون مسلمانی که میگفت چرا نام حضرت ابراهیم (ع) و… در گاتها نیامده بنده حقیر هستم.
      روی چه حساب حضرت نوح (ع) را افسانه میخوانید اما زرتشت را نه؟.

      • سند وجود پیامبر ایرانی داخل خود قرآنتونه .
        چه جوریه که از دل هفت آسمان برای بیگ بنگ و ۴۰۰ میلیارد کهکشان ، آیه استخراج میکنید ولی یادتون نمیاد که قرآنتون چند بار گفته ؛ ما برای هر قومی پیامبری با زبان خودشان فرستادیم.
        بر فرض محال که وجود زرتشت افسانه باشه ،
        فرقش اینه که ما ایرانیا یک پیغمبر افسانه یی داریم ولی شما مسلمونا ۱۲۴ هزار پیغمبر افسانه ایی دارید که همشون قصه های منطقه خاورمیانه بودن .

      • با سلام؛ و اما بعد:
        جواب مرا ندادید، روی چه حساب حضرات نوح و… (ع) را افسانه میخوانید اما زرتشت را نه؟ میگویید طبق قرآن خداوند برای هر قومی پیامبری فرستاده خب حضرت نوح هم برای قوم خود پیامبر بوده و یا حضرت ابراهیم و… (علیهم السلام)… بنابراین با استدلال شما در وهله اول این پیامبران اثبات میشوند.

        و حال بگویید روی چه حساب حضرت نوح افسانه ای است اما زرتشت نه؟!!!

        • تفاوتهای آیین زرتشت با اسلام که با راهزنی و جنگ و خونریزی و به غنیمت گرفتن و حلال کردن زنان اسیر در مدینه گسترش یافت و تفاوت کردار و گفتار دو پیامبر از زمین تا آسمانه و اگر تشابهاتی مثل
          نمازهای پنجگانه و غسل و وضو و تیمم در آنهاست، حاصل کپی برداریهای محمدست.
          اصولا مطلبی در قرآن یافت نمیشود که قبلا در باورهای آن منطقه وجود نداشته باشد حتی شامل باورهای بت پرستان هم میشود.
          داستان نوح قرآنی که آنهم کپی برداری شده ، بیشتر شبیه کارتون یوگی و دوستانه تا حتی یک افسانه.
          کدام عقل و منطقی میپذیرد که یک نفر به اسم نوح در عصر بسیار کهن با دست خالی و بدون ابزار و تجربه، بتواند یک کشتی بزرگ و بدون نقص بسازد که حتی در توفان هم غرق نشود. شماها که اینهمه مهندس و تجهیزات در سپاه دارید، فقط توانسته اید قایقهای تندرو بسازید.
          ”’ افسانه نوح توسط بابلیان از باورهای کهن گیلگمش بخصوص کتیبه یازدهم گرفته شده و سپس وارد عهد عتیق بخش سفر پیدایش شده که خدای یهوه با نوح گفتگو میکند و نه الله ”’

          https://en.wikipedia.org/wiki/Epic_of_Gilgamesh#Tablet_eleven

          الله شما که بت بزرگتر بوده قبل از اسلام هم وجود داشته و پرستش میشده.
          الله اکبر در واقع یعنی بت بزرگتر یا خدای بزرگتر.

          https://fa.wikipedia.org/wiki/الله_پیش_از_اسلام

          بتخانه کعبه و مناسک حج و مراسم صفا و مروه و عرفه در همان ماه ذی الهجه قبل از اسلام هم انجام میشده و محمد کاشف آنها نبوده و جزء باورهای جاهلیت بت پرستان بوده که همچنان بعد از ۱۴۰۰ سال هر ساله انجام میشود البته به اسم مسلمان.
          ولی گاتاهای زرتشت منحصر بفرده و مطلب یا باوری از آیین میترائیسم که قبل از ظهور زرتشت مرسوم بوده، آلوده یکتاپرستی زرتشت نشده و کسی هم به زور شمشیر و غارت اموال و زنان آنها وادار به قبول اهورامزدا نشده.
          پس افسانه پرستی و باستان پرستی و باورهای بت پرستی عرب جاهلیت هم مختص شما مسلمانان هست که مکه و مدینه را رها کرده اید و ۱۴۰۰ سال با دروغ و معجزه تراشی از افسانه ها برای ایرانیان رجز میخوانید تا با تقدس گرایی کاذب از اسلام و قرآن، بر ثروت ملی آنان تصاحب داشته باشید و قدرت اسلام را در ویرانی و جنگ با دیگر مسلمانان و واپس گرایی و فقر و محرومیت و اعدام و اختلاس به نمایش بگذارید.

        • با سلام؛ و اما بعد:
          عزیز، سؤال بنده حقیر واضح بود و جوابش روشن تر، با کدام استدلال یا سخن دانشمندان حوزه تاریخ یا فرق و ادیان چه مستشرق و چه ایرانی، حضرت نوح (ع) را افسانه و غیر واقعی میدانید اما زرتشت را نه؟.
          اگر داستان حضرت نوح (ع) را کارتونی و… می بینید داستان زرتشت در دینکرد دست کمی از کارتون ندارد.
          اگر سند تاریخی یا اسناد باستان شناسی دال بر وجود حضرت نوح نیست دال بر وجود زرتشت هم نیست.
          اگر حضرت نوح در کتب عهد عتیق نمود شخصیتی واقعی بوده در شخصیت داشتن زرتشت در گاتها اما اختلاف است که پروفسور کلنز منکر آن میشود.

          بهر طبع جواب سؤال مرا بدهید تا بتوانیم سراغ مابقی موارد برویم.

          • مگه جواب جواب نمیکردی.
            با دلیل گفتم داستان نوح کپی شده از کتیبه یازدهم حماسه گیلگمش سومریها و بابلیهاست.
            لینکشم را دادم، بروید و زحمت خواندش را بکشید.
            باز میگید لیلی زن بود یا مرد ؟ ثابت کنید داستان نوح افسانه هست ؟
            برای آنکس که نمیخواهد بفهمد و قصد عوام فریبی دارد، هر توضیحی اضافه هست.

            • مدیر سایت

              بعضی وقتی که وقایعی را که قرآن نقل کرده، در کتابهای گذشتگان، نمی بینن، زبان به اعتراض باز میکنن که چرا در هیچ جا نیامده و فقط قرآن نقل کرده!
              بعضی دیگر که در کتاب های پیش از اسلام، مشابه آن واقعه را می بینن میگن: کپی برداری از کتابهای گذشتگانه!

          • با سلام؛ و اما بعد:
            مغالطه به سبک باستان پرست…
            إن زمان که شما هنوز در این سایت موجودیت نداشتید بنده حقیر با استفاده از ترجمه کتیبه های گیلگمش در وبلاگم پست منتشر میکردم، التماس تعقل…

            در حماسه گیلگمش از سیلی بزرگ سخن گفته شده و از قضا این باعث خوشحالی یهودیان شد چون احتمال وقوع این چنین واقعه ای را در گذشته قوت می بخشید اما از پیامبر یا کسی که ادعای الوهیت کند خبری نبود، البته کتیبه های گیلگمش بطور صد درصد کامل و بدون خرابی هم بدست ما نرسیده.

            جواب سؤال مرا ندادید، یک سند تاریخی دال بر وجود زرتشت ارائه بدهید یا با یک استدلال بگویید به چه حقی زرتشت وجود خارجی داشته اما حضرت نوح (ع) نداشته؟.
            محض اطلاع حضرت عالی نبود آثار تاریخی و یا حتی مشابه گیلگمش برای زرتشت، ماریان موله را بر آن داشته تا بگوید دین زرتشت تا زمان ساسانیان دین پیامبری نبود، میفهمی یعنی چه؟ یعنی زرتشت ساخته و پرداخته زرتشتیان در زمان ساسانیان است… چرا که حتی هماننده حضرت نوح نمیتوانیم ردی از واقعه مهم زمان وی را در کتیبه های کهن گلیگمش پیدا کنیم.

            جواب مرا یا بده یا بگو توان بحث علمی را ندارم.

            • جناب مدیر سایت، وقایعی که فقط و فقط در قرآن آمده هیچ بویی از علم و واقعیت به مشام نمیرسانند. مثلا از استراق سمع جنیان در آسمانها حرف زده که الله هم بسمتشان شهاب سنگ پرتاب میکند. وگرنه ننه بزرگ من هم از وقایع زیادی در طول عمرش حرف زده که جذابتر از داستانهای قرآنی ست و بهتر از قرآن میشود آنها را به کیهان شناسی و جنین شناسی هم ربط داد.

            • بازم خرافات کهنه مسلمانی که به توهمات ختم شده،
              اول از همه پاسخ دهید چرا تلاش در لاپوشانی حقیقت دارید تا برسیم به سوالات دوزاری شما ؟
              حماسه گیلکمش هم از طوفان و سیل بزرگ سخن گفته، هم از دستور خدایان برای ساختن کشتی بزرگ و هم از سوار کردن حیوانات بروی کشتی…..
              شاید هم فقط سواد حوزه ایی دارید و از درک معلومات دیگر عاجزید.

              دوم اینکه، هنوز جوابی نگرفتم که آیا محمد کاشف مناسک و طواف حج و صفا و مروه بوده یا قبلا رسومات بت پرستان مکه بوده که وارد قرآن شده ؟
              و اگر محمد کاشف آنها بوده، چرا الله برای اثبات وجودش نیاز به اینگونه مراسم بدوی دارد که هیچ پیشرفت و دانش و معرفتی برای زندگی بشر ندارند ؟
              سوم اینکه، چرا الله توانش را ندارد از جان زائرانی که برای زیارتش آمده اند، حفاظت کند تا حوادثی مانند حادثه منا و کشته شدن زائرن در زیر دست و پای دیگر مسلمانان رخ ندهند؟
              چهارم اینکه، چر الله توان جلوگیری از ویرانی خانه اش در جنگها و یا در برابر عوامل طبیعی مثل سیل و طوفان را هم ندارد؟
              جنگ مسلمانان با خودشان که باعث ویرانی خانه الله در سال ۹۳۰ میلادی و سیلی که در سال ۱۶۲۹ میلادی کعبه را ویران کرد.

            • با سلام؛ و اما بعد:
              در کجای حماسه گلیگمش به وجود فردی از جانب خدا اشاره شده که رهبری و هدایت مردم را برعهده داشته؟ بعید میدانم تابحال یک کلمه از کتیبه های گیلگمش را خوانده باشی… بعید میدانم. من گفتم اثری از وجود پیامبر در واقعه مربوط به سیل در این حماسه نیست، هست؟ سند؟.

              میگی جواب نگرفتم؟ نبایدم بگیری وقتی بحث را عوض و به انحراف میکشانی، اگه توانایی و ارزه بحث علمی کردن دارید بحث اول را تمام و بعد سراغ بحث بعدی بروید، شما باستان پرستان اعجوبه اید، هیچ کجای دنیا اینقدر افتضاح و از این شاخه به اون شاخه بحث نمیکنند، تکلیف این بحث باید روشن شده و ایضا ادعای بی اعتبار و پوچت، سپس سراغ مبحث بعدی میرویم.

              جواب مرا ندادی، به چه دلیل زرتشت وجود تاریخی دارد و افسانه نیست اما حضرت نوح (ع) افسانه است؟ به چه دلیل؟.

            • کار بجایی رسیده از بحث علمی دوری جسته و به مادر بزرگ محترم رسیده اند، این است صفر تا صد باستان پرستی، سراسر تحریف و موهومات و سخنان بی اعتبار…

            • با سلام؛ و اما بعد:
              پس از گذشت چند روز، باستان ستای ما ناپدید شده تا موقعی که دوباره دقیقا ادعاهای بی پایه و اساسش را در پستی دیگر تکرار کند. احتمالاً هم با نامی دیگر…

  35. داوود یا هر اسم دیگه
    بنده حوصله پاسخگویی به طومار شما را ندارم چون طومارنویسی برام جالب نیست
    اما بطور گزینشی این چند آیه ای را که نوشتی قبلا کاربرهای مجهول دیگه
    با همین ادبیات شما در این سایت نوشتند و بنده و دیگر دوستان توضیح دادیم
    شما از همانجا که کپی کردی جواب مورد نظر را مطالع کن !
    قبلا هم به شما همین را در نظرات قبلیت گفتم
    وقت بقیه ارزشمنده !!!
    و اما بطور مثال در مورد آیه زیر که نوشتید

    وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا. و کوهها را چون میخهایى نهادیم. سوره انباء آیه ۷

    در کتاب زمین شناسی دبیرستان هم نوشته کوه ها صفحات زمین را
    مانند میخ محکم به هم نگه میدارند و زلزله و آثار مخرب آن را کاهش میدهد
    شما که سوادت اندازه کتاب دبیرستان نیست
    لازم نیست در مورد ضمایر آیات قرآن نظر بدی ! برات زوده !!!

  36. معجزه تکراری و نخ نمای دیگر از پوچستان مسلمانان که هزاران بار رد شده :
    آقا داود گرامی، بعضی از این جماعت مسلمان افسانه پرست عادت دارند با درووووغهای شاخدار دست بدامن مهمل بافی و معجزه تراشی بشن وگرنه اسلام در همان سرزمین حجاز از بین رفته بود.
    من فقط علارغم پاسخ کامل و موشکافانه شما دو مورد آخر معجزات تکراری را در باره وجود اکسیژن و جنین شناسی وارونه قرآن را هم برا بار صدم جواب بدم.

    سوره انعام آیه ۱۲۵
    فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ ….
    پس کسى را که الله بخواهد هدایت نماید سینه اش را به پذیرش اسلام مى‏ گشاید و هر که را بخواهد گمراه کند سینه اش را تنگ مى‏ گرداند چنانکه گویى به زحمت در آسمان بالا مى ‏رود…..
    اولا،
    اگر کسی بخواهد چیزی را قبول یا رد کند یا به آن ایمان بیاورد، با عقلش میسنجد و تصمیم میگیرد، نه با قفسه سینه اش و یا قلبش چون قرآن و نویسنده اش از وجود قدرت تفکر در مغز اطلاع نداشته و تمام آیات قرآن از تفکر و تعقل به قلوب و صدر( قلب و قفسه سینه) بجای مغز سر استفاده کرده.
    دوما،
    چنانکه گویى به زحمت در آسمان بالا مى ‏رود ، کلا بی معنی ست .
    میتوانست بجای بالا رفتن بگوید ” چنانکه گویى بزحمت در آسمان نفس میکشد ”
    تا شاید کمی با معجزه شما جور درآید.
    سوما،
    معلوم نیست چطور از قسمت اول آیه مفهوم هوا را نتیجه نمیگیرید،
    ولی ناشیانه قسمت دوم آنرا به هوا و اکسیژن ربط میدهید ؟
    ” پس الله سینه کسی را که به پذیرش اسلام مى‏ گشاید، لابد آنرا پر از هوا و اکسیژن میکند
    و سینه کسی را که گمراه میکند، آنرا تنگ و خالی از هوا میکند گویی بسختی در آسمان بالا میرود.
    چهارما،
    در آیه قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ، چرا گشاده کردن سینه را به هوا و اکسیژن ربط نمیدهید ؟
    لابد یعنی ؛ پروردگارا سینه ام را با هوا گشاد گردان
    یا در آیه ؛ أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
    لابد یعنی ؛ آیا براى تو سینه‏ ات را پر از هوا نکردیم ؟

    و اما معجزه تراشی دیگر در باره ساختار جنین در سوره مومنون که این ساختار کاملا غیرطبیعی ست:

    در علم پزشکی امروزه ﻫﻴﭽﻜﺪام از ﻣﺮاﺣﻞ قرآنی در دوره رﺷﺪ ﺟﻨﻴﻦ وﺟﻮد ﻧﺪارﻧﺪ .
    ﺟﻨﻴﻦ در ﻫﻴﭻ ﻣﺮﺣﻠﻪ ای ﺧﻮن ﺑﺴﺘﻪ یا لخته شده ﻧﻴﺴﺖ و درﻫﻴﭻ ﻣﺮﺣﻠﻪ ای ﺷﺒﻴﻪ علقه (همانند زالو) ﻧﻴﺴﺖ
    و در ﻫﻴﭻ ﻣﺮﺣﻠﻪ ای به شکل گوشت جویده شده (مضقه ) ﻧﻴﺴﺖ .
    اساسأ رشد تمام بافتها از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻀﻠﻪ و اﺳﺘﺨﻮان وسایر اعضای بدن همزمان ﺑﺎ ﻫﻢ ﭘﻴﺶ ﻣﻲروﻧﺪ و رشد میکنند، ﻧﻪ اﻳﻨﻜﻪ به ادعای قرآن اﺑﺘﺪا ﺟﻨﻴﻦ بصورت گوشتی رشد کند، سپس استخوانها گوشتها را ستون قرار دهند و سپس پوست ، گوشت و استخوانها را بپوشاند.
    مردم باستان بین النهرین تصور میکردن انسان از لخته خون ساخته میشود، چون میدیدند زنانی که باردار میشوند دیگر پریود نمیشوند. در نتیجه فکر میکردن حتماً همان لخته های خون است که در بدن زن باردار تبدیل به جنین و کودک میشود.
    احتمالأ محمد این نظریه مبهم را هم از اطلاعات سطحی و محیط اطراف خود شنیده و وارد کتابش کرده.

    • با سلام؛ و اما بعد:

      ۱: در رابطه با مراحل تشکیل جنین از دیدگاه قرآن بنگرید به اینجا:
      https://www.aparat.com/v/Fjp24

      و اینجا:
      https://www.aparat.com/v/7xyX1

      ۲: در رابطه با مردم بین النهرین هم سند خود را ذکر کنید و همچنین بگویید چطور ممکن بوده آن سند به پیامبر اسلام رسیده باشد.

      علی أیحال در صورتیکه توانستید بر همین یک مورد فائق آیید بنده حقیر تمام سخنان شما در موارد دیگر را می پذیرم وگرنه خود را هماننده دیگر باستان پرستان، دروغ گو و اهل شانتاژ نشان داده اید.

    • بیایید ادعا های شما را بررسی کنیم
      شما ما را متهم به افسانه پرستی میکنید و میگویید پیامبران قبل از محمد(ص) افسانه هستند پس چرا زرتشت افسانه نیست محل تولد ایشان معلوم نیست زمان تولد نامعلوم احکامش هم نامعلوم است پس چرا افسانه نیست؟ مقبره ای هم ندارد تا وجودش ثابت شود یکی میگوید خوارزم یکی میگوید آذربایجان و یکی میگوید…. بنده اصلا تمایل ندارم از زرتشتیان بزرگوار انتقاد کنم ولی شما باستانگرایان که معلوم نیست به چه دینی هستید همه چیز میگویید نگاهی هم به خودتان نمی اندازید
      در مورد آیه اول:
      الأنعام
      فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ کَذَٰلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ
      ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﺪ، ﺳﻴﻨﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ [ﭘﺬﻳﺮﺵ] ﺍﺳﻠﺎم ﻣﻲ ﮔﺸﺎﻳﺪ. ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ [ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﻠﺎﻓﺶ،] ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﻨﺪ، ﺳﻴﻨﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ؛ ﮔﻮﻳﺎ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﭘﻠﻴﺪﻱِ [ﻛﻔﺮ] ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺁﻭﺭﻧﺪ، ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ. (١٢۵)
      حدعقل میگفتید منظور قرآن چه بود که این آیه را شرح داده؟ جز این نبود که اگر ما در آسمان به بالا رویم اکسیژن ما کم میشود و سینه ما به صورتی سخت میشود؟ آیا ما خودمان نمی دانیم در هنگام بالا رفتن از آسمان چه میشود؟خودمان هم میدانیم که اگر خشم و حسادت بورزیم سینه های ما تنگ می شود و نمی توانیم به خوبی نفس بکشیم آنان که درد و مرض و کینه را در قلوب خود میپرورانند آیا نفس کشیدن هم برای آنها سخت نمی شود؟ در مورد تنگ نفس هنگام خشم یا کینه مطالعه کنید
      و اینکه در مورد آیه:أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ باید به تفاسیر آن نگاه کنیم:کلمه (شرح ) در اصل لغت به معناى باز کردن گوشت و امثال آن است، وقتى گفته مى شود: (شرحت اللحم ) معنایش این است که گوشت باز شد، و (شرحت اللحم ) معنایش این است که من گوشت را باز کردم، و از جمله موارد استعمالش ‍ (شرح صدر) است، که معنایش● باز شدن و گستردگى سینه به نور الهى ■و سکینتى از ناحیه خدا و روحى از او است، و در قرآن فرموده : (الم نشرح لک صدرک ) و نیز فرموده : (فمن شرح اللّه صدره ).

      در آیه قبلی شرح شده است که هنگامی که به آسمان صعود میکند نفس تنگ میشود این آیه توضیحی در مورد آنان است هنگام کینه و یا خشم اینگونه میشود
      و اینکه نشانه های خشم عبارتند ا● تنگی نفس● یا تپش نامنظم قلب، بالا رفتن فشارخون، سردرد، فشار در سر یا حفره های سینوس
      ولی در مورد آیات دومی که فرمودید منظور این است که سینه ی پیامبر ص به نور الهی گشاده شد
      بحث در مورد جنین شناسی مفصل است اگر کمی مطالعه کرده بودید حتما به درستی آیات پی میبردید
      چون کامنت زیاد میشود در کامنت دوم توضیح میدهم

      و اینکه میگویید این کتابی از سوی خود حضرت محمد است پس چرا اوستا را نوشته خود زرتشت ندانیم؟ شما که معتقدید اوستا که از سوی اهورمزدا به زرتشت وحی شده پس چرا نوشته خود او نباشد؟ خیر باید گفت که کاعناتی هم وجود دارد قرآن هم همینطور است

    • در مورد جنین هم آیه ای می آورم:سوره مبارکه زمرآیه ۶ :

      (…..شما را در شکمهاى مادرانتان آفرینشى پس از آفرینشى [دیگر] در تاریکیهاى سه گانه خلق کرد….)

      ↓↓↓↓↓↓↓

      در دوران جنینی در رحم مادر در نتیجه تقسیم سلول تخم، سه لایه نازک به نام های :

      اکتودرم(بیرونی)
      مزودرم(میانی)
      آندودرم(درونی)
      تشکیل می شود. براستی بیان چنین حقیقتی، در عصر فاقد دستگاه های رادیولوژی، می تواند سخن بشر باشد؟؟؟
      در مورد سوال شما هم در مورد تکامل جنین در قرآن باید گفت که برای ارائه نظر جامع و کامل قرآن درباره موضوع آفرینش و رشد جنین، باید آیات قرآن با چینش منطقی دسته بندی شود:

      ۱. استقرار سلول تخم تکثیر یافته در رحم مادر
      قرآن می گوید: ما انسان را از نطفه (بی ارزشی ) آفریده ایم… و حقیقتا این اعجاز الهی است که توان تبدیل دو سلول اسپرم و تخمک بسیار ریز میکروسکوپی را به انسان بزرگ و کامل و بالغ داراست.

      از نظر زیستی، سلولی که از اتصال تخمک و اسپرم حاصل می شود،«سلول تخم» نام دارد. در عرض ۲ روز پس از بارداری، این سلول سفر خود را ازطریق لوله حمل تخمک (لوله رحمی) به سمت رحم آغاز می کند که این امر با فعالیت عضلات جدار لوله رحمی میسر می شود. در همین زمان، سلول؛ تخم خود را مکررا تقسیم می کند تا مجموعه ای از سلول ها به نام «مورولا» حاصل شود. پس از ۵ تا ۷ روز، این مجموعه سلول به رحم می رسد. این مجموعه خود را به صورتامنی در آندومتر (سلطح داخلی رحم ) جای داده و به رشد خود ادامه می دهد و ازاین لحظه به بعد، از بارداری به خوبی تثبیت می شود) و این، همان موضوعی استکه قرآن از آن، به عنوان «ثُمَّ جَعَلناهُ نُطْفَهً فِی قرارٍمَکینٍ » یاد کرده است.

      ۲. تبدلیل نطفه به علقه (لخته خون) و شروع خلقت انسانی
      مرحله بعدی، مرحله علقه است که از روز ۱۵ تا روز ۲۴ رویانی است. دراین مرحله، رویان توسط بند ناف به دیواره رحم متصل می شود. خون در رگ ها به صورت جزایر خونی تشکیل می شود و به رویان شکلی شبیه لخته خون می دهد. علقه اولین مرحله ای است که نطفه، که استعداد انسان شدن را دارد، وارد مرحله شکل یافته ای می شود.

      لازم به ذکر است که در مرحله علقه موجودی لخته ای شکل و زالو مانند به وجود می آید که قرآن از آن، به علقه تعبیر می کند، زیرا هم از نظر شکل و هم از نظرحرکت ظاهری، مانند زالو بوده و نیز از این جهت که علقه می تواند به جسم معلق اشاره داشته باشد، زیرا جنین در شش روز اول، در داخل لوله رحمی به صورت معلق و متحرک به سمت حفره رحمی حرکت می نماید.

      ۳. مرحله مضغه (بافت نرم)
      قرآن پس از مرحله علقه، سخن از مضغه به میان می آورد یعنی لخته گوشت مانندی که حالت قوام پیدا کرده و شبیه گوشت جویده شده است که علت نام گذاری آن در قرآن شکل جنین است که به صورت شیئی که جویده شده، دیده می شود. گفتنی است که رویان در روز ۲۴ -۲۶ جنینی وارد مرحله مضغه می شود. این مرحله از مراحل جنین، مرحله ای است که قابلیت جنین برای دریافت صورت انسانی و ادامه مراحل بعدی برای تبدیل شدن به انسان کامل روشن می شود. چه بسا در برخی موارد، جنین چنین قابلیتی را نیابد و در نهایت یا سقط صورت می گیرد و یا به صورت انسان ناقص الخلقه ای متولد می شود. خداوند از این حقیقت با تعبیر «مخلّقه» و «غیرمخلّقه» یاد کرده است.

      ۴. مرحله عظام (رشد استخوان ها)
      از چهارمین مرحله از تکامل انسانی از نظر قرآن، شکل گیری استخوان ها و پوشاندن آن ها با گوشت است.

      در طی هفته چهارم، در رویان، قطعاتی به نام سوماتیت به وجود می آیند که از این نواحی، قسمت وسیعی از اسکلت استخوانی و عضلانی بدن شکل خواهد گرفت و رشد اجزای ابتدایی تا پایان هفته شانزدهم، یعنی حدود چهارماهگی، سیر تکامل خود را طی می کند.

      از نظر علمی، از هفته چهاردهم، فعالیت استخوان سازی، اسکلت جنین و حرکات اندامی آن، به خصوص با روش «اولتراسونوگرافی» مشاهده پذیرند.

      هرچند استخوان سازی به معنای اسکلت انسانی در این مرحله شکل می گیرد، در تفسیر آیات مورد بحث، «به تبدیل مضغه به استخوان» باید توجه کرد. رشد جنین از این مرحله به بعد، از نظر شکل اندامی و ظاهر پوست و سایر ویژگی ها، گواه صادقی بر این است که قرآن به زیبایی اشاره می کند که ما استخوان ها را از گوشت پوشش دادیم. یعنی شکل ظاهری جنینی به پایان رسیده است.

      ۵. مرحله پوشش استخوان ها با گوشت
      قرآن به این مرحله با فقره «فَکسَوناَ العِظامَ لَحْما» اشاره می کند.

      تعبیر پوشش با گوشت، می تواند اشاره به شکل گیری عضلات در جنین باشد که در هفته هفتم و هشتم شکل گرفته و تقریبا چهره انسانی جنین کم کم آشکارمی شود. بعد از تکمیل این مرحله، حرکت جنین آغاز می گردد.

      آن چه در این آیات مهم است، این است که قرآن در زمانی به مراحل رشد جنین برای توجه به قدرت خداوند اشاره می کند که وسایل علمی پزشکی قدرت نمایش این مراحل را نداشتند و قرآن بدون این که وارد جزئیات بشود، چون کتاب هدایت، توجه انسان را به این شگفتی ها جلب می نماید.

      ۶. مرحله آفرینش برتر
      خلقت انسان در آیات قرآن، از دو منظر مورد توجه قرار گرفته است؛

      یکی بُعد مادی او که از این لحاظ، منشأ خلقت انسان را خاک یا گل می داند و با این بیان، هم به عناصر مادی وجود او اشاره می کند و هم به جنبه نمادین خلقت مادی. سپس مراحل خلقت جنین در قرآن مطرح شده است، از نطفه به معنی «زیگوت تا پایان» مراحل جنینی که شکل کامل انسانی می گیرد. این مراحل به تفصیل در منابع علمی آمده است. اما قرآن به زبان علمی به تبیین پدیده جنین شناسی نپرداخته است. لذا یافته های علمی جنین شناسی می تواند تفسیر آیات قرآن در این زمینه باشد.

      دوم بُعد معنوی او است که قرآن در این باب، بیان می کند که خداوند پس از تکمیل خلقت مادی، خلقت دیگری را که دمیدن روح الهی است، در انسان ایجاد می کند. چنان که می فرماید:

      «ثُمَّ أَنْشأْناهُ خَلقا آخَر». بدین ترتیب خلقت انسان با دو بُعد مادی و معنوی کامل شده و انسان شایستگی تکلیف الهی را پیدا می کند.

      و اینکه به گفته شما که زرتشت دانشمند است چرا در اوستا یا گاتهای زرتشت در مورد چرخش سیارات یا رشد جنین و یا…. که امروزه کشف شده است به صورت منطقی تر نیاورده شده است؟ هنوز سوال بی جواب است با تشکر

  37. الان که دیگه ۱۴۰۰ سال پیش نیست و اینهمه متخصص زنان زایمان وجود داره،
    چرا بجای اینکه از یک مسلمان تقیه کار راجب رشد جنین بپرسیم و دروغ بشنویم، از یک پزشک نپرسیم.
    من خواهرم متخصص زنان زایمانه ، ۱۰ سال درسشو خونده .
    میگه این آیات سمبلیک و خلاف واقعیت علم پزشکیه. بیشتر به جنین کشی شبیه تا جنین شناسی.
    پوست و گوشت و اعضای بدن همزمان با هم در رحم رشد میکنن نه اینکه اول ماهیچه ها و اعضاء ، سپس استخوانها ، آخرشم الله پوست رو بکشه روشون. گوشت جویده شده که از همش غیرعلمی تره.
    همانطور که گفتم، آیات ساختار جنین قرآنی چیزی جز کپی برداری از یک نظریه مبهم کهنه رایج یونانی نیست.

    جالینوس پزشک و فیلسوف یونانی قرن دوم میلادی، مراحل شکل گیری یک جنین را طی ۴ مرحله در نظر گرفته ;
    ۱ـ شکل نطفه semen
    ۲ـ شکل خونین و لختگی blood and clot
    ۳ـ اعضاء تکامل‌ نیافته unarticulated and unshaped flesh and organs
    ۴ـ سپس رشد استخوانها در همه جا و رشد گوشت و پوست بر روی استخوانها. flesh growing around bones
    جلد ۵، قسمت سوم Galinus ; on semen
    این مراحل رسیدن جنین به کودک از نظر جالینوس هست که اگر معجزه هم باشد نصیب جالینوس میشود.
    اگرچه معجزات جالینوس از معجزات کپی برداری شده قرآن بسیار بیشتره .
    این پزشک یونانی قرن دوم راجب وجود قلب و مغز و کبد هم نظراتی داده که احتمالا پیامبر مسلمین راجب آنها
    چیزی نشنیده یا اگر هم شنیده توان فهمش را نداشته، وگرنه مکافاتی داشتیم با معجزه تراشیهای بسیار مسلمانان .

    ولی این وضعیت جعل قرآنی از اینهم بدتر میشود تا جایی که مسلمانان برای ماله کشی رشد غیر واقعی جنین دست بدامن احادیث هم میشوند:
    قال رسول الله :
    “إنَّ أَحَدَکُمْ یُجْمَعُ خَلْقُهُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِینَ یَوْمًا نُطْفَهً، ثُمَّ یَکُونُ عَلَقَهً مِثْلَ ذَلِکَ، ثُمَّ یَکُونُ مُضْغَهً مِثْلَ ذَلِکَ،
    ثُمَّ یُرْسَلُ إلَیْهِ الْمَلَکُ فَیَنْفُخُ فِیهِ الرُّوحَ، وَیُؤْمَرُ بِأَرْبَعِ کَلِمَاتٍ: بِکَتْبِ رِزْقِهِ، وَأَجَلِهِ، وَعَمَلِهِ، وَشَقِیٍّ أَمْ سَعِیدٍ

    رسول الله گفت هر یک از شما در شکم مادرش گرد می آید بمدت ۴۰ روز و سپس علقه ( زالو) می شود بهمان مقدار (۴۰ روز) و سپس مضغه ( گوشت جویده) می شود بهمان مقدار (۴۰ روز) سپس الله ملکی را می فرستد و به چهار چیز امر می شود به رزق و مرگ و شقاوت یا سعادت .
    صحیح مسلم کتاب ۳۳ ، حدیث ۶۳۹۰
    صحیح بخاری جلد ۴ ، کتاب ۵۴ حدیث ۴۳۰
    آیه مرتبط دیگری از قرآن که آنهم بر خلاف ادعاهای مسلمین، حاصل بی بلاغتی و کم سوادی نویسنده آنست :
    پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است.
    از آب جهنده‏ اى خلق شده ،
    که از صلب مرد و میان استخوانهاى سینه زن بیرون مى ‏آید .
    ترجمه موسوی همدانی، مشکینی، فولادوند
    سوره طارق آیات ۷ ـ ۵

    بیچاره الله که نمی‌داند که این آب جهنده در بیضه ها ساخته میشود و در پروستات ذخیره میشود تا آنرا بهنگام آمیزش با جهش به بیرون پرتاب کند و محل ساخت و مسیر خروج آن هیچ ربطی به صلب فقرات جنس مرد ندارد.
    البته قرآن بغیر از صلب مرد، میان ( استخوانهاى ) سینه زن را هم بیان کرده که فوق غلط هست و هیچ دخلی در شکل گرفتن نطفه ندارند و اصلا معلوم نیست دقیقا به کجا اشاره میکند ولی تعجبی از انسان ۱۴۰۰ سال پیش نمیرود که از وجود تخمدانها و نقش اصلی تخمکها در باروری بی اطلاع باشد………

    حالا باز هر چقدر میخواهید از هفت آسمان ریسمان ببافید و به خودفریبی خود و دیگران ادامه دهید.

  38. اولی که گفتی کسی نمی‌تواند مانند قرآن را بیاورد نمیدونم فک کنم خودت رو سر کار گذاشتی باید بگم ده ها کتاب در رد تحدی قرآن نوشته شده که هیچکدام دست کمی از آن ندارند و هزاران شاعر کتاب هایی نوشته اند که از قرآن بسیار بهترند.
    آیا تو میتونی یه بیت عینا مثل حافظه بگی؟ آیا حافظ خودش رو پیغمبر میدونه؟ و کتابش رو قرآن نامید؟
    من نمیدونم کدوم علامه ای بهت خط،میده پر معنا بودن ربطی به قرآن نداره در زبان عربی هر کلمه چندین و چند معنی ازش برداشت میشه.

    این معجزاتی که گفتی به درد همون قرآنت میخوره وقتی به یه پشت عرب نفهم که هیچی جز دزدی د قتل و غارت و تجاوز نمی‌فهمن. از کجا میخوان معجزات قرآن رو بفهمن که هدایت شن؟ قرآنی که معجزه هاش آنقدر گناه که علم باید اونارو کشف کنه بعد یه آخوند بیاد کشفش کنه بع درد عمش میخوره.
    تازه اینا اصن معجزه نیستن
    در مورد جاذبه زمین قرآن گفته خدا آسمان ها را بدون ستون بر پل داشت. منظور از آسمان ها کدوماس دقیقا؟ قطعا هقت آسمان در فضا ی کیهانی که جاذبه اصلا وجود نداره. بعد این چه ربطی به جاذبه زمین داره؟؟؟ آسمان را بدون ستون نگه داشت؟ جاذبه چیزها رو جذب میکنه نه اینکه بر پا نگهشون داره. اصلا آسمان مگه سقوط میکنه آسمان به جو مکان مشخصی میگن و جو هم سقوط نمیکنه. اگه وقت شد بقیشو بعدا میگم.
    دلیل آخرت کاملا بی معنی و مفهومه

    • اصولا وقتی تصحیح کتب شعر انجام میشه ابیات الحاقی رو با بررسی نسخ مختلف میشه تشخیص داد وگرنه کار سختیه این رو در مورد رو از فردوسی و خیام گرفته تا حافظ داریم پس این که کسی نمیتونه مثل حافظ شعر بگه غلطه لطف کن چند تا از اون تحدی ها رو نام ببر بقیه حرفات بیشتر از روی عصبانیته ولی این که میگی در کیهان نیروی جاذبه و به عبارتی گرانش نیست هم جالب بود و سطح دانش بالای جنابتان رو نشون میده

      • چند تا از اون تحدی ها::

        ویرایشیکی از کتاب‌هایی که در زمینه مقابله با قرآن (رد تحدی) نوشته شده، فرقان‌الحق است که ۷۷ سوره دارد.[۳][۴][۵][۶][۷]افزون بر کتاب «الفرقان الحق» (انیس شُروش)، چند کتاب دیگر نیز به نام‌های «حسن الایجاز» (نصیرالدین الظافر)، «قرآن شعبی»، «قرآن رابسو» و «قرآن جدید»، در رد تحدی قرآن، نوشته شده‌است.[۸]ثمامه بن حبیب ملقب به مسیلمه بن حبیب، نخستین کسی بود که به فکر مبارزه با قرآن افتاد و آیاتی شبیه قرآن سرود.[۹][۱۰]ابن مقفع ادیب ایرانی قرن دوم هجری و نویسنده کتاب کلیله و دمنه و ابوالعلاء معری ادیب و شاعر قرن پنجم هجری نیز از جمله کسانی‌اند که ادعای معارضه با قرآن داشته‌اند.[

        چون در کیهان نیروی جاذبه و به. عبارتی گرانش نیست. گرانش برای وجود داشتن نیار به یه جسم با جرم خیلی زود هست که خود فضا این رو نداره اما در سیاراتش و ستاره هاش هست.

        • درود بر ویکی پدیا ولی وقتی تحدی کرده بایستی مقایسه صورت بگیره که در حد اثر اصلی هست یا نه ویکی این رو هم برات گذاشته ؟ خب اگر اینها در حد اون بودن زوال پیدا نمی کردن و رقیبی باقی میموندن در مورد ابن مقفع این رو نمیدونم چون در مورد او ادعا شده نه این که واقعا دنبال این کار بوده چون هیچ اثری از او در این مورد وجود نداشته اما در مورد معری روایت مشهوره ولی از طرفی نشون دهنده اینه جامعه اسلامی انقدر ظرفیتش بالا بوده که کسی خیلی راحت مهمترین متن مقدس اون رو به چالش می کشیده و مشکلی نبوده این رو با سرگذشت بعضی افراد در قرون وسطای مسیحی یا دوره ساسانی مقایسه کن عزیز جان درس فیزیک به من نیازی نیست بدی اون چه نوشتی گویاست توضیحت هم خرابترش کرد اصولا رابطه بین خلا و ماده پیچیده است و اینجا هم جای این بحث نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code