مقاله ای از اینجانب در مجله «معارف حسینی»، تابستان ۱۳۹۷، شماره ۱۰. در این مقاله، مطالبی را آورده ام که بر سر زبان هاست و در کتاب های سال های اخیر آمده، اما در منابع قابل اعتماد یافت نمی شوند. دانلود مقاله در سایت حدیث نت.
چکیده:
از معضلاتی که دامان واقعهی بزرگ عاشورا را گرفته، سخنان بیپایه و اساس در بارهی آن است. توجه زیاد به واقعهی عاشورا، ورود افراد غیر متخصص در بیان وقایع، پر گفتن و پر نوشتن، صرفاً نگاه حزنآمیز داشتنِ بسیاری از ناقلان و… زمینهی تحریفات زیاد در این عرصه را پدید آورده است.
واقعهی جانگداز شهادت حضرت علی اصغر(ع) به دلیل حزنزاتر بودن نسبت به بسیاری از حوادث عاشورا، ناراستیهایی را متوجه آن ساخته است. این نوشته میکوشد پارهای تحریفات در مورد این شهید گرانقدر را نشان دهد؛ ناراستیهایی که به صورت مکتوب ثبت شدهاند.
واژگان کلیدی: امام حسین(ع)، حضرت علی اصغر(ع)، تحریف، عاشورا
برخی گزارشها دو فرزند خردسال به نامهای عبدالله و علی اصغر را برای امام حسین(ع) ذکر کردهاند؛ با این تفاوت که عبدالله را چند ساله و علی اصغر را شیرخواره دانستهاند. احتمال بیشتر آن است که آنها دو نفر بودهاند که در کربلا به شهادت رسیدند اما گزارشگران خلط کردهاند و با این تصور که یک نفر بودهاند، ویژگیهای یکی را برای دیگر ذکر کردهاند.[۱] بنابر این هرگاه در منابع سخن از «عبدالله رضیع» باشد مراد حضرت علی اصغر است. از سوی دیگر برخی بر این باورند که این دو در واقع یک نفرند اما دیگران به اشتباه این دو نام را برای دو نفر پنداشتهاند.[۲]
نظر به سوزناکی و دلخراش بودن شهادت طفل حضرت سیدالشهدا(ع)، در مراسم مرثیهخوانی و کتابهای روضه، از آن فراوان یاد میشود و گاه به آن واقعه شاخ و برگ میدهند و ناراستیهایی را بر این ماجرا میافزایند. این ناراستیها نه تنها به صورت شفاهی بلکه به کتابها نیز راه یافتهاند که لازم است کتابها و مراسم مرثیه از این تحریفات، پیراسته شوند. تحریفات و ناراستیها در مورد واقعهی ارزشمند عاشورا به قدری زیاد است که بعید است در دیگر موضوعات اسلامی بتوان در این سطح سخنان نادرست را نشان داد.
از نظر نگارنده، اگر مطلبی در مورد واقعهی عاشورا نقل شود اما در منابع پیش از قرن دهم یافت نشود، نمیتوان به آن اعتماد کرد. نگارنده در حد وسع کوشیده است آنچه در مورد شهادت جانسوز حضرت علی اصغر(ع) در کتابها[۳] آمده اما در منابع پیش از قرن دهم نیافته، بنمایاند. به این منظور ابتدا عبارت آن بخش از کتاب که شامل سخنی نایافته در مورد آن حضرت است، میآوریم و اگر عبارت عربی باشد ترجمهی آن میآید و سپس به موارد نایافته اشاره میکنیم.
در این پژوهش، پس از فحص و یأس از یافتن مطلبی در منابع قرون پیشین، انگشت «نایافته» بر آن گذاشتهایم. مایهی امتنان خواهد بود در صورتی که خوانندگان گرامی، چنین نقلهایی را در آن منابع یافتند، اطلاعرسانی کنند.
مقتل الحسین(ع) و مصرع اهل بیته و اصحابه فی کربلاء
لوط بن یحیی بن سعید معروف به ابومِخنَف (م ۱۵۸ق) از مورخان مورد وثوق و از اصحاب امام صادق(ع) است که مذهب او به درستی معلوم نیست، اما احتمال تشیع او قویتر است. ابومخنف کتاب ارزندهای در قیام و شهادت امام حسین(ع) نگاشت؛ اما متأسفانه متن کامل آن به ما نرسیده است. این اثر در اختیار برخی مورخان پیشین بوده و مطالب آن را در آثارشان نقل کردهاند؛ اما مقتلی که امروزه به نام ابو مخنف به ما رسیده و به «مقتل ابومخنف» شهرت دارد، نسخههای آن با یکدیگر اختلاف زیاد دارند و معلوم نیست خطی آن توسط چه کسی و از کجا یافت شده است و صاحبنظران، انتساب آن را به ابومخنف صحیح ندانستهاند.[۴]
در این مقتل دربارهی علی اصغر(ع) میخوانیم:
«ثم أقبل [الحسین(ع)] إلی امکلثوم و قال لها: یا أختاه أوصیک بولدی الأصغر خیرا، فإنه طفل صغیر و له من العمر سته أشهر. فقالت له: یا أخی إن هذا الطفل له ثلاثه أیام ما شرب الماء، فاطلب له شربه من الماء. فأخذ الطفل و توجّه نحو القوم، و قال: یا قوم قد قتلتم أخی و أولادی و أنصاری، و ما بقی غیر هذا الطفل، و هو یتلظی عطشا فاسقوه شربه من الماء.
فبینما هو یخاطبهم إذ أتاه سهم مشوم من ظالم غشوم، فذبح الطفل من الأذن إلی الأذن. و قیل: إن السهم رماه قدیمه العامری. فجعل الحسین(ع) یتلقی الدم بکفیه و یرمی به إلی السماء و یقول: اللّهم إنی أشهدک علی هؤلاء القوم، فإنهم نذروا ألا یترکوا أحدا من ذریه نبیک. ثم رجع بالطفل مذبوحا، و دمه یجری علی صدره، فألقاه إلی امکلثوم، فوضعه فی الخیمه و بکی علیه».[۵]
امام حسین(ع) به سوی امکلثوم رفت و به او فرمود: تو را به فرزند شش ماههام سفارش میکنم که با او به نیکی رفتار شود. امکلثوم عرض کرد: ای برادر، این طفل سه روز است آب نخورده، قدری آب برای او بخواه. امام(ع) بچه را گرفت و به طرف دشمن حرکت کرد و فرمود: ای قوم، برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و تنها این طفل باقی مانده است و او از تشنگی لبهای خشکش را به هم میزند. به او قدری آب بدهید.
در میان سخنان آن حضرت، تیری شوم به دست ستمگری به گلوی بچه اصابت کرد و گردن او را از گوش تا گوش برید. گفته شده که قدیمه عامری آن تیر را پرتاب کرد. امام حسین(ع) خونها را در دستانش میگرفت و به سمت آسمان میپاشید و میفرمود: پروردگارا، شاهد باش. آنان نذر کردهاند که هیچکدام از ذریهی پیامبرت را باقی نگذارند. سپس طفلِ سربریده را برگرداند در حالی که خون او بر سینهاش جاری بود. او را نزد امکلثوم آورد و در خیمه گذاشت و بر او گریست.
نایافتهها
ـ آوردن بچه توسط امکلثوم. کسی که بچه را برای امام حسین(ع) آورد، حضرت زینب بود[۶] نه امکلثوم. براساس تحقیق نگارنده، «امکلثوم» کنیهی حضرت زینب(س) نیست.[۷]
ـ سفارش به خوش رفتاری با بچه.
ـ شش ماهه بودن طفل.[۸]
ـ سه روز آب نخوردن نوزاد. در خور ذکر است که آب را سه روز بر اصحاب امام حسین(ع) بستند اما گاهی اصحاب به دشمن حمله میکردند، راه را باز کرده، آب را به خیمهها میآوردند[۹] و عادتاً آب را به اطفال میدادهاند و حتی آنها را مقدم میداشتهاند. اگر نوزاد در روز عاشورا به دنیا آمده باشد، نادرستی این سخن، روشنتر خواهد شد.
ـ شهید شدن همهی فرزندان و اصحاب امام(ع) غیر از نوزاد شیرخوار. امام زین العابدین(ع)، امام باقر(ع) و حسن مثنّی زنده ماندند.
ـ لبهای خشکیده را از تشنگی بر هم زدن.
ـ قاتل بودن قدیمه عامری.
ـ نذر دشمنان که همهی ذریهی پیامبر(ص) را نابود کنند.
ـ تکرار پاشیدن خون به طرف آسمان. طبق منابع کهن، یک بار این کار انجام شد.
ـ گذاشتن بچه نزد امکلثوم.
روضه الشهداء
کمالالدین حسین بن علی واعظ کاشفی (م ۹۱۰ق) بلایا و مصائب انبیا را از حضرت آدم(ع) تا پیامبر اسلام(ص) نگاشته و در ادامه، مصائب اهلبیت(ع) را آورده است. بیشترین توجه نویسنده به واقعهی عاشورا است. شیعه یا سنی بودن کاشفی به درستی معلوم نیست. اگر سنی بوده، به مذهب ابوحنیفه معتقد بوده است و در زمرهی شیفتگان اهلبیت(ع) به شمار میرفته است؛ اما تشیع او قویتر است. کاشفی روضهالشهدا را جهت قرائت در مجالس سوگواری، در اواخر عمر نگاشت.
قرائت روضه الشهداء در مجالس سوگواری به قدری شایع شد که به مصیبت اباعبداللّه الحسین(ع) «روضه» و به گویندهی آن «روضهخوان» اطلاق شد هر چند روضهالشهداء را نخواند. عدم توجه کاشفی به نقلهای معتبر و از سوی دیگر رواج این کتاب، سبب شد بسیاری از مطالب نادرست در متون تاریخی مربوط به عاشورا راه یابد.
وی در مورد علی اصغر اینگونه نوشته است:
«گفتند: ای سید و سرور، زمانهی ستمگر بر ما خواری میکند و علی اصغر از تشنگی زاری میکند و شیر در پستان مادرش خشک شده و آن طفل شیرخواره به هلاکت نزدیک گشته. امام حسین(ع) فرمود که: او را نزد من آرید. زینب(ع) او را برداشته نزد امام حسین(ع) آورد، امام مظلوم او را فراستده در پیش قربوس زین گرفت و نزدیک سپاه مخالف رفته بر روی دست آورده، آواز داد که ای قوم اگر به زعم شما من گناه کردهام این طفل باری هیچ گناهی ندارد وی را یک جرعه آب دهید که از غایت تشنگی شیر در پستان مادرش نمانده.
آن جفاکاران سنگین دل گفتند: محال است که بیحکم پسر زیاد یک قطرهی آب به تو و فرزندان تو دهیم و نامردی از قبیلهی ازد که او را حرمله بن کاهل گفتندی تیری کشیده به سوی امام حسین(ع) انداخت. آن تیر بر حلق علی اصغر آمد و گذاره شده در بازوی امام حسین نشست. امام(ع) آن تیر را از حلق آن معصوم زادهی بینظیر بیرون کشید و خونی که از حلق او میریخت به دامن پاک میکرد و نمیگذاشت که قطرهای بر زمین چکد. پس روی به خیمه نهاده مادرش را طلبید و گفت: بگیر این طفل شهید را که از حوض کوثرش سیراب گردانیدند. شهربانو خروش برآورد و خواتین اهل بیت فغان برکشیدند و امام حسین نیز بر حال آن طفل گریه میفرمود».[۱۰]
نایافتهها
ـ زاری علی اصغر(ع) از تشنگی.
ـ خشکیده شدن شیر مادر طفل در پستان.
ـ نزدیک شدن طفل به مرگ.
ـ سخن امام(ع) با دشمن که شیر در پستان مادر باقی نمانده.
ـ سخن دشمنان که بدون دستور ابن زیاد قطرهای آب نمیدهند.
ـ حرمله از بنی اسد بود نه از قبیلهی ازد.
ـ رد شدن تیر از حلق علی اصغر(ع) و نشستن بر بازوی امام(ع).
ـ پاک کردن خون گلوی علی اصغر با دامن لباس تا به زمین نرسد.[۱۱]
ـ دادن طفل به مادر بچه. (امام بچه را به خواهر خود داد).
ـ سیراب شدن علی اصغر(ع) از حوض کوثر.
ـ شهربانو مادر علی اصغر(ع).[۱۲]
ـ گریهی امام(ع) بر بچه پس از شهادتش.[۱۳]
المنتخب للطریحی
فخرالدین بن محمّد علی بن احمد طریحی (م ۱۰۸۵ق) در بیست مجلس ـ به تعداد روزها و شبهای دههی اول محرم ـ مطالب مربوط به اهلبیت(ع) را در کتاب المنتخب گرد آورد و بخش عمدهای از آن مربوط به تاریخ امام حسین(ع) است. در این کتاب، مبالغهها و نقلهای بیاساسی است که در کتابهای پیش از آن یافت نمیشود. بنابر این، منقولات آن تا در منابع معتبر دیده نشود قابل اعتماد نیست. شیخ آقا بزرگ تهرانی با مقابلهی نسخههای متعدد از المنتخب، اختلافاتی میان آنها دیده است[۱۴] که حکایت از تصرف در آن دارد.
طریحی در باره علی اصغر چنین نوشته است:
«عبدالله بن الحسین(ع) وهو الطفل الذی قتل فی حجر ابیه… یبکی و یقول: قتل الله قوما قتلوک یا بنی، ما أجرأهم علی انتهاک حرمه الرسول! علی الدنیا بعدک العفا».[۱۵]
«روی أنه لما قتل العباس(ع) تدافعت الرجال علی أصحاب الحسین(ع)، فلما نظر ذلک نادی: یا قوم، أما من مجیر یجیرنا؟ أما من مغیث یغیثنا؟ أما من طالب حق فینصرنا؟ أما من خائف من النار فیذب عنا؟ أما من أحد یأتینا بشربه من ماء لهذا الطفل؟ فانه لا یطیق الظمأ.
فقام الیه ولده الأکبر، و کان له من العمر سبعه عشر سنه، فقال: أنا آتیک بالماء یا سیدی. فقال(ع): امض بارک الله فیک. قال: فأخذ الرکوه بیده، ثم اقتحم الشریعه و ملأ الرکوه، و أقبل بها نحو أبیه، فقال: یا أبت الماء لمن طلب، اسق أخی، و ان بقی شیء فصبّه علی فانی والله عطشان. فبکی الحسین(ع) و أخذ ولده الطفل، و أجلسه علی فخذه، و أخذ الرکوه و قربها الی فیه، فلما همّ الطفل أن یشرب أتاه سهم مسموم، فوقع فی حلق الطفل، فذبحه قبل أن یشرب من الماء شیئاً. فبکی الحسین(ع) و رمی الرکوه من یده و نظر بطرفه الی السماء و قال: اللهم انت الشاهد علی قوم قتلوا اشبه الخلق بنبیک و حبیبک و رسولک».[۱۶]
عبدالله بن حسین(ع) همان طفلی است که در دامان پدرش به شهادت رسید… امام(ع) گریان فرمود: پسرم، خداوند قاتلانت را بکشد. برای هتک حرمت رسول(ص) چقدر جری شدهاند! دنیا پس از تو ویران باد.
روایت شده که پس از شهادت حضرت عباس(ع) جنگاوران به اصحاب امام حسین(ع) حملهور شدند. امام(ع) که این صحنه را دید، ندا داد: ای قوم، آیا پناه دهندهای نیست که به ما پناه دهد؟ آیا یاوری نیست که ما را یاری دهد؟ آیا حقطلبی نیست که ما را یاری دهد؟ آیا ترسان از آتش نیست که از ما دفاع کند؟ آیا کسی نیست که قدری آب برای این بچه بیاورد؟ او طاقت تشنگی را ندارد.
فرزند بزرگ ترش[۱۷] که هفده سال داشت، نزد امام رفت و عرض کرد: آقای من، من آب را برای شما میآورم. امام(ع) فرمود:خداوند به تو برکت دهد؛ برو. راوی گوید: مشکی را به دست گرفت و به سمت آبراهِ رود حمله برد و مشک را پر از آب کرد. آن را نزد پدر آورد و گفت: ای پدر، این آب برای کسی است که برایش درخواست شد. آن را به برادرم بنوشان. اگر چیزی از آن باقی ماند بر من بریز؛ زیرا به خدا سوگند تشنهام. حسین(ع) گریست و طفلش را گرفت و بر ران پایش نشاند و مشک را نزدیک دهان بچه آورد اما همینکه بچه خواست از آب بخورد تیری سمی به حلق او نشست و پیش از آنکه آبی بنوشد او را ذبح کرد. حسین(ع) گریست و مشک را انداخت و گوشهی چشمی به آسمان انداخت و فرمود: پروردگارا، تو شاهدی که گروهی شبیه ترین مخلوق به پیامبر و حبیب و رسولت را کشتند.
نایافتهها
ـ گفتن جملهی «قتل الله قوما قتلوک…» پس از شهادت طفل. امام حسین(ع) این جمله را پس از شهادت علی اکبر(ع) فرمود.[۱۸]
ـ شهادت علی اصغر(ع) پیش از علی اکبر(ع).
ـ آب خواستن برای علی اصغر پیش از شهادت علی اکبر.
ـ تمام ماجرای آب آوردن علی اکبر برای برادرش.
محرق القلوب
ملامهدی نراقی (م ۱۲۰۹ق) وقتی مشاهده کرد هرکدام از کتابهای مصائب، ایراد خاصی دارند از قبیل عدم نظم و ترتیب، استفاده زیاد از اخبار عامه، نهایت اختصار، نهایت اطناب و نبود اشعار فارسی و عربی شورانگیز، اقدام به تدوین محرق القلوب کرد، تا خالی از این ایرادات باشد. نویسنده، مطالب را در بیست مجلس تنظیم کرده است. او نوشته است:
«علی اصغر بعد از تیر خوردن، به روی پدر نگریست و تبسمی کرد و سپس به شهادت رسید».[۱۹]
نایافتهها
ـ نگاه علی اصغر به روی پدر پس از تیر خوردن.
ـ تبسم علی اصغر پیش از شهادت.
اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات
ملاآقا بن عابد شیروانی حائری معروف به فاضل دربندی (م ۱۲۸۵ق) در این کتاب که به اسرار الشهاده شهرت دارد، به تفصیل به تبیین واقعهی عاشورا پرداخته است. مبنای خاص او در نقل حوادث تاریخی، سببِ عدم پرهیز او از نقل مطالب ضعیف و بیاساس شده است. در چاپهای قدیم این کتاب، خلاف واقعها زیادتر است، اما در متنی که با تحقیق محمّد جمعهباری و عباس ملاعطیه چاپ شده، بسیاری از گفتههای سخیف حذف شده است. این اثر، مفصلترین کتاب در بارهی امام حسین(ع) تا هنگام تألیف آن است؛ امّا بنا به تصریح خود نویسنده، آن را در هیجده ماه نوشته است.[۲۰] از کتابی به این گستردگی و با این سرعت در تألیف و با آن امکانات اندک، نمیتوان انتظار دقت در نقل حوادث تاریخی داشت.
از جمله نادرستیهای این کتاب، در بارهی علی اصغر است:
«إن هذا النور المنیر لما سمع استغاثه ابیه(ع) قطع القماط و القی نفسه و بکی و ضج مشیرا بذلک الی اجابته دعوه ابیه(ع) و تلبیه لاحرام الشهاده فی حضنه و فوق یدیه…
انه ارتفعت العجه و الضجه بین النسوان فی الخیمه و رفعن الصوت بالبکاء و رجع الامام(ع) الی نحو الخیام و سأل الصدیقه الصغری اعنی زینب عن سبب الحاله فأخبرته بما صنع الطفل بعد استغاثته و استنصاره…
قال السید: و روی من طریق آخر و هی أقرب الی العقل، ان الحال ما کان وقت تودیع الصبی لاشتغالهم بالحرب والقتل وإنما کانت اخته اخذت الصبی وقالت: یا أخی یا حسین، هذا ولدک له ثلاثه ایام ما ذاق الماء فاطلب له من الناس شربه ماء…
عن حمید بن مسلم قال: کنت فی عسکر ابن زیاد ـ لعنه الله ـ فنظرت الی الطفل الذی قتل علی ید الحسین(ع) و اذا قد خرجت من الخیمه امراه قد کسفت الشمس بمحیاها وهی تعثر فی اذیالها تقع تاره و تقوم اخری و هی تنادی: وا ولداه، وا قتیلاه، وا مهجه قلباه، فبکت لسجعها بنو امیه، حتی أتت الی الطفل الذبیح و سقطت علیه تندبه طویلا، فخرجت خلفها بنات کاللؤلؤ المنثور و الحسین کان حینئذ یعظ القوم فرد من خیفه (خ ل: من حینه) الی تلک الامرأه و جعل یستر عنها یغطّها و یتلطف بها حتی ردها الی الخیمه.
فقلت لمن حولی: من هذه؟ فقالوا: امکلثوم، و البنات فاطمه الصغری، و سکینه، و رقیه، فلم املک نفسی من کثره البکاء، وخرجت فارا علی وجهی.
و فی مقتل یروی عن الشعبی: هو أن الحسین(ع) لما مضی بالطفل نحو النساء و هو مخضب بدمائه و الحسین یبکی، فلما سمعت النساء بکائه خرجن الیه، فوجدن الطفل علی صدره و هو میت، فلما رأینه علی تلک الحال تصارخن و أعلن البکاء علیه، فأخذت امکلثوم الطفل و ضمته الی صدرها و جعلت نحره عند نحرها و أسبلت علیه عبرتها، ثم نادت: وا محمداه، وا علیاه، ماذا لقینا بعدکما من الأعداء؟! وا لهفاه علی طفل خضب بدمائه، وا أسفاه علی رضیع فطم بسهام الأعداء، وا حسرتاه علی قریحه الجفن و الأحشاء».[۲۱]
هنگامی که این نور روشنگر (علی اصغر(ع)) کمکخواهی پدر خویش را شنید قنداقه را پاره کرد و با بیرون افکندن خود (از گهواره) و گریه و ضجه، به اجابت دعوت پدرش اشاره کرد و برای احرام شهادت در دامان پدر و بالای دستانش، اعلام آمادگی کرد…
ناله و ضجهی زنان در خیمه بالا گرفت و صدای گریهی آنها بلند شد. امام به سوی خیمهها باز گشت و از صدیقهی صغرا یعنی زینب از دلیل آن پرسید. او رفتار طفل بعد از کمکخواهی امام(ع) را یادآور شد…
سید ]بن طاووس[ گوید: به گونهای دیگر که به عقل نزدیکتر است، این قضیه نقل شده است. هنگام خداحافظی با بچه برای مشغول شدن به جنگ، خواهر امام(ع) بچه را گرفت و گفت: ای برادرم، ای حسین، این بچه فرزند توست؛ سه روز است که آبی نچشیده؛ از دشمنان برای او قدری آب بخواه…
از حمید بن مسلم نقل شده: در لشکر ابن زیاد بودم. بچهای را دیدم که بر دستان حسین(ع) کشته شده است. در این هنگام زنی از خیمه بیرون آمد که نور رویش بر نور آفتاب غلبه کرده بود و پایش در دامن لباسش میپیچید و افتان و خیزان میرفت و ندا میداد: “ای فرزندم، ای کشته، ای مایهی حیات دل من”. بنی امیه از سخن فصیح او به گریه افتادند. تا اینکه به طفل ذبح شده، رسید و خود را بر او افکند و مدت طولانی زاری کرد. دختران مانند مرواریدهای پراکنده به دنبال او بیرون آمدند ولی امام حسین(ع) که در حال موعظهی دشمنان بود، سراغ آن بانو رفت؛ او را پوشاند و با مهربانی به خیمه باز گرداند.
به اطرافیانم گفتم: این بانو کیست؟ گفتند: امکلثوم است و دختران عبارتند از: فاطمهی صغرا و سکینه و رقیه. نتوانستم از شدت گریه، خود را کنترل کنم و از آن صحنه گریختم.
مقتلی از شعبی چنین روایت میکند: هنگامی که امام حسین(ع) بچه را به سمت زنان برد در حالی که خونآلود به خون طفل بود و میگریست، زنان با شنیدن صدای گریهی او، بیرون آمدند و مردهی بچه را بر سینهاش دیدند. با دیدن این صحنه به شدت و با صدای بلند گریستند. امکلثوم بچه را گرفت و بر سینهاش چسباند. گردن بچه را بر گردن خود چسباند و اشک دیدگانش بر او جاری شد. سپس ندا داد: وا محمداه، وا علیاه، بعد از شما از این دشمنان چه دیدیم؟! وای از طفل آلوده به خونش. وای بر شیرخوارهای که با تیر دشمنان از شیر گرفته شد، واحسرتاه بر مجروح شدن دیدهها و دلها.
نایافتهها
ـ دریدن قنداقه و خود را بر زمین افکندن برای یاری پدر و آماده شدن برای شهادت.
ـ ناله و ضجهی زنان با دیدن اعلام آمادگی علی اصغر(ع) برای یاری پدر.
ـ پرس و جوی امام حسین(ع) از علت ضجهی زنان.
ـ یافت نشدن آنچه از سید بن طاووس نقل شده، در الملهوف.[۲۲]
ـ دادن بچه به امام از سوی خواهر حضرت و گفتن اینکه وی سه روز آب نچشیده و از دشمن آب بخواه.
ـ یافت نشدن سخن حمید بن مسلم.[۲۳]
ـ ضجهی زنان با دیدن جنازهی بچه بر سینهی امام(ع).[۲۴]
ـ رفتار و سخن امکلثوم.
الدمعه الساکبه فی احوال النبی(ص) و العتره الطاهره
محمد باقر بن عبدالکریم بهبهانی (م ۱۲۸۵ ق) زندگانی ائمه(ع) را در چند جلد نگاشته است که مجلدات چهارم و پنجم به امام حسین(ع) و عاشورا اختصاص دارد. به دلیل نقل نویسنده از کتاب های ضعیفی چون مقتل منسوب به ابومخنف، منتخب طریحی و تظلم الزهراء، پارهای مطالب غیر قابل اعتماد در آن یافت میشود.
در بارهی علی اصغر در این کتاب میخوانیم:
«إنّها (سکینه) انکبّت علی جسده الشّریف (جسد الامام الحسین(ع)) و شهقت شهقات حتّی غشی علیها. قالت سکینه: فسمعته فی غشوتی یقول:…
لیتکم فی یوم عاشورا جمیعاً تنظرونی
کیف أستسقی لطفلی فأبوا أن یرحمونی
وسقوه سهم بغی عوض الماء المعین
یا لرزء ومصاب هدّ أرکان الحجون».[۲۵]
سکینه خود را بر بدن شریف امام حسین(ع) انداخت و نالههایی بلند سرداد تا اینکه از هوش رفت. سکینه گفت: هنگام بیهوشی از حضرت شنیدم که فرمود:
کاش همهی شما در روز عاشورا بودید و مرا میدیدید
که چگونه برای بچهام آب خواستم اما از رحم به من خودداری ورزیدند.
اما به جای آب گوارا با تیر ستم به او خون دادند.
این حادثهی جانسوز و طاقتفرسا کوههای مکه را خراب کرد.
نایافته
ـ ابیات از زبان امام حسین(ع)
در مصباح کفعمی آمده است که جسد امام(ع) برای سکینه تنها این بیت را فرمود:
«شیعتی ما إن شربتم ری عذب فاذکرونی
أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی»[۲۶]
ای شیعیان من، هرگاه آب گوارا نوشیدید از من یاد کنید
یا چیزی در مورد شخص غریب یا شهید شنیدید، بر من گریه کنید.
عنوان الکلام
ملا محمدباقر فشارکی (م ۱۳۱۵ق) از مراجع تقلیدی بود که در ماه مبارک رمضان دعاهای هر روز این ماه را محور سخنرانی خود قرار میداد و در پایان هر مجلس، ذکر مصیبت میکرد. سپس این سخنرانیها را به رشته تحریر در آورد و با عنوانِ عنوان الکلام، به چاپ رسید. در پایان آن، دو عشریه به قلم وی چاپ شده که هر کدام شامل ده مجلس در فضیلت و مصائب اباعبدالله(ع) است. بنای نویسنده عدم ذکر مأخذ است.
از جمله مطالب نادرست این کتاب، در بارهی علی اصغر است:
«کوفیان بیوفا طفل شیرخوار را در دامن پدر شهید مینمایند بلکه مقتصای بعض آنچه مذکور است سر او را پیش روی مادر او میبرند و سر او را بر نیزهی جفا میزنند و او را شهر به شهر میگردانند».[۲۷]
«این طفل با گلوی تیرخورده با قنداقهی پر از خون به دست مادر آمده. مادر علی اصغر گمان نمیکرد طفل او را تیر زده باشند و با خود چنین گمان میکرد که اثر خون بدن امام است. آه آه، چون نیک نظر نمود دید که گلوی طفل او از پیکان تیر شکافته به نحوی که از عقب سر برآورده».[۲۸]
«گویا مثل امشب (شب یازدهم محرم) بعد از خوردن آب، شیر در پستان آمده. پستانها را سر دست گرفت همی گفت: نور دیده، علی اصغر، کجایی پستانهای من پر از شیر است».[۲۹]
«او (علی اصغر) را کشتند. امام(ع) او را دفن کردند. دیگر قنداقه او را بیرون آوردند و سر او را بریدند. پناه میبریم به خدا اگر این فقره واقع شده باشد این ظلمها ناشی نمیشود الا از کمال شقاوت». [۳۰]
نایافتهها
ـ بریدن سر علی اصغر در مقابل مادر.
ـ سر نوزاد را بر نیزه، شهر به شهر گرداندن.[۳۱]
ـ پنداشتن مادر به اینکه خون بدن فرزندش، از امام حسین(ع) است.
ـ از پشت سر بیرون زدن تیر.
ـ این حدس که شب یازدهم شیر در پستان مادر علی اصغر آمده، بر پایهی بیشیر بودن آن، در روزهای قبل است که مدرکی ندارد.
ـ پستانها را سر دست گرفتن و آن سخن را گفتن.
ـ بیرون کشیدن بدن علی اصغر از زیر خاک از سوی دشمنان و بریدن سر او.
معالی السبطین فی احوال السبطین الامامین الحسن و الحسین(ع)
محمد مهدی حائری مازندرانی (م ۱۳۸۵ق) این کتاب را در شرح حال امام حسن و امام حسین(ع) نگاشته، اما بیش از نود در صد آن به امام حسین(ع) اختصاص دارد. او در نقل اخبار، گاه به منبع اشاره میکند که در میان آنها مصادر ضعیف به چشم میخورد؛ مانند مدینه المعاجز، روضه الشهداء، اسرار الشهادات، ناسخ التواریخ، تظلم الزهراء، منتخب طریحی و… .
در مورد علی اصغر مطلبی را از روضهی کافی اینگونه نقل کرده است:
«روی ثقه الإسلام الکلینی فی کتاب الروضه من الکافی: أن الکمیت الشاعر دخل علی الصادق(ع) فقال(ع): یا کمیت أنشدنی فی جدی الحسین(ع). فلما أنشد کمیت أبیاتاً فی مصیبه الحسین(ع) بکی الإمام(ع) بکاءً شدیداً و بکت النسوه و أهل حریمه و صحن فی حجراتهنّ. فبینما الإمام فی البکاء و النحیب اذ خرجت جاریه من خلف الستر من حجرات الحرم، و فی یدها طفل صغیر رضیع، فوضعته فی حجر الإمام، فاشتد حینئذ بکاء الإمام(ع) فی غایه الاشتداد و علا صوته الشریف و علت أصوات النساء الطاهرات خلف الأستار من الحجرات.
و معلوم ان النساء الطاهرات ما کان مقصودهن من انفاذهن ذلک الرضیع الی حضره الامام(ع) الا تشبیها برضیع الحسین لیشتد بذلک الرقه فی الباکین و الباکیات».[۳۲]
ثقه الاسلام کلینی در کتاب روضهی کافی روایت کرده است: کمیت شاعر بر امام صادق(ع) وارد شد. آن حضرت به او فرمود: ای کمیت، دربارهی جدم امام حسین(ع) برایم بخوان. هنگامی که کمیت ابیاتی را در مصیبت امام حسین(ع) خواند، امام صادق(ع) به شدت گریست و بانوان و اهل حرم نیز گریستند و فریاد گریهی آنها در حجرههایشان بلند شد.
در حالی که امام(ع) با صدای بلند گریه میکرد، کنیزی از پشت پرده، از حجرههای حرم خارج شد در حالی که کودکی شیرخوار در دست داشت. بچه را در دامان امام(ع) گذاشت. در این هنگام گریهی امام(ع) به بالاترین حد رسید و صدای مبارک حضرت بلند شد و صدای بانوان پاکیزه از پشت پردهها از حجرهها به گریه بلند شد.
روشن است که زنان پاکدامن تنها بدین دلیل، بچهی شیرخوار را نزد امام صادق(ع) فرستادند تا شباهت به شیرخوارهی امام حسین(ع) داشته باشد و رقّت قلب مردان و زنان گریهکننده، بیشتر شود.
نایافته
ـ آنچه از روضه کافی نقل شده در این کتاب نیست.
منهاج الدموع
شیخ علی قرنی گلپایگانی (م ۱۳۷۷ ش)، کتاب منهاج الدموع را در بیان امور دینی نگاشته اما بخش عمدهای از آن را به عاشورا و حوادث قبل و بعد آن اختصاص داده است و می توان آن را در زمرهی مقاتل به حساب آورد. کتاب آمیختهای از فارسی و عربی است. نقلهایی نادرست در مورد علی اصغر و حرمله ـ قاتل او ـ به چشم میخورد:
«طفل صغیر دیگری که اسم او عبدالله و مادرش اماسحاق بنت طلحه بن عبیدالله تمیمی بوده از حضرت سیدالشهداء(ع) در روز عاشورا شهید شده که آن آقازاده در شب عاشوراء به دنیا آمده».[۳۳]
«لما اتی بحرمله و ایقن بالقتل قال للمختار: اذا قتلتنی فاخبرت بما فعلت فی الحسین و احرق قلبک فقال علیه لعائن الله: یا امیر، کان معی ثلاث سهام مسموم ذی ثلاث شعب فبواحده منها اخرقت نحر علی الاصغر علی یدی الحسین(ع) و بالثانیه منها اخرقت قلب الحسین(ع) حین رفع الثوب لیسمح الدم عن وجهه و بالثالثه منها اخرقت نحر عبدالله بن الحسین[۳۴](ع) و هو فی حجر عمه الحسین(ع)».[۳۵]
هنگامی که حرمله را نزد مختار آوردند و حرمله یقین کرد که کشته میشود، به مختار گفت: حال که بناست مرا بکشی، آنچه با حسین کردم برایت میگویم تا قلبت را بسوزانم. ای امیر، سه تیر مسموم سه شعبه همراه داشتم. با یکی از آنها گلوی علی اصغر را که بر دستان حسین بود، دریدم. با تیر دوم هنگامی که حسین لباسش را بالا برد تا خون را از صورتش پاک کند، قلبش را دریدم. با تیر سوم گلوی عبدالله بن حسن را وقتی که در دامان عمویش حسین بود، دریدم.
نایافتهها
ـ تکرار پاشیدن خون به طرف آسمان. (فعلهای ماضی استمراری «می گرفت»، «می شد»، «می پاشید» و «می فرمودند» حکایت از تکرار این عمل دارد).
ـ شب عاشورا به دنیا آمدن نوزاد. (روز عاشورا در منابع آمده).
ـ سخن گفتن حرمله با مختار پیش از کشته شدن.[۳۶]
مَصرع الحسین(ع)
شیخ عبدالوهاب کاشی (م ۱۴۱۷ ق) از منبریهای برجسته و از تحصیلکردگان نجف اشرف بود که خطیبانی را پرورش داد. وی چند کتاب در بارهی امام حسین(ع) و واقعهی عاشورا نگاشت: مأساه الحسین(ع) بین السائل والمجیب، الطریق إلى منبر الحسین ع لنیل سعاده الدارین، محاضرات فی المجالس الحسینیه، و مصرع الحسین(ع).
در کتاب مصرع الحسین(ع) دست کم در مورد حضرت علی اصغر(ع)، نقلهایی دیده میشود که در کتابهای گذشتگان نمیبینیم:
«توجَّهَ به نحو القوم یطلب له الماء فقال: یا قوم لقد قتلتم صحبی و اهل بیتی و لم یبق لی سوی هذا الطفل الرضیع فاسقوه فلقد جف اللبن من ثدیی امه…
اختلف العسکر فیما بینهم فمنهم من قال: اسقوه و منهم من قال: لاتسقوه. فقال عمر بن سعد لحرمله بن کاهل الاسدی لعنه الله: اقطع نزاع القوم فرماه حرمله بسهم فی نحره…
ثم عاد الی المخیم فاستقبلته سکینه و قالت: لعلک سقیت اخی الماء و جئتنا ببقیته؟ فقال لها: خذی اخاک مذبوحا».[۳۷]
امام حسین(ع) بچهی شیرخوارهاش را به طرف دشمن برد تا از آنها آب بخواهد. رو به آنها فرمود: به جز این بچهی شیرخوار، بقیهی یاران و اهل بیتم را کشتید. به او آب دهید. شیر در پستانهای مادرش خشکیده…
میان لشکر دشمن اختلاف افتاد. برخی گفتند: به او آب دهید. بعضی دیگر گفتند: آب ندهید. عمر بن سعد به حرمله بن کاهل اسدی ـ لعنت خدا بر او باد ـ گفت: نزاع را تمام کن. حرمله تیری به سوی گلوی بچه پرتاب کرد و او را ذبح نمود…
سپس به خیمه گاه باز گشت. سکینه به استقبال حضرت آمد و گفت: شاید به برادرم آب دادی و بقیهاش را برای ما آورده ای. امام(ع) به او فرمود: برادر ذبح شدهات را بگیر.
نایافتهها
ـ تنها بچهی شیرخوار باقی ماندن. امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و… باقی ماندند.
ـ سخن امام(ع) که شیر در پستان مادر خشکیده.
ـ اختلاف افتادن در میان لشکر عمر سعد برای آب دادن.
ـ تیر انداختن حرمله به دستور مستقیم عمر سعد.
ـ سکینه به استقبال حضرت آمدن پس از شهادت علی اصغر.
ـ صحبت سکینه با امام(ع) در مورد آب دادن به برادرش و بقیهی آب را به خیمه آوردن.
ـ دادن فرزند ذبح شده به سکینه.
نتیجه
به هرآنچه در مورد واقعهی عاشورا از جمله حضرت علی اصغر(ع) گفته و نوشته میشود، نمیتوان اعتماد کرد. عامل اصلی برای پدیدار شدن تحریفات بسیار در مورد حادثهی عاشورا، ورود غیر متخصصان و گاه غیرمتعهدان در این عرصه است. کسانی که هدف اصلی آنها گریاندن شنونده است، چه بسا هر رطب و یابسی را به هم ببافند تا به هدف خود برسند. در این بین افرادی با تمسک به قاعدهی تسامح در ادلهی سنن[۳۸]، در عین حال که هم عالمند و هم متعهد، بدون بررسی صحت و سقم شنیدهها، به آنها بها میدهند و به صورت کتبی و شفاهی، ناراستیها را ترویج میدهند. واقعهی عاشورا در عین حال که از اهمیت والا و ویژه برخوردار است، چه بسا در میان موضوعات اسلامی، بیشترین تحریفات را همراه داشته باشد.
یکی از راهها برای شناسایی ناراستیهای گفته شده در بارهی حضرت علی اصغر(ع)، جستجو از آنها در آثارِ پیش از قرن دهم هجری است. آنچه در این کتابها نیامده، قابل اعتماد نیست. این بدان معنا نیست که به هرآنچه در آثار آن دوران آمده، میتوان اعتماد کرد؛ بلکه باید معیارها در پذیرش خبرهای تاریخی را در نظر گرفت؛ هرچند سختگیریها در دانش فقه، در این عرصه جایگاهی ندارد.
کتاب نامه
ابن شهر آشوب، محمد بن علی (۱۳۷۶ ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: لجنه من أساتذه النجف الأشرف، نجف، المطبعه الحیدریه.
ابن طاووس، علی بن موسی (۱۳۷۸ ش)، اللهوف فی قتلی الطفوف، ترجمه و تحقیق: عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، چاپ پنجم.
ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، به کوشش عبدالزهرا عثمان محمد.
ابو مِخنَف (منسوب به او) (۱۳۷۸ش) مقتل الحسین و مصرع اهل بیته و اصحابه فی کربلاء، انتشارات شریف رضی، چاپ سوم.
اربلی، علی بن عیسی،کشف الغمه فی معرفه الائمه، بیروت، دارالاضواء.
اصفهانی، ابوالفرج (۱۳۸۵ ق)، مقاتل الطالبیین، نجف، المکتبه الحیدریه، چاپ دوم.
بهبهانی، محمد باقر (۱۴۰۹ ق)، الدمعه الساکبه فی احوال النبی(ص) و العتره الطاهره، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول.
تهرانی، آقابزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دار الاضواء.
حلی، ابن نما (۱۳۶۹ ق)، مثیر الاحزان، نجف، المطبعه الحیدریه.
دربندی، ملا آقا (۱۴۲۰ ق)، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، تحقیق: محمد جمعه بادی و عباس ملاعطیه جمری، قم، دار ذوی القربی، چاپ اول.
دربندی، ملا آقا (۱۳۹۲ ش)، انوار السعاده ترجمه اسرار الشهاده، ترجمه: حسین شریعتمدار تبریزی، قم، طوبای محبت، چاپ اول.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
طریحی نجفی، فخرالدین (۱۳۷۸ ش)، المنتخب للطریحی، قم، الشریف الرضی، چاپ دوم.
طوسی، محمد بن حسن (۱۴۱۴ ق)، الامالی، تحقیق: مؤسسه البعثه، قم، دار الثقافه، چاپ اول.
فاطمی، سید حسن (بهمن ۱۳۸۴ش)، امکلثوم در کربلا، چاپ شده در مجله پیام زن، ش ۱۶۷.
فاطمی، سید حسن (تابستان ۱۳۸۳ش)، منابع تحریفگستر در حادثهی عاشورا، چاپ شده در مجله کتابهای اسلامی، ش ۱۷.
فشارکی، ملا محمد باقر، عنوان الکلام، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
قرنی گلپایگانی، علی (۱۳۴۹ ش)، منهاج الدموع، مؤسسه مطبوعاتی دین و دانش، چاپ سوم، ۱۳۴۴ش.
کاشفی، ملاحسین واعظ (م ۹۱۰ ق)، روضه الشهداء، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
کاشی، عبدالوهاب (۱۴۰۸ ق )، مَصرع الحسین(ع)، بیروت، دارالزهراء، چاپ چهارم.
کفعمی، ابراهیم (۱۴۰۳ ق)، المصباح (جنه الأمان الواقیه وجنه الایمان الباقیه)، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ سوم.
مازندرانی حائری، محمد مهدی (کتابت: ۱۳۵۶ ق)، معالی السبطین فی احوال السبطین الامامین الحسن و الحسین(ع)، تبریز، مکتبه القرشی.
محمدی ری شهری، محمد (۱۳۹۲ ش )، دانشنامه امام حسین(ع) بر پایه قرآن حدیث و تاریخ، با همکاری سید محمود طباطبایی نژاد و سید روح الله سیدطبایی، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، قم، دارالحدیث، چاپ ششم.
نراقی، مهدی بن ابی ذر (۱۳۸۸ ش)، محرق القلوب فی مصائب الحسین(ع) و اهل بیته، قم، سرور.
وزارت آموزش و پرورش (۱۳۸۸ ش)، تاریخ امام حسین(ع)، موسوعه الامام الحسین(ع)، پژوهش و تدوین: اعظم قادرسهی، تهران، وزارت آموزش و پرورش، چاپ اول، ج ۱۳.
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر.
[۱]. ر. ک: دانشنامه امام حسین(ع)، ج ۷، ص ۳۳.
[۲]. ر. ک: اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج ۲، ص ۶۱۷.
[۳]. به منظور آشنایی با کتابهایی که بسیارى گزارشهاى نادرست یا بدون منبع و پشتوانهی تاریخى در بارهی عاشورا در آنها آمده، به کتاب دانشنامه امام حسین(ع)، ج ۱، ص ۹۵ به بعد و نیز مقالهی اینجانب با عنوان «منابع تحریفگستر در حادثهی عاشورا» چاپ شده در فصلنامهی کتابهای اسلامی، ش ۱۷، تابستان ۱۳۸۳ش مراجعه شود.
[۴]. آقایان حسن غفاری و محمّد هادی یوسفی غروی اخبار ابومخنف در تاریخ طبری را گردآوری و به ترتیب با عنوان مقتل الحسین و وقعه الطف، به چاپ رساندهاند.
[۵]. مقتل ابومخنف، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰.
[۶]. ر. ک: الملهوف، ص ۹۰.
[۷]. ر. ک: مقالهی «امکلثوم در کربلا» چاپ شده در مجله پیام زن، ش ۱۶۷، بهمن ۱۳۸۴.
[۸]. شش ماهه بودن طفل، نه تنها در هیچ منبع معتبری نیامده؛ بلکه در نسخه خطیای از کتاب مقتل الحسین(ع) منسوب به ابومخنف نیز که در کتابخانه تخصّصی حدیث (قم/ دار الحدیث)، موجود است این جمله نیامده البته گزارشی از «یکساله بودن» وی، در تاریخ بلعمی آمده است. (دانشنامه امام حسین(ع)، ج ۷، ص ۳۳، پاورقی) طبق برخی گزارشها، وی در روز عاشورا به دنیا آمد. (ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴۵)
[۹]. به عنوان نمونه، در الاخبار الطوال آمده است: هنگامی که تشنگی بر حسین(ع) و یارانش سخت شد، به برادرش عبّاس بن علی(ع) که مادرش از قبیله بنی عامر بن صَعصَعه بود، فرمان داد که با سی سوار و بیست پیاده که هر کدام، مَشک آبی هم داشته باشند، به سوی آب برود و با کسانی که میان آنان و آب، مانع شدهاند، بجنگند.
عبّاس(ع) به سوی آب، روان شد و نافِع بن هِلال، پیشاپیش آنان بود. به شریعه (آبْراهِ) فرات، نزدیک شدند که عمرو بن حَجّاج، آنان را باز داشت. عبّاس(ع) و همراهانش، با او درگیر شدند و آنان را از شریعه راندند و پیادگان [لشکر] حسین(ع)، به درون آب رفتند و مَشکهای خود را پُر کردند. عبّاس(ع)، میان یارانش ایستادگی کرد و از پیادگان، دفاع نمود تا آب را به لشکر حسین(ع) رساندند. (الاخبار الطوال، ص ۲۵۵)
[۱۰]. روضه الشهداء، ص ۳۴۲.
[۱۱]. در حدیث آمده که وقتی امام(ع) خون گلوی علی اصغر را در دست گرفت و به سمت آسمان پاشید، قطرهای از آن به زمین نرسید نه اینکه امام نگذاشت آن خون به زمین برسد.
[۱۲]. ظاهر عبارت آن است که میخواهد، مادر علی اصغر را شهربانو معرفی کند اما با توجه به منابع معتبر، صحت چنین چیزی بعید است. احتمال بیشتر آن است که مادر او رباب باشد.
[۱۳]. عادتاً در این هنگام گریهای ممکن است صورت گرفته باشد اما در تاریخ نیامده.
[۱۴]. ر. ک: الذریعه، ج ۲۲، ص ۴۲۰.
[۱۵]. المنتخب للطریحی، ص ۳۸.
[۱۶]. همان، ص ۴۳۱ ـ ۴۳۲.
[۱۷]. مراد علی اکبر(ع) است زیرا در همین کتاب در صفحه ۳۸ آمده است که علی اکبر که همراه پدر به شهادت رسید هفده سال داشت.
[۱۸]. ر. ک: مقاتل الطالبیین، ص ۷۶ و تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۴۰ و…
[۱۹]. دانشنامه امام حسین(ع)، ج ۷، ص ۳۴ به نقل از محرق القلوب، ص ۱۰۶.
[۲۰]. اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج ۳، ص ۶۳۳.
[۲۱]. همان، ج ۲، ص ۶۰۵ ـ ۶۱۱.
[۲۲]. عبارتی با همان مضمون که در بندی از سید بن طاووس نقل کرده، در پاورقی یکی از چاپهای لهوف آمده؛ اما محقق آن توضیح نداده که این عبارت را از کجا آورده است و گویندهی آن کیست. (ر. ک: اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۱۴۲)
[۲۳]. در مثیر الأحزان سخن حُمَید بن مسلم اینگونه نقل شده است: وقتی حسین(ع) دید که از خاندان و یارانش، جز اندکی باقی نمانده است، برخاست و ندا داد: «آیا کسی هست که از حرم پیامبر خدا(ص) دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست؟ آیا فریادرسی هست؟ آیا یاوری هست؟».
صدای مردم، به گریه بلند شد. سپس به جلوی درِ خیمه آمد و فرزندش عبد اللّه را که خردسال بود، خواست. او را آوردند تا با او خداحافظی کند که مردی از بنی اسد، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. حسین(ع)، خون [او] را با کفِ دو دستش گرفت و آن را به سوی آسمان پاشید و آن گاه گفت: «پروردگارا! اگر یاری آسمانیات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران، بگیر».
امام باقر(ع) [در بارهی آن خون] فرمود: «از آن خون، یک قطره هم به زمین باز نگشت».
سپس حسین(ع)، او را بُرد و کنار کشتگان خاندانش قرار داد. (مثیر الاحزان، ص ۷۰ به نقل دانشنامه امام حسین(ع)، ج ۷، ص ۴۱)
[۲۴]. ضجهی زنان مربوط به پیش از شهادت علی اصغر است. هنگامی که حسین(ع)، شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت که خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا(ص)، دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که در باره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاری دهندهای هست که به خاطر خدا، ما را یاری دهد؟».
صدای زنان، به ناله برخاست. امام(ع)، به جلوی درِ خیمه آمد و به زینب(ع) فرمود: «کودک خُردسالم را به من بده تا با او، خداحافظی کنم»… (الملهوف، ص ۹۰)
[۲۵]. الدمعه الساکبه، ج ۴، ص ۳۷۴.
[۲۶]. المصباح (جنه الأمان الواقیه وجنه الایمان الباقیه)، ص ۷۴۱.
[۲۷]. عنوان الکلام، ص ۵۴.
[۲۸]. همان، ص ۲۰۵.
[۲۹]. همان، ص ۲۶۸.
[۳۰]. همان، ص ۳۲۶.
[۳۱]. در خصوص گرداندن سر علی اصغر شهر به شهر در تاریخ نیامده مگر از خبرهایی که آمده تمام سرهای شهدا را در شهرها گرداندند، گرداندن سر وی نیز استفاده شود. هرچند از جهتی چنین چیزی بعید مینماید؛ زیرا سر به نیزه کردن برای نشان دادن قدرت بوده اما گرداندن سر طفل شیرخوار، سبب آبروریزی و ضد تبلیغ است.
[۳۲]. معالی السبطین، ج ۱، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۱.
[۳۳]. منهاج الدموع، ص ۳۳۳.
[۳۴]. ظاهرا «الحسن» درست است اما اشتباه چاپی شده.
[۳۵]. منهاج الدموع، ص ۴۱۱.
[۳۶]. در تاریخ آمده است که حرمله به دست مختار کشته شد اما سخنی از سخن گفتن حرمله با او نیست. (ر. ک: الأمالی، شیخ طوسی، ص ۲۳۸ ح ۴۲۳؛ کشف الغمّه: ج ۲ ص ۳۲۴؛ مناقب آل ابیطالب، ج ۳ ص ۲۷۶)
[۳۷]. مَصرَعُ الحسین(ع)، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۱.
[۳۸]. فقها بر اساس این قاعده، در ادله و مستندات احکام مستحب سختگیری نمیکنند و شرایط احراز حجیت خبر واحد را ضروری نمیدانند.
باز هم نوشته انتقادی از اقای فاطمی!!
نوشته خوبی بود
استفاده کردم
همانطور که قبلا گفتید نقدباعث رشد و پیشرفته
اینکه ازکتابهای خودتان (کتابهای مسلمانان بلکه شیعه) هم انتقاد میکنید نشانه انصاف شماست
بنابراین اگربگید با انتقاد از کتابای زرتشتیا غرض ورزی نمیکنید میشه قبولکرد
یک سوال. میگویند امام حسین قبل از رفتن به میدان ،غسل کرد و حتی موهای زاید بدنش را تراشید که پاک و تمیز به بهشت برود. این مورد اگر صحت داشته باشد با نداشتن اب و تشنگی خانواذه اش و تشنگی علی اصغر منافات دارد.
پرسشی خوب مطرح کردید و نشانه ی دقت شماست. چندسال پیش در مورد تشنگی در عاشورا تحقیق کرده ام. یک نکته را خیلیها از آن غفلت کرده اند. سه روز آب بستن بر امام حسین(ع) و اصحابش به معنای این نیست که آنان دسترسی به آب نداشتند. در خبرها آمده که یاران امام حسین ع چند نفری به سمت فرات حمله می کردند. عده ای باجنگیدن، دشمنان را از اطراف رود دور می کردند و عده ای دیگر از فرصت استفاده کرده آب از فرات بر می داشتند
حدس می زنم اصل تشنگی از صبح عاشورا شروع شد نه قبل از آن. پس روز عاشورا آب نداشتند و علی اصغرع می تواند تشنه باشد
سلام
در روایت اول گفتید که علی اصغر شش ماهه بوده است ! اصولا نوزادان شش ماهه نیازی به نوشیدن اب ندارند و اگر هم داشته باشند تشنگی را احساس نمیکنند ، انها زمانی از بزرگترها اب میخواهند که دچار سرگیجه ناشی از کمبود اب شوند نه اینکه مانند ما احساس تشنگی کنند و دچار خشکی دهان شوند، قطعا خشکی دهان علی اصغر ناشی از نیاز به شیر بوده است ، طبیعیست که وقتی نوزادان را از شیر میگیرند با مشکل خشکی دهان نوزاد مواجه میشوند که این مشکل با اب میوه و شربت حل میشود .
انطور که گفتید مادر علی اصغر به خاطر ضعفی که علت ان معلوم نیست شیر نداشته است پس شکی باقی نمیماند که مشکل علی اصغر اب نبوده بلکه شیر بوده است .
اینرا هم مادر او و هم امام حسین میدانسته و شاید برای جلب ترحم سپاه دشمن علی اصغر را برای گرفتن اب اورده باشد تا شاید برای مادرش یا سایر اعضای خانواده اب ببرد.
در تاریخ طبری امده که بسیاری از کسانی که با امام حسین میجنگیدند میلی به کشتن ایشان نداشتند به طوری که حجم زیادی از سربازان اطراف ایشان را گرفته بودند و اقدام جدی نمیکردند حتی بعضی به همین دلیل کشته میشدند .
شاید تعریف این حجم از خشونت که علیه امام حسین و نوزاد او شده است واقعی نباشد ، شاید داستان طور دیگری بوده و اصلا علی اصغری وجود نداشته !
با سلام .
https://www.adyannet.com/fa/news/3042
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa28332#
در نام و سن این کودک میتوان گفت اختلاف است ، اما در کلیت داستان که کودکی صغیر که فرزند امام حسین (علیه السلام) بوده است شهید شد نمیتوان شک کرد .
نمیدانم اما باستان گرایان نباید در این باره بحث کنند چون اگر برای حضرت علی اصغر در نام و سن و … اش اختلاف است ، در اصل وجود زرتشت ابهام است .
سخنان شما بس عجیب است :
از تشنگی و نیاز نداشتن به آب رسیدید به وجود نداشتن !!!! .
سلام متاسفام بحال آنهاییکه به اسم ایرانی (باستانگرایی) به اسلام توهین میکنند و متاسفم برای مذهب زده هایی که در تخیل بعضی بیماران روانی به اسم دین غرق شده اند و بدون مطالعه به خود آزاری پرداخته اند دوستان کتابهای اندیشمندانی مثا استاد مطهری و استادشریعتی را مطالعه بفرمایید خواهش میکنم خواهششششششش
ممنون از پاسخ شما. امام حسین عصر عاشورا به میدان جنگ رفتن و شهید شدند. در تاریخ امده که امام قبل از رفتن به میدان جنگ غسل کردند یعنی در عصر عاشورا غسل کردند. بنابراین نتیجه میگیریم که در عصر عاشورا انقدر اب بوده که امام با ان غسل کردند.پس نباید خود امام و علی اصغر و خانواده بی اب بوده باشند.
امام ع شب عاشورا غسل کرد نه عصر عاشورا
در کجا آمده که ایشان عصر عاشورا غسل کرده باشه
امام حسین در روز عاشورا غسل کردند احتمالا صبح عاشورا بوده است.http://www.pasokhgoo.ir/node/71556
زمان غسل در لینکی که گذاشتید، نیامده اما در امالی شیخ صدوق ص ۲۲۱ چنین آمده است:
امام صادق، از پدرش امام باقر، از جدّش امام زین العابدین علیهم السلام چنین نقل کرده است: حسین علیه السلام به یارانش فرمود: «برخیزید و آبى بنوشید، که آخرین توشه شما خواهد بود و وضو بگیرید و غسل کنید و لباسهایتان را بشویید تا کفنهایتان باشند».
سپس، نماز صبح را با آنان خواند و براى نبرد، آماده شان کرد.
نماز صبح را موقع اذان میخواندند و لذا غسل در روز نبوده
با تشکر از روشن اندیشی شما در موضوع حکایات منتسب به فرزند امام حسین و امید اینکه در سایر اعتقادات نیز چنین نگاهی داشته باشید .
یکی از انتقادات اساسی به علمای امامیه تالیفات و نقل روایات این چنینی است . با وجود اثبات محرف بودن کتبی مانند روضه الشهدا و اسرار الشهاده ملای دربندی و مقتل ابومخنف هنوز هم از این نوع کتب حمایت می شود . شاید برایتان جالب باشد که در نمایشگاه کتاب امثال ۳ روز به دنبال کتاب لولو و مرجان گشتم و نهایتا این کتاب را در قطعی کوچک و سانسور شده منتشر شده توسط ناشری عمومی یافتم اما کتاب اسرار الشهاده توسط انتشارات طوبای محبت که ناشر تخصصی کتب مذهبی شیعه است در دو جلد و با کیفیت بالا در دهها غرفه عرضه شده بود .
در مورد موضوع هم بعضی از نقل هایی که امروز در مورد این داستان همگان عین حقیقت می دانند ساخته همین کتب محرف و جعلی است مانند شش ماهه بودن ایشان و موضوع تیر سه شعبه (که در مقاله شما ذکر نشده ولی ساخته همین کتاب است ) در این داستان آنقدر تناقض وجود دارد که هر جمله عبارت بعدی را نقض می کند لذا در نام ، سن ، نام مادر ، نام قاتل ، کیفیت شهادت ، داستان تشنگی و درخواست امام از لشگر کفر ، محل دفن و …در هیچکدام نمی توانید به قطعیت بگویید واقعیت چه بوده . حتی در روایات منتسب به ۹ امام هم چیزی از این داستان پیدا نمی کنید .
حال سوال این است چرا علمای محترم از روایتی که هیچ بخش مستند و قابل دفاعی ندارد چنین داستان پر سوز و گدازی ساخته و هنوز هم ساعتها بر منابر همین داستانهای غیر مستند را برای عوام الناس بیان می کنند تا اشک ایشان را در آورند ؟
چرا در مکتب اخلاقی علمای امامیه هدف هر وسیله ای را توجیه می کند ؟
در جواب پرسش پایانی باید عرض کنم
با اینکه ماجرای امام حسین(ع) بسیار مورد توجه است متاسفانه عاشوراپژوهی از دروس حوزوی نیست و هرکس خودش مطالعه می کند و درنتیجه عموم روحانیون نیز اطلاعات موثق از واقعه ی عاشورا ندارند و حتی منابع ضعیف و قوی را تشخیص نمی دهند.
بنابراین روحانیونی که روضه های نادرست می خوانند، از عدم صحت آنچه میخوانند اطلاع ندارند و این کارشان از روی عمد نیست
این موضوعات بخشی از اخبار و روایات هستند و نقل خبر غیر مستند و مرفوع یا با راویان مجهول تکلیفش مشخص است . از دیگر سو در نقل اخبار متاسفانه علمای متقدم هم رعایت نکرده و اخبار غلو آمیز و متناقض از ائمه نقل کرده اند . این قصه محدود به عاشورا نیست مثلا جناب شیخ مفید در ارشاد در ذکر معجزات حضرت علی نه به سبک نقل و خبر که مستقیما خودشان اجتهاد کرده اند که از عجایب مربوط به امیر المومنین آن است که به خواست خداوند جز ضربت ابن ملجم مرادی در طول سالیان مقاتله از عدو هیچ جراحتی و عیب و نقص به ایشان نرسید و در کتب خود ایشان اخبار بسیار روایت شده از زخم ها در جنگ احد و خندق و یا شیخ شاذان ابن جبرئیل که کتابی نوشته اند در فضائل ائمه و این کتاب مشحون است از عجایب و غلوها
دیگر اینکه در تایید نظر جنابعالی چرا قدمای علمای امامیه با همه جد و جهد در ذکر اسناد اخبار و روایات به نقل عاشورا که رسیده اند وقعی به سلسله سند و ماخذ خبر ننهاده اند مثلا سید ابن طاووس که در سایر تالیفاتش همه جا سند اخبار را ذکر می کند ولی در لهوف هرگز ذکر نمی شود که این اخبار ادعایی در مورد عاشورا سند و ماخذشان چیست و راوی آن کیست .
یک مطلب دیگر هم اینکه متاسفانه در مقاتل صحیح توسط بعضی از ایشان دستبرد و تحریف صورت گرفته چنانکه گفته می شود مقتل ابومخنف مقتلی مستند و صحیح بوده ولی مقتل موجود ابومخنف متاسفانه فاقد اعتبار است .
و اما مهم ترین مطلب قابل بیان این است که همه حکایت تحریفات در نقل اخبار همین موضوع کوتاهی در پژوهش مسایل تاریخی در حوزه نیست . به نظر می رسد عمده علمای حوزه قابل به تسامح در ادله سنن هستند و در حقیقت اعتقاد دارند اگر کسی به نقلی برای انجام عمل ثوابی اقدام کند هرچند این عمل در سنت پیامبر نباشد ، ثواب بر او نوشته می شود . در بعض استدلال های شما هم رد پای این تفکر وجود دارد .
بطلان چنین منظقی از روز روشن تر است چرا که به چنین منطقی لابد تروریست های داعش هم که به نقل علمای سلفی سر شیعیان را می برند ، عملشان عین ثواب است . چون ایشان نیز به حکم استحباب سر شیعیان را بریده اند .
قاعده تسامح در ادله سنن مصداق توجیه وسیله برای رسیدن به هدف است .
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=23&lid=0&catid=24114&mid=249272
متنی که در ارشاد آمده است را بگویید تا بتوان بررسی کرد . ارشاد کتاب معتبری است ، اگرچه تمام مطالبش کاملا صحیح نیست و روایت مرفوع و بدون سند نیز در آن است .
درباره شیخ شاذان ابن جبرئیل :
فکر کنم منظور شما کتاب « الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین » باشد :
جدای از صحت انتساب این کتاب به شاذان ( البته علامه مجلسی آنرا منتسب به شاذان دانسته است ) اما نسخه ای خطی که به زمان خود شاذان برگردد در دسترس نیست و همچنین روایات این کتاب سندشان کامل نیست و بعضا اصلا سندی هم ندارند . مؤلف کتاب گویا در مقدمه این کتاب گفته است « آنچه را نقل کردم از راویان ثقه و روایاتی که همگان بر آن اتفاق داشتهاند بوده است. » اما از فردی که عالم است همچون شاذان ، این چنین چیزی بعید است ، چنانچه اگر واقعا اینطور بود پس دلیلی نداشت سلسله سند را نقل نکند و یا حداقل برخی از روایات را سلسله سند را کاملا نقل میکرد و یا اگر صحیح است پس چرا برخی روایات در کتب معتبر دیگر نیستند ؟ .
« عمده علمای حوزه قابل به تسامح در ادله سنن هستند و در حقیقت اعتقاد دارند اگر کسی به نقلی برای انجام عمل ثوابی اقدام کند هرچند این عمل در سنت پیامبر نباشد ، ثواب بر او نوشته می شود . »
سند ؟ .
http://wikifeqh.ir/%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%AD_%D8%A7%D8%AF%D9%84%D9%87_%D8%B3%D9%86%D9%86
اختلاف است در این قاعده . البته آنطور نیست که روایات عجیب را طرفداران این قاعده قبول کنند ، ابدا اینطور نیست و عمدتا در مباحث فقهی کاربرد دارد نه معجزات ائمه و … .
« در بعض استدلال های شما هم رد پای این تفکر وجود دارد . »
توضیح بیشتر .
« چون ایشان نیز به حکم استحباب سر شیعیان را بریده اند . »
ما عمل داعشیان را نه با تسامح بلکه با قرآن و سنت پیامبر صراحتا رد میکنیم ، وقتی عملشان با ثقلین رد میشود دیگر تسامح جایی ندارد . جدای از اینها ، ایشان عمدتا بنا بر برداشت اشتباه از قرآن عمل میکنند ، فتوای علمایشان از روی تسامح نیست ، از روی برداشت اشتباه از قرآن است .
تسامح را با استحباب یکی نگیرید ، سخن از تسامح میزنید و آنرا با بحث استحباب مقایسه میکنید ؟ این سخن شما بسیار عجیب است .
با پوزش از درگاه خداوندی
و تنها برای نگاهبانی از دین پاکم
وادارشدم تا چند واژه ای به شما بگویم تا خداوندگار دینم از من خشنود باشد تا ببالد که سربازان او هنوز زنده اند و فریاد ازادی سر می دهند
بشما میگویم شما که بویی از ایرانی بودن نبرده اید و تماما سرسپرده و جیره خور این نظام هستید حق داوری کردن درباره دین پاک مرا ندارید
بشما می گویم اگر این تریبون در دست من بود هیچگاه چنین ستمی به شما و دینتان نمی کردم
بشما می گویم هر حکومتی روزی به پایان می رسد
و بدون تردید حکومت اخوندها نیزی پایان می پذیرد اما انچه می ماند نام نیک است پس دامان خود را الوده به گناه تهمت وسخنهای ناروا نکنید
بشما می گویم شرم کنید از خدا که اینگونه حق بندگانش را زیرپاله می کنید و با این بینش اشتباهتان که همه ادیان بجرز خودتان را غیرمجاز و کافر می دانید و خونشان را حلال می دانید و جایز می دانید هرطور دلتان خواست با انها حرف بزنید نشانه نادانی و عقب ماندگی شماست
بله شما درست میفرمایید صبح زود بوده است .
واجبی کشیدن امام حسین قبل از کشته شدن؟
چون به حسین نزدیک شدند، فرمود که برای او سراپرده ای برافراشتند، آنگاه فرمان داد که اندازه ای مشک آوردند و در جامی بزرگ با آب در آمیختند. در این هنگام حسین به درون شد و نوره مالید و سر و تن بشست و بر سراسر پیگر نازنین گلاب افشاند و شادان و چابک و دمان و آراسته بیرون آممد. عبدالرحمن بن عبد ریه و بریر بن خضیر همدانی بر در سراپرده ایستاده و هریکی کوشیدند که پس از حسین، او به درون رود و خود را بپیراید و بیاراید. بیر به شوخیگری با عبدالرحمن پرداخت. عبدالرحمن گفت: به خدا سوگند که این نه هنگام کار یاوه است. بریر گفت: مردمان من میدانند که من در جوانی و پیری به کار یاوه گرایشی نداشته ام، ولی از آنچه بر سرمان خواهد آمد، شاد و مژده یاب هستم. به خدا میان ما با دخترکان زیبای فراخ چشم بهشتی جز همین به جای نمانده است که ایشان با شمشیرهایشان بر ما تازند و آنگاه ما یکراست به آغوش آنان بال کشیم. چون حسین بپرداخت، این دو به درون رفتند.
تاریخ کامل، نوشته عزالدین ابن اثیر، برگردان دکتر سید حسین روحانی، انتشارات اساطیر، تهران ۱۳۸۲، پوشینه پنجم برگ ۲۲۳۵
نوره کشیدن از فرهنگ فارسی معین:
(رِ. کَ دَ) [ ع – فا. ] (مص ل .) (عا.) مالیدن نوره به بدن ، واجبی کشیدن
منبعی دیگر:
هنگامى که روز عاشورا فرا رسید، امام حسین علیه السّلام صبح زود، دستور داد خیمهاى برپا کردند، و ظرف بزرگى در میان خیمه نهادند و در میان آن ظرف مشک فراوان بود، و در کنار آن (یا در داخل آن) نوره نهادند، آنگاه امام حسین علیه السّلام براى تنظیف به درون خیمه رفت.
روایت شده: بریر بن خضیر همدانى، و عبد الرّحمن بن عبد ربّه انصارى بر در خیمه ایستادند تا بعد از امام علیه السّلام براى تنظیف داخل خیمه شوند، در این هنگام بریر با عبد الرّحمن شوخى مىکرد و مىخندید.
عبد الرّحمن به او گفت: «اى بریر! آیا مىخندى؟ اکنون وقت خنده و شوخى نیست.» بریر جواب داد: «بستگانم مىدانند که من نه در جوانى و نه در پیرى اهل شوخى و بیهوده گویى نبوده و نیستم، امّا اکنون که شوخى کردم به خاطر شادى بسیار است که در پیش داریم، سوگند به خدا فاصله ما با معانقه با حوریان بهشتى، جز ساعتى نیست که ما در این ساعت با این دشمنان بجنگیم و کشته شویم.»
غم نامه کربلا (ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف)، سید على بن موسى بن طاووس (م ۶۶۴ هجری)، مترجم: محمد محمدى اشتهاردى، تهران، نشر مطهر، چ اول:۱۳۷۷ ش. ص:۱۱۹.
از دو متن بالا استفاده نمیشه که استفاده از نوره مربوط به نزدیک شهادت امام میشه. در این متنها نشان می دهند که آن موقع هنوز بریر و عبدالرحمان زنده بودند. در روز عاشورا اول اصحابی که از اهل بیت نبودند شهید شدند بعد اهل بیت و در آخر خود امام حسین به شهادت رسید.
درمتن اول سخنی از زمان نیست و در متن دوم میگوید صبح زود. صبح زود در گذشته مثل امروز نبوده که هفت صبح را صبح زود بگن. بلکه منظور همان حدود اذان صبحه