خانه / احکام / احکام زرتشتی / برده داری در زرتشتی / هخامنشیان و به بردگی گرفتن شورشیان

هخامنشیان و به بردگی گرفتن شورشیان

به قلم م. آ. داندامایف
فرستنده: فرشید شرفی
«هخامنشیان ساکنان استان ها یا شهرها و حتی یک قبیله ی کامل را، هنگامی که علیه حکام پارسی شورش می کردند، به بردگی می گرفتند. قسمت عمده ی این بردگان را برای کار به املاک شاه یا بلند پایگان پارسی می فرستادند [و] بقیه را در زمینی وادار به سکونت می کردند. گروه آخری را در اختیار مالکان خصوصی می گذاشتند که بابت آن ها بایستی به شاه مالیات می پرداختند.
در یکی از نامه ها ساتراپ مصر به نام آرشامی خطاب به پیشکار املاکش آشکارا شیوه ی به دست آوردن برده را روشن می کند. در این نامه گفته می شود که هنگام سرکوبی شورشی در مصر، پیشکار سابقش شماره ی بی شماری «گاردا» شامل صنعتکار و اموال دیگر به دست آورد و تمام این غنائم را به اموال خصوصی آرشامی اضافه کرد. هم اکنون هنگام شورش جدید در مصر سفلی، پیشکار باید درباره ی تهیه ی گاردا و اموال دیگر برای اربابش دلسوزی کند و حتی این غنائم را از جای دیگر به دست آورد. بنابراین پیشکار اموال آرشامی بایستی تعدادی گاردای صنعتکار را تهیه می کرد [و] روی تن آن ها داغ مهر آرشامی را می زد و این گارداها را  به مایملک او می افزود؛ همانگونه که مباشر پیشین کرده بود.
از مضمون این نامه چنین بر می آید که گاردا همان برده بوده چون روی بدن او داغ مهر صاحبش را می زدند.
اینگونه در پی جهان گشایی هخامنشیان در پارس جهش تندی از نظام بردگی ـ پدرسالاری اولیه، به بهره کشی از کار سودمند بردگان بیگانه در زمینه ی ساختمان، کشاورزی و صنعت انجام گرفت».

منبع: تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا. آ. گرانتوسکی و دیگران، ترجمه: کیخسرو کشاورزی، ص ۸۹

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز ص 89

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز ص ۸۹

شناسنامه تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز

مرداد ۱۳۹۷

همچنین ببینید

منشور کورش

دغل کاری در ترجمه ی منشور کورش

به قلم مجید در ابتدا سه ترجمه ی معتبر منشور کورش را معرفی می کنم …

۵۲ نظر

  1. خیلی وطن فروشی، ملت های دیگه به تاریخ فاسده خودشان جلوه های زیبا میبخشند اما ما بهترین تاریخ رو داریم ک شما اینطور خرابش میکنید،امیدوارم پیامم در سایت قرار بدی

  2. این تخیلات از کدام ماخذ تاریخی استناد شده ؟
    بازم نویسندگان ناشناسی که مثل قارچ از این سایت سر درآوردند .
    _____________________
    کوروش نامه گزنفون فیلسوف و مورخ یونانی هم عصر هخامنشیان ؛ ص ۱۰۶ :
    چنانچه در جنگ پیروز شدیم باید از آنچه فاتحین را سرنگون مى کند
    احتراز جوییم، یعنى نباید به قتل و غارت بپردازیم.
    کسى که به چپاول دست بیالاید از زمره آدمیان نیست، نام جانور براى او سزاوارتر است.
    چنین فاتحانی باید برده و اسیر شوند چون لیاقت نام و عنوان فاتح را ندارند.

    کوروش نامه گزنفون ؛ ص ۱۸۸
    پانته آ ملکه سرزمین شوش و اسیر سربازان کوروش :
    کورش شایسته این است که ما تا جان در بدن داریم در راه سپاسگزارى اش بکوشیم،
    او نسبت به ما حق بزرگى دارد. من در دست او اسیر بودم،
    اما نه تنها رفتارى که با بردگان و اسرا معمول است در حق من روا نداشت،
    بلکه حتى نیت کوچک ترین اهانت در برابر آزاد کردن من نیز به خاطرش خطور نکرد.
    مرا براى تو ( همسرش آبراداتاس) پاک نگه داشت، چنانکه گویى براى برادرش نگاه میداشت.
    _________________________________
    در صورتیکه
    در اسلام طبق آیه ۲۴ سوره نساء ، اسارت زنان شوهردار بمنزله طلاق قلمداد میشود
    و جز غنایم محسوب و بین جنگجویان مسلمان تقسیم میشوند و بدون رضایت آنان نکاح میشوند ……
    سیرت النبی ، ابن هشام ، غزوه بنی المصطلق :
    آنان که کشته شدند که کشته شدند و هر چه دارایی و زن و بچه داشتند بدست رسول الله انفال شدند
    و جویریه بنت الحارث دختر زیبای رئیس قبیله بنی مصطلق سهم ثابت بن قیس شد که رسول الله
    آزادی او را خرید و با او ازدواج کرد .

    تفسیرالمیزان ؛ علامه طباطبایی جلد ۱۶ ص ۱۸۶
    رسول الله بعد از اعدام جنگجویان بنى قریظه ، زنان و کودکان و اموال ایشان را در بین مسلمانان تقسیم کرد،
    و عده اى از اسراى ایشان را به اتفاق سعد بن زید انصارى به نجد فرستاد تا به فروش برساند،
    و با پول آن اسب و سلاح خریدارى کند.

    • زنانی که در جنگ به اسارت گرفته میشدند، زنانی بودند که شمشیر به دست گرفته و در میدان نبرد دوشادوش شوهرانشان میجنگیدند و مسلمان ها را میکشتند. طبیعی است که این زنان با بقیه زنان فرق داشتند و پس از اسارت عقدشان باطل میشد و پس از گذران عده باید شوهری اختیار میکردند. بدون رضایت هم هیچگونه نکاحی در مورد زنان آزاد که پدر و مادر داشتند صورت نمیگرفته. از خزعبل بافی تاریخی دست بردارید.

  3. با سلام ؛ سخن از گزنفون شد :
    کورش در روز عید به نینوا حمله کرد و دستور داد هرکه را در کوچه و خیابان می بینند بکشند …
    گزنفون ، کورش نامه ، صفحات ۲۱۴ الی ۲۱۶ .
    [ برگرفته شده از کانال نگاهی نو ]
    موارد دیگری هم است . شما مگر نمیدانید که رویکرد باستان ستایان به هرودوت و گزنفون و خلاصه هر تاریخ نگار یونانی که یک وقتی یک چیزی بر علیه کورش گفته است این است که هرکجا خوب گفته قبول کنیم و هرکجا بد گفته است خیر . بنابراین بهتر است دست از مورخین یونانی تا وقتی باستان ستا هستید بردارید .

    درباره اسلام :
    بنده خدا ، سخنان شما را مدیر سایت بارها در کامنتها پاسخ داده اند و در فضای مجازی هم آنقدر مقاله و کتاب است که حد ندارد شما ابتدا کمی در اینترنت بگرد اگر جواب قانع کننده ای نبود بعد بیایید و اینجا سخن بگویید . حتی در این سایت هم بگردید فکر کنم خودم هم در کامنتی درباره واقعه بنی قریظه توضیح دادم . درباره اسارت زن شوهر دار هم برای زن کافر است و بازهم دیده ام که مدیر سایت در کامنتها توضیح داده اند و شاید یک پستی هم داشته باشند در این باره نمیدانم .
    نمیدانم چند بار باید یک حرف را گفت ؟ بس که بنی قریظه کردند و اسارت و زن گفتند و مدام مدیر سایت جواب دادند و بعد آن بنده خدا چیزی نداشت بگوید و رفت دوباره یک کس دیگری آمده و میگوید بنی قریظه و همان ها را تکرار میکند !!! نکند از عمد اینکار ها را میکنید ؟ .

    • سلام وقت شما بخیر
      ببخشید مزاحمتون شدم، من پاسختون رو مطالعه کردم به نظرم منطقی بوده ولی حالا تو این دوره زمونه هر چه قدر دلیل و منطق اورده بشه ولی باز بی منطق بعضی پیش می رند و نه می شنوند و نه می بینند.
      ببخشید من نویسنده خوبی نیستم، تو گروه همکارانم کسی پیام گذاشت «من برده داری را بر انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.

      👤کوروش بزرگ

      ۷ آبان روز بزرگداشت کوروش گرامی باد.»
      و من هم در جوابش متن زیر رو فرستادم..
      برده داری در زمان هخامنشیان
      چندی پیش جناب غیاث ابادی در مقاله ی کورش بزرگ و مصادره اسناد تاریخی با ارائه شواهدی از رواج برده داری در زمان کوروش بزرگ سخن گفت سخنان ایشان به مضمون زیر است :
      کورش بزرگ در منشور مشهورش نکاتی دال بر برانداختن برده‌داری یا برانداختن بهره‌کشی از انسان‌ها آورده است. اما این ادعا با کتیبه‌های دیگر عصر هخامنشی موافقت ندارد. برای مثال به موجب لوحه شماره ۲۵۲ از سال هشتم پادشاهی کورش در بابل، دختری به نام تابموتو به دلیل اینکه پدرش یک سکه طلا و ده سکه نقره به مؤسسه مالی یا رباخانه اگیبی بدهی داشت، به گرو گرفته شد تا زمانی که پدرش بدهی خود را تسویه کند (دخترانی که به گرو گرفته می‌شدند، برای بهره‌کشی جنسی اجاره داده می‌شدند تا خسارت تأخیر را جبران کنند).{همچنین بنگرید به رنج‌های بشری ۶۸: برده‌داری و اجاره فاحشه در زمان کورش بزرگ+رنج‌های بشری ۶۷: وادار کردن دختران به فحشا در زمان کورش بزرگ}

      نحوه ی نگارش مطلب ایشان چنین القا مینماید که گویا کوروش بزرگ در کتیبه ی مشهور خود سخنی خلاف واقع ارائه کرده است به بیان ساده تر دروغ گفته است .

      با این مقدمه پیش از هرچیز باید به این سئوال پاسخ داد : ایا طبق کتبیه کوروش ، وی مدعی برچیدن انواع و اقسام برده داری در بابل و در تمام ممالک تحت سلطه ی اوست؟

      برای پاسخ به این سوال باید به جملات کوروش دران کتیبه دقت کرد. نخستین نکته ای که باید یاداور شد اینست که ترجمه جناب غیاث ابادی تاحد زیادی انتظارات را بالا میبرد چراکه ایشان در ترجمه فرازی از این کتیبه از زبان کوروش اورده است :

      ۲۶٫ من برده‌داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند . ن.ک منشور کوروش ترجمه غیاث ابادی

      چنین جمله ای که با صراحت و با کلیتی تمام بر براندازی برده داری تاکید دارد عده ای را به این باور رسانده که کوروش براستی انواع و اقسام برده داری را در زمان خود انهم نه تنها در بابل که در تمام سرزمینهای تحت سلطه اش رواج داده است. این عده گاه پارا فراتر نهاده و طبق همین بند ادعا میکنند که برده داری در زمان هخامنشیان اصولا وجود نداشته است که البته یکی از استنادهای ایشان همین بند با ترجمه ی صریح اقای غیاث ابادی است.

      درحالی که ترجمه ی فارسی دیگری از پرفسور عبدالمجید ارفعی هرگز چنین بیان صریحی دربر ندارد . جنانکه در ترجمه ی بند ۲۶ این کتیبه اورده اند : « درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم» (ن.ک.منشور کوروش بزرگ – عبدالمجید ارفعی)ل و این در حالی است که طبق دیگر ترجمه هایی که اقای ارفعی در پاورقی ارائه داده است ترجمه هایی چون “پایان دادن به شکوه و شکایت انان” وجود دارد. و پرواضح است که ترجمه ی اقای ارفعی از لحاظ تاکید و صریح بودن تا چه اندازه با ترجمه اقای غیاث ابادی متفاوت است

      بدین ترتیب اینکه گاها شاهد افراط گری هایی از برخی با استناد به این بند هستیم یکی از علل انرا میتوان ترجمه ی اقای غیاث ابادی دانست.
      البته وقتی ایشون مطلب گذاشتند کسی منابع رو نخواست ولی من متن رو فرستادم منابع خواستند
      خواستم کتاب سنگ نبشته ها ی تخت جمشید رو دانلود نشد الانم کتابخونه ها تعطیل هست
      البته من خودم رشته ارشدم پزوهش هنر بوده
      می خواستم بدونم شما منبعی دارید که فقط در حد رفرنس باشه و برای ایشون بفرستم با تشکر از لطفتون

  4. توجه بفرمایید به بخشی از این کتاب :
    “دوران ایران معاصر پس از انقلاب کبیر سوسیالیستی در روسیه، آغازمی شود. این رویداد تاریخ بشری را از بنیاد دگرگون کرد. انقلاب اکتبر در عین حال که کوبنده‌ترین ضربه‌ها را بر پیکر سیستم‌های امپریالیستی جهان، به ویژه استعمارگران وارد کرد، موقعیت ملت‌های خاور از جمله ایران را نیرو بخشید و آن‌ها را در پیکار ضدامپریالیستی و آزادی شان توان بخشید. ”

    کتاب تاریخ ایران فوق توسط اساتید دانشگاههای شوروی سوسیالیستی در دوره استالین و خروشچف تدوین و منتشر شده است . کتاب با رویکردی بر مبنای اصول فلسفه تاریخ هگل تدوین شده . در سرتاسر کتاب به بنیادهای ناسیونالیستی ایران حمله می شود و مولفان بنابر دستور فرهنگ سازان کمونیستی سعی در نمایش تاریخی جنگ پرولتاریا و امپریالیسم در تاریخ باستانی ایران را دارند . دشمنی مشترک انترناسیونالیست های کمونیست و بنیادگرایان مذهبی چیز تازه ای نیست . اینکه مانند همیشه مولف سایت راه راستی به هر خس و خاشاکی متمسک است تا عقاید خودش را نمایش دهد هم البته چیز تازه ای نیست و عجیب نیست که در دشمنی با تاریخ باستان و فرهنگ کهن این سرزمین دست به یاری به کمونیست های همسایه شمالی بدهند کما اینکه امروز هم برای اینکه حاکمیت خود را صباحی بیشتر تمدید کنند سر بندگی برآستان جانشین ایشان جناب پوتین می گذارند .
    عجیب نیست که جملات این کتاب در ستایش انقلاب کمونیستی اکتبر این چنین در سایت وابسته به حوزه علمیه بازتاب می یاید :
    http://wikifeqh.ir/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D8%B2_%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D8%AA%D8%A7_%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)

    • سخن از گفته دکتر داندامایف است. ایشان را می شناسید ؟ رزومه علمی اش را میخواهی یا نه؟ بازهم سخنانی … نویسندگان کتاب هرچه نوشتند به ما چه ، به آیین زرتشت و باستان ستایی چه ، سخن داندامایف نقل شده است و نه سخنان نویسندگان در ستایش انقلاب کمونیستی و … ، جدای از اینها ، اینرا هم بدان یکی از استدلال های باستان ستایان دال بر انتساب بنای پاسارگاد به کورش سخن همین داندامایف است . لطفاً قبل از هرگونه سخنی کمی فکر کنید و پست سایت را نگاه کنید .
      چرا یکبار نشده است کامنت بگذارید و دقت در آن باشد ؟ .

  5. از کی تابحال سخن رقیبان و دشمنان کوروش کبیر درباره اش سندیت پیدا کرد که کتبیه های تاریخی درباره او را ول کرده و به کتابهای دشمنان فرهنگ ایران پناه ببریم!
    قصد رقیبان و دشمنان ایران و فرهنگ ایرانی نابودی تمدن چندهزارساله ایران و بی ریشه کردن ایرانیان است و این خیال و سودای خام دیربازی است که با نوشتن کتب به منصه ظهور در امده با امید تهی کردن تک تک مشاهیر و بزرگان ایران و دزدی آنها و بنام خود زدن آنها
    برای بدست آمدن واقعیت باید مجموعه ای از کتب موافق و مخالف را دید در انصورت تصویری واضح تر از مطلب مورد نظر بدست می آید

  6. ۱- این کتاب نه یک اثر مستقل محمد دانادامایف که کتاب تالیف شده توسط شوروی سوسیالیستی برای تدریس در دانشگاهها بوده است . در ایران هم پس از انقلاب فرهنگی اساتید دانشگاهها کتابهای درسی با اخذ تاییدیه شورای انقلاب فرهنگی به همین شکل تدوین کردند .
    ۲- لنین بر اساس فلسفه تاریخ هگل معتقد بود که تمدنهای شرقی ، تمدنهایی بر اساس برده داری بودند ، بر اساس فلسفه فرجام تاریخ هگل ، در تکامل تاریخی نظام های برده داری به فئودالی و سپس سرمایه داری خرده برژوازی تبدیل شده و نهایتا با انقلاب کمونیستی همگی مارکسیست می شدند .
    ۳- برای اثبات تاثیرات نگرش مارکسیست لنینیستی داندامایف و بسیاری از اندیشمندان شوروی در نظرات تاریخی اشان باید به کتاب برده داری در بابل از نبو پلصر تا هخامنشیان و اسکندر کبیر !!! ارجاع دهم ، در صفحات ۶۷ به بعد این کتاب داندامایف تعریف خود از برده داری را ارایه می کند . او با ذکر نظر دانشمندان مختلف غربی ، نهایتا با رد تعاریف ایشان از برده و نظام برده داری در صفحه ۷۰ کتابش می گوید : ” همانگونه که عموما دانسته می شود ، شرق شناسان اتحاد جماهیر شوری تا قبل از سال ۱۹۲۰ ، مشخصه جواع شرقی طی ۵ هزاره را عموما فئودالی می دانسته اند ” او سپس توضیح می دهد که طی سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۴ نشست های در مورد روابط اقتصادی اجتماعی شرق کهن در لنینگراد شکل گرفت . او سپس می گوید : ” حاضران در این نشست ها به صورت کاملا صحیحی تصمیم گرفتند که دیدگاههای بنیانگزاران مارکسیسم – لنینیسم را در نظرات مربوط به توسعه اقتصادی اجتماعی کشورهای شرق کهن وارد نمایند ”
    نهایتا این دیدگاهها منجر می شود به اینکه نقل از همین کتاب : ” وی وی استرو در یکی از همین نشست ها مقاله ای ارایه می دهد و بیان می کند که بر اساس نظرات مارکس ، اتگلس و لنین جوامع شرق باستان ، جوامعی برده داری بوده اند ”
    نکته جالبتر این است که داندامایف در صفحه بعد ضمن اشاره به نشست های شرق شناسانی که انها را مشخصا مارکسیست لنینیست می خواند ذکر می کند که انها در نشست های سال ۱۹۶۴ به این نتیجه می رسند که دیدگاههای مارکس در این موضوع درست دریافت نشده و به نظرات غربی در مورد ماهیت فئودالی جوامع شرق باستان باز می گردند .
    داندامایف سپس به صورت واضحی مخالفت خود با این تغییر نگرش اندیشمندان مارکسیست را بیان می کند . و سپس تعریف خود از برده داری را همان تعریفی می خواند که در محافل اکادمیک اتحاد جماهیر شوروی بر اساس جلد سوم مجموعه آثار لنین در کتاب توسعه سرمایه داری در روسیه شکل گرفته . بر اساس این نگرش برده نه فقط فردی است که مطابق تعاریف غربی مطابق قانون زمان خودش برده دانسته می شده بلکه شامل افرادی می شود که در نظام اجتماعی و اقتصادی بر روابط اقتصادی ناشی از کار خود تسلط نداشته اند . داندامایف صراحتا طبق این تعریف بسیاری از مردم آزاد دوره هخامنشی و بابل را هم برده می خواند .
    ۴- سوال این است فارغ از اینکه داندامایف اندیشمند بوده یا نه . آیا مارکسیست نبوده ؟ عضویت او در آکادمی های مطالعاتی شوروی سابق و مطالب کتابش ثابت می کند که حتی بسیار متعصب تر از دیگر اندیشمندان مارکسیست به نظرات لنین معتقد بوده .
    سوال دیگر : آیا این نگرش در بزرگ نمایی مساله برده داری در دوره هخامنشی موثر نبوده ؟ تالیف چند مقاله و یک کتاب در موضوع برده داری اثبات می کند که او مصرانه در پی وارد کردن نظرات بنیادی لنین در مطالعات و تحلیل های شرق شناسانه اش بوده . حتی بزرگ کردن تاریخ هخامنشی در آثار او هم برای اثبات این نظریه است که در گذشته همانند روزگار مدرن دولتهای امپراطوری بزرگ ملت ها را استثمار می کرده اند و برای همین او سعی می کند قدرت و تسلط هخامنشیان را بیشتر از واقع جلوه دهد .
    ۵- سوال اصلی این است که چه چیزی بین یک شیعه متعصب و یک مارکسیست متعصب مشترک است که اینگونه از نظرات مارکسیستی ایشان دفاع می کنید . جز اینکه هر دو ناسیونالیسم و ملی گرایی را دشمن می دانید ؟

    • نمیدانم چرا جواب مرا نمیدهد؟ چرا ؟ آنجا که گفت :
      « ۱- این کتاب نه یک اثر مستقل محمد دانادامایف که کتاب تالیف شده توسط شوروی سوسیالیستی برای تدریس در دانشگاهها بوده است . »
      بنده خدا ما هم گفتیم نقل سخن داماندایف است نه چیز دیگری ، ما چکار به کتاب داشتیم؟ چکار داشتیم؟ سخن داماندایف را بیان کردیم.
      « لنین بر اساس فلسفه تاریخ هگل … »
      انحراف بحث. ما تنها سخن داماندایف را نقل کردیم. اما مثل اینکه این فرد کلا میخواهد بحث به حاشیه برود.
      « مشخصه جواع شرقی طی ۵ هزاره را عموما فئودالی می دانسته اند »
      نبوده است ؟ .
      « جوامع شرق باستان ، جوامعی برده داری بوده اند »
      در کدام یک از جوامع شرق باستان برده داری وجود نداشته است؟ در کدام یک از جوامع شرق باستان؟.
      « در نظرات مربوط به توسعه اقتصادی اجتماعی کشورهای شرق کهن وارد نمایند »
      در کجا گفته است که نظرات کمونیستی را وارد نظرات تاریخی کرده ؟ در کجا گفته شده است ؟ . چرا این فرد نمیتواند گفته داماندایف را بر اساس گفته یک پژوهشگر دیگر در حد و اندازه خودش رد کند ؟ چرا ؟ .
      « بر اساس این نگرش برده نه فقط فردی است که مطابق تعاریف غربی مطابق قانون زمان خودش برده دانسته می شده بلکه شامل افرادی می شود که در نظام اجتماعی و اقتصادی بر روابط اقتصادی ناشی از کار خود تسلط نداشته اند . داندامایف صراحتا طبق این تعریف بسیاری از مردم آزاد دوره هخامنشی و بابل را هم برده می خواند . »
      سند برای اینکه منظور داماندایف از برده گفته فوق بوده است ؟ سند ؟ . سند برای اینکه منظور داماندایف از بردگان هخامنشی گفته فوق بوده است ؟ سند ؟ گویا شما معنی برده را نمیدانید.
      « آیا مارکسیست نبوده ؟ عضویت او در آکادمی های مطالعاتی شوروی سابق »
      خوانندگان خوب دقت کنید، هرکسی که ولو یک ذره هم ربط به مارکسیست داشته باشد نظرات تاریخی اش بی اعتبار و دروغ است. هرکسی که سخن از لنین بزند هرچه که درباره تاریخ بخصوص هخامنشیان گفت سراسر بی اعتبار است، این است منطق باستان ستا، هرکسی که به ضرر ما حرف زد سخنش بی اعتبار است چون به ضرر ما حرف زده است، بجای اینکه بیایند و گفته اش را با نظر یک پژوهشگر و سند دیگری رد کنند آمده و چسبیده به مسائل سیاسی !!!! .
      « مطالب کتابش ثابت می کند که حتی بسیار متعصب تر از دیگر اندیشمندان مارکسیست به نظرات لنین معتقد بوده . »
      ادامه کامنت بعد…

    • ادامه کامنت قبل:

      این چنین چیزی را در مطالبی که نقل کردید وجود نداشته ، شاید خود ، داماندایف را دیده و او این سخنان را به شما گفته است.
      « آیا این نگرش در بزرگ نمایی مساله برده داری در دوره هخامنشی موثر نبوده ؟ تالیف چند مقاله و یک کتاب در موضوع برده داری اثبات می کند که او مصرانه در پی وارد کردن نظرات بنیادی لنین در مطالعات و تحلیل های شرق شناسانه اش بوده . حتی بزرگ کردن تاریخ هخامنشی در آثار او هم برای اثبات این نظریه است که در گذشته همانند روزگار مدرن دولتهای امپراطوری بزرگ ملت ها را استثمار می کرده اند و برای همین او سعی می کند قدرت و تسلط هخامنشیان را بیشتر از واقع جلوه دهد … »
      سخنان فوق را دیدید؟ این بنده خدا یک سند برای رد گفته داماندایف نتوانسته ارائه دهد آنوقت آمده و میگوید بزرگ نمایی !!!! خب بنده خدا ، انسان، آدم، اگر پژوهشگری ، مورخی و دانشمندی این گفته داماندایف را رد کرده است بگو، اگر اسناد باستان شناسی رد کرده اند، خب بگو، بگو ما هم بدانیم ، اگر هم رد نکرده اند پس این سخنان چیست ؟ این سخنان بی اعتبار چیست ؟ ما هم بگوییم این مدیوماه متعصب که به شیعه و نظام توهین هایش در کامنتهایش هویدا بوده است و به لطف مدیر سایت اصلاح شده است، هیچ یک از سخنانش درباره اسلام و نظام و زرتشت و … قبول نیست و کلا بی اعتبار است چون متعصبی است که مدام توهین میکند. دیگر جایی برای سخنی می ماند ؟ جدای از اینکه داماندایف یک ذره هم تعصب شما را نداشته است روی حرفهای خود و توهین های شما را هم نمیکرده است، اینها را برای این میگویم که این فرد با استناد به گفته هایی سراسر بی سند سخن گفته است. دلیل را با دلیل رد میکنند، سخن تاریخی را با سخن تاریخی رد میکنند نه سخن سیاسی … .
      « چه چیزی بین یک شیعه متعصب و یک مارکسیست متعصب مشترک است که اینگونه از نظرات مارکسیستی ایشان دفاع می کنید . جز اینکه هر دو ناسیونالیسم و ملی گرایی را دشمن می دانید ؟ »
      وقتی که دیدم سایت باستان ستا برای انتساب مقبره پاسارگاد به کورش از سخن دکتر داماندایف بهره برده است میخواستم این فرد را در آن سایت رد کنم یا دیدگاه های دیگرش را بگذارم، اما دیدم اینکار نه عقلانی است و نه انسانی که بدنبال پژوهش است این چنین کار مضحکی را انجام میدهد، برای همین با کمک گرفتن از سه سایت در پست مفصلی در وبلاگ انتساب این مقبره به کورش را با اسناد تاریخی کاملا زیر سؤال بردم . حال از این فرد که ید بیضایی در تحرف کردن و انحراف بحث دارد آنچه را میخواهم که خودم بدان عمل کردم :
      ۱ : سند تاریخی دال بر رد گفته های دکتر داماندایف ؟
      ۲ : گفته های یک پژوهشر در حد و اندازه خود دکتر در رد گفته های دکتر داماندایف ؟
      اگر نیست که پس بیهوده اظهار نظر نکنید، شما از حیطه بحث های تاریخی به بیرون و حاشیه رفته و راه به سمت ناکجا آباد گرفته اید.

      • من اصلا در مورد نظرات داندامایف اظهار نظر نکردم ، اگر نظر من در مورد او را می خواهید بی شک شرق شناسی بی بدیل است . موضوع تاثیر اندیشه های لنین در این باور داندامایف به برده داری بودن تمدن های بین النهرین و شرقی است .
        بازهم ثابت کردید که از خواندن کتاب های زبان اصلی عاجز هستید .

        وقتی می گویید : ” « در نظرات مربوط به توسعه اقتصادی اجتماعی کشورهای شرق کهن وارد نمایند »
        در کجا گفته است که نظرات کمونیستی را وارد نظرات تاریخی کرده ؟ در کجا گفته شده است ؟ . چرا این فرد نمیتواند گفته داماندایف را بر اساس گفته یک پژوهشگر دیگر در حد و اندازه خودش رد کند ؟ چرا ؟ .”
        نقل از صفحه ۷۰ کتاب محمد داندامایف با نام برده داری در بابل
        The participants in this discussions were apparently sincerely convinced that it was necessary to correctly interpret the views of the founders of Marxism-Leninism on the socio economic developments of the countries of ancient orient
        V.V Struve in his paper at the debate referring to the statements of K. Marx and F.Engels and V.I.Lenin Argued that ancient oriental societies were slave holding societies
        اگر تسلط به انگلیسی ندارید از مترجم گوگل استفاده کنید .
        اما اینکه فرمودید : چرا این فرد نمیتواند گفته داماندایف را بر اساس گفته یک پژوهشگر دیگر در حد و اندازه خودش رد کند ؟ چرا ؟ .
        شاید بیش از صد بار در کامنت های شما با این جمله مواجه شده ایم : پزوهشگری در حد و اندازه و خودش و سوال این است که ملاک تعیین این حد و اندازه کیست ؟ قاعدتا هر جا که باشد جامعه مدرسین حوزه علمیه نیست چرا که شما و دوستانتان نه دانش شرق شناسی و زبان شناسی دارید ، نه در این زمینه تالیف دارید و نه در این زمینه صاحب نظری اکادمیک هستید . یعنی اگر شما توانستید یک نفر ملبس به لباس روحانیت که نظری اکادمیک در این موضوعات ارایه داده باشد و نظرش را سایر شرق شناسان پذیرفته باشند ارایه دهید . ما منتظر می مانیم

      • و اما در مورد پژوهشگران دیگر اگر کامنت را درست می خواندید گفته بودم که
        “که داندامایف در صفحه بعد ضمن اشاره به نشست های شرق شناسانی که انها را مشخصا مارکسیست لنینیست می خواند ذکر می کند که انها در نشست های سال ۱۹۶۴ به این نتیجه می رسند که دیدگاههای مارکس در این موضوع درست دریافت نشده و به نظرات غربی در مورد ماهیت فئودالی جوامع شرق باستان باز می گردند ”
        و این مطلب در ص ۷۱ همان کتاب داندامایف آمده و مثلا از افرادی مانند وپرسی ایستوری نام برده که با نظر داندامایف در ماهیت برده داری جوامع شرق باستان مخالفت کرده اند .
        البته نظر شرق شناسان غربی که از اول گفته شد کاملا مخالف نظر داندامایف بوده اما مهم تر از همه نظرات خود داندامایف در آخرین آثارش بوده که صریحا نظرات قبلی اش را تصحیح کرده او در مقاله برده و برده داری در ایرانیکا که در سال ۱۹۸۸ منتشر شده می گوید :
        http://www.iranicaonline.org/articles/barda-i

        At the beginning of the Achaemenid period, the institution of slavery was still poorly developed in Iran
        در آغاز دوره هخامنشی برده داری در ایران به صورت بسیار ضعیفی کاربرد داشته
        the Persians knew only of such primitive slavery, and slave labor was not yet economically significant.
        او بر خلاف نظرات سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ اش که جوامع شرقی را از نظر اقتصادی برده داری می خوانده صراحتا می گوید : ” کار بردگان در ایران هخامنشی از نظر اقتصادی برجسته نبوده ”
        در ادامه مقاله او موارد برده داری برجسته در دوره هخامنشی را مربوط به پس از فتح بابل می داند و حتی تاکید می کند که این رفتار در بین بابلیان و مصریان به عنوان بخشی از امپراتوری برجسته بوده و خصلت خود هخامنشیان نبوده و همواره طرف معاملات برده خود بابلی ها یا مصری ها بوده اند :
        Our information on privately owned slaves in Iran is scanty and haphazard. A Babylonian slave sale contract from Persepolis has been preserved and dated to the reign of Darius I. However, the contracting parties as well as the slave himself were Babylonians

        داندامایف در اینجا می گوید که اطلاعات ایشان از کسانی که به صورت شخصی برده داشته اند بسیار کم است . حتی همان اطلاعات کم مربوط به زمان داریوش هم دلالت می کند بر این که خریدار و فروشنده و خود برده هر سه بابلی بوده اند !!!!

        مشخص است . همانگونه که اسلام و پیامبرش و فقه اسلامی با همه زشتی و غیر انسانی و پلید بودن برده داری انرا امضا کردند و دلیلش ناتوانی در مبارزه با همه سنت های پلید عربی بود چرا که بر خلاف ایرانیان که خود مبرا از برده داری بودند تازیان شغل و در امدشان از دزدی و راهزنی و برده گیری و فروش برده بود و اسلام نمی توانست این منبع درآمد اعراب که نه خاک داشتند و نه آب و نه دام و راهی جز غارت و برده فروشی برای زنده ماندن نداشتند از ایشان بگیرد .

        کورش کبیر و سایر شاهان پاک نیت و پاک سیرت هخامنشی همانند مردمان ایران زمین از برده و برده داری بری بودند ولی وقتی سرزمینی را فتح می کردند روابط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و دینی ایشان را محترم می شماردند و این است راز تسامح کورش کبیر که در ۲۵۰۰ سال پیش از معجزه هم فراتر و درخشانتر بوده و شما نمی توانید هیچ نمونه ای از خرید وفروش برده بین ایرانیان ارایه دهید و همه اسناد نمایش داده شده هم به اعتراف داندامایف مربوط به سایر ملل تحت استیلای امپراتوری هخامنشی بوده است و لا غیر .
        یادتان نرود اینکه شما از کتابهای سال ۱۹۶۰ داندامایف مطلب گلچین کردید و با مقاله سال ۱۹۸۸ پاسخ دندان شکنی گرفتید .

      • ردیه ای بر ادعایی عجیب :
        « موضوع تاثیر اندیشه های لنین در این باور داندامایف به برده داری بودن تمدن های بین النهرین و شرقی است . »
        مسئله شما برده داری است یا داماندایف ؟ برده داری در زمان هخامنشیان :
        https://www.adyannet.com/fa/news/10935
        https://www.adyannet.com/fa/news/10530
        http://www.raherasti.ir/11341
        http://www.raherasti.ir/14243
        نمیدانم چرا باید افرادی که اهل مطالعه نیستند درباره تاریخ ایران اینطور نظر بدهند .
        «با نظر داندامایف در ماهیت برده داری جوامع شرق باستان مخالفت کرده اند . »
        ماهیت برده داری ؟ سخن ما به برده گرفتن شورشیان بود ، شما جواب ندادید در کجا با این سخن داماندایف مخالفت شده است ؟ به عنوان پست نگاهی بیاندازید و سخن ما را هم ببینید ما گفتیم چه کسی با این گفته داماندایف مخالفت کرده است ؟ چه کسی گفته است که شورشیان را به بردگی نمی گرفتند ؟ . چنانچه در کامنتهای پیش گفتم :
        انحراف بحث. ما تنها سخن داماندایف را نقل کردیم. اما مثل اینکه این فرد کلا میخواهد بحث به حاشیه برود.
        ما سخن داماندایف مبنی بر به بردگی گرفتن شورشیان را نقل کردیم حال چه کسی با آن مخالفت کرده است ؟ .
        « نقل از صفحه ۷۰ کتاب محمد داندامایف با نام برده داری در بابل »
        زبان انگلیسی چیزی است که گویی آشنایی زیادی با آن ندارید ، در متن تنها گفته شده است که شرکت کنندگان در این بحث ظــاهراً متقاعد شدند که تـــفـــسیر دیدگاه های [ نه داخل کردن دیدگاه ] بنیان گذاران مارکسیسم را در تحولات اجتماعی و اقتصادی [ و معلوم نیست برده داری از کجا پیدایش شد !! ] و سپس میگوید فردی با نام Struve با اظهارات سه تن که یکی از آنها لنین بوده است بیان میکند که جوامع شرقی برده داری بوده اند . !!!! و معلوم نیست به جه دلیلی این بنده خدا این سخن را به این ربط داده است :
        به بردگی گرفتن شورشیان توسط هخامنشیان توسط داماندایف .
        گفته فوق نه ربطی به تمام جوامع شرقی داشت و نه ربطی به Struve داشت و نه ربطی به تفسیر دیدگاه های مارکسیسم داشت ، نظر خود داماندایف بود .
        « پزوهشگری در حد و اندازه و خودش و سوال این است که ملاک تعیین این حد و اندازه کیست ؟ »
        خوانندگان جمله فوق را دوباره بخوانید ، این وقتی است که یک نفر جوابی ندارد . بیایید درباره زبان فارسی با مدیوماه حرف بزنیم :
        در حد و اندازه دکتر یعنی کسی که هماننده داماندایف تا حد صاحب نظری در حوزه ایران باستان باشد هماننده :
        والتر هینتس – جان مانوئل کوک و … .
        بهتر بود قبل از سخن گفتن بیشتر تأمل میکردید ، نمیدانم حوزه علمیه با شما چه کرده که هروقت جواب مرا نمیخواهید یا نمیتوانید بدهید به آنان ایراد میگیرید و بحث را منحرف میکنید .
        « یک نفر ملبس به لباس روحانیت که نظری اکادمیک در این موضوعات ارایه داده باشد و نظرش را سایر شرق شناسان پذیرفته باشند ارایه دهید . ما منتظر می مانیم »
        یک نفر ملبس به لباس موبدان زرتشتی که نظری اکادمیک در این موضوعات ارایه داده باشد و نظرش را سایر شرق شناسان پذیرفته باشند ارایه دهید . ما منتظر می مانیم .

      • « که با نظر داندامایف در ماهیت برده داری جوامع شرق باستان مخالفت کرده اند .
        البته نظر شرق شناسان غربی که از اول گفته شد کاملا مخالف نظر داندامایف بوده »
        چرا دوست دارید به حاشیه بروید ؟ کدام یک از این شرق شناسان با به بردگی گرفتن شورشیان توسط هخامنشیان مخالفت کرده است ؟ کدام یک ؟ بی صبرانه منتظریم ، ما درباره عنوان و متن پست بحث میکنیم اما شما بحث را کلا به حاشیه برده گویا میخواهید درباره دوران کودکی داماندایف هم بحث کنیم !!! خیر ، اینجا جای حاشیه رفتن نیست ، بحث سر به بردگی گرفتن شورشیان توسط هخامنشیان است .
        « در آغاز دوره هخامنشی برده داری در ایران به صورت بسیار ضعیفی کاربرد داشته
        او بر خلاف نظرات سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ اش که جوامع شرقی را از نظر اقتصادی برده داری می خوانده صراحتا می گوید : ” کار بردگان در ایران هخامنشی از نظر اقتصادی برجسته نبوده ” »
        چرا جواب خود را خود میدهید ؟ گفته های فوق تأیید کننده گفته این پست یعنی به بردگی گرفتن شورشیان توسط هخامنشیان است چنانچه وجود برده داری در ایران را تأیید میکنند و البته یقیناً شورشیان هم شامل این بردگان میشوند .
        « موارد برده داری برجسته در دوره هخامنشی را مربوط به پس از فتح بابل می داند »
        بنده خدا ، فتح بابل در اوایل سلطنت هخامنشیان بوده است و موارد برجسته پس از فتح بابل تقریباً شامل تمام دوران هخامنشیان میشود . مقدار زمان ناچیز قبل از فتح بابل چه اهمیتی دارد در مقابل دو قرن و اندی سلطنت هخامنشیان ؟ .
        « و خصلت خود هخامنشیان نبوده و همواره طرف معاملات برده خود بابلی ها یا مصری ها بوده اند »
        ۱ : این جمله که « خصلت خود هخامنشیان نبوده » در گفته داماندایف نیست و اضافه مدیوماه است ، نمیدانم این فرد چطور به خودش اجازه میدهد اینطور بدون سند اظهار نظر کند.
        ۲ : نکته جالب اینجاست که داماندایف درباره برده داری شخصی سخن میگوید «privately owned slaves » و این در حالیست که به برده گرفتن شورشیان در زمان هخامنشیان اصلاً ربطی به این برده داری ندارد و توسط حکامان انجام میگرفته است ، اصل وجود برده داری جز با رضایت پادشاهان هخامنشی و حکامان ممکن بوده است ؟ ، نکند میخواهید بگویید که بابلیان بر ایران حکومت میکرده و آنقدر قدرت داشتند که ایشان شورشیان را به بردگی میگرفتند ؟ این گفته دکتر ناظر به برده گرفتن شورشیان نیست چنانچه این نوع برده داری توسط حکومت انجام میگرفته است .
        « اسلام نمی توانست این منبع درآمد اعراب که نه خاک داشتند و نه آب و نه دام و راهی جز غارت و برده فروشی برای زنده ماندن نداشتند از ایشان بگیرد . »
        سند ؟ .
        « کورش کبیر و سایر شاهان پاک نیت و پاک سیرت هخامنشی همانند … »
        باستان ستایان سخنانی میگویند که معلوم نیست سند و اعتبارش در کجا قرار گرفته است ، عین این می ماند که مغولها هم بگویند چنگیز خان مغول و سایر جانشینان پاک نیت و پاک سیرت و کلا همه چیز پاکش . اینها با استناد به نظر کدام شرق شناس مطرح یا کدام آثار باستانی گفته شده است ؟ .

  7. همین به قول شما رقیبان کوروش اگر نمیبودند اصلا اسمی از کوروش در تاریخ ثبت نمی شد !!! به علاوه متون تاریخی یونانی و تحقیقات مستشرقین از معتبرترین و غنی ترین منابع مطالعاتی و تاریخی برای ایران باستان هست.مثل تاریخ اسلام نیست که خود مسلمون ها کتاب داشته باشن! باستان گراها و زرتشتی ها محتاج مستشرقین و یونانی ها هستن و دستشون جلوی اون ها درازه در زمینه ی ثبت تاریخ.

  8. نام کوروش بزرگ اصلا ربطی به نوشته های شرق شناسان و تاریخ شناسان و دشمنان و رقیبان او ندارد که بخواهد با نبود آنها نامی از او باقی نماند چون :
    نام کوروش بزرگ در سنگ نوشته های تالاربارعام تخت جمشید و قسمت مسکونی تخت جمشید و چند دروازه مثل دروازه آر در تخت جمشید وجود دارد بعنوان پادشاه هخامنشی
    پس تاریخ چه بخواهیم و چه نخواهیم نام این پادشاه بزرگ هخامنشی را در دل خود به ثبت دارد
    منابع ایران باستان که مستندترین و مهم ترینش سنگ نوشته ها ، حکاکی ها ، لوح ها و … از هزاران سال پیش تا به امروز هست و اسنادی و نوشته هایی باقطعیت صددرصد در آن وجود دارد که تا آنها هست کسی به کتابهای هزاران سال بعد که توسط افرادی به دور از ان تاریخ یا سلسله نوشته شده اند و بعضی از انها که دشمن و رقیبان ایران بوده اند وقعی نمی گذارد اما این کتابها هم بلحاظ تاریخی مهم اند چون نگرش دشمنان و رقیبان ایران را نشان میدهند و با مطالعه آنها میتوان تصویر واضح تری از دنیای آن زمان بدست آورد
    پس نام کوروش هخامنشی هرگز مدیون هیچ مستشرق و کتابی نه از جهت دوستان و نه از جهت رقیبان نخواهد بود، تاریخ او را در دل سنگها ثبت کرده است .

    • با سلام ؛ عید آقای فاطمی و خوانندگان مبارک .

      خانم پگی کسی بدنبال نام کورش نیست ، بحث سر ناچیزی او در بسیاری از منابع تاریخی ایرانی و عربی است و در عوض شاهی و بزرگی او در منابع یونانی و رومی است. کار تا جایی پیش میرود که ابوریحان بیرونی هم کوروش را بعنوان پادشاه ایران قبول ندارد . البته اینها دیدگاه من نیست ، دیدگاه تواریخ یونانی هم دیدگاه من نیست ، در پادشاه ایران بودن این فرد بشدت اختلاف است . بگذریم :
      کهن ترین سندی که راجع به کورش سخن گفته است رویدادنامه نبونئید است که در آن کورش شاه انشان معرفی شده و کسی که بر سپاهیان آستیاگ غلبه کرده و بابل را تصرف میکند ، نه خبری از سلسله هخامنشیان است [ البته در کتیبه بیستون از خاندان هخامنشی سخن است اما در آن کتیبه هم به بنیان گذاری این سلسله توسط کورش و اینکه او پادشاه ایران بوده باشد اشاره ای نشده ، گفته شده است کورش نامی پدر کمبوجیه بوده است ، همین ، چنانچه پدر خود داریوش هم شاه نبوده است ] و نه بنیان گذاری آن توسط کورش و نه پادشاه ایران بودن کورش ؛ تواریخ ایرانی بعضا به فتح بابل و پادشاه بابل بودن کورش اشاره کرده و آنرا کاملا بیان میکنند اما کورش را عامل شاه ایران ، بهمن یا گشتاسب معرفی کرده اند . همچنین تطابقاتی هم بین کورش با شاه ایران لهراسب است اما آنچنان که ایران بوم نیز در پستی گفت ، کورش گم نشده است که بخواهد پیدا شود و یا با شاهی تطبیق شود و همچنین آنچنان که پروفسور کریستین سن بیان میکند سلسله کیانیان و پادشاهانی همچون کیخسرو و … برای دوره پیش از تاریخ اند [ البته پروفسرو توضیح نمیدهد که پس این کورش فرمانده و زیر دست در زمان پادشاهانی چون گشتاسب و بهمن پس که بوده است و این اختلاف را پروفسور کاملاً حل نمیکند ] ، اما جدای از این دو نقل قول ، این دلایل سبب شده است که برخی شاه بودن کورش را کاملا نفی کنند .
      از اینها هم که بگذریم ، منبع اصلی اطلاعات برای کورشی که میگویند بنیان گذار سلسله هخامنشی بوده است، تواریخ یونانی هرودوت و گزنفون و … اند و قدیمی تر از اینان نیست [ از نظر کتب تاریخی ] . بر روی استوانه اش هم هیچ آزمایشی برای تعیین قدمت آن انجام نشده است . اگرچه استاد غیاث آبادی بیان میکند که عموماً فرض را بر اعتبار این استوانه گذاشته اند اما واژه ای که محققان برای شاه بودن کورش در این استوانه استفاده کرده اند [ lugal ] است که عموما معنای شاه نمیدهد بلکه یک حاکم دست نشانده و فرمانده زیر دست هم این واژه را میتواند به خود بگیرد . کتیبه پاسارگاد هم [ جدای از اعتبار و صحتش ] سخن از کورشی میزند که شاه نبوده است ، واژه ای که به شاه آنرا برگردانده اند « کیا » است در حالیکه واژه ای که داریوش یکم در همان زمان ها و در کتیبه بیستون برای شاه بودن خود استفاده کرده « خشایا تیا » است نه « کیا » ،«کیا» فرمانده یا حاکمی زیر دست باید بحساب بیاید اگر در زمان داریوش یکم و یا بعد از آن استفاده شده باشد . اینها قسمتی از ابهامات زیاد در پادشاه بودن کورش است .

      • با سلام ؛ اصلاحیه :
        « کتیبه پاسارگاد هم [ جدای از اعتبار و صحتش ] سخن از کورشی میزند که شاه نبوده است ، واژه ای که به شاه آنرا برگردانده اند « کیا » است در حالیکه واژه ای که داریوش یکم در همان زمان ها و در کتیبه بیستون برای شاه بودن خود استفاده کرده « خشایا تیا » است نه « کیا » ،«کیا» فرمانده یا حاکمی زیر دست باید بحساب بیاید اگر در زمان داریوش یکم و یا بعد از آن استفاده شده باشد . »
        گفته فوق اشتباه است ، واژه ای که در کتیبه بیستون آمده است « خشای ثی ی » است و واژه ای که در کتیبه پاسارگاد آمده است همان خشای ثی ی است که معنی اش پادشاه است . گفته اشتباه را به نقل از وبسایتی مطرح کرده بودم که بعد تحقیق کردم و فهمیدم اشتباه است .

  9. نکات بارز در این کتاب درباره هخامنشیان :
    ۱. وجود کوروش بزرگ بعنوان موسس و بنیانگذار دودمان هخامنشیان در ایران
    ۲. وارد شدن کوروش بزرگ به بابل بدون جنگ و خونریزی طبق متون بابلی
    ۳. دست نخوردن بابل و آزاد گذاردن مردم بابل به پرستش خداهای خود و ادامه یافتن موقعیت ممتاز بابلیان
    ۴. پذیرش کوروش بزرگ توسط مردم بابل
    ۵. پذیرش دلخواهانه فرمانبرداری پارسها تا مرزهای مصر توسط همه کشورهای باختر ( تمام این موضوعات در صفحه ۷۸ )
    ۶. صفحه ۸۹ مربوط به زمان کوروش بزرگ نبوده که برده داری را برانداخت و درست ترین و انسانی ترین کار همین قانون بود
    هر سلسله ای ممکن است از بعضی قوانین قبلی سر سلسله و موسس های خودش عدول کند

    • با سلام ؛ ما گفته دکتر داماندایف را نقل کردیم نه صرف این کتاب ، به جز مورد اول در بقیه موارد براحتی میتوان خدشه وارد کرد ، یک مورد را برای مثال اینجا رد میکنم :
      مورد دوم :
      ممکن است که بگویید بدون جنگ به بابل وارد شد ، اما این ربطی به خود کورش نداشته است چنانچه آنجا که باید کشتار نیز انجام داده است :
      کشتار توسط کورش از زبان دکتر داماندایف :
      https://www.adyannet.com/fa/news/18625
      گفته دکتر داماندایف بر اساس رویدادنامه نبونئید است و همچنین بنگرید به نقد گفته دکتر لمبرت بعنوان کسی که نظری مغایر دارد :
      https://www.adyannet.com/fa/news/18644

      بهرحال ، هاله ای نورانی که برخی به دور کورش کشیده اند چیزی جز دروغ نیست . همچنین است که در هیچ سندی یک متن ساده هم دال بر یکتاپرست بودن این فرد وجود ندارد و ما نتوانستیم این چنین سندی ببینیم .
      همچنین در تاریخ هرودوت هم میخوانیم که سپاهیان کورش شروع به غارت شهر کرسوس پادشاه لودیا کردند آنهم بدون مخالفت کورش که البته کرسوس با کورش سخن میگوید و وی را از اینکار منصرف میکند . بهرحال ، سندی نیست که نشان دهد شخص کورش با قتل و غارت مخالفت داشته است ، آنجا که میخواسته ، اینکار را کرده است .

  10. خیلی واضح است که چرا نام کوروش در منابع عربی کم است و شاید همان اندک نام کوروشها هم کوروش بزرگ نباشد چنانکه ما از اسامی پیامبران در بین مردم عادی و فرماندهان و … به وفور داریم ، معمولا انسانها نام افراد بزرگ رو برای بچه های خود انتخاب میکنند و نام کوروش بزرگ هم قطعا نام بسیار برازنده و پرمعنی بود و از این قاعده مبرا نبوده است .
    ۱. کوروش چندهزار سال قبل از پیامبر اسلام میزیست یعنی حدود سالهای ۵۵۹ پیش از میلاد مسیح و چنانکه میدانیم چندهزار سال بعد یعنی در زمان حکومت پیامبر اسلام مردم مدینه نه حتی مردم مشرک مکه ، بیشترشان خواندن و نوشتن بلد نبودند داریم :
    پیامبر اکرم برای این‌که مسلمانان مدینه خواندن و نوشتن را فرا گیرند و در این زمینه به دیگران – به ویژه غیر مسلمانان نیازمند نباشند، به کسانی از مشرکان قریش که در جنگ بدر اسیر شده بودند و فدیه هم نداشتند تا برای آزادی خود بپردازند، اعلام کردند که:
    «هر کس به ده نفر از بچه‌های مدینه خواندن و نوشتن بیاموزد، آزاد می‌گردد.»
    (نهایه‌الارب، ج۲، ص۵۶)
    پس عملا وضعیت تحصیلات در شبه جزیره عربستان برای کتابت و تحلیل تاریخ همسایگان قدرتمند خود ناچیز بوده است
    بررسی تاریخ احتیاج به دانش داشت .
    چنانکه آنها بعدها در حد توان خود به آن مبادرت کردند و بیشترین دانشمندان اسلامی بعدها ایرانیان بودند که بعضی از کتابهای علمی یا تاریخی خود را به زبان عربی نوشتند .
    ۲. بحثی در نام کوروش بزرگ بعنوان پادشاه سلسله هخامنشی نیست چون نام او در تخت جمشید بعنوان پادشاه هخامنشی موجود است و اصلا دیگر احتیاجی به بررسی لوح حقوق بشر کوروش و یا رویداد نامه نیست که او را پادشاه هخامنشی خوانده باشند یا نخوانده باشند که آنها اطلاعات ریزتری از او بدست میدهند

  11. ۳.انشان کجا بود ؟
    اَنشان یا انزان نام ناحیهٔ مهم ایلامی در ایران باستان است.
    حدود سال‌های ۱٬۱۰۰ تا ۷۷۰ پیش از میلاد، انشان جزئی از خاک خوزستان یا همان ایذه بود.حدود ٧۷۰ تا ۶۴۶ پیش از میلاد، قبایل پارسی، عیلامیان انشان را وادار به مهاجرت به سمت شهر شوش کردند.
    در سال ۵۵۸ پیش از میلاد، پادشاهی کوروش بزرگ (کوروش دوم) در انشان، فارس و خوزستان آغاز شد. وی پایتختِ هخامنشیان را در آن سال به شوش منتقل کرد.
    در متن بابلی کوروش دوم پدر بزرگش کوروش‌اول را شاه بزرگ انشان لقب می‌دهد. از اینرو به نظر می‌رسد که اولین کوروش، حاکم ایالت پیشین ایلامی انشان/انزان در فارس بوده
    نظرات مختلفی در مورد محل منطقه و شهر انشان ابراز شده‌است. این گمانه‌ها را می‌توان بر گمانه‌های نوین و قدیم تقسیم کرد. مورخین و باستان شناسان و تا پیش از کاوش ای باستانشناسانهٔ ویلیام سامنر در سال ۱۹۷۲ در ملیان (دشتِ بیضایشهرستان سپیدان استان فارس) بیشتر موقعیت انشان را در خوزستان می‌پنداشتند اما پس از این کاوش‌ها، ایده‌های نوین بر وجود انشان در دشت بیضاشهرستان سپیدان اشاره دارد و تاکنون این فرض پابر جاست.
    اَنشان یا انزان نام ناحیه مهم عیلامی در فارس غربی و مرکز آن است. متون اکدی و سومری در اواخر هزاره سوم پیش از میلاد گواهی سرزمین انشان را می‌دهند. حاکمان عیلامی در هزاره دوم پیش از میلاد، به‌طور سنتی عنوان شاه انزان و شوشان شوش را داشتند، انزان معمولاً لفظ عیلامی انشان بود. در اواسط هزاره‌یکم پیش از میلاد، انشان سرزمین خانگی پارس‌های هخامنشی شد.
    ۴. بررسی واژه کیا :
    کیا
    لغت‌نامه دهخدا
    کیا. (ص ، اِ) به معنی کی است که پادشاه بزرگ جبار باشد. (برهان ). به معنی پادشاه بزرگ . (آنندراج ). کی و پادشاه بزرگ . (ناظم الاطباء). پادشاه . (فرهنگ فارسی معین ) :
    ازکیا درگیر کز زر یافت تاج
    تا شبانی کز گیا دارد کلاه .
    ۵. واژه در طول زمانهای متفاوت تغییر آوایی یا نوشتاری هم پیدا میکنند چنانکه گویش ما در این زمان پهلوی یا گویش میخی یا … نیست و این پرواضحه .
    ۶. اگر گفته های این تاریخ دانان روسی نقل میشود و به آن استناد میشود پس میتوان به همه این کتاب که نوشته چندین نفر تاریخ دان روسی است استناد کرد و اگر صرفا نقل میشود تا خالی از لطف نباشد پس میشود همه اش را نقل کرد نه تکه کوچکی از آنرا .

  12. ۷. در همه جنگها قتل و غارت انجام میشود و این از بدیهات است تمام جنگهای پیامبر با کشتن بوده است و اصلا واژه جنگ تن به تن همین معنا را میدهد اما چیزی که در مورد کوروش بزرگ در منابع تاریخی بسیار مهم است که او بدون جنگ و خونریزی هم فتح میکرد چیزی که در طول تاریخ بی سابقه بوده است . او سعی داست که کمترین تلفات انسانی را تجربه کند و سندی نیست که عکس این را نشان دهد

    • با سلام ؛
      ۱ : من گفتم منابع ایرانی و عربی ، در زمان سلسله ساسانیان و بین متون زرتشتیان خبری از هخامنشیان و مادها نیست [ البته در تواریخ رومی و … ناظر به آن زمان شاید باشد ] .
      ۲ : بیشترشان سواد نداشتند چه ربطی به این دارد که کورش در تواریخ یعقوبی و طبری شاه نیست ؟ جدا چه ربطی دارد ؟ اصولا یک پادشاه بزرگ اینطور محو نمیشود . مورخ باشد در زمان اعراب جاهلی هم میتواند باشد ، در زمان ساسانیان گویا ایرانیان خبری از هخامنشیان ندارند چون سخن از کیخسرو میزنند که اثری در هیچ سند باستان شناسی از وی نیست اما از داریوش که کتیبه بیستون منتسب به وی است سخنی نمیگویند .
      البته شاید عده ای غرض خاصی داشته باشند تا وی را در بازه زمانی [ سلسله ساسانیان ] به سبب دشمنی عمده ای که با سلسله داشتند به سبب جشن مغ کشی [ ر.ک تاریخ هرودوت ] ، کلا سلسله او را محو و محتویات یشت های خود را جا بزنند . [ این گفته یک نظریه است ] .
      ۳ : درباره کیا :
      خانم پگی این لغت اگر در زمان داریوش یکم باشد ابدا معنی شاه نمیدهد ، سند برای اینکه در زمان داریوش معنی شاه میداد ؟ بنده خدا اگر معنی شاه میداد داریوش یکم در کتیبه بیستون بجای خشای ثی ی از کیا استفاده میکرد . بیشتر دقت کنید .
      ۴ : درباره انشان :
      انشان به کل ایران هم گفته میشده است از هفت قرن قبل از میلاد از زبان دکتر شاهپور شهبازی [ اگر کسی خلاف گفته های دکتر را گفته ( چنانچه در برخی موارد همچون کشتار اپیس بزرگانی چون والتر هینتس نظر دیگری دارند ) بگویید :
      Shahbazi. A. Sh (1986), Ariyāramna Old Persian proper name, Encyclopædia Iranica, Vol. II, Fasc. 4, pp. 410-411, In Iranica online: Last Updated: August 12, 2011.
      به نقل از: D. Stronach, “Achaemenid Village I at Susa and the Persian Migration of Fars,” Iraq 34, 1974, pp. 239-48 esp. p. 248; J. M. Cook, The Persian Empire, New York, 1983, p. 8
      نوشتار شاپور شهبازی :
      it is now established that the city of Anshan was on the site of Tepe Malīān (near Dež-e Espīd/Bayżā) in Fārs, and that at least from the middle of the seventh century B. C., the term Anshan was an alternative name for Fārs; and since Anshan/Persis was ruled by Cyrus I, Ariaramnes could not have reigned there
      [ با کمک ادیان نت ]
      این سخن که مربوط به ایذه و … است بی اعتبار است .
      ۵ : « اگر گفته های این تاریخ دانان روسی نقل میشود و به آن استناد میشود »
      خیر ، اسناد دیگری برای برده داری در زمان هخامنشیان است ، گفتم که بعنوان مثال درباره انتساب مقبره پاسارگاد به کورش گویا داماندایف نظر مساعدی دارد اما شواهد چیز دیگری را نشان میدهند ، صرف گفته دکتر نیست ، گفته دکتر برای تأیید حرفی است که میزنیم و شواهد هم کم نیست .
      ۶ : « تمام جنگهای پیامبر با کشتن بوده است »
      کشتن را بگویید برای چه و به چه علت بوده است و آغاز کننده جنگ چه کسی بوده است .
      ۷ : « او سعی داست که کمترین تلفات انسانی را تجربه کند و سندی نیست که عکس این را نشان دهد »
      اصولا هر پادشاهی میخواهد که بدون جنگ و خونریزی فتح کند و ربطی به کورش ندارد مگر اینکه پادشاه دیوانه باشد ، مگر پیامبر ما میخواست با جنگ کاری از پیش برود ؟ یا حتی دیگر شاهان ایران میخواستند فقط جنگ کنند ؟ وقتی که چاره ای برای رسیدن به خواسته های خود ندیدند جنگ کردند . معلوم است که هر شاهی میخواهد کمترین تلفات انسانی را داشته باشد ، این سخنان شما عین رفتاری است که آمریکا الآن دارد میکند ، تا آنجا که میتواند از جنگ نظامی اجتناب میکند ، مگر غیر از این است ؟ .

      • درود بر شما میخواستم بگم که درباره ی نا موجود بودن مدارک در زمان ساسانیان که ساسانیان از هخامنشیان خبری داشتند یا نه یکمن ایران از قبل زیز سلطه ی بیگانگان بود از جمله سلوکیان که میشه با نابود کردن تخت جمشید توسط اسکندر اشاره کرد هرچند می‌گویند همچین چیزی اتفاق نیوفتاده که بحثی جداست ولی در کل زمان سلوکیان بیشترین اطلاعات از هخامنشیان محو شد جوری که پارسه و تخت جمشید مینامیدند! پس عجیب نیست که چرا یک امپراطوری محو شود و در زمان اشکانیان هم به مذهب و رسم و رسومات هخامنشی وابستگی نداشتند و حتیدر تاریخ میبینم که مسیحیت هم خیلی در اشکانیان رواج پیدا میکنه بخاطر اهمیت ندادن به دین و آداب و رسومات که بعد ها با دین های از خود ساخته مسیحیت کمتر می‌شود ولی در کل می بینیم که محو شدن یک امپراطوری یک امر عجیب و غیره ممکن نیست ولی منابع هست از جمله بعد اسلام که به کوروش بزرگ اشاره دارد نمونش داستان کیخسرو در شاهنامه ی فردوسی که زندگی نامه ی کیخسرو و توضیح داده و جالب با کوروش نامه ی گزنفون بسیار شبیه و دقیق همانندش هست و دلیل اینکه عرب ها از فرهنگ ایرانی توضیحی نمیدادند چون خوب میدونیم که اعراب واسلام چقدر با ایران مشکل داشتند از جمله فتح ایران که بعد از آن جنایات حضرت علی و در ایران میبینم نمونش فارسنامه تاریخ طبری و ابن بلخی هستش که گویا همه چیز از جنایات اعراب هستش و وقتی اعرابی که انقدر از ایران بدشون میومد چرا باید از تاریخ و فرهنگ انها گفته شود؟ ممنون میشم‌پاسخ بدید خدا به همراهتان

        • با سلام؛ و اما بعد:

          نگاهی به تخت جمشید و پاسارگاد و… بیاندازید و بگویید اگر این بناها متعلق به هخامنشیان بودند به چه حقی چه در زمان اشکانیان و چه ساسانیان اثری از هخامنشیان نمی بینیم و در زمان ساسانیان آنان را متعلق به شاهان پیشدادی و کیانی میدانسته اند؟ شاه ساسانی مقبره اش در مکان مقبره شاه هخامنشی است بعد نمیدانسته این مقبره در دل کوه متعلق به چه کسی است؟ عجب!! کدام نابودی؟ این همه لوح گلی از تخت جمشید کشف کرده اند کدام نابودی؟. در تواریخ به صراحت از احترامی که اسکندر نسبت به خانواده داریوش کرد نیز سخن است کدام نابودی؟.

          ما قتل و غارت هایی را داشته ایم اما بهیچ وجه نابودی مطلق یا گسترده نبوده و حال سوال پیش می آید چرا ساسانیان هخامنشیان را به دور انداخته و خود را به کیانیان منتسب کردند؟ پاسخ واضح است بدلیل ناچیزی و خواری هخامنشیان در نظر ساسانیان.

          در رابطه با جنایات و … مسلمانان در ایران هم مستند بیان کنید تا بتوان بررسی کرد روی هوا حرف زدن در بحثی علمی نیست در بحث بین افراد فاقد سواد هست خودتان را اصلاح کنید آداب بحث کردن هم یاد بگیرید.

  13. ۱. بر خلاف منابع عربی ، ایرانیان کتاب خانه های بزرگی داشتند و زمانی بزرگترین کتابخانه های دنیا از آن ایرانیان بود ، بسیار طبیعی است که بر اثر حملات متعدد مغول و عرب و سوزاندن کتاب ها ، منابع کمی باقی مانده باشد که این مطلقا بعلت عقب ماندگی مردم ایران در علم و نگارش تاریخشان نبود که بخاطر کینه و دشکنی دشمنان از تمدن بزرگ ایران بود .
    ۲. در منابع ایران هم از پادشاهان مختلف ایران مخصوصا آنهایی که قدیمی ترند زیاد نام برده نشده و این بخاطر عوض شدن زبان مردم و قطع رابطه آنها در اثر از بین رفتن نسخ خطی مربوط به گذشته بوده است و اینکه دیگر نتوانستند کدهای مربوط به زبان پیشیان خود را بر روی سنگ نگاره های باقی مانده از آن دوران بخوانند ، آلمانی ها چون دانشش رو داشتند قفل زبانهای از یاد رفته ایرانیان رو گشودند .
    ۳. کوروش در کتاب تاریخ طبری:
    قد زعم بعضهم(ای بعض المورخین)ان کی‌رش هو بشتاسب و انکر ذلک من‌ قبله بعضهم و قال کی‌ارش انما هو عم لجد بشتاسب و قال هو کی‌ارش اخو کیقاوس‌ بن کتیبه بن کیقباد الاکبر و ویشتاسب الملک هو ابن کیلهر اسب بن کیوجی‌ (کبوجیه)بن کیمنوش بن کیقاوس بن کیبه بن کیقیباد الاکبر» ج ۱ صفحه ۴۰۷

    در برگ ۴۵۳ ترجمه :
    پس از کیخسرو ، لهراسب پسر کیوجی پسر کیمنوش پسر کیفاشین به پادشاهی پارسیان رسید!!!

    در برگ ۴۵۷:…پسر نیوزرادان پسر سنحاریب شاه موصل بود و سنحاریب پسر داریوش بود که نسب از نمرود پسر کوش پسر حام پسر نوح داشت…
    در برگ ۴۵۸:…پس از آن بهمن وی را عزل کرد و کیرش غیلمی را که از فرزندان غیلم پسر سام پسر نوح بود به جای وی نصب کرد. و غیلم همان بود که وقتی جامر یا ماذی به مشرق می رفت همراه وی بود و چون پادشاهی بابل به کیرش رسید…
    محو پادشاهی در کار نبوده و نیست . تاریخ را نمیشود محو کرد چون تاریخ سر از خاک بیرون می آورد و به ما سلام میکند

  14. ۴. در حال حاضر ما به چیزی که میخوریم هم غذا و هم خوراک میگوییم درحالیکه واژه خوراک و اصولا بیشتر واژه هایی که با خور ساخته میشوند ریشه بسیار قدیمی برای زبانها و گویش های از یاد رفته ایرانند اما هم اکنون هم کاربرد دارند ، پس مطلقا نمیشود گفت که واژه کیا در زمانی نزدیک از یاد رفته و معنی دیگری پیدا کرده باشد ، ما هم اکنون نیز کیا را بعوان شاه بزرگ درک میکنیم . ما هم زمان میتوانیم از چندین واژه در تحلیل موضوع مورد نظر در همین زبانی که با ان صحبت میکنیم نیز استفاده کنیم
    ۵. سندی برای برده داری در زمان کوروش کبیر وجود ندارد اما سند استوانه حقوق بشر کوروش کبیر که برده داری از هر شکل و نوعش را برانداخت کاملا موجود است .
    ۶. علت جنگ هر چه که باشد فرقی در کشتار و کشتنی که در جنگ و تلفات انسانی که اتفاق می افتد ندارد و اما اسنادی هم موجود است که چرا و به چه علت کوروش کبیر می جنگید و ناگزیر از جنگ نمیشد .
    ۷. هیچ انسان عاقلی از جنگ خوشش نمی اید اما بین جنگ شرافتمندانه و جنگی که آمریکا براه انداخته و بسیار بدتر از جنگ رودر رو است فاصله وجود دارد . موقعی است که یک سمت جنگ قصد نابود کردن و محو کردن تمدن بزرگی و مردمان نجیبی را دارد که بهترین راهش اقتصادی است.
    ۸. انشان اگر به کل ایران در مرزهای آن زمان هم گفته شود که کوروش کبیر پادشاه همه اش بوده و این تایید مجدد پادشاهی و بزرگی اوست که خداوند به او عطا کرد .
    به سلام تاریخ نمیشود بهترین درودها را باید گفت و از تاریخ درس گرفت .

    • با سلام ؛
      ۱ : شما هم که سخنان متعصبین باستان ستایان افراطی را میزنید که نمیتوانند راست بگویند ، سند ؟ :
      الف : از بین رفتن تاریخ ایران توسط اسکندر [ کتبی هماننده تاریخ طبری و یعقوبی برای قبل از مغول ها بوده اند اما اثری از کورش در آنان نیست ] .
      ب : از بین رفتن کتب ایران توسط اسکندر یا اعراب ؟ .
      ۲ : « مخصوصا آنهایی که قدیمی ترند زیاد نام برده نشده » خانم پگی ، کیخسرو و گشتاسب و … قدیمی تر از هخامنشیان و مادها اند ، اما از آنها نامی هست ولی از کورش نیست . زمان یشت ها و گاتها به قبل از هخامنشیان میرسد ، همچنین پروفسور کریستین سن نیز کیخسرو را برای دوران قبل از تاریخ بیان میکند و هخامنشیان را برای دوران تاریخی ایران [ در پستی در وبلاگ با تصویر کتاب پروفسور نشان داده ام ] .
      ۳ : https://www.adyannet.com/fa/news/15103
      ۴ : خانم پگی شما درباره مسائل باستانی چقدر میدانید ؟ وقتی کتیبه ای نوشته میشود و میخواهند شاه بودن فردی را اعلام کنند از واژه ای استفاده میکنند که معنی شاه میدهد و در کتیبه های مطرحی که از آن زمان مانده در آن استفاده شده است یعنی خشای ثی ی و نه کیا ، کیا معنی شاه نمیدهد اگر در کتیبه ای در زمان داریوش یکم به بعد استفاده شده باشد و قبل از آنرا نیز نمیدانم ، شواهد باستانی سخن شما را رد میکنند .
      ۵ : https://www.adyannet.com/fa/news/13842 + لینک هایی که برای برده داری در زمان هخامنشیان گذاشته ام در کامنتی در همین پست .
      ۶ : « اسنادی هم موجود است که چرا و به چه علت کوروش کبیر می جنگید »
      بفرمایید آیا سندی هست که نشان دهد پیامبر ما میتوانست کار خود را بدون جنگ پیش ببرد اما جنگید ؟ .
      ۷ : « یک سمت جنگ قصد نابود کردن و محو کردن تمدن بزرگی »
      اگر ایران اسلامی مد نظرتان هست ، میتواند درست باشد وگرنه ایران آریایی و تمدن ایران و … خیر ، در سخنان آمریکا و اسرائیل آنقدری که از دشمنی با نظام اسلامی میگویند از دشمنی با آریایی نمیگویند ، همچنین :
      https://www.adyannet.com/fa/news/26347
      https://www.adyannet.com/en/news/26321
      اینها با ایران اسلامی مشکل دارند نه ایران تنها .
      ۸ : بر طبق برخی نظریه ها انشان به یک منطقه در ایران گفته میشده که پاسها به صورت زیر دست مادها بر آن حکومت میکرده اند [ البته نمیتوان دقیقاً گفت کدام منطقه بوده است . چنانچه در رویدادنامه نبونئید کورش پدرش را شاه انشان میخواند در حالیکه شاه ایران نبوده است ] و البته به کل سرزمین ایران نیز انشان گفته میشده است [ که بیان کردم ] ، شاید هر دو حالت بوده است و بنظر من هردو حالت باهم شاید صحیح تر باشد . البته ادیان نت نیز این نظر را دارد :
      https://www.adyannet.com/fa/news/16599

  15. ۱. تاریخ ایران از بین نرفته بلطف کتیبه ها و سنگ نگاره هایی که باقی مانده حملات متعدد نتوانسته تاریخ ایران را از بین ببرد
    سند نمی خواهد چون ما در امتداد تاریخ داریم زندگی میکنیم ما در تاریخیم و تاریخ میسازیم و کار دنیا ساختن تاریخ است
    ۲. یک سند و مدرک ملموس و غیرقابل انکار مثل کتیبه و سنگ نوشته و یا لوح گلی بیاورید که گشتاسپ شاه ایران بوده ؟ وقتی وجود ندارد ما مجبوریم که دست نوشته های ادبیات میانه ایران را در مورد گشتاسپ بپذیریم که او در زمانی قبل از کوروش کبیر شاه بود و من میپذیرم مگر خلافش ثابت شود که نشده پس وقتی کتبیه ها و سنگ نوشته های مستدل و ملموس درباره شاهی کوروش کبیر در سلسله هخامنشی وجود دارد که مربوط به چندهزار سال پیش است پس من آنرا میپذیرم چون دیگر نیازی به نوشته های چند هزار سال بعد مستشرقان درباره اش نیست که هر چند بیشتر آنها هم او را به نیکی و بزرگی یاد کرده اند
    ۳. اسامی متعدد همین گشتاسپ :
    گُشتاسپ یا گُشتاسب یا کی‌گشتاسپ یا ویشتاسپ یا کی‌ویشتاسپ
    پس یک فرد در اسناد همزمان میتوانسته به چندین صورت مختلف نگاشته شود
    واژه کی : کی . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) مَلِک باشد…(لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۵۱۶). پادشاه بلندقدر و بزرگ مرتبه را گویند. (صحاح الفرس ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جبار. (مفاتیح العلوم خوارزمی ، از یادداشت ایضاً): کیقباد. کیکاوس . کیخسرو. کی لهراسب . کی بشتاسب . کی اردشیر.
    کیان . (مفاتیح العلوم ایضاً). پادشاه پادشاهان ، و بعضی گفته اند پادشاه بلندقدر، و این نام از کیوان گرفته اند و جمع آن کیان است

    • با سلام ؛
      ۱ : سندی برای از بین بردن تاریخ ایران توسط اسکندر وجود ندارد و پژوهشگر معتبری هم آنرا تأیید نکرده است .
      ۲ : وجود گشتاسب و زرتشت و کیخسرو و … را قبول نداشتم ولی پس از تحقیقات بیشتر و بعنوان مثال دیدن گفته پروفسور کریستین سن که کیخسرو برای دوران پیش از تاریخ است و به طبع زرتشت و گشتاسب و … نیز ، این احتمال است که برای دوران پیش از تاریخ باشند [ قبل از مادها ] اگرچه باز در اصل وجودشان تردید دارم .
      ۳ : ویشتاسب اسم پدر داریوش یکم است ، البته عمدتا آنرا با نام گشتاسب یکی میگیرند ولی گشتاسب گاتها جدای از پدر داریوش است .
      دکتر پورداود میگوید :
      در یشتها بسا از پادشاهان داستان ملی ایران که در شاهنامه آمده اند اسم برده شده و مکررا از سلسله کیانیان و حامی زرتشت گشتاسب نیز یاد گردیده ولی از پادشاهان مقتدر واقعی مثل کورش و داریوش و خشایارشا و غیره ذکری نیست در صورتی که غالبا بهمین اسامی در جزوات تورات آنهم در کتاب دینی بیگانه از ایران برمیخوریم .
      ادبیات مزدیسنا ، جلد اول ، ص ۲۲ .
      اینها برای دوران پیش از تاریخ اند ، تاریخ کشورهایی همچون چین نیز دوران افسانه ای و نیمه افسانه ای دارد ، اینکه پس چطور شد هخامنشیان در زمان ساسانیان و به بعد حذف شد را باید از مغانی پرسید که محتویات یشت های آنان آمده است قبل از اشکانیان .
      درباره کی :
      اولاً که کیا در زمان داریوش یکم معنی شاه نمیدهد ، چونانچه کتیبه بیستون این گفته را رد میکند ، برای یافتن معادل شاه در زمان داریوش یکم ، باید به اسناد باستانی مراجعه کرد که نشان میدهند خشای ثی ی معنی شاه میدهد و نه کیا .
      دوما ، گویا شما این کامنت مرا ندیده اید :
      http://www.raherasti.ir/15515/%d9%87%d8%ae%d8%a7%d9%85%d9%86%d8%b4%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%b1%d8%af%da%af%db%8c-%da%af%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%86-%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%b4%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%af/comment-page-1/#comment-21221
      سوما که کی برای گشتاسب گاتها هم نمیتواند با قطعیت معنی شاه بدهد ، دکتر ژان کلنز در بخش بررسی نام کسان در گاتها در کتاب مقالاتی درباره زردشت و دین زردشتی بیان میکند که سندی برای نشان دادن شاه بودن گشتاسب گاتها نیست و چون لفظ کی در منابع فارسی متأخر تر شاه بوده است ، آنرا در گاتها هم به معنای شاه گرفته اند در حالیکه گاتها چندین قرن [ اگر چند هزار سال نباشد ] با منابعی همچون شاهنامه که کی در آن معنی شاه است فاصله زمانی دارد .

  16. ۴. در تاریخ طبری درمورد کوروش بزرگ مطلب وجود دارد چطور ندارد ؟ اما در مورد هر پادشاه بصورت مختصر توضیح داده در مورد ساسانیان بیشتر طبیعی است چون نزدیکر بودند و هر چه نزدیکتر به زمان حال میشویم اطلاعات از ان دوره تاریخی نزدیک بیشتر و دقیق تر میشود .
    ۵. مگر معیار سنجش شاهی خشایارشاه بوده ؟ که «کیا »تبدیل به «تیا »شده او ملاک گرد ؟ همین کی گشاسپ خودش گواه شاهی واژه « کی »هست که از زمانهای دوری در این منطقه کاربرد داشته است .
    فرق بین شاهنشاهی و امپراطوری چیست ؟ هر وقت فرق بین این دو را گفتید فرق بین کی و کیا و تیا و تیی و … و معنای شاهی نوشتاری به زبان میخی هر چه که بود و معنی شاه میداده مشخص میشود . بین اینها فرقی نیست
    ۶. مگر یک شاه نمی توانسته فرمانده باشد ؟ شاه یا راس حکومت همزمان میتوانسته فرمانده لشکری هم باشد که کشورگشایی میکند گرچه کی بیشتر معنای شاه را میدهد و همزمان فرمانده
    در اوستا، «کوی » یاد شده ، ازگاتها برمی آید که «کوی » به معنی پادشاه و امیر و فرمانده است
    ۷. قطعا پیامبر اکرم اگر راهی برای کنار آمدن داشت کنار می امد .
    ۸. در زمان قاجار که ایران شاهنشاهی بودچندین کشور از ایران توسط شوروی جدا شد چقدر انگلیس به ایران خیانت کرد و بعد از ان جنبش مشروطه و بعد کودتای ۲۸ خرداد که توسط آمریکا و کشورهای سلطه گر به ایران تحمیل شد درحالیکه ایران شاهنشاهی بود پس کوته بینانه است بگوییم که سلطه گران شرق و غرب با ایران تنها کاری نداشتند آنها همیشه با همه منطقه ثروتمند خاورمیانه کار دارند نه فقط ایران ، گاهی از رو خنجر میبندد گاهی با پنبه .
    ۹. در شاهنشاهی ایران ، شاهی از پدر به پسر به ارث میرسیده و موروثی بوده پس طبیعی است که کوروش هم شاه انشان بوده باشد و باید دقت کرد که کلمه ایران از زمان پهلوی به منطقه مشخصی از خاورمیانه گفته شده و قبل از ان نامی بنام ایران وجود نداشته و پرشیا نام قسمتی از ان منطقه بوده و قیل از ان بیشتر به نام شاهنشاهی ها یا مناطق اکتفا میشده .

    • ۴ : کورش تاریخ طبری زیر دست بهمن بن اسفندیار شاه سلسله کیانی است که البته شاید بهمن بن اسفندیار همان اردشیر یکم هخامنشی باشد . کلا در منابع عربی و ایرانی ، تنها دو نفر در پادشاه بودن کورش شک کرده اند و مابقی عمدتا شاه بودن وی را رد کرده اند و یا با استناد به منابع یهود کورش را شاه خوانده اند و کورش عهد عتیق را بیان کرده اند ، یکی ابن خلدون و دیگری مسعودی که اینان شاه بودن کورش را کاملا رد نکرده و در آن تردید کرده اند [ در وبلاگ با تصاویر کتبشان نشان داده ام ] .
      ۵ : کیا تبدیل به تیا نشده است ، کلا چیز دیگری است و کیا ربطی به خشای ثی ی کتیبه بیستون ندارد . خانم پگی ، در یکز زمان از یک واژه در کتیبه برای بیان شاهی استفاده میکنند نه از دو واژه ، اگر بنا باشد داریوش کورش را در کتیبه پاسارگاد معرفی کند از همان کلمه ای استفاده میکند که برای خود در کتیبه بیستون استفاده کرده است . این گفته شما سندیت ندارد .
      ۶ : پاسخ داده شده است .
      ۷ : مبرهن است .
      ۸ : یک نظر است که بی اعتبار نیست .
      ۹ : کورش اول و دوم شاه انشان بوده اند ، انشان علاوه بر کل ایران یا سرزمین پارس ، نام منطقه ای بوده که پارسها بصورت زیر دست مادها بر آن حکومت میکرده اند که پیشتر بیان کردم ، انشان مذکور گویا در ابتدا در اختیار اجداد داریوش یکم بوده است و آنان شاه پارسها بوده اند ( آریا منه و ارشام ) اما از زمان پدر بزرگ کورش ( کورش اول ) فرمانروایی آن به دست اجداد کورش میرسد ، اجداد کورش و داریوش هردو از خاندان هخامنشی بوده اند . البته ویکی پدیای فارسی بنظر من در این باره گیج کننده حرف زده است .

  17. ۱. سند معتبری برای از بین نبردن تاریخ ایران توسط اسکندر نیست چون بلطف سنگ نوشته ها و لوح ها و بناهای تاریخی ایران ، تاریخ پرشکوهش از بین نرفت اما دچار یک از هم گسیختگی زمانی شد و تاریخ دقیق و مفصل آن از بین رفت اما کتبی هست که عملکرد اسکندر درمورد تخت جمشید را نشان میدهد.
    ۲. شما وجود هیچ پادشاهی را قبول ندارید پس دنبال اثباتش هم نیستید و اگر لوح چند هزار ساله هم بشما نشان دهند فایده ای ندارد چنانکه اسم کوروش کبیر با عنوان پادشاه هخامنشی را هم که در تخت جمشید وجود دارد را انکار میکنید پس چه فایده که بحث میکنید چون چیزی برای بحث کردن نیست
    ۳. جالب اینجاست که داریوش را شاه میدانید اما کوروش را نه و جالبتر اینست که در ایران پادشاهی از پدر به پسر میرسیده و موروثی بوده است و چون اسم کمبوجیه در کتیبه داریوش آمده و او پسر ارشد کوروش کبیر بود پس پدرش شاه بوده نه فرمانده (اگر حتی سنگ نوشته های چندهزار ساله درباره شاهی کوروش هخامنشی را هم رد کنیم )
    ۴. واژه کی معنای اصلی اش شاه است چنانکه در اسطوره ها و اساطیری که در شاهنامه هم آمده معنای کی لقب شاهی برای دارنده آن بوده است و همزمان ممکن بوده شاه فرمانده هم باشد پس این واژه همزمان تمام معانی را دربر داشته
    یعنی هم شاه هم فرمانده و هم … نه یا شاه یا فرمانده یا …
    در لغت نامه هم « و » هست نه « یا »
    ۵. اگر حرف شما درست باشد و این گشتاسب ، کی گشتاسب نباشد و شاه دیگری باشد که قبل از کوروش در زمانهای خیلی دورتر میزیسته واژه دیگری برای او بکار میرفته بعنوان شاه که ممکن است در زمان کوروش کبیر دیگر کاربرد ان واژه منسوخ شده باشد اما در کتبیه های تخت جمشید عنوان پادشاه هخامنشی برای کوروش کبیر بخط میخی آمده که جای هیچ گونه شبهه ای باقی نمی گذارد شاید دگرگون شده Xšâyathiya یا Xšâyathiyânâm
    واژه شاه از واژه قدیمی‌تر در فارسی باستان Xšâyathiya مشتق شده است که بر اثر دگرگونی زبانی در طول زمان، به شکل امروزی تغییر یافته است. این واژه خود می‌بایست از واژه‌ای دیگر در زبان مادی گرفته شده باشد
    من باستان شناس نیستم و زبان میخی نمی دانم اما به قطعیت تغییر تلفظ و واژگان در طول زمان ایمان دارم چون فارسی امروز ما فارسی حتی کشور همسایه مان افغانستان هم نیست چه برسد به سخن گفتن ایرانیان در چندهزارسال پیش

    • مدیر سایت

      سخن شما در پاسخ هرکس هست زیر همان کامنت او بنویسد (پاسخ دادن)

    • ۱ : سندی برای کتابسوزی و از بین بردن تاریخ توسط اسکندر نیست و اتفاقا سوزاندن تخت جمشید باعث پخته شدن الواح گلی شد و این یکی از دلایل ماندگاری این الواح شد .
      ۲ : دو کتیبه با متن یکسان بر روی دو ستون در پاسارگاد وجود دارد که در زمان داریوش یکم کتابت شده اند [ در وجود کتیبه سوم بر بالای نقش بت بعل در پاسارگاد ابهام وجود دارد چون کتیبه الآن در دسترس نیست ] . این کتیبه ها بیان پادشاه بودن کورش اند . اگرچه هیچ آزمایشی برای تعیین قدمت آنان انجام نشده است .
      ۳ : داریوش یکم هم شاه بود اما پدرش شاه نبوده است .
      ۴ : واژه کی واژه ای چند معناست و در زمان هخامنشیان هم سندی نیست که نشان دهد معنی شاه میداده است ، اصلا در کتیبه های هخامنشی این واژه وجود خارجی ندارد و مانده ام روی چه حساب میگویید این واژه در زمان هخامنشیان معنی شاه میداده است ، گویا شما زمان شاهنامه را با هخامنشیان یکی گرفته اید . شاهنامه تا قبل از حمله اسکندر اسطوره ای سخن گفته است و دوران پیش از تاریخ پیشدادیان و کیانیان را چسبانده به دوران تاریخی اشکانیان . شاهنامه نیمی اش افسانه و نیم دیگرش از زمان حمله اسکندر است که رنگ و بوی تاریخ را میگیرد اگرچه درباره همان اسکندر نیز وی را گویا ایرانی بیان کرده است [ برادر دارا ] .
      ۵ : خیر ، کیا و کوی هیچ ربطی به خشای ثی ی ندارد ، درباره گشتاسب دکتر ژان کلنز جواب شما را میدهد :
      فرد بعدی کی گشتاسب ( kauui V1staspa ) است، شاهی که زردشت را پذیرفت، به رسالت او گروید یا به احتمال گرویده و سپس دو برادر با نامهای فرشوشتر ( Fərasaostra ) و جاماسپ ( Dəjamaspa )، بزرگان درگاه او. آشکار است که این آگاهیهای سنتی متضمن خطای تاریخی (آناکرونیستیک [اشتباه تاریخی]) هستند و گویی وضع و حال و هوای شاهنامه را به ایران سالهای هزار قبل از میلاد تحمیل می کنند. در خود گاهان سخن از مرتبه یا شغل این افراد نیست. نه وصف سازمان اجتماعی به میان است و نه نقل واقعات. نهایت آنکه به گشتاسپ عنوان کوی داده شده و محققان از اینجا او را صاحب مقام سلطنت دانسته اند. تنها اساس این استدلال این است که در شاهنامه پهلوانانی که لقب کی (از کوی) دارند شاهند، اما معمول شاهنامه این است که همه اساطیر ایران باستانی را در قالب نوعی شبه تاریخ درآورد و در جامه تاریخ سلسله های شاهی عرضه کند. همه معادلهای لفظ kauui در زبانهای دیگر، از kav1- در هندی باستان تا kaw در فارسی میانه مانوی، و در این میان لغت دخیل لودیایی kave ، بر شخصی دلالت می کنند که اعمال دینی را برعهده دارد. بر این اساس من نمی توانم بپذیرم که گشتاسپ شاه یا چیزی شبیه به شاه باشد، بلکه دلایلی دستوری هست که بر بنیاد آنها من بر آنم که گشتاسپ پسر زردشت بوده است.
      مقالاتی درباره زردشت و دین زردشتی ، ص ۱۰۴ .
      من نمیگویم گشتاسپ حتما پسر زردشت است ، اینرا میگویم که صرف اطلاق عنوان کوی در گاتها به وی ، نمیتوان وی را شاه دانست چرا که با استناد به روشت ترجمه گاتها که استفاده از متون هندو است ، کوی معنی شاه نمیدهد ، البته روش دیگر ترجمه گاتها که برای وندیداد و … مناسب است و نه گاتها و یسنه هفت هات و یا حتی یشت ها ، استفاده از متون پهلوی است که کسانی چون دارمستتر از آن پیروی کرده اند اما این روش برای ترجمه گاتها مناسب نیست که دکتر ژان کلنز در جای دیگری آنرا بیان میکند و در کامنتی در همین سایت توضیح داده ام .

  18. ۶. تاریخ وجود اردشیر یکم با کوروش کبیر یکی نیست اینها نمی توانسته اند همزمان وجود داشته باشند که کوروش کبیر بشود زیر دست اردشیر یکم ، اینها از نظر زمانی از هم خیلی دورند به تاریخشان نگاه کنید ، پس این حرفتان هم درست نیست
    منابع عربی ملاکی قطعی و معتبر برای شناسایی تاریخ امپراطوری ایران نیست ، اعراب سواد تاریخ نگاری را در چه زمانی آموختند ؟ هزاران سال بعد از امپراطوریهای متعدد ما .

    ۷. اکثریت شرق شناسان غربی و منابع ایرانی و منابع مقدس ادیان دیگر هم کوروش هخامنشی را شاه بزرگ ایران میدانند و من نظر علامه طباطبایی را هم در مورد کوروش کبیر خوانده ام .
    ۸. کوروش کبیر پادشاهی نیمه پارسی نیمه مادی بود نه فقط پارسی و این نشان از تنوع افکار و غیرمتعصب بودن شاهان هخامنشی دارد و انشان منطقه پارس نشین بود نه ماد نشین ، مادها مانند اکنون بیشتر بسمت غرب ایران متمایل بودند و اگر برفرض هم ماد نشین بوده هم دخلی به شاهی کوروش دوم ندارد

    • ۶ : چون اردشیر یکم را دراز دست در برخی منابع خوانده اند و بهمن بن اسفندیار را نیز در برخی منابع دراز دست خوانده اند ، این از جمله دلایل است . در گفتاری از دارمستتر دیدم که گفته بود اردشیر یکم را در منابع ایرانی دراز دست خوانده اند و گویا منظورش یکی بودن بهمن بن اسفندیار با اردشیر یکم است چرا که اردشیر یکم در تواریخ ایرانی و عربی وجود ندارد اما در برخی جاها دیدم که بهمن اردشیر نیز گفته بودند .
      من سخن تواریخ ایرانی و عربی را از قبل از حمله اسکندر قبول ندارم و اسطوره و افسانه میدانم که نهایتا برای دوران پیش از تاریخ اند که البته سخن من تنها هم نیست و پروفسور کریستین سن نیز بعنوان مثال کیخسرو را [ اولین پادشاه سلسله کیانیان ] برای دوران پیش از تاریخ بیان میکند .
      ۷ : نظر علامه طباطبایی درباره ذوالقرنین را در وبلاگ بیش از یکماه پیش بطور کامل نقل و نقدی هم بر نظر ابوالکلام نوشتم ، علامه طباطبایی تنها میگوید که نظر ابوالکلام صحیح تر است و با قطعیت سخن نمیگوید ، ایضا همین است که در گفتار آیت الله مکارم شیرازی که ایشان نیز نظر ابوالکلام را گویا نقل کرده اند اما با قطعیت آنرا تأیید نمیکنند .
      این منابع مقدس ادیان دیگر ، تنها کتب دانیال و اشعیای نبی اند ، چرا به کل ادیان و کل کتب مقدس ربط داده اید ، فی المثل در کجای کتب پهلوی و اوستا شاه بودن کورش هخامنشی آمده است ؟ .
      ۸ : انشان منطقه ای تحت سیطره مادها بوده است که پارسها بصورت زیر دست مادها برآن حکومت میکرده اند ، البته قطعا پارس نشین بوده است اما این مادها بوده اند که بر ایران و البته انشان حکومت میکرده اند .
      این ربطی به تنوع افکار و غیر متعصب بودن ندارد ، مگر دست خود کورش بوده که مادرش دختر آستیاگ باشد ؟ .

  19. ۱. خود تخت جمشید سوزاندن و خراب کردنش باعث ازبین رفتن دیواره نگاره هایی بوده که حاوی اطلاعات ارزشمندی از تاریخ ایران بود ، تخت جمشید رنگی بوده نه به این صورت که هم اکنون موجود است بحث سر از بین نرفتن الواح گلی آن نیست ، خود تخت جمشید از بین رفت ، این فقط یک نمونه از تاخت و تاز اقوام بیگانه به سرزمین ایران بود نه فقط اسکندر مقدونی
    ۲. گروتفند نخستین کسی است که برخی از واژگان به خط میخی را رمزگشایی کرد؛ ازاین‌رو می‌توان او را نخستین یابندهٔ رمزِ خواندن خط میخی دانست. او کارش را با بررسی دو نگاره که جهانگرد آلمانی، کارستن نیبور از روی دو سنگ‌نبشتهٔ کوچک در تخت جمشید به سال ۱۷۶۵ از داریوش بزرگ و پسرش خشایارشا برداشته بود آغاز نمود و سرانجام در سال ۱۸۰۲ توانست برخی از واژگان این خط را بخواند و گشایش منطقی خط فارسی باستان در سال ۱۸۰۲ توسط او کلید خورد.
    بعد از تلاش‌های گروتفند که حتی نام کوروش در کتیبه مرغاب را هم شناسایی کرده بود، دانشمندان دانمارکی، به‌ویژه راسموس راسک، پژوهش‌های او را ادامه دادند. اوژن بورنوف فرانسوی نیز موفق شد شمار زیادی از آواها را شناسایی کند و با توجه به مشابهت نزدیک این زبان با اوستایی حالات صرفی آن نیز مسجل شد. بعدها شناسایی کامل این زبان به درک و دریافت زبان و خط اکدی و عیلامی که در برخی کتیبه‌ها هخامنشی در کنار فارسی باستان ترجمه شده بودند، منجر شد.
    او ساکن شهر گوتینگن آلمان بود و در این شهر به عنوان کتابدار و آموزگار کار می‌کرد. او از اولین افرادی بود که اثبات کرد بنای مشهور به مشهد مادر سلیمان، همان آرامگاه کورش بزرگ است. لطفا بروید و به مطالعات و کشف های اثبات شده اش رجوع کنید ‌که بخاطر همین کشف ها نامش ماندگار شده نه برای هیچ .
    تمام موارد گفته شده انجام شده و اثبات شده و دلیل سالها گپ افتادن ایرانیان با تاریخ گذشته شان دو چیز بوده
    ۱. از بین رفتن اطلاعات جزیی که رد پاهای بزرگی از تاریخ ایران را نشان میداده توسط هجوم بیگانگان
    ۲. تغییر تدریجی زبان و ناتوایی از خواندن خط های باستانی
    چنانکه با ورود رمز شناسان آلمانی این مورد برطرف شد

    • با سلام ؛
      ۱ : سند برای اینکه سوزاندن باعث از بین رفتن بسیاری از دیوار نگاره ها شده که از قضا دارای اطلاعات بسیار مهم و ارزشمندی بودند ؟ .
      دیوار نگاره های + زیاد – دارای اطلاعات + بسیار + ارزشمند .
      الواح گلی دارای اطلاعات مهمی بودند که از قضا با پخته شدن حفظ هم شده اند ، پس اگر دیوار نگاره از بین رفته است ، در عوض الواح گلی باقی مانده اند و سوختن به آن کمک کرده است .
      ۲ : سخنان شما گویا شبیه به سخنان کتابی است که در نقد کتاب دوازده قرن سکوت نوشته شده بوده است .
      درباره آرامگاه کورش :
      در پستی در وبلاگ آنرا نقد کردم ، سپس در بخش پرسش و پاسخ سایت خردگان مطرح کردم ، بیش از دو ماه میگذرد و جوابی ندادند . همینطور روی هوا میگویند که ما در فلان پستها آنرا اثبات کرده ایم و … و من هم به این افراد مبهم الحال میگویم من پستهایتان را خواندم جواب مرا نداده است اما جوابی نمیدهند .
      نمونه اش :
      درباره روایت هرودت دال بر اینکه کورش در جنگ با ماساگت ها کشته شد میگویند کورش نیازی نبوده با آنها بجنگد و … اما سؤال اینجاست که اگر نیازی نبود داریوش یکم با آنها نمی جنگید ، آنها برای ایران مزاحمت ایجاد میکرده اند و یعید نبوده که کورش بخواهد با آنها بجنگد . واگرهم روایت هرودت درست باشد که پس این آرامگاه نمیتواند آرامگاه کورش باشد . درباره شباهت زبان اوستایی با زبان فارسی هخامنشی هم ، همینقدر بگویم که انقدر نبوده است که برای ترجمه اوستا بخواهند از آن کمک بگیرند ، بلکه از متون هندو و پهلوی برای اوستا کمک میگیرند .
      ۳ : توسط هجوم بیگانگان … سند ؟ بنده خدا هخامنشیان در زمان ساسانیان وجود نداشتند ، با حمله یک پادشاه یک سلسله شاهی با آن مقداری که داشته محو نمیشود :
      https://www.adyannet.com/fa/news/27581
      من پیشتر نظر خود را گفته ام ؛ محو شدن کورش و هخامنشیان بخاطر بها ندادن به آیین زرتشت و مغان بوده است ،
      ۴ : دکتر ژان کلنز بیان میکند که تقسیم هاتها کاری ساختگی و بدست نویسندگان اوستا انجام شده است و نشان از این است که ایشان در زمان ساسانیان با زبان گاتها هم آشنایی داشته و آنرا تا حدی متوجه میشدند وگرنه این طور تقسیم گاتها به هاتها ، تنها از عهده کسی بر می آید که آشنایی با زبان این متن داشته باشد . کتیبه های هخامنشی که جای خود .

  20. ۲. چند مورد در ایران وجود دارد که شاهی از پدر به پسر نرسیده و اتفاقا همان گروتفند آلمانی از همین برای گشایش رمز استفاده کرده اما عمومیت نداشته است
    ۳. کی . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) مَلِک باشد…(لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۵۱۶). پادشاه بلندقدر و بزرگ مرتبه را گویند. (صحاح الفرس ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جبار. (مفاتیح العلوم خوارزمی ، از یادداشت ایضاً): کیقباد. کیکاوس . کیخسرو. کی لهراسب . کی بشتاسب . کی اردشیر. ج ، کیان . (مفاتیح العلوم ایضاً). پادشاه پادشاهان ، و بعضی گفته اند پادشاه بلندقدر، و این نام از کیوان گرفته اند و جمع آن کیان است و این نام را زال به قباد داده است ، و در قدیم چهار پادشاه را کی می گفتند: کیقباد، کیکاوس ، کیخسرو، کی لهراسب
    ۴. ژان کلنز کیست ؟ یک ایران شناس بلژیکی پس با این حساب میشود به همه ایران شناسان خارجی اتکاء کرد از حمله ایران شناسان روس یا تاریخ شناسان روس که چندی پیش قسمتی از کتاب تاریخ ایرانشان را درمورد هخامنشیان ذکر کردم . ما در مورد تاریخ نمی توانیم یک ایران شناس را قبول کنیم آن یکی را رد باید مجموعه ای از عقاید آنها را بررسی کنیم که در موجموع اکثریت آنها نظری توام با شکوه و اقتدار نسبت به تاریخ هخامنشیان دارند
    ۵. اوستا مشتمل بر گاتها است و وندیداد ، آیا فارسی چند هزار سال پیش از وندیداد برای ساسانیان قابل خواندن بوده که در اوستا بیاید ؟
    سروده های زرتشت مگر همه اش باقی مانده ؟ لطفا منصف باشید اگر دوستار تاریخ ایران نیستید
    ۶. از نظر آن عالمان اسلامی کوروش بزرگ مهتمل تر از بقیه افراد به ذولقرنین قران است و این جالب است چون کسی هرگز تابحال به قطعیت صد در صدر درمورد اینکه ذولقرنین کیست نرسید اما در کره خاکی اندیشمندان کوروش کبیر را بیشترین گزینه برای ذولقرنین میداننند و تعداشان هم بسیار زیاد است .
    ۷. مگر دست نوح بود که پسرش با بدان همنشین شد ؟ کوروش بزرگ دو رگه بوده و این نسان میدهد که تعصب نژادی در آن موقع نه بین پارسیان بوده نه مادیان که فقط در خودسان ازدواج کنند و خون غریبه را در بین قومشان نپزیرند
    ۸. در نهایت بعضی از تاریخ ها افسانه اند اما شیرین ، افسانه هایی که بصورت تاریخ مستند شده و در نتیجه جزیی از تاریخ ما شده اند گرچه گواهی برای اثبات آن نیست مثل برخی داستانهای فردوسی حکیم سخن، و ارزشمند هستند چون در گذرگاه تاریخ ، تاریخ مملکتی متمدن را ساختند همانگونه که در ممالک دیگر هم افسانه های تاریخیشان جزیی از تاریخ و هویتشان شد .

    • سخنان شما بجای جواب دادن برخی اش تکرار مکررات است :
      ۲ : سخن این بود که در کتیبه بیستون شاه بودن کورش نیست که درست هم بود اما اگر آنرا با رویدادنامه نبونئید جمع ببندیم + تاریخ هرودت و گزنفون ، شاه بودن کورش تأیید میشود .
      ۳ : جواب پیشتر داده شده است .
      ۴ : دلایل ژان کلنز را ببینید نه خودش را ، دکتر ژان کلنز روی هوا حرف نمیزند .
      ۵ : همانطور که کیخسرو و گشتاسب و خود زرتشت و … را که برای دوران پیش از تاریخ [ قبل از هخامنشیان و مادها و البته شاید تا قبل از تسلط مادها بر نواحی شرقی ایران ] بوده اند در یشت ها آورده اند ، کورش و هخامنشیان را نیز میتوانسته اند در یشت ها بیاورند اما نیاورده اند .
      این که چون گاتها و … ناقص بدست ما رسیده است پس فلان مسائل هم در آن بوده ، اولا باید گفت که در این صورت حیلی چیزها را میتوان به گاتها نسبت داد [ تقریبا هرچیزی را ] و دوما این دیدگاه مورد قبول پژوهشگران نیست ، پژوهشگران محتوای متون پهلوی را می بینند و اگر مثلا در دینکرد گفته شده فلان نسک جزء اوستا بوده آنرا بیان میکنند و یا دیگر کتب پهلوی هماننده بندهشن ، اما هخامنشیان و کورش در هیچ یک از کتب پهلوی نیستند و بنابراین در گاتها و بقیه قسمتهای اوستا هم وجود نداشته اند وگرنه ردپاشان در کتب پهلوی حداقل باید می بود .
      ۶ : http://www.raherasti.ir/15972
      کتاب فوق را بخوانید ، سپس این احتمال را بدهید .
      ۷ : داستان ازدواج دختر آستیاگ با کمبوجیه پدر کورش در تاریخ هرودت این سخن شما را رد میکند .
      در کورش نامه گزنفون هم اگرچه در اینباره با تاریخ هرودت تناقض دارد اما بازهم کاملا دیدگاه شما را تأیید نمیکند ، چه آنکه در کورش نامه گزنفون ، کمبوجیه از بزرگان پارس بوده و این نوع ازدواج دختر پادشاه با بزرگان قبایل دیگر در بسیاری از تمدن ها بوده است .

  21. درود بر کوروش بزرگ که اینچنین خوار چشم مسلمانان نجس هست

  22. برده داری اصول اسلامه و محمد هم خودش طرفدارش پس محمد روتبریه نکنید چون خودش چنین ادعایی نداشته,،🤣🤣🤣🤣

  23. نویسنده دروغگوی کمونیست که منبع شماست نشان دهنده کوتهفکری امثال شما تازندگان به ابرفرهنگ ایران باستان است ببینین که چقدر خوار شدین که از کمونیست های بیخدا استناد میکنید تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

    • با سلام؛ و اما بعد:
      کمونیست بودن پروفسور داندامایف را از کجا در آورده اید؟ خودش گفته یا شما رفیق گرمابه و گلستانش بودید؟.

      بیایید و با استناد به سخن دانشمندی دیگر در حد و اندازه پروفسور سخن وی را رد کنید، میتوانید؟.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code