خانه / سایر مطالب / کتاب راه راستی / نقد کتاب راه راستی(۲)

نقد کتاب راه راستی(۲)

به قلم سید محمد ناطقی

بخش هفتم: ایران باستان
الف: درباره اختیارات ولی فقیه برای اینکه شبهه ای باقی نماند می شد به اصل ۱۱۰ قانون اساسی نیز اشاره کرد و سپس به استفاده نکردن رهبری از همان اختیارات اشاره و به این مورد نیز اشاره شود که رهبری تا بحال اگر اشتباه نکنم بیش از دو بار حکم نداده اند، حکم ولی فقیه که یعنی اطاعت از آن بر تمام مردم ایران واجب است (برای برادران اهل تسنن از نظر قانونی و برای شیعیان هم قانونی و هم شرعی) فقط دو بار تا بحال داده شده است، و حال پادشاهان نه تنها اختیاراتشان از ولی فقیه بسیار بیشتر بود بلکه بسیاری از آنان فرمانهایی بس افتضاح نیز می دادند و هیچ ابایی هم نداشتند.

ب: این بخش، جا داشت به کورش هخامنشی بسیار بیشتر می پرداخت، لازم به ذکر است که اصل باستان ستایی برپایه کورش است و آیین زرتشت صرفا چیزی برای معنا پیدا کردن باستان ستایی است چون از کورش چیزی نمانده که بخواهیم آیینی مبتنی بر او تعریف کنیم. و اما دو نکته درباره کورش که جا داشت به آن اشاره شود:
۱: شبهه بت پرست بودن کورش، آن را در اینجا با ارائه دو ترجمه از استوانه کورش و التبه به نقل توضیحات از دو سایت اندیشکده یهود و ادیان نت بیان کرده ام:
http://offer13.blog.ir/post/44
۲: نقش پاسارگاد ربطی به کورش ندارد:
http://jscenter.ir/slave-jews/cyrus/3827

درباره علامه طباطبایی و ذوالقرنین:
۱: علامه طباطبایی گفته ای را فقط نقل کرده است.
۲: علامه طباطبایی اگر ترجمه رسمی و معتبر استوانه کورش را می دید هیچ گاه همان نقل را هم بیان نمی کرد. در حالی که کاملا بعید است علامه طباطبایی آن ترجمه را دیده باشد.
پرداختن به شخصیت کورش و بت پرست بودن او در این بخش بسیار مورد نیاز است چون اصل باستان ستایی بر کورش است.

ج: نقل دو مطلب درباره انوشیروان خوب بود:
ایران در زمان ساسانیان؛ نویسنده: کریستین سن؛ مترجم: رشید یاسمی؛ ویراستار: دکتر حسن رضایی باغ بیدی. صفحه ۳۱۳ به بعد.
پروفسور کریستین سن انوشیروان را بخوبی نقد می کند و نشان می دهد که او ابدا عادل نمی تواند باشد (از برزویه طبیب نیز نقل می کند).
کشتار حبشیان در یمن بدستور انوشیروان.

د: ایران قبل از اسلام را می توان با مسیحیت قرون وسطی قیاس کرد، دو آیین تحریف شده که سلطه ای بر مردم داشتند، اما مسیحیان کسانی چون گالیله و کوپرنیک را در همان قرون وسطی داشتند اما زرتشتیان چه؟ شاید کسی به اندازه یک صدم گالیله هم در میان آنان نبوده است. حتی مسیحیان در توجیه کارهای خویش هم نمی گویند که وندیداد خرافه نیست و… (چه موبد خورشیدیان و چه موبد مهربان فیروزگری) نمی گویند یشتها و… خرافه نیست، منکر اهریمن و… نمی شوند که او را اندیشه ای ساده بخوانند، بلکه اینگونه درباره آن زمان حرف میزنند:
در جلد نهم تاریخ تمدن ویل دورانت و در اواخر آن گفتگویی بین ولتر و پاپ بندیکتوس چهارم رخ می دهد، قسمتی از این گفتگو درباره خداشناسی است اما ولتر در جایی به کار مسیحیان در قرون وسطی ایراد می گیرد (این گفتگو بعد از انقلاب و از بین رفتن سلطه مسیحیان رخ می دهد و البته ولتر هم در براندازی مسیحیان فعال بوده است) اما بنظرتان پاپ بندیکتوس به ولتر چه می گوید؟ می گوید وندیداد خرافه نیست؟ می آید و به عقاید او همین اول ایراد می گیرد؟ می آید و به کاری که او بر ضد مسیحیان کرد ایراد می گیرد؟ (عین این می ماند که یک موبد با یکی از اعراب سرباز آن زمان وارد گفتگو شود، همین الآن می بینیم چطور درباره اعراب حرف می زنند) پاپ بندیکتوس در همین اول کار گفت:
آقا، از دیدن شما (منظور ولتر است) در اینجا خرسندم. زیرا اگر چه شما به کلیسایی که من ھجده سال رھبر آن
بودم بسیار آسیب زدید، اما با نکوھش گناھان، اشتباھات، و مظالم کلیسا، که ھمه ما را در آن روزگار روسیاه ساخته بود، به کلیسا خدمت کردید. (صفجه ۶۸۳)
کدام یک از زرتشتیان درباره دوران تاریک ساسانی اینگونه حرف زدند؟ کدام یک به جهل و گمراهی خویش اشاره کردند؟ دستور دهالا (دستور بزرگ پارسیان پاکستان) اما میگوید:
و هرگونه تاریکی جهل و غفلت و خمودگی و گمراهی و سردرگمی با طلوع فجر حکومت ساسانی از میان رفت.
خداشناسی زرتشتی؛ مانک جی نوشیروان جی دهالا؛ برگردان به فارسی: دستور رستم شهرزادی؛ صفحه ۲۰۸
زرتشتیان نه تنها از کارها و عذابهای خفت اوری که بر مردم ایران در زمان ساسانیان تحمیل می کردند پشیمان نیستند بلکه آن را طلوع فجر می خوانند، جهل تا چه حد؟ براستی مسیحیان هرچه باشند بر اینان شرف دارند. اگر این قیاس را انجام می دادید خواننده شاید آگاهی اش بالاتر می رفت.

بخش هشتم: اسلام و ایران
الف: درباره جزیه این نقد را می توان گفت:
براستی اگر زرتشتیان بر حَقند بیایند و حقانیت خود را اثبات کنند، مناظره کنند، ادعای مباهله کنند، و اگر نیستند چرا مسلمان نمی شوند؟ پس بخاطر این پافشاری بیهوده و بی اساس آیا جزیه دادن منطقی نیست؟.

ب: در مسلمان شدن ایرانیان می شد به طبرستان ایران نیز اشاره کرد که قبل از اینکه اعراب آن را فتح کنند مردم آنجا مسلمان شدند و نشان از اختیاری بودن اسلام آنان دارد.

ج: در بحث اسلام شدن اجباری، انقلاب اسلامی نمود خواستن مردم برای حکومت اسلامی است چه رسد به اسلام تنها، به این مورد می شد اشاره کرد.

د: درباره ابن خلدون علاوه بر نقد سخن او می شد خود او و کتاب تاریخش را هم کاملاً نقد کرد:
http://tarikh.nashriyat.ir/node/345

ه: درباره از بین رفتن اوستای زرتشتیان می شد بیشتر از کریستین سن نقل کرد.

و: در صفحه ۲۱۳ و در بحث فلاسفه یونانی و اسلامی می شد چند نمونه مقایسه را از فلسفه یونانیان و مسلمانان انجام داد تا نشان داده شود آنان در اعتقاد به خدا هم بعضاً با مسلمانان تفاوت فاحشی دارند.

بخش دوازدهم:گوناگون
در قسمت موحد و یکتاپرستی زرتشتیان، می شد به تقدس بی جای امشاسپندان و به عبارتی یک نوع چند خدایی اشاره کرد، آنچنان که ماریان موله و ژان کلنز نیز به کم توانی اهورامزدا اشاره می کنند

اربیبهشت ۱۳۹۷

همچنین ببینید

گزارشی از کتاب راه راستی در سایت دفتر فرهنگ معلولین

در سایت دفتر فرهنگ معلولین، کتاب راه راستی اینگونه معرفی شده است: به قلم محمد …

۲ نظر

  1. با سلام و اما بعد :

    یک اشتباه در متن فوق :
    در مسلمان شدن ایرانیان می شد به طبرستان ایران نیز اشاره کرد که قبل از اینکه اعراب آن را فتح کنند مردم آنجا مسلمان شدند و نشان از اختیاری بودن اسلام آنان دارد.

    اصلاحیه :
    مردم طبرستان قبل از فتح اعراب همگی مسلمان نشدند ، بلکه غیر مسلمان هم بودند ، طبرستان با صلح فتح شد اما زرتشتیان و … نیز تا زمانی بعد از صلح وجود داشتند .
    اسلام اختیاری تمام مردم طبرستان قبل از فتح توسط اعراب ، اشتباه بود .

  2. با سلام ؛ آقای فاطمی لینکی که از وبلاگم گذاشتم به این لینک اصلاح شود بهتر است :

    http://offer13.blog.ir/post/140

    لینک فوق ثمره چند ماه کار پژوهشی و بحث بر سر مطالب آن برای کامل تر کردن تحقیق البته بصورت پاره وقت است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code