استاد آقایی:
«جناب فاطمی عزیز! جنابعالی در یادداشتی با عنوان «دلیل بیان خرافههای زرتشتیان در این سایت» هدف خود را از جمله چنین بیان کردهاید: «مقابله به مثل با زرتشتیان. اگر بنا باشد زرتشتیها هنگام بحث، به جای نقد اسلام، نقد مسلمانان و گذشتهی آنان را پیش کشند، ما نیز میتوانیم بر سوابق ناشایست زرتشتیها دست بگذاریم».
آقاجان! تراز و عیار این سخنان در چارچوب «موعظه حسن» و «جدال احسن» و نیز سیره و منش ائمهی اطهار (ع) نیازی به آوردن دلیل و حجت ندارد؛ چه، ماحصل سخنان شما در یک کلمهی «لجبازی» خلاصه میشود و ناگفته بر همگان معلوم است که لجبازی در کجای خوی انسانی و اخلاق دینی قرار میگیرد. (فقط کافی است تصور کنیم که حضرت ختمی مرتبت (ص) هم میخواستند بر همین منوالِ مقابله به مثل یا لجبازی مشرکان را به راه راست هدایت کنند!!!) حرف کنونی بنده هم با جنابعالی تکرار موضوع جدال احسن و توصیه به آن نیست؛ حتی قصد به کارگیری توصیههای روانشناسان برای درمان عارضهی لجبازی را هم ندارم!»
ادامه ی نوشته ی بالا در قسمت بعدی بررسی می شود.
استاد عزیز!
یک. یک شیوه ی پاسخگویی در بحث، پاسخ نقضی است یعنی با استناد به چیزی جواب دهیم که طرف مقابل قبول دارد یا مشابه آن را در مورد خودش قبول دارد. سه دلیل برای ورود به بحث خرافه های زرتشتیان بیان کردم که یکی از آنها مقابله به مثل بود و مقابله به مثل، نوعی جواب نقضی است.
دو. مقابله به مثل به هیچ وجه به معنای لجبازی نیست. لجبازی در عرف رایج یعنی یک دندگی و نپذیرفتن حرف منطقی در عین آگاهی از حقانیت حرف طرف مقابل. این کجا و آن کجا؟!
سه. پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت او از شیوه ی پاسخگویی نقضی استفاده می کردند. وقتی که مسیحیان نجران، حضرت عیسی(ع) را پسر خدا می خواندند چون پدر نداشت، پیامبر(ص) به چیزی استناد کرد که مسیحیان قبول دارند. به آنان فهماند: همانگونه که قبول دارید حضرت آدم(ع) پدر نداشت اما پسر خدا نبود، حضرت مسیح هم می تواند بی پدر باشد و پسر خدا نباشد.
وقتی که زرتشتی ها ایرادات مسلمان ها را به رخ می کشند، بنده برای اینکه نشان دهم اینها ربطی به اسلام ندارد، ایرادات زرتشتی ها را به آنها گوشزد می کنم تا براحتی درک کنند که ایرادات مسلمان ها، ایرادهای اسلام نیست؛ همانگونه که خرافه های زرتشتی ها ربطی به دین آنها ندارد.
چهار. لجباز خواندنم و دور دانستنم از خوی انسانی و اخلاق دینی، و نیز اشاره به نیازمندی ام به روانشناس برای درمان لجبازی، نمونه هایی دیگر از خروج شما از نقد سازنده است. نمی دانم چه چیزی شما را به این حرف ها کشانده؟! ناراحتی افراطی شما از کجا سرچشمه می گیرد؟!
آذر ۱۳۹۵
جناب فاطمی عزیز!
پاسخ به طریق نقض، روشی مرسوم در بحث است که مصداق پسندیدهی آن، همان است که از سیره رسول اکرم (ص) نقل کردید. آن حضرت در کنار خلق بی نظیر و جاذبهی بی مانندشان، در مواجهه با نقد مسیحیان نجران، به طریق مذکور شایستهترین پاسخ ممکن را دادند. از آن حضرت در طعن و ضرب مشرکان مطالب مهمی نقل شده است، لیکن ایشان در مقابله و معامله با اهل کتاب، به شرح فوق و با جدال احسن، سعی در جذب آنان داشتند.
طبعاً این معنا با «مقابله به مثل» تفاوت کلی دارد. در «مقابله به مثل» (یاد جنگ شهرها افتادم!)، طرفین به جان هم میافتند تا «زدی ضربی، ضربتی نوش کن» را محقق کرده و برای این که قضاوت بر کم آوردن نشود، لجبازی (= ستیهندگی به تعریف دهخدا) را به کمال میرسانند. لجبازی، البته که بخشی است از صفات و خوی انسانی و اگر بخواهیم جای آن را معلوم کنیم، عمدتاً به دورهی خامی یا بخش ناپختهی منش آدمی (همه آدمیان) مربوط میشود.
القصه، این که میفرمایید «وقتی که زرتشتی ها ایرادات مسلمان ها را به رخ میکشند، بنده برای اینکه نشان دهم اینها ربطی به اسلام ندارد، ایرادات زرتشتیها را به آنها گوشزد میکنم تا براحتی درک کنند که ایرادات مسلمانها، ایرادهای اسلام نیست؛ همانگونه که خرافههای زرتشتیها ربطی به دین آنها ندارد.»، واقعاً حرف حسابی و مفیدی است و جای هیچگونه نقد و اعتراضی هم ندارد. در منظومهی مردمباورِ هر دینی، لایههایی از آنچه اصطلاحاً خرافه نامیده میشود، وجود دارد که نباید به اصل دین منتسب گردد. اگر به یک زرتشتی بگوییم که قصد چنین کاری در مورد دین زرتشت داریم، هیچ امکانی برای مخالفت نخواهد داشت و بلکه با شما همراه هم خواهد شد؛ حتی اگر بخش بزرگی از باورهای کهنش هم فروریزد. اما، اگر به موازات این کوشش، اساس دین و آیین و پیامبر آنان را زیر سؤال ببریم، قطعاً به لجبازی و ستیهندگی سوق داده میشوند. اگر فی الجمله و با یک حکم علیالاطلاق بگوییم که صفت مشترک همهی زرتشتیان، اعتماد به مدارک واهی است، قطعاً خشم احساسی آنان را دامن زدهایم و دیگر چه عجب اگر به مصداق آن آیهی شریفه، آنان هم خدای ما را مورد اهانت قرار بدهند؟ اگر از باب تمسخر، بگوییم که لابد المپیک هم برای زرتشتیان بوده است، گزگ برای تمسخر متقابل به آنان دادهایم. باری، برایتان در این معنا که فرمودید، آرزوی توفیق میکنم.
با سلام ؛ چرا به جای این حرف ها مطالب سایت را رد یا تأیید نمی کنید ؟ آخر این چه جور نقدی است ؟ مطالب سایت را نقد کن اگر میتوانی .