خانه / شخصیت ها / مستشرقان / ژان کلنز / گواهی مستشرقان به نامفهومی گات ها

گواهی مستشرقان به نامفهومی گات ها

به قلم مدیر سایت
گذشته از ژان کلنز که به نامفهومی گاتها گواهی داده، سخن دو اوستاپژوه دیگر را در کتاب «مقالاتی در باره زردشت و دین زردشتی»، ص ۵۸ اینگونه نقل می کند:
«نوبرگ می نویسد: “هرکس با این متن (گات ها) سر و کار داشته است به این نکته رضا داده که آنچه صبحها ترجمه می کند با ترجمه شب پیشین متفاوت است.”
و کای بار می گوید: “هرچه گاهان را می خوانم، کمتر در می یابمش.”
در واقع، اتفاق آرا بر سر معنای ظاهری گاهان چیزی نیست جز یک توافق قراردادی ـ آخر الدواء الکی.»

مقالاتی در باره زردشت و دین زردشتی، ص 1258مقالاتی در باره زردشت و دین زردشتی، ص 1258

همچنین ببینید

هیچستان / ابهام در زرتشت، اوستا، آموزه های زرتشتی و…

به قلم مدیر سایت در آذرماه ۱۳۹۱ با دعوت بخشی از حوزه ی علمیه ی …

۱۰ نظر

  1. با درود
    نمیشد با گفته سه نفر از میان صد ها نفر که درباره ی گاتاها نظر دادن استناد کرد….گاتاها…منظومترین سروده های خداوندی زرتشت در طول تاریخ است ..این رو من نمیگم. …شما اگه مطالعه داشتید و گاتاها رو بررسی میکرد ید نکات جالب اندیشه برانگیزاننده آن را متوجه میشدید…..در سرتاسر گاتاها از خوبی ها ویکی ها گفته میشود…فلسفه ای الهیست…که نیچه .روانشآد پورداوود..باخ ..نیسر. ..باترومر اگه اشتباه نکنم……کلا بعضی از غربی ها هم با ایران کلا مخالفند…دوست دارند کلا با ایران مخالفتی داشته..این رو هم من نمیگم …تاریخ میگه….گاتاها جنبنده ی اندیشه است باید انسان با بصیرت.آگگاااااااهیییی و بصیرت آن را بخواند….سرتاسر گاتاها از راستی نیکی و فلسفه مابعدالطبیعه و فلسفه جهان گفته شده است..این رو من هم.نمیگم بزرگان و آگاهان این رشته میگویند
    با سپاس

  2. در ظمن اینان توهین است..نباید نشر کنید

  3. باید خجالت بکشید که با بنیاد یک آیین بزرگ و الهی و پذیرفته شده ..اینگونه چیزهای ناپسند میگوید. …

  4. یکی دیگر از روش های سفسطه گرایانه استفاده از استنباطهای دوگانه یا یک بام و دو هوا است . همگان می دانیم که عمده مستشرقان غربی قرن بیستم قرآن را از لحاظ لغوی دارای اشکالات بسیار می دانند . از جمله ایشان نلدکه نیکلسن مونتگمری و شوالی هستند . این در حالیست که نظرات نوبرگ در بدو طرح بوسیله والتر برونو هنینگ قاطعانه رد شدند و در قیاس مقام علمی نویبرگ و هنینگ و ارزش مقالات و کتب ایشان جایگاه هنینگ بسیار رفیع تر است . تشبث به مستشرقان غربی البته وقتی دارای ارزش است که اولا شخص ارجاع دهنده در سایر حوزه ها نیز به ارزش این نظرات معترف باشد در حالیکه مدیر سایت قطعا نظرات مستشرقین بزرگ در نقد قرآن را نخواهد پذیرفت انتظار دارد که نظرات ایشان در تایید دیدگاهش در مورد زرتشت مورد توجه قرار گیرد انتظاری که قطعا سوداگرانه و فاقد ارزش است . ثانیا مدیر سایت با انتخاب جملات خاصی از هریک از ایشان حتی حاضر به تایید سایر نظرات امثال کای بار نیز نخواهد بود لذا برای ایشان سخت خواهد بود از پروفسور کای بار در یکی از مشهورترین آثارش نقل کند ” آنچه که ما امروزه به نام گاتها در دست داریم مجموعه ای از سرودهای دینی است که می توان گفت تمام آنها توسط خود زرتشت سروده شده است ” کای بار دیانت زرتشتی صفحه ۳۷ و نیز سایر نظرات این پروفسور غربی در تشخیص زمان دقیق زیستن زرتشت قطعا برای مدیر سایت چندان خوشایند نخواهد بود . اینگونه است که وقتی کای بار صادقانه از ناتوانی دانش اوستا شناسی از تشخیص دقیق معانی بلند گاتها سخن می گوید توسط مدیر سایت حمل بر بی ارزشی گاتها می شود چیزی که کای بار به زبان رسا در سایر مقالاتش خلاف آنرا بیان کرده است

    • مدیر سایت

      شما که در این سایت سابقه دار هستید نباید طولانی می نوشتید

      اینکه روی اظهار نظر مستشرقها در مورد نامفهومی گاتها حساب باز می کنم برخلاف اظهار نظرشان در مورد قرآن، دلیلش اینه که آنها بودند گاتها را اولین بار برای ما ترجمه کردند. سالیان درازه که زبان گاتها فراموش شده بنابراین در ترجمه ی گاتها زرتشتیها امتیازی بر مستشرقها ندارند برخلاف قرآن که زبان آن هنوز رایجه

  5. متاسفانه مجددا باید ذکر کنم که روش این سایت بر مبنای
    چند باره گویی جملاتی خاص از افرادی خاص
    عدم پاسخگویی به انتقادات جدی و متقن
    پاسخگویی به کامنتهای فاقد ارزش علمی و جدل بی ارزش علمی
    قرار گرفته است یقینا چنین رویکردی باعث گریز روی اورندگان به باور مزدیسنی نخواهد بود .

  6. یکی از روش های رایج تحریف حذف ماقبل و مابعد نوشته های مستشرقین برای بیان ادعایی است که به صورت دیگری بیان شده . ببینیم کلنز در ص ۴۸ مقالات دین زردشتی چه گفته و چرا مدیر محترم سایت دقیقا جملات قبل از این ۵ سطر و خصوصا جمله ماقبل را حذف کرده جمله ای که کلنز به نقل از آنتوان میه می گوید : ” اگرچه بعضی عبارات هنوز مبهمند ولی اتفاق آرایی در بین محققان گاتها به وجود امده است ” و جمله های خود کلنز : ولی از دیگر سوی بعضی گفته های محققان دیگر هم هست گه اگرچه بندرت در آثار منتشر شده آنها مجال بروز نیافته ، پرده از حقیقتی دیگر بر می بردارد ….
    به کلمات اتفاق ارا و بندرت توجه کنید . کلنز نظراتی که در بخش بعدی توسط مدیر سایت ارایه شده را با قید به ندرت آراسته و معنی آن کاملا مشخص است .
    درست یک پاراگراف قبل تر کلنز در توصیف یکی از این ترجمه ها یعنی ترجمه دوشن گیمن انرا بسیار واضح و خواندنی می داند . و باز هم چند سطر قبلتر صراحتا می گوید که بین پژوهشگران توافق عملی و عیتی بر سر معنای ظاهری متن وجود دارد و اختلاف نه در ترجمه و معنای ظاهری که در ” معانی درونی ” بوده … ص ۴۸ پاراگراف اول او قواعد بارتلمه را به صورت اساسی استوار برای ترجمه و تفسیر متن معرفی میکند .

    در حقیقت مدیر محترم به صلاح ندیده کل صفحه را در این بخش نمایش دهد .
    از اینجا به بعد کلنز شروع به ارایه نظریات خود در برتری اصول ترجمه هومباخ بر بارتلمه و فرضیه غلط خود برای درهم ریختن اجماع اوستا پژوهان در ترجمه گاتها می کند . اما چرا سایر مستشرقین روش کلنز را رد کردند و امثال نارتن به قطعیت نظریه دستوری تفسیر گاهان را ویران کردند .
    خود او بیان می کند : درص ۴۹ او با بزرگ نمایی اثر هومباخ نظریه اش را ارایه داده ولی خود این اثر را چنین توصیف می کند :
    راست است که در ان پاره ای خطاهای فاحش هست نیز بر زبان اوردن پاره ای فکاهه ها که آلمانی هومباخ دشوارتر از اوستایی زردشت است یا تعابیر و تفاسیر هومباخ هیچ گاه ارتباطی با متن ندارد . کار هومباخ همه جا یکدست نیست
    اما ….
    کلنز می گوید این همه اهمیتی ندارد … جالب است اینکه هومباخ ترجمه و تفسیر را به روشی ارایه می دهد که هیچ ارتباطی با متن ندارد از نظر جناب کلنز که متن و دستور برایش تنها اصل قابل قبول است در اینجا بی اهمیت بیان می شود !!!!
    به نظر کلنز هومباخ معنای اینده افعال انشایی بر اساس صرف بارتلمه را نفی کرد ( چیزی که یکی از اصول تئوری غلط کلنز گردید ) اما خود تقریبا همه افعال انشایی به زبان ماضی ( روش بارتلمه ) ترجمه کرد و مفهوم بی زمانی وجه انشایی نادیده گرفت .
    عجیب نیست که کلنز مکتب تفسیری خود را بر اساس ایده ای از هومباخ قرار می دهد که خود هومباخ در عمل آنرا رعایت نکرده !!!!
    ادامه موضوع را جالب تر دنبال کنیم : هومباخ شیوه اندرئاس و گلدنر در تصحیح متن بر اساس نمونه اولیه اشکانی را به نظر کلنز صریحا رد می کند ولی در عمل چهار مورد از غلط خوانی را تصحیح کرد که فقط یکی از انها کافی بوده تا در به روی نمونه اولیه اشکانی بگشاید !!!!! جل الخالق
    و حرف اخر را خود او می زند : هومباخ ان قدر به معنای متن بی توجهی نشان داده که بعضی تناقضات جدی در کار او ایجاد شده ….
    همان تناقضاتی که چند سطر قبل بی اهمیتش می خواند حالا جدی می شود !!!!
    کلنز این تناقضات را در ص ۶۰ مقاله های …. بیان می کند . چرا کلنز به بنیان گذار اصل تفسیر دستوری در گاهان چنین بی پروا حمله می کند ؟
    مشخص است چرا که کلنز از یک سو تئوری ناپخته ای را از هومباخ گرفته و پرورده و از طرف دیگر خود هومباخ عملا نتایج این تئوری در تفسیر و ترجمه گاهان را قبول ندارد . پس باید به نظرات او حمله کرد و در عین حال متناقض ترین و خام ترین وجه نظریه او را در بوق و کرنا کرد .

    • مطالب این فرد را در پرانتز و جواب را پایینش میدهیم إلا بما شاءالله :
      « و باز هم چند سطر قبلتر صراحتا می گوید که بین پژوهشگران توافق عملی و عیتی بر سر معنای ظاهری متن وجود دارد و اختلاف نه در ترجمه و معنای ظاهری که در ” معانی درونی ” بوده … ص ۴۸ »
      من شک دارم این فرد کتاب دکتر را خوانده باشد یا از روی عمد تحریف میکند و ناقص نقل میکند ، بارها گفتم مشکلی که در فضای مجازی است از کسانی است که سعی در برعکس نشان دادن مطلب برای تخریب یکی از برترین پژوهشگران اوستا و آیین زرتشت است ، دکتر ژان کلنز در جواب این فرد میگوید :
      … معهذا معنای ظاهری متن هم بالضروره آنقدر مبهم و مستعدّ دخل و تصرف بود که به بعضی تفاسیر متفاوت نظیر «آموزه آتش» یوهانس هرتل، شمنی و خلسه هنریک ساموئل نوبرگ [ شمن : راهب بودایی یا برهمایی و یا بت پرست . خلسه : حالت بین خواب و بیداری شخص عارف و صوفی ( به نقل از : فرهنگ فارسی معین ) ] ، آراء سیاسی بلند دربار ارنست هرتسفلد و ایدئولوژی سه خویشکاری ژرژ دومزیل مجال بروز دهد. در واقع، در زیر اتفاق آرای ظاهری ، تردید، دودلی و عدم قطعیتی وجود داشت. از یک سو آنتوان میّه می نویسد: «اگر چه بعضی عبارات هنوز مبهمند، ولی اتفاق آرایی در بین محققان گاهان به وجود آمده است.» ولی از دیگر سوی، بعضی گفته های محققان دیگر هم هست که اگرچه به جز بندرت در آثار منتشر شده آنها مجال بروز نیافته، پرده از حقیقتی دیگر بر می دارد، چنانچه نوبرگ می نویسد: «هر کسی با این متن سروکار داشته است به این نکته رضا داده که آنچه صبحها ترجمه می کند با ترجمه شب پیشین متفاوت است.» و کای بار می گوید: «هرچه بیشتر گاهان را می خوانم، کمتر در می یابمش.» در واقع، اتفاق آرا بر سر معنای ظاهری گاهان چیزی نیست جز یک توافق قراردادی _ آخر الدواء الکی.
      ( منبع : کتاب مقالاتی درباره زردشت و دین زردشتی ؛ نویسنده : ژان کلنز ؛ ترجمه از فرانسه به انگلیسی : پردز اُکتر شروو ؛ ترجمه از انگلیسی : احمد رضا قائم مقامی ؛ صفحات ۵۷ و ۵۸ )
      توافقی بر سر معنای ضاهری وجود ندارد ، اختلاف در ترجمه ها فاحش است ، فاحش . شما اگر راست میگویید دو ترجمه گاتها از دو مستشرق بیاورید که ترجمه هایشان ولو ظاهری عین هم باشند .
      « در حقیقت مدیر محترم به صلاح ندیده کل صفحه را در این بخش نمایش دهد . »
      مشاهده کردیم که چه کسی تمایل به ندیدن و ناقص نقل کردن دارد .
      « از اینجا به بعد کلنز شروع به ارایه نظریات خود در برتری اصول ترجمه هومباخ بر بارتلمه و فرضیه غلط خود برای درهم ریختن اجماع اوستا پژوهان در ترجمه گاتها می کند . اما چرا سایر مستشرقین روش کلنز را رد کردند و امثال نارتن به قطعیت نظریه دستوری تفسیر گاهان را ویران کردند . »
      ۱ : دکتر ژان کلنز میگوید :
      بر عکس من معتقدم این دستور زبان بارتلمه است که ابتدائی و مقدماتی است. سوء فهم پیش نیاید. قصد تخطئه بارتلمه نحوی را ندارم که کار او کاری است غول آسا و بسیار معتبر که در آغاز سده بیستم فقه اللغه اوستایی را به سطح فقه اللغه دیگر زبانهای اصلی هندو اروپایی ارتقا بخشیده است و آنچه که در سال ۱۹۰۴ ممکن بوده، او به وجه احسن انجام داده است. مشکل اینجاست که از آن زمان تا کنون بیش از پنجاه سال، فقه اللغه اوستایی به دلایل مختلف راکد و ساکن مانده و علت اصلیش هم البته خطاهای ناشی از نظریه آندرئاس است و ناامیدیها و دلزدگیهایی که پس از رد نظریه او بوجود آمد . [ همان صفحه ۵۹ ] [ کلیت و خلاصه نظریه آندرئاس : اوستای ساسانی از روی اوستای مکتوبی نوشته شده است و نه از حافظه موبدان ]
      مشاهده کردید ؟ این فرد چطور تهمتی را به دکتر زده بود ، زمان چیزی است که بسیار روی کارهای زبان شناختی تأثیر دارد و اینرا هر زبان شناسی میداند [ مدیوماه زبان شناس نیست ، تعجب نکنید از این حرفهایش ] دکتر ژان کلنز به برتری و بزرگی کار بارتلمه اقرار کرد اما آنرا برای زمان خودش میداند و نه بیش از ۵ دهه بعد که این سخن او را اگر پژوهشگر معتبری همچون شروو و … رد کرده اند ، بگویید تا ما هم بدانیم .
      « اما چرا سایر مستشرقین روش کلنز را رد کردند و امثال نارتن به قطعیت نظریه دستوری تفسیر گاهان را ویران کردند . »
      مستشرقینی که روش ژان کنلز را رد کردند ؟ دلایلشان ؟ نارتن ویران کرده است ؟ نارتن کسی است که یسنه هفت هات را هم از زرتشت میداند ، جدای از این ، ویران کردن را با کدام دلیل بیان کرده و به نارتن نسبت داده اید ؟ این ویران کردن از کجا آمده است ؟ نارتن در کجا گفته که این روش دکتر ژان کلنز از اساس غلط و بی پایه است و هیچ چیزش درست نیست ؟ اگرهم نگفته است که پس این اظهارات بیهوده و از این شاخه به آن شاخه پریدن است . بحث سر درستی سخن دکتر ژان کلنز است نه بررسی نظرات دیگر ، اگر نارتن سخن دکتر را رد کرده و آنرا بی اعتبار خوانده ، سند ؟ نارتن روش خود را داشت ، امثال دکتر هم روش خود را .
      « درص ۴۹ او با بزرگ نمایی اثر هومباخ نظریه اش را ارایه داده »
      اولا صفحه ۵۹ نه ۴۹ و دوما این چنین چیزی در آن نیست ، بزرگ نمایی بنده خدا ؟ نمیدانم این سخنان را از کدام منبع نقل کرده است . شلرات میگوید :
      این اثر آغاز راه آزادی از بند بارتلمه است . [ همان صفحه ۵۹ ]
      نکند شلرات هم بزرگ نمایی کرده ؟ نکند . لطفا بگویید کدام پژوهشگر این بزرگ نمایی ها را کرده است تا ما هم بدانیم.
      ادامه در کامنت بعد .

    • « او با بزرگ نمایی اثر هومباخ نظریه اش را ارایه داده ولی خود این اثر را چنین توصیف می کند :
      راست است که در ان پاره ای خطاهای فاحش هست نیز بر زبان اوردن پاره ای فکاهه ها که آلمانی هومباخ دشوارتر از اوستایی زردشت است یا تعابیر و تفاسیر هومباخ هیچ گاه ارتباطی با متن ندارد . کار هومباخ همه جا یکدست نیست
      اما …. کلنز می گوید این همه اهمیتی ندارد … جالب است اینکه هومباخ ترجمه و تفسیر را به روشی ارایه می دهد که هیچ ارتباطی با متن ندارد از نظر جناب کلنز که متن و دستور برایش تنها اصل قابل قبول است در اینجا بی اهمیت بیان می شود !!!! »
      ببینیم دکتر چه گفت :
      تعابیر و تفاسیر هومباخ هیچ ارتباطی با متن ندارد …
      کجا دکتر گفته است که کل و جزء به جزء ترجمه هومباخ هیچ گونه ارتباطی با متن ندارد ؟ در کجا گفته است ؟ گفته تعابیر و تفاسیر و نه کل ترجمه اش ، این چه ربطی داشت ؟ دکتر کجا از تعابیر و تفاسیر هومباخ بهره برده و آنرا کاملا صحیح خوانده است ؟ در کجا ؟ وقتی بهره نبرده است یعنی کاری نداشته به آن قسمتی که خود آنرا بی ارتباط با متن میداند . جداً این سخنان شما از روی کاملا ندیدن است و ناقص مطالعه کردن ؟ کدامش ؟ . همچنین دکتر بیان میکند :
      کار هنوز خام و نارسیده است [ از قول دوشن گیمن ] . خب ، دکتر ژان کلنز کجا کل اینکار را صحیح خوانده و نظریه خود را بر پایه آن بیان کرده است ؟ در کجا ؟ سخن دکتر را در کامنت فوق گذاشتم ، خبری از تأیید کامل کار هومباخ نیست ، دکتر هم نظریه خود را برپایه کار هومباخ ارائه نداده است . از ویژگی بارز و عالی دکتر ژان کلنز نقدهایی است که بیان میکند ، آنجا را که صحیح باشد بیان کرده با دلیل ، اشتباهات را هم با دلیل بیان میکند . اگر کسی این گفته ها را رد کرده است [ چنانچه شلرات و دوشن گیمن هم قبول دارند ] بگو . بگو تا ما هم بدانیم .
      « هومباخ شیوه اندرئاس و گلدنر در تصحیح متن بر اساس نمونه اولیه اشکانی را به نظر کلنز صریحا رد می کند ولی در عمل چهار مورد از غلط خوانی را تصحیح کرد که فقط یکی از انها کافی بوده تا در به روی نمونه اولیه اشکانی بگشاید !!!!! جل الخالق »
      دکتر کلنز بررسی خود از کار هوباخ را گفته است . خلاف این است ؟ جواب مرا بده : اگر خلاف این است با سند حرف بزنید و نه با عباراتی همچون « جل الخالق » و … اینها برای کسی است که یک سند ساده ، یک نظر ساده یک پژوهشگر را هم ندارد .
      « و حرف اخر را خود او می زند : هومباخ ان قدر به معنای متن بی توجهی نشان داده که بعضی تناقضات جدی در کار او ایجاد شده …. همان تناقضاتی که چند سطر قبل بی اهمیتش می خواند حالا جدی می شود !!!! »
      در کجا دکتر تمام آنها را بی اهمیت خواند ؟ در کجا گفته است که اینها جدی اند و آنها بی اهمیت ؟ این جدی بودن را از کجا آورده اید ؟ در کجای کتاب دکتر این چنین چیزی است ؟ مگر نمیتوانید نگاه به این قسمت کتاب دکتر بیاندازید :
      آنچه مهم است این است که کار هومباخ همه جا یکدست نیست و دلیلش هم چنانکه دوشن گیمن – هرچند بسیار دیر – به آن توجه کرده ، این است که کار هنوز خام و نرسیده است . [ همان صفحه ۵۹ ] .
      دکتر گفته های فوق را بی اهمیت خوانده یا مهم ؟ یا مهم ؟ جواب بده ؛ وقتی گفته های فوق را مهم خوانده پس بی توجهی هومباخ به معنای متن را نیز بی اهمیت نخوانده است که بخواهد کسی بگوید آنرا جدی گرفته و سخن از تناقض بزند .
      « چرا کلنز به بنیان گذار اصل تفسیر دستوری در گاهان چنین بی پروا حمله می کند ؟»
      اینکه حمله کرده است با دلیل ؟ و اما :
      چه کسی و با کدام دلیل بی اعتباری این سخنان دکتر را نشان داده است ؟ چه کسی و با کدام دلیل که شما آمده و میگویید حمله کرده است !!! یعنی کسی حرفی بزند حمله کرده است ؟ نقد کند حمله کرده است ؟ شما در زمین فوتبالید یا میدان جنگ ؟ اگر سخنان دکتر ژان کلنز اشتباه بوده است ، سند ؟ سند ؟ سند ؟ گفته پژوهشگر در رد سخنان دکتر ؟ .
      مشخص است چرا که کلنز از یک سو تئوری ناپخته ای را از هومباخ گرفته و پرورده »
      نشان دادم که این چنین چیزی در کتاب دکتر نیست ، دکتر اتفاقا ویژگی مثبت کار هومباخ را نقل و منفی و کاستی هایش را هم بیان کرده است ، این چه ربطی به نظر خود دکتر دارد ؟ این از اساس کار یک پژوهشگر است که آچه را که صحیح باشد آمده و بیان میکند و آن چه را که غلط باشد نیز بیان میکند و سؤال اینجاست که دکتر ژان کنلز کجا تمام کار هومباخ را تأیید کرده است ؟ در کجا ؟ در کجا کل کار هومباخ را رد کرده است ؟ در کجا ؟ دکتر آن قسمتی را که بنظر خود صحیح بوده است را با دلایل و سخنانی دیگر بیان کرده و آن قسمتی را که بنظر خود ناصحیح بوده است نیز بیان کرده است . این کاری است که هر پژوهشگری با آثار دیگر پژوهشگران و دانشمندان میکند . گویا شما از امور ابتدایی پژوهش هم بی خبرید .

    • « و از طرف دیگر خود هومباخ عملا نتایج این تئوری در تفسیر و ترجمه گاهان را قبول ندارد . پس باید به نظرات او حمله کرد و در عین حال متناقض ترین و خام ترین وجه نظریه او را در بوق و کرنا کرد . »
      دکتر ژان کلنز حمله نکرده است ، این سخنان را اصطلاحا میگویند پوپولیستی ، یعنی یک نفر که سندی برای گفته های خود ندارد که بیان کند ، روی به اظهاراتی آورده تا خواننده ای را که شاید از موضوع چیز زیادی نداند گمراه کرده و به یغما ببرد . دکتر ژان کلنز نه کار هومباخ را ذره به ذره اش را رد کرده و نه کاملا قبول کرده که بخواهید به آن ایراد بگیرید ، بلکه با دلیل گفته است این قسمتش درست و است و با دلیل گفته است که این قسمتهایش ایراد دارد . این روش روش تمام پژوهشگران به نام است ، پروفسور کریستین سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان بسیار از نیبرگ نقل قول میکند و حرفهایش را سند قرار میدهد اما در جایی آمده و سخنان او را قبول نمیکند و با دلیل میگوید این ایراد را دارد ، حال این یعنی تناقض ؟ عجیب است که کسی به اینها بگوید تناقض ، اینها روش پژوهشگران است که بر اساس اسناد و دلایل جلو میروند نه سخنانی بی اعتبار ، آنجا که اسناد و دلایل سخنی را تأیید کنند ، یک پژوهشگر نیز میگوید هومباخ درست حرف زده است و آنجا که هومباخ اشتباه کرده باشد ، میگوید به این دلیل و یا به قول دوشن گیمن و یا شلرات ، هومباخ اشتباه کرده است ، جز این باشد ، اولین کسی که دکتر ژان کلنز را نقد نه بلکه رد میکرد ، کسانی چون شروو بودند و بجای اینکه کتابش را ترجمه کنند ردیه بر آن می نوشتند چون پژوهشگری بی اعتبار است که اهل نقد نباشد و نظرات خود را بر پایه سخنان یک نفر قرار دهد و از عیوب و نواقص کار همان فرد غافل بماند .
      نمونه ای دیگر از ویژگی های بارز دکتر ژان کلنز را هماننده هومباخ در یوهانا نارتن می بینیم :
      دکتر ژان کنلز در کتاب خود می آید و درباره بحث امشاسپندان بسیار به نظرات نارتن استناد میکند اما در بحث یسنه هفت هات نظر نارتن را کاملا قبول نمیکند و دلایلی را بیان میکند و یا در بحث ثنویت نظر هنینگ را قبول نمیکند اما در جای دیگری از هنینگ سخن میگوید و نظر او را رد نمیکند . دکتر ژان کلنز هماننده بسیاری از پژوهشگران برتر دیگر ، با دلیل نظر خود را بیان و به گفته هیچ پژوهشگری با تعصب نگاه نمیکند ، آنجایی را که پژوهشگر غلط حرف زده باشد رد میکند و آنجایی را که درست حرف زده باشد تأیید . کسانی چون کریستین سن و … هم همینطور بودند . اما باستان ستایان از آنجایی که سند گفته شان فقط خودشان است اینطور نیستند ، اصولا باستان ستایانی همچون مدیوماه تنها به گفته خود استناد میکنند و گفته هیچ کس دیگری را قبول ندارند ، نمونه اش در همین جا که فقط از قول خود حرف زده است و ما ندیدیم پژوهشگری با دلیل این گفته های دکتر ژان کلنز را رد کند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code